چرا برخی از قدما از شواهد عقلی و ادله علمی در تفسیر قرآن اجتناب می‌کردند؟
البته شواهد عقلی و ادلّه علمی و آنچه بشر از راه عقل نه وهم و خیال و قیاس و گمان تحصیل می‌کند، یکی از منابع تفسیر قرآن است، نه همه آن. بنابراین، بررسی همه معارف قرآنی از یک سو و تأمّل در همه احادیث و سِیَر و اسباب نزول وابسته از سوی دیگر هم لازم است. از این رو معنای بعضی از نصوصِ ناهی از تفسیر به رأی روشن خواهد شد. مثلا ً، آنچه از حضرت امام صادق (علیه‌السلام) رسیده است که: "لیس شیء أبْعَد من عقول الرجال منه [القرآن] إنّ الآیة لتنزل أوّلها فی شیء وأوسطها فی شیء وآخرها فی شیء وهو کلام متصل ینصرف علی وجوه"(1)، راجع به تحذیر از استقلال‌خواهی در فهم قرآن و یا از اکتناه‌طلبی آن است؛ بدین معنا که، هیچ مفسری مجاز نیست به صرف براهین عقلی و شواهد علمی، آیه قرآن را معنا کند و از شواهد نقلی اعم از قرآنی و روایی و تاریخی غفلت کند و یا این که با جمع‌بندی ادله عقلی و نقلی دعوی اکتناه کند و بگوید: رأی من موافق عُمق پیام قرآن است. غرض آن که، چنین نصوصی هرگز در صدد منع از اصل تفسیر عالمانه یا در جهت منع حجیّت ظواهر قرآن نیست. همان طور که قبلا ً اشاره شد و از تنظیر به قضا نیز بر می‌آید، وِزان تفسیر به رأی وِزان قضای بین متخاصمین به رأیْ است که اگر آن رأی تصادفاً موافق با واقع نیز باشد، گرچه چنین داوری دارای حُسْنِ فعلی است، لیکن بر اثر فقدان حُسن فاعلی و تجرّی هتّاکانه و اقدام بی‌باکانه قاضیِ جاهل، حکم کیفر الهی و عقاب به آتش نیز برای او محفوظ است. تفسیر به رأی نیز همین طور است. در خصوص باب قضا چنین آمده است: "رَجَلٌ قضی بحق وهو لا یعلم فهو فی النار"(2)؛ اگر کسی جاهلانه داوری کند و غاصبانه بر مسند قضا تکیه زند اهل دوزخ است؛ هر چند اتفاقاً قضای او مطابق با واقع باشد. البته ممکن است عقوبت چنین قاضی کمتر از عقوبت کسی باشد که جاهلانه، منصب قضا را تصاحب کرده و حکم او نیز مخالف با واقع شده است. در تفسیر به رأی نیز چنین تفاوتی راه دارد، ولی اصل حرمت فقهی و دوزخ کلامی همچنان محفوظ است. سبب مَنع قضای بدون علم و تفسیر به رأی اقدام جاهلانه است، خواه علم به خلاف هم حاصل باشد یا نه. البته در صورت علم به خلاف، گناه چنین مفسّری مضاعف و کیفر او نیز دو چندان است. آنچه از برخی قدما نقل شده که از تفسیر قرآن تحاشی داشتند و از اقدام به آن اجتناب می‌ورزیدند، همانند تحرّز گروهی از محتاطان نسبت به افتا و همچنین نسبت به فصل خصومت و داوری بین متخاصمان است که از تصدّی آن دوری می‌جستند. از این رو در جایی که حدود معنای آیه روشن بود، از تفسیر درایی آن صرف نظر نمی‌کردند و آنچه از پیشگامان تفسیر، یعنی صحابه و پیروان آنان رسیده است، همگی آن از سنخ تفسیر روایی نبود، بلکه از قبیل تفسیر درایی بود و طبق اختلاف استعدادها و برداشتها و استنباطهای متنوعْ تفسیر می‌کردند. از طرف دیگر، اگر تفسیر قرآن منحصر به موارد وجود روایت تفسیری باشد، لازم می‌آید که بسیاری از آیاتْ تفسیر نشود؛ زیرا روایات تفسیریِ مأثور بسیار اندک است. 1 تفسیر برهان، ج 1، ص 19. 2 بحار، ج 75، ص 247. مأخذ: ( تفسیر تسنیم، ج 1، ص 178)
عنوان سوال:

