تأثیر اسلام در پیشرفت تمدن بشری چه بوده است؟
پاسخ اجمالی: تمدن در هر ملتی نشانه تعالی و پیشرفت آن ملت است. سابقه ایجاد تمدن در کشورهای اسلامی بدین معنا است که آنان دارای تولید فکر و اندیشه، ‌ثروت و سرمایه و نیز قدرت بوده اند. و اگر غیر از این بود تمدنی شکل نمی گرفت. تمدن به معنای پذیرش شهرنشینی، پذیرش نظم و قانون و سایر شئون اجتماعی و همکاری افراد اجتماع با یکدیگر است. و برای شکل گیری یک تمدن عناصر متعددی تأثیر گذار است که عبارت است از: علم، نظم، امنیت، تعاون و همکاری و... که در دین اسلام چه در قرآن و چه در روایات و سیره معصومان (ع) تأکیدات فراوانی بر عناصر تمدن ساز شده است و در حقیقت می توان گفت؛ دین اسلام یک دین تمدن ساز است. تمدن فعلی جهان برآیندی از تلاش و کوشش ملل مختلف جهان در طول تاریخ است که در این میان سهم اسلام در به وجود آمدن این تمدن جدید، بسیار برجسته است؛ زیرا اسلام علاوه بر این که خود مولد علم و تکنولوژی بوده است، آن را به غرب نیز انتقال داده است که این انتقال از سه راه صورت پذیرفته است: اول. با ارتباط با مسیحیان و تعامل با آنها، دوم. ترجمه آثار علمی دانشمندان مسلمان به زبان های ملل اروپا، سوم. تدریس در مراکز علمی اروپائیان. پاسخ تفصیلی: تمدن سازی هر ملتی نشانه تعالی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن ملت است و بیانگر رشد، توسعه و پیشرفت در همه عرصه های فعالیت آن جامعه می باشد. افتخار هر ملتی به وجود تمدن های متعدد در دوره تاریخی آن می باشد. این اهمیت بدان جهت است که تمدن سازی به شکلی منسجم و روش مند ملازم با تولید در سه عرصه است: ‌1. تولید در عرصه اقتصاد برای ایجاد ثروت. 2. تولید در عرصه فرهنگ به منظور تولید اندیشه. 3. تولید در عرصه سیاست که به طور خاص از آن به عنوان تولید قدرت یاد می شود. نکته حائز اهمیت آن است که نمی توان بدون امنیت در هر یک از عرصه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تولید کننده بود؛ لذا وجود حداقلی از امنیت ضروری است. سابقه ایجاد تمدن در کشورهای اسلامی بدین معنا است که آنان دارای تولید فکر و اندیشه، ‌ثروت و سرمایه و نیز قدرت بوده اند. در غیر این صورت تمدنی شکل نمی پذیرفت. ایجاد تمدن نیز به شدت به وجود امنیت وابسته است، امنیتی که مبتنی بر دانشی است که از گزاره ها و نظرات امنیتی تشکیل شده است. و تا دانش های گوناگون دینی، فلسفی و عرفانی و... نباشد طبیعتاً نظریه های امنیتی شکل نگرفته و متعاقب آن سازمان ها، دستگاه ها و نهادهای اجرایی تمدن ساز هم به وجود نمی آید. با این توضیح می پردازیم به تعریف تمدن که اساساً تمدن چیست و چه تعاریفی دارد؟ تمدن یک کلمه عربی است که ریشه آن (مُدُن) بوده و معنای آن پذیرش شهرنشینی، خو گرفتن به آداب و اخلاق شهریان، پذیرش نظم و قانون و سایر شئون اجتماعی و همکاری افراد اجتماع با یکدیگر در امور مختلف اجتماعی و سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و غیره است. [1] در کتاب دیگری نیز تمدن چنین تعریف شده است: به اخلاق مردم شهرنشین خوی گرفت، از جهل و نادانی به شهریگری و انسانیت تغییر یافت. [2] ویل دورانت یکی از دانشمندان بزرگ فرانسوی، در تعریف تمدن می گوید: " تمدن به شکل کلی آن عبارت از نظمی اجتماعی است که در نتیجه وجود آن، خلاقیت فرهنگی امکانپذیر میشود و جریان پیدا میکند. در تمدن، چهار رکن و عنصر اساسی وجود دارد که عبارت اند از: پیش بینی و احتیاط در امور اقتصادی، سازمان سیاسی و سنن اخلاقی و کوشش در راه معرفت و بسط هنر. ظهور تمدن هنگامی امکانپذیر است که هرج و مرج و ناامنی پایان پذیرفته باشد؛ چه فقط هنگام از بین رفتن ترس است که کنجکاوی و احتیاج به ابداع و اختراع به کار می افتد و انسان خود را تسلیم غریزه ای میکند که او را به شکل طبیعی به راه کسب علم و معرفت و تهیه وسایل بهبود زندگی سوق میدهد". [3] عناصر تشکیل دهنده تمدن برای شکل گیری یک تمدن عناصر متعددی تأثیر گذار است. علم: علم یکی از اساسی ترین رکن و لایه شکل گیری تمدن است که در اسلام از اهمیت بسزایی برخوردار است، و در قرآن تأکید زیادی بر آن شده است: (قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یعْلَمُون)؛ [4] آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند یکسانند؟ در روایات نیز تأکیدات فراوانی بر این موضوع دیده می شود. امام علی (ع) می فرماید: (ای مردم بدانید که دین هنگامی کامل و درست است که علم بیاموزید و علم خود را بکار ببندید. آگاه باشید تحصیل علم واجب‌تر است از تحصیل مال. [5] نظم: نظم یعنی آراستگی و قرار گرفتن هر چیزی در جای مناسب خود، به طوری که پیوستگی و هماهنگی ایجاد شده، مجموعه ای را به سوی هدف مشترک سوق می دهد. همه پیامبران از آغاز تا خاتم انبیاء(ص) برای ایجاد نظم اجتماعی، قوانین فردی و اجتماعی زیادی را بیان نموده اند. قوانینی که وظایف انسان ها را در قبال خود، خانواده، جامعه، همنوعان، محیط زندگی و حاکمان بیان کرده است که این مسئله نیز از اهمیت بسزایی در تشکیل تمدن بر خوردار است. امنیت: به معنای آرامش و احساس راحتی است که در سایه حکومت و دولت و قانون و نظم حاصل می شود و تا این عنصر حاصل نگردد به وجود آمدن تمدن ممکن نخواهد شد. آیات قرآن درباره امنیت اقتصادی و مالی و جانی، نظیر آیات قصاص، سرقت و آیات مربوط به حفظ عرض و آبرو و ناموس مؤمنان، قوانین محکمی هستند که تضمین کننده امنیت اجتماعی اند. وحدت، تعاون و همکاری: این عنصر در پیشرفت تمدن ها نقش عظیمی را ایفا کرده است، به گونه ای که اگر همکاری انسان ها را منتفی بدانیم، جوامع از هم گسیخته و به بدویت منتهی خواهند شد. مدنیت و تمدن در سایه اجتماع و جمعیتِ پایبند به قانون محقق می شود و تفرقه از عناصر بدویت است. قرآن به صراحت به وحدت و یکدلی و اطاعت از حاکمان الاهی فرا می خواند و در سایه آن مردم را از پراکندگی نهی می کند تا به پیشرفت و تعالی برسند: (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا)؛ [6] و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اسلام، و هر گونه وسیله وحدت‌]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! [7] در کنار عوامل فوق به عوامل دیگری نیز می توان اشاره نمود؛ مانند رفاه نسبی و نگرش فرا قومی، اخلاق، صبوری، حلم و ...که در شکل گیری تمدن مؤثر می باشند. با توجه به عوامل فوق می توان گفت بدون این عناصر نمی توان تمدنی را انتظار داشت و هرکسی که اندک مطالعه ای در دین اسلام داشته باشد می داند که دین اسلام چه در قرآن و چه در روایات و سیره معصومان تأکیدات فراوانی بر عناصر تمدن ساز شده است، به نحوی که هیچ دینی را نمی توان یافت که این همه تأکید بر عناصر فوق داشته باشد. (با نگاهی گذرا به منابع تفکر اسلامی، یعنی قرآن کریم و حضرت رسول(ص) و ائمه ی اطهار(ع) می توان دریافت که خداوند و اولیاء او، پیوسته، نه فقط مؤمنان، بلکه کافران و مشرکان و حتی پیروان دیگر ادیان را برخردمندی و بکار گیری عقل دعوت می کند، تا بدان جا که خداوند نه تنها از مؤمنان خواهان ایمان کورکورانه نیست، بلکه توحید، یعنی بنیان ایمان را حاصل تعقل و علم ورزی می دانند). [8] تمدن فعلی جهان برآیندی از تلاش و کوشش ملل مختلف جهان در طول تاریخ است که در این میان سهم اسلام در به وجود آمدن این تمدن جدید بسیار برجسته است؛ زیرا اسلام علاوه براین که خود مولد علم و تکنولوژی بوده، بلکه آن را به غرب نیز انتقال داده است. به طور کلی انتقال علوم و تمدن از اسلام به غرب از سه راه انجام گرفت: 1. تعامل مسلمانان با مسیحیان در اسپانیا، ایتالیا، سیسیل و در جنگ های صلیبی و آشنا شدن با فرهنگ و تمدن اسلامی در نقاط گوناگون جهان اسلامی و مرزهای آن با دنیای خارج از آن. 2. ترجمه کتب عربی به زبان های اروپایی، در جریان رویکردی که از آن به نهضت ترجمه از عربی به لاتین تعبیر می شود، از سده پنجم تا هفتم هجری. 3. تدریس و استفاده از کتب عربی که دانشمندان مسلمان آنها را نوشته و یا ترجمه کرده بودند در مراکز علمی. 4. آمیزش مسیحیان با مسلمانان از راه ازدواج و روابط اجتماعی، تقلید مسیحیان از طرز لباس پوشیدن و آداب و رسوم مسلمانان. [9] مسلمانان با الهام از عناصر اصیل اسلامی و با بهره گیری از میراث تمدن های پیش از خود، یونان، مصر، روم، ایران، هند، بین النهرین، چین و ... پایه های اولیه تمدن اسلامی را پی ریزی کردند و در دوره های بعد آن چنان در توسعه و تکامل آن جدیت به خرج دادند که نزدیک به هشت قرن رهبری فکری ملت ها را برعهده گرفتند. در این مدت طولانی مسلمانان به نقش دوگانه ای دست زدند. از یک سو با انتقال آثار ارزشمند تمدن های گذشته به جهان اسلام نه تنها آنها را از انهدام و فراموشی نجات دادند، بلکه با ترجمه و تصحیح و تکمیل اندیشه های آنان بسیاری از علوم گذشته را به کمال رساندند. از سوی دیگر توفیق پایه گذاری برخی از علوم جدید؛ مثل شیمی آزمایشی، فیزیک جدید، جبر، مثلثات، زمین شناسی، زیست شناسی، جامعه شناسی و فلسفه تاریخ را نیز به دست آوردند. مثلاً جابربن حیان و زکریای رازی، علم شیمی را از مفهوم معنایی و قدیمی آن بیرون آورده به آزمایش ها کشاندند. ابن هیثم در علم فیزیک شاخه نور شناسی را پایه ریزی کرد. خوارزمی با ابداع علم جبر نه تنها نام خود را جاودانه ساخت، بلکه خدمت بزرگی نیز به جهان بشریت انجام داد. ابن خلدون شیوه جدیدی در تجزیه و تحلیل موضوعات تاریخی مطرح ساخت و در واقع تاریخ و جامعه شناسی را به وجود آورد و پس از این بود که فرهنگ و تمدن اسلام موجب شد تا اروپا و سایر مناطق از آن تأثیر یافته و بیدار شوند. [10] علاوه بر موارد فوق، علوم مختلف بسیاری است که توسط مسلمانان توسعه داده شده و یا بعضاً خود مبدع آن بودند، که تأثیر بسزایی بر تمدن امروزی غرب داشته است. به خصوص علم طب که از جمله علومی است که مسلمانان در تکوین و اعتلای آن سهم بسزایی داشتند. چشم پزشکی، جراحی و روان شناسی نیز از جمله شاخه های پزشکی است که مسلمانان تأثیر فراوانی در توسعه آن داشتند و آثار دانشمندان پزشک مسلمان تا صدها سال در دانشکده های پزشکی اروپا تدریس می گردید. آنها از آثار دانشمندانی چون ابن سینا برای تربیت پزشکان خود سود می بردند و به این پزشک مسلمان افتخار می کردند. در علومی؛ مانند شیمی و فیزیک نیز تمدن غرب مدیون تمدن اسلام است و هنوز هم ستارگان پر فروغی در آسمان این علم؛ مانند جابر بن حیان، ابن هیثم، زکریای رازی و... می درخشد. گفتنی است که بسیاری از چیزهایی که امروزه با عنوان تمدن اسلامی عنوان می شود در حقیقت، تمدن مسلمانان است که برگرفته از آموزه های کلی اسلامی است. بنابر این، نمی توان به تمام این موارد به طور کلی به عنوان تمدن اسلامی جنبه تقدس داد. پی نوشتها: [1] لغتنامه های دهخدا، فرهنگ معین و فرهنگ عمید، واژه "مدن" . [2] فرهنگ أبجدی عربی- فارسی، ص 258، ذیل واژه مدن. [3] ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام، ج 1، ص 3، انتشارات انقلاب اسلامی، چاپ چهارم، 1372 . [4] زمر، 9. [5] کلینی، اصول کافی. ج 1. باب اول. ح 4. [6] آل عمران، 113. [7] مقاله، محرمی، غلامحسن ، نقش انبیا در پیشرفت تمدن بشری، www.tebyan-zn.ir . [8] ولایتی، علی اکبر، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران ، جلد 1، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، 1382. [9] همان، ص 231. [10] محمدی، ذکرالله، نقش فرهنگ و تمدن اسلامی در بیداری غرب، انتشارات دانشگاه بین المللی امام خمینی، 1373. منبع: www.islamquest.net
عنوان سوال:

تأثیر اسلام در پیشرفت تمدن بشری چه بوده است؟


پاسخ:

پاسخ اجمالی:
تمدن در هر ملتی نشانه تعالی و پیشرفت آن ملت است. سابقه ایجاد تمدن در کشورهای اسلامی بدین معنا است که آنان دارای تولید فکر و اندیشه، ‌ثروت و سرمایه و نیز قدرت بوده اند. و اگر غیر از این بود تمدنی شکل نمی گرفت.
تمدن به معنای پذیرش شهرنشینی، پذیرش نظم و قانون و سایر شئون اجتماعی و همکاری افراد اجتماع با یکدیگر است. و برای شکل گیری یک تمدن عناصر متعددی تأثیر گذار است که عبارت است از: علم، نظم، امنیت، تعاون و همکاری و... که در دین اسلام چه در قرآن و چه در روایات و سیره معصومان (ع) تأکیدات فراوانی بر عناصر تمدن ساز شده است و در حقیقت می توان گفت؛ دین اسلام یک دین تمدن ساز است. تمدن فعلی جهان برآیندی از تلاش و کوشش ملل مختلف جهان در طول تاریخ است که در این میان سهم اسلام در به وجود آمدن این تمدن جدید، بسیار برجسته است؛ زیرا اسلام علاوه بر این که خود مولد علم و تکنولوژی بوده است، آن را به غرب نیز انتقال داده است که این انتقال از سه راه صورت پذیرفته است:
اول. با ارتباط با مسیحیان و تعامل با آنها،
دوم. ترجمه آثار علمی دانشمندان مسلمان به زبان های ملل اروپا،
سوم. تدریس در مراکز علمی اروپائیان.

پاسخ تفصیلی:
تمدن سازی هر ملتی نشانه تعالی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن ملت است و بیانگر رشد، توسعه و پیشرفت در همه عرصه های فعالیت آن جامعه می باشد. افتخار هر ملتی به وجود تمدن های متعدد در دوره تاریخی آن می باشد. این اهمیت بدان جهت است که تمدن سازی به شکلی منسجم و روش مند ملازم با تولید در سه عرصه است:
‌1. تولید در عرصه اقتصاد برای ایجاد ثروت.
2. تولید در عرصه فرهنگ به منظور تولید اندیشه.
3. تولید در عرصه سیاست که به طور خاص از آن به عنوان تولید قدرت یاد می شود.
نکته حائز اهمیت آن است که نمی توان بدون امنیت در هر یک از عرصه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تولید کننده بود؛ لذا وجود حداقلی از امنیت ضروری است.
سابقه ایجاد تمدن در کشورهای اسلامی بدین معنا است که آنان دارای تولید فکر و اندیشه، ‌ثروت و سرمایه و نیز قدرت بوده اند. در غیر این صورت تمدنی شکل نمی پذیرفت. ایجاد تمدن نیز به شدت به وجود امنیت وابسته است، امنیتی که مبتنی بر دانشی است که از گزاره ها و نظرات امنیتی تشکیل شده است. و تا دانش های گوناگون دینی، فلسفی و عرفانی و... نباشد طبیعتاً نظریه های امنیتی شکل نگرفته و متعاقب آن سازمان ها، دستگاه ها و نهادهای اجرایی تمدن ساز هم به وجود نمی آید. با این توضیح می پردازیم به تعریف تمدن که اساساً تمدن چیست و چه تعاریفی دارد؟
تمدن یک کلمه عربی است که ریشه آن (مُدُن) بوده و معنای آن پذیرش شهرنشینی، خو گرفتن به آداب و اخلاق شهریان، پذیرش نظم و قانون و سایر شئون اجتماعی و همکاری افراد اجتماع با یکدیگر در امور مختلف اجتماعی و سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و غیره است. [1] در کتاب دیگری نیز تمدن چنین تعریف شده است: به اخلاق مردم شهرنشین خوی گرفت، از جهل و نادانی به شهریگری و انسانیت تغییر یافت. [2]
ویل دورانت یکی از دانشمندان بزرگ فرانسوی، در تعریف تمدن می گوید: " تمدن به شکل کلی آن عبارت از نظمی اجتماعی است که در نتیجه وجود آن، خلاقیت فرهنگی امکانپذیر میشود و جریان پیدا میکند. در تمدن، چهار رکن و عنصر اساسی وجود دارد که عبارت اند از: پیش بینی و احتیاط در امور اقتصادی، سازمان سیاسی و سنن اخلاقی و کوشش در راه معرفت و بسط هنر. ظهور تمدن هنگامی امکانپذیر است که هرج و مرج و ناامنی پایان پذیرفته باشد؛ چه فقط هنگام از بین رفتن ترس است که کنجکاوی و احتیاج به ابداع و اختراع به کار می افتد و انسان خود را تسلیم غریزه ای میکند که او را به شکل طبیعی به راه کسب علم و معرفت و تهیه وسایل بهبود زندگی سوق میدهد". [3]
عناصر تشکیل دهنده تمدن
برای شکل گیری یک تمدن عناصر متعددی تأثیر گذار است.
علم: علم یکی از اساسی ترین رکن و لایه شکل گیری تمدن است که در اسلام از اهمیت بسزایی برخوردار است، و در قرآن تأکید زیادی بر آن شده است: (قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یعْلَمُون)؛ [4] آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند یکسانند؟ در روایات نیز تأکیدات فراوانی بر این موضوع دیده می شود. امام علی (ع) می فرماید: (ای مردم بدانید که دین هنگامی کامل و درست است که علم بیاموزید و علم خود را بکار ببندید. آگاه باشید تحصیل علم واجب‌تر است از تحصیل مال. [5]
نظم: نظم یعنی آراستگی و قرار گرفتن هر چیزی در جای مناسب خود، به طوری که پیوستگی و هماهنگی ایجاد شده، مجموعه ای را به سوی هدف مشترک سوق می دهد. همه پیامبران از آغاز تا خاتم انبیاء(ص) برای ایجاد نظم اجتماعی، قوانین فردی و اجتماعی زیادی را بیان نموده اند. قوانینی که وظایف انسان ها را در قبال خود، خانواده، جامعه، همنوعان، محیط زندگی و حاکمان بیان کرده است که این مسئله نیز از اهمیت بسزایی در تشکیل تمدن بر خوردار است.
امنیت: به معنای آرامش و احساس راحتی است که در سایه حکومت و دولت و قانون و نظم حاصل می شود و تا این عنصر حاصل نگردد به وجود آمدن تمدن ممکن نخواهد شد. آیات قرآن درباره امنیت اقتصادی و مالی و جانی، نظیر آیات قصاص، سرقت و آیات مربوط به حفظ عرض و آبرو و ناموس مؤمنان، قوانین محکمی هستند که تضمین کننده امنیت اجتماعی اند.
وحدت، تعاون و همکاری: این عنصر در پیشرفت تمدن ها نقش عظیمی را ایفا کرده است، به گونه ای که اگر همکاری انسان ها را منتفی بدانیم، جوامع از هم گسیخته و به بدویت منتهی خواهند شد. مدنیت و تمدن در سایه اجتماع و جمعیتِ پایبند به قانون محقق می شود و تفرقه از عناصر بدویت است. قرآن به صراحت به وحدت و یکدلی و اطاعت از حاکمان الاهی فرا می خواند و در سایه آن مردم را از پراکندگی نهی می کند تا به پیشرفت و تعالی برسند: (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا)؛ [6] و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اسلام، و هر گونه وسیله وحدت‌]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! [7]
در کنار عوامل فوق به عوامل دیگری نیز می توان اشاره نمود؛ مانند رفاه نسبی و نگرش فرا قومی، اخلاق، صبوری، حلم و ...که در شکل گیری تمدن مؤثر می باشند. با توجه به عوامل فوق می توان گفت بدون این عناصر نمی توان تمدنی را انتظار داشت و هرکسی که اندک مطالعه ای در دین اسلام داشته باشد می داند که دین اسلام چه در قرآن و چه در روایات و سیره معصومان تأکیدات فراوانی بر عناصر تمدن ساز شده است، به نحوی که هیچ دینی را نمی توان یافت که این همه تأکید بر عناصر فوق داشته باشد.
(با نگاهی گذرا به منابع تفکر اسلامی، یعنی قرآن کریم و حضرت رسول(ص) و ائمه ی اطهار(ع) می توان دریافت که خداوند و اولیاء او، پیوسته، نه فقط مؤمنان، بلکه کافران و مشرکان و حتی پیروان دیگر ادیان را برخردمندی و بکار گیری عقل دعوت می کند، تا بدان جا که خداوند نه تنها از مؤمنان خواهان ایمان کورکورانه نیست، بلکه توحید، یعنی بنیان ایمان را حاصل تعقل و علم ورزی می دانند). [8]
تمدن فعلی جهان برآیندی از تلاش و کوشش ملل مختلف جهان در طول تاریخ است که در این میان سهم اسلام در به وجود آمدن این تمدن جدید بسیار برجسته است؛ زیرا اسلام علاوه براین که خود مولد علم و تکنولوژی بوده، بلکه آن را به غرب نیز انتقال داده است. به طور کلی انتقال علوم و تمدن از اسلام به غرب از سه راه انجام گرفت:
1. تعامل مسلمانان با مسیحیان در اسپانیا، ایتالیا، سیسیل و در جنگ های صلیبی و آشنا شدن با فرهنگ و تمدن اسلامی در نقاط گوناگون جهان اسلامی و مرزهای آن با دنیای خارج از آن.
2. ترجمه کتب عربی به زبان های اروپایی، در جریان رویکردی که از آن به نهضت ترجمه از عربی به لاتین تعبیر می شود، از سده پنجم تا هفتم هجری.
3. تدریس و استفاده از کتب عربی که دانشمندان مسلمان آنها را نوشته و یا ترجمه کرده بودند در مراکز علمی.
4. آمیزش مسیحیان با مسلمانان از راه ازدواج و روابط اجتماعی، تقلید مسیحیان از طرز لباس پوشیدن و آداب و رسوم مسلمانان. [9]
مسلمانان با الهام از عناصر اصیل اسلامی و با بهره گیری از میراث تمدن های پیش از خود، یونان، مصر، روم، ایران، هند، بین النهرین، چین و ... پایه های اولیه تمدن اسلامی را پی ریزی کردند و در دوره های بعد آن چنان در توسعه و تکامل آن جدیت به خرج دادند که نزدیک به هشت قرن رهبری فکری ملت ها را برعهده گرفتند. در این مدت طولانی مسلمانان به نقش دوگانه ای دست زدند. از یک سو با انتقال آثار ارزشمند تمدن های گذشته به جهان اسلام نه تنها آنها را از انهدام و فراموشی نجات دادند، بلکه با ترجمه و تصحیح و تکمیل اندیشه های آنان بسیاری از علوم گذشته را به کمال رساندند. از سوی دیگر توفیق پایه گذاری برخی از علوم جدید؛ مثل شیمی آزمایشی، فیزیک جدید، جبر، مثلثات، زمین شناسی، زیست شناسی، جامعه شناسی و فلسفه تاریخ را نیز به دست آوردند. مثلاً جابربن حیان و زکریای رازی، علم شیمی را از مفهوم معنایی و قدیمی آن بیرون آورده به آزمایش ها کشاندند. ابن هیثم در علم فیزیک شاخه نور شناسی را پایه ریزی کرد. خوارزمی با ابداع علم جبر نه تنها نام خود را جاودانه ساخت، بلکه خدمت بزرگی نیز به جهان بشریت انجام داد. ابن خلدون شیوه جدیدی در تجزیه و تحلیل موضوعات تاریخی مطرح ساخت و در واقع تاریخ و جامعه شناسی را به وجود آورد و پس از این بود که فرهنگ و تمدن اسلام موجب شد تا اروپا و سایر مناطق از آن تأثیر یافته و بیدار شوند. [10]
علاوه بر موارد فوق، علوم مختلف بسیاری است که توسط مسلمانان توسعه داده شده و یا بعضاً خود مبدع آن بودند، که تأثیر بسزایی بر تمدن امروزی غرب داشته است. به خصوص علم طب که از جمله علومی است که مسلمانان در تکوین و اعتلای آن سهم بسزایی داشتند. چشم پزشکی، جراحی و روان شناسی نیز از جمله شاخه های پزشکی است که مسلمانان تأثیر فراوانی در توسعه آن داشتند و آثار دانشمندان پزشک مسلمان تا صدها سال در دانشکده های پزشکی اروپا تدریس می گردید. آنها از آثار دانشمندانی چون ابن سینا برای تربیت پزشکان خود سود می بردند و به این پزشک مسلمان افتخار می کردند.
در علومی؛ مانند شیمی و فیزیک نیز تمدن غرب مدیون تمدن اسلام است و هنوز هم ستارگان پر فروغی در آسمان این علم؛ مانند جابر بن حیان، ابن هیثم، زکریای رازی و... می درخشد.
گفتنی است که بسیاری از چیزهایی که امروزه با عنوان تمدن اسلامی عنوان می شود در حقیقت، تمدن مسلمانان است که برگرفته از آموزه های کلی اسلامی است. بنابر این، نمی توان به تمام این موارد به طور کلی به عنوان تمدن اسلامی جنبه تقدس داد.

پی نوشتها:
[1] لغتنامه های دهخدا، فرهنگ معین و فرهنگ عمید، واژه "مدن" .
[2] فرهنگ أبجدی عربی- فارسی، ص 258، ذیل واژه مدن.
[3] ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام، ج 1، ص 3، انتشارات انقلاب اسلامی، چاپ چهارم، 1372 .
[4] زمر، 9.
[5] کلینی، اصول کافی. ج 1. باب اول. ح 4.
[6] آل عمران، 113.
[7] مقاله، محرمی، غلامحسن ، نقش انبیا در پیشرفت تمدن بشری، www.tebyan-zn.ir .
[8] ولایتی، علی اکبر، پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران ، جلد 1، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، 1382.
[9] همان، ص 231.
[10] محمدی، ذکرالله، نقش فرهنگ و تمدن اسلامی در بیداری غرب، انتشارات دانشگاه بین المللی امام خمینی، 1373.
منبع: www.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین