پاسخ اجمالی: مسئله برتری مردان بر زنان در آیاتی از قرآن کریم مطرح گردیده است. طرح این موضوع به معنای برتر دانستن مردان در تمام جنبهها نمیباشد. طبق نظر بسیاری از علما و مفسران علت برتری مردان نسبت به زنان به دلیل ویژگیهایی است که مردان از آن بهرهمند گردیدهاند تا بتوانند بر اساس آن به وظیفه اداره شئون خانواده بپردازند. در واقع این برتری یک وظیفه است که مردان مکلفاند براساس عدالت و معروف آنرا به انجام رسانند نه یک امتیاز همه جانبه که منشأ تفاخر و نادیده انگاشتن حقوق زنان گردد. پاسخ تفصیلی: موضوع تفضیل و برتری انسانها نسبت به یکدیگر به شکلها و مناسبتهای مختلف در برخی آیات قرآن کریم وارد شده است که از جمله آن میتوان به موارد زیر اشاره نمود. 1. برتری انسانها نسبت به سایر خلائق: (ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا، (بر مرکبهای راهوار) حمل کردیم و از انواع روزیهای پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کردهایم، برتری بخشیدیم).[1] 2. برتری برخی انسانها نسبت به یکدیگر: (خداوند بعضی از شما را بر بعضی دیگر از نظر روزی برتری داد (چرا که استعدادها و تلاشهایتان متفاوت است)...).[2] 3. برتری دادن قومی بر قوم دیگر: (ای بنی اسرائیل! نعمتهایی را که به شما ارزانی داشتم به خاطر بیاورید و (نیز به یاد آورید که) من، شما را بر جهانیان، برتری بخشیدم).[3] 4. برتری پیامبران نسبت به یکدیگر: (آن پیامبران، ما بعضی از آنان را بر بعضی برتری دادیم. از آنان کسی بود که خداوند با او سخن گفته و درجات بعضی از آنان را بالا برد، و به عیسی بن مریم نشانههای روشن (و معجزات) دادیم و او را با روح القدس (جبرئیل) تأیید نمودیم).[4] 5. برتری مرد بر زن: (مردان دارای ولایت بر زنانند از آن جهت که خدا بعضی از ایشان (مردان) را بر بعضی (زنان) برتری داده (قدرت بدنی، تولیدی و اراده بیشتری دارند) و از آن جهت که از اموال خود نفقه میدهند، پس زنانِ شایسته، فرمان بردارند...).[5] 6. برتری مؤمنان نسبت به هم: (هر یک از آنان بهوسیله اعمالی که انجام دادهاند درجاتی دارند و پروردگار تو از آنچه که انجام میدهند غافل نیست).[6] بنابر آنچه ذکر شد؛ جای هیچ شک و تردیدی نیست که خداوند بر اساس اراده حکیمانه خود برخی از افراد را در ویژگیهایی بر سایرین برتری داده است، ولی لازم است بدانیم برتریهایی که خداوند به برخی افراد عنایت فرموده است، گاه جنبه مادی دارد؛ مانند برتری انسانها نسبت به سایر مخلوقات در رزق، و گاهی نیز جهاتی معنوی است؛ مانند نعمت هدایت پیامبران نسبت به سایر انسانها. گاه منظور از این درجات و تفضیلها برتری در دنیا و گاهی نیز تفضیل در آخرت میباشد. اما برتری مردان که در آیاتی از قرآن مطرح گردیده، موجب اظهار نظرهای متفاوتی میان علما و اندیشمندان گردیده است. برخی از مفسران با برداشتی ظاهری سعی در فضیلت بخشیدن به مردان در تمام جنبهها دارند.[7] همچنین عدّهای که تحت تأثیر تفکرات غرب و مسئله حقوق بشر به این بحث پرداختند، تلاش نمودند به گونهای برتری مردان را تبیین نمایند تا با قواعد حقوقی حاکم بر جوامع غربی سازگارتر باشد. در این میان نگاه سوّمی وجود دارد که فارغ از گرایشهای مردسالاری و زن محوری به تبیین این موضوع پرداختهاند. از جمله آیاتی که در آن از برتری مردان سخن به میان آمده است، آیه 228 سوره بقره است. این آیه متضمن واژه (درجه) است که از برتری حکایت مینماید. مفسّران در تفسیر این آیه و مراد از (درجه) نظراتی را مطرح کردهاند، از جمله مهمترین این دیدگاهها میتوان به دو نظر اشاره کرد: عدهای مراد از (درجه) را حق مرد در اختیار طلاق و رجوع عنوان نمودهاند.[8] نیز برخی گفتهاند منظور آیه از (درجه) حق سرپرستی و مدیریت مردان در زندگی و نفقه دادن به زنان است که در آیه 34 سوره نساء به آن اشاره شده است.[9] بنابر این، از ظاهر این آیه و آیات دیگر استفاده میشود که مردان نسبت به زنان از امتیاز بیشتری برخوردارند. لذا این پرسش برای برخی پیش میآید که چگونه این برتری با عدالت سازگاری دارد؟ با توجه به اختلاف دامنه داری که بین نیروهای جسمی و روحی زن و مرد وجود دارد، پاسخ این سؤال روشن میشود، جنس زن برای انجام وظایفی متفاوت با وظایف مرد آفریده شده و به همین دلیل، احساسات متفاوتی دارد. قانون آفرینش، وظیفه حساس مادری و پرورش نسلهای نیرومند را بر عهده او گذارده، به همین دلیل سهم بیشتری از عواطف و احساسات به او داده است، در حالی که طبق این قانون، وظایف خشن و سنگینتر اجتماعی بر عهده جنس مرد گذارده شده، بنابر این، اگر بخواهیم عدالت را اجرا کنیم باید پارهای از وظایف اجتماعی که نیاز بیشتری به مقاومت و تحمل شدائد دارد بر عهده مردان گذارده شود، و وظایفی که عواطف و احساسات بیشتری را میطلبد بر عهده زنان، و به همین دلیل مدیریت خانواده بر عهده مرد، و معاونت آن بر عهده زن گذارده شده است. به هر حال، این مانع از آن نخواهد بود که زنان در اجتماع، کارها و وظایفی را که با ساختمان جسم و جان آنها میسازد، عهدهدار شوند، و در کنار انجام وظیفه مادری، وظایف حساس دیگری را نیز انجام دهند. نیز این تفاوت مانع از آن نخواهد بود که از نظر مقامات معنوی و دانش و تقوا، گروهی از زنان از بسیاری از مردان پیشرفتهتر باشند. حکمت و تدبیر الهی، ایجاب میکند که هرکس در جامعه به وظایفی بپردازد که با ساختمان جسم و جان او هماهنگ است، و حکمت خداوند ایجاب میکند که در برابر وظایفی که بر عهده‌ زنان گذارده، حقوق مسلّمی قرار داده شود، تا تعادلی میان وظیفه و حق برقرار شود.[10] همچنین باید اضافه کرد برتری از نظر کیفیت یکی از نعمتهای الهی است به این دلیل که تسلط طبقهای از مردم بر طبقهای دیگر، خود یکی از مصالح مجتمع بشری است؛ زیرا طبقه مسلّط به خاطر نیرومندیش، امور طبقه زیر دست را تدبیر نموده زندگی او را تأمین میکند. با توجه به اینکه یک نفر از زن یا مرد باید مدیریت خانواده را بر عهده بگیرد، حال اگر تصوّر نماییم این برتری بجای مردان به زنان اختصاص یافته بود باز جای طرح این پرسش به حال خود باقی میماند؛ لذا تفاوت میان زن و مرد در برخی خصوصیات و برتری مرد، از امور حکیمانه خدا و لازمه تمشیت امور خانواده است، البته مرد و زن هر کدام بر اساس ویژگیهایی که دارند در نظام خانواده کارکردهای مشخصی دارند و از حقوق معیّنی بهرهمند میباشند.[11] اما اینکه برتری بخشیدن به مردان از جانب خدا ممکن است مایه تفاخر، منیّت و سوء استفاده و در نتیجه نادیده گرفتن حقوق زنان گردد؛ باید گفت خدای تبارک و تعالی در برخوردار نمودن انسانها از نعمات خویش فارغ از مسئله امکان سوء استفاده آنها از این مواهب، همه انسانها را به شکل اعم از نعمتهای خویش بهرهمند ساخته است،[12] البته ناگفته نماند که اعمال انسان در تداوم و زیادت و یا محرومیت از نعمتهای الهی بیتأثیر نیست.[13] همچنین برتری مردان در جهاتی که گفته شد موجب برتری اخروی آنان نمیگردد؛ یعنی برخورداری انسانها از مال فراوانتر، حقوق افزونتر و تواناییهای جسمی بیشتر نسبت به یکدیگر، جایگاه والاتری را برای آنها نزد خداوند به ارمغان نمیآورد، آنچه موجب مزیّت و برتری واقعی است از نگاه قرآن تقوا و عمل صالح است.[14] به همین دلیل است که خدای تعالی همواره انسانها را در تعامل با دیگران به پرهیز از تکبّر،[15] خودبینی، و مسخره کردن دیگران دعوت نموده است.[16] دیگر سخن آنکه؛ خداوند در تفضیل و برتری مردان نسبت به زنان و سپردن مسئولیت به آنان بر اساس این ویژگی آنها را به حال خود رها ننموده، بلکه به طور مکرّر، تعالیم حقوقی و اخلاقی همسرداری و چگونگی تعامل با زنان را به مردان توصیه نموده تا با توجه دادن آنها نسبت به حقوق زنان بتوانند بر اساس این تعالیم فضای عادلانه و اخلاقی را به دور از منیّت و یک جانبهنگری پایهریزی نمایند. قرآن کریم در این راستا؛ یعنی چگونگی تعامل مردان با زنان با توجه به حقوقی که از آن بهرهمندند به چند اصل اشاره دارد: 1. رفتار بر اساس قسط و عدل: اصل قانونگذاری در اسلام بر اساس قسط و عدل پایهگذاری شده است.[17] دین مبین اسلام در تمام عرصههای زندگی اعم از امور حکومتی یا اجتماعی، انسانها را به رعایت عدل توصیه نموده است.[18] مدیریت مرد در خانواده نیز که جزئی از مدیریت و حاکمیت گسترده در جامعه و در مقیاس کوچکتر از آن میباشد، بر همین اساس شکل گرفته است؛ یعنی مرد علاوه بر مسئولیت ایجاد نظم و هماهنگی لازم از جهات مختلف در کانون خانواده، مجری عدالت نیز بهشمار میآید. در واقع مرد حق حکومت دارد، ولی حق تحکّم ندارد؛ حکومت (در اسلام)؛ یعنی اداره امور بر اساس عدالت و تحکّم؛ یعنی زورگویی نمودن، و اسلام به مرد حق زورگویی نداده است، بلکه حق حکومت را به او سپرده است که وظیفهای بیش نیست تا بر اساس آن به تمشیت امور خانواده در جهات مقتضی عمل نماید. او رئیس خانواده است؛ یعنی حق دارد در حدود مصالح خانوادگی امر و نهی کند، ولی حق زورگویی ندارد؛ یعنی حق ندارد برخلاف مصالح خانوادگی رفتار کند.[19] بر این اساس، سرپرستی مرد بر مدار عدالت و رضایت خداوند مجاز میباشد. در بسیاری از آیات به پرهیز از ظلم و رفتار بر اساس رسوم جاهلیت نسبت به زنان و ادای حقوق آنان پرداخته شده است.[20] 2. رعایت اصل معروف: قرآن کریم در آیات متعدد و به مناسبتهای مختلف مسئله معروف را یادآور شده و هریک از زن و مرد را به رعایت این اصل توصیه نموده است. با بررسی آیات مرتبط با اصل معروف در قرآن کریم با آیاتی مواجه میشویم که در آن از چگونگی تعامل مردان با زنان در جنبههای مختلف زندگی سخن به میان آمده است. از آن جمله در اموری نظیر ازدواج، طلاق،[21] معاشرت[22] و ادای حقوق مالی آنان؛ مانند مهریه،[23] شیردادن به نوزاد[24] و... رفتار بر اساس معروف و ستم نکردن را به مردان توجه داده است. بر این اساس، مرد خارج از اصل معروف حق تحکّم و تحمیل نظرات خود را بر زن ندارد. کلمه (معروف)، به معنای هر امری است که مردم در مجتمع خود آنرا بشناسند، و آنرا انکار نکنند، و بدان جاهل نباشند، و چون خداوند دستور به معاشرت کردن با زنان را مقید به قید (معروف) نموده است، قهراً معنای امر به معاشرت با زنان معاشرتی است که در بین مأمورین به این امر؛ یعنی مسلمانان معروف باشد.[25] البته واژه معروف معنایی گستردهتر از قانونمندی و عدلگرایی دارد. همچنان که شامل حق قانونی و عادلانه میشود، شامل کارهای ارزشی و اخلاقی نیز میگردد؛ یعنی خداوند متعال با سپردن ریاست خانواده به مردان علاوه بر تأکید بر رفتار و معاشرت بر اساس عدالت توصیه به رفتارهای اخلاقی و ارزشی در کانون خانواده مینماید. بنابر این، معاشرت با زنان بر اساس معروف؛ یعنی بر وفق عدالت و انصاف رفتار نمودن است،[26] و به تعبیر دیگر؛ همزیستی مطابق فرمان خداوند که ادای حقوق زن در آن باشد. 3. اصل مودّت و رحمت: حاکمیت مرد باید به دور از هرگونه زورمداری و بر اساس مودّت و رحمت باشد. قرآن در این زمینه میفرماید: (و از نشانههای او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد در این نشانههایی است برای گروهی که تفکّر می‌کنند!)،[27] حُسن سلوک و رفتار شایسته مرد بر اساس مودّت اساسیترین عامل در تأثیرپذیری همسر است. بنابر آنچه گفته شد؛ خدای تبارک و تعالی به هر کدام از زنان و مردان توانمندیهایی داده است و براساس این توانمندیها حقوق و تکالیف متقابلی را میان آنان برقرار نموده است. همچنین خداوند متعال به اقتضای حکمت خویش برخی از توانمندیهای مردان را بر زنان فزونی داده، و بر اساس این برتری مسئولیت خانواده را به او واگذار نموده است. اگر با نگاهی دقیق به مسئله نگاه شود خواهیم دید این برتری موجب پیدایش یک وظیفه برای مرد شده است تا به واسطه آن بتواند خانواده را مدیریت کند. نه یک امتیاز که به واسطه آن تحکّم نموده و یا موجب فخرفروشی گردد. پی نوشتها: [1]. اسراء، 70. [2]. نحل، 71. [3]. بقره، 47. [4]. بقره، 253. [5]. نساء، 34. [6]. انعام، 132. [7]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج ‌2، ص 256 – 257، منشورات محمدعلی بیضون، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1419ق. [8]. نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، ج ‌2، ص 62، انتشارات اسلامیة، تهران، چاپ اول، 1398ق. [9]. حجازی، محمد محمود، التفسیر الواضح، ج ‌1، ص 144، دار الجیل الجدید، بیروت، چاپ دهم، 1413ق. [10]. مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌2، ص 158 – 159، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش. [11]. ر.ک: (وظایف زن و شوهر نسبت به یکدیگر)، islamquest.net/fa/archive/question/fa925. [12]. اسراء، 20. [13]. ابراهیم، 7. [14]. حجرات، 13. [15]. اسراء، 37. [16]. حجرات، 11. [17]. نساء، 135. [18]. اعراف، 29. [19]. مطهری، مرتضی، مجموعه ‌آثار، ج ‌21، ص 117، انتشارات صدرا، تهران. [20]. نساء، 19. [21]. بقره، 231. [22]. نساء، 19. [23]. بقره، 236. [24]. بقره، 233. [25]. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: موسوی همدانی، سید محمد باقر ، ج ‌4، ص 404، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1374ش. [26]. فیض کاشانی، ملا محسن، تفسیر الصافی، ج 1، ص 434، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق. [27]. روم، 21. منبع: www.islamquest.net
پاسخ اجمالی:
مسئله برتری مردان بر زنان در آیاتی از قرآن کریم مطرح گردیده است. طرح این موضوع به معنای برتر دانستن مردان در تمام جنبهها نمیباشد. طبق نظر بسیاری از علما و مفسران علت برتری مردان نسبت به زنان به دلیل ویژگیهایی است که مردان از آن بهرهمند گردیدهاند تا بتوانند بر اساس آن به وظیفه اداره شئون خانواده بپردازند. در واقع این برتری یک وظیفه است که مردان مکلفاند براساس عدالت و معروف آنرا به انجام رسانند نه یک امتیاز همه جانبه که منشأ تفاخر و نادیده انگاشتن حقوق زنان گردد.
پاسخ تفصیلی:
موضوع تفضیل و برتری انسانها نسبت به یکدیگر به شکلها و مناسبتهای مختلف در برخی آیات قرآن کریم وارد شده است که از جمله آن میتوان به موارد زیر اشاره نمود.
1. برتری انسانها نسبت به سایر خلائق: (ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا، (بر مرکبهای راهوار) حمل کردیم و از انواع روزیهای پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کردهایم، برتری بخشیدیم).[1]
2. برتری برخی انسانها نسبت به یکدیگر: (خداوند بعضی از شما را بر بعضی دیگر از نظر روزی برتری داد (چرا که استعدادها و تلاشهایتان متفاوت است)...).[2]
3. برتری دادن قومی بر قوم دیگر: (ای بنی اسرائیل! نعمتهایی را که به شما ارزانی داشتم به خاطر بیاورید و (نیز به یاد آورید که) من، شما را بر جهانیان، برتری بخشیدم).[3]
4. برتری پیامبران نسبت به یکدیگر: (آن پیامبران، ما بعضی از آنان را بر بعضی برتری دادیم. از آنان کسی بود که خداوند با او سخن گفته و درجات بعضی از آنان را بالا برد، و به عیسی بن مریم نشانههای روشن (و معجزات) دادیم و او را با روح القدس (جبرئیل) تأیید نمودیم).[4]
5. برتری مرد بر زن: (مردان دارای ولایت بر زنانند از آن جهت که خدا بعضی از ایشان (مردان) را بر بعضی (زنان) برتری داده (قدرت بدنی، تولیدی و اراده بیشتری دارند) و از آن جهت که از اموال خود نفقه میدهند، پس زنانِ شایسته، فرمان بردارند...).[5]
6. برتری مؤمنان نسبت به هم: (هر یک از آنان بهوسیله اعمالی که انجام دادهاند درجاتی دارند و پروردگار تو از آنچه که انجام میدهند غافل نیست).[6]
بنابر آنچه ذکر شد؛ جای هیچ شک و تردیدی نیست که خداوند بر اساس اراده حکیمانه خود برخی از افراد را در ویژگیهایی بر سایرین برتری داده است، ولی لازم است بدانیم برتریهایی که خداوند به برخی افراد عنایت فرموده است، گاه جنبه مادی دارد؛ مانند برتری انسانها نسبت به سایر مخلوقات در رزق، و گاهی نیز جهاتی معنوی است؛ مانند نعمت هدایت پیامبران نسبت به سایر انسانها. گاه منظور از این درجات و تفضیلها برتری در دنیا و گاهی نیز تفضیل در آخرت میباشد.
اما برتری مردان که در آیاتی از قرآن مطرح گردیده، موجب اظهار نظرهای متفاوتی میان علما و اندیشمندان گردیده است. برخی از مفسران با برداشتی ظاهری سعی در فضیلت بخشیدن به مردان در تمام جنبهها دارند.[7] همچنین عدّهای که تحت تأثیر تفکرات غرب و مسئله حقوق بشر به این بحث پرداختند، تلاش نمودند به گونهای برتری مردان را تبیین نمایند تا با قواعد حقوقی حاکم بر جوامع غربی سازگارتر باشد. در این میان نگاه سوّمی وجود دارد که فارغ از گرایشهای مردسالاری و زن محوری به تبیین این موضوع پرداختهاند.
از جمله آیاتی که در آن از برتری مردان سخن به میان آمده است، آیه 228 سوره بقره است. این آیه متضمن واژه (درجه) است که از برتری حکایت مینماید.
مفسّران در تفسیر این آیه و مراد از (درجه) نظراتی را مطرح کردهاند، از جمله مهمترین این دیدگاهها میتوان به دو نظر اشاره کرد:
عدهای مراد از (درجه) را حق مرد در اختیار طلاق و رجوع عنوان نمودهاند.[8] نیز برخی گفتهاند منظور آیه از (درجه) حق سرپرستی و مدیریت مردان در زندگی و نفقه دادن به زنان است که در آیه 34 سوره نساء به آن اشاره شده است.[9]
بنابر این، از ظاهر این آیه و آیات دیگر استفاده میشود که مردان نسبت به زنان از امتیاز بیشتری برخوردارند. لذا این پرسش برای برخی پیش میآید که چگونه این برتری با عدالت سازگاری دارد؟
با توجه به اختلاف دامنه داری که بین نیروهای جسمی و روحی زن و مرد وجود دارد، پاسخ این سؤال روشن میشود، جنس زن برای انجام وظایفی متفاوت با وظایف مرد آفریده شده و به همین دلیل، احساسات متفاوتی دارد. قانون آفرینش، وظیفه حساس مادری و پرورش نسلهای نیرومند را بر عهده او گذارده، به همین دلیل سهم بیشتری از عواطف و احساسات به او داده است، در حالی که طبق این قانون، وظایف خشن و سنگینتر اجتماعی بر عهده جنس مرد گذارده شده، بنابر این، اگر بخواهیم عدالت را اجرا کنیم باید پارهای از وظایف اجتماعی که نیاز بیشتری به مقاومت و تحمل شدائد دارد بر عهده مردان گذارده شود، و وظایفی که عواطف و احساسات بیشتری را میطلبد بر عهده زنان، و به همین دلیل مدیریت خانواده بر عهده مرد، و معاونت آن بر عهده زن گذارده شده است. به هر حال، این مانع از آن نخواهد بود که زنان در اجتماع، کارها و وظایفی را که با ساختمان جسم و جان آنها میسازد، عهدهدار شوند، و در کنار انجام وظیفه مادری، وظایف حساس دیگری را نیز انجام دهند. نیز این تفاوت مانع از آن نخواهد بود که از نظر مقامات معنوی و دانش و تقوا، گروهی از زنان از بسیاری از مردان پیشرفتهتر باشند.
حکمت و تدبیر الهی، ایجاب میکند که هرکس در جامعه به وظایفی بپردازد که با ساختمان جسم و جان او هماهنگ است، و حکمت خداوند ایجاب میکند که در برابر وظایفی که بر عهده زنان گذارده، حقوق مسلّمی قرار داده شود، تا تعادلی میان وظیفه و حق برقرار شود.[10]
همچنین باید اضافه کرد برتری از نظر کیفیت یکی از نعمتهای الهی است به این دلیل که تسلط طبقهای از مردم بر طبقهای دیگر، خود یکی از مصالح مجتمع بشری است؛ زیرا طبقه مسلّط به خاطر نیرومندیش، امور طبقه زیر دست را تدبیر نموده زندگی او را تأمین میکند.
با توجه به اینکه یک نفر از زن یا مرد باید مدیریت خانواده را بر عهده بگیرد، حال اگر تصوّر نماییم این برتری بجای مردان به زنان اختصاص یافته بود باز جای طرح این پرسش به حال خود باقی میماند؛ لذا تفاوت میان زن و مرد در برخی خصوصیات و برتری مرد، از امور حکیمانه خدا و لازمه تمشیت امور خانواده است، البته مرد و زن هر کدام بر اساس ویژگیهایی که دارند در نظام خانواده کارکردهای مشخصی دارند و از حقوق معیّنی بهرهمند میباشند.[11]
اما اینکه برتری بخشیدن به مردان از جانب خدا ممکن است مایه تفاخر، منیّت و سوء استفاده و در نتیجه نادیده گرفتن حقوق زنان گردد؛ باید گفت خدای تبارک و تعالی در برخوردار نمودن انسانها از نعمات خویش فارغ از مسئله امکان سوء استفاده آنها از این مواهب، همه انسانها را به شکل اعم از نعمتهای خویش بهرهمند ساخته است،[12] البته ناگفته نماند که اعمال انسان در تداوم و زیادت و یا محرومیت از نعمتهای الهی بیتأثیر نیست.[13]
همچنین برتری مردان در جهاتی که گفته شد موجب برتری اخروی آنان نمیگردد؛ یعنی برخورداری انسانها از مال فراوانتر، حقوق افزونتر و تواناییهای جسمی بیشتر نسبت به یکدیگر، جایگاه والاتری را برای آنها نزد خداوند به ارمغان نمیآورد، آنچه موجب مزیّت و برتری واقعی است از نگاه قرآن تقوا و عمل صالح است.[14] به همین دلیل است که خدای تعالی همواره انسانها را در تعامل با دیگران به پرهیز از تکبّر،[15] خودبینی، و مسخره کردن دیگران دعوت نموده است.[16]
دیگر سخن آنکه؛ خداوند در تفضیل و برتری مردان نسبت به زنان و سپردن مسئولیت به آنان بر اساس این ویژگی آنها را به حال خود رها ننموده، بلکه به طور مکرّر، تعالیم حقوقی و اخلاقی همسرداری و چگونگی تعامل با زنان را به مردان توصیه نموده تا با توجه دادن آنها نسبت به حقوق زنان بتوانند بر اساس این تعالیم فضای عادلانه و اخلاقی را به دور از منیّت و یک جانبهنگری پایهریزی نمایند. قرآن کریم در این راستا؛ یعنی چگونگی تعامل مردان با زنان با توجه به حقوقی که از آن بهرهمندند به چند اصل اشاره دارد:
1. رفتار بر اساس قسط و عدل: اصل قانونگذاری در اسلام بر اساس قسط و عدل پایهگذاری شده است.[17] دین مبین اسلام در تمام عرصههای زندگی اعم از امور حکومتی یا اجتماعی، انسانها را به رعایت عدل توصیه نموده است.[18] مدیریت مرد در خانواده نیز که جزئی از مدیریت و حاکمیت گسترده در جامعه و در مقیاس کوچکتر از آن میباشد، بر همین اساس شکل گرفته است؛ یعنی مرد علاوه بر مسئولیت ایجاد نظم و هماهنگی لازم از جهات مختلف در کانون خانواده، مجری عدالت نیز بهشمار میآید. در واقع مرد حق حکومت دارد، ولی حق تحکّم ندارد؛ حکومت (در اسلام)؛ یعنی اداره امور بر اساس عدالت و تحکّم؛ یعنی زورگویی نمودن، و اسلام به مرد حق زورگویی نداده است، بلکه حق حکومت را به او سپرده است که وظیفهای بیش نیست تا بر اساس آن به تمشیت امور خانواده در جهات مقتضی عمل نماید. او رئیس خانواده است؛ یعنی حق دارد در حدود مصالح خانوادگی امر و نهی کند، ولی حق زورگویی ندارد؛ یعنی حق ندارد برخلاف مصالح خانوادگی رفتار کند.[19]
بر این اساس، سرپرستی مرد بر مدار عدالت و رضایت خداوند مجاز میباشد. در بسیاری از آیات به پرهیز از ظلم و رفتار بر اساس رسوم جاهلیت نسبت به زنان و ادای حقوق آنان پرداخته شده است.[20]
2. رعایت اصل معروف: قرآن کریم در آیات متعدد و به مناسبتهای مختلف مسئله معروف را یادآور شده و هریک از زن و مرد را به رعایت این اصل توصیه نموده است. با بررسی آیات مرتبط با اصل معروف در قرآن کریم با آیاتی مواجه میشویم که در آن از چگونگی تعامل مردان با زنان در جنبههای مختلف زندگی سخن به میان آمده است. از آن جمله در اموری نظیر ازدواج، طلاق،[21] معاشرت[22] و ادای حقوق مالی آنان؛ مانند مهریه،[23] شیردادن به نوزاد[24] و... رفتار بر اساس معروف و ستم نکردن را به مردان توجه داده است. بر این اساس، مرد خارج از اصل معروف حق تحکّم و تحمیل نظرات خود را بر زن ندارد.
کلمه (معروف)، به معنای هر امری است که مردم در مجتمع خود آنرا بشناسند، و آنرا انکار نکنند، و بدان جاهل نباشند، و چون خداوند دستور به معاشرت کردن با زنان را مقید به قید (معروف) نموده است، قهراً معنای امر به معاشرت با زنان معاشرتی است که در بین مأمورین به این امر؛ یعنی مسلمانان معروف باشد.[25]
البته واژه معروف معنایی گستردهتر از قانونمندی و عدلگرایی دارد. همچنان که شامل حق قانونی و عادلانه میشود، شامل کارهای ارزشی و اخلاقی نیز میگردد؛ یعنی خداوند متعال با سپردن ریاست خانواده به مردان علاوه بر تأکید بر رفتار و معاشرت بر اساس عدالت توصیه به رفتارهای اخلاقی و ارزشی در کانون خانواده مینماید.
بنابر این، معاشرت با زنان بر اساس معروف؛ یعنی بر وفق عدالت و انصاف رفتار نمودن است،[26] و به تعبیر دیگر؛ همزیستی مطابق فرمان خداوند که ادای حقوق زن در آن باشد.
3. اصل مودّت و رحمت: حاکمیت مرد باید به دور از هرگونه زورمداری و بر اساس مودّت و رحمت باشد. قرآن در این زمینه میفرماید: (و از نشانههای او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد در این نشانههایی است برای گروهی که تفکّر میکنند!)،[27] حُسن سلوک و رفتار شایسته مرد بر اساس مودّت اساسیترین عامل در تأثیرپذیری همسر است.
بنابر آنچه گفته شد؛ خدای تبارک و تعالی به هر کدام از زنان و مردان توانمندیهایی داده است و براساس این توانمندیها حقوق و تکالیف متقابلی را میان آنان برقرار نموده است. همچنین خداوند متعال به اقتضای حکمت خویش برخی از توانمندیهای مردان را بر زنان فزونی داده، و بر اساس این برتری مسئولیت خانواده را به او واگذار نموده است. اگر با نگاهی دقیق به مسئله نگاه شود خواهیم دید این برتری موجب پیدایش یک وظیفه برای مرد شده است تا به واسطه آن بتواند خانواده را مدیریت کند. نه یک امتیاز که به واسطه آن تحکّم نموده و یا موجب فخرفروشی گردد.
پی نوشتها:
[1]. اسراء، 70.
[2]. نحل، 71.
[3]. بقره، 47.
[4]. بقره، 253.
[5]. نساء، 34.
[6]. انعام، 132.
[7]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 256 – 257، منشورات محمدعلی بیضون، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1419ق.
[8]. نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، ج 2، ص 62، انتشارات اسلامیة، تهران، چاپ اول، 1398ق.
[9]. حجازی، محمد محمود، التفسیر الواضح، ج 1، ص 144، دار الجیل الجدید، بیروت، چاپ دهم، 1413ق.
[10]. مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، ج 2، ص 158 – 159، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[11]. ر.ک: (وظایف زن و شوهر نسبت به یکدیگر)، islamquest.net/fa/archive/question/fa925.
[12]. اسراء، 20.
[13]. ابراهیم، 7.
[14]. حجرات، 13.
[15]. اسراء، 37.
[16]. حجرات، 11.
[17]. نساء، 135.
[18]. اعراف، 29.
[19]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 21، ص 117، انتشارات صدرا، تهران.
[20]. نساء، 19.
[21]. بقره، 231.
[22]. نساء، 19.
[23]. بقره، 236.
[24]. بقره، 233.
[25]. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: موسوی همدانی، سید محمد باقر ، ج 4، ص 404، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1374ش.
[26]. فیض کاشانی، ملا محسن، تفسیر الصافی، ج 1، ص 434، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق.
[27]. روم، 21.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] آیا مطرح نمودن برتری مردان نسبت به زنان در قرآن موجب تحقیر زن و فخر فروشی مرد نمی گردد؟
- [سایر] خدای تعالی در آیه 228 سوره بقره میفرماید: (زنان را بر شوهران حقوق مشروعی است چنانچه شوهران را بر زنان لیکن مردان را بر زنان فزونی و برتری است). آیا این آیه ابزاری برای تحقیر زن و فخر فروشی مردان نخواهد شد؟
- [سایر] آیا تفاوت سهم ارث زن نسبت به مرد موجب کمارزش شدن او در جامعه نمیگردد؟
- [سایر] آیا در خلقت، مرد نسبت به زن برتری دارد؟
- [سایر] آیا در خلقت، مرد نسبت به زن برتری دارد؟
- [سایر] چرا قرآن از زن و مرد یکسان سخن به میان نمیآورد و تمام سخن خدا، حتی در مسایل مربوط به زنان با مردان است؟
- [آیت الله خامنه ای] رقص محلی مرد برای مرد و زن برای زن و یا مرد در بین زنان و زن در بین مردان، چه حکمی دارد؟
- [آیت الله خامنه ای] شرکت زنان (مانند مردان) در نماز جماعت از جهت استحباب و کراهت چه حکمی دارد؟ شرکت آنها در صورتی که پشت سر مردان بایستند چه حکمی دارد؟ آیا در حالی که پشت سر مردان برای نماز جماعت ایستاده اند، احتیاج به پرده و ساتر است؟ اگر در نماز کنار مردان بایستند، از جهت حائل چه حکمی دارد؟ با توجه به اینکه پشت پرده بودن زنان هنگام نماز جماعت و سخنرانی ها و مراسم دیگر، موجب تحقیر و اهانت به آنها می شود.
- [سایر] خطاب های قرآن عمدتا متوجّه مردان است! آیا قرآن اصالت را به مرد میدهد و زن را طفیلی قلمداد میکند؟!
- [سایر] در قرآن برتری مرد به زن دادن نفقه است و مردی که نفقه نمیدهد حقوق و امتیازاتش را از دست نمیدهد؟
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان و اقامه نماز جماعت مردان را باید مرد بگوید و اذان و اقامه نماز جماعت زنان , نیز زنان و مردان محرم را زن می تواند بگوید , هرچند احتیاط در صورت اخیر, ترک است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] احتیاط آن است که مرد لباس مخصوص زنان و زن لباس مخصوص مردان را نپوشد، ولی نماز با آن اشکال ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر مأموم یک مرد باشد، بنابر احتیاط واجب طرف راست امام قدری عقب تر بایستد. و اگر یک زن باشد، مستحب است در طرف راست امام طوری بایستد که جای سجده اش مساوی زانو یا قدم امام باشد. و اگر یک مرد و یک زن، یا یک مرد و چند زن باشند ، مستحب است مرد طرف راست امام و باقی پشت سر امام بایستند. و اگر چند مرد یا چند زن باشند، مستحب است پشت سر امام بایستند. و اگر چند مرد و چند زن باشند مردان پشت سر امام، و زنان پشت سر مردان بایستند.
- [آیت الله سیستانی] پوشیدن لباس زنانه بر مردان ، و پوشیدن لباس مردانه بر زنان حرام نیست و نماز خواندن با آن باطل نیست . ولی بنابر احتیاط واجب جایز نیست مرد خود را به هیئت و زیّ زن در آورد ، و همچنین به عکس .
- [آیت الله سیستانی] اذان و اقامه نماز جماعت را باید مرد بگوید . ولی در نماز جماعت زنان اگر زن اذان و اقامه بگوید : کافی است ، و اکتفا به اذان و اقامه زن در نماز جماعتی که مردان آن با او محرماند ، محل اشکال است.
- [آیت الله بهجت] پوشیدن لباس مخصوص زنان برای مرد، و همچنین پوشیدن لباس مخصوصِ مردان برای زن، حرام است، اگرچه حرام بودن تا موقعی که داخل در لباس شهرت نباشد، مورد تأمل است، و نیز تزیین هر یک از مرد و زن به زینت دیگری، حرام است؛ و لباس شهرت عبارت از لباسی است که از جهت جنس یا رنگ یا نحوه بُرش و دوخت و مانند آن خلاف شأن و زی پوشنده لباس باشد.
- [آیت الله مظاهری] مواجهه و روبهرو شدن زن و مرد نامحرم، اگر شهوتانگیز یا مفسدهآور باشد حرام است، و اگر چنین نباشد، روبهرو نشدن مگر به اندازه ضرورت بسیار خوب است و قرآن شریف عدم مواجهه، گرچه شهوتانگیز و موجب مفسده نباشد را برای پاکی دل زن و مرد بهتر میداند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر مرد طواف نساء را که یکی از کارهای حج است به جا نیاورد؛ زنش و زنان دیگر بر او حرام می شوند؛ ولی نکاح با زنش باطل نمی شود و نیز اگر زن طواف نساء نکند؛ شوهرش و مردان دیگر بر او حرام می شوند؛ ولی اگر بعدا طواف نساء را انجام دهند حلال می شوند.
- [آیت الله خوئی] اگر مرد طواف نساء را که یکی از کارهای حج است بهجا نیاورد، زنش و زنان دیگر بر او حرام میشوند و نیز اگر زن طواف نساء نکند، شوهرش و مردان دیگر بر او حرام میشوند، ولی اگر بعداً طواف نساء را انجام دهند حلال میشوند.
- [آیت الله اردبیلی] بیرون ریختن منی در حال آمیزش توسّط شوهر در مورد زن دائم بدون رضایت او احتیاطا جایز نیست ولی اگر با رضایت طرفین باشد مانعی ندارد و در مورد متعه، مرد میتواند منی خود را بیرون بریزد؛ ولی زن دائمی باشد یا متعه حق ندارد بدون رضایت شوهر، کاری کند که نطفه او بیرون بریزد، مگر در مواردی که بیرون نریختن نطفه موجب بچّهدار شدن شود و زن نسبت به آن شرعا معذور باشد.