شرح پرسش: حقیقت وحی چیست؟ آیا بین وحی نازل شده بر حضرت محمد و وحی نازل شده بر پیامبران دیگر فرقی هست؟ طبق گفته عائشه "زمانی که وحی بر پیغمبر نازل می شد حضرت دچار تکان های شدیدی می شد. ما (زنان پیغمبر)ردایش را بر رویش می کشیدیم. و زمانی که این حالت بر طرف می شد بر پیشانی ایشان عرق نشسته بود. بعد ابراز می داشت که وحی بر او نازل شده است (رجوع کنید به کتاب عایشه بعد از مرگ پیغمبر .(اما این حالات بیشتر یک انسان غشی را در ذهن تداعی می کند .بعضی توجیه می کنند که وحی سنگین هست .وحی از طریق جبرئیل بر محمد نازل می شد. چرا اگر تحمل وحی بسیار سنگین هست چنین گزارش هایی در رابطه با حضرت موسی که خدا با صوت خود با او سخن می گفت داده نشده است؟ پاسخ: پاسخ اجمالی: وحی در لغت به معنای القای پیام برای دیگری است و در اصطلاح عبارت از سخن الاهی است که خداوند آن را به وسیله پیامبر خود برای هدایت بشر می فرستد و مشخصه بارز رسالت و نبوت است. وحی بر رسول اکرم گاه مستقیم و گاه غیر مستقیم و به وسیله جبرئیل اتفاق افتاده است. هنگامی که وحی مستقیم بود، به خاطر سنگینی آن، حالات غیر عادی در پیامبر روی می داد؛ ولی این حالت با حالت غش که گاهی دربرخی از افراد بیمار اتفاق می افتد، بسیار متفاوت است؛ زیرا پیامبر اکرم پس از این حالات، تمام وحی دریافت شده اش را به یاد داشت و آن را بی کم و کاست به مردم ابلاغ می نمود. وحی مستقیم و بی واسطه در اعماق وجود پیامبر اکرم (ص) اثر می گذاشت و از وحی جبرئیل قوی تر و اثر گذارتر بود. از آن جا که پیامبر اسلام (ص) از همه پیامبران پیشین خود برتر و در مقامی رفیع تر قرار دارد و در اثر وحی مستقیم این حالات در وی رخ می داد، بالطبع اگر وحی مستقیم در پیامبران قبلی اتفاق می افتاد، همین حالات در آنان نیز به وجود می آمد. پاسخ تفصیلی: تعریف وحی وحی واژه عربی و در اصل مصدر فعل "وحی - یحی" از باب "وعد" است. در معنای اصلی آن آمده است که "وحی عبارت است از: هر آنچه که کسی به دیگری القا کند تا بداند". [1] به همین مناسبت در معنای اشاره، اشاره سریع، الهام، نامه و نوشته نیز به کار برده می شود. [2] قرآن وحی نامه اعجاز الاهی است که به زبان عربی به وسیله (جبرئیل) از جانب خداوند بر قلب پیامبر اکرم (ص) یکبار به صورت تدریجی در طول بیست و سه سال و بار دیگر به صورت دفعی در شب قدر فرود آمده است. رسول اکرم (ص) آن را بر گروهی از اصحاب خود خوانده و کاتبان وحی آن را با نظارت مستقیم و مستمر حضرت نوشته اند و حافظان بسیاری آن را حفظ و نقل کرده اند. پس منظور از وحی، "القای معانی به قلب پیامبر (ص) از سوی خدا و سخن گفتن خدا با او است. این وحی بر اساس نیازی است که نوع بشر به هدایت الاهی دارد تا از یک طرف به سوی مقصدی که ماورای افق محسوسات و مادیات است، هدایت شود و از طرف دیگر، به نیاز زندگی اجتماعی او که عبارت است از برخورداری از یک قانون الاهی، پاسخ مثبت داده شود. از کلمات پیغمبر اکرم (ص) هم می ‌توان فهمید که اساساً وحی با سایر القائاتی که به بشر می ‌شود، از نظر ماهیت، متفاوت نیست، بلکه از نظر درجه فرق می‌ کند؛ مثلاً پیامبر اکرم (ص) ضمن حدیثی می‌ فرمایند: رؤیای صادقه جزئی از هفتاد جزء نبوت است. این حدیث اشاره می ‌کند که وحی به انبیا درجه‌ قوی و نَشَآت پر تلألؤ نوری است که همگان از پرتو این نور بهره‌مند و روزی خوارند". [3] انواع وحی در قرآن وحی در قرآن در چهار معنا استفاده شده است: 1. اشاره پنهانی این همان معنای لغوی واژه وحی است؛ چنان‌که به اشاره حضرت زکریا (ع) به قومش در قرآن، (وحی) اطلاق شده است: "او از محراب عبادتش به سوی مردم بیرون آمد و با اشاره به آنان گفت: "به شکرانه این موهبت، صبح و شام خدا را تسبیح کنید". [4] 2. هدایت غریزی این همان رهنمودهای طبیعی است که در نهاد تمام موجودات به ودیعت نهاده شده است. هر موجودی، اعم از جماد، نبات، حیوان و انسان، به طور غریزی راه بقا و تداوم حیات خود را می ‌داند. از این هدایت طبیعی در قرآن با نام (وحی) یاد شده است: " و خدا به زنبور عسل وحی کرد که از کوه ها و درختان و سقف های رفیع منزل گیریدو سپس از میوه های شیرین تغذیه کنید...". [5] 3. الهام (سروش غیبی) گاه انسان پیامی را دریافت می ‌دارد که منشأ آن را نمی‌ داند؛ به ویژه در حالت اضطرار که گمان می ‌برد راه به جایی ندارد، ناگهان درخششی در دل او پدید می ‌آید، راه را بر او روشن می‌ سازد و او را از آن تنگنا بیرون می ‌آورد. این پیام‌های رهگشا، همان سروش غیبی است که از پشت پرده هستی به مدد انسان می ‌آید. در قرآن، به همین الهامات غیبی (وحی) اطلاق شده است: " و به مادر موسی وحی کردیم که طفلت را شیر ده و چون بر او ترسان شوی به دریا افکن ...". [6] این سروش‌های غیبی گاه منشأ رحمانی و زمانی منشأ شیطانی دارند. از این‌رو، در قرآن به وسوسه‌ های شیطان نیز (وحی) اطلاق شده است: " و هم چنین ما بر هر پیامبری دشمنی از شیطان های انس و جن قرار دادیم که برخی از آنان برخی دیگر را وسوسه می کنند...". [7] 4. وحی رسالی وحی بدین معنا، بیش از هفتاد بار در قرآن از آن یاد شده است. این وحی به انبیا اختصاص داشته و شاخصه نبوّت آنها محسوب می ‌گردد: "و چنین قرآن فصیح عربی را ما به تو وحی کردیم ...". [8] انواع وحی رسالی در قرآن کریم به اشکال سه گانه نزول وحی اشاره شده است: 1. تکلم مستقیم و بدون واسطه، یعنی بین خدا و پیامبر، واسطه ای نیست و پیامبر مستقیماً وحی را از منبع فیض دریافت می ‌کند. نویسنده کتاب التمهید فی علوم القرآن می گوید: "بنابر آنچه که اصحاب حالت پیامبر اکرم را هنگام فرود وحی توصیف کرده اند، نزول وحی بیشتر مستقیم بوده است". [9] 2. تکلم خداوند از ورای حجاب: در این نوع پیامبر تنها صدا وحی را می شنود و هیچ چیز را نمی بیند. این گونه دریافت وحی مانند آن است که کسی از پس پرده سخن بگوید و انسان تنها صدای او را بشنود؛ از این رو قرآن از این قسم به (وراء حجاب) تعبیر می کند. 3. دریافت وحی از طریق فرشته الاهی: در این طریق حضرت جبرئیل (ع) پیام الاهی را بر قلب پیامبر فرود می آورد. "روح الامین قرآن را بر قلب تو فرود آورد". [10] "روشن است که در دو قسم اخیر، به خلاف قسم اول، حجاب و واسطه ‌ای بین خدا و نبی در کار است؛ البته معنای حجاب و واسطه این نیست که این حجاب پیامبر را از ارتباط مستقیم با تکلم الاهی باز دارد؛ بلکه واضح است که گوینده، خدا است؛ اما به دلیل حکمت و مشیت الاهی، پیامبر بر حجاب یا واسطه التفات می‌ کند و پیام حضرت حق را از ورای حجاب یا از لسان واسطه می‌ شنود. پر واضح است که در این جا نیز رسول، مستقیماً پیام خدا و سخن فیّاض علی الاطلاق را دریافت می ‌دارد؛ بنابراین اگر رسول به حجاب التفات کند، گفته می‌ شود که وحی از ورای حجاب است و اگر بدان التفات نورزد، وحی نسبت به او بلاواسطه و مستقیم است. آن جا هم که وحی به واسطه جبرئیل (ع) است، اگر گیرنده وحی به واسطه توجه نداشته باشد، وحی بلاواسطه از سوی خدا خواهد بود". [11] ، [12] حالات پیامبر اکرم هنگام دریافت وحی: خداوند در سوره مزٌمٌل که دومین سوره از جهت نزول است، خطاب به رسول خود می فرماید: "در حقیقت ما به زودی بر تو گفتاری گرانبار القا می ‌کنیم‌". [13] پیامبر هنگام نزول وحی مستقیم بر خود احساس سنگینی می کرد و از شدت سنگینی که بر او وارد می شد بدنش داغ می شد و از پیشانی مبارکش عرق سرازیر می گشت. اگر بر شتری یا اسبی سوار بود، کمر حیوان خم می شد و به نزدیک زمین می رسید. امام علی (ع) می فرماید: "موقعی که سوره مائده بر پیامبر نازل شد، ایشان بر استری به نام "شهباء" سوار بودند وحی بر ایشان سنگینی کرد به طوری که حیوان ایستاد و شکمش پایین آمد". [14] حالات دیگری نیز از این قبیل برای پیامبر هنگام نزول وحی روی می داد. [15] علامه طباطبائی می نویسد: "اخباری که بر این حالات غیر عادی پیامبر هنگام نزول وحی، اشاره دارند به حد مستفیض می باشند". [16] همان گونه که گفته شد؛ این سنگینی موقعی بود که وحی مستقیم و بدون واسطه بر رسول اکرم (ص) فرود می آمد. امام صادق (ع) در این باره می فرماید: "نگامی که وحی بدون واسطه ملک بر رسول خدا نازل می شد، این حالات در پیامبر اکرم رخ می داد؛ ولی هنگامی که وحی به واسطه جبرئیل (ع) فرود می آمد، رسول خدا می فرمود: جبرئیل به من گفت..." [17] . یعنی هنگام دریافت وحی توسط جبرئیل حالت پیامبر عادی بود. این وحی بدون واسطه تنها حالات ظاهری پیامبر را تحت تأثیر قرار می داد و دگرگون می کرد؛ زیرا پس از برطرف شدن این حالت هر آنچه را به او وحی شده بود، در ذهن داشت و بی کم و کاست به مردم ابلاغ می کرد. در وحی مستقیم کلام الاهی در اعماق وجود رسول خدا تأثیر می گذاشت و این تأثیر فراتر از امور طبیعی و حسی بود از این رو این وحی تأثیر گذار تر و سنگین تر از وحی غیر مستقیم بود. به وجود آمدن چنین حالاتی هنگام دریافت وحی مستقیم می تواند دلایل مختلف داشته باشد: 1. ارتباط انسان مادی با برترین موجود مجرد: هر چند پیامبران انسان های کاملی هستند، ولی در عین حال انسان اند و در جهان مادی؛ مانند سایر افراد بشر زندگی می کنند. "بگو من بشری همانند شما هستم که به من وحی می رسد که خدای شما خدای یکتا است". [18] ارتباط با برترین موجود که مجرد از ماده است، برای انسان مادی کاری ساده نیست، به ویژه اگر این ارتباط بدون واسطه باشد. از این رو این حالات غیر عادی هنگام این ارتباط، امری قابل توجیه و پذیرفتنی است. 2. ثقالت و سنگینی معارف بلند اعتقادی و توحیدی [19] : خداوند در این باره می فرماید: " اگر ما این قرآن را بر کوه نازل می کردیم مشاهده می کردی که کوه از ترس خدا خاشع و متلاشی می گشت و این امثال را در قرآن برای مردم بیان می کنیم که اهل عقل و فکر شوند". [20] 3. سنگینی اقامه دستورات الاهی در جامعه [21] : شاهد این بار سنگین الاهی بر پیامبر عظیم الشأن، مصائب و سختی هایی بود که در طول مدت رسالت خود برای برپا ساختن کلمه توحید تحمل کرد. حالات انبیای دیگر هنگام دریافت وحی: هر چند درباره حالات سایر انبیا هنگام دریافت وحی اخباری نقل نشده است، ولی عدم گزارش چنین اخباری، دلیل بر نبود چنین حالاتی نمی شود. اگر دریافت وحی مستقیم بر آخرین و برترین رسول الاهی سنگین باشد و چنین عوارضی را در پی داشته باشد، تحمل این گونه وحی بر انبیای دیگر سخت تر خواهد بود؛ زیرا پیامبر عظیم الشأن اسلام مقام بالایی نسبت به انبیای دیگر داشته اند. پی نوشتها: [1] . ابن فارس، مقاییس اللغة، ج 6، ص93، مکتب الاعلام الاسلامی، 1404 ه.ق؛ فیومی، المصباح المنیر، ص 651، دار الهجرة، چاپ سوم، قم، 1425ه.ق. [2] . همان و راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 858، تحقیق صفوان عدنان داوودی، الدار الشامیٌة، بیروت،1416ه.ق. [3] . islamquest.net/fa/archive/question/887. [4] . مریم، 11. [5] . نحل، 67. [6] . قصص، 7. [7] . انعام، 112. "وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحی‌ بَعْضُهُمْ إِلی‌ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُون‌". [8] . شوری، 7. [9] . معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، ج 1، ص 101، چاپ اول، مؤسسه تمهید، قم، 1386ه.ش. [10] . شعراء، 193 و 194. [11] . islamquest.net/fa/archive/question/887. [12] درباره وحی و کیفیت آن می توانید به islamquest.net/fa/archive/question/887 مراجعه کنید. [13] . مزمل، 5. [14] . التمهید فی علوم القرآن، ج 1، ص 101. [15] . مراجعه شود به کتاب: التمهید فی علوم القرآن، ج 1، ص 101- 105. [16] . طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج 20، ص 139، چاپ پنجم، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1372 ه. ش. [17] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 18، ص 271، چاپ اول، مؤسسة الوفاء، لبنان، 1404ه.ق؛ برقی، احمد بن محمد بن خالد، محاسن، ج 2، ص 338، دار الکتب الاسلامیة، قم، 1371 ه.ش. [18] . فصلت، 6؛ کهف، 110. [19] . المیزان، ج 20، ص 139. [20] . حشر، 21. [21] . المیزان، ج 20، ص 139. منبع: www.islamquest.net
حقیقت وحی چیست؟ آیا بین وحی نازل شده بر حضرت محمد و وحی نازل شده بر پیامبران دیگر فرقی هست؟
شرح پرسش:
حقیقت وحی چیست؟ آیا بین وحی نازل شده بر حضرت محمد و وحی نازل شده بر پیامبران دیگر فرقی هست؟ طبق گفته عائشه "زمانی که وحی بر پیغمبر نازل می شد حضرت دچار تکان های شدیدی می شد. ما (زنان پیغمبر)ردایش را بر رویش می کشیدیم. و زمانی که این حالت بر طرف می شد بر پیشانی ایشان عرق نشسته بود. بعد ابراز می داشت که وحی بر او نازل شده است (رجوع کنید به کتاب عایشه بعد از مرگ پیغمبر .(اما این حالات بیشتر یک انسان غشی را در ذهن تداعی می کند .بعضی توجیه می کنند که وحی سنگین هست .وحی از طریق جبرئیل بر محمد نازل می شد. چرا اگر تحمل وحی بسیار سنگین هست چنین گزارش هایی در رابطه با حضرت موسی که خدا با صوت خود با او سخن می گفت داده نشده است؟
پاسخ:
پاسخ اجمالی:
وحی در لغت به معنای القای پیام برای دیگری است و در اصطلاح عبارت از سخن الاهی است که خداوند آن را به وسیله پیامبر خود برای هدایت بشر می فرستد و مشخصه بارز رسالت و نبوت است.
وحی بر رسول اکرم گاه مستقیم و گاه غیر مستقیم و به وسیله جبرئیل اتفاق افتاده است. هنگامی که وحی مستقیم بود، به خاطر سنگینی آن، حالات غیر عادی در پیامبر روی می داد؛ ولی این حالت با حالت غش که گاهی دربرخی از افراد بیمار اتفاق می افتد، بسیار متفاوت است؛ زیرا پیامبر اکرم پس از این حالات، تمام وحی دریافت شده اش را به یاد داشت و آن را بی کم و کاست به مردم ابلاغ می نمود. وحی مستقیم و بی واسطه در اعماق وجود پیامبر اکرم (ص) اثر می گذاشت و از وحی جبرئیل قوی تر و اثر گذارتر بود.
از آن جا که پیامبر اسلام (ص) از همه پیامبران پیشین خود برتر و در مقامی رفیع تر قرار دارد و در اثر وحی مستقیم این حالات در وی رخ می داد، بالطبع اگر وحی مستقیم در پیامبران قبلی اتفاق می افتاد، همین حالات در آنان نیز به وجود می آمد.
پاسخ تفصیلی:
تعریف وحی
وحی واژه عربی و در اصل مصدر فعل "وحی - یحی" از باب "وعد" است. در معنای اصلی آن آمده است که "وحی عبارت است از: هر آنچه که کسی به دیگری القا کند تا بداند". [1] به همین مناسبت در معنای اشاره، اشاره سریع، الهام، نامه و نوشته نیز به کار برده می شود. [2]
قرآن وحی نامه اعجاز الاهی است که به زبان عربی به وسیله (جبرئیل) از جانب خداوند بر قلب پیامبر اکرم (ص) یکبار به صورت تدریجی در طول بیست و سه سال و بار دیگر به صورت دفعی در شب قدر فرود آمده است. رسول اکرم (ص) آن را بر گروهی از اصحاب خود خوانده و کاتبان وحی آن را با نظارت مستقیم و مستمر حضرت نوشته اند و حافظان بسیاری آن را حفظ و نقل کرده اند.
پس منظور از وحی، "القای معانی به قلب پیامبر (ص) از سوی خدا و سخن گفتن خدا با او است. این وحی بر اساس نیازی است که نوع بشر به هدایت الاهی دارد تا از یک طرف به سوی مقصدی که ماورای افق محسوسات و مادیات است، هدایت شود و از طرف دیگر، به نیاز زندگی اجتماعی او که عبارت است از برخورداری از یک قانون الاهی، پاسخ مثبت داده شود.
از کلمات پیغمبر اکرم (ص) هم می توان فهمید که اساساً وحی با سایر القائاتی که به بشر می شود، از نظر ماهیت، متفاوت نیست، بلکه از نظر درجه فرق می کند؛ مثلاً پیامبر اکرم (ص) ضمن حدیثی می فرمایند: رؤیای صادقه جزئی از هفتاد جزء نبوت است. این حدیث اشاره می کند که وحی به انبیا درجه قوی و نَشَآت پر تلألؤ نوری است که همگان از پرتو این نور بهرهمند و روزی خوارند". [3]
انواع وحی در قرآن
وحی در قرآن در چهار معنا استفاده شده است:
1. اشاره پنهانی
این همان معنای لغوی واژه وحی است؛ چنانکه به اشاره حضرت زکریا (ع) به قومش در قرآن، (وحی) اطلاق شده است: "او از محراب عبادتش به سوی مردم بیرون آمد و با اشاره به آنان گفت: "به شکرانه این موهبت، صبح و شام خدا را تسبیح کنید". [4]
2. هدایت غریزی
این همان رهنمودهای طبیعی است که در نهاد تمام موجودات به ودیعت نهاده شده است. هر موجودی، اعم از جماد، نبات، حیوان و انسان، به طور غریزی راه بقا و تداوم حیات خود را می داند. از این هدایت طبیعی در قرآن با نام (وحی) یاد شده است: " و خدا به زنبور عسل وحی کرد که از کوه ها و درختان و سقف های رفیع منزل گیریدو سپس از میوه های شیرین تغذیه کنید...". [5]
3. الهام (سروش غیبی)
گاه انسان پیامی را دریافت می دارد که منشأ آن را نمی داند؛ به ویژه در حالت اضطرار که گمان می برد راه به جایی ندارد، ناگهان درخششی در دل او پدید می آید، راه را بر او روشن می سازد و او را از آن تنگنا بیرون می آورد. این پیامهای رهگشا، همان سروش غیبی است که از پشت پرده هستی به مدد انسان می آید. در قرآن، به همین الهامات غیبی (وحی) اطلاق شده است: " و به مادر موسی وحی کردیم که طفلت را شیر ده و چون بر او ترسان شوی به دریا افکن ...". [6]
این سروشهای غیبی گاه منشأ رحمانی و زمانی منشأ شیطانی دارند. از اینرو، در قرآن به وسوسه های شیطان نیز (وحی) اطلاق شده است: " و هم چنین ما بر هر پیامبری دشمنی از شیطان های انس و جن قرار دادیم که برخی از آنان برخی دیگر را وسوسه می کنند...". [7]
4. وحی رسالی
وحی بدین معنا، بیش از هفتاد بار در قرآن از آن یاد شده است. این وحی به انبیا اختصاص داشته و شاخصه نبوّت آنها محسوب می گردد: "و چنین قرآن فصیح عربی را ما به تو وحی کردیم ...". [8]
انواع وحی رسالی
در قرآن کریم به اشکال سه گانه نزول وحی اشاره شده است:
1. تکلم مستقیم و بدون واسطه، یعنی بین خدا و پیامبر، واسطه ای نیست و پیامبر مستقیماً وحی را از منبع فیض دریافت می کند. نویسنده کتاب التمهید فی علوم القرآن می گوید: "بنابر آنچه که اصحاب حالت پیامبر اکرم را هنگام فرود وحی توصیف کرده اند، نزول وحی بیشتر مستقیم بوده است". [9]
2. تکلم خداوند از ورای حجاب: در این نوع پیامبر تنها صدا وحی را می شنود و هیچ چیز را نمی بیند. این گونه دریافت وحی مانند آن است که کسی از پس پرده سخن بگوید و انسان تنها صدای او را بشنود؛ از این رو قرآن از این قسم به (وراء حجاب) تعبیر می کند.
3. دریافت وحی از طریق فرشته الاهی:
در این طریق حضرت جبرئیل (ع) پیام الاهی را بر قلب پیامبر فرود می آورد. "روح الامین قرآن را بر قلب تو فرود آورد". [10]
"روشن است که در دو قسم اخیر، به خلاف قسم اول، حجاب و واسطه ای بین خدا و نبی در کار است؛ البته معنای حجاب و واسطه این نیست که این حجاب پیامبر را از ارتباط مستقیم با تکلم الاهی باز دارد؛ بلکه واضح است که گوینده، خدا است؛ اما به دلیل حکمت و مشیت الاهی، پیامبر بر حجاب یا واسطه التفات می کند و پیام حضرت حق را از ورای حجاب یا از لسان واسطه می شنود. پر واضح است که در این جا نیز رسول، مستقیماً پیام خدا و سخن فیّاض علی الاطلاق را دریافت می دارد؛ بنابراین اگر رسول به حجاب التفات کند، گفته می شود که وحی از ورای حجاب است و اگر بدان التفات نورزد، وحی نسبت به او بلاواسطه و مستقیم است. آن جا هم که وحی به واسطه جبرئیل (ع) است، اگر گیرنده وحی به واسطه توجه نداشته باشد، وحی بلاواسطه از سوی خدا خواهد بود". [11] ، [12]
حالات پیامبر اکرم هنگام دریافت وحی:
خداوند در سوره مزٌمٌل که دومین سوره از جهت نزول است، خطاب به رسول خود می فرماید: "در حقیقت ما به زودی بر تو گفتاری گرانبار القا می کنیم". [13]
پیامبر هنگام نزول وحی مستقیم بر خود احساس سنگینی می کرد و از شدت سنگینی که بر او وارد می شد بدنش داغ می شد و از پیشانی مبارکش عرق سرازیر می گشت. اگر بر شتری یا اسبی سوار بود، کمر حیوان خم می شد و به نزدیک زمین می رسید.
امام علی (ع) می فرماید: "موقعی که سوره مائده بر پیامبر نازل شد، ایشان بر استری به نام "شهباء" سوار بودند وحی بر ایشان سنگینی کرد به طوری که حیوان ایستاد و شکمش پایین آمد". [14] حالات دیگری نیز از این قبیل برای پیامبر هنگام نزول وحی روی می داد. [15] علامه طباطبائی می نویسد: "اخباری که بر این حالات غیر عادی پیامبر هنگام نزول وحی، اشاره دارند به حد مستفیض می باشند". [16]
همان گونه که گفته شد؛ این سنگینی موقعی بود که وحی مستقیم و بدون واسطه بر رسول اکرم (ص) فرود می آمد.
امام صادق (ع) در این باره می فرماید: "نگامی که وحی بدون واسطه ملک بر رسول خدا نازل می شد، این حالات در پیامبر اکرم رخ می داد؛ ولی هنگامی که وحی به واسطه جبرئیل (ع) فرود می آمد، رسول خدا می فرمود: جبرئیل به من گفت..." [17] . یعنی هنگام دریافت وحی توسط جبرئیل حالت پیامبر عادی بود.
این وحی بدون واسطه تنها حالات ظاهری پیامبر را تحت تأثیر قرار می داد و دگرگون می کرد؛ زیرا پس از برطرف شدن این حالت هر آنچه را به او وحی شده بود، در ذهن داشت و بی کم و کاست به مردم ابلاغ می کرد. در وحی مستقیم کلام الاهی در اعماق وجود رسول خدا تأثیر می گذاشت و این تأثیر فراتر از امور طبیعی و حسی بود از این رو این وحی تأثیر گذار تر و سنگین تر از وحی غیر مستقیم بود.
به وجود آمدن چنین حالاتی هنگام دریافت وحی مستقیم می تواند دلایل مختلف داشته باشد:
1. ارتباط انسان مادی با برترین موجود مجرد:
هر چند پیامبران انسان های کاملی هستند، ولی در عین حال انسان اند و در جهان مادی؛ مانند سایر افراد بشر زندگی می کنند. "بگو من بشری همانند شما هستم که به من وحی می رسد که خدای شما خدای یکتا است". [18] ارتباط با برترین موجود که مجرد از ماده است، برای انسان مادی کاری ساده نیست، به ویژه اگر این ارتباط بدون واسطه باشد. از این رو این حالات غیر عادی هنگام این ارتباط، امری قابل توجیه و پذیرفتنی است.
2. ثقالت و سنگینی معارف بلند اعتقادی و توحیدی [19] : خداوند در این باره می فرماید: " اگر ما این قرآن را بر کوه نازل می کردیم مشاهده می کردی که کوه از ترس خدا خاشع و متلاشی می گشت و این امثال را در قرآن برای مردم بیان می کنیم که اهل عقل و فکر شوند". [20]
3. سنگینی اقامه دستورات الاهی در جامعه [21] : شاهد این بار سنگین الاهی بر پیامبر عظیم الشأن، مصائب و سختی هایی بود که در طول مدت رسالت خود برای برپا ساختن کلمه توحید تحمل کرد.
حالات انبیای دیگر هنگام دریافت وحی:
هر چند درباره حالات سایر انبیا هنگام دریافت وحی اخباری نقل نشده است، ولی عدم گزارش چنین اخباری، دلیل بر نبود چنین حالاتی نمی شود. اگر دریافت وحی مستقیم بر آخرین و برترین رسول الاهی سنگین باشد و چنین عوارضی را در پی داشته باشد، تحمل این گونه وحی بر انبیای دیگر سخت تر خواهد بود؛ زیرا پیامبر عظیم الشأن اسلام مقام بالایی نسبت به انبیای دیگر داشته اند.
پی نوشتها:
[1] . ابن فارس، مقاییس اللغة، ج 6، ص93، مکتب الاعلام الاسلامی، 1404 ه.ق؛ فیومی، المصباح المنیر، ص 651، دار الهجرة، چاپ سوم، قم، 1425ه.ق.
[2] . همان و راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 858، تحقیق صفوان عدنان داوودی، الدار الشامیٌة، بیروت،1416ه.ق.
[3] . islamquest.net/fa/archive/question/887.
[4] . مریم، 11.
[5] . نحل، 67.
[6] . قصص، 7.
[7] . انعام، 112. "وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُون".
[8] . شوری، 7.
[9] . معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، ج 1، ص 101، چاپ اول، مؤسسه تمهید، قم، 1386ه.ش.
[10] . شعراء، 193 و 194.
[11] . islamquest.net/fa/archive/question/887.
[12] درباره وحی و کیفیت آن می توانید به islamquest.net/fa/archive/question/887 مراجعه کنید.
[13] . مزمل، 5.
[14] . التمهید فی علوم القرآن، ج 1، ص 101.
[15] . مراجعه شود به کتاب: التمهید فی علوم القرآن، ج 1، ص 101- 105.
[16] . طباطبائی، محمد حسین، المیزان، ج 20، ص 139، چاپ پنجم، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1372 ه. ش.
[17] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 18، ص 271، چاپ اول، مؤسسة الوفاء، لبنان، 1404ه.ق؛ برقی، احمد بن محمد بن خالد، محاسن، ج 2، ص 338، دار الکتب الاسلامیة، قم، 1371 ه.ش.
[18] . فصلت، 6؛ کهف، 110.
[19] . المیزان، ج 20، ص 139.
[20] . حشر، 21.
[21] . المیزان، ج 20، ص 139.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] حقیقت وحی چیست؟ آیا بین وحی نازل شده بر حضرت محمد و وحی نازل شده بر پیامبران دیگر فرقی هست؟ طبق گفته عائشه "زمانی که وحی بر پیغمبر نازل می شد حضرت دچار تکان های شدیدی می شد. ما (زنان پیغمبر)ردایش را بر رویش می کشیدیم. و زمانی که این حالت بر طرف می شد بر پیشانی ایشان عرق نشسته بود. بعد ابراز می داشت که وحی بر او نازل شده است (رجوع کنید به کتاب عایشه بعد از مرگ پیغمبر .(اما این حالات بیشتر یک انسان غشی را در ذهن تداعی می کند .بعضی توجیه می کنند که وحی سنگین هست .وحی از طریق جبرئیل بر محمد نازل می شد. چرا اگر تحمل وحی بسیار سنگین هست چنین گزارش هایی در رابطه با حضرت موسی که خدا با صوت خود با او سخن می گفت داده نشده است؟
- [سایر] چه زمانی اولین آیه یعنی آیه« اقراء...» بر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده ؟ آیا خواندن بوده یا گشوده شدن حقیقت؟
- [سایر] اگر زبان مادری پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه وآله فارسی یا انگلیسی بود، آیا قرآن به آن زبان نازل می گشت؟
- [سایر] قرآن برای چه بر پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است؟
- [سایر] وحی بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) چند گونه بوده است؟
- [سایر] با توجه به آیات 2 سوره فتح و 19 سوره محمد، چرا اهل سنت عصمت پیامبراکرم(ص) را فقط در دریافت وحی می پذیرند؟
- [سایر] پیامبران قبل از حضرت محمد(ص) چگونه نماز میخواندند؟
- [سایر] دلیل عصمت پیامبر اکرم(ص) و دیگر پیامبران الهی چیست؟
- [سایر] چرا وجود پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله سایه نداشتند؟ آیا این حقیقت دارد؟
- [سایر] در روز غدیر فرشته وحی چه وعده ای به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله داد؟
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است بعد از تکبیرْ الاحرام بگوید: )یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ المُسِئُ وَقَدْ أمَرْتَ المُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِئ أنْتَ المُحْسِنُ وَأنَا المُسِئُ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَتَجاوَز عَنْ قَبیحِ ماتَعْلَمُ مِنّی(، یعنیای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار بدر خانه تو آمده وتو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحقّ محمّد وآل محمّد رحمت خود را بر محمّد وآل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید: یا محسن قد اتاک المسیء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن وا نا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی؛ بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گناهکار بگذرد؛ تو نیکوکاری و من گناهکار؛ به حق محمد و آل محمد (ص) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله بروجردی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:(یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِییءُ وَ قَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَ اَنا المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجاوَز عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی)؛یعنی؛ ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بندهی گنهکار به در خانهی تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گنهکار، به حق محمّد و آل محمّد / رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است بعد از تکبیرةالاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ الْمُسیءُ وَقَدْ أمَرْتَ الْمُحْسِنَ أنْ یَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسیءِ، أنْتَ الْمُحْسِنُ وَأنَا الْمُسیءُ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی: (ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حقّ محمّد و آل محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده درگذر.)