آیا ایمان افراد مسیحی هم مورد قبول خدا قرار می‌گیرد و آنها هم به بهشت می‌روند؟!
ابتدا باید مطالب ذیل را مدنظر داشت: الف) هر دین الهی از قبیل مسیحیت، در زمان خود بر حق و عمل براساس آن درست و مایه هدایت و نجات بشر بوده است. پس کسانی که در عصر هر دین الهی مطابق آن عمل کنند از هدایت‌ یافتگان و اهل نجات می‌باشند[1]؛ قرآن کریم در این باره فرموده است:(آنانکه ایمان آورده‌اند (مسلمانان)، یهودیان صائبیان و نصرانیان همه کسانی که ایمان به خدا و روز قیامت داشته باشند و کار شایسته انجام بدهند، بر آنان ترس و بیمی نیست و اندوهگین نمی‌باشند).[2] این آیه ناظر به ایمان و کار شایسته مطابق دیانت الهی در زمان همان ادیان می‌باشد یعنی هر انسانی که در زمان دین یهود یا مسیح بر آن دین عمل کند، از آتش و عذاب الهی مصون خواهد ماند. عمل به ادیان الهی در زمان خود نه تنها باعث نجات از عذاب الهی است بلکه راه حق و راستین برای سعادت انسان هم می‌باشد. ب) همه ادیان الهی که قبل از اسلام بودند با بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و شریعت اسلام (دو را نشان) پایان پذیرفت. بنابراین بعد از آیین اسلام، عمل به سایر ادیان باعث نجات و هدایت نیست (بلکه تنها دین اسلام دین بر حق و نجات‌بخش تا پایان جهان باقی خواهد ماند. اعتبار ادیان گذشته با آمدن دین اسلام به پایان رسیده است. همواره دین حق آخرین دین الهی است.)[3] به همین جهت قرآن کریم فرموده است: (هر که جز آیین اسلام، آیین دیگری را بپذیرد، هرگز از او پذیرفته نمی‌شود او در روز بازپسین از زیان‌کاران است).[4] از این آیه، به این نتیجه می رسیم که بعد از تشریع شریعت اسلام، همه شرایع سابق، قابل عمل نیستند. و شریعت اسلام آخرین و کاملترین شرایع الهی است لذا با وجود نسخة کامل هدایت و نجات عمل به نسخه‌های ناقص، کار نادرست و نابجا خواهد بود. کسانی که اسلام را قبول نکرده‌اند چند دسته‌اند: الف) دسته‌ای می‌دانند که دستورات و آموزه‌های اسلام برحق است اما غرور و بزرگ‌بینی‌شان، یا منافع دنیوی و موقعیت اجتماعی و سیاسی‌شان، مانع می‌شود که اسلام را قبول کنند. ب) کسانی که با حرارت و اشتیاق تمام به این نتیجه رسیده‌اند، که آیین مسیحیت مثلاً آیین برحق و نجات‌بخش است. اما موفق نشده‌اند که به اسلام آگاهی پیدا کنند ولی اندیشه‌ اصلی آنها یافتن حق و تسلیم در برابر حقانیت است. بنابر این دسته‌بندی می‌توان گفت، کسانی که در گروه اول می‌باشند. اگر عمل خیر هم از آنان سربزند، خداوند، کار آنان را قبول ندارد. زیرا آنچه واقعاً ارزشمند است حق‌گرایی و اراده تسلیم در برابر حق است. قرآن کریم فرموده است: (اعمال کسانی که به خدا کفر ورزیدند، هم‌چون خاکستر در برابر تندباد در یک روز طوفانی، آنها توانایی ندارند، کمترین چیزی از آنچه انجام داده‌اند، به دست‌ آورند و این گمراهی دور و درازی است.)[5] اما گروه دیگر، که در مجموع هدف و انگیزه‌شان حق‌گرایی است و در نهایت عزم حق‌پذیری دارند، عمل‌شان بی‌اجر نمی‌ماند. اما هرگز به مرتبه عمل کسانی که به حق رسیده‌اند و با آگاهی، تسلیم حق و خداوند گردیده‌اند. و ایمان‌شان صحیح و براساس شریعت مقدس اسلام می‌باشد، نمی‌رسند. خداوند کسانی را که قلب مشتاق به حقیقت دارند، ولی نتوانسته‌اند حقیقت را کشف کنند، مستضعفین نامیده است. مستضعفین با منکران و معاندان حق فرق دارند. آنانی که اراده‌شان بر نفی و انکار حقیقت است کافر و جاحد‌ند. اما کسانی که موفق به کشف حقیقت نشده‌اند و برای رسیدن به حق کوتاهی نکرده‌اند بلکه قصور دارند، آنان نه مؤمن‌اند و نه کافر چنین افرادی از سوی خداوند متعال به عذاب کافران مبتلا نمی‌شوند، و از سوی دیگر مثل مؤمنان از درجات بالایی هم برخوردار نمی‌باشند. خداوند درباره آنان فرموده است (مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکان مستضعفی که براستی تحت فشار بوده‌اند نه چاره‌ای دارند و نه راهی می‌یابند آنها ممکن است مورد عفو قرار گیرند و خداوند عفو کننده و آمرزنده است)[6] در حدیثی از امام کاظم علیه السّلام مستضعف را کسی معرفی کرده است: (که دلیل و حجت بر حقانیت دین اسلام به او نرسیده باشد و به وجود اختلاف که موجب تحریک به تحقیق است، پی‌ نبرده‌ باشد، اگر به این مطلب پی ببرند دیگر مستضعف نیست.)[7] خداوند متعال در آیه دیگر فرموده است:(گروهی دیگر کارشان به خداوند حواله شده است یا آنان را عذاب می‌کند یا بر آنها می‌بخشاید خداوند دانا و حکیم است)[8] مقصود قرآن کریم از این گروه مستضعفان می باشد.[9] علامه طباطبایی فرموده است:(جهل به دین و منع از اقامه شعائر دینی ظلم است اما اگر کسی از روی استضعاف به این کار کشیده شود از عفو الهی محروم نمی‌شود منشأ استضعاف یا عدم امکان تغیر محیط است. یا متوجه نشدن ذهن به سوی حقیقت است)[10] در هر صورت مطابق روایات، مستضعفین در آتش جهنم قرار نمی‌گیرند. اما مانند مؤمنان و هدایت یافتگان به مرتبه بلند هم نایل نمی‌شوند)[11] حاصل سخن اینکه اگر افراد مسیحی در زمان حضرت عیسی عملشان مطابق آیین حضرت عیسی علیه السّلام بود اهل نجات هستند اما اگر بعد از ظهور اسلام از روی عناد و لجاجت اسلام را انتخاب نکنند بعید است اهل نجات باشند و اما کسانی که مستضعف باشند از عفو الهی محروم نمی‌شوند. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 . مطهری، شهید مرتضی، عدل الهی، انشارات صدرا، چ 18، سال 1382، از ص 245 تا آخر کتاب. 2 . آیت الله شیرازی، ناصر مکارم، تفسیر نمونه، ج 10، چ پانزدهم، سال 1375، نشر دارالکتب الاسلامیه، طهران، از ص 308 تا ص317، و نیز ج 4، همان تفسیر از 87 تا 88. 3 . ربانی گلپایگانی، علی، نقد و تحلیل پلورالیزم دینی، از ص 48 تا ص 54، نشر مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، 1378. [1] . ربانی گلپایگانی، علی، نقد و تحلیل پلورالیزم دینی، موسسه فرهگی دانش و اندیشه، چاپ اول، 1378ش، ص43و44. [2] . مائده/69. [3] . نقد و تحلیل پلورالیزم دینی، ص45الی48. [4] . آل عمران/85. [5] . ابراهیم/18. [6] . النساء/99-98. [7] . العروسی الحویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، قم، نشر مطبوعاتی اسماعیلیان، چ4، سال 1373، ج539. [8] . توبه/106. [9] . طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، مؤسسه اعلمی بیروت، طبع اول، 1411 ق، ج9، ص394. [10] . همان، ج5، ص54-53، با تلخیص. [11] . همان، ج9، ص400-399، روایت شده از کافی و تفسیر عیاشی و روایت همدان از تفسیر عیاشی. ( اندیشه قم )
عنوان سوال:

آیا ایمان افراد مسیحی هم مورد قبول خدا قرار می‌گیرد و آنها هم به بهشت می‌روند؟!


پاسخ:

ابتدا باید مطالب ذیل را مدنظر داشت:
الف) هر دین الهی از قبیل مسیحیت، در زمان خود بر حق و عمل براساس آن درست و مایه هدایت و نجات بشر بوده است. پس کسانی که در عصر هر دین الهی مطابق آن عمل کنند از هدایت‌ یافتگان و اهل نجات می‌باشند[1]؛ قرآن کریم در این باره فرموده است:(آنانکه ایمان آورده‌اند (مسلمانان)، یهودیان صائبیان و نصرانیان همه کسانی که ایمان به خدا و روز قیامت داشته باشند و کار شایسته انجام بدهند، بر آنان ترس و بیمی نیست و اندوهگین نمی‌باشند).[2] این آیه ناظر به ایمان و کار شایسته مطابق دیانت الهی در زمان همان ادیان می‌باشد یعنی هر انسانی که در زمان دین یهود یا مسیح بر آن دین عمل کند، از آتش و عذاب الهی مصون خواهد ماند. عمل به ادیان الهی در زمان خود نه تنها باعث نجات از عذاب الهی است بلکه راه حق و راستین برای سعادت انسان هم می‌باشد.
ب) همه ادیان الهی که قبل از اسلام بودند با بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و شریعت اسلام (دو را نشان) پایان پذیرفت. بنابراین بعد از آیین اسلام، عمل به سایر ادیان باعث نجات و هدایت نیست (بلکه تنها دین اسلام دین بر حق و نجات‌بخش تا پایان جهان باقی خواهد ماند. اعتبار ادیان گذشته با آمدن دین اسلام به پایان رسیده است. همواره دین حق آخرین دین الهی است.)[3]
به همین جهت قرآن کریم فرموده است: (هر که جز آیین اسلام، آیین دیگری را بپذیرد، هرگز از او پذیرفته نمی‌شود او در روز بازپسین از زیان‌کاران است).[4] از این آیه، به این نتیجه می رسیم که بعد از تشریع شریعت اسلام، همه شرایع سابق، قابل عمل نیستند. و شریعت اسلام آخرین و کاملترین شرایع الهی است لذا با وجود نسخة کامل هدایت و نجات عمل به نسخه‌های ناقص، کار نادرست و نابجا خواهد بود.
کسانی که اسلام را قبول نکرده‌اند چند دسته‌اند:
الف) دسته‌ای می‌دانند که دستورات و آموزه‌های اسلام برحق است اما غرور و بزرگ‌بینی‌شان، یا منافع دنیوی و موقعیت اجتماعی و سیاسی‌شان، مانع می‌شود که اسلام را قبول کنند.
ب) کسانی که با حرارت و اشتیاق تمام به این نتیجه رسیده‌اند، که آیین مسیحیت مثلاً آیین برحق و نجات‌بخش است. اما موفق نشده‌اند که به اسلام آگاهی پیدا کنند ولی اندیشه‌ اصلی آنها یافتن حق و تسلیم در برابر حقانیت است.
بنابر این دسته‌بندی می‌توان گفت، کسانی که در گروه اول می‌باشند. اگر عمل خیر هم از آنان سربزند، خداوند، کار آنان را قبول ندارد. زیرا آنچه واقعاً ارزشمند است حق‌گرایی و اراده تسلیم در برابر حق است. قرآن کریم فرموده است: (اعمال کسانی که به خدا کفر ورزیدند، هم‌چون خاکستر در برابر تندباد در یک روز طوفانی، آنها توانایی ندارند، کمترین چیزی از آنچه انجام داده‌اند، به دست‌ آورند و این گمراهی دور و درازی است.)[5]
اما گروه دیگر، که در مجموع هدف و انگیزه‌شان حق‌گرایی است و در نهایت عزم حق‌پذیری دارند، عمل‌شان بی‌اجر نمی‌ماند. اما هرگز به مرتبه عمل کسانی که به حق رسیده‌اند و با آگاهی، تسلیم حق و خداوند گردیده‌اند. و ایمان‌شان صحیح و براساس شریعت مقدس اسلام می‌باشد، نمی‌رسند. خداوند کسانی را که قلب مشتاق به حقیقت دارند، ولی نتوانسته‌اند حقیقت را کشف کنند، مستضعفین نامیده است. مستضعفین با منکران و معاندان حق فرق دارند. آنانی که اراده‌شان بر نفی و انکار حقیقت است کافر و جاحد‌ند. اما کسانی که موفق به کشف حقیقت نشده‌اند و برای رسیدن به حق کوتاهی نکرده‌اند بلکه قصور دارند، آنان نه مؤمن‌اند و نه کافر چنین افرادی از سوی خداوند متعال به عذاب کافران مبتلا نمی‌شوند، و از سوی دیگر مثل مؤمنان از درجات بالایی هم برخوردار نمی‌باشند. خداوند درباره آنان فرموده است (مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکان مستضعفی که براستی تحت فشار بوده‌اند نه چاره‌ای دارند و نه راهی می‌یابند آنها ممکن است مورد عفو قرار گیرند و خداوند عفو کننده و آمرزنده است)[6] در حدیثی از امام کاظم علیه السّلام مستضعف را کسی معرفی کرده است: (که دلیل و حجت بر حقانیت دین اسلام به او نرسیده باشد و به وجود اختلاف که موجب تحریک به تحقیق است، پی‌ نبرده‌ باشد، اگر به این مطلب پی ببرند دیگر مستضعف نیست.)[7]
خداوند متعال در آیه دیگر فرموده است:(گروهی دیگر کارشان به خداوند حواله شده است یا آنان را عذاب می‌کند یا بر آنها می‌بخشاید خداوند دانا و حکیم است)[8] مقصود قرآن کریم از این گروه مستضعفان می باشد.[9]
علامه طباطبایی فرموده است:(جهل به دین و منع از اقامه شعائر دینی ظلم است اما اگر کسی از روی استضعاف به این کار کشیده شود از عفو الهی محروم نمی‌شود منشأ استضعاف یا عدم امکان تغیر محیط است. یا متوجه نشدن ذهن به سوی حقیقت است)[10] در هر صورت مطابق روایات، مستضعفین در آتش جهنم قرار نمی‌گیرند. اما مانند مؤمنان و هدایت یافتگان به مرتبه بلند هم نایل نمی‌شوند)[11] حاصل سخن اینکه اگر افراد مسیحی در زمان حضرت عیسی عملشان مطابق آیین حضرت عیسی علیه السّلام بود اهل نجات هستند اما اگر بعد از ظهور اسلام از روی عناد و لجاجت اسلام را انتخاب نکنند بعید است اهل نجات باشند و اما کسانی که مستضعف باشند از عفو الهی محروم نمی‌شوند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 . مطهری، شهید مرتضی، عدل الهی، انشارات صدرا، چ 18، سال 1382، از ص 245 تا آخر کتاب.
2 . آیت الله شیرازی، ناصر مکارم، تفسیر نمونه، ج 10، چ پانزدهم، سال 1375، نشر دارالکتب الاسلامیه، طهران، از ص 308 تا ص317، و نیز ج 4، همان تفسیر از 87 تا 88.
3 . ربانی گلپایگانی، علی، نقد و تحلیل پلورالیزم دینی، از ص 48 تا ص 54، نشر مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، 1378.


[1] . ربانی گلپایگانی، علی، نقد و تحلیل پلورالیزم دینی، موسسه فرهگی دانش و اندیشه، چاپ اول، 1378ش، ص43و44.
[2] . مائده/69.
[3] . نقد و تحلیل پلورالیزم دینی، ص45الی48.
[4] . آل عمران/85.
[5] . ابراهیم/18.
[6] . النساء/99-98.
[7] . العروسی الحویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، قم، نشر مطبوعاتی اسماعیلیان، چ4، سال 1373، ج539.
[8] . توبه/106.
[9] . طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، مؤسسه اعلمی بیروت، طبع اول، 1411 ق، ج9، ص394.
[10] . همان، ج5، ص54-53، با تلخیص.
[11] . همان، ج9، ص400-399، روایت شده از کافی و تفسیر عیاشی و روایت همدان از تفسیر عیاشی.
( اندیشه قم )





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین