از دیرباز، عموم مردم همیشه در پی آن بودهاند که از رویدادهای فردا و آیندهی خویش آگاهی یابند، و بدانند چه رخدادهای نیک و یا بدی در انتظار آنها است و سرنوشت و بخت برای آنها چه پدید خواهد آورد. از اینرو، به هر گونه راه و ترفندی، در جستوجوی این آگاهی بودند که یکی از این شیوهها فال و فالگیری به نیک و بد بوده است. معنا و گسترهی فال و تطیّر فال؛ به معانی (شگون، پیشبینی و پیشگویی) آمده است.[1] در زبان عربی (فأل) میگویند که به معنای خوشبینی و تفأل به نیکی و خوبی، و ضد (طیرة)(شُوم) است.[2] واژهی (تطیّر) از ریشهی (طیر) (پرنده) گرفته شده است و به معنای فال زدن به پرندگان است، ولی بعدها دربارهی هر چیزی که با آن فال نیک یا فال بد بزنند به کار رفته است (تفاؤل و تشاؤم).[3] رابطهی بین تطیّر و طیر و نحوهی اشتقاق تطیّر از طیر را این چنین شرح دادهاند: عرب به مرغان فال میزدند، و آن را (زجر) مینامیدند، و چون به سفر میرفتند، و در راه به آن برمیخوردند، کاری میکردند که آن را از خود دور کنند، اگر از طرف چپ ایشان به طرف راستشان پرواز میکرد آن را به فال نیک میگرفتند، و اگر از طرف راست ایشان به سوی چپ‌شان میپرید آن را شوم دانسته و به فال بد میگرفتند، به همین جهت فال بد را تطیّر نامیدند.[4] تا اینکه پس از گذشت زمان غالباً در تشاؤم بهکار رفت و مترادف آن شد؛ یعنی تنها در مورد چیزهایی بهکار برده شد که انسانها آنها را اسباب بدی میپنداشتند.[5] طائر واژهی دیگری است که یکی از موارد استعمال آن در قرآن کریم در ارتباط با موضوع تطیّر است[6] و به معنای بدبختی و شوم بهکار رفته است؛ بدبختی و عقوبتی که خداوند در برابر اعمال بد کفار و مشرکان تدارک دیده است:[7] ((اما آنها نه تنها پند نگرفتند، بلکه) هنگامی که نیکی (و نعمت) به آنها میرسید، میگفتند: به خاطر خود ماست، ولی موقعی که بدی (و بلا) به آنها میرسید، میگفتند: از بدشگونی موسی و کسان اوست! آگاه باشید سرچشمهی همه اینها، نزد خداست ولی بیشتر آنها نمیدانند).[8] پیشینهی فال و فالگیری فال بد و نیک، در بین بسیاری از ملت‌ها رواج داشته و دارد. و به انواع گوناگونی همچون کفبینی، شانهبینی، ماسهبندی و ... از قدیم رواج داشته و عموم مردم در مواقع دودلی، نگرانی و درماندگی دست به اینکار میزنند. از کهنترین نمونههای فالبینی از شهر (سیپار) میتوان نام برد که در آنجا (شمش)[9] را بسیار میستودند و به او افتخار میکردند و میپنداشتند که وی هنر غیبگویی و فالبینی را رونق بسیار بخشیده است.[10] پدر تموز (Tammuz)، نینازو نام داشت و خداوندگار فالبینی به وسیلهی آب به شمار میرفت. همچنین فال گرفتن (گیلگمش)(Gilgamesh).[11] در زندگی اجتماعی و سیاسی یونانیان پیشگویی و تفأل نقش مؤثّری داشته است. یونانیان دربارهی هر چیزی میخواستند ارادهی خدایان را بدانند و میپنداشتند ارادهی خدا با علایم مختلفی که تفأل نامیده میشود، ظهور میکند. غرّش رعد، پرواز پرندگان، صدا کردن گوش و عطسه از وسایل تفأل بود.[12] در میان ایرانیان گونههای فال و فالگیری هماره رواج داشته است. فال به دیدار و چهرهزدن، فال به بدشگونی صدای برخی پرندگان مانند جغد و کلاغ، فال نخود، فال پاکت و برتر از اینها استخاره با قرآن کریم نمونههایی از آن است. فال زدن و فال دیدن در ادب و اشعار فارسی نیز رواج پیدا کرد. مولوی به بحث دربارهی فال میپردازد و خاستگاه آن را درون آدمی میداند: انبیا گفتند فال زشت و بد از میان جانتان دارد مدد... ای که نصح ناصحان را نشنوی فال بد با تست هر جا میروی[13] فال نیک و بد، هر دو در شاهنامه نیز دیده میشود. در شاهنامه فال بد زدن بیشتر است و فال نیک اندک و در هر روی تمام فالهای شاهنامه پیشآگاهیهایی هستند که باید در انتظار رخ دادن آنها بود.[14] فال حافظ، نیز یکی از معروفترین فالها در میان ایرانیان است و عدهای از مردم به آن اعتقاد ویژهای دارند. خلاصه اینکه؛ فال زدن و فال دیدن در تمامی فرهنگها و پیش از اسلام دیده میشود. و جایگاه ویژهای در فرهنگ و ادب ایرانی و پارسی دارد. فال و فالگیری از دیدگاه اسلام همانطور که گفته شد فال (نیک) و (بد) زدن در میان همهی اقوام بوده و هست و به نظر میرسد سرچشمهی آن، عدم دسترسی به واقعیات و ناآگاهی از علل واقعی حوادث است.[15] بدون شک فال نیک و بد، اثر طبیعی و تکوینی ندارند، ولی دارای آثار روانی هستند؛ چرا که فال نیک امید آفرین است در حالیکه فال بد موجب یأس و نومیدی و ناتوانی در انجام و یا ترک کاری میشود. بنابراین، نمیتوان به صورت کلّی؛ فال را خرافه پنداشت، همانطور که در سخنان پیشوایان معصوم(ع)؛ اعتقاد به فال نیک سفارش شده است. که اگر خرافه بود، دیگر سفارش به آن نمیشد. و از آنجا که دین اسلام، همیشه از مسائل مثبت، استقبال میکند، از فال نیک نهی نکرده، ولی فال بد را به شدّت محکوم میکند. پیامبر اکرم(ص)، تفأل (فال نیک) را دوست میداشت و از تطیّر (شوم و فال بد) منع میفرمود.[16] در حالات خود پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) نیز دیده میشود که گاهی مسائلی را به فال نیک میگرفتند؛ مثلاً در جریان برخورد مسلمانها با کفار مکّه در سرزمین (حدیبیه) میخوانیم هنگامی که سُهَیل بن عمرو به عنوان نمایندهی کفار مکّه به سراغ پیامبر(ص) آمد و حضرت از نام او آگاه گردید، فرمود: (قد سهل علیکم امرکم)؛ یعنی از نام سهیل من تفأل میزنم که کار شما سهل و آسان میشود.[17] اسلام در بسیاری از موارد اینگونه مفاهیم تخیّلی و پنداری را در یک کانال صحیح و سازنده قرار داده و از آن بهرهبرداری کرده است؛ مثلاً در مورد آنچه در میان عوام معروف است که میگویند فلان همسر، خوش قدم بود و یا بد قدم، و از آن روزی که به خانه فلانشخص گام گذاشت و همسرش شد چنین و چنان گشت که قطعاً به این صورت خرافهای بیش نیست، اما اسلام به آن شکل سازندهی تربیتی داده است؛[18] در حدیثی از امام صادق(ع) میخوانیم: (بدقدمی و شوم بودن زن در مهریهی زیاد و نافرمانی شوهر است).[19] همچنین آنحضرت به نقل از پیامبر اکرم(ص) میفرماید: (خانهی شوم؛ خانهی تنگ و خانهای است که همسایگان بد داشته باشد).[20] اگر درست ملاحظه کنیم میبینیم؛ همان الفاظی را که مردم در مفاهیم خرافی بهکار میبرند، در جهت مفاهیم واقعی و سازنده استفاده شده است، و در اثر توجّه به آن؛ تفکر و اندیشهای که به بیراهه میرود، به راه راست هدایت میشود. بخت و طالع و پیروزی و شکست و موفقیت و ناکامی همهی انسانها نزد خداست، خدایی که حکیم است و مواهبش را طبق شایستگیهایی که بازتاب ایمان و عمل و گفتار و کردار آنهاست، تقسیم میکند. به این ترتیب، روش استدلال محکم و به حق انبیای الهی در برابر طرفداران محض تطیّر و فال بد –که اختیار را از آنان سلب میکرد- چنین بوده است که انبیای الهی براساس توحید افعالی همهی حوادث گوارا و ناگوار را به خداوند نسبت میدادند و میفرمودند که برخی از حوادث جنبهی امتحان و بعضی از آنها جنبهی کیفر و تنبیه دارد. در جوامعی که به خدا ایمان ندارند هر چند از نظر علم و دانش روز پیشرفتهای فراوانی کسب کردهاند اعتقاد به اقبال و بخت و خرافات دیگر فراوان دیده میشود بهطوری که گاهی افتادن یک نمک پاش بر زمین آنها را سخت ناراحت میکند و منزل و اتاق و صندلی که شماره آن سیزده باشد، نحس شمرده و وحشت میکنند، و هنوز هم بازار رمّالان و فالگیران در میان آنها گرم است، و مسئلهی موهوم بخت و طالعبینی در میان آنها مشتری فراوان دارد، ولی قرآن مجید میفرماید: (فال بد شما نزد خداست (و همهی مقدّرات به قدرت او تعیین میگردد) بلکه شما گروهی فریب‌خورده هستید).[21] انسان عاقل وقتی میخواهد کاری انجام دهد، نخست تمام جوانب آن را بررسی مینماید و فکر خود را که موهبتی خدادادی است بهکار میاندازد و اگر از این راه نتوانست صلاح خود را تشخیص دهد ناگزیر باید از دیگران کمک بگیرد و تصمیم خود را با کسانی که صلاحیت مشورت دارند در میان بگذارد تا به کمک فکر آنها درست را از نادرست تشخیص دهد و اگر از این راه هم به نتیجه نرسید، چاره ای ندارد جز اینکه به خدای خود متوسل شده، خیر خود را از او مسألت نماید، که این همان (استخاره) است. روایات زیادی در رابطه با استخاره داریم و مورد تأیید فقها میباشد که انسان را از تحیّر و سرگردانی خارج میکند و راهی پیش پای او میگذارد. فالگیری و پیشگویی و دعانویسی افرادی که این کارها را به عنوان پیشه برای خویش برگزیدهاند، مورد اعتماد نیست و هیچ دلیلی بر اینکه چنین کسانی راست میگویند، در دست نیست. خلاصه؛ فال و فالگیری به خودی خود اعتبار ندارد و مورد امضا و تأیید دین اسلام نیست، و در بسیاری از موارد فقط یک حدس و گمان است و هیچ منافاتی با اختیار انسان ندارد، ولی چون فال نیک حرکت آفرین و امید آور میباشد و اثر روانی زیادی در انسان دارد، پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) به آن سفارش فرمودهاند. راه رهایی از فال بد همانگونه که بیان شد، تطیّر و بدشگونی؛ بیشتر به حالت نفسانی خود افراد بازگشت میکند که البته برای نجات از آن، پیشوایان معصوم(ع) راهحلهایی ارائه دادهاند: 1. بی اعتنایی: امام صادق(ع) میفرماید: (اثر فال بد؛ به همان اندازه است که آنرا میپذیری، اگر آنرا سبک بگیری کم اثر و آسان خواهد بود، و اگر آن را محکم و سخت بگیری پُر اثر و اگر به آن اعتنا نکنی هیچ اثری نخواهد داشت).[22] براساس این روایت؛ تأثیر تفأل و تطیّر مربوط به نفس صاحب آن است، و اینکه فال چیزی نیست، هر چه هست اثر نفس خود آدمی است.[23] تأثیر یا بیتأثیری فال بد، در درون آدمی پیرو وضعیتی است که انسان در نهاد خود به عنوان زمینهی قبول یا ردّ آن ایجاد کرده است و بستگی به خواست، نوع تلقین و ارزیابی خود شخص دارد. 2. توکّل بر خدا: برای رهایی از عواقب تطیّر و بدشومی باید انسان به خدا توکل کند. فال بد به کسی ضرر میرساند که از آن بترسد ولی کسی که از آن هراس و ترسی نداشته باشد و بر خدا توکّل نماید، یقیناً به وی ضرری نخواهد رسید. امام صادق(ع) به نقل از پیامبر اکرم(ص) میفرماید: (کفارهی فال‌ بد زدن، همان توکّل‌ به خدا است).[24] زیرا معنای توکل این است که امر تأثیر را به خدای تعالی ارجاع داد و تنها او را مؤثّر دانست و وقتی این چنین معتقد باشیم، اثری برای فال بد باقی نمیماند تا به ما ضرر و آسیبی برساند.[25] 3. دعا: دعا نشان دهندهی عدم استقلال همهی قدرتها در برابر قدرت پروردگار است. در دعا توجه به این حقیقت است که اسباب و علل طبیعی هر چه دارند از ناحیهی خداوند دارند و به فرمان او هستند. لذا در روایات متعدد آمده است که پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) به کسانی که به قلبشان تطیّر و بدشومی خطور میکرد، دعاهایی را میآموختند و به این حقیقت آگاهی میدادند؛ مانند اینکه، پیامبر اکرم(ص) میفرماید: (هر کس چیز ناملایم و مکروهی را ببیند و به نظرش بدشگون آید بگوید: اللَّهُمَّ لَا یُؤْتِی الْخَیْرَ إِلَّا أَنْتَ وَ لَا یَدْفَعُ السَّیِّئَاتِ إِلَّا أَنْتَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِک)؛[26]‌ خداوندا! جز تو کسی خیر نمیدهد و بدیها را کسی جز تو نتواند بر طرف کند، و هیچ نیرو و قدرتی از غیر تو نباشد. امام صادق(ع) در بخشی از دعای مربوط به حج و عمره میفرماید: (...اللَّهُمَّ لَا طَیْرَ إِلَّا طَیْرُکَ وَ لَا خَیْرَ إِلَّا خَیْرُکَ وَ لَا حَافِظَ غَیْرُکَ)؛[27] خداوندا! هیچ فال بدی جز به ارادهی تو تحقق نمییابد و خیر و نیکی تنها از سوی توست، و هیچ حفظ کننده و نگهدارندهای جز تو نیست. تفأل به دیوان حافظ آنچه در روایات در برخی از مواقع سفارش شده، استخاره است که انسان طبق آداب سادهای با خداوند بزرگ –به وسیلهی قرآن مجید، یا تسبیح و مانند آن- مشورت کند و از ذات پاکش هدایت و راهنمایی به آنچه خیر و صلاح اوست، بطلبد؛ به یقین خداوند نیز او را راهنمایی خواهد کرد. با این حال، تفأل به دیوان حافظ نیز میان مردم رواج پیدا کرده است؛ چرا که معتقدند دیوان حافظ دارای جهات مثبتی است، لذا از آن به عنوان فالنامه نیز استفاده میکنند؛ جهات مثبتی مانند اینکه: 1. بیشتر غزلیات و اشعار حافظ مثبتنگر است و مثبتنگری در زندگی خوب و پسندیده میباشد، همانطور که در روایات نیز به داشتن (حُسن ظن نسبت به خدا و دیگران)[28] ترغیب شده است. 2. اشعار او مضامین آیات قرآنی و برگرفته از آنها میباشد و آنچه در سینهی خود از آیات قرآنی حفظ نموده در غزلیات خود بیان کرده است. 3. غزلیات حافظ چند پهلو و چند معنا است و میتوان از اشعار او تفسیرهای متعدّد نمود و هرکس به فراخور حال و عقل و اندیشهی خود از آن معنایی برداشت میکند. با توجه به این قبیل از موارد، دیوان حافظ ارزشمند است و مردم از آن به عنوان فال و بیان حال خود بهره میگیرند؛ تفأل به دیوان حافظ برای انجام برخی از کارها اشکالی ندارد؛ و به بیان صاحب جواهر؛ (تفأّل به غیر قرآن [از قبیل دیوان شعرا همچون دیوان حافظ] اگر منجرّ به صدور حکم قطعی و جزمی نگردد، جایز است)؛[29] هر چند به پای استخارهی شرعی با قرآن کریم نمیرسد، اما در اینباره به نکاتی باید توجه شود: یک. عادت نمودن به استفاده از فال حافظ یا حتی استخاره، چندان صحیح به نظر نمیرسد. جایی که انسان باید از نیروی عقل و خرد استفاده نماید و یا از تجارب و آگاهی دیگران با مشورت از ایشان بهره گیرد، باید بر طبق آن عمل نماید. دو. توقع پیشگویی از حافظ و غیبگویی از او، توقعی سادهلوحانه و بیهوده است، توقع ما از حافظ آن است که به شیرینی ابیات و سخنانش، اندیشهای نو و معرفتی تازه در قالب ادبیات فارسی به ما بیاموزد. معرفتی که ما در دنیای کنونی بیش از هر زمان دیگری به آن نیازمندیم. سه. رویکرد ما به دیوان حافظ، باید رویکردی از سر اخلاص و محبت به کسی باشد که چون معلمی عزیز میتواند گره از مشکلات فکری گشوده و از آلام روحی تا حدودی بکاهد و در این راه هیچگاه نباید حد اعتدال و میانهروی را در استفاده از آن فراموش کرد. پی نوشت: [1]. عمید، حسن، فرهنگ فارسی، ویراستار: علیزاده، عزیزالله، ص 784، انتشارات راه رشد، تهران، چاپ اول، 1389ش. [2]. ر.ک: زمخشری، محمود بن عمر، الفائق فی غریب الحدیث، ج 3، ص 4، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1417ق؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق و مصحح: فارس، احمد (صاحب الجوائب)، ج 11، ص 513، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق؛ واسطی زبیدی، سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق و مصحح: شیری، علی، ج 15، ص 563، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ اول، 1414ق؛ بستانی، فواد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی، ص 653، نشر اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1375ش. [3]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص 528 و 529، دار القلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ تاج العروس من جواهر القاموس، ج 7، ص 154. [4]. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 3، ص 371، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، 1407ق. [5]. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، ج 8، ص 250 و 251، بینا، بیجا، بیتا؛ ر.ک: زمخشری، محمود بن عمر، مقدمة الأدب، ص 261، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران،‌ چاپ اول، 1386ش؛ اسماعیل صینی، محمود، المکنز العربی المعاصر، ص 24، مکتبة لبنان ناشرون،‌ بیروت، چاپ اول، بیتا. [6]. برخی از آیات مربوط به تطیّر عبارتند از: نمل، 47؛ یس، 19. [7]. مفردات ألفاظ القرآن، ص 529. [8]. اعراف، 131. [9]. شمش،‌ از معروفترین خدایان نواحی شرقی نزدیک، و به نام خدای قانون و نظم و عدالت بوده و مرکز پرستش وی در سیپار بود. قدیانی، عباس، فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج 2، ص 529، انتشارات آرون، تهران، چاپ ششم، ‌1387ش. [10]. ژیران، ف، فرهنگ اساطیر آشور و بابل، ترجمه: اسماعیل پور، ابوالقاسم، ص 67، انتشارات فکر روز، 1375ش. [11]. همان، ص 82، 94 و 106. [12]. ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمهی حکمت، علیاصغر، ص 248، انتشارات پیروز، تهران، 1354ش. [13]. بلخی، جلال الدین محمد، مثنوی معنوی، دفتر سوم. [14]. ر.ک: دماوندی، مجتبی، بررسی فال نیک و بد در شاهنامه فردوسی، مجله دانشکده علوم انسانی دانشگاه سمنان، سال ششم، شماره 20، زمستان 1386، ص 79 – 85. [15]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 12، ص 52، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش. [16]. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، ص 350، شریف رضی، قم، چاپ چهارم، 1412ق. [17]. ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 1، ص 203، علامه، قم، چاپ اول، 1379ق. [18]. تفسیر نمونه، ج 12، ص 53. [19]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 3، ص 556، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق. [20]. شیخ صدوق، معانی الأخبار، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 152، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1403ق. [21]. نمل، 47. [22]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 197 و 198، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق. [23]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 78، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق. [24]. الکافی، ج 8، ص 198. [25]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 78. [26]. مکارم الأخلاق، ص 350. [27]. الکافی، ج 4، ص 285. [28]. http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa11105 [29]. (و إنما منع التفؤل بالقرآن و إن جاز بغیره إذا لم یحکم بوقوع الأمر علی البت)؛ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محقق و مصحح: قوچانی، عباس، آخوندی، علی، ج 12، ص 171، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ هفتم، بیتا. منبع:islamquest.net
نظر اسلام در مورد فال چیست؟
از دیرباز، عموم مردم همیشه در پی آن بودهاند که از رویدادهای فردا و آیندهی خویش آگاهی یابند، و بدانند چه رخدادهای نیک و یا بدی در انتظار آنها است و سرنوشت و بخت برای آنها چه پدید خواهد آورد. از اینرو، به هر گونه راه و ترفندی، در جستوجوی این آگاهی بودند که یکی از این شیوهها فال و فالگیری به نیک و بد بوده است.
معنا و گسترهی فال و تطیّر
فال؛ به معانی (شگون، پیشبینی و پیشگویی) آمده است.[1] در زبان عربی (فأل) میگویند که به معنای خوشبینی و تفأل به نیکی و خوبی، و ضد (طیرة)(شُوم) است.[2]
واژهی (تطیّر) از ریشهی (طیر) (پرنده) گرفته شده است و به معنای فال زدن به پرندگان است، ولی بعدها دربارهی هر چیزی که با آن فال نیک یا فال بد بزنند به کار رفته است (تفاؤل و تشاؤم).[3]
رابطهی بین تطیّر و طیر و نحوهی اشتقاق تطیّر از طیر را این چنین شرح دادهاند: عرب به مرغان فال میزدند، و آن را (زجر) مینامیدند، و چون به سفر میرفتند، و در راه به آن برمیخوردند، کاری میکردند که آن را از خود دور کنند، اگر از طرف چپ ایشان به طرف راستشان پرواز میکرد آن را به فال نیک میگرفتند، و اگر از طرف راست ایشان به سوی چپشان میپرید آن را شوم دانسته و به فال بد میگرفتند، به همین جهت فال بد را تطیّر نامیدند.[4] تا اینکه پس از گذشت زمان غالباً در تشاؤم بهکار رفت و مترادف آن شد؛ یعنی تنها در مورد چیزهایی بهکار برده شد که انسانها آنها را اسباب بدی میپنداشتند.[5]
طائر واژهی دیگری است که یکی از موارد استعمال آن در قرآن کریم در ارتباط با موضوع تطیّر است[6] و به معنای بدبختی و شوم بهکار رفته است؛ بدبختی و عقوبتی که خداوند در برابر اعمال بد کفار و مشرکان تدارک دیده است:[7] ((اما آنها نه تنها پند نگرفتند، بلکه) هنگامی که نیکی (و نعمت) به آنها میرسید، میگفتند: به خاطر خود ماست، ولی موقعی که بدی (و بلا) به آنها میرسید، میگفتند: از بدشگونی موسی و کسان اوست! آگاه باشید سرچشمهی همه اینها، نزد خداست ولی بیشتر آنها نمیدانند).[8]
پیشینهی فال و فالگیری
فال بد و نیک، در بین بسیاری از ملتها رواج داشته و دارد. و به انواع گوناگونی همچون کفبینی، شانهبینی، ماسهبندی و ... از قدیم رواج داشته و عموم مردم در مواقع دودلی، نگرانی و درماندگی دست به اینکار میزنند.
از کهنترین نمونههای فالبینی از شهر (سیپار) میتوان نام برد که در آنجا (شمش)[9] را بسیار میستودند و به او افتخار میکردند و میپنداشتند که وی هنر غیبگویی و فالبینی را رونق بسیار بخشیده است.[10] پدر تموز (Tammuz)، نینازو نام داشت و خداوندگار فالبینی به وسیلهی آب به شمار میرفت. همچنین فال گرفتن (گیلگمش)(Gilgamesh).[11] در زندگی اجتماعی و سیاسی یونانیان پیشگویی و تفأل نقش مؤثّری داشته است. یونانیان دربارهی هر چیزی میخواستند ارادهی خدایان را بدانند و میپنداشتند ارادهی خدا با علایم مختلفی که تفأل نامیده میشود، ظهور میکند. غرّش رعد، پرواز پرندگان، صدا کردن گوش و عطسه از وسایل تفأل بود.[12]
در میان ایرانیان گونههای فال و فالگیری هماره رواج داشته است. فال به دیدار و چهرهزدن، فال به بدشگونی صدای برخی پرندگان مانند جغد و کلاغ، فال نخود، فال پاکت و برتر از اینها استخاره با قرآن کریم نمونههایی از آن است.
فال زدن و فال دیدن در ادب و اشعار فارسی نیز رواج پیدا کرد. مولوی به بحث دربارهی فال میپردازد و خاستگاه آن را درون آدمی میداند:
انبیا گفتند فال زشت و بد
از میان جانتان دارد مدد...
ای که نصح ناصحان را نشنوی
فال بد با تست هر جا میروی[13]
فال نیک و بد، هر دو در شاهنامه نیز دیده میشود. در شاهنامه فال بد زدن بیشتر است و فال نیک اندک و در هر روی تمام فالهای شاهنامه پیشآگاهیهایی هستند که باید در انتظار رخ دادن آنها بود.[14]
فال حافظ، نیز یکی از معروفترین فالها در میان ایرانیان است و عدهای از مردم به آن اعتقاد ویژهای دارند.
خلاصه اینکه؛ فال زدن و فال دیدن در تمامی فرهنگها و پیش از اسلام دیده میشود. و جایگاه ویژهای در فرهنگ و ادب ایرانی و پارسی دارد.
فال و فالگیری از دیدگاه اسلام
همانطور که گفته شد فال (نیک) و (بد) زدن در میان همهی اقوام بوده و هست و به نظر میرسد سرچشمهی آن، عدم دسترسی به واقعیات و ناآگاهی از علل واقعی حوادث است.[15] بدون شک فال نیک و بد، اثر طبیعی و تکوینی ندارند، ولی دارای آثار روانی هستند؛ چرا که فال نیک امید آفرین است در حالیکه فال بد موجب یأس و نومیدی و ناتوانی در انجام و یا ترک کاری میشود. بنابراین، نمیتوان به صورت کلّی؛ فال را خرافه پنداشت، همانطور که در سخنان پیشوایان معصوم(ع)؛ اعتقاد به فال نیک سفارش شده است. که اگر خرافه بود، دیگر سفارش به آن نمیشد. و از آنجا که دین اسلام، همیشه از مسائل مثبت، استقبال میکند، از فال نیک نهی نکرده، ولی فال بد را به شدّت محکوم میکند. پیامبر اکرم(ص)، تفأل (فال نیک) را دوست میداشت و از تطیّر (شوم و فال بد) منع میفرمود.[16]
در حالات خود پیامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) نیز دیده میشود که گاهی مسائلی را به فال نیک میگرفتند؛ مثلاً در جریان برخورد مسلمانها با کفار مکّه در سرزمین (حدیبیه) میخوانیم هنگامی که سُهَیل بن عمرو به عنوان نمایندهی کفار مکّه به سراغ پیامبر(ص) آمد و حضرت از نام او آگاه گردید، فرمود: (قد سهل علیکم امرکم)؛ یعنی از نام سهیل من تفأل میزنم که کار شما سهل و آسان میشود.[17]
اسلام در بسیاری از موارد اینگونه مفاهیم تخیّلی و پنداری را در یک کانال صحیح و سازنده قرار داده و از آن بهرهبرداری کرده است؛ مثلاً در مورد آنچه در میان عوام معروف است که میگویند فلان همسر، خوش قدم بود و یا بد قدم، و از آن روزی که به خانه فلانشخص گام گذاشت و همسرش شد چنین و چنان گشت که قطعاً به این صورت خرافهای بیش نیست، اما اسلام به آن شکل سازندهی تربیتی داده است؛[18] در حدیثی از امام صادق(ع) میخوانیم: (بدقدمی و شوم بودن زن در مهریهی زیاد و نافرمانی شوهر است).[19] همچنین آنحضرت به نقل از پیامبر اکرم(ص) میفرماید: (خانهی شوم؛ خانهی تنگ و خانهای است که همسایگان بد داشته باشد).[20]
اگر درست ملاحظه کنیم میبینیم؛ همان الفاظی را که مردم در مفاهیم خرافی بهکار میبرند، در جهت مفاهیم واقعی و سازنده استفاده شده است، و در اثر توجّه به آن؛ تفکر و اندیشهای که به بیراهه میرود، به راه راست هدایت میشود.
بخت و طالع و پیروزی و شکست و موفقیت و ناکامی همهی انسانها نزد خداست، خدایی که حکیم است و مواهبش را طبق شایستگیهایی که بازتاب ایمان و عمل و گفتار و کردار آنهاست، تقسیم میکند. به این ترتیب، روش استدلال محکم و به حق انبیای الهی در برابر طرفداران محض تطیّر و فال بد –که اختیار را از آنان سلب میکرد- چنین بوده است که انبیای الهی براساس توحید افعالی همهی حوادث گوارا و ناگوار را به خداوند نسبت میدادند و میفرمودند که برخی از حوادث جنبهی امتحان و بعضی از آنها جنبهی کیفر و تنبیه دارد.
در جوامعی که به خدا ایمان ندارند هر چند از نظر علم و دانش روز پیشرفتهای فراوانی کسب کردهاند اعتقاد به اقبال و بخت و خرافات دیگر فراوان دیده میشود بهطوری که گاهی افتادن یک نمک پاش بر زمین آنها را سخت ناراحت میکند و منزل و اتاق و صندلی که شماره آن سیزده باشد، نحس شمرده و وحشت میکنند، و هنوز هم بازار رمّالان و فالگیران در میان آنها گرم است، و مسئلهی موهوم بخت و طالعبینی در میان آنها مشتری فراوان دارد، ولی قرآن مجید میفرماید: (فال بد شما نزد خداست (و همهی مقدّرات به قدرت او تعیین میگردد) بلکه شما گروهی فریبخورده هستید).[21]
انسان عاقل وقتی میخواهد کاری انجام دهد، نخست تمام جوانب آن را بررسی مینماید و فکر خود را که موهبتی خدادادی است بهکار میاندازد و اگر از این راه نتوانست صلاح خود را تشخیص دهد ناگزیر باید از دیگران کمک بگیرد و تصمیم خود را با کسانی که صلاحیت مشورت دارند در میان بگذارد تا به کمک فکر آنها درست را از نادرست تشخیص دهد و اگر از این راه هم به نتیجه نرسید، چاره ای ندارد جز اینکه به خدای خود متوسل شده، خیر خود را از او مسألت نماید، که این همان (استخاره) است. روایات زیادی در رابطه با استخاره داریم و مورد تأیید فقها میباشد که انسان را از تحیّر و سرگردانی خارج میکند و راهی پیش پای او میگذارد.
فالگیری و پیشگویی و دعانویسی افرادی که این کارها را به عنوان پیشه برای خویش برگزیدهاند، مورد اعتماد نیست و هیچ دلیلی بر اینکه چنین کسانی راست میگویند، در دست نیست.
خلاصه؛ فال و فالگیری به خودی خود اعتبار ندارد و مورد امضا و تأیید دین اسلام نیست، و در بسیاری از موارد فقط یک حدس و گمان است و هیچ منافاتی با اختیار انسان ندارد، ولی چون فال نیک حرکت آفرین و امید آور میباشد و اثر روانی زیادی در انسان دارد، پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) به آن سفارش فرمودهاند.
راه رهایی از فال بد
همانگونه که بیان شد، تطیّر و بدشگونی؛ بیشتر به حالت نفسانی خود افراد بازگشت میکند که البته برای نجات از آن، پیشوایان معصوم(ع) راهحلهایی ارائه دادهاند:
1. بی اعتنایی: امام صادق(ع) میفرماید: (اثر فال بد؛ به همان اندازه است که آنرا میپذیری، اگر آنرا سبک بگیری کم اثر و آسان خواهد بود، و اگر آن را محکم و سخت بگیری پُر اثر و اگر به آن اعتنا نکنی هیچ اثری نخواهد داشت).[22] براساس این روایت؛ تأثیر تفأل و تطیّر مربوط به نفس صاحب آن است، و اینکه فال چیزی نیست، هر چه هست اثر نفس خود آدمی است.[23] تأثیر یا بیتأثیری فال بد، در درون آدمی پیرو وضعیتی است که انسان در نهاد خود به عنوان زمینهی قبول یا ردّ آن ایجاد کرده است و بستگی به خواست، نوع تلقین و ارزیابی خود شخص دارد.
2. توکّل بر خدا: برای رهایی از عواقب تطیّر و بدشومی باید انسان به خدا توکل کند. فال بد به کسی ضرر میرساند که از آن بترسد ولی کسی که از آن هراس و ترسی نداشته باشد و بر خدا توکّل نماید، یقیناً به وی ضرری نخواهد رسید. امام صادق(ع) به نقل از پیامبر اکرم(ص) میفرماید: (کفارهی فال بد زدن، همان توکّل به خدا است).[24] زیرا معنای توکل این است که امر تأثیر را به خدای تعالی ارجاع داد و تنها او را مؤثّر دانست و وقتی این چنین معتقد باشیم، اثری برای فال بد باقی نمیماند تا به ما ضرر و آسیبی برساند.[25]
3. دعا: دعا نشان دهندهی عدم استقلال همهی قدرتها در برابر قدرت پروردگار است. در دعا توجه به این حقیقت است که اسباب و علل طبیعی هر چه دارند از ناحیهی خداوند دارند و به فرمان او هستند. لذا در روایات متعدد آمده است که پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) به کسانی که به قلبشان تطیّر و بدشومی خطور میکرد، دعاهایی را میآموختند و به این حقیقت آگاهی میدادند؛ مانند اینکه، پیامبر اکرم(ص) میفرماید: (هر کس چیز ناملایم و مکروهی را ببیند و به نظرش بدشگون آید بگوید: اللَّهُمَّ لَا یُؤْتِی الْخَیْرَ إِلَّا أَنْتَ وَ لَا یَدْفَعُ السَّیِّئَاتِ إِلَّا أَنْتَ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِک)؛[26] خداوندا! جز تو کسی خیر نمیدهد و بدیها را کسی جز تو نتواند بر طرف کند، و هیچ نیرو و قدرتی از غیر تو نباشد.
امام صادق(ع) در بخشی از دعای مربوط به حج و عمره میفرماید: (...اللَّهُمَّ لَا طَیْرَ إِلَّا طَیْرُکَ وَ لَا خَیْرَ إِلَّا خَیْرُکَ وَ لَا حَافِظَ غَیْرُکَ)؛[27] خداوندا! هیچ فال بدی جز به ارادهی تو تحقق نمییابد و خیر و نیکی تنها از سوی توست، و هیچ حفظ کننده و نگهدارندهای جز تو نیست.
تفأل به دیوان حافظ
آنچه در روایات در برخی از مواقع سفارش شده، استخاره است که انسان طبق آداب سادهای با خداوند بزرگ –به وسیلهی قرآن مجید، یا تسبیح و مانند آن- مشورت کند و از ذات پاکش هدایت و راهنمایی به آنچه خیر و صلاح اوست، بطلبد؛ به یقین خداوند نیز او را راهنمایی خواهد کرد. با این حال، تفأل به دیوان حافظ نیز میان مردم رواج پیدا کرده است؛ چرا که معتقدند دیوان حافظ دارای جهات مثبتی است، لذا از آن به عنوان فالنامه نیز استفاده میکنند؛ جهات مثبتی مانند اینکه:
1. بیشتر غزلیات و اشعار حافظ مثبتنگر است و مثبتنگری در زندگی خوب و پسندیده میباشد، همانطور که در روایات نیز به داشتن (حُسن ظن نسبت به خدا و دیگران)[28] ترغیب شده است.
2. اشعار او مضامین آیات قرآنی و برگرفته از آنها میباشد و آنچه در سینهی خود از آیات قرآنی حفظ نموده در غزلیات خود بیان کرده است.
3. غزلیات حافظ چند پهلو و چند معنا است و میتوان از اشعار او تفسیرهای متعدّد نمود و هرکس به فراخور حال و عقل و اندیشهی خود از آن معنایی برداشت میکند.
با توجه به این قبیل از موارد، دیوان حافظ ارزشمند است و مردم از آن به عنوان فال و بیان حال خود بهره میگیرند؛ تفأل به دیوان حافظ برای انجام برخی از کارها اشکالی ندارد؛ و به بیان صاحب جواهر؛ (تفأّل به غیر قرآن [از قبیل دیوان شعرا همچون دیوان حافظ] اگر منجرّ به صدور حکم قطعی و جزمی نگردد، جایز است)؛[29] هر چند به پای استخارهی شرعی با قرآن کریم نمیرسد، اما در اینباره به نکاتی باید توجه شود:
یک. عادت نمودن به استفاده از فال حافظ یا حتی استخاره، چندان صحیح به نظر نمیرسد. جایی که انسان باید از نیروی عقل و خرد استفاده نماید و یا از تجارب و آگاهی دیگران با مشورت از ایشان بهره گیرد، باید بر طبق آن عمل نماید.
دو. توقع پیشگویی از حافظ و غیبگویی از او، توقعی سادهلوحانه و بیهوده است، توقع ما از حافظ آن است که به شیرینی ابیات و سخنانش، اندیشهای نو و معرفتی تازه در قالب ادبیات فارسی به ما بیاموزد. معرفتی که ما در دنیای کنونی بیش از هر زمان دیگری به آن نیازمندیم.
سه. رویکرد ما به دیوان حافظ، باید رویکردی از سر اخلاص و محبت به کسی باشد که چون معلمی عزیز میتواند گره از مشکلات فکری گشوده و از آلام روحی تا حدودی بکاهد و در این راه هیچگاه نباید حد اعتدال و میانهروی را در استفاده از آن فراموش کرد.
پی نوشت:
[1]. عمید، حسن، فرهنگ فارسی، ویراستار: علیزاده، عزیزالله، ص 784، انتشارات راه رشد، تهران، چاپ اول، 1389ش.
[2]. ر.ک: زمخشری، محمود بن عمر، الفائق فی غریب الحدیث، ج 3، ص 4، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1417ق؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق و مصحح: فارس، احمد (صاحب الجوائب)، ج 11، ص 513، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق؛ واسطی زبیدی، سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق و مصحح: شیری، علی، ج 15، ص 563، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ اول، 1414ق؛ بستانی، فواد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی، ص 653، نشر اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1375ش.
[3]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص 528 و 529، دار القلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ تاج العروس من جواهر القاموس، ج 7، ص 154.
[4]. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 3، ص 371، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، 1407ق.
[5]. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، ج 8، ص 250 و 251، بینا، بیجا، بیتا؛ ر.ک: زمخشری، محمود بن عمر، مقدمة الأدب، ص 261، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران، چاپ اول، 1386ش؛ اسماعیل صینی، محمود، المکنز العربی المعاصر، ص 24، مکتبة لبنان ناشرون، بیروت، چاپ اول، بیتا.
[6]. برخی از آیات مربوط به تطیّر عبارتند از: نمل، 47؛ یس، 19.
[7]. مفردات ألفاظ القرآن، ص 529.
[8]. اعراف، 131.
[9]. شمش، از معروفترین خدایان نواحی شرقی نزدیک، و به نام خدای قانون و نظم و عدالت بوده و مرکز پرستش وی در سیپار بود. قدیانی، عباس، فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج 2، ص 529، انتشارات آرون، تهران، چاپ ششم، 1387ش.
[10]. ژیران، ف، فرهنگ اساطیر آشور و بابل، ترجمه: اسماعیل پور، ابوالقاسم، ص 67، انتشارات فکر روز، 1375ش.
[11]. همان، ص 82، 94 و 106.
[12]. ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمهی حکمت، علیاصغر، ص 248، انتشارات پیروز، تهران، 1354ش.
[13]. بلخی، جلال الدین محمد، مثنوی معنوی، دفتر سوم.
[14]. ر.ک: دماوندی، مجتبی، بررسی فال نیک و بد در شاهنامه فردوسی، مجله دانشکده علوم انسانی دانشگاه سمنان، سال ششم، شماره 20، زمستان 1386، ص 79 – 85.
[15]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 12، ص 52، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[16]. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، ص 350، شریف رضی، قم، چاپ چهارم، 1412ق.
[17]. ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج 1، ص 203، علامه، قم، چاپ اول، 1379ق.
[18]. تفسیر نمونه، ج 12، ص 53.
[19]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 3، ص 556، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق.
[20]. شیخ صدوق، معانی الأخبار، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ص 152، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1403ق.
[21]. نمل، 47.
[22]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 197 و 198، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[23]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 78، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[24]. الکافی، ج 8، ص 198.
[25]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 78.
[26]. مکارم الأخلاق، ص 350.
[27]. الکافی، ج 4، ص 285.
[28]. http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa11105
[29]. (و إنما منع التفؤل بالقرآن و إن جاز بغیره إذا لم یحکم بوقوع الأمر علی البت)؛ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محقق و مصحح: قوچانی، عباس، آخوندی، علی، ج 12، ص 171، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ هفتم، بیتا.
منبع:islamquest.net
- [سایر] نظر اسلام در مورد فال چیست؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] نظر جنابعالی درباره فال حافظ چیست؟
- [سایر] آیا فال بد حقیقت دارد؟
- [سایر] کفاره ی فال بد چیست؟
- [سایر] سلام حاج اقای مهربون و دوست داشتنی. میخواستم نظر شمارو در مورد فال حافظ بدونم من به رمالا و فالگیرا اعتقاد ندارم. و وقتی جایی گیر مینم قرانو باز میکنم گاهی جواب سوالامو میده اما میخواستم بدونم فال حافظ چطوره؟ چون حافظ هم حافظ قران بود و... یا حق
- [سایر] فال حافظ تا چه قدر صحیح است؟
- [سایر] آیا مطالبی که بعد از فال گرفتن از دیوان حافظ بیان می شود صحّت دارد؟ راه درست فال گرفتن را شرح دهید؟
- [سایر] توجه کردن به فال بد چه گناهی دارد؟
- [سایر] تأثیر فال بد به چه چیزی بستگی دارد؟
- [آیت الله مظاهری] آیا فال قهوه که اخیراً در کشو به شدت افزایش پیدا کرده است و بعضاً مطابق با واقعیات زندگی است صحیح است؟ و این مصادف شدن پیشگوئی در فال قهوه به زندگی واقعی را چگونه ارزیابی می نمائید؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . استخدام کفار اعم از ذمی و غیر ذمی در ادارات و سازمان هایی که باید بر جریان امور، نظارت و یا امور دفاعی کشور اسلام را تحت نظر داشته باشند، جایز نیست و پاسبان و افسر و قاضی و متصدیان مشاغل دیگر از این قبیل، همه باید مسلمان باشند.
- [آیت الله مظاهری] کورتاژ یکی از گناهان بزرگ در اسلام است و چنانکه گذشت علاوه بر گناه کفّاره نیز دارد، ولی اگر از نظر دکتر متخصّص و متدین حفظ جان زن متوقف بر آن باشد مانعی ندارد.
- [آیت الله بروجردی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، پاک میباشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلاً نمیتواند زن مسلمان بگیرد و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود.
- [آیت الله خوئی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، پاک میباشد، ولی احکام دیگر مسلمانان را ندارد، مثلًا نمیتواند زن مسلمان بگیرد و باید در قبرستان مسلمانان دفن نشود.
- [آیت الله مظاهری] اگر کافر به هر لغتی شهادتین بگوید مسلمان میشود و بعد از مسلمان شدن احکام اسلام بر او بار میشود گرچه ندانیم قلباً مسلمان شده یا نه، ولی اگر بدانیم قلباً مسلمان نشده است مسلمان نیست و احکام اسلام را ندارد و همچنین است هرگاه شهادتین نگوید ولی قلباً به معنای او ایمان داشته باشد. 8 - تبعیّت
- [آیت الله اردبیلی] اگر شخصی بداند که بدن یا لباس مسلمانی یا چیز دیگری مانند ظرف و فرش که در اختیار آن مسلمان است نجس شده و سپس آن مسلمان غایب گردد و آن شخص احتمال بدهد که او آن چیز را آب کشیده، آن چیز برای آن شخص پاک است؛ ولی احتیاط واجب این است که چهار شرط ذیل نیز مراعات شود: اول: آن که آن مسلمان بداند که آن چیز با چیزی که در نظر آن شخص نجس است، برخورد کرده است. دوم: آن که آن مسلمان نیز آن چیز را نجس بداند. سوم: آن که آن مسلمان آن چیز را در موردی که طهارت شرط آن است به کار ببرد، مثل این که با آن لباس نماز بخواند و یا در آن ظرف غذا بخورد. چهارم: آن که آن مسلمان بداند موردی که آن چیز را در آن به کار میبرد، مشروط به طهارت آن چیز است، مثلاً بداند که نماز را باید در لباس پاک بخواند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] دفن مسلمان درقبرستان کفار ودفن کافردرقبرستان مسلمانان جائز نیست.
- [آیت الله بهجت] مسلمان از کافر ارث میبرد، ولی کافر اگرچه پدر یا پسر میت باشد از مسلمان ارث نمیبرد. ولی اگر میت مسلمان پسر کافری دارد و او پسری مسلمان دارد، آن پسر مسلمان از جدّ خود ارث میبرد، و همچنین اگر پسر میت مسلمان، کافر باشد ولی عموی میت یا برادر میت مسلمان باشد ارث به آنها میرسد، و در صورت کافر بودن این دو، پسران مسلمان عمو و برادر ارث میبرند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که معلوم نیست مسلمان است یا نه، چنانچه سابقاً کافر بوده، نجس است و چنانچه سابقاً مسلمان بوده پاک است و سایر احکام مسلمان را داراست و چنانچه حالت سابقه او معلوم نباشد، پاک میباشد ولی احکام دیگر مسلمان را ندارد مثلاً نمیتواند زن مسلمان بگیرد و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود، مگر آن که در سرزمین اسلام باشد که ظاهراً تمام احکام مسلمان شامل او نیز میشود.
- [امام خمینی] بر علمای اعلام ایَّدَهُمُ اللَّهُ تَعالی لازم است در مقابل این نحو قوانین بیارزش از نظر اسلام و قانون، اعتراض شدید کنند، نه استرحام از مجرمین اصلی و دولتخواهی برای آنها که مأمور اجرای اوامر مخالفین اسلام میباشند، زیرا این نحو تقاضاها و دولتخواهیها و توجه جرم را به مأمورین جزء، و دست دوم دادن موجب تطهیر مجرم اصلی و جرأت او بر هدم احکام الهیه است، و بر کافه مسلمانان لازم است در مقابل این قوانین که دین و دنیا و خاندان آنها را تهدید میکند، و دخترهای بیچاره آنها را به سربازخانه میکشد، و زحمت انبیای عظام و اولیای گرام صلی اللَّه علیهم اجمعین را تضییع مینماید، مقاومت کنند، و اظهار تنفر نمایند، و به این قوانین مخالف اسلام عمل نکنند، و به هر وسیلهای که ممکن است هم اکنون دفاع از احکام اسلام کنند تا خدای نخواسته به آتیه سیاه و وحشتناکی که عمال استعمار خَذَلَهُم اللَّهُ تَعالی در نظر دارند برای اسلام و مسلمانان مبتلا نشوند. بعضی از مسائل که در این زمان مورد حاجت است