عبادت کردن و انجام واجبات و مستحبات توفیق الاهی است یا عادت؟
پاسخ اجمالی: انجام عبادت توفیق الهی است یعنی، اینکه زمینه های انجام عبادت برای انسان فراهم شده است، از توفیق و لطف خداست، اما باید توجه داشت که عادت اگر فعلی باشد، یعنی باعث نشود که انسان تحت تأثیر یک عامل خارجی قرار ‌گیرد و تنها باعث شود که انسان کاری را در اثر تکرار و ممارست، بهتر انجام ‌دهد، نه تنها مورد مذمت نیست، بلکه به تعبیر برخی عامل مهمی در تربیت است. بله ممکن است تکرار عمل عبادی بعد از مدتی به گونه ای باعث عادت گردد که انسان آن را به صورت یک ماشین، بدون اینکه اراده‌ای در کار باشد، انجام دهد و البته این چنین عبادتی ارزشی یا اثری را به دنبال نخواهد داشت. اسلام برای جلوگیری از این حالت، در تمام عبادات، نیت را گنجانده است تا انسان همیشه هدف از انجام عبادت را به خاطر داشته باشد و عبادت را از سر عادت انجام ندهد. پاسخ تفصیلی: شکی نیست که انجام عبادت به توفیق الهی است [1] و در مواردی هم این توفیق از انسان سلب می شود [2] ، اما سؤال آن است که آیا عادت کردن به عبادت در تنافی با این نکته است که عبادت انجام شده توفیق الهی باشد؟ برای روشن شدن مسئله و پاسخ گویی به پرسش فوق باید به نکاتی که در زیر می آید توجه کرد: 1. آیا عادت مطلقا بد است و ارزشی ندارد؟ گروهی معتقدند که در باب تربیت، انسان نباید به چیزی عادت کند و عادت مطلقاً بد است؛ زیرا همین که چیزی عادت شد بر انسان حکومت می‌کند و انسان به آن انس می‌گیرد و نمی‌تواند آن را ترک کند، و آن وقت است که کاری را که انجام می‌دهد نه به حکم عقل و نه به حکم تشخیصِ اینکه این کار کار خوبی است یا کار بدی، انجام می‌دهد. بلکه به حکم اینکه عادتش شده و اگر انجام ندهد ناراحت می‌شود انجام می‌دهد. عادت بشر را به صورت ماشین در می‌آورد و روح ابتکار را در انسان می‌ کشد و اختیار و حرّیت و اراده را از او سلب می‌کند. امام صادق (ع) می‌فرماید: (لاتَنْظُروا الی‌ طولِ رُکوعِ الرَّجُلِ وَ سُجودِهِ فَانَّ ذلِکَ شَیْ ءٌ اعْتادَهُ فَلَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ لِذلِکَ، وَلکِنِ انْظُروا الی‌ صِدْقِ حَدیثِهِ وَ اداءِ امانَتِهِ)؛ به طول رکوع و سجود فرد نگاه نکنید که آن، چیزی است که او بدان عادت کرده و اگر بخواهد آن را ترک کند وحشت می‌کند... . [3] پس عادت، ارزش اخلاقی یک کار را از میان می‌ برد لذا بهترین کارها و فضایل انسانی همین که به صورت عادت درآمد ارزش خود را از دست می‌ دهد؛ زیرا در این صورت آن عادت و ملکه است که بر انسان حکم می‌ کند. 2. عادات اگر فعلی باشند بد نیست و تنها به انسان در انجام عبادت از سر اراده و آگاهی کمک می کند. توضیح اینکه: از دیدگاه ما عادت به صورت مطلق بد نیست؛ چون عادات بر دو قسم است: عادات فعلی و عادات انفعالی. عادت فعلی آن است که انسان تحت تأثیر یک عامل خارجی قرار نمی‌گیرد بلکه کاری را در اثر تکرار و ممارست، بهتر انجام می‌دهد. هنرها و فنون، عادت است. همین نوشتن ما عادت است نه علم، حتی بسیاری از ملکات نفسانی، عادات فعلی است مثل شجاعت، جود و سخاوت، و عفت و پاکدامنی. خاصیت این دسته از عادات این نیست که انسان خوی و انس می‌گیرد، بلکه خاصیت آنها فقط این است که انسان تا وقتی که عادت نکرده است اراده‌اش در مقابل محرّکات- که در جهت خلاف است- ضعیف است، ولی وقتی که عادت کرد قدرت مقاومت پیدا می‌کند، عادت، کاری را که برحسب طبیعت برای انسان دشوار است آسان می‌کند. گاهی انسان می‌خواهد کاری را انجام دهد که برخلاف طبیعت اوست. طبعاً وقتی (سخت) برای انسان عادت شد و به صورت ملکه درآمد، آن دشواری در مبارزه با طبیعت از میان می‌رود نه اینکه خود، انسی برای انسان می‌گردد. فرض کنید کسی عادت می‌کند که سحرخیز باشد. این آدم قبل از عادت به سحرخیزی وقتی می‌خواهد رختخواب را ترک کند برایش سخت است. کوشش می‌کند که این کار را آسان کند. مدتی که سحرخیزی کرد کم کم به سحرخیزی عادت می‌کند، و این چیزی جز آسان شدن آن نیست. به عبارت دیگر قبلًا اسیر طبیعت بود. در اثر این عادت، نیرویی برابر با نیروی طبیعت پیدا می‌کند و در میان این دو نیرو آزاد می‌شود و آنگاه با عقل خود مصلحت اندیشی می‌کند و تصمیم می‌گیرد که بخوابد یا بیدار بماند. این را نمی‌توان بد دانست. نمی‌توان گفت که انسان مدام در زیر فشار طبیعت، با اراده و فرمان عقل سحرخیزی کند، وقتی که عادت کرد عادت را بشکند تا باز طبیعت در مجرای خود قرار گیرد. ما می گوییم عادت طبیعت دوم است و کاری که از این نیرو ساخته هست آن است که کارها را بر ما آسان می‌کند. البته باید عقل و اراده- و یا عقل و ایمان- را آنچنان قوی نگه داریم که همان‌طور که اسیر طبیعت نیست، اسیر عادت هم نباشد. واقعاً وقتی که چیزی برای انسان به صورت عادت درآمد، به آن خو و انس می‌گیرد و آن را به‌طور خودکار و ماشین وار انجام می‌دهد و گاهی اساساً کاری به عقل و ایمان ندارد، یعنی اگر عقل یا ایمان بگوید برخلاف آن عمل کن، نمی‌کند. زیاد رخ می‌دهد که یک کار برای انسان به صورت عادت در می‌آید به طوری که انسان فرمان ایمان را نمی‌ پذیرد. اما در عین حال این دلیل نمی‌شود که ملکات را نفی مطلق کنیم، و مثلًا عدالت یا سحرخیزی که ملکه شد دیگر به درد نمی‌خورد؛ بلکه باید گفت هرچه که انسان را اسیر خود کرد به طوری که آدمی از فرمان عقل و ایمان هم سرپیچی نمود، نادرست است. حدیثی هم که فرمود: (نظر به طول رکوع و سجود شخص نکنید، چون این امری است که برای او عادت شده و او از ترکش وحشت دارد) به همین نکته اشاره دارد که گاهی عادت به صورتی درمی‌آید که ارزش کار خوب را از میان می‌برد. بله ایجاد انس در عاداتِ انفعالی است‌؛ یعنی در عادات انفعالی است که انس ایجاد می‌شود و انسان اسیر آن می‌گردد. مقصود از عادات انفعالی عاداتی است که انسان تحت تأثیر یک عامل بیرونی است، مثل اینکه سیگار کشیدن برای انسان عادت می‌شود، یعنی انسان همیشه می‌خواهد این دود سیگار به او برسد. عادات انفعالی معمولًا حالت انس برای انسان ایجاد می‌کند و انسان را اسیر خود می‌کند، و تن پروری‌ها به آن معنی که غالباً عادات انفعالی است. مثلًا انسان عادت می‌کند که روی تشک پر قو بخوابد یا مثلًا به غذای خاصی عادت می‌کند به طوری که اگر آن غذا به او نرسد هرچند غذای دیگر مقوّی باشد، نمی‌تواند بخورد. اینها عادات انفعالی است که بد است. ولی عادات فعلی را که نمی‌شود به دلیل اینکه عادت است گفت بد است. البته ممکن است به دلیل دیگری بد باشد ولی به دلیل اینکه عادت است نمی ‌توان گفت بد است. [4] 3. اسلام برای جلوگیری از حالت عادت زدگی، در تمام عبادات، نیت را گنجانده است. توضیح اینکه: اسلام هیچ عبادتی را بدون نیّت نمی‌پذیرد، و نیّت از نظر اسلام دارای دو رکن است: یکی اینکه عمل باید از روی توجه باشد نه از روی عادت، آنچنان عادتی که انسان بدون اینکه خودش توجه داشته باشد کأنّه بدنش دارد عمل را انجام می‌دهد، مثل خیلی کارهایی که انسان بدون توجه انجام می‌دهد مانند راه رفتن. انسان وقتی دارد راه می‌رود توجه ندارد که دارد راه می‌رود، از روی بی‌توجهی است. [پس اولین رکن نیّت این است که انسان‌] باید قلبش را متمرکز کند به طوری که عمل از روی توجه باشد نه بی‌توجهی. اینکه می‌گویند استدامه نیّت هم شرط است برای همین است. توجهی هم که [در ابتدای نماز] داری کافی نیست؛ یعنی اگر انسان در وسط نماز آنچنان از کار خود غفلت کند که باید متوجهش کرد، نمازش باطل است. علمای روان شناسی می‌گویند: یک کار همین قدر که برای انسان عادت شد، دو خاصیت متضاد در آن به وجود می‌آید. هرچه که بر عادت بودنش افزوده شود و تمرین انسان زیادتر گردد، کارْ سهلتر و ساده‌تر انجام می‌شود. یک ماشین نویس که به ماشین نویسی عادت می‌کند، هرچه بیشتر عادت می‌کند، کار سریعتر و سهلتر برایش صورت می‌گیرد. ولی هرچه بیشتر عادت می‌کند، از توجهش کاسته می‌شود، یعنی از اینکه این عمل او یک عمل ارادی و از روی توجه باشد کاسته می‌شود و به یک عمل غیرارادی نزدیکتر می‌گردد. خاصیت عادت این است. اینکه در اسلام به مسئله نیّت تا این اندازه توجه شده، برای جلوگیری از این است که عبادتها آنچنان عادت نشود که به واسطه عادت، به یک کار طبیعی و غیر ارادی و غیر فکری و غیر هدفی و کارِ بدون توجه- که هدف درک نشود و فقط به پیکر عمل توجه گردد- تبدیل شود. [5] پی نوشتها: [1] . (معنای توفیق درست کردن همه وسائل و اسباب آن چیزی است که در پیدایش نیاز بدانها دارد و از این جهت کسی که دیگری را بر کاری کمک می کند نمی گویند (باو توفیق داد) زیرا او توانست تنها یک سبب (یک قسمت کار را) درست کند اما جمع همه اسباب و مقدمات از قدرت افراد خارج و منحصر بخدا است لذا توفیق فقط از او است). ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌1، ص: 4. [2] . برای آگاهی بیشتر نک: پاسخ شمارهislamquest.net/fa/archive/question/1855؛ تفسیر نمونه، ج‌25، ص: 85. [3] . الکافی ج : 2 ص : 105 [4] . برای آگاهی بیشتر نک: مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج‌22، ص:567- 573. [5] . برای آگاهی بیشتر نک: مجموعه ‌آثار استاد شهید مطهری، ج‌22، ص: 643-644. منبع: www.islamquest.net
عنوان سوال:

عبادت کردن و انجام واجبات و مستحبات توفیق الاهی است یا عادت؟


پاسخ:

پاسخ اجمالی:
انجام عبادت توفیق الهی است یعنی، اینکه زمینه های انجام عبادت برای انسان فراهم شده است، از توفیق و لطف خداست، اما باید توجه داشت که عادت اگر فعلی باشد، یعنی باعث نشود که انسان تحت تأثیر یک عامل خارجی قرار ‌گیرد و تنها باعث شود که انسان کاری را در اثر تکرار و ممارست، بهتر انجام ‌دهد، نه تنها مورد مذمت نیست، بلکه به تعبیر برخی عامل مهمی در تربیت است. بله ممکن است تکرار عمل عبادی بعد از مدتی به گونه ای باعث عادت گردد که انسان آن را به صورت یک ماشین، بدون اینکه اراده‌ای در کار باشد، انجام دهد و البته این چنین عبادتی ارزشی یا اثری را به دنبال نخواهد داشت. اسلام برای جلوگیری از این حالت، در تمام عبادات، نیت را گنجانده است تا انسان همیشه هدف از انجام عبادت را به خاطر داشته باشد و عبادت را از سر عادت انجام ندهد.

پاسخ تفصیلی:
شکی نیست که انجام عبادت به توفیق الهی است [1] و در مواردی هم این توفیق از انسان سلب می شود [2] ، اما سؤال آن است که آیا عادت کردن به عبادت در تنافی با این نکته است که عبادت انجام شده توفیق الهی باشد؟ برای روشن شدن مسئله و پاسخ گویی به پرسش فوق باید به نکاتی که در زیر می آید توجه کرد:
1. آیا عادت مطلقا بد است و ارزشی ندارد؟
گروهی معتقدند که در باب تربیت، انسان نباید به چیزی عادت کند و عادت مطلقاً بد است؛ زیرا همین که چیزی عادت شد بر انسان حکومت می‌کند و انسان به آن انس می‌گیرد و نمی‌تواند آن را ترک کند، و آن وقت است که کاری را که انجام می‌دهد نه به حکم عقل و نه به حکم تشخیصِ اینکه این کار کار خوبی است یا کار بدی، انجام می‌دهد. بلکه به حکم اینکه عادتش شده و اگر انجام ندهد ناراحت می‌شود انجام می‌دهد. عادت بشر را به صورت ماشین در می‌آورد و روح ابتکار را در انسان می‌ کشد و اختیار و حرّیت و اراده را از او سلب می‌کند. امام صادق (ع) می‌فرماید: (لاتَنْظُروا الی‌ طولِ رُکوعِ الرَّجُلِ وَ سُجودِهِ فَانَّ ذلِکَ شَیْ ءٌ اعْتادَهُ فَلَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ لِذلِکَ، وَلکِنِ انْظُروا الی‌ صِدْقِ حَدیثِهِ وَ اداءِ امانَتِهِ)؛ به طول رکوع و سجود فرد نگاه نکنید که آن، چیزی است که او بدان عادت کرده و اگر بخواهد آن را ترک کند وحشت می‌کند... . [3] پس عادت، ارزش اخلاقی یک کار را از میان می‌ برد لذا بهترین کارها و فضایل انسانی همین که به صورت عادت درآمد ارزش خود را از دست می‌ دهد؛ زیرا در این صورت آن عادت و ملکه است که بر انسان حکم می‌ کند.
2. عادات اگر فعلی باشند بد نیست و تنها به انسان در انجام عبادت از سر اراده و آگاهی کمک می کند. توضیح اینکه:
از دیدگاه ما عادت به صورت مطلق بد نیست؛ چون عادات بر دو قسم است: عادات فعلی و عادات انفعالی. عادت فعلی آن است که انسان تحت تأثیر یک عامل خارجی قرار نمی‌گیرد بلکه کاری را در اثر تکرار و ممارست، بهتر انجام می‌دهد. هنرها و فنون، عادت است. همین نوشتن ما عادت است نه علم، حتی بسیاری از ملکات نفسانی، عادات فعلی است مثل شجاعت، جود و سخاوت، و عفت و پاکدامنی. خاصیت این دسته از عادات این نیست که انسان خوی و انس می‌گیرد، بلکه خاصیت آنها فقط این است که انسان تا وقتی که عادت نکرده است اراده‌اش در مقابل محرّکات- که در جهت خلاف است- ضعیف است، ولی وقتی که عادت کرد قدرت مقاومت پیدا می‌کند، عادت، کاری را که برحسب طبیعت برای انسان دشوار است آسان می‌کند. گاهی انسان می‌خواهد کاری را انجام دهد که برخلاف طبیعت اوست. طبعاً وقتی (سخت) برای انسان عادت شد و به صورت ملکه درآمد، آن دشواری در مبارزه با طبیعت از میان می‌رود نه اینکه خود، انسی برای انسان می‌گردد. فرض کنید کسی عادت می‌کند که سحرخیز باشد. این آدم قبل از عادت به سحرخیزی وقتی می‌خواهد رختخواب را ترک کند برایش سخت است. کوشش می‌کند که این کار را آسان کند. مدتی که سحرخیزی کرد کم کم به سحرخیزی عادت می‌کند، و این چیزی جز آسان شدن آن نیست. به عبارت دیگر قبلًا اسیر طبیعت بود. در اثر این عادت، نیرویی برابر با نیروی طبیعت پیدا می‌کند و در میان این دو نیرو آزاد می‌شود و آنگاه با عقل خود مصلحت اندیشی می‌کند و تصمیم می‌گیرد که بخوابد یا بیدار بماند. این را نمی‌توان بد دانست. نمی‌توان گفت که انسان مدام در زیر فشار طبیعت، با اراده و فرمان عقل سحرخیزی کند، وقتی که عادت کرد عادت را بشکند تا باز طبیعت در مجرای خود قرار گیرد.
ما می گوییم عادت طبیعت دوم است و کاری که از این نیرو ساخته هست آن است که کارها را بر ما آسان می‌کند. البته باید عقل و اراده- و یا عقل و ایمان- را آنچنان قوی نگه داریم که همان‌طور که اسیر طبیعت نیست، اسیر عادت هم نباشد. واقعاً وقتی که چیزی برای انسان به صورت عادت درآمد، به آن خو و انس می‌گیرد و آن را به‌طور خودکار و ماشین وار انجام می‌دهد و گاهی اساساً کاری به عقل و ایمان ندارد، یعنی اگر عقل یا ایمان بگوید برخلاف آن عمل کن، نمی‌کند. زیاد رخ می‌دهد که یک کار برای انسان به صورت عادت در می‌آید به طوری که انسان فرمان ایمان را نمی‌ پذیرد. اما در عین حال این دلیل نمی‌شود که ملکات را نفی مطلق کنیم، و مثلًا عدالت یا سحرخیزی که ملکه شد دیگر به درد نمی‌خورد؛ بلکه باید گفت هرچه که انسان را اسیر خود کرد به طوری که آدمی از فرمان عقل و ایمان هم سرپیچی نمود، نادرست است.
حدیثی هم که فرمود: (نظر به طول رکوع و سجود شخص نکنید، چون این امری است که برای او عادت شده و او از ترکش وحشت دارد) به همین نکته اشاره دارد که گاهی عادت به صورتی درمی‌آید که ارزش کار خوب را از میان می‌برد.
بله ایجاد انس در عاداتِ انفعالی است‌؛ یعنی در عادات انفعالی است که انس ایجاد می‌شود و انسان اسیر آن می‌گردد. مقصود از عادات انفعالی عاداتی است که انسان تحت تأثیر یک عامل بیرونی است، مثل اینکه سیگار کشیدن برای انسان عادت می‌شود، یعنی انسان همیشه می‌خواهد این دود سیگار به او برسد. عادات انفعالی معمولًا حالت انس برای انسان ایجاد می‌کند و انسان را اسیر خود می‌کند، و تن پروری‌ها به آن معنی که غالباً عادات انفعالی است. مثلًا انسان عادت می‌کند که روی تشک پر قو بخوابد یا مثلًا به غذای خاصی عادت می‌کند به طوری که اگر آن غذا به او نرسد هرچند غذای دیگر مقوّی باشد، نمی‌تواند بخورد. اینها عادات انفعالی است که بد است. ولی عادات فعلی را که نمی‌شود به دلیل اینکه عادت است گفت بد است. البته ممکن است به دلیل دیگری بد باشد ولی به دلیل اینکه عادت است نمی ‌توان گفت بد است. [4]
3. اسلام برای جلوگیری از حالت عادت زدگی، در تمام عبادات، نیت را گنجانده است. توضیح اینکه:
اسلام هیچ عبادتی را بدون نیّت نمی‌پذیرد، و نیّت از نظر اسلام دارای دو رکن است:
یکی اینکه عمل باید از روی توجه باشد نه از روی عادت، آنچنان عادتی که انسان بدون اینکه خودش توجه داشته باشد کأنّه بدنش دارد عمل را انجام می‌دهد، مثل خیلی کارهایی که انسان بدون توجه انجام می‌دهد مانند راه رفتن. انسان وقتی دارد راه می‌رود توجه ندارد که دارد راه می‌رود، از روی بی‌توجهی است. [پس اولین رکن نیّت این است که انسان‌] باید قلبش را متمرکز کند به طوری که عمل از روی توجه باشد نه بی‌توجهی. اینکه می‌گویند استدامه نیّت هم شرط است برای همین است. توجهی هم که [در ابتدای نماز] داری کافی نیست؛ یعنی اگر انسان در وسط نماز آنچنان از کار خود غفلت کند که باید متوجهش کرد، نمازش باطل است.
علمای روان شناسی می‌گویند: یک کار همین قدر که برای انسان عادت شد، دو خاصیت متضاد در آن به وجود می‌آید. هرچه که بر عادت بودنش افزوده شود و تمرین انسان زیادتر گردد، کارْ سهلتر و ساده‌تر انجام می‌شود. یک ماشین نویس که به ماشین نویسی عادت می‌کند، هرچه بیشتر عادت می‌کند، کار سریعتر و سهلتر برایش صورت می‌گیرد. ولی هرچه بیشتر عادت می‌کند، از توجهش کاسته می‌شود، یعنی از اینکه این عمل او یک عمل ارادی و از روی توجه باشد کاسته می‌شود و به یک عمل غیرارادی نزدیکتر می‌گردد. خاصیت عادت این است. اینکه در اسلام به مسئله نیّت تا این اندازه توجه شده، برای جلوگیری از این است که عبادتها آنچنان عادت نشود که به واسطه عادت، به یک کار طبیعی و غیر ارادی و غیر فکری و غیر هدفی و کارِ بدون توجه- که هدف درک نشود و فقط به پیکر عمل توجه گردد- تبدیل شود. [5]

پی نوشتها:
[1] . (معنای توفیق درست کردن همه وسائل و اسباب آن چیزی است که در پیدایش نیاز بدانها دارد و از این جهت کسی که دیگری را بر کاری کمک می کند نمی گویند (باو توفیق داد) زیرا او توانست تنها یک سبب (یک قسمت کار را) درست کند اما جمع همه اسباب و مقدمات از قدرت افراد خارج و منحصر بخدا است لذا توفیق فقط از او است). ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌1، ص: 4.
[2] . برای آگاهی بیشتر نک: پاسخ شمارهislamquest.net/fa/archive/question/1855؛ تفسیر نمونه، ج‌25، ص: 85.
[3] . الکافی ج : 2 ص : 105
[4] . برای آگاهی بیشتر نک: مجموعه‌آثاراستادشهیدمطهری، ج‌22، ص:567- 573.
[5] . برای آگاهی بیشتر نک: مجموعه ‌آثار استاد شهید مطهری، ج‌22، ص: 643-644.
منبع: www.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین