آیا مطرح نمودن برتری مردان نسبت به زنان در قرآن موجب تحقیر زن و فخر فروشی مرد نمی گردد؟
شرح پرسش: در آیه 227 سوره بقره می گوید: زنان را بر شوهران حقوق مشروعی است چنانچه شوهران را بر زنان لیکن مردان را بر زنان فزونی و برتری است. آیا این آیه ابزاری برای تحقیر زن و فخر فروشی مردان نخواهد شد؟ پاسخ : موضوع تفضیل یا برتری انسان ها نسبت به یک دیگر به اشکال و مناسبت های مختلف در برخی آیات قرآن کریم وارد شده است که از جمله آن می توان به موارد زیر اشاره نمود. 1. برتری انسان ها نسبت به سایر خلائق: "به یقین فرزندان آدم را کرامت دادیم، و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکب‌هایی که در اختیارشان گذاشتیم‌] سوار کردیم، و به آنان از نعمت های پاکیزه روزی بخشیدیم، و آنان را بر بسیاری از آفریده‌های خود برتری کامل دادیم". [1] 2. برتری برخی انسان ها نسبت به یک دیگر: "و خدا برخی از شما را در رزق و روزی بر برخی فزونی داده است ...". [2] 3. برتری قومی بر قوم دیگر: "ای پسران اسرائیل به یاد آرید نعمت مرا که به شما دادم (و بیاد آورید) که شما را بر مردم برتری دادم". [3] 4. برتری پیامبران نسبت به یک دیگر: "آن پیامبران، بعضی را بر بعضی برتری دادیم، از آنها کسی بود که خدا با او سخن گفت، و بعضی را مرتبه‌هایی بالا برد، و عیسی پسر مریم را معجزه‌ها دادیم و با روح القدس تأییدش کردیم". [4] 5. برتری مرد بر زن: "مردان، از آن جهت که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است، و از آن جهت که از مال خود نفقه می‌دهند، بر زنان تسلط دارند". [5] 6. برتری مؤمنان نسبت به هم: "و برای هر کدام از آنها درجاتی است بر طبق اعمالی که انجام داده‌اند، تا خداوند کارهایشان را بی‌کم و کاست به آنان تحویل دهد و به آنها هیچ ستمی نخواهد شد". [6] بنابر آنچه ذکر شد؛ جای هیچ شک و تردیدی نیست که خداوند بر اساس اراده حکیمانه خود برخی از افراد را در ویژگی هایی بر سایرین برتری داده است، ولی لازم است بدانیم برتری هایی که خداوند به برخی افراد عنایت فرموده است، گاه جنبه مادی دارد؛ مانند برتری انسان ها نسبت به سایر مخلوقات در رزق، و گاهی نیز جهاتی معنوی است؛ مانند نعمت هدایت پیامبران نسبت به سایر انسان ها. گاه منظور از این درجات و تفضیل ها برتری در دنیا و گاهی نیز تفضیل در آخرت می باشد. اما برتری مردان که در آیاتی از قرآن مطرح گردیده، موجب اظهار نظرهای متفاوتی میان علما و اندیشمندان گردیده است. برخی از مفسران با برداشتی ظاهری سعی در فضیلت بخشیدن به مردان در تمام جنبه ها دارند. [7] همچنین عدّه ای که تحت تأثیر تفکرات غرب و مسئله حقوق بشر به این بحث پرداختند، تلاش نمودند به گونه ای برتری مردان را تبیین نمایند تا با قواعد حقوقی حاکم بر جوامع غربی سازگارتر باشد. در این میان نگاه سومی وجود دارد که فارغ از گرایش های مردسالاری و زن محوری به تبیین این موضوع پرداخته اند. از جمله آیاتی که در آن از برتری مردان سخن به میان آمده است آیه 227 سوره بقره است. این آیه متضمن واژه "درجه" است که از برتری حکایت می نماید. مفسّران در تفسیر این آیه و مراد از "درجه" نظراتی را مطرح کرده اند، از جمله مهم ترین این دیدگاه ها می توان به دو نظر اشاره کرد. عده ای مراد از "درجه" را حق مرد در اختیار طلاق و رجوع عنوان نمود ه اند. [8] نیز برخی گفته اند منظور آیه از "درجه "حق سرپرستی و مدیریت مردان است که در آیه 34 سوره نساء به آن اشاره شده است. [9] بنابراین از ظاهر این آیه و آیات دیگر استفاده می شود که مردان نسبت به زنان از امتیاز بیشتری برخوردارند. لذا این پرسش برای برخی پیش می آید که چگونه این برتری با عدالت سازگاری دارد؟ با توجه به اختلاف دامنه داری که بین نیروهای جسمی و روحی زن و مرد وجود دارد، پاسخ این سؤال روشن می‌شود، جنس زن برای انجام وظایفی متفاوت با وظایف مرد آفریده شده و به همین دلیل، احساسات متفاوتی دارد. قانون آفرینش، وظیفه حساس مادری و پرورش نسل های نیرومند را بر عهده او گذارده، به همین دلیل سهم بیشتری از عواطف و احساسات به او داده است، در حالی که طبق این قانون، وظایف خشن و سنگین‌تر اجتماعی بر عهده جنس مرد گذارده شده، بنا بر این اگر بخواهیم عدالت را اجرا کنیم باید پاره‌ای از وظایف اجتماعی که نیاز بیشتری به مقاومت و تحمل شدائد دارد بر عهده مردان گذارده شود، و وظایفی که عواطف و احساسات بیشتری را می‌طلبد بر عهده زنان، و به همین دلیل مدیریت خانواده بر عهده مرد، و معاونت آن بر عهده زن گذارده شده است. به هر حال این مانع از آن نخواهد بود که زنان در اجتماع، کارها و وظایفی را که با ساختمان جسم و جان آنها می‌سازد، عهده دار شوند، و در کنار انجام وظیفه مادری، وظایف حساس دیگری را نیز انجام دهند. نیز این تفاوت مانع از آن نخواهد بود که از نظر مقامات معنوی و دانش و تقوا، گروهی از زنان از بسیاری از مردان پیشرفته‌تر باشند. حکمت و تدبیر الاهی، ایجاب می‌کند که هر کس در جامعه به وظایفی بپردازد که با ساختمان جسم و جان او هماهنگ است، حکمت خداوند ایجاب می‌کند که در برابر وظایفی که بر عهده‌ زنان گذارده، حقوق مسلمی قرار داده شود، تا تعادلی میان وظیفه و حق برقرار شود. [10] همچنین باید اضافه کرد برتری از نظر کیفیت یکی از نعمت های الاهی است به این دلیل که تسلط طبقه‌ای از مردم بر طبقه‌ای دیگر، خود یکی از مصالح مجتمع بشری است؛ زیرا طبقه مسلّط به خاطر نیرومندیش، امور طبقه زیر دست را تدبیر نموده زندگی او را تأمین می‌کند. [11] با توجه به این که یک نفر از زن یا مرد باید مدیریت خانواده را بر عهده بگیرد، حال اگر تصور نماییم این برتری به جای مردان به زنان اختصاص یافته بود باز جای طرح این پرسش به حال خود باقی می ماند؛ لذا تفاوت میان زن مرد در برخی خصوصیات و برتری مرد، از امور حکیمانه خدا و لازمه تمشیت امور خانواده است، البته مرد و زن هر کدام بر اساس ویژگی هایی که دارند در نظام خانواده کارکردهای مشخصی دارند و از حقوق معینی بهرمند می باشند. اما این که برتری بخشیدن به مردان از جانب خدا ممکن است مایه تفاخر، منیّت و سوء استفاده و در نتیجه نادیده گرفتن حقوق زنان گردد؛ باید گفت خداوند تبارک و تعالی در برخوردار نمودن انسان ها از نعمات خویش فارغ از مسئله امکان سوء استفاده آنها از این مواهب، همه انسان ها را به شکل اعم از نعمت های خویش بهره مند ساخته است، [12] البته ناگفته نماند که اعمال انسان در تداوم و زیادت و یا محرومیت از نعمت های الاهی بی تأثیر نیست. [13] همچنین برتری مردان در جهاتی که گفته شد موجب برتری اخروی آنان نمی گردد؛ یعنی برخورداری انسان ها از مال فراوان تر، حقوق افزون تر و توانایی های جسمی بیشتر نسبت به یک دیگر، جایگاه والاتری را برای آنها نزد خداوند به ارمغان نمی آورد، آنچه موجب مزیّت و برتری واقعی است از نگاه قرآن تقوا و عمل صالح است. [14] به همین دلیل است که خداوند تعالی همواره انسان ها را در تعامل با دیگران به پرهیز از تکبر، [15] خودبینی، و استهزاء دیگران دعوت نموده است. [16] دیگر سخن آن که خداوند در تفضیل مردان نسبت به زنان و سپردن مسئولیت به آنان بر اساس این ویژگی آنها را به حال خود رها ننموده، بلکه به طور مکرّر، تعالیم حقوقی و اخلاقی همسرداری و چگونگی تعامل با زنان را به مردان توصیه نموده تا با توجه دادن آنها نسبت به حقوق زنان بتوانند بر اساس این تعالیم فضای عادلانه و اخلاقی را به دور از منیّت و یک جانبه نگری پایه ریزی نمایند. قرآن کریم در این راستا؛ یعنی چگونگی تعامل مردان با زنان با توجه به حقوقی که از آن بهره مندند به چند اصل اشاره دارد. 1. رفتار بر اساس قسط و عدل: اصل قانون گذاری در اسلام بر اساس قسط و عدل پایه گذاری شده است. [17] دین مبین اسلام در تمام عرصه های زندگی اعم از امور حکومتی یا اجتماعی، انسان ها را به رعایت عدل توصیه نموده است. [18] مدیریت مرد در خانواده نیز که جزئی از مدیریت و حاکمیت گسترده در جامعه و در مقیاس کوچک تر از آن می باشد، بر همین اساس شکل گرفته است؛ یعنی مرد علاوه بر مسئولیت ایجاد نظم و هماهنگی لازم از جهات مختلف در کانون خانواده، مجری عدالت نیز به شمار می آید. در واقع مرد حق حکومت دارد، ولی حق تحکّم ندارد؛ حکومت (در اسلام)؛ یعنی اداره امور بر اساس عدالت و تحکّم یعنی زورگویی نمودن، اسلام به مرد حق زور گویی نداده است، بلکه حق حکومت را به او سپرده است که وظیفه ای بیش نیست تا بر اساس آن به تمشیت امور خانواده در جهات مقتضی عمل نماید. او رئیس خانواده است؛ یعنی حق دارد در حدود مصالح خانوادگی امر و نهی کند، ولی حق زورگویی ندارد؛ یعنی حق ندارد برخلاف مصالح خانوادگی رفتار کند. [19] بر این اساس سرپرستی مرد بر مدار عدالت و رضایت خداوند مجاز می باشد. در بسیاری از آیات به پرهیز از ظلم و رفتار بر اساس رسوم جاهلیت نسبت به زنان و ادای حقوق آنان پرداخته شده است. [20] 2. رعایت اصل معروف: قرآن کریم در آیات متعدد و به مناسبت های مختلف مسئله معروف را یادآور شده و هریک از زن و مرد را به رعایت این اصل توصیه نموده است. با بررسی آیات مرتبط با اصل معروف در قرآن کریم با آیاتی مواجه می شویم که در آن از چگونگی تعامل مردان با زنان در جنبه های مختلف زندگی سخن به میان آمده است. از آن جمله در اموری نظیر ازدواج، طلاق [21] ،معاشرت [22] ، ادای حقوق مالی آنان؛ مانند مهریه [23] ، شیردادن به نوزاد [24] و... رفتار بر اساس معروف و ستم نکردن را به مردان توجه داده است. بر این اساس مرد خارج از اصل معروف حق تحکم و تحمیل نظرات خود را بر زن ندارد. کلمه (معروف) به معنای هر امری است که مردم در مجتمع خود آن را بشناسند، و آن را انکار نکنند، و بدان جاهل نباشند، و چون خداوند دستور به معاشرت کردن با زنان را مقید به قید (معروف) نموده است، قهراً معنای امر به معاشرت با زنان معاشرتی است که در بین مامورین به این امر یعنی مسلمانان معروف باشد. [25] البته واژه معروف معنایی گسترده تر از قانون مندی و عدل گرایی دارد. هم چنان که شامل حق قانونی و عادلانه می شود، شامل کارهای ارزشی و اخلاقی نیز می گردد؛ یعنی خداوند متعال با سپردن ریاست خانواده به مردان علاوه بر تاکید بر رفتار و معاشرت بر اساس عدالت توصیه به رفتارهای اخلاقی و ارزشی در کانون خانواده می نماید. بنابر این معاشرت با زنان بر اساس معروف؛ یعنی بر وفق عدالت و انصاف رفتار نمودن است [26] و به تعبیر دیگر همزیستی مطابق فرمان خداوند که ادای حقوق زن در آن باشد. 3. اصل مودت و رحمت: حاکمیت مرد باید به دور از هرگونه زورمداری و بر اساس مودت و رحمت باشد. قرآن در این زمینه می فرماید: "و از نشانه‌های او این که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد در این نشانه‌هایی است برای گروهی که تفکّر می‌کنند". [27] حسن سلوک و رفتار شایسته مرد بر اساس مودت اساسی ترین عامل در تأثیر پذیری همسر است. بنابر آنچه گفته شد خداوند تبارک و تعالی به هر کدام از زنان و مردان توانمندی هایی داده است و براساس این توانمندی ها حقوق و تکالیف متقابلی را میان آنان برقرار نموده است. همچنین خداوند متعال به اقتضای حکمت خویش برخی از توانمندی های مردان را بر زنان فزونی داده، و بر اساس این برتری مسئولیت خانواده را به او واگذار نموده است. اگر با نگاهی دقیق به مسئله نگاه شود خواهیم دید این برتری موجب پیدایش یک وظیفه برای مرد شده است تا به واسطه آن بتواند خانواده را مدیریت کند. نه یک امتیاز که به واسطه آن تحکم نموده و یا موجب فخرفروشی گردد. پی نوشت: [1] اسراء، 70. [2] نحل ،71. [3] بقره ،47. [4] بقره ،253. [5] نساء،34. [6] انعام،132. [7] ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج ‌1، ص 45، منشورات محمدعلی بیضون، دار الکتب العلمیة، بیروت. چاپ اول، 1419ق. [8] نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، ج ‌2، ص 62، انتشارات اسلامی، تهرا ن ، چاپ اول 1398 ق. [9] حجازی محمد محمود، التفسیر الواضح، ج ‌1، ص 144، دار الجیل الجدید،بیروت ،چاپ دهم 1413 ق. [10] مکارم شیرازی ناصر،تفسیر نمونه، ج ‌2، ص 158، دار الکتب الإسلامی،تهران ،چاپ اول 1374 ش . [11] موسوی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه المیزان، ج ‌12، ص 42، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ پنجم 1374 ش. [12] اسراء، 20. [13] ابراهیم، 7 . [14] حجرات، 13. [15] اسراء، 37 . [16] حجرات، 11. [17] نساء، 135. [18] اعراف، 29. [19] مطهری، مرتضی، مجموعه‌آثار، ج ‌21، ص 117. [20] نساء، 19. [21] بقره، 231. [22] نساء، 19. [23] بقره، 236. [24] بقره، 233. [25] طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، موسوی همدانی سید محمد باقر ،ج ‌4، ص 405، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،قم، چاپ پنجم 1374 ش [26] فیض کاشانی، ملا محسن ،تفسیر صافی، ج 1 ص 434 ، انتشارات الصدر، تهران ،چاپ دوم، 1415 ق. [27] روم ،21. منبع:islamquest.net
عنوان سوال:

آیا مطرح نمودن برتری مردان نسبت به زنان در قرآن موجب تحقیر زن و فخر فروشی مرد نمی گردد؟


پاسخ:

شرح پرسش:
در آیه 227 سوره بقره می گوید: زنان را بر شوهران حقوق مشروعی است چنانچه شوهران را بر زنان لیکن مردان را بر زنان فزونی و برتری است. آیا این آیه ابزاری برای تحقیر زن و فخر فروشی مردان نخواهد شد؟

پاسخ :
موضوع تفضیل یا برتری انسان ها نسبت به یک دیگر به اشکال و مناسبت های مختلف در برخی آیات قرآن کریم وارد شده است که از جمله آن می توان به موارد زیر اشاره نمود.
1. برتری انسان ها نسبت به سایر خلائق: "به یقین فرزندان آدم را کرامت دادیم، و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکب‌هایی که در اختیارشان گذاشتیم‌] سوار کردیم، و به آنان از نعمت های پاکیزه روزی بخشیدیم، و آنان را بر بسیاری از آفریده‌های خود برتری کامل دادیم". [1]
2. برتری برخی انسان ها نسبت به یک دیگر: "و خدا برخی از شما را در رزق و روزی بر برخی فزونی داده است ...". [2]
3. برتری قومی بر قوم دیگر: "ای پسران اسرائیل به یاد آرید نعمت مرا که به شما دادم (و بیاد آورید) که شما را بر مردم برتری دادم". [3]
4. برتری پیامبران نسبت به یک دیگر: "آن پیامبران، بعضی را بر بعضی برتری دادیم، از آنها کسی بود که خدا با او سخن گفت، و بعضی را مرتبه‌هایی بالا برد، و عیسی پسر مریم را معجزه‌ها دادیم و با روح القدس تأییدش کردیم". [4]
5. برتری مرد بر زن: "مردان، از آن جهت که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است، و از آن جهت که از مال خود نفقه می‌دهند، بر زنان تسلط دارند". [5]
6. برتری مؤمنان نسبت به هم: "و برای هر کدام از آنها درجاتی است بر طبق اعمالی که انجام داده‌اند، تا خداوند کارهایشان را بی‌کم و کاست به آنان تحویل دهد و به آنها هیچ ستمی نخواهد شد". [6]
بنابر آنچه ذکر شد؛ جای هیچ شک و تردیدی نیست که خداوند بر اساس اراده حکیمانه خود برخی از افراد را در ویژگی هایی بر سایرین برتری داده است، ولی لازم است بدانیم برتری هایی که خداوند به برخی افراد عنایت فرموده است، گاه جنبه مادی دارد؛ مانند برتری انسان ها نسبت به سایر مخلوقات در رزق، و گاهی نیز جهاتی معنوی است؛ مانند نعمت هدایت پیامبران نسبت به سایر انسان ها. گاه منظور از این درجات و تفضیل ها برتری در دنیا و گاهی نیز تفضیل در آخرت می باشد.
اما برتری مردان که در آیاتی از قرآن مطرح گردیده، موجب اظهار نظرهای متفاوتی میان علما و اندیشمندان گردیده است. برخی از مفسران با برداشتی ظاهری سعی در فضیلت بخشیدن به مردان در تمام جنبه ها دارند. [7] همچنین عدّه ای که تحت تأثیر تفکرات غرب و مسئله حقوق بشر به این بحث پرداختند، تلاش نمودند به گونه ای برتری مردان را تبیین نمایند تا با قواعد حقوقی حاکم بر جوامع غربی سازگارتر باشد. در این میان نگاه سومی وجود دارد که فارغ از گرایش های مردسالاری و زن محوری به تبیین این موضوع پرداخته اند.
از جمله آیاتی که در آن از برتری مردان سخن به میان آمده است آیه 227 سوره بقره است. این آیه متضمن واژه "درجه" است که از برتری حکایت می نماید.
مفسّران در تفسیر این آیه و مراد از "درجه" نظراتی را مطرح کرده اند، از جمله مهم ترین این دیدگاه ها می توان به دو نظر اشاره کرد.
عده ای مراد از "درجه" را حق مرد در اختیار طلاق و رجوع عنوان نمود ه اند. [8] نیز برخی گفته اند منظور آیه از "درجه "حق سرپرستی و مدیریت مردان است که در آیه 34 سوره نساء به آن اشاره شده است. [9]
بنابراین از ظاهر این آیه و آیات دیگر استفاده می شود که مردان نسبت به زنان از امتیاز بیشتری برخوردارند. لذا این پرسش برای برخی پیش می آید که چگونه این برتری با عدالت سازگاری دارد؟
با توجه به اختلاف دامنه داری که بین نیروهای جسمی و روحی زن و مرد وجود دارد، پاسخ این سؤال روشن می‌شود، جنس زن برای انجام وظایفی متفاوت با وظایف مرد آفریده شده و به همین دلیل، احساسات متفاوتی دارد. قانون آفرینش، وظیفه حساس مادری و پرورش نسل های نیرومند را بر عهده او گذارده، به همین دلیل سهم بیشتری از عواطف و احساسات به او داده است، در حالی که طبق این قانون، وظایف خشن و سنگین‌تر اجتماعی بر عهده جنس مرد گذارده شده، بنا بر این اگر بخواهیم عدالت را اجرا کنیم باید پاره‌ای از وظایف اجتماعی که نیاز بیشتری به مقاومت و تحمل شدائد دارد بر عهده مردان گذارده شود، و وظایفی که عواطف و احساسات بیشتری را می‌طلبد بر عهده زنان، و به همین دلیل مدیریت خانواده بر عهده مرد، و معاونت آن بر عهده زن گذارده شده است. به هر حال این مانع از آن نخواهد بود که زنان در اجتماع، کارها و وظایفی را که با ساختمان جسم و جان آنها می‌سازد، عهده دار شوند، و در کنار انجام وظیفه مادری، وظایف حساس دیگری را نیز انجام دهند. نیز این تفاوت مانع از آن نخواهد بود که از نظر مقامات معنوی و دانش و تقوا، گروهی از زنان از بسیاری از مردان پیشرفته‌تر باشند.
حکمت و تدبیر الاهی، ایجاب می‌کند که هر کس در جامعه به وظایفی بپردازد که با ساختمان جسم و جان او هماهنگ است، حکمت خداوند ایجاب می‌کند که در برابر وظایفی که بر عهده‌ زنان گذارده، حقوق مسلمی قرار داده شود، تا تعادلی میان وظیفه و حق برقرار شود. [10]
همچنین باید اضافه کرد برتری از نظر کیفیت یکی از نعمت های الاهی است به این دلیل که تسلط طبقه‌ای از مردم بر طبقه‌ای دیگر، خود یکی از مصالح مجتمع بشری است؛ زیرا طبقه مسلّط به خاطر نیرومندیش، امور طبقه زیر دست را تدبیر نموده زندگی او را تأمین می‌کند. [11]
با توجه به این که یک نفر از زن یا مرد باید مدیریت خانواده را بر عهده بگیرد، حال اگر تصور نماییم این برتری به جای مردان به زنان اختصاص یافته بود باز جای طرح این پرسش به حال خود باقی می ماند؛ لذا تفاوت میان زن مرد در برخی خصوصیات و برتری مرد، از امور حکیمانه خدا و لازمه تمشیت امور خانواده است، البته مرد و زن هر کدام بر اساس ویژگی هایی که دارند در نظام خانواده کارکردهای مشخصی دارند و از حقوق معینی بهرمند می باشند.
اما این که برتری بخشیدن به مردان از جانب خدا ممکن است مایه تفاخر، منیّت و سوء استفاده و در نتیجه نادیده گرفتن حقوق زنان گردد؛ باید گفت خداوند تبارک و تعالی در برخوردار نمودن انسان ها از نعمات خویش فارغ از مسئله امکان سوء استفاده آنها از این مواهب، همه انسان ها را به شکل اعم از نعمت های خویش بهره مند ساخته است، [12] البته ناگفته نماند که اعمال انسان در تداوم و زیادت و یا محرومیت از نعمت های الاهی بی تأثیر نیست. [13]
همچنین برتری مردان در جهاتی که گفته شد موجب برتری اخروی آنان نمی گردد؛ یعنی برخورداری انسان ها از مال فراوان تر، حقوق افزون تر و توانایی های جسمی بیشتر نسبت به یک دیگر، جایگاه والاتری را برای آنها نزد خداوند به ارمغان نمی آورد، آنچه موجب مزیّت و برتری واقعی است از نگاه قرآن تقوا و عمل صالح است. [14] به همین دلیل است که خداوند تعالی همواره انسان ها را در تعامل با دیگران به پرهیز از تکبر، [15] خودبینی، و استهزاء دیگران دعوت نموده است. [16]
دیگر سخن آن که خداوند در تفضیل مردان نسبت به زنان و سپردن مسئولیت به آنان بر اساس این ویژگی آنها را به حال خود رها ننموده، بلکه به طور مکرّر، تعالیم حقوقی و اخلاقی همسرداری و چگونگی تعامل با زنان را به مردان توصیه نموده تا با توجه دادن آنها نسبت به حقوق زنان بتوانند بر اساس این تعالیم فضای عادلانه و اخلاقی را به دور از منیّت و یک جانبه نگری پایه ریزی نمایند. قرآن کریم در این راستا؛ یعنی چگونگی تعامل مردان با زنان با توجه به حقوقی که از آن بهره مندند به چند اصل اشاره دارد.
1. رفتار بر اساس قسط و عدل: اصل قانون گذاری در اسلام بر اساس قسط و عدل پایه گذاری شده است. [17] دین مبین اسلام در تمام عرصه های زندگی اعم از امور حکومتی یا اجتماعی، انسان ها را به رعایت عدل توصیه نموده است. [18] مدیریت مرد در خانواده نیز که جزئی از مدیریت و حاکمیت گسترده در جامعه و در مقیاس کوچک تر از آن می باشد، بر همین اساس شکل گرفته است؛ یعنی مرد علاوه بر مسئولیت ایجاد نظم و هماهنگی لازم از جهات مختلف در کانون خانواده، مجری عدالت نیز به شمار می آید. در واقع مرد حق حکومت دارد، ولی حق تحکّم ندارد؛ حکومت (در اسلام)؛ یعنی اداره امور بر اساس عدالت و تحکّم یعنی زورگویی نمودن، اسلام به مرد حق زور گویی نداده است، بلکه حق حکومت را به او سپرده است که وظیفه ای بیش نیست تا بر اساس آن به تمشیت امور خانواده در جهات مقتضی عمل نماید. او رئیس خانواده است؛ یعنی حق دارد در حدود مصالح خانوادگی امر و نهی کند، ولی حق زورگویی ندارد؛ یعنی حق ندارد برخلاف مصالح خانوادگی رفتار کند. [19]
بر این اساس سرپرستی مرد بر مدار عدالت و رضایت خداوند مجاز می باشد. در بسیاری از آیات به پرهیز از ظلم و رفتار بر اساس رسوم جاهلیت نسبت به زنان و ادای حقوق آنان پرداخته شده است. [20]
2. رعایت اصل معروف: قرآن کریم در آیات متعدد و به مناسبت های مختلف مسئله معروف را یادآور شده و هریک از زن و مرد را به رعایت این اصل توصیه نموده است. با بررسی آیات مرتبط با اصل معروف در قرآن کریم با آیاتی مواجه می شویم که در آن از چگونگی تعامل مردان با زنان در جنبه های مختلف زندگی سخن به میان آمده است. از آن جمله در اموری نظیر ازدواج، طلاق [21] ،معاشرت [22] ، ادای حقوق مالی آنان؛ مانند مهریه [23] ، شیردادن به نوزاد [24] و... رفتار بر اساس معروف و ستم نکردن را به مردان توجه داده است. بر این اساس مرد خارج از اصل معروف حق تحکم و تحمیل نظرات خود را بر زن ندارد.
کلمه (معروف) به معنای هر امری است که مردم در مجتمع خود آن را بشناسند، و آن را انکار نکنند، و بدان جاهل نباشند، و چون خداوند دستور به معاشرت کردن با زنان را مقید به قید (معروف) نموده است، قهراً معنای امر به معاشرت با زنان معاشرتی است که در بین مامورین به این امر یعنی مسلمانان معروف باشد. [25]
البته واژه معروف معنایی گسترده تر از قانون مندی و عدل گرایی دارد. هم چنان که شامل حق قانونی و عادلانه می شود، شامل کارهای ارزشی و اخلاقی نیز می گردد؛ یعنی خداوند متعال با سپردن ریاست خانواده به مردان علاوه بر تاکید بر رفتار و معاشرت بر اساس عدالت توصیه به رفتارهای اخلاقی و ارزشی در کانون خانواده می نماید.
بنابر این معاشرت با زنان بر اساس معروف؛ یعنی بر وفق عدالت و انصاف رفتار نمودن است [26] و به تعبیر دیگر همزیستی مطابق فرمان خداوند که ادای حقوق زن در آن باشد.
3. اصل مودت و رحمت: حاکمیت مرد باید به دور از هرگونه زورمداری و بر اساس مودت و رحمت باشد. قرآن در این زمینه می فرماید: "و از نشانه‌های او این که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد در این نشانه‌هایی است برای گروهی که تفکّر می‌کنند". [27] حسن سلوک و رفتار شایسته مرد بر اساس مودت اساسی ترین عامل در تأثیر پذیری همسر است.
بنابر آنچه گفته شد خداوند تبارک و تعالی به هر کدام از زنان و مردان توانمندی هایی داده است و براساس این توانمندی ها حقوق و تکالیف متقابلی را میان آنان برقرار نموده است. همچنین خداوند متعال به اقتضای حکمت خویش برخی از توانمندی های مردان را بر زنان فزونی داده، و بر اساس این برتری مسئولیت خانواده را به او واگذار نموده است. اگر با نگاهی دقیق به مسئله نگاه شود خواهیم دید این برتری موجب پیدایش یک وظیفه برای مرد شده است تا به واسطه آن بتواند خانواده را مدیریت کند. نه یک امتیاز که به واسطه آن تحکم نموده و یا موجب فخرفروشی گردد.
پی نوشت:
[1] اسراء، 70.
[2] نحل ،71.
[3] بقره ،47.
[4] بقره ،253.
[5] نساء،34.
[6] انعام،132.
[7] ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج ‌1، ص 45، منشورات محمدعلی بیضون، دار الکتب العلمیة، بیروت. چاپ اول، 1419ق.
[8] نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، ج ‌2، ص 62، انتشارات اسلامی، تهرا ن ، چاپ اول 1398 ق.
[9] حجازی محمد محمود، التفسیر الواضح، ج ‌1، ص 144، دار الجیل الجدید،بیروت ،چاپ دهم 1413 ق.
[10] مکارم شیرازی ناصر،تفسیر نمونه، ج ‌2، ص 158، دار الکتب الإسلامی،تهران ،چاپ اول 1374 ش .
[11] موسوی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه المیزان، ج ‌12، ص 42، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ پنجم 1374 ش.
[12] اسراء، 20.
[13] ابراهیم، 7 .
[14] حجرات، 13.
[15] اسراء، 37 .
[16] حجرات، 11.
[17] نساء، 135.
[18] اعراف، 29.
[19] مطهری، مرتضی، مجموعه‌آثار، ج ‌21، ص 117.
[20] نساء، 19.
[21] بقره، 231.
[22] نساء، 19.
[23] بقره، 236.
[24] بقره، 233.
[25] طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، موسوی همدانی سید محمد باقر ،ج ‌4، ص 405، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،قم، چاپ پنجم 1374 ش
[26] فیض کاشانی، ملا محسن ،تفسیر صافی، ج 1 ص 434 ، انتشارات الصدر، تهران ،چاپ دوم، 1415 ق.
[27] روم ،21.
منبع:islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین