شرح پرسش: در سوره روم ابتدا از شکست روم شرقی (بیزانس) که اهل کتاب بودند در برابر آتش پرستان پارسی سخن به میان آمده سپس چنین گفته شده است: در مدت کوتاهی در طی چند سال ایشان در پایین ترین جای زمین بر پارسیان غالب خواهند شد. و در همان روز مؤمنان خوشحال خواهند شد. و خدواند ظالمان را چنین مورد مجازات قرار می دهد فرمانروایی از آن خداست... . شیخ سعید نورسی در کتاب خود موسوم به "رساله نور" امپراطور هراکلیوس را تمجید نموده و نوشته که وی مسلمان شده و مسلمان از دنیا رفته است. حال سؤال من این است که در راس ارتش رومیان امپراتور هراکلیوس قرار داشت. آیا این امپراتور که چنین جنگی را رهبری کرده و سربازان گمنامی که در این جنگ جان خود را از دست داده اند از بندگان محبوب خدا هستند؟ آیا ایشان مؤمن هستند و به بهشت می روند؟ پاسخ: پاسخ اجمالی: خوشحالی مسلمانان بعد از پیروزی رومیان، مسلمان بودن آنها و امپراطورشان را ثابت نمی نماید، اما هر شخصی که ایمان آورده و عمل نیک انجام دهد، سزاوار بهشت خواهد بود. البته شواهد تاریخی تأیید بلکه تأکید می کند که امپراطور روم نه تنها مسلمان نشد بلکه شخص صالحی نیز نبود. 1- از جمله جنگ هایی که در زمان پیامبر (ص) رخ داد جنگ موته بود که فرماندهی جنگ با جعفر طیار بود که او در همان جنگ به شهادت رسید (و این جنگ با رومیان بود).[1] 2- جه چیزی موجب شد تا پیامبر اسلام (ص) در آخر عمر شان لشگر اسامه را به جنگ با رومیان بفرستد؟ همه اینها دلالت دارند که امپراطور روم در زمان پیامبر (ص) مسلمان نشد. همچنین بعد از پیامبر (ص) در عصر خلفا که در سال 31 یا 34 جنگ ذات الصواریء اتفاق افتاد. در زمان امویین عمرو بن عاص پیشنهاد صلح با رومیان را به معاویه داد تا در جنگ با مسلمانان در صفین خیالشان از جانب آنها راحت باشد مضافا بر این که بنابر نقل تاریخ، معاویه برای اثبات شایستگی پسرش برای مسلمانان او را برای جنگ با رومیان فرستاد که در آن جنگ شکست خوردند. بله در این جا روایتی است که تاریخ نگاران و از جمله آنان ابن خلدون در تاریخش نقل می کند که امپراطور روم یعنی هرقل ابا سفیان را خواست و از او در مورد پیامبر سؤال نمود در نتیجه به آن حضرت ایمان آورد ولی در مقابل پیروانش و رجال دربار عقب نشینی نموده است و خود ابن خلدون نقل می کند که همین هرقل با مسلمانان جنگید تا زمانی که در سال 21 ه ق از دنیا رفت. پس ما بین دو امر مردد هستیم یا باید روایت را بپذیریم (و بگوییم که او به پیامبر ایمان آورده) و یا روش او و ادامه دهندگان راهش را (که دشمنی با مسلمانان بود) بپذیریم و بر فرض که بپذیریم که او به پیامبر ایمان آورده این ایمان در کنار آن جنگ با مسلمانان چه ارزشی دارد. پاسخ تفصیلی: در حقیقت سؤالتان را می توان به دو بخش تقسیم نمود: 1 - آیا آیاتی که از سوره روم بیان نمودید، دلیل حقانیت رومیان در جنگ های خود است و این که به همین دلیل، کشته های آنان شهیدند و امپراطور روم نیز در مسیر درست حرکت می نموده است؟ 2 - صرف نظر از این آیات، و با توجه به دیگر مبانی اسلامی، جنگجویان رومی در آن نبرد، از چه جایگاهی در آخرت برخوردارند؟ در مورد قسمت اول این پرسش باید گفت: این که پادشاه روم بر خلاف پادشاه ایران، برای نامه پیامبر(ص) احترام گذاشت، صحیح بوده و در کتاب های روایی ما نیز از آن یاد شده است[2]، اما در نقل های تاریخی معتبر، دلیلی بر این که ایشان مسلمان شده بودند و بعد از اسلام و جهت پیشرفت دین اسلام جنگیده باشند، وجود ندارد و موردی که از رساله نور نقل نمودید، با واقعیات تاریخی هم خوانی ندارد؛ زیرا در آن زمان، هر گروهی که ایمان می آوردند، با پیامبر(ص) بیعت نموده و تحت فرماندهی ایشان به جنگ می پرداختند و هیچ کدام از این دو مورد در کارنامه امپراطور روم ثبت نشده است. اما دلیل این که مسلمانان از احساس بهتری نسبت به رومیان برخوردار بوده و تمایل به پیروزی آنان داشتند، این بود که آنها بر دین مسیح بوده و مشترکات بیشتری با مسلمانان داشتند و طبیعی است که در میان دو گروهی که در مقابل ما قرار دارند، تمایل قلبی ما به پیروزی کسانی باشد که تا حدی به ما نزدیکترند، هر چند که دین ما را نداشته و بر مرام و مسلک دیگری باشند. در تأیید این مطلب می توانیم به آیه ای از قرآن استناد نماییم که بیان می دارد: "یهود و مشرکان را بدترین دشمنان مؤمنان می یابی و آنانی که ادعا می نمایند ما نصرانی هستیم با مؤمنان دوستی بیشتری دارند و دلیلش هم این است که در میان مسیحیان، کشیش ها و راهبانی وجود داشته و نیز آنها اهل تکبر نیستند[3]" با دقت در مضمون این آیه در می یابیم که قرآن، هر چند باقی ماندن بر دین مسیحیت را بعد از ظهور اسلام به رسمیت نمی شناسد، اما میان غیر مسلمانان نیز تفاوتی در نظر می گیرد، بدین ترتیب که مشرکان و یهود، علاوه بر نپذیرفتن اسلام از عناد و دشمنی خاصی نیز با آن برخوردارند، ولی مسیحیان، هر چند که مسلمان نیستند، ولی به دلیل وجود برخی سجایای نیک اخلاقی در میان آنها، از ارتباط بهتری با مسلمانان برخوردار هستند. اما در مورد خوشحالی مؤمنین قرآن می فرماید: (اگر امروز که رومیان شکست خوردند مشرکان خوشحال شدند)" در آن روز که رومیان غالب شدند مؤمنان خوشحال خواهند شد"!. آری" خوشحال می‌ شوند به نصرت الاهی". در این که منظور از خوشحالی مسلمانان در آن روز چیست؟ جمعی گفته ‌اند منظور خوشحالی از پیروزی رومیان است هر چند آنها نیز در صف کفار بودند، اما چون دارای کتاب آسمانی بودند پیروزی آنها بر مجوسیان مشرک یک مرحله از پیروزی" توحید" بر" شرک" بود. و بعضی افزوده ‌اند: مؤمنان از این خوشحال شدند که این حادثه را به فال نیک گرفتند و دلیلی بر پیروزی آنها بر مشرکان. یا این که شادی آنان از این بود که عظمت قرآن و صدق پیشگویی قاطع آن که خود یک پیروزی مهم معنوی برای مسلمین محسوب می ‌شد در آن روز ظاهر گشت. این احتمال نیز بعید به نظر نمی ‌رسد که پیروزی رومیان مقارن بود با یکی از پیروزیهای مسلمین بر مشرکان به خصوص این که در بعضی از کلمات مفسران بزرگ آمده که این پیروزی مقارن پیروزی" بدر"، و یا مقارن" صلح حدیبیه" بود که آن نیز در نوع خود یک پیروزی بزرگ محسوب می ‌شد. مخصوصا تعبیر بنصر اللَّه نیز تناسب با این معنی دارد[4]. نتیجه ای که می توان گرفت این است که خوشحالی مسلمانان از پیروزی رومیان، دلیل نمی شود که حتما آنها به همراه امپراطورشان مسلمان شده و کشته هایشان نیز در حکم شهید باشند، بلکه دلیل شاد شدن مسلمانان، شاید آن بوده که گروهی که اشتراکات بیشتری با آنها داشته، بر دشمنی که سرسختی بیشتری نسبت به آنها دارد، پیروز خواهند شد و شاید دلایل دیگری که بیان شد نیز در کار بوده است. اما در مورد قسمت دوم پرسش و این که صرف نظر از آیات سوره روم، چه قضاوتی در باره جنگجویان رومی داریم، باید بگوییم که از دیدگاه قرآن، ملاک اصلی رستگاری انسان ها ترکیبی از ایمان و عمل نیک است و این دو، در ده ها آیه با هم بیان شده است[5]، بنابر این، همان گونه که ایمان بدون انجام کارهای نیک ارزش چندانی ندارد، انجام کارهای نیک بدون ایمان واقعی نیز اثری نداشته و موجب رستگاری اخروی انسان ها نمی گردد و این نه تنها شامل غیر مسلمانان می گردد، بلکه اگر شخص به ظاهر مسلمانی نیز عملی نیک همانند جهاد انجام دهد، آن عمل برای او فایده ای در پی نخواهد داشت. با بیان نمونه ای از آن چه در زمان پیامبر(ص) رخ داده، نقش ایمان واقعی در پذیرش اعمال نیک روشن خواهد شد: یاران پیامبر(ص) نزد ایشان از مردی به نام قزمان ستایش نموده و این که او چقدر به دوستان خود در جنگ کمک نموده و چه اندازه در گرم نگاه داشتن تنور جنگ مؤثر بوده است. پیامبر(ص) در پاسخ فرمودند: او از اهل جهنم است! مدتی بعد به پیامبر(ص) خبر دادند که قزمان شهید شده! ایشان فرمودند: خداوند توان انجام هر کاری را دارد! طولی نگذشت که خبر آوردند که او شهید نشده، بلکه خودکشی کرده بود! پیامبر(ص) فرمودند: اکنون گواهی دهید که من فرستاده خدا هستم! و موضوع قزمان از این قرار بود که او جنگ شدیدی با دشمن نموده و شش یا هفت نفر از آنان را کشته و خودش به شدت زخمی شد و او را برای درمان به محله بنی ظفر مدینه بردند، مسلمانان با دیدنش به او گفتند: تو را به بهشت بشارت باد! امروز خوب جنگیدی! او در پاسخ گفت: به چه چیزی مرا بشارت می دهید، به خدا قسم تنها برای سربلند شدن قوم و قبیله ام جنگیدم و اگر این مسئله نبود، پا به صحنه درگیری نمی گذاشتم!(یعنی هیچ انگیزه دینی نداشتم). بعد از این که درد جراحت به او فشار آورد، تیری از جعبه تیرهای خود برداشته و با آن خود را به قتل رسانید![6]. ملاحظه می نماییم که این شخص؛ با این که در سپاه اسلام و به نفع آنها جنگید و دشمنانی را نیز به هلاکت رسانید؛ اما به دلیل نداشتن ایمان واقعی، سزاوار بهشت نگردید. بر این اساس، نمی توان امپراطور روم و سربازان او را به دلیل شکست دادن دشمنان اسلام، سزاوار بهشت دانست، اما نکته دیگر، اینکه در قرآن دو گروه از آیات نیز وجود دارد مبنی بر این که: اولا: اگر افرادی از اهل کتاب (همانند مسیحیان، یهودیان و صابئین)، ایمان به خدا و روز قیامت داشته و عمل نیک انجام دهند، خداوند به آنان پاداش مناسب عطا می فرماید[7]. ثانیا: اگر اشخاصی که هنوز حق به طور کامل برای آنها تبیین نگردیده و نسبت به آن، عنادی هم ندارند، در آخرت منتظر تصمیم خداوند می مانند. واژه های مستضعفین و اصحاب اعراف در مورد این گونه افراد است[8]. از مجموعه این آیات می توان نتیجه گرفت که اگر اشخاصی وجود داشته باشند که هنوز اسلام را نپذیرفته ولی نسبت به آن دشمنی نداشته و در راه رسیدن به آن چه حق است، تلاش می نمایند و علاوه بر آن، از انجام کارهای نیک نیز غافل نمی باشند، می توان امید فراوانی داشت که مشمول رحمت واسعه الاهی گردند. رومیان و امپراطور آنان نیز اگر واقعا در همین مسیر گام برمی داشتند[9]، از این امر مستثنا نبوده و خداوند در مورد پاداش اخروی آنان تصمیم خواهد گرفت. شواهد تاریخی تأیید بلکه تأکید می کند که امپراطور روم نه تنها مسلمان نشد بلکه شخص صالحی نیز نبود. 1- از جمله جنگ هایی که در زمان پیامبر (ص) رخ داد جنگ موته بود که فرماندهی جنگ با جعفر طیار بود که او در همان جنگ به شهادت رسید (و این جنگ با رومیان بود).[10] 2- جه چیزی موجب شد تا پیامبر اسلام (ص) در آخر عمر شان لشگر اسامه را به جنگ با رومیان بفرستد؟ [11] همه اینها دلالت دارند که امپراطور روم در زمان پیامبر (ص) مسلمان نشد. همچنین بعد از پیامبر (ص) در عصر خلفا که در سال 31 یا 34 جنگ ذات الصواریء اتفاق افتاد. در زمان امویین عمرو بن عاص پیشنهاد صلح با رومیان را به معاویه داد تا در جنگ با مسلمانان در صفین خیالشان از جانب آنها راحت باشد مضافا بر این که بنابر نقل تاریخ معاویه برای اثبات شایستگی پسرش برای مسلمانان او را برای جنگ با رومیان فرستاد که در آن جنگ شکست خوردند و نتیجه ای عکس خواسته معاویه حاصل شد. [12] بله در این جا روایتی است که تاریخ نگاران و از جمله آنان ابن خلدون در تاریخش نقل می کند که امپراطور روم یعنی هرقل ابا سفیان را خواست و از او در مورد پیامبر سؤال نمود در نتیجه به آن حضرت ایمان آورد ولی در مقابل پیروانش و رجال دربار عقب نشینی نموده است و خود ابن خلدون نقل می کند که همین هرقل با مسلمانان جنگید تا زمانی که در سال 21 ه ق از دنیا رفت. [13] پس ما بین دو امر مردد هستیم یا باید روایت را بپذیریم (و بگوییم که او به پیامبر ایمان آورده) و یا روش او و ادامه دهندگان راهش را (که دشمنی با مسلمانان بود) بپذیریم و بر فرض که بپذیریم که او به پیامبر ایمان آورده این ایمان در کنار آن جنگ با مسلمانان چه ارزشی دارد. پی نوشتها: [1] البدایة و النهایة،ج ‌4،ص241. [2] - کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 8، ص 269. [3] - مائده، 82. [4] - مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌16، ص 363. [5] - بقره ، 25 و 82 و 277 و آیات بسیار دیگری از سایر سوره های قرآن. [6] - مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 20، ص 98. [7] - بقره ، 62؛ مائده، 69؛ حدید، 27. [8] - اعراف، 46؛ نساء، 97 و 98. و نیز روایتی در همین زمینه در کتاب کافی ج 2 ، ص 383-382 وجود دارد. [9] - هر چند مستندات تاریخی معتبری برای اثبات آن وجود ندارد. [10] البدایة و النهایة،ج ‌4،ص241. [11]الکامل، ج ‌2، ص 334. [12] أنساب‌الأشراف،ج ‌5، ص 289. [13] تاریخ‌ابن‌خلدون،ج‌2،ص:267 272. منبع: www.islamquest.net
در رأس ارتش رومیان (در جنگ با ایران) امپراتور هراکلیوس قرار داشت. آیا این امپراتور از بندگان محبوب خدا و مؤمن است؟ و به بهشت می رود؟
شرح پرسش:
در سوره روم ابتدا از شکست روم شرقی (بیزانس) که اهل کتاب بودند در برابر آتش پرستان پارسی سخن به میان آمده سپس چنین گفته شده است: در مدت کوتاهی در طی چند سال ایشان در پایین ترین جای زمین بر پارسیان غالب خواهند شد. و در همان روز مؤمنان خوشحال خواهند شد. و خدواند ظالمان را چنین مورد مجازات قرار می دهد فرمانروایی از آن خداست... . شیخ سعید نورسی در کتاب خود موسوم به "رساله نور" امپراطور هراکلیوس را تمجید نموده و نوشته که وی مسلمان شده و مسلمان از دنیا رفته است.
حال سؤال من این است که در راس ارتش رومیان امپراتور هراکلیوس قرار داشت. آیا این امپراتور که چنین جنگی را رهبری کرده و سربازان گمنامی که در این جنگ جان خود را از دست داده اند از بندگان محبوب خدا هستند؟ آیا ایشان مؤمن هستند و به بهشت می روند؟
پاسخ:
پاسخ اجمالی:
خوشحالی مسلمانان بعد از پیروزی رومیان، مسلمان بودن آنها و امپراطورشان را ثابت نمی نماید، اما هر شخصی که ایمان آورده و عمل نیک انجام دهد، سزاوار بهشت خواهد بود.
البته شواهد تاریخی تأیید بلکه تأکید می کند که امپراطور روم نه تنها مسلمان نشد بلکه شخص صالحی نیز نبود.
1- از جمله جنگ هایی که در زمان پیامبر (ص) رخ داد جنگ موته بود که فرماندهی جنگ با جعفر طیار بود که او در همان جنگ به شهادت رسید (و این جنگ با رومیان بود).[1]
2- جه چیزی موجب شد تا پیامبر اسلام (ص) در آخر عمر شان لشگر اسامه را به جنگ با رومیان بفرستد؟
همه اینها دلالت دارند که امپراطور روم در زمان پیامبر (ص) مسلمان نشد.
همچنین بعد از پیامبر (ص) در عصر خلفا که در سال 31 یا 34 جنگ ذات الصواریء اتفاق افتاد.
در زمان امویین عمرو بن عاص پیشنهاد صلح با رومیان را به معاویه داد تا در جنگ با مسلمانان در صفین خیالشان از جانب آنها راحت باشد مضافا بر این که بنابر نقل تاریخ، معاویه برای اثبات شایستگی پسرش برای مسلمانان او را برای جنگ با رومیان فرستاد که در آن جنگ شکست خوردند.
بله در این جا روایتی است که تاریخ نگاران و از جمله آنان ابن خلدون در تاریخش نقل می کند که امپراطور روم یعنی هرقل ابا سفیان را خواست و از او در مورد پیامبر سؤال نمود در نتیجه به آن حضرت ایمان آورد ولی در مقابل پیروانش و رجال دربار عقب نشینی نموده است و خود ابن خلدون نقل می کند که همین هرقل با مسلمانان جنگید تا زمانی که در سال 21 ه ق از دنیا رفت.
پس ما بین دو امر مردد هستیم یا باید روایت را بپذیریم (و بگوییم که او به پیامبر ایمان آورده) و یا روش او و ادامه دهندگان راهش را (که دشمنی با مسلمانان بود) بپذیریم و بر فرض که بپذیریم که او به پیامبر ایمان آورده این ایمان در کنار آن جنگ با مسلمانان چه ارزشی دارد.
پاسخ تفصیلی:
در حقیقت سؤالتان را می توان به دو بخش تقسیم نمود:
1 - آیا آیاتی که از سوره روم بیان نمودید، دلیل حقانیت رومیان در جنگ های خود است و این که به همین دلیل، کشته های آنان شهیدند و امپراطور روم نیز در مسیر درست حرکت می نموده است؟
2 - صرف نظر از این آیات، و با توجه به دیگر مبانی اسلامی، جنگجویان رومی در آن نبرد، از چه جایگاهی در آخرت برخوردارند؟
در مورد قسمت اول این پرسش باید گفت: این که پادشاه روم بر خلاف پادشاه ایران، برای نامه پیامبر(ص) احترام گذاشت، صحیح بوده و در کتاب های روایی ما نیز از آن یاد شده است[2]، اما در نقل های تاریخی معتبر، دلیلی بر این که ایشان مسلمان شده بودند و بعد از اسلام و جهت پیشرفت دین اسلام جنگیده باشند، وجود ندارد و موردی که از رساله نور نقل نمودید، با واقعیات تاریخی هم خوانی ندارد؛ زیرا در آن زمان، هر گروهی که ایمان می آوردند، با پیامبر(ص) بیعت نموده و تحت فرماندهی ایشان به جنگ می پرداختند و هیچ کدام از این دو مورد در کارنامه امپراطور روم ثبت نشده است.
اما دلیل این که مسلمانان از احساس بهتری نسبت به رومیان برخوردار بوده و تمایل به پیروزی آنان داشتند، این بود که آنها بر دین مسیح بوده و مشترکات بیشتری با مسلمانان داشتند و طبیعی است که در میان دو گروهی که در مقابل ما قرار دارند، تمایل قلبی ما به پیروزی کسانی باشد که تا حدی به ما نزدیکترند، هر چند که دین ما را نداشته و بر مرام و مسلک دیگری باشند.
در تأیید این مطلب می توانیم به آیه ای از قرآن استناد نماییم که بیان می دارد: "یهود و مشرکان را بدترین دشمنان مؤمنان می یابی و آنانی که ادعا می نمایند ما نصرانی هستیم با مؤمنان دوستی بیشتری دارند و دلیلش هم این است که در میان مسیحیان، کشیش ها و راهبانی وجود داشته و نیز آنها اهل تکبر نیستند[3]"
با دقت در مضمون این آیه در می یابیم که قرآن، هر چند باقی ماندن بر دین مسیحیت را بعد از ظهور اسلام به رسمیت نمی شناسد، اما میان غیر مسلمانان نیز تفاوتی در نظر می گیرد، بدین ترتیب که مشرکان و یهود، علاوه بر نپذیرفتن اسلام از عناد و دشمنی خاصی نیز با آن برخوردارند، ولی مسیحیان، هر چند که مسلمان نیستند، ولی به دلیل وجود برخی سجایای نیک اخلاقی در میان آنها، از ارتباط بهتری با مسلمانان برخوردار هستند.
اما در مورد خوشحالی مؤمنین قرآن می فرماید: (اگر امروز که رومیان شکست خوردند مشرکان خوشحال شدند)" در آن روز که رومیان غالب شدند مؤمنان خوشحال خواهند شد"!. آری" خوشحال می شوند به نصرت الاهی".
در این که منظور از خوشحالی مسلمانان در آن روز چیست؟ جمعی گفته اند منظور خوشحالی از پیروزی رومیان است هر چند آنها نیز در صف کفار بودند، اما چون دارای کتاب آسمانی بودند پیروزی آنها بر مجوسیان مشرک یک مرحله از پیروزی" توحید" بر" شرک" بود.
و بعضی افزوده اند: مؤمنان از این خوشحال شدند که این حادثه را به فال نیک گرفتند و دلیلی بر پیروزی آنها بر مشرکان.
یا این که شادی آنان از این بود که عظمت قرآن و صدق پیشگویی قاطع آن که خود یک پیروزی مهم معنوی برای مسلمین محسوب می شد در آن روز ظاهر گشت.
این احتمال نیز بعید به نظر نمی رسد که پیروزی رومیان مقارن بود با یکی از پیروزیهای مسلمین بر مشرکان به خصوص این که در بعضی از کلمات مفسران بزرگ آمده که این پیروزی مقارن پیروزی" بدر"، و یا مقارن" صلح حدیبیه" بود که آن نیز در نوع خود یک پیروزی بزرگ محسوب می شد. مخصوصا تعبیر بنصر اللَّه نیز تناسب با این معنی دارد[4].
نتیجه ای که می توان گرفت این است که خوشحالی مسلمانان از پیروزی رومیان، دلیل نمی شود که حتما آنها به همراه امپراطورشان مسلمان شده و کشته هایشان نیز در حکم شهید باشند، بلکه دلیل شاد شدن مسلمانان، شاید آن بوده که گروهی که اشتراکات بیشتری با آنها داشته، بر دشمنی که سرسختی بیشتری نسبت به آنها دارد، پیروز خواهند شد و شاید دلایل دیگری که بیان شد نیز در کار بوده است.
اما در مورد قسمت دوم پرسش و این که صرف نظر از آیات سوره روم، چه قضاوتی در باره جنگجویان رومی داریم، باید بگوییم که از دیدگاه قرآن، ملاک اصلی رستگاری انسان ها ترکیبی از ایمان و عمل نیک است و این دو، در ده ها آیه با هم بیان شده است[5]، بنابر این، همان گونه که ایمان بدون انجام کارهای نیک ارزش چندانی ندارد، انجام کارهای نیک بدون ایمان واقعی نیز اثری نداشته و موجب رستگاری اخروی انسان ها نمی گردد و این نه تنها شامل غیر مسلمانان می گردد، بلکه اگر شخص به ظاهر مسلمانی نیز عملی نیک همانند جهاد انجام دهد، آن عمل برای او فایده ای در پی نخواهد داشت.
با بیان نمونه ای از آن چه در زمان پیامبر(ص) رخ داده، نقش ایمان واقعی در پذیرش اعمال نیک روشن خواهد شد:
یاران پیامبر(ص) نزد ایشان از مردی به نام قزمان ستایش نموده و این که او چقدر به دوستان خود در جنگ کمک نموده و چه اندازه در گرم نگاه داشتن تنور جنگ مؤثر بوده است. پیامبر(ص) در پاسخ فرمودند: او از اهل جهنم است! مدتی بعد به پیامبر(ص) خبر دادند که قزمان شهید شده! ایشان فرمودند: خداوند توان انجام هر کاری را دارد! طولی نگذشت که خبر آوردند که او شهید نشده، بلکه خودکشی کرده بود! پیامبر(ص) فرمودند: اکنون گواهی دهید که من فرستاده خدا هستم! و موضوع قزمان از این قرار بود که او جنگ شدیدی با دشمن نموده و شش یا هفت نفر از آنان را کشته و خودش به شدت زخمی شد و او را برای درمان به محله بنی ظفر مدینه بردند، مسلمانان با دیدنش به او گفتند: تو را به بهشت بشارت باد! امروز خوب جنگیدی!
او در پاسخ گفت: به چه چیزی مرا بشارت می دهید، به خدا قسم تنها برای سربلند شدن قوم و قبیله ام جنگیدم و اگر این مسئله نبود، پا به صحنه درگیری نمی گذاشتم!(یعنی هیچ انگیزه دینی نداشتم). بعد از این که درد جراحت به او فشار آورد، تیری از جعبه تیرهای خود برداشته و با آن خود را به قتل رسانید![6].
ملاحظه می نماییم که این شخص؛ با این که در سپاه اسلام و به نفع آنها جنگید و دشمنانی را نیز به هلاکت رسانید؛ اما به دلیل نداشتن ایمان واقعی، سزاوار بهشت نگردید.
بر این اساس، نمی توان امپراطور روم و سربازان او را به دلیل شکست دادن دشمنان اسلام، سزاوار بهشت دانست، اما نکته دیگر، اینکه در قرآن دو گروه از آیات نیز وجود دارد مبنی بر این که:
اولا: اگر افرادی از اهل کتاب (همانند مسیحیان، یهودیان و صابئین)، ایمان به خدا و روز قیامت داشته و عمل نیک انجام دهند، خداوند به آنان پاداش مناسب عطا می فرماید[7].
ثانیا: اگر اشخاصی که هنوز حق به طور کامل برای آنها تبیین نگردیده و نسبت به آن، عنادی هم ندارند، در آخرت منتظر تصمیم خداوند می مانند. واژه های مستضعفین و اصحاب اعراف در مورد این گونه افراد است[8].
از مجموعه این آیات می توان نتیجه گرفت که اگر اشخاصی وجود داشته باشند که هنوز اسلام را نپذیرفته ولی نسبت به آن دشمنی نداشته و در راه رسیدن به آن چه حق است، تلاش می نمایند و علاوه بر آن، از انجام کارهای نیک نیز غافل نمی باشند، می توان امید فراوانی داشت که مشمول رحمت واسعه الاهی گردند.
رومیان و امپراطور آنان نیز اگر واقعا در همین مسیر گام برمی داشتند[9]، از این امر مستثنا نبوده و خداوند در مورد پاداش اخروی آنان تصمیم خواهد گرفت.
شواهد تاریخی تأیید بلکه تأکید می کند که امپراطور روم نه تنها مسلمان نشد بلکه شخص صالحی نیز نبود.
1- از جمله جنگ هایی که در زمان پیامبر (ص) رخ داد جنگ موته بود که فرماندهی جنگ با جعفر طیار بود که او در همان جنگ به شهادت رسید (و این جنگ با رومیان بود).[10]
2- جه چیزی موجب شد تا پیامبر اسلام (ص) در آخر عمر شان لشگر اسامه را به جنگ با رومیان بفرستد؟ [11]
همه اینها دلالت دارند که امپراطور روم در زمان پیامبر (ص) مسلمان نشد.
همچنین بعد از پیامبر (ص) در عصر خلفا که در سال 31 یا 34 جنگ ذات الصواریء اتفاق افتاد.
در زمان امویین عمرو بن عاص پیشنهاد صلح با رومیان را به معاویه داد تا در جنگ با مسلمانان در صفین خیالشان از جانب آنها راحت باشد مضافا بر این که بنابر نقل تاریخ معاویه برای اثبات شایستگی پسرش برای مسلمانان او را برای جنگ با رومیان فرستاد که در آن جنگ شکست خوردند و نتیجه ای عکس خواسته معاویه حاصل شد. [12]
بله در این جا روایتی است که تاریخ نگاران و از جمله آنان ابن خلدون در تاریخش نقل می کند که امپراطور روم یعنی هرقل ابا سفیان را خواست و از او در مورد پیامبر سؤال نمود در نتیجه به آن حضرت ایمان آورد ولی در مقابل پیروانش و رجال دربار عقب نشینی نموده است و خود ابن خلدون نقل می کند که همین هرقل با مسلمانان جنگید تا زمانی که در سال 21 ه ق از دنیا رفت. [13]
پس ما بین دو امر مردد هستیم یا باید روایت را بپذیریم (و بگوییم که او به پیامبر ایمان آورده) و یا روش او و ادامه دهندگان راهش را (که دشمنی با مسلمانان بود) بپذیریم و بر فرض که بپذیریم که او به پیامبر ایمان آورده این ایمان در کنار آن جنگ با مسلمانان چه ارزشی دارد.
پی نوشتها:
[1] البدایة و النهایة،ج 4،ص241.
[2] - کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 8، ص 269.
[3] - مائده، 82.
[4] - مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 16، ص 363.
[5] - بقره ، 25 و 82 و 277 و آیات بسیار دیگری از سایر سوره های قرآن.
[6] - مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 20، ص 98.
[7] - بقره ، 62؛ مائده، 69؛ حدید، 27.
[8] - اعراف، 46؛ نساء، 97 و 98. و نیز روایتی در همین زمینه در کتاب کافی ج 2 ، ص 383-382 وجود دارد.
[9] - هر چند مستندات تاریخی معتبری برای اثبات آن وجود ندارد.
[10] البدایة و النهایة،ج 4،ص241.
[11]الکامل، ج 2، ص 334.
[12] أنسابالأشراف،ج 5، ص 289.
[13] تاریخابنخلدون،ج2،ص:267 272.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] در سوره روم ابتدا از شکست روم شرقی (بیزانس) که اهل کتاب بودند در برابر آتش پرستان پارسی سخن به میان آمده سپس چنین گفته شده است: در مدت کوتاهی در طی چند سال ایشان در پایین ترین جای زمین بر پارسیان غالب خواهند شد. و در همان روز مؤمنان خوشحال خواهند شد. و خدواند ظالمان را چنین مورد مجازات قرار می دهد فرمانروایی از آن خداست... . شیخ سعید نورسی در کتاب خود موسوم به "رساله نور" امپراطور هراکلیوس را تمجید نموده و نوشته که وی مسلمان شده و مسلمان از دنیا رفته است. حال سؤال من این است که در راس ارتش رومیان امپراتور هراکلیوس قرار داشت. آیا این امپراتور که چنین جنگی را رهبری کرده و سربازان گمنامی که در این جنگ جان خود را از دست داده اند از بندگان محبوب خدا هستند؟ آیا ایشان مؤمن هستند و به بهشت می روند؟
- [سایر] آیا ایمان افراد مسیحی هم مورد قبول خدا قرار میگیرد و آنها هم به بهشت میروند؟!
- [آیت الله مکارم شیرازی] تصوری که از بهشت در جاهای مختلف مثل کتاب عین الحیوه مرحوم مجلسی(ره) متصور شده اند باغی پر از درخت با نهر هایی جاری و مملو از خوراکی و حورالعین و دختران زیبا رو هست که بهشتیان فقط میخورند و با حورالعین خود سرگرم هستند اعمالی که خداوند انسان را حتی در این عالم غلیظ و مادی از افراط در این اعمال نهی فرموده چگونه میتوان قبول کرد که در عالم آخرت خداوند اینگونه پاداش بندگان مومن خود را مرحمت فرماید. آیا اینها همان تشبیهات توضیح دادن لذت جماع برای طفل است یا واقعا جنت چنین است؟
- [سایر] ضمن تشکر درخواست میکنم به این سئوال پاسخ دهید: خداوند کاملا از وضعیت فکری و فرهنگی انسان های بعد از رحلت رسول اکرم و آینده مطلع بود؛ به همین دلیل ابلاغ فرمود محمد (ص)خاتم انبیا است. حال اگر فردی طبق فهم و درک خود از قرآنی که هم اکنون دراختیار دارد، اعتقاد کاملی به یگانگی خداوند و نبوت انبیا و آیات الاهی و فرشتگان آسمانی داشته و به روز قیامت هم مؤمن باشد و سعی کند دستورات قرآنی را؛ مانند نماز، زکات، خیرات و... که در قرآن نام برده شده بکار ببرد و فردی نیکوکار، شایسته و صالح باشد و در مقابل گناهان و ظلم های احتمالی خود از درگاه خداوند توبه کند و با کارهای نیک جبران نماید و فصل الخطاب کارهایش را کلام خدا قرار دهد، ولی اعتقادی به عقاید و جنگ ها، سازش ها، و گفته های ضد و نقیض و اختلافات انسان های بعد از رحلت پیامبر اسلام (ص) که هرکدام خود را حق و دیگران را باطل معرفی کرده اند، نداشته باشد! آیا طبق آیات روشن قرآن، مسلمان و تسلیم شده در برابر امر خداوند هست یا خیر ؟ و در شمار افراد اشاره شده در آیه 60 تا 63 سوره مریم و آیه های مشابه خواهد بود یا خیر؟ لطفا خلاصه و صریح جواب دهید. اگر پاسخ شما منفی باشد و خداوند تکلیف دیگری هم برای این گونه مومنان قرارداده است. سند و آدرس قرآنی آن را اعلام فرمائید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] سوال بنده در مورد عمل شبیه سازی انسان است. اینکه علاوه بر مطلع شدن از حلال یا حرام بودن این عمل می خواهم بدانم که برای انسانی که از این شیوه به وجود می آید ((منظور انسانی که چند سال پیش در ایران از این طریق به وجود آمده )) آیا زندگی این شخص بدون حضور خداوند و بدون داشتن روحی پاک تا ابد جریان دارد یا برای این انسان خدا و بهشت و جهنم و سایر احکام و ...معنی دارد یا خیر؟ آیا خدا این انسان را جزو بند گان خویش می داند؟ آیا این انسان از نظر حقوق بشری با انسان های دیگر در یک طراز قرار دارد؟ و آیا انسان حق ازدواج دارد؟
- [سایر] در حدیبیه بعد از امضای صلح نامه توسط پیامبر اکرم (ص) عمر به پیامبر (ص) گفته بود: (مگر ما بر حق و آنها بر باطل نیستند؟ پس چرا باید ذلت و خواری را در دین خود بپذیریم؟) عمر و همه دیگر اصحاب آماده بودند تا آخرین قطره خونشان برای تحقق رؤیای پیامبر در خصوص فتح مکه جنگ کنند و لذا آمادگی خود را با این جملات برای دفاع از پیامبر اعلام کرد. ولی شما شیعیان می خواهید از این مسئله یک نتیجه گیری شیطانی کنید که عمر به پیامبر اکرم (ص) گفت که هیچگاه به این اندازه در نبوت پیامبر شک نکرده بودم؟) عمر هیچگاه نه توسط رسول خدا (ص) و نه توسط هیچکدام از دیگر اهل بیت مورد این اتهام که در نبوت پیامبر شک کرده است، قرار نگرفته است. اگر واقعاً اینطور بود چرا علی رضی الله عنه او را با خوشوقتی برای همسری دختر محبوبش ام کلثوم پذیرفت؟ بهتر است پاسخ این سؤالها را بدهید نه اینکه تیرهای تو خالی اتهام را بی هدف پرتاب کنید چرا که کاری بیهوده است و وقت خو را تلف می کنید همچنان که تا کنون تلف کرده اید و می بینید شیعیان با همه تلاشی که می کنند، فرقه ای منزوی هستند که در صدد جمعیت آنها نسبت به کل مسلمین از 9% تجاوز نمی کند! عمر به خاطر اشتیاقی که از دفاع پیامبر داشت، این حرف را زده بود. اگر بخواهیم تحلیل های شما را بپذیریم ، پس باید بگوییم که علی رضی الله عنه نیز در برابر رسول خدا نافرمانی نموده چرا که در همین ماجرای حدیبیه وقتی پیامبر خدا به وی امر فرمود که جمله محمد رسول الله (ص) را از صلح نامه حذف نماید، ایشان عرض کرد: ( به خدا قسم! من آن را پاک نخواهم کرد!) آنگاه رسول خدا صلح نامه را خودشان گرفتند و جمله را حذف کردند و فرمودند: (به خدا قسم من رسول خدا هستم حتی اگر شما (کفار) به آن ایمان نداشته باشید.)
- [سایر] با سلام خدمت استاد بزرگوار (برای بار سوم براتون پیام میذارم، لطفا جواب بدین)قبلا هم چندین بار براتون پیام گذاشته بودم ولی تو لیست پیام ها نتونستم پیداشون کنم.ازتون خواسته بودم که در صورت امکان فایل های (حداقل صوتی) گفتگوهایی که در مورد ازدواج در برنامه \"مردم ایران سلام\" با آقای شهیدی فر داشتید رو در سایتتون قرار بدین.الان هم فرصت رو غنیمت میدونم و ازتون سوالی میکنم. هر چند شاید خیلی تکراری باشه. من دختری 25 ساله و دارای مدرک کارشناسی ارشد هستم. در حال حاضر هم در چندین دانشگاه تدریس دارم و همین طور قصد ادامه تحصیل رو هم دارم. مشکل من در مورد خواستگاران و این مورده که نمیتونم براحتی کسی رو انتخاب کنم.خواستگارای زیادی هم دارم مثلا در همین یک مورد اخیر شخصی از طرف یکی از همکاران پیشنهاد شد و من یکی دو جلسه با ایشون صحبت کردم، از لحاظ موقعیت و وضعیت خانوادگی و کاری شرایط مناسبی دارند ولی در مورد مسائل اعتقادی مثل هم نیستیم. ایشون با این که به خدا عقیده دارن و از لحاظ اخلاق و رفتار قابل قبول هستن ولی در انجام واجبات منظم نیستن و به قول خودشون تق و لق انجام میدن.البته من خودم به خاطر این مسئله جواب رد بهشون دادم چون این موارد خیلی برام مهمه و خودم هم در یک خانوده مومن بزرگ شدم و حتی گاهی سعی می کنم به مستحبات هم بپردازم و سعی در پیشرفت و تقویت هرچه بیشتر اعتقاداتم دارم، از حضور در کلاس های عقیدتی گرفته تا... با توجه به این شرایط، و این که باز هم از طرف ایشون اصرار زیادی هست و حتی گفتن که حاضرن نمازهاشون رو هم مرتب بخونن،در این مورد ازتون راهنمایی می خوام.(هرچند کسی که به خاطر خدا نماز نخونه به خاطر بنده...!!!)از این که وقتتون رو گرفتم عذر می خوام و فقط می خوام بدونم استدلالم در جواب رد دادن درست بوده یا نه؟ با تشکر التماس دعا
- [سایر] علمای شیعه همواره بیان می کنند که انصار -رضی الله عنهم- دوستداران علی بوده اند و در جنگ صفین در لشکر علی قرار داشتند. به شیعه می گوییم: اگر چنین است چرا خلافت را به علی ندادند و خلافت را به ابوبکر سپردند؟! هرگز پاسخ قانعکنندهای ندارند. دیدگاه و نظر انصار و مهاجرین از نظر و دیدگاههای همه ما درستتر است؛ و این گروه مؤمن بین خلافت و بین ارتباط عاطفی با خویشاوندان پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- فرق می گذارند. بنابراین می بینیم که کتاب های شیعه که انصار را می ستایند و دوشادوش ایستادن آنها را در کنار علی در جنگ صفین تمجید می کنند، همین کتاب ها آنها را مرتد می نامند و می گویند در واقعه سقیفه به عقب باز گشتند و مرتد شدند! با ترازو و مقیاس عجیبی اصحاب رسول خدا مورد سنجش و ارزیابی قرار می گیرند، اگر در کاری از کارها با علی باشند بهترین مردم خواهند بود، و اگر در کنار مخالفان علی باشند یا بهتر بگوییم در جهتی که علی می خواهند نباشند مرتد و منفعت طلب و منافق هستند! اگر بگویند ما به خاطر آن به ارتداد و بازگشت به عقب آنها حکم کردیم چون که نص خلافت علی را انکار کردند، به آنها می گوییم آیا مگر شیعه اثنا عشری نمی گویند که حدیث غدیر متواتر است، و صدها صحابه آن را روایت کرده اند؟ پس کجا آن را انکار کردند؟ وقتی من با زبان خودم می گویم که پیامبر -صلی الله علیه وآله وسلم- به علی گفت: (هر کس من مولا و دوست او هستم علی مولا و دوست اوست)، کجا نص را انکار کرده ام؟! اگر بگویند که آنها معنی و مفهوم نص را انکار کردند، به شیعه گفته می شود: چه کسی گفته که تفسیری که شما از این حدیث ارائه می دهید حق و درست است؟! آیا شما از اصحاب پیامبر خدا که در آن وقت بودند و با گوشهای خودشان حدیث را شنیدند عاقلتر هستید و بهتر می فهمید؟! یا اینکه شما زبان عربی را از آنها بهتر می فهمید بنابراین چیزی از حدیث فهمیده اند که آنها آن را نفهمیده اند.
- [سایر] با سلام من خانم متاهل دارای دو فرزند هستم 15 سال ازدواج کرده ام در این 15 سال سختی زیادی به همراه همسرم کشیدم تا الان تقریبا با عنایت خدا زندگی خوبی دارم من با همسرم به هیچ عنوان مشکل خاصی ندارم گه گاه از بابت تربیت بچه ها با هم هم فکری نداریم ولی خدا رو شکر از هیچ لحاظ دیگر مشکلی نیست ولی از ابتدای زندگی مشکلی داریم به اسم خانواده شوهر . خانواده ایشان بسیار پر توقع هستند من بعد از 15 سال خیلی چیزها را تشخیص می دهم در موقع که ما به کمکشان احتیاج داریم نیستند نه آن نبودن نبودنی با جنگ و دعوا بسیار خسیس هستند و همیشه کوس نداری سر می دهند در صورتی که در جامعه ما در طبقه مرفه قرار می گیرند از طلا وخانه و چیزهای دیگر ولی من اهل مادیات نیستم از طلا بدم می آید ولی باز بخاطر اینکه همسر خوبی دارم یا به عبارتی خوبیهایش بیشتر از نقایص است چشم بر روی هم می گذارم . از 6 سال پیش که برادر شوهرم ازدواج کرد و عروس دوم کاملا شبیه خودشان است و خیلی از او حساب می برند برادر شوهر خیلی رو زنش حساس است و حساب کار دست آنها آمده و آنها بیشتر روی من فشار می آورند و اوضاع خراب تر شده حامی شدید و اخلاق آنها هستند ولی با این حال آنها مدعی هستند و ما را متهم به فتنه و دو به همزنی می کنند روزها که ما سر کار هستیم با بچه ها تماس می گیرند و به عبارتی زیر زبان بچه ها را می کشند و اطلاعات زندگی را می گیرند و بعد اعصاب شوهرم را به هم می ریزند واز عاق والدین می ترسم از این اخلاق ها خسته شده ام من نه سن و سالم و نه شخصیتم اجازه هر کاری را می دهد و نه آنها به هیچ صراطی مستقیم هستم در ضمن من یک خواهر شوهر مجرد دارم که خیلی از این کارها از ذهن ایشان آب می خورد بسیار ادعای مسلمان و چادر و مقنعه دارند و اسلام را در همین چیزها می دانند ولی من ایمان دارم حق الناس خیلی خطر ناک تر از بی حجابی است هر چند من خودم محجبه هستم لطفا مرا راهنمایی کنید ولی خواهش می کنم خیلی روی دین و رفتار پدر و مارد مانور ندهید لطفا نسبت به شرایط جامعه و من و همسرم نظر بدهید
- [سایر] آقای مرادی سلام.اول از همه جا داره یک خدا قوت به شما بگم که یک نهضت خوب را شروع کردین.صحبتهای شما در برنامه "مردم ایران سلام" این امیدواری را ایجاد کرده که لااقل نیم ساعتی بنشینیم و این نوید را به خودمان بدهیم که شاید اندکی والدین به خود بیایند. واقعا این مشکل بزرگی است که ما حرف های درست را بر اساس فطرت حقیقت جوی خودمان فقط گوش می کنیم اما هیچ وقت اجازه نمی دهیم که این حرف ها به عینیت در زندگی مون وارد بشود. شما در مورد ازدواج حرف می زنید در حالی که هنوز خیلی ها نمی دانند که ازدواج یعنی چه ؟دستور چه کسیه؟ برای چیه؟ و قطعا فرزندی که به سن شرعی ازدواج رسیده حداقل شعور برای درک این سوالات را داره.ببینید قسمت بزرگی از مشکلات ما از ایمان ماست. نه اینکه من خودم را مقید کرده و بقیه را خارج از آن بدانم این طور نیست.اما وقتی حرف از ایمان می زنیم یعنی یقین و اعتماد.پس ما مسلمانیم و ایمان به دستورات اسلام که همان دستورات خداست داریم. اما متاسفانه خیلی راحت دستورات آن را زیر پا می گذاریم پس چه طور ما مسلمانیم؟ من دختری هستم که با وجود 22 سال سن از نظر والدینم شاید یک بچه بیشتر نباشم. درست است که به پختگی نرسیده ام اما من از جنبه های بسیاری مستقل شده ام. 4 سال در دانشگاه درس خوانده ام .در مورد دینم مطالعه کرده ام وحداقل کاری که در موردش انجام دادم فکرکردن بوده . نمی خواهم با داشتن لیسانس تحصیلات والدینم را زیر سوال ببرم .اما متاسفانه شاید کم سوادی یا بی فکری یا تعصبات بیهوده بخشی از دین ما را هم زیر سوال ببرد.خدا خواندن قرآن که البته با فضیلت است را واجب نکرده تا شاید واقعا هر وقت توانستیم بخوانیم و در آن اندیشه کنیم حتی اگر یک آیه باشد .والدین من قرآن هم می خوانند اما انگار در حد نگاه کردن به صفحات نورانی آن.نمی دانم وقتی در سوره حجرات خدا اهل ایمان را به مسخره نکردن امر می کند چرا کسی نمی پذیرد؟ پدر من اگر اصولا حرف خواستگاری به میان بیاید یا من را مسخره می کنه یا طرف مورد نظر را .چرایش را من هم نمی دانم و اصولا چون شخصیت آدمها محترم است نباید کسی به خانه ما به قصد خواستگاری بیاید تا مورد تمسخر قرار بگیرد و اما مادرم که حتی در بسیاری موارد با من مشورت می کنه اما نمی دانم چرا در مورد ازدواج اصلا من را امین نمی داند.بار ها جلوی من یا دیگران، من را از ازدواج منع کرده هر بار هم به بهانه ای یک بار درس ، یک بار نبودن آدم خوب و ... .حتی وقتی خانمی به مادرم زنگ زد تا به خانه مان بیاین مادرم اصلا آنها را به خانه راه ندادو این موردی بود که من فهمیدم وگرنه در بقیه موارد اصلا من در جریان قرار نمی گیرم. و البته همین مادر من یک مواقعی حتی در جمع از ازدواج نکردن من در مواجهه با ازدواج هم سالانم افسوس می خورد که انگاربقیه به نظرم در مورد من کلی به شبهه می افتند که شاید واقعا من مشکلی دارم .و این دوگانگی و تعارض در رفتار واقعا برای من عجیبه. من دلسوزی مادرم را درک می کنم اما من احتیاج به مستقل شدن دارم کما اینکه تا الان هم خیلی مستقل بوده ام اما من هم دوست دارم تشکیل خانواده بدهم. آقای مرادی شما بهتر از من ،سختی های زندگی یک دختر مجرد را در سنین بالاتر درک می کنید. و البته با یک ازدواج درست هویت کامل می شود و از همه مهمتر آن آرامش و سکونی است که خدا برشمرده. و البته چه امر پسندیده ای که خدا وند وعده ی بی نیازی با فضل خود را داده.اما متاسفانه پدر و مادر با نا آگاهی خودشان آینده فرزندانی مثل من را در هاله ای از ابهام می برند. اقای مرادی من واقعا نگرانم هر روز که می گذرد با توجه به هشداری که شما در موورد کاهش تدریجی شانس ازدواج دختران بیان کردین من واقعا نگرانم.و البته خودتان بهتر می دانید که با تلقی که بسیاری افراد در مورد ازدواج دارند بیان نیاز من به ازدواج باعث کج فهمی فقط در حیطه مسائل جنسی می شود. با توجه به تاکید دینمان بر احسان به والدین من تا جایی که توانستم سعی کردم آنها را راضی کنم و حتی بسیاری از کارهایشان را انجام بدهم و از این امر خوشحالم اما من واقعا درمورد آینده ام نگرانم . من با این پدر و مادر چه کنم؟
- [آیت الله مظاهری] کسی که نماز میّت را به جماعت میخواند باید تکبیرها و دعاهای آن را هم بخواند. ______ 1) شهادت میدهم به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال و اینکه محمد(ص) پیام آور خداوند است. 2) پروردگارا دورد فرست بر محمد و آل محمد. 3) پروردگارا رحمت آور بر مردان با ایمان و بر زنان با ایمان. 4) خداوندا رحمت آور بر این مرد میت. 5) خداوندا رحمت آور بر این زن میت. 6) شهادت میدهم به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال که یکتاست و هیچ شریکی برای او نیست و شهادت میدهم به اینکه محمدصلی الله علیه وآله وسلم بنده خداوند و پیام آور اوست که خداوند او را در حالی که بشارت دهنده و بیم دهنده به حقمیباشد، در پیشاپیش قیامت به پیامبری مبعوث فرموده است. 7) پروردگارا درود فرست بر محمد و آل محمد و برکت آور بر محمد و آل محمد و رحمت آور بر محمد و آل محمد، همانند بهترین درود و برکت و رحمت که بر ابراهیم و آل ابراهیم فرستادی، به درستی که تو ستایش شده بزرگواری. و درود فرست بر همه پیامبران و شهیدان و صدّیقین و همه بندگان صالح خداوند. 8) خداوندا رحمت آور بر مردان با ایمان و زنان با ایمان و بر مردان مسلمان و زنان مسلمان، آنان که زندهاند و آنان که مردهاند، و میان ما و آنان به وسیله نیکیها وابستگی ایجاد فرما، به درستی که تو اجابت کننده همه دعاهایی و به تحقیق که تو بر هر امری قادری. 9) پروردگارا بدرستی که این میّت، بنده تو و فرزند بنده تو و فرزند خادمه توست که اینک بر تو وارد شده است و تو بهترین میزبانی. خداوندا بدرستی که ما به جز نیکی از این میّت چیزی نمیدانیم و تو از ما به او آگاهتری. خداوندا اگر او در زمره نیکوکاران است پس بر نیکی او بیافزا و اگر در شمار گناهکاران است پس از او در گذر و او را ببخش. بار الها او را در بالاترین مقامات در نزد خودت قرار ده و برای بازماندگان او در میان خاکیان، جانشین باش و با او مهربانی کن بحقّ رحمتت ای مهربانترین مهربانان. 10) به پاورقی ( 2 ) مراجعه شود.
- [آیت الله وحید خراسانی] قبل از ورود در احکام نماز اشاره به دو نکته لازم است اول اهمیت نماز در قران مجید نزدیک به صد مورد از نماز گفتگو شده و اشاره به دو مورد ان کافیست بعد از ان که خداوند متعال حضرت ابراهیم علیه السلام را به مقام نبوت و رسالت و خلت اختیار نمود و به کلمات ازمایش و مبتلا کرد و ان حضرت کلمات را اتمام نمود به مقام امامت نایل شد و ان قدر عظمت مقام امامت بعد از ان همه مقامات در نظرش جلوه کرد که قال و من ذریتی گفت و از برای فرزندان من هم جواب شنید لا ینال عهدی الظالمین پیمان من به ظالمین نمی رسد و در عظمت نماز همین اندازه بس که ان کس که خداوند متعال برای او مقام امامت را خواست و او برای ذریه اش مسالت کرد بعد از طی تمام مقامات در جوار خانه خدا از خداوند متعال خواست رب اجعلنی مقیم الصلوه و من ذریتی پروردگارا مرا اقامه کننده نماز قرار بده و ذریه مرا و همچنین بعد از ان که ذریه خود را در نزد بیت مسکن داد گفت ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلوه پروردگار ما هر اینه من از ذریه خودم مسکن دادم به بیابان بدون زرع نزد خانه محترم تو پروردگارا برای این که اقامه نماز بنمایند در قران مجید یک سوره به نام مومنون است و در ان مومنان به خصوصیاتی معرفی شده اند و اول خصوصیتی که به ان ابتدا شده این است که الذین هم فی صلاتهم خاشعون انان که همانا در نمازشان خاشعند و اخر خصوصیتی هم که به ان ختم می شود و الذین هم علی صلواتهم یحافظون و ان چنان کسانی که همانها بر نمازهایشان محافظت دارند پس افتتاح ایمان و ختم ایمان به نماز است و ثمره ان هم این ایه است اولیک هم الوارثون الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون و از سنت همین اندازه بس است که از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند بعد از معرفت خدا چیزی را افضل از این صلوات پنجگانه نمی دانم و عدم علم از ان حضرت علم به عدم است و این روایت بیان کلام خداست و خداوند متعال هم در قران مجید می فرماید ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلوه بعد از ایمان به غیب اقامه نماز ذکر شده است و در عظمت نماز همین اندازه کفایت می کند که جامع تر از نماز بین عبادات عبادتی یافت نمی شود زیرا این عبادتی است مشتمل بر عبادت فعلی و بر عبادت قولی و عبادت فعلی ان شامل افعال عبادی از رکوع و سجود و قیام و قعود است و عبادت قولی ان شامل قرایت و ذکر و جامع جمیع معارف الهیه از تسبیح و تکبیر و تحمید و تهلیل که ارکان اربعه معارف حضرت حق سبحانه و تعالی است و مشتمل است بر تمام عبادات ملایکه مقربین که عده ای از انها عبادتشان در قیام است و عده ای در قعود و جمعی در رکوع و جمعی در سجود و عناوینی که برای نماز در روایات وارد شده زیاد است که از ان جمله است راس الدین و اخر وصایا الانبیاء و احب الاعمال و خیر الاعمال و قوام الاسلام و استقبال الرحمن منهاج الانبیاء و به یبلغ العبد الی الدرجه العلیا
- [آیت الله نوری همدانی] نافلة ظهر و عصر را در سفر نباید خواند ، ئلی ولی نافله عشا را که نماز وُتیره نامیده می شود به نیت اینکه شاید مطلوب خداوند باشد ، می تواند بجا آورد . فضلیت سحر خیزی ونماز شب باید توجه داشت که وقت سحر ، وقت بسیار مبارکی است ، وقت تهجد و عبادت خدا است وقت انس گرفتن با محبوب حقیقی در خلوت شب است ، وقتی است که پیشوایان معصوم اسلام (سلام الله علیهم )مسلمانان را به بیداری و تهجد د ر آن ترغیب می نمودند ، وقتی است که وقتی است که علمای بزرگ و صلحای روزگار همیشه در آن وقت از خواب بر می خاستند و در پیشگاه حضرت حق به نماز خواندن و تلاوت قرآن و استغفار می پرداختند و حل کمشکلات و قضای حوایج مهم خود را در این ساعت از آن ذات مقدس می خواستند و به مقصود می رسیدند .خداوند در دو جای قرآن ، کسانی را که در سحرگاهان به استغفار می پردازند و از خداوند کریم و رحیم بخشایش گناهان خود را می خواهند مورد تمجید قرار داده است .وقت سحربنابر اظهر ، آخرین قسمت از یک ششم شب میباشد .هر چند وقت نماز شب از نصف شب به بعد آغاز می شود و تا طلوع فجر ادامه پیدا می کند ، ولی هر چه به طلوع فجر نزدیکتر باشد ، ثواب بیشتری دارد .برای نماز شب فضلیت های فراوانی و تاکید بسیاری در احادیث اهل بیت عصمت (علیهم السلام) ذکر شده است.حضرت رسول اکرم (صلی الله غلیه وآله وسلم ) در ضمن وصیتهای خود به حضرت امیر المؤمنان (علیه السلام ) فرمودند : ( عَلیکَ بِصَلوهِ اللّیلِ ، بِصلوهِ الّلیلِ ، بِصلوهِ اللّیلِ ) یعنی سه مرتبه فرمودند : نماز شب خواندن را بر خود لازم بشمار . حضرت صاذق (علیه السلام)فرمودند :( شرافت مؤ من در نماز شب خواندن و عزت مؤ من در این است که متعرض اعراض مردم چیزهایی که مردم عنایت به پنهان ماندن آن دارند ، نشود ، به این معنا که تفحص در امور مردم نداشته باشد و غیبت آنان را نکند .) و نیز حضرت صادق (علیه السلام ) فرمودند : ( مال دنیا و فرزندان ، زینت زندگی این دنیا و نماز شب ، زینت آخرت است . ) در احادیث اسلامی برای نماز شب علاوه بر اینکه ثواب و فضیلت فراوان اخروی ذکر شده است ، فواید دنیوی بسیاری نیز برای آن بیان شده است .که حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمود : ( نماز شب بخوانید که آن سنت پیغمبر و رسم صلحایی است که پیش از شما می زیستند و آن درد و مرض را از بدن شما دور می کند . ) و نیز فرمودند : ( نماز شب خواندن روی انسان را سفید و نورانی وخلق انسان را نیکو و بوی وی را پاکیزه می کند و روزی را فراوان می سازد و موجب ادای قرض انسان می گردد و غم و اندوه را بر طرف می نماید و به چشم انسان جلوه و روشنی می بخشد . )حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ( خانه هایی که در آنها نماز شب و قرآن خوانده می شود ، برای اهل آسمان روشنایی می دهند به همان طوری که ستارگان آسمان برای مردم زمین ، روشنایی می دهند . ) حضرت رضا ( علیه السلام ) فرمودند : ( نماز شب خواندن را بر خود لازم بدانید زیرا هر بندة مؤ منی که هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخواند و در قنوت وتر 70مرتبه استغفار کند خداوند او را از عذاب قبر و از عذاب آتش نجات می دهد وعمرش را در دنیا طولانی میکند و در زندگی اقتصادی خداوند به او وسعت و گشایش میدهد وهر خانه ای که در آن نماز شب خوانده شود آن خانه برای مردم آسمان روشنایی می دهد همانطورکه ستارگان آسمان برای مردم روی زمین روشنایی می بخشند . ) برای د ستیابی به این توفیق لازم است از اول شب تصمیم بگیرند و مخصوصاً با کم غذا خوردن در شب خود را برای بیداری آماده سازند که حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) فرمودند : ( در سه چیز با سه چیز طمع مکن : 1-در بیداری شب با پرخوردن .2-در نور صورت با خوابیدن در جمیع شب .3-در امان ماندن در دنیا با همنشینی با فاسقان و فاجران .) کیفیت نماز شب و اما کیفیت نماز شب به این ترتیب است که : هشت رکعت که هر دو رکعت به یک سلام انجام بگیرد به قصد نماز نافلة شب خوانده شود و بعد از آن دو رکعت نماز به قصد نماز شفع می خواند و از آن پس یک رکعت به نیت نماز وتر بجا می آورد و بهتر این است که قنوت نماز وتر را به این ترتیب بجا بیاورد : 1- دعای فرج را که عبارت از این دعا است : لا اله الله الحلیم الکریم لا اله الا الله العلی العظیم سبحان الله رب السموات السبع و سبحان الله رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و سلام علی المرسلین بخواند . 2-هفت مرتبه بگوید : استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم ذوالجلال و الاکرام من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب الیه .بعد از آن 70مرتبه بگوید : استغفرالله ربی و اتوب الیه .پس از آن 300مرتبه بگوید : العفو . سپس برای چهل مؤمن دعا کند ( به زبان غیر عربی هم اشکال ندارد ، مثلاً بگوید : خداوندا! فلانی را بیامرز ) .از آن پس برای خود و پدر و مادر خود دعا کند و در خاتمة قنوت 7مرتبه بگوید : هذا مقامُ الغائذِ بکَ مِنَ النارِ . فضیلت نماز جعفر طیار نماز جعفر طیار ، دارای ثواب و فضیلت بسیار است و بر اساس روایاتی که از اهل بیت عصمت(سلام الله علیهم ) رسیده است تاثیر زیادی در بخشیده شدن گناهان انسان دارد . حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمودند : ( روزی که قلعة خیبر ، دژ محکم یهودانی که در برابر پیشرفت اسلام جوان ، سنگ اندازی می کردند و هر روز نقشه ای می کشیدند و تر فندهایی برای متوقف ساختن ، بلکه بر انداختن نظام اسلامی ، طرح می کردند به دست سپاه اسلام فتح شد ، جعفر از کشور حبشه که به سر پرستی جمعی از مسلمانان که در نتیجة فشار سردمداران کفر به آنجا مسافرت کرده بودند که تا در محیطی آزاد به اقامه مراسم دین قیام کنند و هم به تبلیغ اسلام پرداخته ، درخت دین را در آن سر زمین بنشانند ، مسافرت کرده بود مراجعت کرد .حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) از شنیدن این جریان بسیار خرسند گردید و فرمود : ( والله ما ادری بایهما انا اشد سروراً بقدوم جعفر ام بفتح خیبر ) . قسم به خداوند از این دو جریانی که امروز برای ما پیش آمده است نمی دانم برای کدام یک بیشتر خشنود باشم ، آیا برای فتح خیبر یا برای بازگشت جعفر ؟ و از جای خود برخاست و جعفر را به آغوش کشید و میان دو چشم وی را بوسید و فرمود هدیه ای به تو بدهم .چون این کلام را مسلمانان شنیدند افراد بسیاری در میان جمع گرد آمدند و چنین فکر می کردندکه این هدیه طلا ونقرة قابل توجهی خواهد بود. حضرتش به جعفر فرمودند : ( چهار رکعت نماز به تو تعلیم می دهم اگر بتوانی در هر روز و اگر نه در دو روز و گرنه در هر جمعه و اگر نتوانستی در هر ماه یک مرتبه و اگر نتوانستی در هر سال یک مرتبه بخوان ، خداوند متعال گناهانی را که ما بین آن دو نماز انجام گرفته باشد می آمرزد .سپس آن را بیان فرمود و توضیح آن به این ترتیب است : چهار رکعت است به تشهد و دو سلام . در رکعت اول بعد از سوره حمد سورة (اذا زلزلت ) و در رکعت دوم بعد از سورة ( و العادیات) و در رکعت سوم پس از حمد ، سورة ( اذا جاء نصرالله ) و در رکعت چهارم بعد از حمد سورة ( قل هو الله احد) و در هر رعت بعد از فراغ از قرائت پانزده مرتبه می گوید سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر و در رکوع همین تسبیحات را ده مرتبه می گوید و چون سر از رکوع بر می دارد ده مرتبه و در سجدة دوم ده مرتبه و بعد از سر بر داشتن پیش از اینکه برخیزد ، ده مرتبه می گوید و هر چهار رکعت را به همین تر تیب می خواند که مجموعاً 300مرتبه می شود . اگر نتواند این سوره ها را بخواند بجای آنها هم سورة قل هو الله احد را بخواند ، ثواب و فضیلت این نماز را بدست می آورد .خواندن نماز جعفر در هر موقع مستحب است ، ولی بهترین اوقات آن در روز جمعه هنگامی است که آفتاب در سطح زمین گسترش یافته باشد .علمای بزرگ اسلام و صلحای روزگار در این وقت برخواندن آن مواظبت داشته اند .نماز های مستحبی غیر از اینها نیز بسیار است به کتاب مفاتیح الجنان و غیر آن مراجعه بفرمایید . وقت نافله های یومیه