آیا ممکن است قرآن یا هر کتاب آسمانی دیگر بر پایه برداشت‌های علمی و عقلی مردم زمان خودش و با تمثیل حقایق را به آنان بیان کرده باشد؟
در این که آیا قرآن کریم براساس فرهنگ مردم زمان خویش سخن گفته یا خیر؟ بحثی است میان دانشمندان علوم قرآنی‌. امیدواریم با طرح این بحث و پاسخ آن‌، پاسخ پرسش خود را دریافت کنید. "فرهنگ‌" در لغت به معنای تعلیم و تربیت‌، علم و دانش و ادب‌، کتاب لغت‌، مجموعه آداب و رسوم و مجموعه علوم و معارف و هنرهای یک قوم به‌کار رفته است‌. از نظر اصطلاحی‌، به مجموعة برداشت‌ها، موضع‌گیری‌های فکری‌، هنر، ادبیات‌، فلسفه‌، آداب‌، سنن و رسوم و روابط حاکم بر اجتماع تعریف شده است‌. قرآن کریم آخرین پیام آسمانی است که بر بشر نازل شده است و در محیطی بر انسان‌ها وارد شده که آن‌ها سرگشته و حیران و در جهل و تعصّب و خرافات به‌سر می‌بردند و در فرهنگشان آمیخته‌ای از عناصر صحیح و غیرصحیح وجود داشت‌ چون از طرفی‌، اعراب جزیرة‌العرب‌، وارثان حضرت ابراهیم و اسماعیل(علیهما السلام) و دین حنیف بودند، لذا عناصر فرهنگی الهی و مفیدی مثل حج داشتند و از طرف دیگر در طول اعصار متمادی و با دوری از انبیای الهی‌(علیهم السلام) به تدریج‌، خرافات و عناصر باطل در فرهنگ آنان رسوخ کرده بود. آن‌چه در قرآن کریم آمده‌، حق است و باطل در آن راه ندارد: "لآ یَأْتِیه‌ِ الْبََطِل‌ُ مِن بَیْن‌ِ یَدَیْه‌ِ وَ لاَ مِن‌ْ خَلْفِه‌ِ." (فصلت‌، 42) حال اگر مراد از "فرهنگ زمانه عرب‌" عناصری مثل ادبیات باشد، این عناصر فرهنگی به ناچار، در هر کتاب یا سخنرانی وجود دارد و به کارگیری آن برای تفهیم مطالب لازم است‌ امّا اگر مراد از "فرهنگ زمانه‌"، خرافات‌، مطالب باطل و شرک آلود عرب جاهلی باشد، قطعاً قرآن کریم از این فرهنگ متأثر نشده است‌ بلکه به شدت و با تمام امکاناتی که داشته با این فرهنگ مبارزه کرده است‌ مثل مذمت زنده به گور کردن دختران (تکویر، 8) و یا بت‌پرستی و شرک به خدا و... . پس به همان صورت که در ردّ تفکر خرافی و جاهلی و شرک آلود، مماشاتی در رفتار پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و زبان قرآن مشاهده نمی‌شود، به همان گونه در تأیید و اصلاح تفکر توحیدی پیامبران الهی کوتاهی و یا مماشاتی انجام نگرفته است‌. چرا که احیا نمودن عناصر فرهنگی مثبت که ریشه در ادیان ابراهیمی داشته است‌. به این معنا نیست که قرآن‌، تحت تأثیر آن فرهنگ قرار گرفته است‌ بلکه به معنای احیا و پیرایش نمودن و تکامل بخشیدن آن سنن الهی است‌. قرآن از عصر قبل از نزول‌، به "الجاهلیة الأُولی‌َ" (احزاب‌، 33) تعبیر کرده و می‌فرماید: "أَفَحُکْم‌َ الْجََهِلِیَّة‌ِ یَبْغُون‌َ وَمَن‌ْ أَحْسَن‌ُ مِن‌َ اللَّه‌ِ حُکْمًا... (مائده‌، 50) آیا خواستار حکم جاهلیت‌اند؟ و برای مردمی که یقین دارند، داوری چه کسی از خدا بهتر است‌؟" هر حکمی غیر از احکام و شرایع حقّی که از جانب خداوند متعال نازل شده است‌، حکم جاهلیت و ناشی از هوا و هوس‌های جاهلان است‌ پس "فرهنگ جاهلی‌" مربوط به عصر نزول قرآن نیست که بگوییم‌: فرهنگ و سنت‌های قبل از ظهور اسلام‌، "فرهنگ جاهلی‌" و فرهنگ و آداب بعد از ظهور اسلام‌، "فرهنگ اسلامی‌" است‌ بلکه فرهنگ اموی و عباسی و... نیز از مصادیق "فرهنگ جاهلی‌" به شمار می‌آید حتی بخش‌های بسیاری از آن‌چه امروز به "فرهنگ مدرن و متمدن غرب‌" یاد می‌شود، نیز از مصادیق بارز "فرهنگ جاهلیت‌" است‌. نکته مهم دیگر این‌که‌: "قرآن‌"، کتاب فیزیک‌، گیاه‌شناسی‌، زمین‌شناسی و یا کیهان‌شناسی نیست‌ قرآن‌، کتاب انسان‌سازی است و نازل شده است تا آن‌چه را که بشر در راه تکامل حقیقی‌اش (تقرب به خداوند) به آن نیاز دارد، به او بیاموزد پس نمی‌توان با روش علوم تجربی به بررسی آن پرداخت‌ بلکه باید به شیوه‌ای ویژه که خود قرآن‌، تعلیم فرموده‌، آن را بررسی کرد. واقعیت‌های انکار ناپذیری که در قرآن کریم وجود دارد، عبارت است از: 1. ارتباط تنگاتنگ کلام خداوند با کلام بشر: این‌که حقایق و معانی قرآن در قالب الفاظ، حروف و کلماتی استفاده شده است که جنبة بشری دارد، مطلب درستی است‌. در قرآن از قواعد ادب و فنون بلاغتی بهره برده شده که دیگران نیز از آن بهره برده‌اند. هر پیامبری برای القای پیام خود به مخاطبان‌، چاره‌ای جز این ندارد که معانی بلند سخن آسمانی را در قالب الفاظی در آورد که بشر با آن‌ها مأنوس است‌ به همین دلیل نیز می‌بینیم که قرآن گاهی عین کلمات مخاطبان خود را نقل‌، تأیید، تصحیح یا رد می‌کند. 2. زبان قرآن‌: این‌که قرآن به زبان عربی آمده و تورات به زبان عبری و... ناشی از گوناگونی مخاطبان وحی بوده است‌ و گرنه برای خداوند، عربیت‌، عبریت و... خصوصیتی ندارد بنابراین‌، قرآن در هنگامه و موقعیت جغرافیایی خاصی نازل شده است که در آن اقوام و مذاهب گوناگون وجود داشته است و قرآن نیز بدون توجه به شناخت واژه‌ها و کلمات و بدون رعایت تفهیم و تفاهم‌، مطالب را ادا نکرده است‌ مثلاً از آن جایی که مردم حبشه و یمن که از خدا به "رحمان‌" تعبیر می‌کردند و گروهی از آنان در شهر مکّه بودند، قرآن نیز عمداً در موارد بسیاری به جای دیگر اسمأ ذات حق‌، از کلمه "رحمان‌" استفاده کرده است‌. 3. اسباب نزول‌: یکی دیگر از واقعیت‌های انکارناپذیر، سبب‌های نزول است‌ لذا جاودانگی قرآن به این معنا نیست که هیچ‌گونه رابطه‌ای با واقعیت‌های عصر خود نداشته است و همة پیام‌های خداوند کلی است‌ بلکه قرآن با توجه به نیازها و شرایط عصر رسالت نازل شده و رنگ زمان و فرهنگ عصر بعثت در آن مشاهده می‌شود ولی در همة این موارد، جهت‌گیری آن عام و کلی بوده و جنبة درس‌آموزی و هدایت‌گری جامعة انسانی لحاظ شده است‌. 4. شرایط تاریخی عصر نزول‌: این نیز از دیگر واقعیت‌های پذیرفته شده است‌ زیرا برای درک فرهنگ عصر نزول قرآن‌، آگاهی از شرایط تاریخی‌، جغرافیایی‌، اقتصادی و سیاسی منطقة حجاز ضروری است‌ چون موجب می‌شود، مخاطبان اولیه قرآن شناخته شوند. منطقة حجاز، با طبیعت خشک و دور از فرهنگ و تمدن انسانی‌، کم محصولی و نبود کشاورزی انبوه و کسب سالم و مطمئن‌، انسان‌هایی خرافاتی‌، بت‌پرست‌، خونریز و با رفتارهای ناهنجار به وجود می‌آورد و اسلام با توجه به واقعیت‌ها و مسائل حاکم بر آن محیط، تعالیم خود را پی‌ریزی کرد و اندک اندک با عقاید فاسد آنان به مبارزه برخاست‌. 5. انسجام و پیوستگی‌: اگرچه دوران رسالت و نزول قرآن‌، پر فراز و نشیب است‌، امّا روند دعوت و جوهره پیام آن‌، یکی است‌ بنابراین سیر پیام و خط کلی دعوت در تمام مراحل رعایت شده است‌. با توجه به واقعیت‌های موجود نمی‌توان قائل شد که قرآن‌، کاملاً تسلیم فرهنگ عصر نزول یعنی صدراسلام بوده و یا این‌که‌، قرآن‌، فرهنگ زمان خویش را که همان فرهنگ جاهلی عرب و آمیخته با خرافات ضد علمی بوده‌، پذیرا شده و خداوند آن را در متن قرآن وارد کرده است‌ چرا که این نظریه تا حدودی شبیه نظریه‌ای است که در زمینة تأثیر فرهنگ زمانه بر نویسندگان تورات و انجیل گفته شده است‌ البته این بیان در مورد تورات و انجیل با آن همه خرافات و مسائل ضد علمیشان می‌تواند صادق باشد و شواهدی نیز بر آن مترتب است‌، امّا در مورد قرآن کریم هرگز قابل قبول نیست‌. با توجه به آن‌چه گذشت‌، ثابت می‌شود که قرآن هیچ‌گاه فرهنگ منحط جاهلی را نپذیرفته و با باطل مماشات نکرده است‌. eporsesh.com
عنوان سوال:

آیا ممکن است قرآن یا هر کتاب آسمانی دیگر بر پایه برداشت‌های علمی و عقلی مردم زمان خودش و با تمثیل حقایق را به آنان بیان کرده باشد؟


پاسخ:

در این که آیا قرآن کریم براساس فرهنگ مردم زمان خویش سخن گفته یا خیر؟ بحثی است میان دانشمندان علوم قرآنی‌. امیدواریم با طرح این بحث و پاسخ آن‌، پاسخ پرسش خود را دریافت کنید.
"فرهنگ‌" در لغت به معنای تعلیم و تربیت‌، علم و دانش و ادب‌، کتاب لغت‌، مجموعه آداب و رسوم و مجموعه علوم و معارف و هنرهای یک قوم به‌کار رفته است‌. از نظر اصطلاحی‌، به مجموعة برداشت‌ها، موضع‌گیری‌های فکری‌، هنر، ادبیات‌، فلسفه‌، آداب‌، سنن و رسوم و روابط حاکم بر اجتماع تعریف شده است‌.
قرآن کریم آخرین پیام آسمانی است که بر بشر نازل شده است و در محیطی بر انسان‌ها وارد شده که آن‌ها سرگشته و حیران و در جهل و تعصّب و خرافات به‌سر می‌بردند و در فرهنگشان آمیخته‌ای از عناصر صحیح و غیرصحیح وجود داشت‌ چون از طرفی‌، اعراب جزیرة‌العرب‌، وارثان حضرت ابراهیم و اسماعیل(علیهما السلام) و دین حنیف بودند، لذا عناصر فرهنگی الهی و مفیدی مثل حج داشتند و از طرف دیگر در طول اعصار متمادی و با دوری از انبیای الهی‌(علیهم السلام) به تدریج‌، خرافات و عناصر باطل در فرهنگ آنان رسوخ کرده بود.
آن‌چه در قرآن کریم آمده‌، حق است و باطل در آن راه ندارد: "لآ یَأْتِیه‌ِ الْبََطِل‌ُ مِن بَیْن‌ِ یَدَیْه‌ِ وَ لاَ مِن‌ْ خَلْفِه‌ِ." (فصلت‌، 42)
حال اگر مراد از "فرهنگ زمانه عرب‌" عناصری مثل ادبیات باشد، این عناصر فرهنگی به ناچار، در هر کتاب یا سخنرانی وجود دارد و به کارگیری آن برای تفهیم مطالب لازم است‌ امّا اگر مراد از "فرهنگ زمانه‌"، خرافات‌، مطالب باطل و شرک آلود عرب جاهلی باشد، قطعاً قرآن کریم از این فرهنگ متأثر نشده است‌ بلکه به شدت و با تمام امکاناتی که داشته با این فرهنگ مبارزه کرده است‌ مثل مذمت زنده به گور کردن دختران (تکویر، 8) و یا بت‌پرستی و شرک به خدا و... .
پس به همان صورت که در ردّ تفکر خرافی و جاهلی و شرک آلود، مماشاتی در رفتار پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و زبان قرآن مشاهده نمی‌شود، به همان گونه در تأیید و اصلاح تفکر توحیدی پیامبران الهی کوتاهی و یا مماشاتی انجام نگرفته است‌. چرا که احیا نمودن عناصر فرهنگی مثبت که ریشه در ادیان ابراهیمی داشته است‌. به این معنا نیست که قرآن‌، تحت تأثیر آن فرهنگ قرار گرفته است‌ بلکه به معنای احیا و پیرایش نمودن و تکامل بخشیدن آن سنن الهی است‌.
قرآن از عصر قبل از نزول‌، به "الجاهلیة الأُولی‌َ" (احزاب‌، 33) تعبیر کرده و می‌فرماید: "أَفَحُکْم‌َ الْجََهِلِیَّة‌ِ یَبْغُون‌َ وَمَن‌ْ أَحْسَن‌ُ مِن‌َ اللَّه‌ِ حُکْمًا... (مائده‌، 50) آیا خواستار حکم جاهلیت‌اند؟ و برای مردمی که یقین دارند، داوری چه کسی از خدا بهتر است‌؟"
هر حکمی غیر از احکام و شرایع حقّی که از جانب خداوند متعال نازل شده است‌، حکم جاهلیت و ناشی از هوا و هوس‌های جاهلان است‌ پس "فرهنگ جاهلی‌" مربوط به عصر نزول قرآن نیست که بگوییم‌: فرهنگ و سنت‌های قبل از ظهور اسلام‌، "فرهنگ جاهلی‌" و فرهنگ و آداب بعد از ظهور اسلام‌، "فرهنگ اسلامی‌" است‌ بلکه فرهنگ اموی و عباسی و... نیز از مصادیق "فرهنگ جاهلی‌" به شمار می‌آید حتی بخش‌های بسیاری از آن‌چه امروز به "فرهنگ مدرن و متمدن غرب‌" یاد می‌شود، نیز از مصادیق بارز "فرهنگ جاهلیت‌" است‌.
نکته مهم دیگر این‌که‌: "قرآن‌"، کتاب فیزیک‌، گیاه‌شناسی‌، زمین‌شناسی و یا کیهان‌شناسی نیست‌ قرآن‌، کتاب انسان‌سازی است و نازل شده است تا آن‌چه را که بشر در راه تکامل حقیقی‌اش (تقرب به خداوند) به آن نیاز دارد، به او بیاموزد پس نمی‌توان با روش علوم تجربی به بررسی آن پرداخت‌ بلکه باید به شیوه‌ای ویژه که خود قرآن‌، تعلیم فرموده‌، آن را بررسی کرد. واقعیت‌های انکار ناپذیری که در قرآن کریم وجود دارد، عبارت است از:
1. ارتباط تنگاتنگ کلام خداوند با کلام بشر: این‌که حقایق و معانی قرآن در قالب الفاظ، حروف و کلماتی استفاده شده است که جنبة بشری دارد، مطلب درستی است‌. در قرآن از قواعد ادب و فنون بلاغتی بهره برده شده که دیگران نیز از آن بهره برده‌اند. هر پیامبری برای القای پیام خود به مخاطبان‌، چاره‌ای جز این ندارد که معانی بلند سخن آسمانی را در قالب الفاظی در آورد که بشر با آن‌ها مأنوس است‌ به همین دلیل نیز می‌بینیم که قرآن گاهی عین کلمات مخاطبان خود را نقل‌، تأیید، تصحیح یا رد می‌کند.
2. زبان قرآن‌: این‌که قرآن به زبان عربی آمده و تورات به زبان عبری و... ناشی از گوناگونی مخاطبان وحی بوده است‌ و گرنه برای خداوند، عربیت‌، عبریت و... خصوصیتی ندارد بنابراین‌، قرآن در هنگامه و موقعیت جغرافیایی خاصی نازل شده است که در آن اقوام و مذاهب گوناگون وجود داشته است و قرآن نیز بدون توجه به شناخت واژه‌ها و کلمات و بدون رعایت تفهیم و تفاهم‌، مطالب را ادا نکرده است‌ مثلاً از آن جایی که مردم حبشه و یمن که از خدا به "رحمان‌" تعبیر می‌کردند و گروهی از آنان در شهر مکّه بودند، قرآن نیز عمداً در موارد بسیاری به جای دیگر اسمأ ذات حق‌، از کلمه "رحمان‌" استفاده کرده است‌.
3. اسباب نزول‌: یکی دیگر از واقعیت‌های انکارناپذیر، سبب‌های نزول است‌ لذا جاودانگی قرآن به این معنا نیست که هیچ‌گونه رابطه‌ای با واقعیت‌های عصر خود نداشته است و همة پیام‌های خداوند کلی است‌ بلکه قرآن با توجه به نیازها و شرایط عصر رسالت نازل شده و رنگ زمان و فرهنگ عصر بعثت در آن مشاهده می‌شود ولی در همة این موارد، جهت‌گیری آن عام و کلی بوده و جنبة درس‌آموزی و هدایت‌گری جامعة انسانی لحاظ شده است‌.
4. شرایط تاریخی عصر نزول‌: این نیز از دیگر واقعیت‌های پذیرفته شده است‌ زیرا برای درک فرهنگ عصر نزول قرآن‌، آگاهی از شرایط تاریخی‌، جغرافیایی‌، اقتصادی و سیاسی منطقة حجاز ضروری است‌ چون موجب می‌شود، مخاطبان اولیه قرآن شناخته شوند.
منطقة حجاز، با طبیعت خشک و دور از فرهنگ و تمدن انسانی‌، کم محصولی و نبود کشاورزی انبوه و کسب سالم و مطمئن‌، انسان‌هایی خرافاتی‌، بت‌پرست‌، خونریز و با رفتارهای ناهنجار به وجود می‌آورد و اسلام با توجه به واقعیت‌ها و مسائل حاکم بر آن محیط، تعالیم خود را پی‌ریزی کرد و اندک اندک با عقاید فاسد آنان به مبارزه برخاست‌.
5. انسجام و پیوستگی‌: اگرچه دوران رسالت و نزول قرآن‌، پر فراز و نشیب است‌، امّا روند دعوت و جوهره پیام آن‌، یکی است‌ بنابراین سیر پیام و خط کلی دعوت در تمام مراحل رعایت شده است‌.
با توجه به واقعیت‌های موجود نمی‌توان قائل شد که قرآن‌، کاملاً تسلیم فرهنگ عصر نزول یعنی صدراسلام بوده و یا این‌که‌، قرآن‌، فرهنگ زمان خویش را که همان فرهنگ جاهلی عرب و آمیخته با خرافات ضد علمی بوده‌، پذیرا شده و خداوند آن را در متن قرآن وارد کرده است‌ چرا که این نظریه تا حدودی شبیه نظریه‌ای است که در زمینة تأثیر فرهنگ زمانه بر نویسندگان تورات و انجیل گفته شده است‌ البته این بیان در مورد تورات و انجیل با آن همه خرافات و مسائل ضد علمیشان می‌تواند صادق باشد و شواهدی نیز بر آن مترتب است‌، امّا در مورد قرآن کریم هرگز قابل قبول نیست‌.
با توجه به آن‌چه گذشت‌، ثابت می‌شود که قرآن هیچ‌گاه فرهنگ منحط جاهلی را نپذیرفته و با باطل مماشات نکرده است‌.
eporsesh.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین