شرح پرسش: سؤالم در مورد قضیه "ترس" می باشد، آیا در طول جنگ تحمیلی عراق بر علیه جمهوری اسلامی ایران که عراق مناطق مسکونی را مورد حمله نظامی قرار می داد، جمهوری اسلامی ایران نیز می توانست جهت جلوگیری از این عمل کشور عراق به بمباران و حمله به مناطق مسکونی عراق اقدام کند؟ پاسخ: پاسخ اجمالی: هرچند؛ طبق احکام اولیه اسلامی؛ حمله به غیر نظامیان و نیز آسیب رساندن به مناطق مسکونی و حتی کشاورزی دشمن، مجاز نمی باشد، اما اگر دشمن، چنین رویهای را در پیش گیرد و نتوان از راه دیگری، او را از چنین اعمالی بازداشت، جهت حفظ منافع کشور اسلامی؛ می توان طبق حکم ثانوی و با شرایطی؛ اقدام به مقابله به مثل نمود و کشور ما نیز علیرغم میل خود، در مواردی مجبور به اتخاذ چنین تصمیمی شد. پاسخ تفصیلی: پرسش شما را در دو محور اصلی مورد بررسی قرار خواهیم داد: 1 – آیا مقابله به مثل در اسلام جایز است و در مقابل"تترس" چه باید کرد؟ 2 – آیا کشور ما طی جنگ تحمیلی، عملکرد مناسبی در این زمینه داشته است؟ به همین ترتیب، به تحلیل موارد فوق خواهیم پرداخت: 1 – در ارتباط با بخش اول، ابتدا باید گفت که احکام اسلام به دو دسته اولیه و ثانویه تقسیم می شوند. پاسخ پرسش شما؛ طبق حکم اولیه اسلامی؛ منفی است، اما اگر چارهای جز اقدام به چنین کاری نداشته باشیم، می توان از حکم ثانوی استفاده نموده و در شرایطی، مقابله به مثل نماییم. اکنون، توضیحات بیشتری را در این زمینه خدمتتان عرضه خواهیم نمود: بر اساس رهنمودهای قرآن کریم، مسلمانان نباید همواره در موضع انفعالی قرار داشته و ملتزم بودنشان به رعایت اصول و موازین دینی و اخلاقی، موجبات شکست آنان را در صحنه های نبرد فراهم آورد، بلکه هرگونه اقدام متجاوزانهای که از سوی دشمن انجام می پذیرد، با اقدامی از همان نوع و در همان حد، از سوی مسلمانان قابل تلافی و جبران می باشد! در آیه ای می خوانیم که: هر گروهی که در برابر شما رفتار تجاوزکارانهای اتخاذ نمودند، شما نیز در مقام پاسخ، همانند آنان رفتار نمایید [1] . با دقت در این آیه، به نکته جالبی برخورد می نماییم که قرآن در ارتباط با مقابله به مثل نیز از واژه "اعتداء"؛ یعنی "تجاوز"؛ استفاده نموده و این بیانگر آن است که چنین عملی نیز به خودی خود، نوعی تجاوز از حدود اولیه الاهی به شمار می آید، ولی چه کنیم که در شرایطی، چارهای جز آن نداریم؟! بدیهی است که مقابله به مثل، تنها در مواردی ممکن است که ناقض کرامت انسانی نبوده و تنها به موجب ضرورت و مصلحت باشد و در راستای دفاع مشروع بوده و امکان اتخاذ شیوهای جایگزین نیز وجود نداشته باشد. بنابر این، مواردی چون نسل کشی، مثله، تجاوز به عنف و موارد مشابه را نمی توان در چارچوب مقابله به مثل گنجاند، زیرا در ادامه آیه فوق بیان شده که: ای مسلمانان، (در اجرای مقابله به مثل نیز) از خدا بترسید زیرا خدا با پرهیزکاران است. با توجه به این آیه درمی یابیم که رفتار جنایت کارانه؛ تحت پوشش مقابله به مثل؛ مورد تأیید اسلام نبوده و اصولا جواز اصل رفتار متقابل، تنها به دلیل مصلحت مسلمانان و بازداشتن دشمن از تعرض به آنها می باشد، بر این اساس، باید در کمال پرهیزکاری و تنها در حد ضرورت و مصلحت به چنین اقدامی روی آورد و به عبارتی در مقابل بد و بدتر، بد را انتخاب نمود. البته سزاوار است که حتی در صورت لزوم مقابله به مثل، ابتدا هشدارهایی به غیر نظامیان جهت ترک منطقه داده شده و مکان هایی به عنوان نقاط امن اعلام شوند تا غیر نظامیان بتوانند به آنجا پناه ببرند. موضوعی که در جنگ شهرها نیز اتفاق افتاده و کشور ما با اعلام چهار شهر مقدس به عنوان مناطق امن، هیچگاه تا آخر جنگ، آن مکانها را مورد تعرض قرار نداد! غیر از موضوع مقابله به مثل در رفتار با غیر نظامیان، موارد دیگری که تنها بر اساس ضرورت مجاز شمرده شده را در آیات دیگر قرآن کریم و در رفتار پیامبر(ص) مشاهده می نماییم، به عنوان نمونه: الف: جنگیدن و کشتن افراد در کنار خانه خدا؛ طبق موازین اولیه اسلامی؛ مجاز نمی باشد، اما اگر دشمن در همان مکان مقدس، آغاز به جنگیدن نمود، ما نیز مجازیم که با آنان به نبرد بپردازیم، چون عواقب فتنه و توطئه بر علیه مسلمانان، به مراتب خطرناکتر و غیر قابل تحملتر از شکسته شدن موقت حرم امن الهی می باشد [2] ! ب: آسیب رساندن به محصولات کشاورزی دشمن در حالت عادی مجاز نمی باشد، اما اگر تنها راه شکست دشمن، چنین کاری است، می توان اقدام به آن نمود [3] . موضوع "تترس" یا قرار گرفتن نیروهای نظامی در پناه غیر نظامیان و یا حتی در پناه اسیران خودی و استفاده از آنها به عنوان سنگری برای نبرد با مسلمانان، نیز در همین راستا مورد تحقیق دانشمندان دینی قرار گرفته است. در یکی از منابع فقهی شیعه این گونه بیان شده که: اگر دشمن، زنان و کودکان را سپر انسانی خود قرار داده، اما امکان شکست دشمن؛ بدون آسیب زدن به این افراد؛ وجود داشته باشد، باید از ورود هر گونه خسارتی به آنان خ ودداری نمود، مگر در حالت شدت و برافروختگی جنگ (که قدرت تصمیمگیری سلب می ‌شود). در موردی که دشمن از اسیران مسلمان به عنوان سپر بهرهجوید نیز باید به همین ترتیب عمل نمود [4] . نظریه پردازی از اهل سنت نیز چنین تحلیلی را ارائه می نماید: هنگام آتشباری بر دشمن، در کشتن مسلمانانی که دشمن، آنان را به عنوان سپر انسانی خود قرار داده، مصلحتی برای کل جامعه اسلامی وجود دارد، زیرا در برپا داشتن فریضه جهاد، مصالح مهم‌تری موجود است و اگر این روش را نادیده بگیریم، دشمن بر کل جامعه اسلامی تسلط یافته و در نهایت همان افرادی که اکنون به عنوان سپر از آنان استفاده می‌ نماید را نیز به قتل خواهد رسانید، و هیچ عاقلی نمی تواند بگوید که در چنین موقعیتی لازم است که(دست از جنگ برداشته تا) موجب قتل مسلمانان نشویم! زیرا در صورت آتش ‌بس، دچار مشکلات بیشتری خواهیم شد که نتیجه آن از بین رفتن همین سپرهای انسانی و علاوه بر آن، نابودی اسلام و دیگر مسلمانان خواهد بود، ولی چون این مصلحت، مفاسدی را نیز (همانند کشته شدن مسلمانان) درپی دارد، برخی افراد؛ که دقت نظر کافی در این مورد ندارند؛ با نظر تردید بدان می نگرند. مطلب دیگری که برخی دانشمندان به آن اشاره نموده اند آن است که هدف اساسی از آتشباری، از بین بردن دشمن و شکستن ابهت آنهاست، که مصلحت مسلمانان آن را اقتضا می ‌نماید، و اگر مسلمانان به دلیل حفظ جان برادران خود، آتشباری بر دشمن را متوقف سازند ، این شیوه برخورد منجر به آن می شود که دشمن از آن سوء استفاده نموده، نبرد را به نفع خود به پایان برساند [5] !. همانگونه که مشاهده می نمایید، در این موضوع، اختلافی میان جوامع مختلف اسلامی وجود ندارد. ، اما موضوع دوم: 2 – ما در مقابل اقدامات کشور متجاوز عراق در بمباران شهرها و آسیب رساندن به غیر نظامیان کشورمان، می توانستیم به یکی از شیوه های ذیل عمل نماییم: الف: تسلیم خواسته های دشمن شده و با از دست دادن بخش وسیعی از کشورمان، رسما قبول شکست نموده و بدین وسیله از کشته شدن غیر نظامیان دو طرف جلوگیری نماییم. ب: جنگ را به همان شیوه سابق ادامه داده و با تحمل و بردباری، در مقابل کشته شدن افراد غیرنظامی کشورمان واکنش مناسبی نشان نداده و تنها در میدان نبرد، به پاسخگویی بپردازیم. ج: ما نیز در برابر حمله به مناطق غیرنظامی کشورمان و کشته شدن زنان و کودکان، ساکت ننشسته و با مقابله به مثل، دشمن را در استفاده از این شیوه، به شکست بکشانیم. شیوه اول، نمی توانست مورد پذیرش هیچ انسان علاقمند به دین و وطن خود باشد، چون؛ بر فرض؛ اگر چنین امتیازی را به کشور عراق میدادیم، چه تضمینی وجود داشت که فردای آن روز، همان دشمن یا دشمنی دیگر، با اتخاذ چنین رویه ای و با اطمینان از اینکه ما عمل متقابلی را انجام نخواهیم داد، به نقطه ای دیگر از کشورمان حملهور نشده و امتیاز دیگری را طلب ننماید؟! شیوه دوم نیز در سال های اولیه جنگ، توسط کشور ما به کارگرفته شد، اما نتیجه اش آن بود که دشمن بعثی؛ با آگاهی از چنین خط قرمزی در آسیب نرساندن به غیر نظامیان؛ آن را نقطه ضعفی برای کشور ما ارزیابی نموده و حملات خود را به مناطق غیر نظامی گسترش داد و در نتیجه صدمات انسانی و اقتصادی بسیاری بر کشور ما وارد شد و امنیت مناطق غیر نظامی ما نیز از بین رفت و در همین حال، شهرهای عراق؛ حتی مناطقی همانند شهر بصره که در تیررس مستقیم ما بودند؛ در امنیت کامل به سر میبردند! ادامه چنین وضعیتی؛ با توجه به فرسایشی شدن جنگ؛ به احتمال قریب به یقین، به شکست ما در صحنه نظامی نیز منجر میشد. در نهایت؛ و علیرغم میل باطنی؛ برای جلوگیری از به وجود آمدن چنین وضعیتی، تصمیم به مقابله به مثل، آن هم در سطح محدود گرفته شد که هرچند متأسفانه، موجب کشته شدن برخی غیرنظامیان دشمن شد که شاید گروهی از آنها، مخالف صدام و جنگ و حکومتش بودند، اما با اتخاذ چنین تصمیمی، از کشتار وسیعتر غیر نظامیان کشور ما جلوگیری به عمل آمد. ما نیز همانند شما و بسیاری از افراد دیگر، از کشته شدن این غیر نظامیان متأثریم، اما پرسش ما این است که اگر شما به عنوان مقام تصمیم گیرنده در چنین وضعیتی بودید، چه اقدامی را انجام می دادید؟! البته جالب است بدانید که بعید است مجموع تلفاتی که از بمباران و موشکباران شهرهای عراق توسط ایران در طول جنگ به وجود آمده، بیش از تلفاتی باشد که دشمن بعثی در یک روز بمباران شیمیائی، به غیر نظامیان کشور خود در شهر حلبچه وارد نموده و یا حتی با بررسی تاریخ معاصر عراق، می توان به این نتیجه دست یافت که تعداد افرادی از ملت عراق؛ چه نظامی و چه غیر نظامی؛ که توسط حکومت خونخوار صدام در جریان مبارزات مردمی شیعیان و کردها و حتی اهل سنت، کشته شدند، بیش از افرادی از آنان بود که در نبرد با ایران، جان خود را از دست دادند و نشانه اش نیز همان است که اکنون ملت عراق، با این که از صدام و حامیانش کینه شدیدی به دل دارد، اما خود را دشمن ملت ایران نمی داند! پی نوشتها: [1] - بقره، 194. [2] - بقره، 191. [3] - حشر، 5. [4] - نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج 21، ص 68، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1362. [5] - حسن ابوغده، قضایا فقهیه فی العلاقات الدولیه حال الحرب، ص 138- 137، مکتبه العبیکان، الریاض، بی تا. منبع: www.islamquest.net
آیا اگر کشوری مناطق مسکونی ما را مورد حمله نظامی قرار دهد ما نیز می توانیم مقابله به مثل نماییم؟
شرح پرسش:
سؤالم در مورد قضیه "ترس" می باشد، آیا در طول جنگ تحمیلی عراق بر علیه جمهوری اسلامی ایران که عراق مناطق مسکونی را مورد حمله نظامی قرار می داد، جمهوری اسلامی ایران نیز می توانست جهت جلوگیری از این عمل کشور عراق به بمباران و حمله به مناطق مسکونی عراق اقدام کند؟
پاسخ:
پاسخ اجمالی:
هرچند؛ طبق احکام اولیه اسلامی؛ حمله به غیر نظامیان و نیز آسیب رساندن به مناطق مسکونی و حتی کشاورزی دشمن، مجاز نمی باشد، اما اگر دشمن، چنین رویهای را در پیش گیرد و نتوان از راه دیگری، او را از چنین اعمالی بازداشت، جهت حفظ منافع کشور اسلامی؛ می توان طبق حکم ثانوی و با شرایطی؛ اقدام به مقابله به مثل نمود و کشور ما نیز علیرغم میل خود، در مواردی مجبور به اتخاذ چنین تصمیمی شد.
پاسخ تفصیلی:
پرسش شما را در دو محور اصلی مورد بررسی قرار خواهیم داد:
1 – آیا مقابله به مثل در اسلام جایز است و در مقابل"تترس" چه باید کرد؟
2 – آیا کشور ما طی جنگ تحمیلی، عملکرد مناسبی در این زمینه داشته است؟
به همین ترتیب، به تحلیل موارد فوق خواهیم پرداخت:
1 – در ارتباط با بخش اول، ابتدا باید گفت که احکام اسلام به دو دسته اولیه و ثانویه تقسیم می شوند. پاسخ پرسش شما؛ طبق حکم اولیه اسلامی؛ منفی است، اما اگر چارهای جز اقدام به چنین کاری نداشته باشیم، می توان از حکم ثانوی استفاده نموده و در شرایطی، مقابله به مثل نماییم. اکنون، توضیحات بیشتری را در این زمینه خدمتتان عرضه خواهیم نمود:
بر اساس رهنمودهای قرآن کریم، مسلمانان نباید همواره در موضع انفعالی قرار داشته و ملتزم بودنشان به رعایت اصول و موازین دینی و اخلاقی، موجبات شکست آنان را در صحنه های نبرد فراهم آورد، بلکه هرگونه اقدام متجاوزانهای که از سوی دشمن انجام می پذیرد، با اقدامی از همان نوع و در همان حد، از سوی مسلمانان قابل تلافی و جبران می باشد! در آیه ای می خوانیم که: هر گروهی که در برابر شما رفتار تجاوزکارانهای اتخاذ نمودند، شما نیز در مقام پاسخ، همانند آنان رفتار نمایید [1] . با دقت در این آیه، به نکته جالبی برخورد می نماییم که قرآن در ارتباط با مقابله به مثل نیز از واژه "اعتداء"؛ یعنی "تجاوز"؛ استفاده نموده و این بیانگر آن است که چنین عملی نیز به خودی خود، نوعی تجاوز از حدود اولیه الاهی به شمار می آید، ولی چه کنیم که در شرایطی، چارهای جز آن نداریم؟! بدیهی است که مقابله به مثل، تنها در مواردی ممکن است که ناقض کرامت انسانی نبوده و تنها به موجب ضرورت و مصلحت باشد و در راستای دفاع مشروع بوده و امکان اتخاذ شیوهای جایگزین نیز وجود نداشته باشد. بنابر این، مواردی چون نسل کشی، مثله، تجاوز به عنف و موارد مشابه را نمی توان در چارچوب مقابله به مثل گنجاند، زیرا در ادامه آیه فوق بیان شده که: ای مسلمانان، (در اجرای مقابله به مثل نیز) از خدا بترسید زیرا خدا با پرهیزکاران است. با توجه به این آیه درمی یابیم که رفتار جنایت کارانه؛ تحت پوشش مقابله به مثل؛ مورد تأیید اسلام نبوده و اصولا جواز اصل رفتار متقابل، تنها به دلیل مصلحت مسلمانان و بازداشتن دشمن از تعرض به آنها می باشد، بر این اساس، باید در کمال پرهیزکاری و تنها در حد ضرورت و مصلحت به چنین اقدامی روی آورد و به عبارتی در مقابل بد و بدتر، بد را انتخاب نمود. البته سزاوار است که حتی در صورت لزوم مقابله به مثل، ابتدا هشدارهایی به غیر نظامیان جهت ترک منطقه داده شده و مکان هایی به عنوان نقاط امن اعلام شوند تا غیر نظامیان بتوانند به آنجا پناه ببرند. موضوعی که در جنگ شهرها نیز اتفاق افتاده و کشور ما با اعلام چهار شهر مقدس به عنوان مناطق امن، هیچگاه تا آخر جنگ، آن مکانها را مورد تعرض قرار نداد!
غیر از موضوع مقابله به مثل در رفتار با غیر نظامیان، موارد دیگری که تنها بر اساس ضرورت مجاز شمرده شده را در آیات دیگر قرآن کریم و در رفتار پیامبر(ص) مشاهده می نماییم، به عنوان نمونه:
الف: جنگیدن و کشتن افراد در کنار خانه خدا؛ طبق موازین اولیه اسلامی؛ مجاز نمی باشد، اما اگر دشمن در همان مکان مقدس، آغاز به جنگیدن نمود، ما نیز مجازیم که با آنان به نبرد بپردازیم، چون عواقب فتنه و توطئه بر علیه مسلمانان، به مراتب خطرناکتر و غیر قابل تحملتر از شکسته شدن موقت حرم امن الهی می باشد [2] !
ب: آسیب رساندن به محصولات کشاورزی دشمن در حالت عادی مجاز نمی باشد، اما اگر تنها راه شکست دشمن، چنین کاری است، می توان اقدام به آن نمود [3] .
موضوع "تترس" یا قرار گرفتن نیروهای نظامی در پناه غیر نظامیان و یا حتی در پناه اسیران خودی و استفاده از آنها به عنوان سنگری برای نبرد با مسلمانان، نیز در همین راستا مورد تحقیق دانشمندان دینی قرار گرفته است.
در یکی از منابع فقهی شیعه این گونه بیان شده که: اگر دشمن، زنان و کودکان را سپر انسانی خود قرار داده، اما امکان شکست دشمن؛ بدون آسیب زدن به این افراد؛ وجود داشته باشد، باید از ورود هر گونه خسارتی به آنان خ ودداری نمود، مگر در حالت شدت و برافروختگی جنگ (که قدرت تصمیمگیری سلب می شود). در موردی که دشمن از اسیران مسلمان به عنوان سپر بهرهجوید نیز باید به همین ترتیب عمل نمود [4] .
نظریه پردازی از اهل سنت نیز چنین تحلیلی را ارائه می نماید: هنگام آتشباری بر دشمن، در کشتن مسلمانانی که دشمن، آنان را به عنوان سپر انسانی خود قرار داده، مصلحتی برای کل جامعه اسلامی وجود دارد، زیرا در برپا داشتن فریضه جهاد، مصالح مهمتری موجود است و اگر این روش را نادیده بگیریم، دشمن بر کل جامعه اسلامی تسلط یافته و در نهایت همان افرادی که اکنون به عنوان سپر از آنان استفاده می نماید را نیز به قتل خواهد رسانید، و هیچ عاقلی نمی تواند بگوید که در چنین موقعیتی لازم است که(دست از جنگ برداشته تا) موجب قتل مسلمانان نشویم! زیرا در صورت آتش بس، دچار مشکلات بیشتری خواهیم شد که نتیجه آن از بین رفتن همین سپرهای انسانی و علاوه بر آن، نابودی اسلام و دیگر مسلمانان خواهد بود، ولی چون این مصلحت، مفاسدی را نیز (همانند کشته شدن مسلمانان) درپی دارد، برخی افراد؛ که دقت نظر کافی در این مورد ندارند؛ با نظر تردید بدان می نگرند. مطلب دیگری که برخی دانشمندان به آن اشاره نموده اند آن است که هدف اساسی از آتشباری، از بین بردن دشمن و شکستن ابهت آنهاست، که مصلحت مسلمانان آن را اقتضا می نماید، و اگر مسلمانان به دلیل حفظ جان برادران خود، آتشباری بر دشمن را متوقف سازند ، این شیوه برخورد منجر به آن می شود که دشمن از آن سوء استفاده نموده، نبرد را به نفع خود به پایان برساند [5] !.
همانگونه که مشاهده می نمایید، در این موضوع، اختلافی میان جوامع مختلف اسلامی وجود ندارد. ، اما موضوع دوم:
2 – ما در مقابل اقدامات کشور متجاوز عراق در بمباران شهرها و آسیب رساندن به غیر نظامیان کشورمان، می توانستیم به یکی از شیوه های ذیل عمل نماییم:
الف: تسلیم خواسته های دشمن شده و با از دست دادن بخش وسیعی از کشورمان، رسما قبول شکست نموده و بدین وسیله از کشته شدن غیر نظامیان دو طرف جلوگیری نماییم.
ب: جنگ را به همان شیوه سابق ادامه داده و با تحمل و بردباری، در مقابل کشته شدن افراد غیرنظامی کشورمان واکنش مناسبی نشان نداده و تنها در میدان نبرد، به پاسخگویی بپردازیم.
ج: ما نیز در برابر حمله به مناطق غیرنظامی کشورمان و کشته شدن زنان و کودکان، ساکت ننشسته و با مقابله به مثل، دشمن را در استفاده از این شیوه، به شکست بکشانیم.
شیوه اول، نمی توانست مورد پذیرش هیچ انسان علاقمند به دین و وطن خود باشد، چون؛ بر فرض؛ اگر چنین امتیازی را به کشور عراق میدادیم، چه تضمینی وجود داشت که فردای آن روز، همان دشمن یا دشمنی دیگر، با اتخاذ چنین رویه ای و با اطمینان از اینکه ما عمل متقابلی را انجام نخواهیم داد، به نقطه ای دیگر از کشورمان حملهور نشده و امتیاز دیگری را طلب ننماید؟!
شیوه دوم نیز در سال های اولیه جنگ، توسط کشور ما به کارگرفته شد، اما نتیجه اش آن بود که دشمن بعثی؛ با آگاهی از چنین خط قرمزی در آسیب نرساندن به غیر نظامیان؛ آن را نقطه ضعفی برای کشور ما ارزیابی نموده و حملات خود را به مناطق غیر نظامی گسترش داد و در نتیجه صدمات انسانی و اقتصادی بسیاری بر کشور ما وارد شد و امنیت مناطق غیر نظامی ما نیز از بین رفت و در همین حال، شهرهای عراق؛ حتی مناطقی همانند شهر بصره که در تیررس مستقیم ما بودند؛ در امنیت کامل به سر میبردند! ادامه چنین وضعیتی؛ با توجه به فرسایشی شدن جنگ؛ به احتمال قریب به یقین، به شکست ما در صحنه نظامی نیز منجر میشد. در نهایت؛ و علیرغم میل باطنی؛ برای جلوگیری از به وجود آمدن چنین وضعیتی، تصمیم به مقابله به مثل، آن هم در سطح محدود گرفته شد که هرچند متأسفانه، موجب کشته شدن برخی غیرنظامیان دشمن شد که شاید گروهی از آنها، مخالف صدام و جنگ و حکومتش بودند، اما با اتخاذ چنین تصمیمی، از کشتار وسیعتر غیر نظامیان کشور ما جلوگیری به عمل آمد. ما نیز همانند شما و بسیاری از افراد دیگر، از کشته شدن این غیر نظامیان متأثریم، اما پرسش ما این است که اگر شما به عنوان مقام تصمیم گیرنده در چنین وضعیتی بودید، چه اقدامی را انجام می دادید؟!
البته جالب است بدانید که بعید است مجموع تلفاتی که از بمباران و موشکباران شهرهای عراق توسط ایران در طول جنگ به وجود آمده، بیش از تلفاتی باشد که دشمن بعثی در یک روز بمباران شیمیائی، به غیر نظامیان کشور خود در شهر حلبچه وارد نموده و یا حتی با بررسی تاریخ معاصر عراق، می توان به این نتیجه دست یافت که تعداد افرادی از ملت عراق؛ چه نظامی و چه غیر نظامی؛ که توسط حکومت خونخوار صدام در جریان مبارزات مردمی شیعیان و کردها و حتی اهل سنت، کشته شدند، بیش از افرادی از آنان بود که در نبرد با ایران، جان خود را از دست دادند و نشانه اش نیز همان است که اکنون ملت عراق، با این که از صدام و حامیانش کینه شدیدی به دل دارد، اما خود را دشمن ملت ایران نمی داند!
پی نوشتها:
[1] - بقره، 194.
[2] - بقره، 191.
[3] - حشر، 5.
[4] - نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج 21، ص 68، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1362.
[5] - حسن ابوغده، قضایا فقهیه فی العلاقات الدولیه حال الحرب، ص 138- 137، مکتبه العبیکان، الریاض، بی تا.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] بنده سؤالم در مورد قضیه مقابله به مثل می باشد، آیا در طول جنگ تحمیلی عراق بر علیه جمهوری اسلامی ایران که عراق مناطق مسکونی را مورد حمله نظامی قرار می داد، جمهوری اسلامی ایران نیز می توانست جهت جلوگیری
- [سایر] بنده سؤالم در مورد قضیه "تترس" می باشد، آیا در طول جنگ تحمیلی عراق بر علیه جمهوری اسلامی ایران که عراق مناطق مسکونی را مورد حمله نظامی قرار می داد، جمهوری اسلامی ایران نیز می توانست جهت جلوگیری از این عمل کشور عراق به بمباران و حمله به مناطق مسکونی عراق اقدام کند؟ خواهشمندم به دلیل نیاز مبرم بنده در تحقیقات، در صورت امکان جواب را در اسرع وقت برایم ارسال بفرمایید.
- [سایر] اهداف حمله نظامی عراق به ایران چه بود؟
- [سایر] اهداف حمله نظامی عراق به ایران چه بود؟
- [آیت الله سبحانی] آیا بیمارستان هایی را که برای درمان مجروحین جنگی و شهروندان غیر نظامی بکار گرفته می شود، می توان هدف حمله قرار داد؟
- [سایر] مگه سفارت هر کشوری جزء خاک اون کشور محسوب نمی شه؟ پس چرا دانشجوها به سفارت آمریکا حمله کردن؟ نظر امام در این رابطه چی بود؟
- [سایر] سلام بعضی ها میگن امریکا اگه بخواد به ایران حمله کنه میتونه و قدرتشو داره و دلیل حمله نکردنشو دیپلماسی این دولت میدونن نه قدرت سیاسی و قدرت نظامی ایران،دلیلی بر رد این صحبت وجود داره؟
- [سایر] آیا داشتن بمب هسته ای بعنوان سلاح بازدارنده اشکالی دارد اگر فرضا کشوری با بمب هسته ای به ما تجاوز کرد نباید مقابله به مثل کنیم؟ به هر حال کشته شدن نامسلمانان بهتر از کشته شدن مسلمانان است ؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر متجاوزی به مکانی حمله نماید و ما بخواهیم برای جلوگیری از تجاوز و سرقت و هتک ناموس مقاومت نماییم، موجب کشته شدن متجاوز می شود، حال با این وجود می توان مقاومت نمود؟
- [سایر] سلام. خسته نباشید. با روی کارآمدن دولت ترامپ و روابط حسنه ای که با دولت روسیه دارد ، از دیدگاه سیاسی آیا این تهدید وجود دارد که این دو کشور متحد شده و با ایران به مقابله نظامی بپردازند ؟ با تشکر
- [آیت الله اردبیلی] جهاد بر دو نوع است: (ابتدایی) و (دفاعی). (جهاد ابتدایی) آن است که مسلمانان به منظور دعوت کفّار و مشرکین به اسلام و عدالت و یا جلوگیری از نقض پیمان اهل ذمّه یا طغیان باغیان (شورشیان مسلح) بر امام واجبالطّاعه مسلمین، نیروی نظامی به مناطق آنان گسیل دارند. در حقیقت هدف از جهاد ابتدایی کشور گشایی نیست، بلکه دفاع از حقوق فطری انسانهایی است که توسّط قدرتهای کفر و شرک و طغیان از خدا پرستی و توحید، عدالت و شنیدن و پذیرش آزادانه احکام خداوند محروم شدهاند. (جهاد دفاعی) زمانی است که دشمن به مرز و بوم مسلمانان هجوم آورد و قصد تسلّط سیاسی یا فرهنگی و اقتصادی نسبت به آنان داشته باشد و ممکن است جهاد در برابر باغیان در زمانی که به حمله مسلحانه دست زدهاند نیز جهاد دفاعی محسوب گردد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که در محلی ملک دارد، اگر موقعی که آن ملک را دارد شش ماه در آنجا بماند، وقتی می تواند نماز را آنجا تمام بخواند که آنجا را برای خود وطن قرار داده باشد، و به نظر عرف وطن او محسوب شود، و تا به نظر عرف وطن حساب نشود باید شکسته بخواند، ولی احتیاط مستحب آن است که کسی که منزل مسکونی در محلی دارد، و شش ماه در آنجا مانده است، مادام که آن منزل را دارد هر وقت در مسافرت به آنجا رسید، نمازش را هم شکسته و هم تمام بخواند.
- [آیت الله علوی گرگانی] اجناسی که مورد معامله و یا قرض واقع میشوند، دو قسمند: 1 - مکیل وموزون )پیمانهای وکشیمنی(. 2 - غیر مکیل وموزون. قسم اوّل: آن است که قیمت وارزشش روی پیمانه یا کشش قرار گرفته مثل برنج، گندم، جو، طلا، نقره ومانند اینها. قسم دوم: آن است که قیمتش فقط به شماره، مانند تخم مرغ، یا به متر است مانند پارچه وفرش، حال چنانکه در باب قرض هر جنسی را به دیگری قرض بدهیم بشرط زیاده ربا بوده و آن قرض حرام میشود خواه مکیل وموزون باشد یا غیر آن، و در باب معامله هم اگر مکیل و موزون را با همجنس خود خرید و فروش نماییم با زیاده معامله باطل و حرام خواهد بود وامّا اگر غیر مکیل و موزون را به همجنس خود به زیاده معامله کنیم، ربا نخواهد بود و در نتیجه این مسأله به میان میآید که هرگاه کسی صد عدد تخم مرغ را به دیگری قرض دهد تا مدّت دو ماه مثلاً به صد وده عدد، ربا میشود، ولی اگر صد عدد تخم مرغ را به صد و ده تا بمدت دو ماه بفروشد، چنانچه فرق بین ثمن و مثمن باشد ربا نشده و معامله صحیح است، در صورتی که نتیجه یکی است ولی عنوان فرق کرده، اگر عنوان قرض باشد ربا است، و اگر خرید وفروش باشد، ربا نیست. و در اینجا باید معلوم باشد که واقع قرض غیر از واقع فروش است، به این معنی که قرض عبارت است از این که انسان مالی را به دیگری بدهد به این قصد که آن مال در ذمّه گیرنده باشد، وفروش آن است که مالی را در عوض مال دیگری به کسی بدهد، پس در فروش لازم است که مال فروخته شده غیر از عوض او باشد، و از اینجا معلوم میشود که اگر مثل صد عدد تخم مرغ را به صد وده عدد در ذمّه بفروشد بایستی بین آنها امتیاز باشد، مثل این که صد عدد تخم مرغ بزرگ را به صد وده عدد متوسّط در ذمّه بفروشد زیرا که اگر امتیاز بین آنها بوجهی نباشد بیع محقّق نشده بلکه واقع قرض بوده وبصورت بیع است و از این جهت معامله حرام خواهد شد.
- [آیت الله خوئی] اجناسی که مورد معامله و یا قرض واقع میشوند دو قسمند: 1. مکیل و موزون (پیمانهای و کشیمنی) 2. غیر مکیل و موزون. قسم اوّل: آن است که قیمت و ارزشش روی پیمانه یا کشش قرار گرفته مثل برنج، گندم؛ جو، طلا و نقره و مانند اینها. قسم دوّم: آن است که قیمتش فقط به شماره: مانند تخم مرغ، یا به ذراع است مانند پارچه و فرش. حال چنانکه در باب قرض هر جنسی را به دیگری قرض بدهیم به شرط زیاده ربا بوده و آن قرض حرام میشود خواه مکیل و موزون باشد یا غیر آن، در باب معامله هم اگر مکیل و موزون را با همجنس خود خرید و فروش نمائیم با زیاده معامله باطل و حرام خواهد بود و امّا اگر غیر مکیل و موزون را با همجنس خود به زیاده معامله کنیم ربا نخواهد بود، و در نتیجه این مسأله به میان میآید که هرگاه کسی صد عدد تخم مرغ را به دیگری قرض دهد تا مدت دو ماه مثلًا به صد و ده عدد، ربا میشود، ولی اگر صد عدد تخم مرغ را به صد و ده تا به مدت دو ماه بفروشد چنانچه فرق بین ثمن و مثمن باشد ربا نشده و معامله صحیح است، درصورتی که نتیجه یکی است ولی عنوان فرق کرده، اگر عنوان قرض باشد ربا است، و اگر خرید و فروش باشد ربا نیست و در اینجا باید معلوم باشد که واقع قرض غیر از واقع فروش است، به این معنی که قرض عبارت است از انسان مالی را به دیگری بدهد به این قصد که آن مال در ذمة گیرنده باشد، و فروش آن است که مالی را در عوض مال دیگر به کسی بدهد، پس در فروش لازم است مال فروخته شده غیر از عوض او باشد، و از اینجا معلوم میشود که اگر مثل صد عدد تخم مرغ را به صد و ده عدد در ذمه بفروشد بایستی بین آنها امتیاز باشد، مثل صد عدد تخم مرغ بزرگ را با صد و ده عدد تخم مرغ متوسط در ذمه بفروشد زیرا اگر امتیاز بین آنها به وجهی نباشد بیع محقق نشده بلکه واقع قرض بوده و به صورت بیع است و از این جهت معامله حرام خواهد شد.