پاسخ اجمالی: احکام و قوانینی که از سوی خداوند برای بشریت وضع شده است مطابق نظام تکوین و حقایق جهان هستی و ساختار وجودی انسان است. از آنجا که ساختار وجود جسمی و روحی زن با مرد متفاوت است، وظایف، تکالیف و احکام این دو نیز مساوی نیست. یکی از تکالیف اداء شهادت در نزد قاضی است که باید مطابق واقع باشد و تحت تاثیر عواطف و احساسات و عوامل غیر واقعی نباشد تا حقی از کسی ضایع نشود. بدین جهت در بعضی موارد، اصلاً شهادت زن ها قبول نمی شود، همانطور که در بعضی موارد نیز اصلاً شهادت مردها قبول نمی شود و در بعضی موارد شهادت دو زن بجای یک مرد قبول می شود و... علاوه اینکه باید توجه داشت گواهی دادن یک وظیفه و مسئولیت است نه یک حق پس اگر شهادت برخی از افراد در دادگاه پذیرفته نشود، یا کم تر پذیرفته شود، گویای سهل تر بودن تکلیف و مسئولیت آنان است نه تضییع حقوق آنها. پاسخ تفصیلی: توجه به نکاتی می تواند ما را در دستیابی به حقیقت، یاری رساند: 1-در بسیاری از حقوق و جزائیات اسلام، مرد و زن با هم تفاوت هایی دارند. مثلاً اگر مردی مرتد شود با شرایطی حکم او قتل است ولی اگر زنی مرتد شود حکم او قتل نیست یا اسلام وظایفی را بر دوش مرد قرار داده که بر عهده زن قرار نداده است، و یا وظایفی برای زنان مقرر شده است که بر مردان مقرر نشده است. دلیل این تفاوت ها، متفاوت بودن مکانیسم خلقی زن و مرد است. زیرا روحیات و اخلاق زن و مرد یک جور نیست. بر این اساس توقعی که خداوند از زن دارد با توقعی که از مرد دارد یکی نیست. خداوند زن را برای امری خلق کرده و مرد را برای هدف دیگری آفریده است. این دو گرچه از یک جنس اند ولی هرگز با هم مساوی نیستند. بنا بر این عدالت اقتضاء می کند که وظایف و تکالیف آنان هم یکسان نباشد، چرا که اگر یکسان باشد خلاف عدالت پروردگار است. 2- از نظر اسلام بحث اداء شهادت و اطلاع رسانی به قاضی، هرگز بمنزله یک امتیاز نیست، بلکه یک وظیفه و تکلیف و مسئوولیت است. یعنی برای این که حقوق دیگران پایمال نگردد، اسلام این وظیفه را بر عهده انسان هایی که از موارد اختلاف بین افراد اطلاع دقیق دارند، قرار داده است تا در حضور قاضی واقعیت را بیان کنند و به آن شهادت بدهند. به همین جهت قرآن کتمان شهادت را حرام اعلام نموده است.[1] پس اگر شهادت کسی در دادگاه پذیرفته نشود، یا کم‌تر پذیرفته شود، گویای سهل‌تر بودن تکلیف و مسئوولیت اوست، نه تضییع حق او. 3- مسلما تکلیف اداء شهادت با خلقت و روحیات و نقش مرد و زن، ارتباط مستقیم دارد گرچه ربطی به نقص یکی و کمال دیگری ندارد. زیرا در بعضی موارد که شهادت مربوط به مسائل خاص زنان باشد اصلاً شهادت مردان مورد قبول نیست، چون اساسا مرد در آن موارد نمی تواند شاهد باشد. همانطوری که زنان را از شهادت در برخی امور دیگر معاف دانسته و آن را در انحصار مردان قرار داده، و در برخی امور شهادت دو زن را برابر با شهادت یک مرد قرار داده و پذیرفته است. همه این قوانین بر پایه حکمت و هماهنگی بین نظام تشریع[2] با نظام تکوینی[3] بنا نهاده شده است . و البته نظام تشریع، اگر برگرفته، منطبق و هماهنگ با نظام تکوینی نباشد، فاقد ارزش است. ارزش و توانمندی نظام تشریع به میزان انطباق آن با ظرفیت‌های وجودی موجود در نظام تکوینی است. توضیح اینکه: در نظام تکوین بین زن و مرد از چند جهت تفاوت‌های زیادی وجود دارد: 1- از جهت اعضا و جوارح: دو جنس زن و مرد در تمامی اعضا و جوارح با یکدیگر اختلاف دارند، چه اعضا و جوارحی که به عضو جنسی و تولید مثل مربوط است و چه غیر آن. رویش مو در بدن زن و مرد، چربی زیر پوست، بافت‌ها، ظرافت و ضخامت پوست، شکل و وزن حجمی استخوان‌ها، مقدار مواد آلی و کانی در استخوان‌ها، درشتی عضلات، زور بازو، شکل هندسی و حجم و وزن مغز، وزن قلب، ضربان نبض، فشار خون، حرارت بدن، میزان و تعداد تنفس در دقیقه، قد، وزن، ارتعاشات صوتی، ترشحات بدن، میزان گلبول‌های سفید و قرمز در خون، گنجایش و حجم ریه، و الگوی رشد جسمانی در آغاز از دو جنس نرینه و مادینه. خلاصه این که همه چیز در زن و مرد حتی در یک تار مو متفاوت است.[4] 2- از نظر احساسات، عواطف، تمایلات و اخلاق: طبق نظر روانشناسان، محبت، رفتار انفعالی، رفتار عاطفی و حمایت کننده، از ویژگی‌ های زنانه است. در برابر این امور، پرخاشگری، استقلال، رقابت، سلطه و حاکمیت را از ویژگی‌ های مردان بر شمرده‌ اند.[5] نیز گفته‌ اند: داشتن دلی پر مهر و عاطفه و احساساتی آتشین، جلوه گری، دلربایی، آرایش گری، دوستدار پارچه و لباس و طلا و امور زینتی از خصائص زنان است.[6] زن در تقلید، مدپرستی، تجمّل پرستی، خنده و گریه از مرد پیش قدم است.[7] زنان به جهت این که از نیروی احساس و عاطفه بیشتری بهره مندند، از صحنه ‌های احساسی و عاطفی بیشتر متأثر می ‌شوند و به هیجان می‌ آیند.[8] وقتی که در حوزه تکوین این ویژگی‌ ها وجود دارد، در حوزه تشریع برای محکم کاری (به ویژه در اموری که مربوط به حقّ النّاس است) می‌ بایست چاره‌ای اندیشیده شود، تا حقوق مردم در شهادت‌ ها ضایع نگردد. در این جا سه صورت متصوّر است: الف- به جهت غلبه عاطفه، عفت و هیجانات در زنان که زمینه ساز فراموشی در برخی امور هیجانی است و هم چنین به این جهت که گفته شده زنان زودتر به حالت اطمینان در یک مسئله دست می ‌یابند و زود باورند و راحت‌تر تحت تأثیر قرار می‌ گیرند، بگوییم شهادت زنان فاقد ارزش است، تا حقوق از طریق شهادت زنان تضییع نگردد. این سخن ممکن است از جهت دیگر موجب تضییع حقوق دیگران شود و آن شهادت در مواردی است که آگاهی و اطلاع از آن در انحصار زنان است. ب- بگوییم در تمام موارد شهادت زنان همانند شهادت مردان است و به همان اندازه اعتبار دارد. این سخن موجب می ‌شود که به جهت موارد مذکور از اعتبار قضا کاسته شود و به نوعی حقوق مردم تضییع گردد. ج- راه حل معتدل: خداوندی که انسان‌ها را آفرید و به همه اسرار نهفته آگاه است، فرموده در اموری که مربوط به حقوق مردم است (حق النّاس، نه حقّ اللَّه) به شهادت زنان ارزش و اعتبار داده شود، لیکن به جهت محکم کاری دو شاهد زن در اموری که یک شاهد مرد لازم است، یا چهار شاهد زن در اموری که دو شاهد مرد لازم است، با شرایطی، ارزش و اعتبار دارد. این راه حل و نظریه سوم که عین عدل و منطبق با نظام تکوین است،مورد قبول اسلام واقع شده است. 3- در وقایع و رخدادهای کوچه و بازار، مردان بیشتر از زنان دست اندر کار هستند و بیشتر و بهتر در معرض اطلاع اند. فرض کنیم در خیابان دو نفر با هم دعوا می کنند و با چوب و چاقو و سنگ به جان یکدیگر افتاده اند. پس از چند دقیقه مردان اطراف آنان را گرفته و آنان را از یکدیگر جدا می کنند. این جا اگر قتلی یا جراحتی واقع شد مردان چون شاهد و ناظر بوده اند بهتر می توانند شهادت بدهند زیرا در این گونه وقایع زنان اصلاً حضور ندارند و اگر حضور داشته باشند خود را کنار می کشند یا مردان آنان را به عقب می رانند. از این رو پذیرفتن شهادت مردان و نپذیرفتن شهادت یک زن مسئله طبیعی است. 4- پذیرفته شدن شهادت زن در همه مسائل و فراهم کردن زمینه حضور او در تمام محاکم قضایی برای اداء شهادت در کوچکترین اختلافاتی که بطور روز مره در جامعه اتفاق می افتد، نه تنها تکریم زن نیست، بلکه نوعی اهانت به مقام این موجود شریف و لطیفی است که وظایف بزرگتری را در جامعه بر عهده دارد. [9] پی نوشتها: [1] بقره (2) آیه 283. [2] نظام تشریع، یعنی قوانینی که به حوزه فعالیت‌های اختیاری بشر مربوط است. [3] نظام تکوینی، یعنی قوانین، وظایف و مسئوولیت هایی که از سوی خلقت بر آدمی فرمانروایی می‌کند و ربطی به حوزه اختیاری بشر ندارد. در این حوزه برای هر یک از دو جنس نرینه و مادینه وظیفه خاص و هماهنگ با امکاناتی که دارند، در نظر گرفته شده است، به گونه ‌ای که انکار آن از هیچ فردی پذیرفتنی نیست. [4] دکتر سید رضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبران، ج 19، ص 280 - 293. [5] روانشناسی رشد، ج اوّل، ص 330، از انتشارات سمت. [6] دکتر سید رضا پاک نژاد، همان، ص 281. [7] همان، ص 295. [8] کتاب نقد، ش 12، ص 59. [9] منبع مقاله: سی دی پرس و جو، ستاد پاسخ گویی به مسائل دینی، با تغییرات و تلخیص. منبع: www.islamquest.net
پاسخ اجمالی:
احکام و قوانینی که از سوی خداوند برای بشریت وضع شده است مطابق نظام تکوین و حقایق جهان هستی و ساختار وجودی انسان است. از آنجا که ساختار وجود جسمی و روحی زن با مرد متفاوت است، وظایف، تکالیف و احکام این دو نیز مساوی نیست. یکی از تکالیف اداء شهادت در نزد قاضی است که باید مطابق واقع باشد و تحت تاثیر عواطف و احساسات و عوامل غیر واقعی نباشد تا حقی از کسی ضایع نشود. بدین جهت در بعضی موارد، اصلاً شهادت زن ها قبول نمی شود، همانطور که در بعضی موارد نیز اصلاً شهادت مردها قبول نمی شود و در بعضی موارد شهادت دو زن بجای یک مرد قبول می شود و...
علاوه اینکه باید توجه داشت گواهی دادن یک وظیفه و مسئولیت است نه یک حق پس اگر شهادت برخی از افراد در دادگاه پذیرفته نشود، یا کم تر پذیرفته شود، گویای سهل تر بودن تکلیف و مسئولیت آنان است نه تضییع حقوق آنها.
پاسخ تفصیلی:
توجه به نکاتی می تواند ما را در دستیابی به حقیقت، یاری رساند:
1-در بسیاری از حقوق و جزائیات اسلام، مرد و زن با هم تفاوت هایی دارند. مثلاً اگر مردی مرتد شود با شرایطی حکم او قتل است ولی اگر زنی مرتد شود حکم او قتل نیست یا اسلام وظایفی را بر دوش مرد قرار داده که بر عهده زن قرار نداده است، و یا وظایفی برای زنان مقرر شده است که بر مردان مقرر نشده است. دلیل این تفاوت ها، متفاوت بودن مکانیسم خلقی زن و مرد است. زیرا روحیات و اخلاق زن و مرد یک جور نیست. بر این اساس توقعی که خداوند از زن دارد با توقعی که از مرد دارد یکی نیست. خداوند زن را برای امری خلق کرده و مرد را برای هدف دیگری آفریده است. این دو گرچه از یک جنس اند ولی هرگز با هم مساوی نیستند. بنا بر این عدالت اقتضاء می کند که وظایف و تکالیف آنان هم یکسان نباشد، چرا که اگر یکسان باشد خلاف عدالت پروردگار است.
2- از نظر اسلام بحث اداء شهادت و اطلاع رسانی به قاضی، هرگز بمنزله یک امتیاز نیست، بلکه یک وظیفه و تکلیف و مسئوولیت است. یعنی برای این که حقوق دیگران پایمال نگردد، اسلام این وظیفه را بر عهده انسان هایی که از موارد اختلاف بین افراد اطلاع دقیق دارند، قرار داده است تا در حضور قاضی واقعیت را بیان کنند و به آن شهادت بدهند. به همین جهت قرآن کتمان شهادت را حرام اعلام نموده است.[1]
پس اگر شهادت کسی در دادگاه پذیرفته نشود، یا کمتر پذیرفته شود، گویای سهلتر بودن تکلیف و مسئوولیت اوست، نه تضییع حق او.
3- مسلما تکلیف اداء شهادت با خلقت و روحیات و نقش مرد و زن، ارتباط مستقیم دارد گرچه ربطی به نقص یکی و کمال دیگری ندارد. زیرا در بعضی موارد که شهادت مربوط به مسائل خاص زنان باشد اصلاً شهادت مردان مورد قبول نیست، چون اساسا مرد در آن موارد نمی تواند شاهد باشد. همانطوری که زنان را از شهادت در برخی امور دیگر معاف دانسته و آن را در انحصار مردان قرار داده، و در برخی امور شهادت دو زن را برابر با شهادت یک مرد قرار داده و پذیرفته است.
همه این قوانین بر پایه حکمت و هماهنگی بین نظام تشریع[2] با نظام تکوینی[3] بنا نهاده شده است . و البته نظام تشریع، اگر برگرفته، منطبق و هماهنگ با نظام تکوینی نباشد، فاقد ارزش است. ارزش و توانمندی نظام تشریع به میزان انطباق آن با ظرفیتهای وجودی موجود در نظام تکوینی است.
توضیح اینکه:
در نظام تکوین بین زن و مرد از چند جهت تفاوتهای زیادی وجود دارد:
1- از جهت اعضا و جوارح: دو جنس زن و مرد در تمامی اعضا و جوارح با یکدیگر اختلاف دارند، چه اعضا و جوارحی که به عضو جنسی و تولید مثل مربوط است و چه غیر آن. رویش مو در بدن زن و مرد، چربی زیر پوست، بافتها، ظرافت و ضخامت پوست، شکل و وزن حجمی استخوانها، مقدار مواد آلی و کانی در استخوانها، درشتی عضلات، زور بازو، شکل هندسی و حجم و وزن مغز، وزن قلب، ضربان نبض، فشار خون، حرارت بدن، میزان و تعداد تنفس در دقیقه، قد، وزن، ارتعاشات صوتی، ترشحات بدن، میزان گلبولهای سفید و قرمز در خون، گنجایش و حجم ریه، و الگوی رشد جسمانی در آغاز از دو جنس نرینه و مادینه. خلاصه این که همه چیز در زن و مرد حتی در یک تار مو متفاوت است.[4]
2- از نظر احساسات، عواطف، تمایلات و اخلاق: طبق نظر روانشناسان، محبت، رفتار انفعالی، رفتار عاطفی و حمایت کننده، از ویژگی های زنانه است. در برابر این امور، پرخاشگری، استقلال، رقابت، سلطه و حاکمیت را از ویژگی های مردان بر شمرده اند.[5]
نیز گفته اند: داشتن دلی پر مهر و عاطفه و احساساتی آتشین، جلوه گری، دلربایی، آرایش گری، دوستدار پارچه و لباس و طلا و امور زینتی از خصائص زنان است.[6]
زن در تقلید، مدپرستی، تجمّل پرستی، خنده و گریه از مرد پیش قدم است.[7]
زنان به جهت این که از نیروی احساس و عاطفه بیشتری بهره مندند، از صحنه های احساسی و عاطفی بیشتر متأثر می شوند و به هیجان می آیند.[8]
وقتی که در حوزه تکوین این ویژگی ها وجود دارد، در حوزه تشریع برای محکم کاری (به ویژه در اموری که مربوط به حقّ النّاس است) می بایست چارهای اندیشیده شود، تا حقوق مردم در شهادت ها ضایع نگردد. در این جا سه صورت متصوّر است:
الف- به جهت غلبه عاطفه، عفت و هیجانات در زنان که زمینه ساز فراموشی در برخی امور هیجانی است و هم چنین به این جهت که گفته شده زنان زودتر به حالت اطمینان در یک مسئله دست می یابند و زود باورند و راحتتر تحت تأثیر قرار می گیرند، بگوییم شهادت زنان فاقد ارزش است، تا حقوق از طریق شهادت زنان تضییع نگردد.
این سخن ممکن است از جهت دیگر موجب تضییع حقوق دیگران شود و آن شهادت در مواردی است که آگاهی و اطلاع از آن در انحصار زنان است.
ب- بگوییم در تمام موارد شهادت زنان همانند شهادت مردان است و به همان اندازه اعتبار دارد. این سخن موجب می شود که به جهت موارد مذکور از اعتبار قضا کاسته شود و به نوعی حقوق مردم تضییع گردد.
ج- راه حل معتدل: خداوندی که انسانها را آفرید و به همه اسرار نهفته آگاه است، فرموده در اموری که مربوط به حقوق مردم است (حق النّاس، نه حقّ اللَّه) به شهادت زنان ارزش و اعتبار داده شود، لیکن به جهت محکم کاری دو شاهد زن در اموری که یک شاهد مرد لازم است، یا چهار شاهد زن در اموری که دو شاهد مرد لازم است، با شرایطی، ارزش و اعتبار دارد.
این راه حل و نظریه سوم که عین عدل و منطبق با نظام تکوین است،مورد قبول اسلام واقع شده است.
3- در وقایع و رخدادهای کوچه و بازار، مردان بیشتر از زنان دست اندر کار هستند و بیشتر و بهتر در معرض اطلاع اند. فرض کنیم در خیابان دو نفر با هم دعوا می کنند و با چوب و چاقو و سنگ به جان یکدیگر افتاده اند. پس از چند دقیقه مردان اطراف آنان را گرفته و آنان را از یکدیگر جدا می کنند. این جا اگر قتلی یا جراحتی واقع شد مردان چون شاهد و ناظر بوده اند بهتر می توانند شهادت بدهند زیرا در این گونه وقایع زنان اصلاً حضور ندارند و اگر حضور داشته باشند خود را کنار می کشند یا مردان آنان را به عقب می رانند. از این رو پذیرفتن شهادت مردان و نپذیرفتن شهادت یک زن مسئله طبیعی است.
4- پذیرفته شدن شهادت زن در همه مسائل و فراهم کردن زمینه حضور او در تمام محاکم قضایی برای اداء شهادت در کوچکترین اختلافاتی که بطور روز مره در جامعه اتفاق می افتد، نه تنها تکریم زن نیست، بلکه نوعی اهانت به مقام این موجود شریف و لطیفی است که وظایف بزرگتری را در جامعه بر عهده دارد. [9]
پی نوشتها:
[1] بقره (2) آیه 283.
[2] نظام تشریع، یعنی قوانینی که به حوزه فعالیتهای اختیاری بشر مربوط است.
[3] نظام تکوینی، یعنی قوانین، وظایف و مسئوولیت هایی که از سوی خلقت بر آدمی فرمانروایی میکند و ربطی به حوزه اختیاری بشر ندارد. در این حوزه برای هر یک از دو جنس نرینه و مادینه وظیفه خاص و هماهنگ با امکاناتی که دارند، در نظر گرفته شده است، به گونه ای که انکار آن از هیچ فردی پذیرفتنی نیست.
[4] دکتر سید رضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبران، ج 19، ص 280 - 293.
[5] روانشناسی رشد، ج اوّل، ص 330، از انتشارات سمت.
[6] دکتر سید رضا پاک نژاد، همان، ص 281.
[7] همان، ص 295.
[8] کتاب نقد، ش 12، ص 59.
[9] منبع مقاله: سی دی پرس و جو، ستاد پاسخ گویی به مسائل دینی، با تغییرات و تلخیص.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] چرا شهادت یک مرد با شهادت دو زن مساوی است ؟
- [سایر] چرا شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است؟
- [آیت الله اردبیلی] آیا دیه مرد با زن مساوی است؟
- [سایر] در جرایمی که با شهادت مردان و زنان ثابت میشود شهادت خنثای مشکل به عنوان مرد محسوب میشود یا زن؟ در صورت کسری نصاب شهود شهادت خنثی زن شهادت زن محسوب میشود یا مرد؟ (مثلاً در زنای مستوجب تازیانه، دو مرد و دو زن و یک خنثی مشکل باشد)
- [سایر] ارث زن در چه صورتی با مرد مساوی است؟ آیا در جامعه ای که زنان آن در صد بالایی از کارمندان را تشکیل دهند، ارث زن و مرد مساوی است؟
- [سایر] چرا شهادت دو زن در اسلام معادل با شهادت یک مرد است و چرا اصل بر این است که مرد شاهد شود؟
- [آیت الله نوری همدانی] در صورتی که بین مرد و زن نسبت به اصل نکاح و وقوع آن اختلاف باشد و مرد منکرِ نکاحِ دائم ولی زن قائل به آن باشد و هیچ راهی برای اثبات آن وجود نداشته باشد، آیا شهادت زن (به تنهایی و بدون انضمام شهادت مرد) نسبت به وقوعِ نکاح دائم، مثبت ادعا میباشد یا خیر؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا در نقل خبر، و شهادت بر وقوع حادثه ای، بین زن و مرد تفاوتی وجود دارد؟ آیا در این مورد باید همچون ادای شهادت در محاکم قضایی عمل کرد؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] دیه زن تا کمتر از 31 دیه کامل، با مرد مساوی است. و بعد از آن نصف می شود. اگر زن چند زخم داشت که مجموع آنها بیشتر از ثلث است، اما هریک کمتر از ثلث دیه، چه حکمی دارد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] برخی از فقها در لوث، شهادت جماعت زنان را قبول کرده اند; امّا امام راحل(قدس سره)فرموده اند که لوث به شهادت زنان حاصل نمی شود. لطفاً بفرمایید: منظور از جماعت چیست؟ آیا با شهادت یک زن، در خصوص قتل عمد یا غیر عمد، لوث ثابت می شود؟ ضمناً اگر یک زن انجام قتل توسّط یک فرد، و یک مرد به انجام قتل توسّط فردی دیگر شهادت دهد، آیا لوث ثابت می شود؟
- [آیت الله مظاهری] شهادت زن در حدود و تعزیرات پذیرفته نمیشود مگر در زنا یا لواط که با شهادت سه مرد عادل و دو زن ثابت میگردد.
- [آیت الله مظاهری] دیه زن با مرد تا یک سوّم دیه کشتن، مساوی است و چنانچه بیشتر از آن شد دیه زن نصف دیه مرد میشود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . دیه اعضا و جراحات وارده بر زن تا به مقدار ثلث دیه مرد نرسیده با مرد مساوی است، و به مقدار ثلث دیه مرد که رسید، دیه زن نصف دیه مرد است.
- [آیت الله مظاهری] به جای شهادت دو مرد، یک مرد و دو زن که دارای شرایط بیّنه باشند میتوانند شهادت دهند، ولی شهادت زنها بدون ضمیمه مرد فقط در چهار مورد قبول میشود: 1 - باکره بودن. 2 - عیبهای زنان که مرد به واسطه آن میتواند عقد را به هم بزند. 3 - وصیت. 4 - زنده بودن طفل هنگام ولادت.
- [آیت الله اردبیلی] اگر کسی بگوید که: (میّت وصیّت کرده فلان مبلغ را به من بدهند)، چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند یا سوگند بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید، یا یک مرد عادل و دو زن عادل یا چهار زن عادل به گفته او شهادت دهند، باید مقداری را که مدّعی میگوید به او بدهند و اگر یک زن عادل شهادت بدهد، باید یک چهارم چیزی را که مطالبه میکند به او بدهند و اگر دو زن عادل شهادت دهند، نصف آن را و اگر سه زن عادل شهادت دهند، باید سه چهارم آن را به او بدهند و نیز اگر دو مرد کافر ذمّی که در دین خود عادلند گفته او را تصدیق کنند، در صورتی که میّت ناچار بوده است که وصیّت کند و مرد و زن عادلی هم در هنگام وصیّت نبوده، باید چیزی را که مطالبه میکند به او بدهند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر کسی بگوید که میت وصیت کرده فلان مبلغ به من بدهند چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید یا یک مرد عادل و دو زن عادل یا چهار زن عادل به گفته او شهادت دهند باید مقداری را که می گوید به او بدهند و اگر یک زن عادل شهادت دهد باید یک چهارم چیزی را که مطالبه می کند به او بدهند و اگر دو زن عادل شهادت دهند نصف ان را و اگر سه زن عادل شهادت دهند سه چهارم ان را به او بدهند و نیز اگر دو مرد کافر کتابی که در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند در صورتی که میت ناچار بوده است که وصیت کند و مرد و زن عادلی هم در موقع وصیت نبوده باید چیزی را که مطالبه می کند به او بدهند
- [آیت الله سبحانی] اگر کسی بگوید که میت وصیت کرده فلان مبلغ به من بدهند، چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند، یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید،یا یک مرد عادل و دو زن عادله یا چهار زن عادله به گفته او شهادت دهند، باید مقداری را که می گوید به او بدهند. و اگر یک زن مسلمان و غیرمتهم شهادت دهد، باید یک چهارم چیزی را که مطالبه می کند به او بدهند و اگر دو زن عادله شهادت دهند، نصف آن را و اگر سه زن عادله شهادت دهند، باید سه چهارم آن را به او بدهند، و نیز اگر دو مرد کافر ذمی که در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند، در صورتی که میت ناچار بوده است که وصیت کند و مرد و زن عادلی هم در موقع وصیت نبوده، باید چیزی را که مطالبه می کند به او بدهند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر کسی بگوید که میت وصیت کرده فلان مبلغ به من بدهند؛ چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند؛ یا قسم بخورند و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید؛ یا یک مرد عادل با دو زن عادله یا چهار زن عادله به گفته او شهادت دهند؛ باید مقداری را که می گوید به او بدهند و اگر یک زن عادله شهادت دهد؛ باید یک چهارم چیزی را که مطالبه می کند به او بدهند و اگر دو زن عادله شهادت دهند؛ نصف آن را و اگر سه زن عادله شهادت دهند؛ سه چهارم آن را به او بدهند و نیز اگر دو مرد کافر ذمی که در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند؛ در صورتی که میت ناچار بوده است که وصیت کند و مرد و زن عادلی هم در موقع وصیت نبوده؛ باید چیزی را که مطالبه می کند به او بدهند.
- [امام خمینی] اگر کسی بگوید که میت وصیت کرده فلان مبلغ را به من بدهند، چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند، یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید، یا یک مرد عادل و دو زن عادله یا چهار زن عادله به گفته او شهادت دهند، باید مقداری را که میگوید به او بدهند، و اگر یک زن عادله شهادت بدهد، باید یک چهارم چیزی را که مطالبه میکند به او بدهند و اگر دو زن عادله شهادت دهند، نصف آن را و اگر سه زن عادله شهادت دهند، باید سه چهارم آن را به او بدهند و نیز اگر دو مرد کافر ذمّی که در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند، در صورتی که میت ناچار بوده است که وصیت کند و مرد و زن عادلی هم در موقع وصیت نبوده، باید چیزی را که مطالبه میکند به او بدهند.
- [آیت الله بهجت] اگر کسی بگوید که میت وصیت کرده فلان مبلغ را به من بدهند، چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند، یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید، یا یک مرد و دو زن عادل یا چهار زن عادل به گفته او شهادت دهند، باید مقداری را که میگوید به او بدهند، و اگر یک زن عادل شهادت دهد، باید یک چهارم چیزی را که مطالبه میکند به او بدهند. و اگر دو زن عادل شهادت دهند نصف آن را و اگر سه زن عادل شهادت دهند باید سه چهارم آن را به او بدهند، و نیز اگر دو مرد کافر ذمّی که در دین خود عادل باشند و مورد وثوق به راستگویی و عدم خیانت باشند گفته او را تصدیق کنند، در صورتی که میت ناچار بوده است که وصیت کند و مرد و زن عادلی هم در موقع وصیت نبوده، باید چیزی را که مطالبه میکند به او بدهند.