پاسخ اجمالی: ابتدا باید "جدل" و "مغالطه" در منطق، "جدال مطلق" و "جدال احسن" در قرآن و "دیالکتیک" و "حرکت دیالکتیکی" تبیین شوند، تا رابطه میان آنها مورد بررسی قرار گیرد. پاسخ تفصیلی: در پاسخ به پرسشتان، ابتدا و بعد از شناخت مفهوم جدل در منطق، موارد استفاده از ریشه جدل را در قرآن مورد مطالعه قرار داده و با تعریفی که از دیالکتیک و حرکت دیالکتیکی داریم، ارتباط میان آنها را بررسی می کنیم. 1. در منطق، پنج روش برای مبارزه فکری با طرف مقابل معرفی شده که این روشها به "صناعات خمس" شناخته شده و عبارتند از: "برهان"، "خطابه"، "جدل"، "مغالطه" و "شعر" البته، سه روش اول با مبانی صحیح و قابل دفاع به نتیجه مورد نظر رسیده، اما در دو روش باقیمانده، هرچند که برخی افراد را می توان با کمک آنها مجاب ساخت، اما در واقع، مبانی استدلال از صحت کافی برخوردار نبوده و تنها با توجه به ضعف فکری طرف مقابل، امکان پیروزی بر آنها وجود دارد. روش "جدل" در منطق، عبارت از آن است که با استفاده از مقدماتی که مورد پذیرش و قبول طرف مقابل می باشد، به نتیجه دلخواه خود دست یافته و او را ناگزیر به تسلیم در برابر استدلال خود کنیم. این روش از آن جهت مناسب است که حریف نمی تواند مقدمات استدلال ما را مخدوش اعلام کند، چون در این صورت، مبانی فکری او نیز دچار خدشه و آسیب می شود. 2. در قرآن کریم، 29 بار از ریشه "جدل" استفاده شده است که تنها دو مورد آن را می توان منطبق بر جدل تعریف شده در دانش منطق دانست. این دو مورد عبارتند از: الف. وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاَّ بِالَّتی‌ هِیَ أَحْسَن‌.[1] ب. جادِلْهُمْ بِالَّتی‌ هِیَ أَحْسَن.‌[2] که در هر دوی آنها، عبارت "ِالَّتی‌ هِیَ أَحْسَن" به کار گرفته شده است و به عبارتی، تنها این نوع از گفتگو که با شیوه ای مناسب و منطقی انجام می شود، مورد تأیید قرآن می باشد. دیگر آیات قرآن که در آنها ریشه "جدل" وجود دارد، معنای مطلق جدال را می دهد و نه "جدل منطقی". "جدال" در معنای مطلق آن، نشانگر گفتگویی بی نتیجه است در حالی که "جدل منطقی" و یا "جدال احسن" ممکن است نتایج مثبتی را به دنبال داشته باشد. به عنوان نمونه، خداوند در توصیف کافران بیان می دارد که "جادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَق"‌[3]یعنی آنان با استفاده از مقدمات باطل، تلاش بیهوده ای را جهت از بین بردن حقیقت انجام می دهند. این نوع از "جدال" در واقع "جدل منطقی" نبوده، بلکه در برخی موارد، نوعی مغالطه به شمار می آید و در موارد دیگری در گفتگوهای احساسی بدون استدلال مورد استفاده قرار می گیرد. 3. دیالکتیک بر اساس سه محور "تز"("بر نهاد" یا "وضع")، "آنتی تز" ("برابر نهاد" یا "وضع مقابل") و در نهایت "سنتز" ("با هم نهاد" یا "وضع مجامع") تنظیم شده است که نهایتا موضع مورد توافقی از میان دو اعتقاد به ظاهر متضاد استخراج می شود. بعدها برخی فیلسوفان غرب با نگاهی جامعه شناختی، دیالکتیک را مبنای عمل خویش قرار دادند بدین ترتیب که طی آن، ابتدا جامعه بر اساس آنچه اکنون مورد پذیرش است(تز)، بنا شده، اما در مرحله بعد، "تز" نشان می دهد که کافی و وافی نیست و به تناقض دچار می شود. بدین ترتیب، جامعه پی ریزی شده بر رسم و عرف در برابر اصل فکر مستقل فرو می ریزد. این دومین مرحله حرکت دیالکتیکی و نقطه مقابل مرحله نخست است که به آن "آنتی تز" می گویند. سپس آشکار می شود که مرحله دوم نیز کافی و وافی نیست. به همین دلیل، این دو باید با هم جمع آیند و به طرزی با هم وحدت پیدا کنند که هر دو حفظ شوند. نتیجه این امر، مرحله سوم، یعنی "سنتز"است. در این ارتباط، بیان چند نکته ضروری است: الف. با کمی دقت، به این نکته پی خواهیم برد که ممکن است در روش "دیالکتیک" به جای برهان و یا جدال احسن، از روش مغالطه استفاده جست. به عنوان نمونه، کافی و وافی نبودن وضعیت موجود و لزوم انتقال به وضعیت پیشنهادی جدید، از اموری نیست که همواره قابل اثبات با برهان باشد. ب. "حرکت دیالکتیکی" که غالیا مورد استفاده مارکسیست ها قرار می گیرد، تا حد زیادی به عنصر زمان وابسته است، اما "جدل منطقی" لزوما اینگونه نیست. ج. با مقایسه ای میان "جدل منطقی" و "دیالکتیک" به این نتیجه خواهیم رسید که در پایان استدلال دیالکتیکی، باید نتیجه نهایی، وحدت عناصر قبلی بوده و تمام آنها حفظ شوند، اما در انتهای استدلال جدلی، ممکن است چنین اتحادی به وجود آید و یا اینکه تمام مقدمات قبلی فرو ریخته و راه برای اعتقاد جدیدی هموار شود. بر این اساس، نسبت بین "جدل منطقی" و "دیالکتیک"(البته اگر از روش مغالطه در آن استفاده نشده باشد)، نسبت عام و خاص مطلق بوده و به عبارتی "دیالکتیک" زیر مجموعه ای از "جدل" خواهد شد، اما اگر روش مغالطه در دیالکتیک وجود داشته باشد، نسبت عام و خاص من وجه میان آنان به وجود خواهد آمد. {رابطه عام و خاص مطلق بین "الف" و "ب"، زمانی به وجود خواهد آمد که تمام عناصر "ب"، زیر مجموعه "الف" نیز باشند و رابطه عام و خاص من وجه، هنگامی است که عناصری، هم در مجموعه "الف" و هم در مجموعه "ب" حضور داشته باشند، اما هر دوی این مجموعه ها، عناصر مختص به خود را نیز دارا باشند.} با توجه به آنچه در ارتباط با استفاده از ریشه "جدل" در قرآن گفته شد، ارتباط "دیالکتیک" با "جدال احسن" موجود در قرآن، همان ارتباطی است که "دیالکتیک" با "جدل منطقی" دارد، اما ارتباط "دیالکتیک" با دیگر آیات قرآن که در آن از ریشه "جدل" استفاده شده و به معنای "جدال مطلق" است، رابطه عام و خاص من وجه خواهد بود. پی نوشتها: [1] عنکبوت، 41. [2] نحل، 125. [3] غافر، 5. منبع: www.islamquest.net
پاسخ اجمالی:
ابتدا باید "جدل" و "مغالطه" در منطق، "جدال مطلق" و "جدال احسن" در قرآن و "دیالکتیک" و "حرکت دیالکتیکی" تبیین شوند، تا رابطه میان آنها مورد بررسی قرار گیرد.
پاسخ تفصیلی:
در پاسخ به پرسشتان، ابتدا و بعد از شناخت مفهوم جدل در منطق، موارد استفاده از ریشه جدل را در قرآن مورد مطالعه قرار داده و با تعریفی که از دیالکتیک و حرکت دیالکتیکی داریم، ارتباط میان آنها را بررسی می کنیم.
1. در منطق، پنج روش برای مبارزه فکری با طرف مقابل معرفی شده که این روشها به "صناعات خمس" شناخته شده و عبارتند از:
"برهان"، "خطابه"، "جدل"، "مغالطه" و "شعر"
البته، سه روش اول با مبانی صحیح و قابل دفاع به نتیجه مورد نظر رسیده، اما در دو روش باقیمانده، هرچند که برخی افراد را می توان با کمک آنها مجاب ساخت، اما در واقع، مبانی استدلال از صحت کافی برخوردار نبوده و تنها با توجه به ضعف فکری طرف مقابل، امکان پیروزی بر آنها وجود دارد.
روش "جدل" در منطق، عبارت از آن است که با استفاده از مقدماتی که مورد پذیرش و قبول طرف مقابل می باشد، به نتیجه دلخواه خود دست یافته و او را ناگزیر به تسلیم در برابر استدلال خود کنیم.
این روش از آن جهت مناسب است که حریف نمی تواند مقدمات استدلال ما را مخدوش اعلام کند، چون در این صورت، مبانی فکری او نیز دچار خدشه و آسیب می شود.
2. در قرآن کریم، 29 بار از ریشه "جدل" استفاده شده است که تنها دو مورد آن را می توان منطبق بر جدل تعریف شده در دانش منطق دانست.
این دو مورد عبارتند از:
الف. وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاَّ بِالَّتی هِیَ أَحْسَن.[1]
ب. جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَن.[2]
که در هر دوی آنها، عبارت "ِالَّتی هِیَ أَحْسَن" به کار گرفته شده است و به عبارتی، تنها این نوع از گفتگو که با شیوه ای مناسب و منطقی انجام می شود، مورد تأیید قرآن می باشد.
دیگر آیات قرآن که در آنها ریشه "جدل" وجود دارد، معنای مطلق جدال را می دهد و نه "جدل منطقی".
"جدال" در معنای مطلق آن، نشانگر گفتگویی بی نتیجه است در حالی که "جدل منطقی" و یا "جدال احسن" ممکن است نتایج مثبتی را به دنبال داشته باشد.
به عنوان نمونه، خداوند در توصیف کافران بیان می دارد که "جادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَق"[3]یعنی آنان با استفاده از مقدمات باطل، تلاش بیهوده ای را جهت از بین بردن حقیقت انجام می دهند.
این نوع از "جدال" در واقع "جدل منطقی" نبوده، بلکه در برخی موارد، نوعی مغالطه به شمار می آید و در موارد دیگری در گفتگوهای احساسی بدون استدلال مورد استفاده قرار می گیرد.
3. دیالکتیک بر اساس سه محور "تز"("بر نهاد" یا "وضع")، "آنتی تز" ("برابر نهاد" یا "وضع مقابل") و در نهایت "سنتز" ("با هم نهاد" یا "وضع مجامع") تنظیم شده است که نهایتا موضع مورد توافقی از میان دو اعتقاد به ظاهر متضاد استخراج می شود. بعدها برخی فیلسوفان غرب با نگاهی جامعه شناختی، دیالکتیک را مبنای عمل خویش قرار دادند بدین ترتیب که طی آن، ابتدا جامعه بر اساس آنچه اکنون مورد پذیرش است(تز)، بنا شده، اما در مرحله بعد، "تز" نشان می دهد که کافی و وافی نیست و به تناقض دچار می شود. بدین ترتیب، جامعه پی ریزی شده بر رسم و عرف در برابر اصل فکر مستقل فرو می ریزد. این دومین مرحله حرکت دیالکتیکی و نقطه مقابل مرحله نخست است که به آن "آنتی تز" می گویند. سپس آشکار می شود که مرحله دوم نیز کافی و وافی نیست. به همین دلیل، این دو باید با هم جمع آیند و به طرزی با هم وحدت پیدا کنند که هر دو حفظ شوند. نتیجه این امر، مرحله سوم، یعنی "سنتز"است.
در این ارتباط، بیان چند نکته ضروری است:
الف. با کمی دقت، به این نکته پی خواهیم برد که ممکن است در روش "دیالکتیک" به جای برهان و یا جدال احسن، از روش مغالطه استفاده جست. به عنوان نمونه، کافی و وافی نبودن وضعیت موجود و لزوم انتقال به وضعیت پیشنهادی جدید، از اموری نیست که همواره قابل اثبات با برهان باشد.
ب. "حرکت دیالکتیکی" که غالیا مورد استفاده مارکسیست ها قرار می گیرد، تا حد زیادی به عنصر زمان وابسته است، اما "جدل منطقی" لزوما اینگونه نیست.
ج. با مقایسه ای میان "جدل منطقی" و "دیالکتیک" به این نتیجه خواهیم رسید که در پایان استدلال دیالکتیکی، باید نتیجه نهایی، وحدت عناصر قبلی بوده و تمام آنها حفظ شوند، اما در انتهای استدلال جدلی، ممکن است چنین اتحادی به وجود آید و یا اینکه تمام مقدمات قبلی فرو ریخته و راه برای اعتقاد جدیدی هموار شود.
بر این اساس، نسبت بین "جدل منطقی" و "دیالکتیک"(البته اگر از روش مغالطه در آن استفاده نشده باشد)، نسبت عام و خاص مطلق بوده و به عبارتی "دیالکتیک" زیر مجموعه ای از "جدل" خواهد شد، اما اگر روش مغالطه در دیالکتیک وجود داشته باشد، نسبت عام و خاص من وجه میان آنان به وجود خواهد آمد.
{رابطه عام و خاص مطلق بین "الف" و "ب"، زمانی به وجود خواهد آمد که تمام عناصر "ب"، زیر مجموعه "الف" نیز باشند و رابطه عام و خاص من وجه، هنگامی است که عناصری، هم در مجموعه "الف" و هم در مجموعه "ب" حضور داشته باشند، اما هر دوی این مجموعه ها، عناصر مختص به خود را نیز دارا باشند.}
با توجه به آنچه در ارتباط با استفاده از ریشه "جدل" در قرآن گفته شد، ارتباط "دیالکتیک" با "جدال احسن" موجود در قرآن، همان ارتباطی است که "دیالکتیک" با "جدل منطقی" دارد، اما ارتباط "دیالکتیک" با دیگر آیات قرآن که در آن از ریشه "جدل" استفاده شده و به معنای "جدال مطلق" است، رابطه عام و خاص من وجه خواهد بود.
پی نوشتها:
[1] عنکبوت، 41.
[2] نحل، 125.
[3] غافر، 5.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] ارتباط دیالکتیک و حرکت دیالکتیکی را با فن جدل و مجادله در قرآن بیان نمایید؟
- [سایر] سلام. دیالکتیک و حرکت دیالکتیکی و فرق آن با فن جدل و مجادله در قرآن را توضیح بفرمایید(با تشکر)
- [سایر] تفسیر آیات 12 و 13 سوره مجادله چیست؟
- [سایر] ارتباط نزول تدریجی با ترتیب نزول چیست؟
- [سایر] کدام کلمه در قرآن با حرکت لوزی مشخص شده است؟
- [سایر] آیا اشاره به حرکت خورشید در قرآن شده است؟
- [سایر] پرسش: چگونه می توان از طریق قرآن کریم با امام زمان ارتباط برقرار کرد؟
- [سایر] قرآن در چه آیاتی از حرکت عمومی اجرام و ستارگان خبر داده است؟
- [سایر] دیدگاه قرآن نسبت به ارتباط دین و سیاست چه میباشد، توضیح دهید؟
- [سایر] آیات قرآن در ارتباط با مسئله جبر و اختیار چه می گوید؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است نمازگزار بعد از نماز مشغول ذکر و دعا و قرآن شود و این را تعقیب می نامند و بهتر است پیش از آن که از جای خود حرکت کند و وضوی او باطل شود رو به قبله بنشیند و تعقیب را بخواند. در کتابهای دعا تعقیب های زیادی از ائمه معصومین(علیهم السلام) نقل شده که یکی از مهمترین آنها تسبیح حضرت زهراء(علیها السلام) است، به این ترتیب که 34 مرتبه (الله اکْبر)، سپس 33 مرتبه (الْحمْد لله) و بعد 33 مرتبه (سبْحان الله) بگوید و فضیلت و ثواب بسیار دارد.
- [آیت الله مظاهری] مستحب است انسان بعد از نماز مقداری مشغول تعقیب یعنی خواندن ذکر و دعا و قرآن شود. و بهتر است پیش از آنکه از جای خود حرکت کند رو به قبله تعقیب را بخواند و لازم نیست تعقیب به عربی باشد ولی بهتر است چیزهایی را که در کتابهای دعا دستور دادهاند بخواند، و از تعقیبهایی که سفارش بسیار شده است، تسبیح حضرت زهرا علیها السلام است که باید به این ترتیب گفته شود: 34 مرتبه اللَّه اکبر، بعد 33 مرتبه الحمدللَّه، و بعد از آن 33 مرتبه سبحان اللَّه، و امام صادق علیه السلام فرموده است: تسبیح مادرم حضرت زهرا علیها السلام نزد من بهتر از هزار رکعت نماز است.
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است انسان بعد از نماز مقداری مشغول تعقیب یعنی خواندن ذکر و دعا و قران شود و بهتر است پیش از ان که از جای خود حرکت کند و وضو و غسل و تیمم او باطل شود رو به قبله تعقیب را بخواند و لازم نیست تعقیب به عربی باشد ولی بهتر است چیزهایی را که در کتابهای دعا دستور داده اند بخواند و از تعقیبهایی که خیلی به ان سفارش شده است تسبیح حضرت زهرا علیها السلام است که به این ترتیب گفته شود سی و چهار مرتبه الله اکبر بعد از ان سی و سه مرتبه الحمد لله بعد از ان سی و سه مرتبه سبحان الله
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است انسان بعد از نماز مقداری مشغول تعقیب یعنی خواندن ذکر و دعا و قرآن شود. و بهتر است پیش از آنکه از جای خود حرکت کند و وضو و غسل و تیمّم او باطل شود، رو به قبله تعقیب را بخواند و لازم نیست تعقیب به عربی باشد ولی بهتر است چیزهایی را که در کتابهای دعا دستور داده اند بخواند و از تعقیب هائی که خیلی سفارش شده است، تسبیح حضرت زهرا سلام الله علیها است که باید به این ترتیب گفته شود: 34 مرتبه الله اکبر، 33 مرتبه الحمدالله 33 مرتبه سبحان الله. و می شود سبحان الله را پیش از الحمدالله گفت ولی بهتر است بعد از الحمدالله گفته شود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است انسان بعد از نماز مقداری مشغول تعقیب، یعنی خواندن ذکر و دعا و قرآن شود، و بهتر است پیش از آن که از جای خود حرکت کند و وضو و غسل و تیمم او باطل شود، رو به قبله تعقیب را بخواند، و لازم نیست تعقیب به عربی باشد، ولی بهتر است چیزهایی را که در کتاب های دعا دستور داده اند بخواند. و از تعقیب هایی که خیلی سفارش شده است تسبیح حضرت زهراء علیهاالسلام است، که باید به این ترتیب گفته شود: 34 مرتبه "اللهُ اَکْبَر"، 33 مرتبه "اَلْحَمْدُ للهِ" و 33 مرتبه "سُبْحَانَ اللهِ"، و می شود "سُبْحَانَ الله" را پیش از "اَلْحَمْدُ لله" گفت، ولی بهتر است بعد از "اَلْحَمْدُ لله" گفته شود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر نداند مثلا کلمه ای به س است یا به ص باید یاد بگیرد و چنانچه دو جور یا بیشتر بخواند در صورتی که قصد جزییت داشته باشد به انچه که صحیح است و به غیر ان هم عرفا ذکر غلط یا قران غلط گفته شود مثل ان که در اهدنا الصراط المستقیم مستقیم را یک مرتبه با س و یک مرتبه با ص بخواند نمازش صحیح است و در صورتی که کلام ادمی گفته شود نمازش باطل است و همچنین است اگر مثلا زیر و زبر کلمه ای را نداند ولی اگر در اخر کلمه ای باشد که وقف بر ان جایز است و همیشه وقف کند یا وصل به سکون نماید یاد گرفتن حرکت اخر ان کلمه واجب نیست و نمازش صحیح است
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است انسان بعد از نماز مقداری مشغول تعقیب؛ یعنی خواندن ذکر و دعا و قرآن شود و بهتر است پیش از آنکه از جای خود حرکت کند و وضو و غسل و تیمم او باطل شود؛ رو به قبله تعقیب را بخواند. و لازم نیست تعقیب به عربی باشد؛ ولی بهتر است چیزهائی را که در کتابهای دعا دستور داده اند بخواند. و از تعقیبهائی که خیلی به آن سفارش شده است؛ تسبیح حضرت زهرا سلام اللّه علیها است که باید به این ترتیب گفته شود: 34 مرتبه اللّه اکبر؛ بعد از آن 33 مرتبه الحمد للّه؛ بعد از آن 33 مرتبه سبحان اللّه و می شود سبحان اللّه را پیش از الحمد للّه گفت ولی بهتر است بعد از الحمد للّه گفته شود.
- [آیت الله سیستانی] مستحب است انسان بعد از نماز مقداری مشغول تعقیب یعنی : خواندن ذکر و دعا و قرآن شود ، و بهتر است پیش از آنکه از جای خود حرکت کند و وضو و غسل و تیمم او باطل شود ، رو به قبله تعقیب را بخواند . و لازم نیست تعقیب به عربی باشد ، ولی بهتر است چیزهائی را که در کتابهای دعا دستور دادهاند بخواند . و از تعقیبهائی که خیلی به آن سفارش شده است ، تسبیح حضرت زهرا سلام اللّه علیها است که باید به این ترتیب گفته شود : 34 مرتبه (اللّه اکبر) ، بعد از آن 33 مرتبه (الحمد للّه) ، بعد از آن 33 مرتبه (سبحان اللّه) ، و میشود سبحان اللّه را پیش از الحمد للّه گفت ، ولی بهتر است بعد از الحمد للّه گفته شود .
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است انسان بعد از نماز مقداری مشغول تعقیب، یعنی خواندن ذکر و دعا و قرآن شود و بهتر است پیش از آن که از جای خود حرکت کند و وضو، غسل یا تیمم او باطل شود، رو به قبله تعقیب را بخواند و لازم نیست تعقیب به عربی باشد، ولی بهتر است چیزهایی را که در کتابهای دعا دستور دادهاند بخواند و از تعقیبهایی که خیلی سفارش شده است، تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام است که باید به این ترتیب گفته شود: 34 مرتبه (اَللّهُ اَکْبَر)، 33 مرتبه (اَلْحَمْدُ للّهِ) و 33 مرتبه (سُبْحانَ اللّهِ) و میتوان (سُبْحانَ اللّهِ) را پیش از (اَلْحَمْدُ للّهِ) گفت، ولی بهتر است بعد از (اَلْحَمْدُ للّهِ) گفته شود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است انسان بعد از نماز مقداری مشغول تعقیب؛ یعنی خواندن ذکر و دعا و قرآن شود و بهتر است پیش از آن که از جای خود حرکت کند و وضو و غسل و تیمم او باطل شود، رو به قبله تعقیب را بخواند و لازم نیست تعقیب به عربی باشد ولی بهتر است چیزهایی را که در کتابهای دعا دستور دادهاند بخواند و از تعقیبهایی که بسیار به آن سفارش شده است تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام است که باید به این ترتیب گفته شود: 34 مرتبه اللَّه اکبر، بعد 33 مرتبه الحمد للَّه و بعد از آن 33 مرتبه سبحان اللَّه و میشود سبحان اللَّه را پیش از الحمد للَّه گفت؛ ولی بهتر است بعد از الحمدللَّه گفته شود.