چرا شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است؟
در مورد نقص ارزش شهادت و گواهی زنان نسبت به مردان، باید توجه نمود که در آیین دادرسی اسلام، شهادت زن همچون شهادت مرد، به عنوان یک اصل پذیرفته شده است، اگر چه در برخی موارد (در بعضی موارد شهادت مردان جایگاهی ندارد) قدرت اثبات شهادت مرد و زن متفاوت است و شهادت دو زن، برابر با شهادت یک مرد دانسته شده است. (وَ اسْتَشْهِدُوا شَهیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ[بقره/282] و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر این حقّ) شاهد بگیرید! و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن، از کسانی که مورد رضایت و اطمینان شما هستند، انتخاب کنید!) در این مورد نیز باید توجه کرد که نقص دانش انسان، ضرورت وحی را ایجاد کرده، و ما با دلایل یقینی می دانیم که دستورات الهی، همه ناشی از حکمت و عدالت است. و در مقابل آن تسلیم هستیم. اگر چه نتوانیم حکمت و علت احکام را کشف کنیم. البته بعضی از حکمت ها را می توانیم با عقل ناقص خود بیان کنیم که در این جا تقدیم می شود: 1- اصل در اسلام، عدالت است، بر خلاف جوامع غربی که ضابطه حقوق زن و مرد را تساوی قرار داده اند. و آن جا که شرایط و استعدادها متفاوت است، تساوی می تواند منجر به ظلم شود. و نشانه غلط بودن تساوی این است که غربیان ، هرگز نمی توانند شعار تساوی را به طور کامل محقق کنند. و در دوره هایی که بیشتر بر تساوی تکیه کرده اند، جفای بیشتری در حق زنان نموده اند. 2-  اصولًا شهادت (حق) نیست تا آنجا که شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد محسوب شده است، او را محروم از حق تلقی کنیم بلکه شهادت (تکلیف) است. و آن جا که در جامعه، تکلیف کمتری برای زن بیان شده، در حالت عادی، اعتراض برانگیز نیست. 3-  در بعضی موارد، شهادت مردان بی اعتبار است. و همین نشان دهنده این است که تفاوت احکام شهادت، به دلیل نگاه تبعیض آمیز نیست. بلکه واقعیت ها جامعه انسانی مد نظر قرار گرفته اند. مثلا در جایی که فرزندی متولد شود و چند لحظه بعد از دنیا برود، ممکن است نزاع های بسیاری درباره مساله ارث به وجود بیاید، در نتیجه یک طرف نزاع، منکر تولد زنده طفل بشود، که در این جا شهادت زنان تنها، شهادت مقبول است. و به شهادت مردان اعتنایی نمی شود. مسائل دیگری نیز وجود دارد که در آن ها، شهادت مرد، قابل اعتناء نیست.  4- نظام خلقت مستلزم این است که زنان به دلیل وظایف مادری، و طبع لطیف تر، بیشتر در منزل بمانند. و حضور در صحنه های اجتماعی که مستلزم کارهای سخت و خشن است، به مردان سپرده شود. بنابر این در عمده نزاع هایی که در اجتماع رخ می دهد، زنان حضور فعالی ندارند تا به عنوان شاهد مطرح باشند. و با توجه به اینکه اقامه شهادت، بعد از تحمل شهادت است، باید پرسید آیا اگر از زنان توقع داشتیم که صحنه نزاع را تماشا کنند، تا بعد در دادگاه اقامه شهادت کنند، لطفی در حق آن ها کرده ایم؟ به هر حال باید مجددا تاکید کرد که علت اصلی احکام در نزد خدای متعال است و ما تنها به بعضی از جوانب آن، می توانیم پی ببریم.
عنوان سوال:

چرا شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است؟


پاسخ:

در مورد نقص ارزش شهادت و گواهی زنان نسبت به مردان، باید توجه نمود که در آیین دادرسی اسلام، شهادت زن همچون شهادت مرد، به عنوان یک اصل پذیرفته شده است، اگر چه در برخی موارد (در بعضی موارد شهادت مردان جایگاهی ندارد) قدرت اثبات شهادت مرد و زن متفاوت است و شهادت دو زن، برابر با شهادت یک مرد دانسته شده است.
(وَ اسْتَشْهِدُوا شَهیدَیْنِ مِنْ رِجالِکُمْ فَإِنْ لَمْ یَکُونا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ[بقره/282] و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر این حقّ) شاهد بگیرید! و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن، از کسانی که مورد رضایت و اطمینان شما هستند، انتخاب کنید!)

در این مورد نیز باید توجه کرد که نقص دانش انسان، ضرورت وحی را ایجاد کرده، و ما با دلایل یقینی می دانیم که دستورات الهی، همه ناشی از حکمت و عدالت است. و در مقابل آن تسلیم هستیم. اگر چه نتوانیم حکمت و علت احکام را کشف کنیم. البته بعضی از حکمت ها را می توانیم با عقل ناقص خود بیان کنیم که در این جا تقدیم می شود:

1- اصل در اسلام، عدالت است، بر خلاف جوامع غربی که ضابطه حقوق زن و مرد را تساوی قرار داده اند. و آن جا که شرایط و استعدادها متفاوت است، تساوی می تواند منجر به ظلم شود. و نشانه غلط بودن تساوی این است که غربیان ، هرگز نمی توانند شعار تساوی را به طور کامل محقق کنند. و در دوره هایی که بیشتر بر تساوی تکیه کرده اند، جفای بیشتری در حق زنان نموده اند.

2-  اصولًا شهادت (حق) نیست تا آنجا که شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد محسوب شده است، او را محروم از حق تلقی کنیم بلکه شهادت (تکلیف) است. و آن جا که در جامعه، تکلیف کمتری برای زن بیان شده، در حالت عادی، اعتراض برانگیز نیست.

3-  در بعضی موارد، شهادت مردان بی اعتبار است. و همین نشان دهنده این است که تفاوت احکام شهادت، به دلیل نگاه تبعیض آمیز نیست. بلکه واقعیت ها جامعه انسانی مد نظر قرار گرفته اند. مثلا در جایی که فرزندی متولد شود و چند لحظه بعد از دنیا برود، ممکن است نزاع های بسیاری درباره مساله ارث به وجود بیاید، در نتیجه یک طرف نزاع، منکر تولد زنده طفل بشود، که در این جا شهادت زنان تنها، شهادت مقبول است. و به شهادت مردان اعتنایی نمی شود. مسائل دیگری نیز وجود دارد که در آن ها، شهادت مرد، قابل اعتناء نیست.

 4- نظام خلقت مستلزم این است که زنان به دلیل وظایف مادری، و طبع لطیف تر، بیشتر در منزل بمانند. و حضور در صحنه های اجتماعی که مستلزم کارهای سخت و خشن است، به مردان سپرده شود. بنابر این در عمده نزاع هایی که در اجتماع رخ می دهد، زنان حضور فعالی ندارند تا به عنوان شاهد مطرح باشند. و با توجه به اینکه اقامه شهادت، بعد از تحمل شهادت است، باید پرسید آیا اگر از زنان توقع داشتیم که صحنه نزاع را تماشا کنند، تا بعد در دادگاه اقامه شهادت کنند، لطفی در حق آن ها کرده ایم؟

به هر حال باید مجددا تاکید کرد که علت اصلی احکام در نزد خدای متعال است و ما تنها به بعضی از جوانب آن، می توانیم پی ببریم.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین