پاسخ اجمالی: طبق آنچه در سوره توحید آمده، اعتقاد مسلمانان این است که خداوند متعال نه کسی را زاییده و نه از کسی زاییده شده است. تمام ادیان توحیدی نیز چنین اعتقادی دارند و آیین حضرت مسیح(ع) نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ زیرا همه ادیان الهی بر پایه عقل و فطرت انسان بنا شده و عقل و فطرت گویای این مطلب اند که خداوند متعال خالق هستی، غنی و از هرچیزی بی نیاز است و بدیهی است که چنین آفریدگاری نباید پدر و فرزند داشته باشد؛ زیرا داشتن پدر و فرزند ملازم با جسمانیت و نیازمندی خدا است و حق تعالی از این صفات نقص پاک و منزه است. اما آنچه ادعای مسیحیت امروز است، نشانگر آن است که تحریفاتی در این دین صورت گرفته و از مسیحیت اصیل دور شده است. پاسخ تفصیلی: در سوره توحید آمده است: "خداوند صمد است (خداوندی است که همه نیازمندان قصد او می‌ کنند)،[1] نه کسی را زاییده و نه از کسی زاییده شده است". بعضی از مفسران قرآن، آیه "لم یلد و لم یولد" را تفسیر واژه "صمد" می دانند،[2] یعنی معنای این که خداوند صمد است، آن است که نه کسی از او متولد می شود و نه او از کسی متولد شده است. از نظر عقلی امکان ندارد که خداوند صمد دارای صفت زاییدن یا زاییده شدن باشد؛ زیرا ولادت موجودی از موجود دیگر دلیل بر قسمت پذیری او است و چیزی قسمت پذیر می شود که مرکب باشد. به بیان دیگر، کسی که می زاید باید خودش دارای اجزا باشد و هر چیزی که جزء داشته باشد، محتاج به اجزای خویش است؛ زیرا تا آن اجزا جمع نشوند و کنار هم قرار نگیرند آن چیز موجود نمی شود. پس این که مولودی از خدا متولد شود از نظر عقلی امکان ندارد و اگر قایل به این شویم، خداوند را محتاج کرده ایم که با ذات اقدس خداوند سازگار نیست و در واقع چنین اعتقادی از آن حکایت دارد که اصلا خدا شناخته نشده است. اما این که خداوند از کسی متولد نشده است، به این دلیل است که تولد موجودی از موجود دیگر نیز امکان ندارد، مگر با احتیاج به آن موجود؛ یعنی اگر - نعوذ بالله- خداوند متولد شده باشد، قهراً به آن کسی که از او متولد شده است، احتیاج داشته است. قبلا بیان کردیم که امکان ندارد خداوند واجب الوجودی که عین غنی بودن و بی نیازی است به کسی محتاج باشد. پس معنا ندارد که خداوند تولد یافته باشد یا چیزی از او متولد شود. حال اگر در آموزه های دینی مطلبی یافت شد که با حکم صدرصد و یقینی عقل مثل حکم عقل به بی نیازی خداوند از غیر خود و نیازمندی همه موجودات به او، مخالف و در تعارض بود، باید گفت که چنین دینی دست خوش تحریف و از مسیر اصلی خود (توحید) منحرف شده است. ما معتقدیم که تمام انبیای الاهی از جمله حضرت عیسی (ع) بر این عقیده بوده اند و اصل "لم یلد و لم یولد" را ترویج می نموده اند. به گفته قرآن حضرت عیسی (ع) در اولین ساعات حیات خود و در کلام معجزه آسایی در گهواره در جواب سوء ظن بد خواهان فرمود: "من بنده خدایم او کتاب (آسمانی) به من داده و مرا پیامبر قرار داده است"![3] پس اگر گروهی ایشان را بر خلاف حکم عقل، پسر خدا می دانند، به دلیل انحرافی است که در این دین به وجود آمده است. محققان بر این باورند که این انحراف توسط شخصی به نام "پولس" صورت گرفته است. پولس، از یهودیان بود. او از دسته فریسیان و از مخالفان سر سخت مسیحیان آن عصر بود و در شکنجه و قتل آنان از هیچ عملی فروگذار نمی کرد. در این زمان بود که او به دین عیسی گروید و نامش به پولس تغییر یافت. پولس از مروجان پرقدرت و زبردست مسیحیت است. او در پیام خود حقانیت آیین عیسی را طوری بیان می کرد که مورد قبول عامه بود. او با ذکر شواهدی از تورات، علت انصراف خود از دین یهود را برای مردم توضیح داد. پولس 20 سال تبلیغ کرد. او چند سال مشغول تدوین احادیث و روایات دین عیسی بود. اصول تعالیم پولس چنین است: 1. جهانی بودن آیین مسیحیت. 2. ثالوث الاهی و به دنبال آن الوهیت عیسی و روح القدس. 3. پسر خدا "عیسی"، به زمین آمده تا گناه انسان را پاک کند 4. قیام عیسی از میان مردگان و صعود به آسمان و نشستن در کنار پدر و داوری او پولس نخستین کسی است که پایه های الوهیت عیسی را در میان مردم پی ریخت. او می گفت: مسیح نجات دهنده، ملکوت الاهی را در زمین مستقر می سازد، پس از قیام بار دیگر رجعت خواهد کرد، پس عیسی نجات بخش این جهان و آن جهان است. او خدا است، موجودی است که قبل از هر کس و هر چیز بوده و همه چیز از او به وجود آمده است.[4] عقاید انحرافی پولس برای بسیاری از مسیحیان غیر قابل تحمل بود تا جایی که حتی بعضی از حواریون حضرت مسیح با این عقیده به مبارزه پرداختند و "پولس" را نفی کردند. ادعای پولس در باره الوهیت عیسی و پسر خدا بودن او آن چنان واهی است که حتی با کتاب مقدس موجود[5] نیز نمی توان ادعای ضد عقلی پولس را ثابت کرد ، بلکه رد این عقیده ضد عقلی با همین کتاب مقدس موجود نیز امکان دارد. [6] کتاب مقدس مسیحیان متشکل از عهد عقیق و عهد جدید است. عهد عتیق همان کتاب یهودیان است که تورات نام دارد و خود شامل 39 کتاب بوده و عهد جدید همان انجیل معروف است. این دو کتاب یعنی عهد عتیق و عهد جدید روی هم معروف به کتاب مقدس است که مورد احترام مسیحیان است. در عهد عتیق بحث از پسر خدا بودن عیسی (ع) جا ندارد و در عهد جدید که مورد ادعای مسیحیان و استناد آنان هست گاهی اشاره به بشر بودن عیسی (خدا و پسر خدا بودن از او نفی شده) و گاهی هم اشاره به خدا یا پسر خدابودن عیسی شده است. ما بعضی از این مواردی را نقل و نقد و بررسی می کنیم: الف. عیسی بشری: 1. "اینک بنده من که او را برگزیدم و حبیب من که خاطرم از وی خرسند است".[7] 2. در اعمال (بخشی از کتاب مقدس مسیحیان) آمده: "خدای ابراهیم و اسحق و یعقوب خدای اجداد ما بنده خود عیسی را جلال داد".[8] بنابراین، عبارات و تصریحات کتاب مقدس موجود (تحریف شده)، عیسی بنده خدا و بر گزیده او است. ب. عیسی الاهی 1. در انجیل مرقس 16: 37- 39 آمده است: "فی الواقع این مرد (عیسی) پسر خدا بود".[9] در جواب از این تعبیر باید گفت، اولاً: اگر این جا به پسر خدا بودن اشاره شده است، مراد معنای حقیقی آن نیست، بلکه در این موارد پسر یا پدر بودن دارای معنای مجازی است که آن مراد است. مثلا در جایی از کتاب مسیحیان آمده است: "اما به آن کسانی که او را قبول کردند قدرت داد تا فرزندان خدا گردند؛ یعنی به هر که به اسم او ایمان آورد، که نه از خون و نه از خواهش جسد و نه از خواهش مردم، بلکه از خداوند تولد یافته است".[10] یا در جای دیگر آمده: "ای حبیبان، یکدیگر را محبت نماییم؛ زیرا که محبت از خدا است و هر که محبت می نماید از خدا مولود شده است و خدا را می شناسد".[11] پس اگر کسی با ادبیات کتاب مقدس مسیحیان آشنا باشد، می بینید همه مومنان و صالحان به عنوان پسر خدا معرفی شده اند، اما تا به حال کسی ادعای این را نکرده که مومنان از خدا زاییده شده اند! چه فرقی بین این عبارت با عباراتی که عیسی را فرزند خدا می داند وجود دارد؟ نه فقط برای مومنان، بلکه برای افراد خاص نیز عبارت پدر یا پسر آمده است. همچنین خداوند نسبت به حضرت سلیمان می فرماید: "من او را پدر خواهم بود و او مرا پسر".[12] در حالی که در مورد حضرت سلیمان چنین ادعایی نشده است. پس حتی اگر این انجیل موجود همان انجیل حضرت مسیح (ع) باشد دلالتی بر پسر بودن حضرت مسیح و پدر بودن خداوند ندارد و این انحرافی است که بعدها بوجود آمده است. ثانیاً: تناقضات زیادی در کتاب مقدس است که نشان دهنده آسمانی نبودن آن است. از جمله همین تناقض که در بعضی موارد عیسی را بنده خدا و در بعضی موارد عیسی را پسر خدا (در صورتی که پسر خدا بودن را به زاییده شدن از خدا بدانیم) می داند. همین تناقضات باعث شده است تا بعضی از بزرگان مسیحیت لب به اعتراض گشوده و به نقد این عقیده باطل بپردازند. یکی از آنان به نام "آریوس" اسقف اعظم لیبی در سال 325 در رد این عقیده گفته: خدا از خلقت کاملاً جدا است. پس ممکن نیست مسیحی را که به زمین آمده و چون انسان تولد یافته با خدایی که نمی شناخت یکی بشماریم.[13] این اعتراضات باعث شد شورایی در شهر "نیقیه" تشکیل شده و عقیده ای را تنظیم نماید که این اعتقاد برای همگان الزام آور شود و به عنوان قانون مطرح گردد. اگر چه مبتکر عیسی الاهی "پولس" بوده، اما این شورا نظر پولس را به عنوان عقیده تثبیت نمود و این انحراف تا به حال در بین مسیحیان رواج پیدا کرده است. پس تناقضی بین ادیان الاهی نیست و این مسیحیت امروزی است که متأسفانه از آنچه تعالیم حضرت عیسی (ع) بوده فاصله گرفته است و گر نه تعالیم اصلی حضرت عیسی (ع) هیچ تناقضی با اسلام نداشته است و اسلام به عنوان دین کامل، تکمیل کننده تمام ادیان گذشته است. پی نوشتها: [1] اخلاص، 2؛ ترجمه مکارم شیرازی. [2] ترجمه المیزان، ج ‌20، ص 672؛ تفسیر نمونه، ج ‌27، ص 439. [3]مریم،30؛ "قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی‌ نَبِیًّا". [4] مبلغی آبادانی، عبدالله، تاریخ ادیان و مذاهب، ج 2، شرح حال پولس. نک: پایگاه اطلاع رسانی امام جواد (ع). [5] اگر چه عقیده ما این است که این کتاب موجود نمی تواند همان کتابی باشد که بر حضرت عیسی (ع) نازل شده است. [6] آشنایی و بررسی مسیحیت (گروه تدوین کتب آموزشی)، معاونت تبلیغ حوزه، ص 25. [7] انجیل متی، 12: 18. [8] اعمال، 3: 13. [9] انجیل مرقس، 16: 37- 39. [10] یوحنا، 1: 12 – 13، بخشی از کتاب مقدس. [11] رساله اول یوحنا، 4 : 7، بخشی از کتاب مقدس. [12] اول تواریخ، 17: 11 – 14، بخشی از کتاب مقدس. [13] تاریخ کلیسای قدیم. منبع: www.islamquest.net
پاسخ اجمالی:
طبق آنچه در سوره توحید آمده، اعتقاد مسلمانان این است که خداوند متعال نه کسی را زاییده و نه از کسی زاییده شده است. تمام ادیان توحیدی نیز چنین اعتقادی دارند و آیین حضرت مسیح(ع) نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ زیرا همه ادیان الهی بر پایه عقل و فطرت انسان بنا شده و عقل و فطرت گویای این مطلب اند که خداوند متعال خالق هستی، غنی و از هرچیزی بی نیاز است و بدیهی است که چنین آفریدگاری نباید پدر و فرزند داشته باشد؛ زیرا داشتن پدر و فرزند ملازم با جسمانیت و نیازمندی خدا است و حق تعالی از این صفات نقص پاک و منزه است.
اما آنچه ادعای مسیحیت امروز است، نشانگر آن است که تحریفاتی در این دین صورت گرفته و از مسیحیت اصیل دور شده است.
پاسخ تفصیلی:
در سوره توحید آمده است: "خداوند صمد است (خداوندی است که همه نیازمندان قصد او می کنند)،[1] نه کسی را زاییده و نه از کسی زاییده شده است". بعضی از مفسران قرآن، آیه "لم یلد و لم یولد" را تفسیر واژه "صمد" می دانند،[2] یعنی معنای این که خداوند صمد است، آن است که نه کسی از او متولد می شود و نه او از کسی متولد شده است.
از نظر عقلی امکان ندارد که خداوند صمد دارای صفت زاییدن یا زاییده شدن باشد؛ زیرا ولادت موجودی از موجود دیگر دلیل بر قسمت پذیری او است و چیزی قسمت پذیر می شود که مرکب باشد. به بیان دیگر، کسی که می زاید باید خودش دارای اجزا باشد و هر چیزی که جزء داشته باشد، محتاج به اجزای خویش است؛ زیرا تا آن اجزا جمع نشوند و کنار هم قرار نگیرند آن چیز موجود نمی شود. پس این که مولودی از خدا متولد شود از نظر عقلی امکان ندارد و اگر قایل به این شویم، خداوند را محتاج کرده ایم که با ذات اقدس خداوند سازگار نیست و در واقع چنین اعتقادی از آن حکایت دارد که اصلا خدا شناخته نشده است.
اما این که خداوند از کسی متولد نشده است، به این دلیل است که تولد موجودی از موجود دیگر نیز امکان ندارد، مگر با احتیاج به آن موجود؛ یعنی اگر - نعوذ بالله- خداوند متولد شده باشد، قهراً به آن کسی که از او متولد شده است، احتیاج داشته است. قبلا بیان کردیم که امکان ندارد خداوند واجب الوجودی که عین غنی بودن و بی نیازی است به کسی محتاج باشد. پس معنا ندارد که خداوند تولد یافته باشد یا چیزی از او متولد شود.
حال اگر در آموزه های دینی مطلبی یافت شد که با حکم صدرصد و یقینی عقل مثل حکم عقل به بی نیازی خداوند از غیر خود و نیازمندی همه موجودات به او، مخالف و در تعارض بود، باید گفت که چنین دینی دست خوش تحریف و از مسیر اصلی خود (توحید) منحرف شده است.
ما معتقدیم که تمام انبیای الاهی از جمله حضرت عیسی (ع) بر این عقیده بوده اند و اصل "لم یلد و لم یولد" را ترویج می نموده اند. به گفته قرآن حضرت عیسی (ع) در اولین ساعات حیات خود و در کلام معجزه آسایی در گهواره در جواب سوء ظن بد خواهان فرمود: "من بنده خدایم او کتاب (آسمانی) به من داده و مرا پیامبر قرار داده است"![3] پس اگر گروهی ایشان را بر خلاف حکم عقل، پسر خدا می دانند، به دلیل انحرافی است که در این دین به وجود آمده است.
محققان بر این باورند که این انحراف توسط شخصی به نام "پولس" صورت گرفته است.
پولس، از یهودیان بود. او از دسته فریسیان و از مخالفان سر سخت مسیحیان آن عصر بود و در شکنجه و قتل آنان از هیچ عملی فروگذار نمی کرد. در این زمان بود که او به دین عیسی گروید و نامش به پولس تغییر یافت. پولس از مروجان پرقدرت و زبردست مسیحیت است. او در پیام خود حقانیت آیین عیسی را طوری بیان می کرد که مورد قبول عامه بود. او با ذکر شواهدی از تورات، علت انصراف خود از دین یهود را برای مردم توضیح داد. پولس 20 سال تبلیغ کرد. او چند سال مشغول تدوین احادیث و روایات دین عیسی بود.
اصول تعالیم پولس چنین است:
1. جهانی بودن آیین مسیحیت.
2. ثالوث الاهی و به دنبال آن الوهیت عیسی و روح القدس.
3. پسر خدا "عیسی"، به زمین آمده تا گناه انسان را پاک کند
4. قیام عیسی از میان مردگان و صعود به آسمان و نشستن در کنار پدر و داوری او
پولس نخستین کسی است که پایه های الوهیت عیسی را در میان مردم پی ریخت. او می گفت: مسیح نجات دهنده، ملکوت الاهی را در زمین مستقر می سازد، پس از قیام بار دیگر رجعت خواهد کرد، پس عیسی نجات بخش این جهان و آن جهان است. او خدا است، موجودی است که قبل از هر کس و هر چیز بوده و همه چیز از او به وجود آمده است.[4]
عقاید انحرافی پولس برای بسیاری از مسیحیان غیر قابل تحمل بود تا جایی که حتی بعضی از حواریون حضرت مسیح با این عقیده به مبارزه پرداختند و "پولس" را نفی کردند. ادعای پولس در باره الوهیت عیسی و پسر خدا بودن او آن چنان واهی است که حتی با کتاب مقدس موجود[5] نیز نمی توان ادعای ضد عقلی پولس را ثابت کرد ، بلکه رد این عقیده ضد عقلی با همین کتاب مقدس موجود نیز امکان دارد. [6]
کتاب مقدس مسیحیان متشکل از عهد عقیق و عهد جدید است. عهد عتیق همان کتاب یهودیان است که تورات نام دارد و خود شامل 39 کتاب بوده و عهد جدید همان انجیل معروف است.
این دو کتاب یعنی عهد عتیق و عهد جدید روی هم معروف به کتاب مقدس است که مورد احترام مسیحیان است.
در عهد عتیق بحث از پسر خدا بودن عیسی (ع) جا ندارد و در عهد جدید که مورد ادعای مسیحیان و استناد آنان هست گاهی اشاره به بشر بودن عیسی (خدا و پسر خدا بودن از او نفی شده) و گاهی هم اشاره به خدا یا پسر خدابودن عیسی شده است.
ما بعضی از این مواردی را نقل و نقد و بررسی می کنیم:
الف. عیسی بشری:
1. "اینک بنده من که او را برگزیدم و حبیب من که خاطرم از وی خرسند است".[7]
2. در اعمال (بخشی از کتاب مقدس مسیحیان) آمده: "خدای ابراهیم و اسحق و یعقوب خدای اجداد ما بنده خود عیسی را جلال داد".[8]
بنابراین، عبارات و تصریحات کتاب مقدس موجود (تحریف شده)، عیسی بنده خدا و بر گزیده او است.
ب. عیسی الاهی
1. در انجیل مرقس 16: 37- 39 آمده است: "فی الواقع این مرد (عیسی) پسر خدا بود".[9]
در جواب از این تعبیر باید گفت،
اولاً: اگر این جا به پسر خدا بودن اشاره شده است، مراد معنای حقیقی آن نیست، بلکه در این موارد پسر یا پدر بودن دارای معنای مجازی است که آن مراد است. مثلا در جایی از کتاب مسیحیان آمده است: "اما به آن کسانی که او را قبول کردند قدرت داد تا فرزندان خدا گردند؛ یعنی به هر که به اسم او ایمان آورد، که نه از خون و نه از خواهش جسد و نه از خواهش مردم، بلکه از خداوند تولد یافته است".[10]
یا در جای دیگر آمده: "ای حبیبان، یکدیگر را محبت نماییم؛ زیرا که محبت از خدا است و هر که محبت می نماید از خدا مولود شده است و خدا را می شناسد".[11]
پس اگر کسی با ادبیات کتاب مقدس مسیحیان آشنا باشد، می بینید همه مومنان و صالحان به عنوان پسر خدا معرفی شده اند، اما تا به حال کسی ادعای این را نکرده که مومنان از خدا زاییده شده اند!
چه فرقی بین این عبارت با عباراتی که عیسی را فرزند خدا می داند وجود دارد؟ نه فقط برای مومنان، بلکه برای افراد خاص نیز عبارت پدر یا پسر آمده است.
همچنین خداوند نسبت به حضرت سلیمان می فرماید: "من او را پدر خواهم بود و او مرا پسر".[12]
در حالی که در مورد حضرت سلیمان چنین ادعایی نشده است.
پس حتی اگر این انجیل موجود همان انجیل حضرت مسیح (ع) باشد دلالتی بر پسر بودن حضرت مسیح و پدر بودن خداوند ندارد و این انحرافی است که بعدها بوجود آمده است.
ثانیاً: تناقضات زیادی در کتاب مقدس است که نشان دهنده آسمانی نبودن آن است. از جمله همین تناقض که در بعضی موارد عیسی را بنده خدا و در بعضی موارد عیسی را پسر خدا (در صورتی که پسر خدا بودن را به زاییده شدن از خدا بدانیم) می داند.
همین تناقضات باعث شده است تا بعضی از بزرگان مسیحیت لب به اعتراض گشوده و به نقد این عقیده باطل بپردازند.
یکی از آنان به نام "آریوس" اسقف اعظم لیبی در سال 325 در رد این عقیده گفته: خدا از خلقت کاملاً جدا است. پس ممکن نیست مسیحی را که به زمین آمده و چون انسان تولد یافته با خدایی که نمی شناخت یکی بشماریم.[13]
این اعتراضات باعث شد شورایی در شهر "نیقیه" تشکیل شده و عقیده ای را تنظیم نماید که این اعتقاد برای همگان الزام آور شود و به عنوان قانون مطرح گردد.
اگر چه مبتکر عیسی الاهی "پولس" بوده، اما این شورا نظر پولس را به عنوان عقیده تثبیت نمود و این انحراف تا به حال در بین مسیحیان رواج پیدا کرده است.
پس تناقضی بین ادیان الاهی نیست و این مسیحیت امروزی است که متأسفانه از آنچه تعالیم حضرت عیسی (ع) بوده فاصله گرفته است و گر نه تعالیم اصلی حضرت عیسی (ع) هیچ تناقضی با اسلام نداشته است و اسلام به عنوان دین کامل، تکمیل کننده تمام ادیان گذشته است.
پی نوشتها:
[1] اخلاص، 2؛ ترجمه مکارم شیرازی.
[2] ترجمه المیزان، ج 20، ص 672؛ تفسیر نمونه، ج 27، ص 439.
[3]مریم،30؛ "قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیًّا".
[4] مبلغی آبادانی، عبدالله، تاریخ ادیان و مذاهب، ج 2، شرح حال پولس. نک: پایگاه اطلاع رسانی امام جواد (ع).
[5] اگر چه عقیده ما این است که این کتاب موجود نمی تواند همان کتابی باشد که بر حضرت عیسی (ع) نازل شده است.
[6] آشنایی و بررسی مسیحیت (گروه تدوین کتب آموزشی)، معاونت تبلیغ حوزه، ص 25.
[7] انجیل متی، 12: 18.
[8] اعمال، 3: 13.
[9] انجیل مرقس، 16: 37- 39.
[10] یوحنا، 1: 12 – 13، بخشی از کتاب مقدس.
[11] رساله اول یوحنا، 4 : 7، بخشی از کتاب مقدس.
[12] اول تواریخ، 17: 11 – 14، بخشی از کتاب مقدس.
[13] تاریخ کلیسای قدیم.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] چرا ما معتقدیم که خداوند نه زاده و نه زاییده شده است، اما مسیحیان حضرت مسیح(ع) را فرزند خدا میدانند؟ این تناقض بین ادیان چگونه قابل توجیه است؟
- [سایر] چرا در دین مسیحیت حضرت عیسی را فرزند خدا میدانند آیا به خلقت آدم و حوا اعتقادی ندارند؟
- [آیت الله علوی گرگانی] زن و شوهری به دلیل نداشتن فرزند از پرورشگاه کودکی اختیار میکنند، ضمن گرفتن شناسنامه برای او ارث نیز برایش تعیین میکنند بفرمائید این مسئله و مسئله محرمیّت کودک با آنان چه صورت دارد؟
- [سایر] خدا در دین مسیح چگونه تعریف می شود و مفهوم خدا در مسیحیت چه تفاوت هایی با مفهوم خدا در اسلام دارد؟
- [سایر] برخی از مسیحیان معاصر تناقض موجود در عقایدشان را اینگونه توجیه میکنند که خدا واحد است اما در سه کالبد مختلف ظهور یافته است. آیا این گفته موجه است؟
- [سایر] تفاوت لفظ الله در اسلام و لفظ Godدر مسیحیت چیست؟ آیا اشاره هر دوی آنها به خداوند یکتا است؟
- [سایر] آیا آمار دقیق افرادی که از مسیحیت به اسلام و یا از اسلام به مسیحیت روی آورده اند را دارید؟
- [سایر] آیا مسیحیت کنونی ادعای خاتمیت کردانداگر نکرده پس چرا مسیحیان کنونی مسلمان نمی شوند؟ آیا مسحیت مثل اسلام دستورات حکومتی(تشکیل حکومت)دارد؟ برتری اسلام به مسیحیت چیست؟
- [سایر] تفاوت دین اسلام با مسیحیت در چیست؟
- [سایر] پیرامون رهبانیت در اسلام و مسیحیت توضیحاتی ارائه نمائید؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر مسلمان از کافری که در پناه اسلام نیست ربا بگیرد اشکال ندارد و نیز پدر و فرزند و زن و شوهر می توانند از یکدیگر ربا بگیرند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر مسلمان از کافری که در پناه اسلام نیست، ربا بگیرد اشکال ندارد، و نیز پدر و فرزند و زن و شوهر میتوانند از یکدیگر ربا بگیرند.
- [امام خمینی] اگر مسلمان از کافری که در پناه اسلام نیست ربا بگیرد اشکال ندارد،و نیز پدر و فرزند و زن و شوهر می توانند از یکدیگر ربا بگیرند
- [آیت الله بهجت] اگر مسلمان از کافری که در پناه اسلام نیست ربا بگیرد اشکال ندارد، ولی مسلمان نمیتواند به کافر ربا و زیادتی در معامله بدهد. و همچنین پدر و فرزند، زن و شوهر میتوانند از یکدیگر ربا بگیرند.
- [آیت الله سبحانی] در چند مورد ربا گرفتن حرام نیست: 1 ربا گرفتن مسلمان از کافر که در پناه اسلام نیستند. 2 ربا گرفتن پدر و فرزند از یکدیگر. 3 ربا گرفتن زن و شوهر از یکدیگر. شرایط خریدار و فروشنده
- [آیت الله نوری همدانی] اگر مسلمان از کافری که در پناه اسلام نیست ربا بگیرد اشکال ندارد . و نیز پدر و فرزند و زن و شوهر می توانند از یکدیگر ربا بگیرند . شرائط فروشنده و خریدار :
- [آیت الله بروجردی] اگر مسلمان از کافری که در پناه اسلام نیست ربا بگیرد اشکال ندارد و نیز پدر و فرزند و زن و شوهر میتوانند از یکدیگر ربا بگیرند.شرایط فروشنده و خریدار
- [آیت الله مکارم شیرازی] در چند مورد ربا گرفتن حرام نیست: 1 ربا گرفتن مسلمانان از کفاری که در پناه اسلام نیستند. 2 ربا گرفتن پدر و فرزند از یکدیگر. 3 ربا گرفتن زن و شوهر از یکدیگر.
- [آیت الله بروجردی] کسی که ماهی را صید میکند، لازم نیست مسلمان باشد و در موقع گرفتن نام خدا را ببرد، ولی مسلمان باید گرفتن آن را دیده باشد.
- [آیت الله مظاهری] کافر (کسی که منکر خدا یا معاد است، یا برای خدا شریک قرار میدهد، یا پیامبری حضرت خاتم الانبیا محمد بن عبداللَّه صلی الله علیه وآله وسلم را قبول ندارد، یا در یکی از اینها شک داشته باشد، یا ضروری دین یعنی چیزی را که مثل نماز و روزه مسلمانان جزو دین اسلام میدانند منکر شود، در صورتی که بداند انکار آن چیز به انکار خدا یا توحید یا نبوت برمیگردد) احکام مسلمانان را ندارد، مثلاً نمیتواند زن مسلمان بگیرد، و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.