چرا برخی از قدما از شواهد عقلی و ادله علمی در تفسیر قرآن اجتناب می‌کردند؟


پاسخ:

البته شواهد عقلی و ادلّه علمی و آنچه بشر از راه عقل نه وهم و خیال و قیاس و گمان تحصیل می‌کند، یکی از منابع تفسیر قرآن است، نه همه آن. بنابراین، بررسی همه معارف قرآنی از یک سو و تأمّل در همه احادیث و سِیَر و اسباب نزول وابسته از سوی دیگر هم لازم است. از این رو معنای بعضی از نصوصِ ناهی از تفسیر به رأی روشن خواهد شد.
مثلا ً، آنچه از حضرت امام صادق (علیه‌السلام) رسیده است که: "لیس شیء أبْعَد من عقول الرجال منه [القرآن] إنّ الآیة لتنزل أوّلها فی شیء وأوسطها فی شیء وآخرها فی شیء وهو کلام متصل ینصرف علی وجوه"(1)، راجع به تحذیر از استقلال‌خواهی در فهم قرآن و یا از اکتناه‌طلبی آن است؛ بدین معنا که، هیچ مفسری مجاز نیست به صرف براهین عقلی و شواهد علمی، آیه قرآن را معنا کند و از شواهد نقلی اعم از قرآنی و روایی و تاریخی غفلت کند و یا این که با جمع‌بندی ادله عقلی و نقلی دعوی اکتناه کند و بگوید: رأی من موافق عُمق پیام قرآن است. غرض آن که، چنین نصوصی هرگز در صدد منع از اصل تفسیر عالمانه یا در جهت منع حجیّت ظواهر قرآن نیست.
همان طور که قبلا ً اشاره شد و از تنظیر به قضا نیز بر می‌آید، وِزان تفسیر به رأی وِزان قضای بین متخاصمین به رأیْ است که اگر آن رأی تصادفاً موافق با واقع نیز باشد، گرچه چنین داوری دارای حُسْنِ فعلی است، لیکن بر اثر فقدان حُسن فاعلی و تجرّی هتّاکانه و اقدام بی‌باکانه قاضیِ جاهل، حکم کیفر الهی و عقاب به آتش نیز برای او محفوظ است. تفسیر به رأی نیز همین طور است. در خصوص باب قضا چنین آمده است: "رَجَلٌ قضی بحق وهو لا یعلم فهو فی النار"(2)؛ اگر کسی جاهلانه داوری کند و غاصبانه بر مسند قضا تکیه زند اهل دوزخ است؛ هر چند اتفاقاً قضای او مطابق با واقع باشد. البته ممکن است عقوبت چنین قاضی کمتر از عقوبت کسی باشد که جاهلانه، منصب قضا را تصاحب کرده و حکم او نیز مخالف با واقع شده است. در تفسیر به رأی نیز چنین تفاوتی راه دارد، ولی اصل حرمت فقهی و دوزخ کلامی همچنان محفوظ است. سبب مَنع قضای بدون علم و تفسیر به رأی اقدام جاهلانه است، خواه علم به خلاف هم حاصل باشد یا نه. البته در صورت علم به خلاف، گناه چنین مفسّری مضاعف و کیفر او نیز دو چندان است.
آنچه از برخی قدما نقل شده که از تفسیر قرآن تحاشی داشتند و از اقدام به آن اجتناب می‌ورزیدند، همانند تحرّز گروهی از محتاطان نسبت به افتا و همچنین نسبت به فصل خصومت و داوری بین متخاصمان است که از تصدّی آن دوری می‌جستند. از این رو در جایی که حدود معنای آیه روشن بود، از تفسیر درایی آن صرف نظر نمی‌کردند و آنچه از پیشگامان تفسیر، یعنی صحابه و پیروان آنان رسیده است، همگی آن از سنخ تفسیر روایی نبود، بلکه از قبیل تفسیر درایی بود و طبق اختلاف استعدادها و برداشتها و استنباطهای متنوعْ تفسیر می‌کردند. از طرف دیگر، اگر تفسیر قرآن منحصر به موارد وجود روایت تفسیری باشد، لازم می‌آید که بسیاری از آیاتْ تفسیر نشود؛ زیرا روایات تفسیریِ مأثور بسیار اندک است.

1 تفسیر برهان، ج 1، ص 19.
2 بحار، ج 75، ص 247.

مأخذ: ( تفسیر تسنیم، ج 1، ص 178)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین