منظور از تعبّد در لسان شریعت و شرایط آن چیست؟ برای اثبات آن چه دلیلی می‌توان بیان کرد؟
پاسخ اجمالی: تعبد از ریشه عبد و عبودیة، به معنای بندگی و پرستش است و در روایات نیز به همین معنا آمده است. فقها و متشرعین تعبد را در معانی دیگری نیز استعمال نموده اند. یکی از اموری که در آن اصطلاح تعبّدی به کار می رود جایی است که در آن نیاز به دلیل نباشد. اصول دین و عقیده هر شخصی باید بر اساس دلیل باشد اما در فروع دین همین قدر که ثابت شود که آن حکم از جانب خدا است کفایت می کند و نیازی به تحقیق و استدلال و دانستن علت و فلسفه آن نیست، زمانی که سؤال می شود چرا مثلاً نماز صبح را باید دو رکعت بخوانیم در پاسخ گفته می شود این تعبدی است (باید بپذیریم و نیازی به استدلال ندارد). در میان اصولیون نیز واجب تعبدی در مقابل توصلی استعمال می شود؛ یعنی واجبی است که برای صحت و پذیرش آن از جانب خداوند قصد قربت و خالص بودن عمل برای خدا شرط است؛ مثل نماز، روزه، حج و ... . واجب توصلی واجبی است که برای صحت آن از جانب خداوند قصد قربت و خالص بودن عمل برای خدا شرط نیست گرچه برای پذیرش و رسیدن به ثواب قصد قربت شرط است؛ مثل دفن میت، شستن لباس و ... . پاسخ تفصیلی: تعبد از ریشه عبد و عبودیت به معنای بندگی و پرستش است، و در روایات نیز به همین معنا آمده است.[1] اما در میان متشرعین و فقها، تعبد به معانی دیگری نیز آمده است که به گونه ای به معنای لغوی آن نیز مربوط می باشد. یکی از اموری که در آن اصطلاح تعبدی به کار می رود جایی است که در آن نیاز به استدلال و دلیل نباشد. وظایف بندگان و مکلّفین به دو بخش اعتقادی و عملی تقسیم می گردد که از اولی به اصول دین و از دومی به فروع دین تعبیر می شود. در اصول دین عقیده هر شخصی باید بر اساس دلیل باشد[2] اما در بیشتر موضوعات مرتبط با فروع دین همین قدر که با دلیل ثابت شود حکمی از جانب خدا است همین کفایت می کند و نیازی به تحقیق و استدلال و دانستن علت و فلسفه آن نیست معمولاً زمانی که سؤال می شود چرا مثلاً نماز صبح را باید دو رکعت بخوانیم در پاسخ گفته می شود این تعبدی است (باید بپذیریم و نیازی به استدلال ندارد). از این رو گفته اند دستورهای دینی که از جانب خداوند متعال معین شده تعبدی است.[3] چرا امور عبادی نیاز به استدلال ندارد؟ امور عبادی از فروع دین هستند، همان طور که از اسم آن پیدا است این امور متفرع بر اصول دین هستند؛ یعنی زمانی که ما خداوند را به صفاتی مانند عالم بودن، حکیم بودن، عادل بودن و ... شناختیم پس اجمالاً می دانیم اگر خداوند ما را به اموری مکلّف نموده تحقیقاً مصلحت ما و منافع بندگان چنین چیزی را اقتضا داشته است. علاوه بر این چه بسا دانستن علت و فلسفه احکام به نفع ما نباشد و از اخلاص و قصد قربت بکاهد؛ مثل این که روزه دار بداند که روزه برای مریضی او منفعت دارد در مقایسه با کسی که چنین اطلاعی ندارد، مکلف عمل تعبدی را از جهت فرمانبری انجام می دهد و هر چه تعبد بیشتر شود اصل فرمانبری از پروردگار در روح متعبد محکم‌تر می شود و اسلام همه نفس او را فرا می گیرد و به تعبیر دیگر قوا و انگیزه ‌های نفسانی او تسلیم حق می گردند. از این جهت در انجام عبادت اگر اندکی توجه از تعبد خالص و فرمانبری برگردد؛ مانند توجه به جلب نفعی یا دفع ضرری، چون حقیقت و روح عبادت تحقق نیافته، باطل است. شاید به همین جهت همه اسرار عبادت بر همه مجهول است و آنچه بر اندکی معلوم است نباید در نیت و تعبد مورد توجه باشد، تا تعبد، به کمال برسد.[4] جای دیگری که در آن اصطلاح تعبدی به کار می رود علم اصول فقه است. این اصطلاح در مقابل توصلی قرار دارد و تعریف آنها به شرح زیر است: واجب تعبدی واجبی است که برای صحت و پذیرش آن از جانب خداوند قصد قربت و خالص بودن عمل برای خدا شرط است؛ مثل نماز، روزه، حج و ... . واجب توصلی واجبی است که در آن قصد قربت و خالص بودن عمل برای خدا شرط نیست گرچه برای پذیرش و رسیدن به ثواب قصد قربت شرط است؛ مثل دفن میت، شستن لباس و ... . توضیح اینکه واجباتی که در شریعت اسلام است را از دیدگاه های مختلف تقسیم بندی می کنند: عینی و کفایی، تعیینی و تخییری، تعبّدی و توصّلی، مطلق و مشروط، نفسی و غیری و ... . واجب تعبدی؛ مثل نماز و روزه و خمس و زکات و مانند اینها که قصد قربت در صحت آن شرط است، واجب توصّلی؛ مثل نجات غریق و پرداخت نفقه که قصد قربت در صحت آن شرط نیست. بنابراین تعبّدیات آن است که قصد قربت و خلوص در آنها معتبر است و بدون آن فاسد است. [5] اما توصلیات آن است که قصد قربت و خلوص در آنها الزامی نبوده و بدون آن عمل فاسد نمی شود بلکه بدون آن ثواب و اجر ندارد. آن چه که از روایات استفاده می شود این است که بعضی از اعمال نیاز به قصد قربت دارد و بدون آن عمل باطل است، اما بعضی دیگر از اعمال هستند که صحت آن نیاز به قصد قربت ندارد و بدون قصد قربت نیز آن عمل صحیح است قسم اول را تعبیر به امور عبادی یا تعبدی می کنند اما قسم دوم را به توصلی تعبیر می نمایند. پی نوشتها: [1] مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‌، ج‌8، ص 12، ناشر: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360 ش‌؛ طبرسی، ابو منصور احمد بن علی ، الاحتجاج، ج 2، ص 395، نشر مرتضی مشهد مقدس، 1403 هجری قمری. [2] توضیح المسائل (المحشی للإمام الخمینی)، ج‌1، ص: 11مسأله 1. [3] منسوب به امام صادق (ع)،مصباح الشریعة، مصطفوی، حسن، ص 236، ناشر: انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران با اندکی تصرف. [4] طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، ج‌1، ص 307، پرتوی از قرآن‌، ناشر: شرکت سهامی انتشار، تهران، 1362 ش. [5] طیب، سید عبد الحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‌3، ص 40 و 41. منبع: www.islamquest.net
عنوان سوال:

منظور از تعبّد در لسان شریعت و شرایط آن چیست؟ برای اثبات آن چه دلیلی می‌توان بیان کرد؟


پاسخ:

پاسخ اجمالی:
تعبد از ریشه عبد و عبودیة، به معنای بندگی و پرستش است و در روایات نیز به همین معنا آمده است.
فقها و متشرعین تعبد را در معانی دیگری نیز استعمال نموده اند.
یکی از اموری که در آن اصطلاح تعبّدی به کار می رود جایی است که در آن نیاز به دلیل نباشد.
اصول دین و عقیده هر شخصی باید بر اساس دلیل باشد اما در فروع دین همین قدر که ثابت شود که آن حکم از جانب خدا است کفایت می کند و نیازی به تحقیق و استدلال و دانستن علت و فلسفه آن نیست، زمانی که سؤال می شود چرا مثلاً نماز صبح را باید دو رکعت بخوانیم در پاسخ گفته می شود این تعبدی است (باید بپذیریم و نیازی به استدلال ندارد).
در میان اصولیون نیز واجب تعبدی در مقابل توصلی استعمال می شود؛ یعنی واجبی است که برای صحت و پذیرش آن از جانب خداوند قصد قربت و خالص بودن عمل برای خدا شرط است؛ مثل نماز، روزه، حج و ... .
واجب توصلی واجبی است که برای صحت آن از جانب خداوند قصد قربت و خالص بودن عمل برای خدا شرط نیست گرچه برای پذیرش و رسیدن به ثواب قصد قربت شرط است؛ مثل دفن میت، شستن لباس و ... .

پاسخ تفصیلی:
تعبد از ریشه عبد و عبودیت به معنای بندگی و پرستش است، و در روایات نیز به همین معنا آمده است.[1]
اما در میان متشرعین و فقها، تعبد به معانی دیگری نیز آمده است که به گونه ای به معنای لغوی آن نیز مربوط می باشد.
یکی از اموری که در آن اصطلاح تعبدی به کار می رود جایی است که در آن نیاز به استدلال و دلیل نباشد.
وظایف بندگان و مکلّفین به دو بخش اعتقادی و عملی تقسیم می گردد که از اولی به اصول دین و از دومی به فروع دین تعبیر می شود.
در اصول دین عقیده هر شخصی باید بر اساس دلیل باشد[2] اما در بیشتر موضوعات مرتبط با فروع دین همین قدر که با دلیل ثابت شود حکمی از جانب خدا است همین کفایت می کند و نیازی به تحقیق و استدلال و دانستن علت و فلسفه آن نیست معمولاً زمانی که سؤال می شود چرا مثلاً نماز صبح را باید دو رکعت بخوانیم در پاسخ گفته می شود این تعبدی است (باید بپذیریم و نیازی به استدلال ندارد).
از این رو گفته اند دستورهای دینی که از جانب خداوند متعال معین شده تعبدی است.[3]
چرا امور عبادی نیاز به استدلال ندارد؟
امور عبادی از فروع دین هستند، همان طور که از اسم آن پیدا است این امور متفرع بر اصول دین هستند؛ یعنی زمانی که ما خداوند را به صفاتی مانند عالم بودن، حکیم بودن، عادل بودن و ... شناختیم پس اجمالاً می دانیم اگر خداوند ما را به اموری مکلّف نموده تحقیقاً مصلحت ما و منافع بندگان چنین چیزی را اقتضا داشته است.
علاوه بر این چه بسا دانستن علت و فلسفه احکام به نفع ما نباشد و از اخلاص و قصد قربت بکاهد؛ مثل این که روزه دار بداند که روزه برای مریضی او منفعت دارد در مقایسه با کسی که چنین اطلاعی ندارد، مکلف عمل تعبدی را از جهت فرمانبری انجام می دهد و هر چه تعبد بیشتر شود اصل فرمانبری از پروردگار در روح متعبد محکم‌تر می شود و اسلام همه نفس او را فرا می گیرد و به تعبیر دیگر قوا و انگیزه ‌های نفسانی او تسلیم حق می گردند. از این جهت در انجام عبادت اگر اندکی توجه از تعبد خالص و فرمانبری برگردد؛ مانند توجه به جلب نفعی یا دفع ضرری، چون حقیقت و روح عبادت تحقق نیافته، باطل است. شاید به همین جهت همه اسرار عبادت بر همه مجهول است و آنچه بر اندکی معلوم است نباید در نیت و تعبد مورد توجه باشد، تا تعبد، به کمال برسد.[4]
جای دیگری که در آن اصطلاح تعبدی به کار می رود علم اصول فقه است. این اصطلاح در مقابل توصلی قرار دارد و تعریف آنها به شرح زیر است:
واجب تعبدی واجبی است که برای صحت و پذیرش آن از جانب خداوند قصد قربت و خالص بودن عمل برای خدا شرط است؛ مثل نماز، روزه، حج و ... .
واجب توصلی واجبی است که در آن قصد قربت و خالص بودن عمل برای خدا شرط نیست گرچه برای پذیرش و رسیدن به ثواب قصد قربت شرط است؛ مثل دفن میت، شستن لباس و ... .
توضیح اینکه
واجباتی که در شریعت اسلام است را از دیدگاه های مختلف تقسیم بندی می کنند: عینی و کفایی، تعیینی و تخییری، تعبّدی و توصّلی، مطلق و مشروط، نفسی و غیری و ... .
واجب تعبدی؛ مثل نماز و روزه و خمس و زکات و مانند اینها که قصد قربت در صحت آن شرط است، واجب توصّلی؛ مثل نجات غریق و پرداخت نفقه که قصد قربت در صحت آن شرط نیست.
بنابراین تعبّدیات آن است که قصد قربت و خلوص در آنها معتبر است و بدون آن فاسد است. [5]
اما توصلیات آن است که قصد قربت و خلوص در آنها الزامی نبوده و بدون آن عمل فاسد نمی شود بلکه بدون آن ثواب و اجر ندارد.
آن چه که از روایات استفاده می شود این است که بعضی از اعمال نیاز به قصد قربت دارد و بدون آن عمل باطل است، اما بعضی دیگر از اعمال هستند که صحت آن نیاز به قصد قربت ندارد و بدون قصد قربت نیز آن عمل صحیح است قسم اول را تعبیر به امور عبادی یا تعبدی می کنند اما قسم دوم را به توصلی تعبیر می نمایند.

پی نوشتها:
[1] مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‌، ج‌8، ص 12، ناشر: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360 ش‌؛ طبرسی، ابو منصور احمد بن علی ، الاحتجاج، ج 2، ص 395، نشر مرتضی مشهد مقدس، 1403 هجری قمری.
[2] توضیح المسائل (المحشی للإمام الخمینی)، ج‌1، ص: 11مسأله 1.
[3] منسوب به امام صادق (ع)،مصباح الشریعة، مصطفوی، حسن، ص 236، ناشر: انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران با اندکی تصرف.
[4] طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، ج‌1، ص 307، پرتوی از قرآن‌، ناشر: شرکت سهامی انتشار، تهران، 1362 ش.
[5] طیب، سید عبد الحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‌3، ص 40 و 41.
منبع: www.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین