فال زدن در سه مورد اطلاق می شود: 1. به زبان یا به دل نیک آوردن (به دیدة خیر نگریستن). 2. مشورت خواهی و استخارة متعارفی که برای انجام امری و یا ترک کاری با قرآن و یا تسبیح انجام می گیرد. 3. پیش گویی نسبت به وقایعی که می خواهد رخ دهد. هر یک از این سه مورد نسبت به تفأل با دیوان حافظ بکار رفته و می رود: اگر به لحاظ معنای اول جهت انجام امری به سراغ فال حافظ برویم و برای هر غزلی که بیاید جهت مثبتی را در نظر گرفته و به دیدة خیر به آن نگریسته و بدان امید اقدام به آن امر کنیم نه تنها اشکالی ندارد بلکه در روایات دینی ما نسبت به هر امری، به وسیله هر چیزی و من جمله دیوان حافظ، این نوع فال زدن تحسین و بدان سفارش شده است. در روایتی آمده است: عن النبی صلی الله علیه و آله : تفألوا بالخیر تجدوه، و کان کثیر التفأل،[1] ( (نسبت به هر امری) اگر فال نیک بزنید بدان دست پیدا می کنید، و شخص گرامی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بسیار فال نیک می گرفت.) مثلاً وقتی که پیامبر اسلام نامه ای برای خسرو پرویز پادشاه ایران می فرستد تا او را به اسلام دعوت کند و خسروپرویز نامه را پاره می کند و مشتی خاک را برای پیامبر می فرستد آن وجود شریف، این مشت خاک را به فال نیک می گیرد که: (بزودی مسلمانان، ایران را فتح می کنند.)[2] و امّا اگر به لحاظ معنای دوم و سوم با دیوان حافظ تفأل زده شود، هیچ گونه دلیل و محبت شرعی بر آن وجود ندارد، فلذا هر مطلبی که بعنوان مشورت خواهی و یا پیش گویی، از آن تفأل استفاده شود الزام آور و حتمی الوقوع نیست؛ بدین معنی که اگر جهت مشورت خواهی، برای انجام دادن امری و یا ترک کاری تفألی با دیوان حافظ زدیم، هیچ گونه الزامی ولو اخلاقاً وجود ندارد که موظف باشیم به مطالب مورد استفادة از آن تفأل عمل کنیم؛ و نیز اگر جهت پیش گویی نسبت به امری در آینده با دیوان حافظ تفأل زده شود، اینطور نیست که آنرا حتمی الوقوع و غیر قابل تغییر پنداشت. البته ذکر این نکته لازم است که چون به تجربه برای مردم ثابت شده است که تفأل با دیوان حافظ در اکثر مواقع صائب و درست از آب در می آید، این کار در فرهنگ و جامعة ما ریشه دار شده و بسیاری از افراد برای مشورت خواهی و یا پیشگویی از دیوان حافظ مدد می گیرند و نسبت به این امر از نظر شرعی اشکالی نیست مگر آنکه به گفته های حافظ به گونه ای ترتیب اثر بدهیم که با عقاید و احکام دینی منافات داشته باشد، مثلاً اگر در تفألی با دیوان حافظ غزلی باید که مضمونش این باشد: (این کاری که می خواهی انجام بدهی و یا آرزوی تحقق آن را داری ابداً درست نمی شود.) در این گونه موارد نمی توان و نباید باور کنیم که اینچنین امری اصلاً درست شدنی نیست چرا که در این صورت آدمی در دامن یأس و ناامیدی می افتد و این خود گناهی است بزرگ، در حالی که در روایات دینی، آمده است که حتی قضای حتمی الهی را نیز می توان بوسیلة دعا رفع کرد تا چه رسد به گفته های حافظ، در این باره روایات زیادی داریم که یک نمونه اش را بیان می کنیم: قال الصادق علیه السلام : الدعاء یرد القضاءبعد ما ابرم ابراما، (دعا قضای الهی را بعد از آنکه محکم و مبرم شده است رفع می کند.)[3] بنابراین به طور خلاصه باید گفت: تفأل به لحاظ معنای اول (یعنی به دیدة خیر نگریستن) مستحسن و نیکوست چه با اشعار حافظ باشد و چه با هر چیز و اتفاق دیگری، و تفأل با دیوان حافظ به جهت مشورت خواهی و نیز پیش گویی حوادث آینده، اگر بدون ترتیب اثر دادن باشد اشکالی ندارد بدین معنی که اگر حافظ گفته است: فلان کار را انجام بده، در انجام دادن آن اجبار و الزامی نیست و می شود برخلاف فرموده حافظ عمل کرد؛ و اگر حافظ نسبت به امری پیش گویی کرد که فلان امر محقق می شود و یا محقق نمی شود نباید آنرا وحی منزل و حتمی پنداشت. و اما اینکه برای فال زدن چه روشی بهتر است؟ در جواب باید گفت: از آنجا که دلیل و حجت شرعی برای تفأل به دیوان حافظ وجود ندارد، روش و ذکر خاصی که قابل توصیه باشد نیز وجود ندارد. امّا آنچه که در بین عوام و خواص مشهور شده این است که: یک سوره فاتحة الکتاب به نیّت حافظ شیرازی خوانده می شود و تفأل زده می شود و غزل سمت راست مورد توجه قرارمی گیرد و غزل بعد از آن بعنوان شاهد (و به تعبیری به جهت بهتر روشن شدن غزل اصلی) مورد استفاده قرارمی گیرد. در پایان برای حسن ختام این کلام از ویژه نامه (حافظیه)[4] که بمناسبت کنگره حافظ شیرازی منتشر شده و حافظ پژوهان در آن ویژه نامه طی مصاحبه هایی، تفألاتی را از خود بیان داشته اند، یک نمونه را نقل می کنیم و شما را به حافظ اصلی، خداوند متعال و به حضرت حافظ شیراز می سپاریم. دکتر سیّدجعفر شهیدی در آنجا می گوید: روزی که استاد مجتبی مینوی دار فانی را وداع گفت، هوا سرد و زمین پر برف بود، مردّد بودم که آیا برای تشییع جنازة ایشان بروم یا نه؟ دیوان حافظ را گشودم و این بیت را دیدم: قدم دریغ مدار از جنازة حافظ که گرچه غرق گناه است می رود به بهشت برای مطالعة بیشتر: 1. ویژه نامه (حافظیه) از سلسله مجلّدات کیهان فرهنگی، سال پنجم، آبان ماه 1367. 2. شهید مرتضی مطهری، عرفان حافظ، انتشارات صدرا. امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید: هلک امْرُءٌ لَمْ یَعْرِف قَدْرَهُ آنکه خود را نشناخت تباه می شود. نهج البلاغه فیض، حکمت 142 -------------------------------------------------------------------------------- [1] . علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، دفتر نشر اسلامی، قم، ج 19، ص 77، و نیز میزان الحکمة، دارالحدیث، قم، چاپ اول، ج 3، ص 2353. [2] . علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، دفتر نشر اسلامی، قم، ج 19، ص 77، و نیز میزان الحکمة، دارالحدیث، قم، چاپ اول، ج 3، ص 2353. [3] . بحارالانوار، ج 90، ص295، مؤسسةالوفاء، بیروت. [4] . ویژه نامه (حافظیه) از سلسله مجلّدات کیهان فرهنگی، سال پنجم، آبان ماه 1367.
آیا مطالبی که بعد از فال گرفتن از دیوان حافظ بیان می شود صحّت دارد؟ راه درست فال گرفتن را شرح دهید؟
فال زدن در سه مورد اطلاق می شود:
1. به زبان یا به دل نیک آوردن (به دیدة خیر نگریستن).
2. مشورت خواهی و استخارة متعارفی که برای انجام امری و یا ترک کاری با قرآن و یا تسبیح انجام می گیرد.
3. پیش گویی نسبت به وقایعی که می خواهد رخ دهد.
هر یک از این سه مورد نسبت به تفأل با دیوان حافظ بکار رفته و می رود:
اگر به لحاظ معنای اول جهت انجام امری به سراغ فال حافظ برویم و برای هر غزلی که بیاید جهت مثبتی را در نظر گرفته و به دیدة خیر به آن نگریسته و بدان امید اقدام به آن امر کنیم نه تنها اشکالی ندارد بلکه در روایات دینی ما نسبت به هر امری، به وسیله هر چیزی و من جمله دیوان حافظ، این نوع فال زدن تحسین و بدان سفارش شده است. در روایتی آمده است: عن النبی صلی الله علیه و آله : تفألوا بالخیر تجدوه، و کان کثیر التفأل،[1] ( (نسبت به هر امری) اگر فال نیک بزنید بدان دست پیدا می کنید، و شخص گرامی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بسیار فال نیک می گرفت.) مثلاً وقتی که پیامبر اسلام نامه ای برای خسرو پرویز پادشاه ایران می فرستد تا او را به اسلام دعوت کند و خسروپرویز نامه را پاره می کند و مشتی خاک را برای پیامبر می فرستد آن وجود شریف، این مشت خاک را به فال نیک می گیرد که: (بزودی مسلمانان، ایران را فتح می کنند.)[2]
و امّا اگر به لحاظ معنای دوم و سوم با دیوان حافظ تفأل زده شود، هیچ گونه دلیل و محبت شرعی بر آن وجود ندارد، فلذا هر مطلبی که بعنوان مشورت خواهی و یا پیش گویی، از آن تفأل استفاده شود الزام آور و حتمی الوقوع نیست؛ بدین معنی که اگر جهت مشورت خواهی، برای انجام دادن امری و یا ترک کاری تفألی با دیوان حافظ زدیم، هیچ گونه الزامی ولو اخلاقاً وجود ندارد که موظف باشیم به مطالب مورد استفادة از آن تفأل عمل کنیم؛ و نیز اگر جهت پیش گویی نسبت به امری در آینده با دیوان حافظ تفأل زده شود، اینطور نیست که آنرا حتمی الوقوع و غیر قابل تغییر پنداشت. البته ذکر این نکته لازم است که چون به تجربه برای مردم ثابت شده است که تفأل با دیوان حافظ در اکثر مواقع صائب و درست از آب در می آید، این کار در فرهنگ و جامعة ما ریشه دار شده و بسیاری از افراد برای مشورت خواهی و یا پیشگویی از دیوان حافظ مدد می گیرند و نسبت به این امر از نظر شرعی اشکالی نیست مگر آنکه به گفته های حافظ به گونه ای ترتیب اثر بدهیم که با عقاید و احکام دینی منافات داشته باشد، مثلاً اگر در تفألی با دیوان حافظ غزلی باید که مضمونش این باشد: (این کاری که می خواهی انجام بدهی و یا آرزوی تحقق آن را داری ابداً درست نمی شود.) در این گونه موارد نمی توان و نباید باور کنیم که اینچنین امری اصلاً درست شدنی نیست چرا که در این صورت آدمی در دامن یأس و ناامیدی می افتد و این خود گناهی است بزرگ، در حالی که در روایات دینی، آمده است که حتی قضای حتمی الهی را نیز می توان بوسیلة دعا رفع کرد تا چه رسد به گفته های حافظ، در این باره روایات زیادی داریم که یک نمونه اش را بیان می کنیم: قال الصادق علیه السلام : الدعاء یرد القضاءبعد ما ابرم ابراما، (دعا قضای الهی را بعد از آنکه محکم و مبرم شده است رفع می کند.)[3]
بنابراین به طور خلاصه باید گفت: تفأل به لحاظ معنای اول (یعنی به دیدة خیر نگریستن) مستحسن و نیکوست چه با اشعار حافظ باشد و چه با هر چیز و اتفاق دیگری، و تفأل با دیوان حافظ به جهت مشورت خواهی و نیز پیش گویی حوادث آینده، اگر بدون ترتیب اثر دادن باشد اشکالی ندارد بدین معنی که اگر حافظ گفته است: فلان کار را انجام بده، در انجام دادن آن اجبار و الزامی نیست و می شود برخلاف فرموده حافظ عمل کرد؛ و اگر حافظ نسبت به امری پیش گویی کرد که فلان امر محقق می شود و یا محقق نمی شود نباید آنرا وحی منزل و حتمی پنداشت.
و اما اینکه برای فال زدن چه روشی بهتر است؟ در جواب باید گفت: از آنجا که دلیل و حجت شرعی برای تفأل به دیوان حافظ وجود ندارد، روش و ذکر خاصی که قابل توصیه باشد نیز وجود ندارد. امّا آنچه که در بین عوام و خواص مشهور شده این است که: یک سوره فاتحة الکتاب به نیّت حافظ شیرازی خوانده می شود و تفأل زده می شود و غزل سمت راست مورد توجه قرارمی گیرد و غزل بعد از آن بعنوان شاهد (و به تعبیری به جهت بهتر روشن شدن غزل اصلی) مورد استفاده قرارمی گیرد.
در پایان برای حسن ختام این کلام از ویژه نامه (حافظیه)[4] که بمناسبت کنگره حافظ شیرازی منتشر شده و حافظ پژوهان در آن ویژه نامه طی مصاحبه هایی، تفألاتی را از خود بیان داشته اند، یک نمونه را نقل می کنیم و شما را به حافظ اصلی، خداوند متعال و به حضرت حافظ شیراز می سپاریم. دکتر سیّدجعفر شهیدی در آنجا می گوید: روزی که استاد مجتبی مینوی دار فانی را وداع گفت، هوا سرد و زمین پر برف بود، مردّد بودم که آیا برای تشییع جنازة ایشان بروم یا نه؟ دیوان حافظ را گشودم و این بیت را دیدم:
قدم دریغ مدار از جنازة حافظ که گرچه غرق گناه است می رود به بهشت
برای مطالعة بیشتر:
1. ویژه نامه (حافظیه) از سلسله مجلّدات کیهان فرهنگی، سال پنجم، آبان ماه 1367.
2. شهید مرتضی مطهری، عرفان حافظ، انتشارات صدرا.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید:
هلک امْرُءٌ لَمْ یَعْرِف قَدْرَهُ
آنکه خود را نشناخت تباه می شود.
نهج البلاغه فیض، حکمت 142
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، دفتر نشر اسلامی، قم، ج 19، ص 77، و نیز میزان الحکمة، دارالحدیث، قم، چاپ اول، ج 3، ص 2353.
[2] . علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، دفتر نشر اسلامی، قم، ج 19، ص 77، و نیز میزان الحکمة، دارالحدیث، قم، چاپ اول، ج 3، ص 2353.
[3] . بحارالانوار، ج 90، ص295، مؤسسةالوفاء، بیروت.
[4] . ویژه نامه (حافظیه) از سلسله مجلّدات کیهان فرهنگی، سال پنجم، آبان ماه 1367.
- [آیت الله مکارم شیرازی] نظر جنابعالی درباره فال حافظ چیست؟
- [سایر] فال حافظ تا چه قدر صحیح است؟
- [سایر] سلام حاج اقای مهربون و دوست داشتنی. میخواستم نظر شمارو در مورد فال حافظ بدونم من به رمالا و فالگیرا اعتقاد ندارم. و وقتی جایی گیر مینم قرانو باز میکنم گاهی جواب سوالامو میده اما میخواستم بدونم فال حافظ چطوره؟ چون حافظ هم حافظ قران بود و... یا حق
- [آیت الله شبیری زنجانی] با نیتی که داشتیم فال حافظ گرفتیم. آیا عمل کردن به آن لازم است؟
- [سایر] سلام، آیا روایتی به این مضمون صحت دارد که در قیامت به حافظ قرآن میگویند بخوان و بالا برو؟! و آیا فقط مختص حافظ قرآن است؟
- [سایر] آیا روایتی به این مضمون صحت دارد که در قیامت به حافظ قرآن میگویند بخوان و بالا برو؟!
- [سایر] جایگاه حافظ قران کجاست؟
- [سایر] چند نفر از مجتهدان کنونی حافظ قرآن هستند و در گذشته چند نفر از آنها حافظ قرآن بوده اند؟
- [سایر] آیا اشعار حافظ مانند قرآن بینظیر است؟
- [سایر] فرق بین (حاکم) و (حافظ) در علم حدیث چیست؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر شک کند که غسل کرده یا نه، باید غسل کند. ولی اگر بعد از غسل شک کند که غسل او درست بوده یا نه، در صورتی که احتمال بدهد که وقت غسل ملتفت به شرایط صحّت غسل بوده، لازم نیست دوباره غسل نماید.
- [آیت الله جوادی آملی] .کسی که میدانست بدن یا لباس یا محلّ سجده و چیزی که پاک بودن آن شرط صحّت نماز است، متنجّس بوده و به طور متعارف, آنها را شست و یقین یا اطمینان کامل حاصل نمود که پاک شده اند و بعد از نماز فهمید پاک نشدهاند، نماز او صحیح است و اگر فرد آگاه و موثّق آنها را شست و پاک شدن را اعلام نمود و پس از نماز معلوم شد که پاک نشده, نمازش درست است.
- [آیت الله جوادی آملی] .در پیمان اجاره،صیغه (لفظ) لازم نیست , چون به چند صورت عقد اجاره درست است: 1 .اجاره دهنده و اجاره کننده با هر زبانی که دارند اجاره را با لفظ ادا کنند؛ 2 .هر دو طرف , فعلی انجام دهند که بر اجاره دلالت داشته باشد؛ 3 .یک طرف با لفظ و طرف دیگر با فعل ، اجاره را برقرار کنند . در صحّت عقد اجاره به صورت های یادشده , فرقی بین اجاره دادن مال و اجیر شدن شخص نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر بعد از مسح دست چپ شک کند که درست تیمم کرده یا نه در صورتی که احتمال بدهد که حال عمل ملتفت بوده تیمم او صحیح است و چنانچه شک او در مسح دست چپ باشد لازم است او را مسح کند مگر ان که در عملی که مشروط به طهارت است داخل شده و یا موالات فوت شده باشد و اگر شک در صحت مسح دست چپ باشد تیمم او صحیح است
- [آیت الله سیستانی] اگر یکی از شرکا با سرمایه شرکت معاملهای کند ، بعد بفهمند شرکت باطل بوده است ، چنانچه طوری باشد که اذن در معامله مقیّد به صحت شرکت نباشد ، به این معنی که اگر میدانستند شرکت درست نیست باز هم به تصرف در مال یکدیگر راضی بودند ، معامله صحیح است ، و هر چه از آن معامله پیدا شود مال همه آنان است ، و اگر اینطور نباشد ، در صورتی که کسانی که به تصرف دیگران راضی نبودهاند ، بگویند به آن معامله راضی هستیم ، معامله صحیح ، و گرنه باطل میباشد ، و در هر صورت هر کدام از آنان که برای شرکت کاری کرده است اگر به قصد مجّانی کاری نکرده باشد ، میتواند مزد زحمتهای خود را به اندازه معمولی ، با حفظ نسبت از شریکهای دیگر بگیرد ، ولی چنانچه مزد معمول بیشتر از مقدار فائدهای باشد که در فرض صحت شرکت میبرده است ، همان مقدار را میتواند بگیرد .
- [آیت الله وحید خراسانی] هرگاه بعد از فراغ از ایه ای شک کند که ایه یا کلمه ای از ان را درست گفته یا نه به شک خود اعتنا نکند چه داخل در غیر ان شده یا نشده باشد و اگر قبل از فراغ از ایه شک کند که کلمه ای از ایه را درست گفته یا نه باید به شک خود اعتنا کند و دوباره ان کلمه و ما بعد ان را به طور صحیح بگوید اگر چه به تکرار ما قبل ان کلمه باشد و در هر دو صورت تکرار ان ایه یا کلمه و ما بعد ان برای احراز صحت اشکال ندارد تا به حد وسواس نرسد که در این صورت دوباره گفتن حرام است ولی بطلان نماز محل اشکال است و احتیاط واجب این است که نمازش را تمام کرده و دوباره بخواند
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر رطوبتی از انسان بیرون بیاید که نداند پاک است یا نه، چنانچه استبراء نکرده باشد یا شک کند که استبراء کرده یا نه، آن رطوبت نجس است و چنانچه وضو گرفته باشد باطل میشود، ولی اگر شک کند که استبرایی که کرده درست بوده یا نه، در صورتی که مسأله را میدانسته و احتمال میدهد که در هنگام استبراء به رعایت شرایط صحّت آن توجّه داشته، رطوبت خارج شده پاک است و وضو را هم باطل نمیکند و در غیر این صورت، رطوبت نجس است و وضو را هم باطل میکند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر با سرمایه شرکت معامله ای کنند بعد بفهمند شرکت باطل بوده چنانچه طوری باشد که اذن در معامله به صحت شرکت مقید نباشد به این معنی که اگر می دانستند شرکت درست نیست به تصرف در مال یکدیگر راضی بودند معامله صحیح است و هر چه از ان معامله پیدا شود مال همه انان است و اگر این طور نباشد چنانچه کسانی که به تصرف دیگران راضی نبوده اند ان معامله را اجازه کنند معامله صحیح وگرنه باطل می باشد و در هر صورت جمعی از فقهاء اعلی الله مقامهم فرموده اند هرکدام انان که برای شرکت کاری کرده است اگر به قصد مجانی کار نکرده باشد می تواند مزد زحمتهای خود را به اندازه معمول با حفظ نسبت از شریکهای دیگر بگیرد ولی ظاهر این است که در صورت عدم اجازه استحقاق اجرت نیست و در صورت اجازه استحقاق اجرت محل اشکال است و احوط صلح است
- [آیت الله اردبیلی] زکات از واجبات بزرگ الهی است که در قرآن و روایات در کنار نماز و اعتقاد به آخرت قرار گرفته است و هدف از آن تأمین اجتماعی، تعدیل ثروت، تأمین زندگی فقرا، ایجاد تسهیلات و منافع عمومی و دینی و جذب غیر مسلمانان به اسلام است و یقینا اگر ثروتمندان زکات اموال خویش را بپردازند، فقر از جامعه اسلامی رخت برمیبندد. امام صادق علیهالسلام میفرماید: (همانا خداوند عزّوجلّ در اموال ثروتمندان برای فقرا به اندازه کفایت آنان واجب فرموده است و اگر میدانست آن مقدار کفایت نمیکند، هر آینه بر آن میافزود. آنچه بر سر فقرا آمده است به سبب کاستی الهی نیست، بلکه به علّت منع حقوق آنان از سوی کسانی است که حقوق فقرا را ادا نمیکنند و به درستی اگر مردم حقوق مستمندان را ادا میکردند، آنان در رفاه زندگی میکردند.)(1) با برچیده شدن فقر از جامعه، امنیت اجتماعی نیز حاکم میگردد؛ علی علیهالسلام میفرماید: (اموال خویش را با زکات پاسداری کنید.)(2) پرداختن زکات موجب رهایی از عذاب الهی(3) و حافظ جان و مال است و خداوند عزّوجلّ میفرماید: (هر آنچه را در راه خداوند انفاق میکنید خداوند به شما باز میگرداند و او بهترین روزی دهندگان است.)(4) نماز با پرداختن زکات است که به ثمر مینشیند چنانکه در روایت آمده است: (آن کسی که نماز به پایدارد و زکات نپردازد =============================================================================== 1 وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، باب 1 از (أبواب ما تجب فیه الزکاة)،ح2،ج9،ص10. 2 نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 146. 3 (آنان را که طلا و نقره گنجینه میکنند و آن را در راه خداوند انفاق نمیکنند، به عذاب دردناک بشارت ده.)، توبه(9):34. 4 سبأ(34):39. گویا نماز نخوانده است.)(1)
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان در اسلام کوتاهی در رفع حوائج مسلمین است، و از قرآن و روایات بسیاری استفاده میشود که هر کسی باید به انداز? وسعش در رفع حوائج مسلمانها کوشا باشد: (لِیُنْفِقْ ذُوسَعَةٍ مِنْ سَعَتِهٍ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا اتاهُ اللَّه)[1] (بر توانگر است که از دارایی خود هزینه کند، و هر که روزی او تنگ باشد، باید از آنچه خدا به او داده بخشش کند.) و حوائج مسلمین اقسامی دارد: الف) حوائج ضروری نظیر آن چیزی از خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج که اگر رفع حاجت او نشود در خطر واقع میشود. این قسم از حوائج را هر کس که قدرت دارد باید رفع کند، و قدر متیقّن از آیات و روایات همین است، و کوتاهی برای کسی که قدرت دارد حرام است. ب) اگر آبروی کسی در خطر باشد، بر همه واجب است که برای حفظ آبروی او کوشا باشند و قطعاً آیات و روایات شامل این قسم نیز میشود، و کوتاهی در این امر نیز از گناهان بزرگ در اسلام است. ج) حوائج لازم ولی غیر ضروری، نظیر آنچه از خوراک و پوشاک و مسکن و ازدواج که اگر رفع حاجت او نشود گرچه در خطر واقع نمیشود، ولی در مشکل و مضیقه است، و این قسم را نیز هر کس میتواند باید در رفع آن بکوشد، و آیات و روایات شامل این قسم نیز میشود، و از این قسم است ادای دیونی که وقت آن رسیده باشد و طلبکار مطالبه کند، و از این قسم است اداره جبهه اگر جنگی برای مسلمانها پیش بیاید و نظیر اینها که فراوان است. د) حوائج غیر لازم و غیر ضروری که به آن حوائج رفاهی نیز میگویند، نظیر گوشت و میوه و مانند آن در خوراک، و لباس که حافظ آبرو و کرامت اوست در پوشاک، و خانهای که موجب آسایش اوست در مسکن، و همسری که موجب آسایش اوست در ازدواج، و این قسم از اقسامی است که میتواند از بابت خمس یا زکات تهیه شود، و رفع اینگونه حوائج گرچه واجب نیست، ولی از مستحبّات مؤکّد است، و ثواب آن از هر عمل مستحبّی بیشتر است، صفحه 426 حتّی در بعضی از روایات آمده است که رفع اینگونه حوائج ثوابش از بیست حجّ و عمره و دو ماه اعتکاف در مسجدالحرام بالاتر است.