شرح پرسش: مگر نه این که درد از او و درمان هم از او است. پس آیا دست به دعا بردن برای شفای مریض ترجیح دادن خواست بنده نسبت به خواست خدا نیست؟ و اصولا این که ما برای تغییر نظر خدا به نفع خود تلاش نماییم از یک بنده که باید خاضع وخاشع باشد و همواره خواست خدا را برخواست خود ارجح بداند امری مذموم نیست؟ پاسخ اجمالی: سؤالی که طرح گردیده از گذشته تحت این عنوان در کتب اخلاقی مطرح شده است که آیا دعا با مقام رضا منافات ندارد؟ رضا حالتی نفسانی و به معنای خشنودی از قضا و قدر الهی است. اشکال فوق از آن جا پیدا شده که گمان شده است دعا بیرون از حوزه قضا و قدر الاهی است، در صورتی که دعا و استجابت دعا نیز جزئی از قضا و قدر الهی است منظور از تقدیر الهی این است که خدای متعال برای هر پدیده ای، اندازه و حدود کمی و کیفی و زمانی و مکانی خاصی قرار داده است که تحت تأثیر علل و عوامل تدریجی، تحقق می یابد و منظور از قضای الهی این است که پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط یک پدیده، آن را به مرحله نهایی و حتمی می رساند با این مقدمه باید گفت: 1. دعا یکی از اسباب است همانند اسباب دیگر و اگر آشامیدن آب به جهت رفع تشنگی، و خوردن غذا به جهت ‌سد گرسنگی با مرتبه رضا مخالفت داشته باشد، دعا هم با رضا مخالفت ‌خواهد داشت؛ 2. هر گاه ما دعا می کنیم، در واقع برای آینده مطلبی را می خواهیم که واقع شود و ما خواست خدا را در آینده اطلاع نداریم؛ یعنی نمی دانیم خداوند در آینده چه چیزی برای ما خواسته، تا نسبت به آن راضی باشیم. و تنها در این صورت، دعا با مقام رضا منافات دارد که انسان حاجتش را بخواهد، هر چند مخالف رضا و صلاح خدا باشد. پاسخ تفصیلی: پیش از آنکه اقدام به پاسخ نماییم تذکر دو نکته ضروری است: 1. سؤالی که طرح گردیده از گذشته تحت این عنوان در کتب اخلاقی مطرح شده است که آیا دعا با مقام رضا منافات ندارد؟ در حالی که می دانیم انسان باید به آنچه از جانب خدا می رسد راضی و خشنود باشد و دعا با مقام رضا و تسلیم منافات دارد. 2. این را می دانیم که در قرآن کریم و روایات، مؤمنان به دعا و تلاش ترغیب شده ‌اند؛ در حالی که در همین قرآن و روایات در باره مقام رضا و فضیلت آن بسیار سخن گفته شده است. این خود بهترین دلیل بر عدم تنافی میان دعا و مقام رضاست؛ زیرا که در کلام خداوند تعارضی وجود ندارد و هیچ یک از پاره ‌های وحی با هم در تنافی نیستند. معصومین نیز که از بالاترین مراتب رضا برخوردار بودند، در عین حال بسیار دعا می ‌کردند. پس باید معنای درست رضا و دعا را دریافت، همان گونه که در قرآن و احادیث مورد نظر بوده و هست. رضا حالتی نفسانی و به معنای خشنودی از قضا و قدر الاهی است. کسی که به مقام رضا برسد نه تنها به قضای پروردگار اعتراضی نمی‌ کند، بلکه از آن خشنود است. برخلاف انسان صابر که ممکن است در باطن از مصیبت‌ها ناخشنود باشد، ولی خود را از اعتراض باز دارد. پس باید قضا و قدر الهی را دقیقا تبیین نماییم؛ زیرا همان طوری که شهید مطهری (ره) بدان اشارتی فرموده، این اشکال از آن جا پیدا شده که گمان شده است دعا بیرون از حوزه قضا و قدر الهی است، در صورتی که دعا و استجابت دعا نیز جزئی از قضا و قدر الاهی است و احیانا جلو قضا و قدرهایی را می گیرد. [1] از این رو می گوییم: واژه "قدر" به معنای اندازه، و "تقدیر" به معنای اندازه گیری و چیزی را با اندازه معینی ساختن است. واژه "قضا" به معنای یکسره کردن و به انجام رساندن و داوری کردن (که آن هم نوعی به انجام رساندن اعتباری است)، استعمال می شود. گاهی این دو واژه به صورت مترادف و به معنای "سرنوشت" نیز به کار می رود. منظور از تقدیر الهی این است که خدای متعال برای هر پدیده ای، اندازه و حدود کمی و کیفی و زمانی و مکانی خاصی قرار داده است که تحت تأثیر علل و عوامل تدریجی، تحقق می یابد و منظور از قضای الهی این است که پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط یک پدیده، آن را به مرحله نهایی و حتمی می رساند. [2] تقدیر الاهی یا سرنوشت، دو حوزه دارد: 1. حوزه ای که خارج از اختیار آدمی است؛ مانند وقوع حوادثی چون سیل، زلزله، طوفان و ... در زندگی انسان، که وظیفه انسان دین باور در برخورد با حوادثی که به وقوع پیوسته، چیزی جز تسلیم و خرسندی نیست. البته بدیهی است که تسلیم بودن در برابر این گونه امور الهی، با تلاش برای جلوگیری از حدوث بلایا یا تقلیل خسارات و یا جبران خسارات ناشی از آن بلایا منافاتی ندارد؛ چون تسلیم بودن، مربوط به اصل تحقق اموری است که بدون اختیار انسان واقع شده و تحقق یافته است و لزوم تلاش، یا برای جلوگیری از حدوث بلا، یا تقلیل آثار و یا برای جبران خسارت ناشی از آن است و بین این دو فرق است؛ چون ممکن است در همان موردی که انسان تمام تلاش و نهایت توان خود را به کار برده باز بلا و حادثه واقع شود؛ مثل این که نهایت قدرت انسان در استحکام بنا، مقاومت در برابر قدرت معینی از زلزله است، حال اگر زلزله ای با قدرت بالاتری واقع شود در چنین موردی انسان دین باور، وظیفه ای جز تسلیم و خرسندی ندارد. 2. حوزه ای که شامل افعال اختیاری انسان می شود. در این حوزه، تقدیر الاهی هیچ گونه منافاتی با اراده و تصمیم گیری آزاد انسان ندارد و از این رو، مسئولیت افعال آدمی در این حوزه بر عهده خود اوست؛ چون معنای قضا و قدر الاهی این است که تحقق هر پدیده ای با همه خصوصیات و قیود آن، مستند به علم و اراده الهی است و همه تحت تدبیر حکیمانه الاهی است. آنچه خداوند تقدیر می کند، فعل انسان همراه با همه خصوصیات و قیود آن است، نه بدون آنها. برخی از این خصوصیات به ویژگی های زمانی و مکانی باز می گردد و پاره ای نیز به فاعل آن مربوط می شود. یکی از خصوصیات افعال اختیاری، آن است که از سر اختیار و بر پایه گزینش آزادانه فاعل انجام شود. بنابراین، معنای این که خداوند افعال اختیاری انسان را از پیش تقدیرکرده است، این است که شخص خاصی در زمان و مکان معینی با بهره گیری از اختیار خویش - و نه به صورت جبری – آن کار را انجام می دهد. [3] ، [4] با این مقدمه باید گفت: 1. دعا یکی از اسباب است همانند اسباب دیگر؛ یعنی ممکن است خداوند متعال مقدر کرده باشد که شخص فقط به وسیله دعا کردن صاحب فرزند شود، و تا دعا نکند، به او اولاد ندهد، هر چند که به همه وسیله ظاهری متوسل شود، همچنان که مقدر کرده است تا ازدواج نکند به او اولاد ندهد. پس با فرض مقدر بودن صاحب فرزند شدن باز هم به دعا احتیاج است. یا مقدر شده که فقط به وسیله معالجه بیماری بر طرف شود، و تا درمان نکند، بهبودی نیابد. به عبارت دیگر، سؤال فوق همانند آن است که گفته شود رضا به قضای الاهی با تلاش برای رفع اموری همچون گناه و فقر و بیماری، سازگار نیست. پاسخ مشترک این دو سؤال، آن است که اولا همه تلاش‌ها و دعاها برای انسان مؤمن، اسبابی هستند که خداوند اراده کرده است واسطه پدید آمدن مسببی خاص باشند. استخدام این اسباب در واقع تسلیم شدن به سنت و اراده خدا و پذیرش یک قانون الهی در جریان یافتن امور است و اگر این مطلب را بپذیریم رضای به قضای الاهی وقتی کامل است که بنده مؤمن به سنن پروردگار نیز راضی باشد و اسباب را برای نیل به اهداف مورد رضای خدا به استخدام آورد و نتیجه دعا و تلاش را هر چه باشد بپذیرد و از آن خشنود باشد؛ هر چند با گمان و پیش بینی او سازگار نباشد. اگر چه انسان در مقام رضا بر این باور است که هر چه پیش می‌آید به اراده خداوند است و مصلحت او را در بر دارد، ولی به این نکته هم باور دارد که هر پیش آمدی بنابر عللی مصلحت او را تأمین می‌ کند و از جمله علل و عوامل مؤثر در این مصلحت خود او است؛ یعنی ویژگی‌ های فردی و شایستگی ‌های او در نزد خداوند چنان است که خداوند حوادث خاص را برای او و به مصلحت او رقم می‌زند. پس اگر او بکوشد و از خدا بخواهد که شایستگی‌های بیشتری داشته باشد تا حوادثی دیگر و مناسب‌تر با تقرب او پیش آیند، از حالت رضا خارج نشده است. مثلا اگر کسی برای درمان بیماری و رفع فقر دعا می ‌کند، بر این باور است که در شرایط سلامت و غنا توانایی بیشتری برای عبادت و نزدیکی به خداوند خواهد داشت. چنین فردی در واقع دعا می ‌کند که خود او شایسته فراهم آمدن شرایط مناسب‌تر گردد و در عین حال می ‌داند که اگر او قادر به قدرشناسی و اغتنام فرصت‌ها و امکانات نباشد خداوند دعای او را مستجاب نخواهد کرد و او بر این عدم استجابت راضی و خشنود خواهد بود. ملا احمد نراقی در این باره می گوید: آنچه مذکور شد از شرف مرتبه رضا منافاتی با دعا ندارد؛ زیرا از جانب شریعت ‌به ‌دعا ماموریم. و خداوند عالم از ما دعا خواسته است و آن را مفتاح سعادات و کلید حاجات ساخته. و باران لطف و احسان از آن متواتر، و خیرات و برکات به واسطه آن ‌متکاثر. نفس انسانی از آن روشن و منور، و آئینه دل از زنگ کدورات، مطهر. و گفتن ‌این که دعا منافی رضا است، از جهل ربط مسببات به اسباب، و غفلت از تربیت ‌بعضی ‌موجودات نسبت‌ به بعضی دیگر است. اگر آشامیدن آب به جهت رفع تشنگی، و خوردن غذا به جهت ‌سد گرسنگی با مرتبه رضا مخالفت داشته باشد، دعا هم با رضا مخالفت ‌خواهد داشت. همچنین امر به معروف و نهی از منکر، و کراهت معاصی و بغض اهل معصیت ‌با مقام رضا منافات ندارد. و به قدر مقدور بر طالب سعادت دوری ‌از ارباب معصیت و فرار از شهری که در آن معصیت ‌شایع است لازم؛ زیرا آنچه درفضیلت رضا و شرف آن وارد شده دخل به امور تکلیفیه ندارد. چنانچه سابق بر این ‌مذکور شد حکیم علی الاطلاق به جهت مصالح خفیه که عقل ما از آن قاصر است، در این امور ما را فی الجمله اختیاری داده و زمام آن را به وجهی در قبضه اختیار ما نهاده ‌است و رضا در اموری است که از دیار الاهی وارد، و به امر پادشاهی برابر بندگان ‌نازل می‌ گردد. [5] 2. هر گاه ما دعا می کنیم، در واقع برای آینده مطلبی را می خواهیم که واقع شود و ما خواست خدا را در آینده اطلاع نداریم؛ یعنی نمی دانیم خداوند در آینده چه چیزی برای ما خواسته، تا نسبت به آن راضی باشیم. بنابراین، شخص دعا کننده چند حال دارد: یا این که انگیزه اش برای دعا این است که چون خود دعا کردن عبادت است، دعا می کند؛ در این صورت دعا کردن هیچ منافاتی با مقام رضا ندارد؛ چون به امر خدا دعا می خواهد. در این صورت، چون خواست خدا را در آینده نمی داند، دو فرض پیش می آید: یا این که حاجتش را می خواهد، به شرطی که مورد رضا و صلاح خدا باشد؛ یعنی می گوید: خدا یا هر چه تو صلاح می دانی و رضای تو در آن است، برای من مقدر فرما! این دعا حقیقی و با ارزش است و هیچ منافاتی هم با مقام رضا ندارد. و یا این که حاجتش را می خواهد، هر چند مخالف رضا و صلاح خدا باشد؛ در این صورت، دعا با مقام رضا منافات دارد. پی نوشتها: [1] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 23، ص 791، چاپ اول، انتشارات صدرا ، تهران، اسفند 1383. [2] مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص 151. [3] معارف اسلامی، ص 106 و 107 ، با کمی تغییر و اضافات. [4] islamquest.net/fa/archive/question/360. [5] نراقی، ملا احمد، معراج السعادة ، مقام پنجم: صفاتی که متعلق است‌به سه قوه عاقله، غضبیه، شهویه، یا به دو قوه ازاین سه قوه از رذایل و فضایل و آن صفات بسیار است، صفت‌ بیست و هشتم اعتراض بر اراده و تقدیرات خدا، ص 608- 609، انتشارات رشیدی، چاپ دوم، بهمن 1361. منبع: www.islamquest.net
آیا دست به دعا بردن برای شفای مریض ترجیح دادن خواست بنده نسبت به خواست خدا نیست؟ واین کار امری مذموم نیست؟
شرح پرسش:
مگر نه این که درد از او و درمان هم از او است. پس آیا دست به دعا بردن برای شفای مریض ترجیح دادن خواست بنده نسبت به خواست خدا نیست؟ و اصولا این که ما برای تغییر نظر خدا به نفع خود تلاش نماییم از یک بنده که باید خاضع وخاشع باشد و همواره خواست خدا را برخواست خود ارجح بداند امری مذموم نیست؟
پاسخ اجمالی:
سؤالی که طرح گردیده از گذشته تحت این عنوان در کتب اخلاقی مطرح شده است که آیا دعا با مقام رضا منافات ندارد؟
رضا حالتی نفسانی و به معنای خشنودی از قضا و قدر الهی است.
اشکال فوق از آن جا پیدا شده که گمان شده است دعا بیرون از حوزه قضا و قدر الاهی است، در صورتی که دعا و استجابت دعا نیز جزئی از قضا و قدر الهی است
منظور از تقدیر الهی این است که خدای متعال برای هر پدیده ای، اندازه و حدود کمی و کیفی و زمانی و مکانی خاصی قرار داده است که تحت تأثیر علل و عوامل تدریجی، تحقق می یابد و منظور از قضای الهی این است که پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط یک پدیده، آن را به مرحله نهایی و حتمی می رساند
با این مقدمه باید گفت:
1. دعا یکی از اسباب است همانند اسباب دیگر و اگر آشامیدن آب به جهت رفع تشنگی، و خوردن غذا به جهت سد گرسنگی با مرتبه رضا مخالفت داشته باشد، دعا هم با رضا مخالفت خواهد داشت؛ 2. هر گاه ما دعا می کنیم، در واقع برای آینده مطلبی را می خواهیم که واقع شود و ما خواست خدا را در آینده اطلاع نداریم؛ یعنی نمی دانیم خداوند در آینده چه چیزی برای ما خواسته، تا نسبت به آن راضی باشیم. و تنها در این صورت، دعا با مقام رضا منافات دارد که انسان حاجتش را بخواهد، هر چند مخالف رضا و صلاح خدا باشد.
پاسخ تفصیلی:
پیش از آنکه اقدام به پاسخ نماییم تذکر دو نکته ضروری است:
1. سؤالی که طرح گردیده از گذشته تحت این عنوان در کتب اخلاقی مطرح شده است که آیا دعا با مقام رضا منافات ندارد؟ در حالی که می دانیم انسان باید به آنچه از جانب خدا می رسد راضی و خشنود باشد و دعا با مقام رضا و تسلیم منافات دارد.
2. این را می دانیم که در قرآن کریم و روایات، مؤمنان به دعا و تلاش ترغیب شده اند؛ در حالی که در همین قرآن و روایات در باره مقام رضا و فضیلت آن بسیار سخن گفته شده است. این خود بهترین دلیل بر عدم تنافی میان دعا و مقام رضاست؛ زیرا که در کلام خداوند تعارضی وجود ندارد و هیچ یک از پاره های وحی با هم در تنافی نیستند. معصومین نیز که از بالاترین مراتب رضا برخوردار بودند، در عین حال بسیار دعا می کردند. پس باید معنای درست رضا و دعا را دریافت، همان گونه که در قرآن و احادیث مورد نظر بوده و هست.
رضا حالتی نفسانی و به معنای خشنودی از قضا و قدر الاهی است. کسی که به مقام رضا برسد نه تنها به قضای پروردگار اعتراضی نمی کند، بلکه از آن خشنود است. برخلاف انسان صابر که ممکن است در باطن از مصیبتها ناخشنود باشد، ولی خود را از اعتراض باز دارد.
پس باید قضا و قدر الهی را دقیقا تبیین نماییم؛ زیرا همان طوری که شهید مطهری (ره) بدان اشارتی فرموده، این اشکال از آن جا پیدا شده که گمان شده است دعا بیرون از حوزه قضا و قدر الهی است، در صورتی که دعا و استجابت دعا نیز جزئی از قضا و قدر الاهی است و احیانا جلو قضا و قدرهایی را می گیرد. [1] از این رو می گوییم:
واژه "قدر" به معنای اندازه، و "تقدیر" به معنای اندازه گیری و چیزی را با اندازه معینی ساختن است. واژه "قضا" به معنای یکسره کردن و به انجام رساندن و داوری کردن (که آن هم نوعی به انجام رساندن اعتباری است)، استعمال می شود. گاهی این دو واژه به صورت مترادف و به معنای "سرنوشت" نیز به کار می رود.
منظور از تقدیر الهی این است که خدای متعال برای هر پدیده ای، اندازه و حدود کمی و کیفی و زمانی و مکانی خاصی قرار داده است که تحت تأثیر علل و عوامل تدریجی، تحقق می یابد و منظور از قضای الهی این است که پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط یک پدیده، آن را به مرحله نهایی و حتمی می رساند. [2]
تقدیر الاهی یا سرنوشت، دو حوزه دارد:
1. حوزه ای که خارج از اختیار آدمی است؛ مانند وقوع حوادثی چون سیل، زلزله، طوفان و ... در زندگی انسان، که وظیفه انسان دین باور در برخورد با حوادثی که به وقوع پیوسته، چیزی جز تسلیم و خرسندی نیست. البته بدیهی است که تسلیم بودن در برابر این گونه امور الهی، با تلاش برای جلوگیری از حدوث بلایا یا تقلیل خسارات و یا جبران خسارات ناشی از آن بلایا منافاتی ندارد؛ چون تسلیم بودن، مربوط به اصل تحقق اموری است که بدون اختیار انسان واقع شده و تحقق یافته است و لزوم تلاش، یا برای جلوگیری از حدوث بلا، یا تقلیل آثار و یا برای جبران خسارت ناشی از آن است و بین این دو فرق است؛ چون ممکن است در همان موردی که انسان تمام تلاش و نهایت توان خود را به کار برده باز بلا و حادثه واقع شود؛ مثل این که نهایت قدرت انسان در استحکام بنا، مقاومت در برابر قدرت معینی از زلزله است، حال اگر زلزله ای با قدرت بالاتری واقع شود در چنین موردی انسان دین باور، وظیفه ای جز تسلیم و خرسندی ندارد.
2. حوزه ای که شامل افعال اختیاری انسان می شود. در این حوزه، تقدیر الاهی هیچ گونه منافاتی با اراده و تصمیم گیری آزاد انسان ندارد و از این رو، مسئولیت افعال آدمی در این حوزه بر عهده خود اوست؛ چون معنای قضا و قدر الاهی این است که تحقق هر پدیده ای با همه خصوصیات و قیود آن، مستند به علم و اراده الهی است و همه تحت تدبیر حکیمانه الاهی است. آنچه خداوند تقدیر می کند، فعل انسان همراه با همه خصوصیات و قیود آن است، نه بدون آنها. برخی از این خصوصیات به ویژگی های زمانی و مکانی باز می گردد و پاره ای نیز به فاعل آن مربوط می شود. یکی از خصوصیات افعال اختیاری، آن است که از سر اختیار و بر پایه گزینش آزادانه فاعل انجام شود. بنابراین، معنای این که خداوند افعال اختیاری انسان را از پیش تقدیرکرده است، این است که شخص خاصی در زمان و مکان معینی با بهره گیری از اختیار خویش - و نه به صورت جبری – آن کار را انجام می دهد. [3] ، [4]
با این مقدمه باید گفت:
1. دعا یکی از اسباب است همانند اسباب دیگر؛ یعنی ممکن است خداوند متعال مقدر کرده باشد که شخص فقط به وسیله دعا کردن صاحب فرزند شود، و تا دعا نکند، به او اولاد ندهد، هر چند که به همه وسیله ظاهری متوسل شود، همچنان که مقدر کرده است تا ازدواج نکند به او اولاد ندهد. پس با فرض مقدر بودن صاحب فرزند شدن باز هم به دعا احتیاج است. یا مقدر شده که فقط به وسیله معالجه بیماری بر طرف شود، و تا درمان نکند، بهبودی نیابد.
به عبارت دیگر، سؤال فوق همانند آن است که گفته شود رضا به قضای الاهی با تلاش برای رفع اموری همچون گناه و فقر و بیماری، سازگار نیست. پاسخ مشترک این دو سؤال، آن است که اولا همه تلاشها و دعاها برای انسان مؤمن، اسبابی هستند که خداوند اراده کرده است واسطه پدید آمدن مسببی خاص باشند. استخدام این اسباب در واقع تسلیم شدن به سنت و اراده خدا و پذیرش یک قانون الهی در جریان یافتن امور است و اگر این مطلب را بپذیریم رضای به قضای الاهی وقتی کامل است که بنده مؤمن به سنن پروردگار نیز راضی باشد و اسباب را برای نیل به اهداف مورد رضای خدا به استخدام آورد و نتیجه دعا و تلاش را هر چه باشد بپذیرد و از آن خشنود باشد؛ هر چند با گمان و پیش بینی او سازگار نباشد. اگر چه انسان در مقام رضا بر این باور است که هر چه پیش میآید به اراده خداوند است و مصلحت او را در بر دارد، ولی به این نکته هم باور دارد که هر پیش آمدی بنابر عللی مصلحت او را تأمین می کند و از جمله علل و عوامل مؤثر در این مصلحت خود او است؛ یعنی ویژگی های فردی و شایستگی های او در نزد خداوند چنان است که خداوند حوادث خاص را برای او و به مصلحت او رقم میزند. پس اگر او بکوشد و از خدا بخواهد که شایستگیهای بیشتری داشته باشد تا حوادثی دیگر و مناسبتر با تقرب او پیش آیند، از حالت رضا خارج نشده است. مثلا اگر کسی برای درمان بیماری و رفع فقر دعا می کند، بر این باور است که در شرایط سلامت و غنا توانایی بیشتری برای عبادت و نزدیکی به خداوند خواهد داشت. چنین فردی در واقع دعا می کند که خود او شایسته فراهم آمدن شرایط مناسبتر گردد و در عین حال می داند که اگر او قادر به قدرشناسی و اغتنام فرصتها و امکانات نباشد خداوند دعای او را مستجاب نخواهد کرد و او بر این عدم استجابت راضی و خشنود خواهد بود.
ملا احمد نراقی در این باره می گوید: آنچه مذکور شد از شرف مرتبه رضا منافاتی با دعا ندارد؛ زیرا از جانب شریعت به دعا ماموریم. و خداوند عالم از ما دعا خواسته است و آن را مفتاح سعادات و کلید حاجات ساخته. و باران لطف و احسان از آن متواتر، و خیرات و برکات به واسطه آن متکاثر. نفس انسانی از آن روشن و منور، و آئینه دل از زنگ کدورات، مطهر. و گفتن این که دعا منافی رضا است، از جهل ربط مسببات به اسباب، و غفلت از تربیت بعضی موجودات نسبت به بعضی دیگر است. اگر آشامیدن آب به جهت رفع تشنگی، و خوردن غذا به جهت سد گرسنگی با مرتبه رضا مخالفت داشته باشد، دعا هم با رضا مخالفت خواهد داشت. همچنین امر به معروف و نهی از منکر، و کراهت معاصی و بغض اهل معصیت با مقام رضا منافات ندارد. و به قدر مقدور بر طالب سعادت دوری از ارباب معصیت و فرار از شهری که در آن معصیت شایع است لازم؛ زیرا آنچه درفضیلت رضا و شرف آن وارد شده دخل به امور تکلیفیه ندارد. چنانچه سابق بر این مذکور شد حکیم علی الاطلاق به جهت مصالح خفیه که عقل ما از آن قاصر است، در این امور ما را فی الجمله اختیاری داده و زمام آن را به وجهی در قبضه اختیار ما نهاده است و رضا در اموری است که از دیار الاهی وارد، و به امر پادشاهی برابر بندگان نازل می گردد. [5]
2. هر گاه ما دعا می کنیم، در واقع برای آینده مطلبی را می خواهیم که واقع شود و ما خواست خدا را در آینده اطلاع نداریم؛ یعنی نمی دانیم خداوند در آینده چه چیزی برای ما خواسته، تا نسبت به آن راضی باشیم. بنابراین، شخص دعا کننده چند حال دارد: یا این که انگیزه اش برای دعا این است که چون خود دعا کردن عبادت است، دعا می کند؛ در این صورت دعا کردن هیچ منافاتی با مقام رضا ندارد؛ چون به امر خدا دعا می خواهد. در این صورت، چون خواست خدا را در آینده نمی داند، دو فرض پیش می آید: یا این که حاجتش را می خواهد، به شرطی که مورد رضا و صلاح خدا باشد؛ یعنی می گوید: خدا یا هر چه تو صلاح می دانی و رضای تو در آن است، برای من مقدر فرما! این دعا حقیقی و با ارزش است و هیچ منافاتی هم با مقام رضا ندارد. و یا این که حاجتش را می خواهد، هر چند مخالف رضا و صلاح خدا باشد؛ در این صورت، دعا با مقام رضا منافات دارد.
پی نوشتها:
[1] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 23، ص 791، چاپ اول، انتشارات صدرا ، تهران، اسفند 1383.
[2] مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ص 151.
[3] معارف اسلامی، ص 106 و 107 ، با کمی تغییر و اضافات.
[4] islamquest.net/fa/archive/question/360.
[5] نراقی، ملا احمد، معراج السعادة ، مقام پنجم: صفاتی که متعلق استبه سه قوه عاقله، غضبیه، شهویه، یا به دو قوه ازاین سه قوه از رذایل و فضایل و آن صفات بسیار است، صفت بیست و هشتم اعتراض بر اراده و تقدیرات خدا، ص 608- 609، انتشارات رشیدی، چاپ دوم، بهمن 1361.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] مگر نه این که درد از او و درمان هم از او است. پس آیا دست به دعا بردن برای شفای مریض ترجیح دادن خواست بنده نسبت به خواست خدا نیست؟ و اصولا این که ما برای تغییر نظر خدا به نفع خود تلاش نماییم از یک بنده که باید خاضع وخاشع باشد و همواره خواست خدا را برخواست خود ارجح بداند امری مذموم نیست؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر همه ی امور در دست خداوند است و اگر خداوند متعال مقدّر فرموده که زمان وقوع هر امری چه وقت باشد (مانند فرج امام زمان(ع)، شفای مریضان و...) پس دعا کردن جهت زودتر رسیدن آن ها چه لزومی دارد؟ حال آنکه وقتی ما دعا می کنیم یا یکی از بزرگان را واسطه قرار می دهیم خواسته ی ما زودتر اجابت می شود؟
- [سایر] علت بالا بردن دست موقع دعا چیست؟
- [سایر] اگر مرگ انسانها به دست خداوند است، آیا عمل پزشکان که برای زنده ماندن بیماران تلاش میکنند، خلاف اراده خداوند نیست و مذموم تلقی نمیشود؟
- [سایر] سلام خسته نباشید/پیامها وپاسخهای شما را میخوانم واستفاده میبرم/گفتم تشکری کرده باشم/از خداوند میخواهم شما وخانواده محترمتان را سلامت بدارد. راستی یکی از نزدیکانم دچار بیماری سرطان شده است.لطفا برای شفای او دعا کنید.ممنونم
- [سایر] طبق آیه قرآن و روایات، خداوند نعمتی را از بنده اش نمی گیرد مگر این که گناهی کرده باشد که شایستگی از دست دادن آن نعمت را داشته باشد. پس امامان که معصوم هستند نباید مریض می شدند یا مشکل مالی و ...برای آنها پیش می آمد! سؤال این است که آیا آنها مریض می شدند و اگر آنها مریض می شدند، آیا گناهی کرده اند که شایستگی نعمت را از دست داده اند؟
- [آیت الله خوئی] اگر نذر نمود که خدا اگر مریض او را شفا دهد یک عمل معینی را انجام دهد، و بعد از شفای آن مریض، فراموش نمود نذر کننده آن عمل که نذر نموده بود چه بوده، آیا روزه بوده یا عمره رفتن یا نماز خواندن یا صدقه دادن یا غیر آنها چه باید بکند؟
- [سایر] آیا خارج شدن منی بر اثر فکر کردن و بدون به کار بردن دست، گناه دارد؟
- [سایر] آیا دعا دخالت در کار خدا نیست؟ خدا می داند و اگر مصلحت بداند، خود باید اوضاع را عوض کند.
- [سایر] چرا خدا راضی شد، بهترین بنده اش، امام حسین (ع) به دست بدترین اشخاص کشته شود؟
- [آیت الله مظاهری] هیچ فرقی بین نذر و عهد نیست مگر در تلفّظ، مثلاً اگر بگوید با خدا عهد میکنم که هر شب نماز شب بخوانم یا اگر مریض من خوب شد هزار تومان صدقه میدهم، به آن عهد میگویند و اگر بگوید با خدا نذر میکنم که هر شب نماز شب بخوانم یا با خدا نذر میکنم که اگر مسافر من سالم برگشت فلان کار خیر را انجام بدهم، به آن نذر میگویند و کلیه مسائلی که در نذر گفته شد در عهد نیز میآید.
- [آیت الله شبیری زنجانی] چند چیز در غذا خوردن مذموم است: اوّل: در حال سیری غذا خوردن. دوم: پر خوردن و در حدیثی وارد شده که خداوند عالم بیشتر از هر چیز از شکم پر بدش میآید. سوم: نگاهکردن به صورت دیگران در موقع غذا خوردن. چهارم: خوردن غذای داغ. پنجم: فوت کردن چیزی که میخورد یا میآشامد. ششم: بعد از گذاشتن نان در سفره، منتظر چیز دیگر شدن. هفتم: خوردن با دست چپ مگر در مورد انگور و انار که با دست چپ خوردن آنها مذموم نیست. هشتم: غذا خوردن با دو انگشت. نهم: پاره کردن نان با کارد. دهم: گذاشتن نان زیر ظرف غذا. یازدهم: پاک کردن گوشتی که به استخوان چسبیده به طوری که چیزی در آن نماند. دوازدهم: بیپوست خوردن میوههایی که با پوست خورده میشود. سیزدهم: دور انداختن میوه پیش از آن که کاملاً آن را بخورد، البتّه اگر مقدار قابل توجّهی از میوه باقی مانده باشد اسراف است و حرام. آداب آشامیدن
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر در نقل احکام شرعیه عمداً دروغ گوید، مثلاً واجبی را غیر واجب و حرامی را حلال ذکر کند، اگر منظورش نسبت دادن آن حکم به خدا یا پیغمبر(صلی الله علیه وآله)باشد، روزه اش اشکال دارد و اگر قصدش نسبت دادن فتوا به مجتهد است کار حرامی کرده، اما روزه اش باطل نمی شود و کسی که بدون اطلاع، حکم مشکوکی را نقل می کند، نیز همین حکم را دارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسی که درآمدی از کسب و کار به دست آورده اگر مال دیگری هم دارد که خمس آن واجب نیست یا خمس آن را داده، لازم نیست آنها را از هم جدا کند، بلکه می تواند از هر دو خرج کند و در پایان سال خمسی آنچه نسبت به سرمایه¬ی مخمّس سال قبل اضافه دارد را تخمیس کند.
- [آیت الله سیستانی] اگر چیزی را که میداند دروغ است، به خدا و پیغمبر نسبت دهد و بعداً بفهمد آنچه را که گفته راست بوده، اگر میدانسته که این کار روزه را باطل میکند، باید بنا بر احتیاط لازم روزه را تمام کند و قضای آن را هم بجا آورد.
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی به خود انسان، یا ناموس، یا خویشان و بستگان او یا به مسلمانی دیگر به قصد کشتن یا تجاوز هجوم آورد، بر او واجب است به هر نحو که ممکن است دفاع کند هرچند منجر به کشتن مهاجم شود، ولی باید سعی کند تا وقتی که راه خفیفتر یا فرار میسر است دست به کار شدید و خشن نزند. و همچنین است اگر دزدی به قصد بردن مال انسان یا بستگان او هجوم آورد.
- [آیت الله خوئی] هرگاه از روی فراموشی یا ناچاری یا تقیه یا برای کار دیگری مثل خاراندن دست و مانند آن، دستها را روی هم بگذارد اشکال ندارد. چهارم- از مبطلات نماز آن است که بعد از خواندن حمد درصورتی که قصد دعا ننماید، و یا قصد جزء نماز باشد آمین بگوید ولی اگر فقط به قصد دعا یا اشتباهاً از روی تقیه بگوید، نمازش باطل نمیشود. پنجم- از مبطلات نماز آن است که عمداً یا از روی فراموشی پشت به قبله کند، یا به طرف راست یا چپ قبله برگردد، بلکه اگر عمداً به قدری برگردد، که نگویند رو به قبله است، اگرچه به طرف راست یا چپ نرسد نمازش باطل است.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر در روزه ماه رمضان در شب جنب شود و به تفصیلی که در مساله گذشت بیدار شود و دوباره بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود فقط باید قضای ان روزه را بگیرد ولی اگر کار دیگری که روزه را باطل می کند عمدا انجام دهد در صورتی که می دانسته ان کار روزه را باطل می کند قضا و کفاره بر او واجب می شود و همچنین در صورتی که می دانسته ان کار حرام است اگر چه نمی دانسته که روزه را باطل می کند مانند به دروغ نسبت دادن به خدا و پیغمبر صلی الله علیه واله وسلم و ایمه معصومین علیهم السلام
- [آیت الله مکارم شیرازی] چند چیز در سجده به رجاء ثواب الهی مطلوب است: 1 بعد از سر برداشتن از رکوع در حالی که بدن آرام است برای رفتن به سجده تکبیر گوید و همچنین بعد از سجده اول و نیز برای رفتن به سجده دوم. 2 مردان اول دستها را به زمین بگذارند و زنان اول زانوها را. 3 علاوه بر پیشانی، بینی را نیز بر چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد. 4 در حال سجده انگشتان دست را به هم بچسباند و مقابل گوش رو به قبله بگذارد. 5 در سجده دعا کند و حاجات خود را از خداوند بخواهد و از دعاهای خوب و مناسب این دعا است: (یا خیْر الْمسْؤولین و اوْسع الْمعْطین ارْزقْنی و ارْزقْ عیالی منْ فضْلک فإنک ذوالْفضْل الْعظیم) یعنی: (ای بهترین کسی که مردم از او حاجت می طلبند و ای بهترین بخشندگان، به من و عیالم از فضل خودت روزی بده که تو دارای فضل عظیمی). 6 بعد از سجده روی ران چپ بنشیند، و روی پای راست را بر کف پای چپ بگذارد (واین را تورک گویند). 7 در میان دو سجده هنگامی که بدن آرام است (اسْتغْفر الله و اتوب الیْه) گوید. 8 سجده را طولانی کند و تسبیح و حمد و ذکر خدا گوید و صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد. 9 در موقع نشستن دستها را روی ران بگذارد. 10 به هنگام بلند شدن، اول زانوها را از زمین بردارد و بعد دستها را.
- [آیت الله مکارم شیرازی] در قنوت، ذکر و دعای مخصوصی شرط نیست، همچنین بلند کردن دستها، ولی بهتر آن است دستها را تا مقابل صورت بلند کند بطوری که کف دست رو به آسمان باشد و آنها را به یکدیگر بچسباند و ذکر خدا بگوید و یا دعا کند و هر ذکری در قنوت بخواند جایز است حتی گفتن یک (سبْحان الله)، ولی بهتر است دعاهایی مانند دعای زیر را بخواند: (لا اله إلا الله الْحلیم الْکریم لا اله إلا الله الْعلی الْعظیم سبْحان الله رب السموات السبْع و رب الاْرضین السبْع و ما فیهن و ما بیْنهن و رب الْعرْش الْعظیم والْحمْد لله رب الْعالمین) وحوائج دنیاو آخرت را از خدا طلب کند.