پاسخ اجمالی: "شرک" در لغت به معنای نصیب (سهم) قراردادن و در اصطلاح قرآن، مراد از شرک، شریک و مثل و مانند قراردادن برای خداوند متعال است و در مقابل "حنفیت" است. "حنیف"؛ یعنی میل به استقامت و اعتدال، و از آن جا که پیروان توحید خالص، از شرک روی گردان شده و به این اصل اساسی متمایل می‌شوند، به آنها حنیف گفته می‌شود. شرک به دو قسم شرک در عقیده و شرک در عمل (عبادت و طاعت) تقسیم می شود. شرک در عقیده، دارای اقسامی است: 1. شرک در الوهیت: اعتقاد به موجودی غیر از خداوند که دارای تمام صفات الاهی به طور مستقل باشد. 2. شرک در خالقیت: اعتقاد به دو مبدأ و خالق مستقل برای عالم. 3. شرک در ربوبیت: اعتقاد به این که پروردگاران مستقل و متعددی برای تدبیر امور عالم وجود دارند. شرک در عمل نیز به دو قسم شرک جلیّ (آشکار) و شرک خفی (پنهان) تقسیم می شود و دارای احکامی است که در علوم فقه و کلام، از آن بحث شده است. از نظر خداوند متعال، همه اقسام شرک، گمراهی محسوب شده و ظلم عظیمی به پروردگار است که قابل بخشایش نیست. امروزه، بعضی از فرقه ها این مسئله (شرک) را دست آویزی برای خطا شمردن نظریات دیگران قرار داده اند و در هر زمان و هر موضعی که خود را برای استدلال، ضعیف و دست خالی می بینند، دیگران را به شرک متهم می کنند که این، عملی غیر اسلامی، غیر اخلاقی و انحرافی است. البته علمای دین اسلام، تمام اشکالات آنها را پاسخ گفته اند. پاسخ تفصیلی: "شرک"، در لغت به معنای نصیب قرار دادن، و درهم آمیخته شدن دو شریک است[1] و در اصطلاح قرآنی، در مقابل حنفیت به کار برده می شود و مراد از شرک، شریک و مثل و مانند قراردادن برای خداوند متعال است. حنیف، به معنای تمایل پیدا کردن از گمراهی به درستی و راستی است، و از آن جا که پیروان توحید خالص، از شرک روی گردان شده و به این اصل اساسی متمایل می‌شوند، به آنها حنیف گفته می‌شود و نیز به همین دلیل، یکی از معانی حنیف، مستقیم و صاف است".[2] خداوند متعال در قرآن کریم، به پیامبر خود می فرماید: "بگو: پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده، آیینی پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا)، آیین ابراهیم (ع)، که از آیین های خرافی روی برگرداند و از مشرکان نبود".[3] همچنین می فرماید: "و به من دستور داده شده که روی خود را به آیینی متوجه ساز که از هرگونه شرک خالی است و از مشرکان مباش".[4] بنابراین از نظر قرآن، شرک، نقطه مقابل دین حنیف است و برای شناخت شرک باید دین حنیف را شناخت، از جهت: "تعرف الاشیاء باضدادها"؛ یعنی، اشیا به واسطه ضدشان شناخته می شوند. در یک جمله، می توان گفت که شرک، ضد توحید است و همان طور که توحید دارای اقسامی است، شرک نیز دارای اقسامی است. در یک تقسیم بندی کلی، شرک به دو قسم "شرک در عقیده" و "شرک در عمل" تقسیم می شود. شرک در عقیده، به سه قسم تقسیم می شود: 1. شرک در الوهیت: اعتقاد به موجودی غیر از خداوند که به طور مستقل دارای تمام صفات جمال و کمال است. چنین اعتقادی موجب کفر می شود[5]، به همین جهت خداوند در قرآن کریم می فرماید: "آنها که گفتند خدا، همان مسیح بن مریم است، به طور مسلم کافر شدند".[6] 2. شرک در خالقیت: انسان دو مبدأ مستقل برای عالم قائل شود، به طوری که خلق و تصرف در شئونات عالم به دست شان است. همان گونه که مجوس (زرتشتی ها) قائل به دو مبدأ خیر (یزدان) و شر (اهرمن) بودند. 3. شرک در ربوبیت: آن است که انسان معتقد شود در عالم، ارباب (پروردگاران) متعددی است و خداوند رب الارباب است. به این معنا که تدبیر عالم به هر یک از ارباب متفرق، به طور مستقل تفویض شده است. همان گونه که مشرکان عصر حضرت ابراهیم (ع) به این نوع شرک مبتلا بودند و گروهی ستارگان را مدبر عالم می دانستند و گروه دیگر ماه را و گروهی خورشید را. شرک در مقام عمل: شرک در مقام عمل را شرک در طاعت و عبادت می نامند و به این معناست که انسان خضوع و خشوعش ناشی از اعتقاد به الوهیت یا خالقیت و یا ربوبیت کسانی باشد که برای آنها خضوع و خشوع دارد و به آنها احترام می گذارد. اینها ملاک ها و معیارهای شرک است که از قرآن مجید استفاده می شود. اما عده ای، از پیش خود معیارها و ملاک هایی برای شرک ابداع کرده اند و با آنها، دیگر مسلمانان را به شرک متهم می کنند. از نظر ما، ملاک ها و معیارهایی که آنها برای شرک تعیین کرده اند، هیچ گونه اعتباری ندارد؛ زیرا معیارهای آنان با آیات قرآن و سیره پیامبر گرامی اسلام (ص) و جانشینان ایشان (دوازده امام) منافات دارد. در این جا به بعضی از معیارهای خود ساخته آنها اشاره می کنیم: 1. اعتقاد به سلطه غیبی برای غیر خداوند؛ آنها می گویند: اگر کسی به پیامبر یا غیر او از اولیا الله استغاثه [و از آنها طلب یاری] کند و به این مسئله که او دعایش را می شنود و از احوالش با خبر است، یا حاجتش را برآورده می کند، معتقد باشد، اینها انواعی از شرک اکبر است.[7] 2. حاجت خواستن از اموات؛ گفته اند: از انواع شرک، حاجت خواستن از اموات و استعانت از آنان و توجه به آنان است و این اصل و اساس شرک در عالم است.[8] 3. دعا و توسل نوعی عبادت است؛ گفته اند: عبادت مخصوص خداست و دعا هم نوعی عبادت است، پس درخواست از غیر خدا، شرک است.[9] 4. زیارت قبرها شرک است. 5. تبرک جستن به آثار انبیا و صالحان، شرک است. 6. احتفال (جشن گرفتن) میلاد پیامبر شرک است. 7. ساختن گنبد و بارگاه بر روی قبرها شرک است. این معیارهای خود ساخته و عقاید را می توان به دو دسته تقسیم کرد: 1. یک دسته از این معیارها و اعمال را، از آن جهت که شرک در عقیده می دانند، اعمال مشرکانه گفته اند. در رد این دسته از عقاید آنها، می توان گفت که اگر اعتقاد به سلطه غیبی، اعتقاد به شفا دادن و اعتقاد به بر آوردن حاجت و ... ،به این نحو باشد که تمامی این امور به خداوند مستند است و دیگران هرچه دارند از جانب خداوند متعال به آنها داده شده است، شرک نخواهد بود؛ زیرا هیچ گونه استقلالی برای غیر خدا در نظر گرفته نشده است و ما در تعریف شرک در الوهیت و شرک در خالقیت و شرک در ربوبیت، گفتیم که انواع شرک در عقیده، در صورتی تحقق پیدا می کند که کسی عقیده داشته باشد، غیر خداوند به طور مستقل دارای صفات کمال و جلال باشد، یا به طور مستقل بتواند خلق کند و یا به طور مستقل بتواند تدبیر کند؛ اما اگر قدرت او یک قدرت وابسته به خداوند باشد، دیگر شرکی نخواهد بود. ما و سایر مسلمان هایی که از پیامبر اکرم و جانشینان ایشان حاجت می خواهیم و یا عقیده داریم آنها قدرت فوق العاده ای دارند و یا ... ، این مقام را برای آنها مقامی عطا شده از جانب پروردگار واحد متعال می دانیم. با این وصف، آیا باز هم شرک است؟ 2. قسم دوم از کارهایی را که آنها شرک می دانند از آن جهت است که این اعمال را عبادت پنداشته اند، مثل جشن گرفتن برای میلاد پیامبر (ص)، بنای گنبد و بارگاه روی قبرها، بوسیدن ضریح و... . در مکتب اسلام عبادت، دارای ویژگی هایی است و با آن ویژگی ها مخصوص خداوند است. عبادت، عبارت است از: خضوع و خشوعی که ناشی از اعتقاد به الوهیت، یا خالقیت و یا ربوبیت باشد. اما اگر خضوع و خشوعی، ناشی از چنین اعتقاداتی نباشد، به هیچ وجه عبادت نخواهد بود. به همین جهت وقتی خداوند در سوره یوسف قرآن مجید، سجده برادران یوسف (ع) در مقابل آن حضرت را نقل می کند، آن را شرک ندانسته است؛ زیرا آنان هیچ گاه درباره یوسف، اعتقاد به الوهیت، خالقیت و یا ربوبیت نداشتند. خوشبختانه، علمای دین اسلام و دانشمندان بیدار به تمامی این موارد و معیارهای خودساخته جواب داده اند. برای اطلاع بیشتر می توانید به کتاب:بحوث قرآنیة فی التوحید و الشرک، نوشته، سبحانی، جعفر مراجعه کنید. پی نوشتها: [1] مجمع البحرین، ج 5، ص 274؛ العین، ج 5، ص 293. [2] حنیف از ماده حنف ( بر وزن هدف ) به معنی تمایل پیدا کردن از گمراهی به درستی و راستی است، در حالی که جنف، عکس آن است؛ یعنی از راستی به کجی گرائیدن، و از آن جا که پیروان توحید خالص، از شرک، روی گردان شده و به این اصل اساسی متمایل می‌شوند، به آنها حنیف گفته می‌شود. و نیز به همین دلیل، یکی از معانی حنیف، مستقیم و صاف است. و از این جا روشن می‌شود، تفسیرهایی که مفسران برای کلمه حنیف کرده‌اند، مانند حج خانه خدا، پیروی از حق، پیروی ابراهیم (ع) و اخلاص عمل، همگی به همان معنای کلی و جامع، بازگشت می‌کند و اینها هر یک، مصداقی از آن است. تفسیر نمونه، ج 2، ص 605. [3] "قل اننی هدانی ربی الی صراط مستقیم دیناً قیماً ملة ابراهیم حنیفاً و ما کان من المشرکین"، انعام، 161. [4] "و ان اقم وجهک للدین حنیفاً و لاتکونن من المشرکین"، یونس، 105. [5] لازم به تذکر است که همه اقسام شرک، به نوعی موجب کفر خواهد شد، البته باید دقت کرد که مراد ما از کفر اعم از کفر کلامی و فقهی می باشد. [6] "لقد کفرالذین قالوا ان الله هو المسیح بن مریم"، مائده، 17. [7] مجموعه فتاوی بن باز، ج 2، ص 552. [8] فتح المجید، ص 68. [9]الرد علی الرافضة (طبق نقل شیعه شناسی)، رضوانی، علی اصغر ، ص 135- 143. منبع: www.islamquest.net
شرک چیست؟
پاسخ اجمالی:
"شرک" در لغت به معنای نصیب (سهم) قراردادن و در اصطلاح قرآن، مراد از شرک، شریک و مثل و مانند قراردادن برای خداوند متعال است و در مقابل "حنفیت" است. "حنیف"؛ یعنی میل به استقامت و اعتدال، و از آن جا که پیروان توحید خالص، از شرک روی گردان شده و به این اصل اساسی متمایل میشوند، به آنها حنیف گفته میشود.
شرک به دو قسم شرک در عقیده و شرک در عمل (عبادت و طاعت) تقسیم می شود.
شرک در عقیده، دارای اقسامی است:
1. شرک در الوهیت: اعتقاد به موجودی غیر از خداوند که دارای تمام صفات الاهی به طور مستقل باشد.
2. شرک در خالقیت: اعتقاد به دو مبدأ و خالق مستقل برای عالم.
3. شرک در ربوبیت: اعتقاد به این که پروردگاران مستقل و متعددی برای تدبیر امور عالم وجود دارند.
شرک در عمل نیز به دو قسم شرک جلیّ (آشکار) و شرک خفی (پنهان) تقسیم می شود و دارای احکامی است که در علوم فقه و کلام، از آن بحث شده است.
از نظر خداوند متعال، همه اقسام شرک، گمراهی محسوب شده و ظلم عظیمی به پروردگار است که قابل بخشایش نیست.
امروزه، بعضی از فرقه ها این مسئله (شرک) را دست آویزی برای خطا شمردن نظریات دیگران قرار داده اند و در هر زمان و هر موضعی که خود را برای استدلال، ضعیف و دست خالی می بینند، دیگران را به شرک متهم می کنند که این، عملی غیر اسلامی، غیر اخلاقی و انحرافی است. البته علمای دین اسلام، تمام اشکالات آنها را پاسخ گفته اند.
پاسخ تفصیلی:
"شرک"، در لغت به معنای نصیب قرار دادن، و درهم آمیخته شدن دو شریک است[1] و در اصطلاح قرآنی، در مقابل حنفیت به کار برده می شود و مراد از شرک، شریک و مثل و مانند قراردادن برای خداوند متعال است. حنیف، به معنای تمایل پیدا کردن از گمراهی به درستی و راستی است، و از آن جا که پیروان توحید خالص، از شرک روی گردان شده و به این اصل اساسی متمایل میشوند، به آنها حنیف گفته میشود و نیز به همین دلیل، یکی از معانی حنیف، مستقیم و صاف است".[2]
خداوند متعال در قرآن کریم، به پیامبر خود می فرماید: "بگو: پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده، آیینی پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا)، آیین ابراهیم (ع)، که از آیین های خرافی روی برگرداند و از مشرکان نبود".[3]
همچنین می فرماید: "و به من دستور داده شده که روی خود را به آیینی متوجه ساز که از هرگونه شرک خالی است و از مشرکان مباش".[4]
بنابراین از نظر قرآن، شرک، نقطه مقابل دین حنیف است و برای شناخت شرک باید دین حنیف را شناخت، از جهت: "تعرف الاشیاء باضدادها"؛ یعنی، اشیا به واسطه ضدشان شناخته می شوند. در یک جمله، می توان گفت که شرک، ضد توحید است و همان طور که توحید دارای اقسامی است، شرک نیز دارای اقسامی است.
در یک تقسیم بندی کلی، شرک به دو قسم "شرک در عقیده" و "شرک در عمل" تقسیم می شود. شرک در عقیده، به سه قسم تقسیم می شود:
1. شرک در الوهیت: اعتقاد به موجودی غیر از خداوند که به طور مستقل دارای تمام صفات جمال و کمال است. چنین اعتقادی موجب کفر می شود[5]، به همین جهت خداوند در قرآن کریم می فرماید: "آنها که گفتند خدا، همان مسیح بن مریم است، به طور مسلم کافر شدند".[6]
2. شرک در خالقیت: انسان دو مبدأ مستقل برای عالم قائل شود، به طوری که خلق و تصرف در شئونات عالم به دست شان است. همان گونه که مجوس (زرتشتی ها) قائل به دو مبدأ خیر (یزدان) و شر (اهرمن) بودند.
3. شرک در ربوبیت: آن است که انسان معتقد شود در عالم، ارباب (پروردگاران) متعددی است و خداوند رب الارباب است. به این معنا که تدبیر عالم به هر یک از ارباب متفرق، به طور مستقل تفویض شده است. همان گونه که مشرکان عصر حضرت ابراهیم (ع) به این نوع شرک مبتلا بودند و گروهی ستارگان را مدبر عالم می دانستند و گروه دیگر ماه را و گروهی خورشید را.
شرک در مقام عمل:
شرک در مقام عمل را شرک در طاعت و عبادت می نامند و به این معناست که انسان خضوع و خشوعش ناشی از اعتقاد به الوهیت یا خالقیت و یا ربوبیت کسانی باشد که برای آنها خضوع و خشوع دارد و به آنها احترام می گذارد.
اینها ملاک ها و معیارهای شرک است که از قرآن مجید استفاده می شود.
اما عده ای، از پیش خود معیارها و ملاک هایی برای شرک ابداع کرده اند و با آنها، دیگر مسلمانان را به شرک متهم می کنند.
از نظر ما، ملاک ها و معیارهایی که آنها برای شرک تعیین کرده اند، هیچ گونه اعتباری ندارد؛ زیرا معیارهای آنان با آیات قرآن و سیره پیامبر گرامی اسلام (ص) و جانشینان ایشان (دوازده امام) منافات دارد.
در این جا به بعضی از معیارهای خود ساخته آنها اشاره می کنیم:
1. اعتقاد به سلطه غیبی برای غیر خداوند؛ آنها می گویند: اگر کسی به پیامبر یا غیر او از اولیا الله استغاثه [و از آنها طلب یاری] کند و به این مسئله که او دعایش را می شنود و از احوالش با خبر است، یا حاجتش را برآورده می کند، معتقد باشد، اینها انواعی از شرک اکبر است.[7]
2. حاجت خواستن از اموات؛ گفته اند: از انواع شرک، حاجت خواستن از اموات و استعانت از آنان و توجه به آنان است و این اصل و اساس شرک در عالم است.[8]
3. دعا و توسل نوعی عبادت است؛ گفته اند: عبادت مخصوص خداست و دعا هم نوعی عبادت است، پس درخواست از غیر خدا، شرک است.[9]
4. زیارت قبرها شرک است.
5. تبرک جستن به آثار انبیا و صالحان، شرک است.
6. احتفال (جشن گرفتن) میلاد پیامبر شرک است.
7. ساختن گنبد و بارگاه بر روی قبرها شرک است.
این معیارهای خود ساخته و عقاید را می توان به دو دسته تقسیم کرد:
1. یک دسته از این معیارها و اعمال را، از آن جهت که شرک در عقیده می دانند، اعمال مشرکانه گفته اند.
در رد این دسته از عقاید آنها، می توان گفت که اگر اعتقاد به سلطه غیبی، اعتقاد به شفا دادن و اعتقاد به بر آوردن حاجت و ... ،به این نحو باشد که تمامی این امور به خداوند مستند است و دیگران هرچه دارند از جانب خداوند متعال به آنها داده شده است، شرک نخواهد بود؛ زیرا هیچ گونه استقلالی برای غیر خدا در نظر گرفته نشده است و ما در تعریف شرک در الوهیت و شرک در خالقیت و شرک در ربوبیت، گفتیم که انواع شرک در عقیده، در صورتی تحقق پیدا می کند که کسی عقیده داشته باشد، غیر خداوند به طور مستقل دارای صفات کمال و جلال باشد، یا به طور مستقل بتواند خلق کند و یا به طور مستقل بتواند تدبیر کند؛ اما اگر قدرت او یک قدرت وابسته به خداوند باشد، دیگر شرکی نخواهد بود. ما و سایر مسلمان هایی که از پیامبر اکرم و جانشینان ایشان حاجت می خواهیم و یا عقیده داریم آنها قدرت فوق العاده ای دارند و یا ... ، این مقام را برای آنها مقامی عطا شده از جانب پروردگار واحد متعال می دانیم. با این وصف، آیا باز هم شرک است؟
2. قسم دوم از کارهایی را که آنها شرک می دانند از آن جهت است که این اعمال را عبادت پنداشته اند، مثل جشن گرفتن برای میلاد پیامبر (ص)، بنای گنبد و بارگاه روی قبرها، بوسیدن ضریح و... .
در مکتب اسلام عبادت، دارای ویژگی هایی است و با آن ویژگی ها مخصوص خداوند است. عبادت، عبارت است از: خضوع و خشوعی که ناشی از اعتقاد به الوهیت، یا خالقیت و یا ربوبیت باشد.
اما اگر خضوع و خشوعی، ناشی از چنین اعتقاداتی نباشد، به هیچ وجه عبادت نخواهد بود. به همین جهت وقتی خداوند در سوره یوسف قرآن مجید، سجده برادران یوسف (ع) در مقابل آن حضرت را نقل می کند، آن را شرک ندانسته است؛ زیرا آنان هیچ گاه درباره یوسف، اعتقاد به الوهیت، خالقیت و یا ربوبیت نداشتند.
خوشبختانه، علمای دین اسلام و دانشمندان بیدار به تمامی این موارد و معیارهای خودساخته جواب داده اند.
برای اطلاع بیشتر می توانید به کتاب:بحوث قرآنیة فی التوحید و الشرک، نوشته، سبحانی، جعفر مراجعه کنید.
پی نوشتها:
[1] مجمع البحرین، ج 5، ص 274؛ العین، ج 5، ص 293.
[2] حنیف از ماده حنف ( بر وزن هدف ) به معنی تمایل پیدا کردن از گمراهی به درستی و راستی است، در حالی که جنف، عکس آن است؛ یعنی از راستی به کجی گرائیدن، و از آن جا که پیروان توحید خالص، از شرک، روی گردان شده و به این اصل اساسی متمایل میشوند، به آنها حنیف گفته میشود. و نیز به همین دلیل، یکی از معانی حنیف، مستقیم و صاف است.
و از این جا روشن میشود، تفسیرهایی که مفسران برای کلمه حنیف کردهاند، مانند حج خانه خدا، پیروی از حق، پیروی ابراهیم (ع) و اخلاص عمل، همگی به همان معنای کلی و جامع، بازگشت میکند و اینها هر یک، مصداقی از آن است. تفسیر نمونه، ج 2، ص 605.
[3] "قل اننی هدانی ربی الی صراط مستقیم دیناً قیماً ملة ابراهیم حنیفاً و ما کان من المشرکین"، انعام، 161.
[4] "و ان اقم وجهک للدین حنیفاً و لاتکونن من المشرکین"، یونس، 105.
[5] لازم به تذکر است که همه اقسام شرک، به نوعی موجب کفر خواهد شد، البته باید دقت کرد که مراد ما از کفر اعم از کفر کلامی و فقهی می باشد.
[6] "لقد کفرالذین قالوا ان الله هو المسیح بن مریم"، مائده، 17.
[7] مجموعه فتاوی بن باز، ج 2، ص 552.
[8] فتح المجید، ص 68.
[9]الرد علی الرافضة (طبق نقل شیعه شناسی)، رضوانی، علی اصغر ، ص 135- 143.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] آیا تعظیم کردن درمقابل حرم امامان شرک نیست اینکه ما به غیر خدا تعظیم میکنم شرک نیست؟
- [سایر] شرک چیست؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در استفتایی که به شما نسبت داده اند آمده است که یهود و نصاری و مجوس اگر مشرک نباشند طاهرند معنای مشرک بودن چیست؟ آیا اعتقاد به دو خدا (مجوس) و سه خدا (نصاری) که اکنون معمول است شرک است؟
- [سایر] معنای شرک مشرکان مکه چیست؟
- [سایر] آیا توسل شرک نیست؟
- [سایر] آیا توسل شرک است؟
- [سایر] تفاوت توسل و شرک چیست؟
- [سایر] بر اساس تعالیم قرآن شرک بدترین گناهان شمرده میشود، و در (سوره 4 آیه 48، 116) میگوید خدا شرک را نمیبخشد! ابراهیم(ع) با پرستش ماه و خورشید و ستاره به عنوان خدایش دچار شرک میشود:(سوره 6 آیه 76-78)، اما مسلمانان فکر میکنند که پیامبران گناه نمیکنند. آیا الله شرک را میبخشد؟
- [سایر] درجات توحید و شرک را بیان کنید؟
- [سایر] آیا دلیلی بر شرک وهابیت وجود دارد؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] نیم خورده سگ و خوک و مشرک، نجس و خوردن آن حرام است و نیم خورده حیوانات حرام گوشت پاک و خوردن آن مکروه می باشد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر پدر و مادر و جدّ و جدّه بچّه نابالغ مشرک باشند آن بچه هم نجس است، و اگر یکی از اینها مسلمان باشد بچه پاک است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر مشرک شهادتین بگوید و انسان نداند قلباً مسلمان شده یا نه، پاک است، ولی اگر بداند قلباً مسلمان نشده بنابر احتیاط واجب باید از او اجتناب کرد.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر کسی بر اثر تقصیر در فراگیری حکم شرعی , نداند که مثلاً عرق مشرک و ملحد نجس است و با جامه آلوده به آن عرق، نماز به جا آورد، نماز او باطل است.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر ذرّه ای خون حیض، نفاس، استحاضه، همچنین خون حیوان نجس و انسان ملحد یا مشرک و حیوانی که به ذبح شرعی کشته نشده و به حکم مردار است, در لباس یا بدن کسی باشد، نماز با آن, باطل است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مرتدّ از لحاظ نجس و پاکی حکم گروهی را دارد که به دین آنها در آمده است بنابراین اگر مشرک شده باشد نجس و اگر به دین یهودی و نصرانی گرویده باشد محکوم به طهارت است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] نجاسات یازده چیز است: اول: بول، دوّم: غائط، سوّم: منی، چهارم: مُردار، پنجم: خون، ششم و هفتم: سگ و خوک، هشتم: مشرک، نهم: شراب، دهم: فقّاع، یازدهم: عرق شتر نجاست خوار. 1و2 بول و غائط
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر موقعی که مشرک بوده لباس او با رطوبت به بدنش رسیده باشد و آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او نباشد نجس است، بلکه اگر در بدن او هم باشد باید از آن اجتناب کند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر به واسطه ندانستن مسأله، نداند یک چیز نجس است مثلاً نداند عرق شتر نجاستخوار یا عرق مشرک نجس است و با آن نماز بخواند نمازش باطل می باشد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر به واسطه ندانستن مسأله از روی تقصیر؛ چیز نجسی را نداند نجس است؛ مثلا نداند عرق کافر مشرک نجس است و با آن نماز بخواند؛ نمازش باطل است.