امر به "تحدی"، یعنی دعوت به مبارزه، نسبت به آوردن مجموع، ده سوره و یا حتی یک سوره از قرآن کریم. خداوند متعال در آیات فراوانی، دعوت به "تحدی" کرده است که بعضی از این آیات عبارتند از: "اسرأ، 88; هود، 13 14; یونس، 38; بقره، 23"; مثلاً در یکی از این آیات فرموده است: "قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الاْ ?ًِنسُ وَ الْجِنُّ عَلَیََّ أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هََذَا الْقُرْءَانِ لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا; (اسرأ، 88) بگو: اگر تمام جن و انس، اجتماع کنند تا کتابی مانند قرآن بیاورند، نمیتوانند; اگرچه با هم همکاری کنند و همه امکانات را در این راه به کار گیرند." این آیات، تمام جهانیان و مراکز علمی دنیا را به سوی این مبارزه دعوت میکند.(ر.ک: تفسیر نمونه، آیة الله مکارم شیرازی و دیگران، ج 1، ص 131 / المیزان، علامه طباطبایی;، ج 1، ص 62 68، نشر اسلامی.) خداوند متعال میفرماید: "وَ إِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَیَ عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَ ادْعُواْ شُهَدَآءَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ صََدِقِینَ # فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَ لَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِی وَ قُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکََفِرِینَ; (بقره، 23و24) و اگر در آن چه بر بندة خود نازل کردیم شک دارید، پس اگر راست میگویید سورهای مانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر خدا فرا خوانید. پس اگر نکردید و هرگز نمیتوانید کرد از آن آتشی که سوختش مردمان و سنگها هستند و برای کافران آماده شده، بپرهیزید". خداوند متعال در این آیات، تصریح دارد که قرآن کریم معجزة همیشگی و جاویدان است. جملة "لن تفعلوا"، نفی ابد را میرساند و نشان این است که انسانها هرگز چه در زمان حال و چه آینده نخواهند توانست سورهای مثل قرآن بیاورند. اساساً اعجاز قرآن کریم از آنجا که به اراده و امر و قدرت خدا نسبت داده شده، هرگز مغلوب نمیشود; چرا که در قید و بندِ زمان و مکان نیست و همچنان و به همان گونهای که 1400 سال قبل در محیط تاریک حجاز تجلی کرد، امروز و در آینده نیز به تجلی خویش ادامه خواهد داد. گذشت زمان و پیشرفت علم و دانش نیز امکاناتی فراهم کرده که میتوان از آن نسبت به مردم اعصار گذشته استفاده بیشتری کرد; بدیهی است که هر چه رنگ زمان و مکان به خود نگیرد تا ابد جاودانه خواهد ماند. افزون بر این، مسأله مبارزهطلبی قرآن، تنها در قالب الفاظ و زیبایی و آهنگ آن، خلاصه نمیشود; بلکه میتوان گفت: اساس این تحدی، در مورد حقایقی است که در قرآن کریم مطرح شده است و از آنجا که حقیقت یگانه است و دو تا نیست; بنابراین محال است، کسی بتواند مانند قرآن را حتی در آینده بیاورد; مگر آن که قادر به خلق حقیقت باشد که چنین موجودی جز خداوند کسی نمیتواند باشد; قرآن کریم، آینه هستی است که چگونگی ساختار این جهان و برخی از قوانین و پدیدههای آن را از جمله جامعه انسانی، بیان نموده است; پس نمیتوان تصور کرد که کسی بیاید و بتواند حقایقی را جز آن چه عینیت و واقعیت است، بیان کند.(ر.ک: تفسیر المیزان، علامه طباطبایی;، ج 1، ص 61 92، مؤسسه اعلمی بیروت / تفسیر نمونه، آیةالله مکارم شیرازی و دیگران، ج 1، ص 128 138، دارالکتب الاسلامیة.) قرآن برای اثبات حقانیت خود، همه جهانیان را به معارضه دعوت کرده و قاطعانه از همگان میخواهد که اگر در الهی بودن قرآن شک دارند، چنانچه میتوانند مانند آن را بیاورند (بقره، 23) سپس تخفیف داده و کمتر از آن را مطرح میکند; (یونس، 38; هود، 13) ولی علیرغم آشنایی دیرینة مخاطبانِ نخستِ قرآن با تحدی و مبارزهطلبی در عرصة سخن،(اعجازالقرآن و البلاغة النبویة، مصطفی صادق رافعی، ص 169، دارالکتاب الاسلامیة.) نه تنها نتوانستند این دعوت را اجابت کنند، بلکه بزرگترین استادان سخن در برابر آن سر تسلیم فرود آورده، زانو زدند.(ر.ک: الاحتجاج، علامه طبرسی;، ص 377، منشورات الاعلمی للمطبوعات.) و چه بسیار مردمی که در میانشان فصیحترین شاعران و سخنوران وجود داشت; چون آن را از سنخ کلام بشر نیافتند جذب شگفتی و شیوایی آن شدند.(ر.ک: بحارالانوار، علامه مجلسی;، ج 17، ص 212، داراحیأالتراثالعربی.) در طول تاریخ اسلام، همواره عدهای در تلاش بودهاند تا چنین وانمود کنند که قرآن، مورد معارضه واقع شده است; هر چند مورخان از افرادی به عنوان کسانی که به معارضه با قرآن برخاستهاند، یاد کردهاند و کلماتی هم سجع و هم قافیه به عنوان "موارد معارضه با قرآن" بدانها نسبت دادهاند، ولی از یک سو با توجه به ویژگیهایی که مورخان در مورد سخنوری از آنان نقل کردهاند و کلمات فصیحی که از آنان به ثبت رسیده است.(جهت آگاهی بیشتر ر.ک: المختصر فی اخبار البشر، ابیالعذأ، ج 1، ص 163 / تاریخ الامم و الملوک، طبری، ج 2، ص 469، مطبعة الاستقامة / نام سورههای ساختگی: wasaya 4. muslimoon 3. iman 2. tajassud .1.) استناد چنین کلمات پوچ و بیمحتوا و دور از فصاحت به آنها صحیح به نظر نمیرسد و بر فرض درست بودنِ این نسبت، معلوم نیست، انگیزه آنان از ساختن این کلمات، معارضه با قرآن باشد. از سوی دیگر، محتوای این کلمات به اندازهای پوچ و بیمعناست که نه تنها به هیچ وجه، قابل مقایسه با کلام الهی نیست، بلکه بیشتر به مزاح و شوخی شباهت دارد تا همانندی قرآن! از جمله موارد، چهار قطعهای است که اخیراً بر صفحه اینترنت منتشر کردهاند و به خیال خام خود به معارضه با قرآن برخاستهاند; غافل از اینکه به این کار سرقت میگویند; نه معارضه ادبی! این سورههای دروغین که به "ایمان"، "وصایا"، "تجسد" و "مسلمون" موسوم شده، مشتمل بر مقدار زیادی از آیات قرآن است و در برخی قریب 90% آن از آیات قرآن گرفته شده و به همراه کلماتی بیمحتوا به هم متصل شده است.(جهت آگاهی بیشتر ر.ک: original. geq96/ park/ town/ / pipex.com dial. space. dial // http: Alazhar.com یا parody + Quran) به نمونه زیر توجه کنید: آیات قرآنسورههای ساختگی 1. المص (اعراف، 1)صالصم (مسلمون) 2. ولَکنّ الله یفعل ما یرید (بقره، 253)صوالله یفعل ما یرید (مسلمون) قالوا ربّنا ظلنا انفسنا بل اظلّنا من ادعی 3. و قالوا ربّنا إنّا أطعنا سادتنا و کبرأنا فأضلّونا السبیلاً (احزاب، 67) قالا ربّنا ظلمنا أنفسنا...(اعراف، 23)انه من المرسلین (مسلمون) 4. ... یأتینک سعیا...(بقره، 260)صیأتیک ساعیا(وصایا) 5. إنّا أرسلنَک شَهداً و مبشّراً و نذیرا (فتح، 8)صانّا ارسلناک للعالمین مبشّراً و نذیرا و ما أرسلنَک إلاّ رحمة للعَلمین(انبیأ، 107)(جهت اطلاع بیشتر ر.ک: مجله تخصص کلام اسلامی، مؤسسه تحقیقاتی و تعلیماتی امام صادق، سال نهم شماره 33، مقاله آقای اکبر اسدعلیزاده.) لازم به ذکر است که معارضه به معنای رویارویی است; بنابراین، به کلماتی که به وسیله آنها قصد معارضه با قرآن را داشتهاند; ولی بیشتر آنها را از خود قرآن سرقت کردهاند و تنها یک لفظ یا کلمهای کوچک میان آن گنجاندهاند، معارض نمیتوان اطلاق کرد; گذشته از اینکه یکی از وجوه اعجاز قرآن، هماهنگی و عدم اختلاف در مضامین و معانی آن است; (نسأ، 82) در حالی که اگر محتوای سورههای ساختگی را مطالعه کنیم، به اموری متناقض برمیخوریم; به نمونه زیر توجه کنید: در بند ششم از سوره ساختگی "تجسد"، خدا را از اینکه از میان مخلوقاتش فرزندی داشته باشد، منزه میداند: "سبحانه رب العالمین ان یتخذ من خلائقه ولداً"; ولی در ادامه، نخست حضرت عیسیغ را به "عزرأ" نسبت میدهد و او را فرزندی از مخلوقات معرفی میکند (در بند 10و11) سپس او را به پدری آسمانی نسبت میدهد و در سوره ساختگی "ایمان" او را پسر خدا معرفی میکند! "انت هو ابنالله حقّاً". در بند دومِ سوره ساختگی "وصایا" حضرت عیسی را رسول و پیامبر خدا معرفی میکند: "انا أرسلناک للعالمین مبشراً و نذیراً"; ولی در بند هفتم "تجسد" میگوید. حضرت عیسی، مخلوق خدا نیست; بلکه از ازل تا ابد همراه خدا بوده است و به "پدر و پسر و روحالقدس" اشاره میکند. سپس در ادامه، خدا را یگانه معرفی میکند: "...الها سرمدیاً". این اختلافها و تناقضات از ویژگیهای کلام انسان است; ولی چون قرآن از سنخ کلام الهی است، از آن مبّراست.(جهت آگاهی بیشتر ر.ک: مجله تخصصی کلام اسلامی، همان.) در پایان لازم به ذکر است که نشر این سورههای ساختگی، نخست به دست یک شرکت آمریکایی به نام "آن لاین" online)) صورت گرفت که این اقدام با واکنش بسیار شدیدی از سوی برخی مجامع علمی اسلامی مواجه شد که بهناچار آن پایگاه را تعطیل کردند; ولی مدتی بعد، پایگاه دیگر انگلیسی به نام " suralikeit.uk" به نشر آن اقدام کرد.(اشکالات دیگری نیز متوجه این سورههای ساختگی است که جهت آگاهی بیشتر، شما را به مجله تخصصی کلام اسلامی، شماره 33 و پایگاههای اینترنت که نشانی آنها گذشت، ارجاع میدهیم.) از نکات پیشین و از آیات تحدّی که مردم را به معارضه در آوردن همه قرآن یا ده سوره یا یک سوره فراخوانده، معلوم میشود که محدوده تحدی حداقل یک سوره است که هدف و محتوای خاصی را تعقیب میکند و به کمتر از یک سوره مانند یک آیه یا چند کلمه از یک آیه قرآن کریم تحدی نکرده است. eporsesh.com
قرآن، همه مردم را به تحدی فراخوانده است، مگر الفاظ قرآن همین الفاظ عربی نیست؟ پس چگونه است که دیگران از مانند آوردن برای قرآن عاجزند؟
امر به "تحدی"، یعنی دعوت به مبارزه، نسبت به آوردن مجموع، ده سوره و یا حتی یک سوره از قرآن کریم.
خداوند متعال در آیات فراوانی، دعوت به "تحدی" کرده است که بعضی از این آیات عبارتند از: "اسرأ، 88; هود، 13 14; یونس، 38; بقره، 23"; مثلاً در یکی از این آیات فرموده است: "قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الاْ ?ًِنسُ وَ الْجِنُّ عَلَیََّ أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هََذَا الْقُرْءَانِ لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا; (اسرأ، 88) بگو: اگر تمام جن و انس، اجتماع کنند تا کتابی مانند قرآن بیاورند، نمیتوانند; اگرچه با هم همکاری کنند و همه امکانات را در این راه به کار گیرند."
این آیات، تمام جهانیان و مراکز علمی دنیا را به سوی این مبارزه دعوت میکند.(ر.ک: تفسیر نمونه، آیة الله مکارم شیرازی و دیگران، ج 1، ص 131 / المیزان، علامه طباطبایی;، ج 1، ص 62 68، نشر اسلامی.)
خداوند متعال میفرماید: "وَ إِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَیَ عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَ ادْعُواْ شُهَدَآءَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ صََدِقِینَ # فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَ لَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِی وَ قُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکََفِرِینَ; (بقره، 23و24) و اگر در آن چه بر بندة خود نازل کردیم شک دارید، پس اگر راست میگویید سورهای مانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر خدا فرا خوانید. پس اگر نکردید و هرگز نمیتوانید کرد از آن آتشی که سوختش مردمان و سنگها هستند و برای کافران آماده شده، بپرهیزید".
خداوند متعال در این آیات، تصریح دارد که قرآن کریم معجزة همیشگی و جاویدان است. جملة "لن تفعلوا"، نفی ابد را میرساند و نشان این است که انسانها هرگز چه در زمان حال و چه آینده نخواهند توانست سورهای مثل قرآن بیاورند. اساساً اعجاز قرآن کریم از آنجا که به اراده و امر و قدرت خدا نسبت داده شده، هرگز مغلوب نمیشود; چرا که در قید و بندِ زمان و مکان نیست و همچنان و به همان گونهای که 1400 سال قبل در محیط تاریک حجاز تجلی کرد، امروز و در آینده نیز به تجلی خویش ادامه خواهد داد. گذشت زمان و پیشرفت علم و دانش نیز امکاناتی فراهم کرده که میتوان از آن نسبت به مردم اعصار گذشته استفاده بیشتری کرد; بدیهی است که هر چه رنگ زمان و مکان به خود نگیرد تا ابد جاودانه خواهد ماند. افزون بر این، مسأله مبارزهطلبی قرآن، تنها در قالب الفاظ و زیبایی و آهنگ آن، خلاصه نمیشود; بلکه میتوان گفت: اساس این تحدی، در مورد حقایقی است که در قرآن کریم مطرح شده است و از آنجا که حقیقت یگانه است و دو تا نیست; بنابراین محال است، کسی بتواند مانند قرآن را حتی در آینده بیاورد; مگر آن که قادر به خلق حقیقت باشد که چنین موجودی جز خداوند کسی نمیتواند باشد; قرآن کریم، آینه هستی است که چگونگی ساختار این جهان و برخی از قوانین و پدیدههای آن را از جمله جامعه انسانی، بیان نموده است; پس نمیتوان تصور کرد که کسی بیاید و بتواند حقایقی را جز آن چه عینیت و واقعیت است، بیان کند.(ر.ک: تفسیر المیزان، علامه طباطبایی;، ج 1، ص 61 92، مؤسسه اعلمی بیروت / تفسیر نمونه، آیةالله مکارم شیرازی و دیگران، ج 1، ص 128 138، دارالکتب الاسلامیة.)
قرآن برای اثبات حقانیت خود، همه جهانیان را به معارضه دعوت کرده و قاطعانه از همگان میخواهد که اگر در الهی بودن قرآن شک دارند، چنانچه میتوانند مانند آن را بیاورند (بقره، 23) سپس تخفیف داده و کمتر از آن را مطرح میکند; (یونس، 38; هود، 13) ولی علیرغم آشنایی دیرینة مخاطبانِ نخستِ قرآن با تحدی و مبارزهطلبی در عرصة سخن،(اعجازالقرآن و البلاغة النبویة، مصطفی صادق رافعی، ص 169، دارالکتاب الاسلامیة.) نه تنها نتوانستند این دعوت را اجابت کنند، بلکه بزرگترین استادان سخن در برابر آن سر تسلیم فرود آورده، زانو زدند.(ر.ک: الاحتجاج، علامه طبرسی;، ص 377، منشورات الاعلمی للمطبوعات.) و چه بسیار مردمی که در میانشان فصیحترین شاعران و سخنوران وجود داشت; چون آن را از سنخ کلام بشر نیافتند جذب شگفتی و شیوایی آن شدند.(ر.ک: بحارالانوار، علامه مجلسی;، ج 17، ص 212، داراحیأالتراثالعربی.)
در طول تاریخ اسلام، همواره عدهای در تلاش بودهاند تا چنین وانمود کنند که قرآن، مورد معارضه واقع شده است; هر چند مورخان از افرادی به عنوان کسانی که به معارضه با قرآن برخاستهاند، یاد کردهاند و کلماتی هم سجع و هم قافیه به عنوان "موارد معارضه با قرآن" بدانها نسبت دادهاند، ولی از یک سو با توجه به ویژگیهایی که مورخان در مورد سخنوری از آنان نقل کردهاند و کلمات فصیحی که از آنان به ثبت رسیده است.(جهت آگاهی بیشتر ر.ک: المختصر فی اخبار البشر، ابیالعذأ، ج 1، ص 163 / تاریخ الامم و الملوک، طبری، ج 2، ص 469، مطبعة الاستقامة / نام سورههای ساختگی: wasaya 4. muslimoon 3. iman 2. tajassud .1.) استناد چنین کلمات پوچ و بیمحتوا و دور از فصاحت به آنها صحیح به نظر نمیرسد و بر فرض درست بودنِ این نسبت، معلوم نیست، انگیزه آنان از ساختن این کلمات، معارضه با قرآن باشد. از سوی دیگر، محتوای این کلمات به اندازهای پوچ و بیمعناست که نه تنها به هیچ وجه، قابل مقایسه با کلام الهی نیست، بلکه بیشتر به مزاح و شوخی شباهت دارد تا همانندی قرآن!
از جمله موارد، چهار قطعهای است که اخیراً بر صفحه اینترنت منتشر کردهاند و به خیال خام خود به معارضه با قرآن برخاستهاند; غافل از اینکه به این کار سرقت میگویند; نه معارضه ادبی!
این سورههای دروغین که به "ایمان"، "وصایا"، "تجسد" و "مسلمون" موسوم شده، مشتمل بر مقدار زیادی از آیات قرآن است و در برخی قریب 90% آن از آیات قرآن گرفته شده و به همراه کلماتی بیمحتوا به هم متصل شده است.(جهت آگاهی بیشتر ر.ک: original. geq96/ park/ town/ / pipex.com dial. space. dial // http: Alazhar.com یا parody + Quran)
به نمونه زیر توجه کنید:
آیات قرآنسورههای ساختگی
1. المص (اعراف، 1)صالصم (مسلمون)
2. ولَکنّ الله یفعل ما یرید (بقره، 253)صوالله یفعل ما یرید (مسلمون)
قالوا ربّنا ظلنا انفسنا بل اظلّنا من ادعی
3. و قالوا ربّنا إنّا أطعنا سادتنا و کبرأنا فأضلّونا السبیلاً (احزاب، 67)
قالا ربّنا ظلمنا أنفسنا...(اعراف، 23)انه من المرسلین (مسلمون)
4. ... یأتینک سعیا...(بقره، 260)صیأتیک ساعیا(وصایا)
5. إنّا أرسلنَک شَهداً و مبشّراً و نذیرا (فتح، 8)صانّا ارسلناک للعالمین مبشّراً و نذیرا
و ما أرسلنَک إلاّ رحمة للعَلمین(انبیأ، 107)(جهت اطلاع بیشتر ر.ک: مجله تخصص کلام اسلامی، مؤسسه تحقیقاتی و تعلیماتی امام صادق، سال نهم شماره 33، مقاله آقای اکبر اسدعلیزاده.)
لازم به ذکر است که معارضه به معنای رویارویی است; بنابراین، به کلماتی که به وسیله آنها قصد معارضه با قرآن را داشتهاند; ولی بیشتر آنها را از خود قرآن سرقت کردهاند و تنها یک لفظ یا کلمهای کوچک میان آن گنجاندهاند، معارض نمیتوان اطلاق کرد; گذشته از اینکه یکی از وجوه اعجاز قرآن، هماهنگی و عدم اختلاف در مضامین و معانی آن است; (نسأ، 82) در حالی که اگر محتوای سورههای ساختگی را مطالعه کنیم، به اموری متناقض برمیخوریم; به نمونه زیر توجه کنید:
در بند ششم از سوره ساختگی "تجسد"، خدا را از اینکه از میان مخلوقاتش فرزندی داشته باشد، منزه میداند:
"سبحانه رب العالمین ان یتخذ من خلائقه ولداً"; ولی در ادامه، نخست حضرت عیسیغ را به "عزرأ" نسبت میدهد و او را فرزندی از مخلوقات معرفی میکند (در بند 10و11) سپس او را به پدری آسمانی نسبت میدهد و در سوره ساختگی "ایمان" او را پسر خدا معرفی میکند! "انت هو ابنالله حقّاً".
در بند دومِ سوره ساختگی "وصایا" حضرت عیسی را رسول و پیامبر خدا معرفی میکند: "انا أرسلناک للعالمین مبشراً و نذیراً"; ولی در بند هفتم "تجسد" میگوید. حضرت عیسی، مخلوق خدا نیست; بلکه از ازل تا ابد همراه خدا بوده است و به "پدر و پسر و روحالقدس" اشاره میکند. سپس در ادامه، خدا را یگانه معرفی میکند: "...الها سرمدیاً".
این اختلافها و تناقضات از ویژگیهای کلام انسان است; ولی چون قرآن از سنخ کلام الهی است، از آن مبّراست.(جهت آگاهی بیشتر ر.ک: مجله تخصصی کلام اسلامی، همان.)
در پایان لازم به ذکر است که نشر این سورههای ساختگی، نخست به دست یک شرکت آمریکایی به نام "آن لاین" online)) صورت گرفت که این اقدام با واکنش بسیار شدیدی از سوی برخی مجامع علمی اسلامی مواجه شد که بهناچار آن پایگاه را تعطیل کردند; ولی مدتی بعد، پایگاه دیگر انگلیسی به نام " suralikeit.uk" به نشر آن اقدام کرد.(اشکالات دیگری نیز متوجه این سورههای ساختگی است که جهت آگاهی بیشتر، شما را به مجله تخصصی کلام اسلامی، شماره 33 و پایگاههای اینترنت که نشانی آنها گذشت، ارجاع میدهیم.)
از نکات پیشین و از آیات تحدّی که مردم را به معارضه در آوردن همه قرآن یا ده سوره یا یک سوره فراخوانده، معلوم میشود که محدوده تحدی حداقل یک سوره است که هدف و محتوای خاصی را تعقیب میکند و به کمتر از یک سوره مانند یک آیه یا چند کلمه از یک آیه قرآن کریم تحدی نکرده است.
eporsesh.com
- [آیت الله مظاهری] حضرت عالی راجع به سؤالاتی (تفأّل به قرآن) آن را جایز ندانستهاید و فرمودهاید:معنی تفأّل، غیب خواستن از قرآن است و جایز نیست و تفأّل به قران را جسارت به قرآن دانستهاید و فرمودهاید تفأّل گرفتن به واسطه قرآن، جسارت به شأن و عظمت قرآن است. بعضی از مردم در تماسهای تلفنی خود ، درخواست تفأل دارند و ما نیز نظر مبارک حضرت عالی را مطرح میکنیم لکن بعضی از آنها با استناد به مفاتیح الجنان این درخواست را دارند که در آنجا طریقه تفأل به قرآن را ذکر کرده است.
- [سایر] چرا در قرآن برای تحدّی با کفار عرب و اهل کتاب آوردن یک سوره خواسته شده نه آوردن یک آیه؟
- [سایر] معنای کلمة "قرآن" چیست؟ و چه کسی این نام را بر قرآن گذاشته است؟
- [سایر] آیا قرآن دشمنان خود را به آوردن یک آیه مثل یکی از آیات خود به مبارزه (تحدی ) فرا خوانده است؟
- [سایر] آیا قرآن دشمنان خود را به آوردن یک آیه مثل یکی از آیات خود به مبارزه (تحدی ) فرا خوانده است؟
- [سایر] خداوند در آیه 23 سوره بقره فرموده است: (کسی نمیتواند سورهای همانند قرآن بیاورد). حال سؤال این است که: آیا این تحدّی باید به زبان عربی باشد تا همانند قرآن شود، یا میتوان به زبانهای دیگر نیز تحدّی کرد؟ اگر مثلاً با زبان فارسی بشود تحدّی کرد، کجای زبان فارسی همانند قرآن است؟
- [آیت الله مظاهری] فرق بین (جایز نیست) و (مشکل است) چیست؟
- [آیت الله مظاهری] فرق بین (جایز نیست) و (حرام است) چیست؟
- [آیت الله مظاهری] حدود واجب احترام به قرآن چیست؟ مثلاً قرار دادن قرآن و یا کتب روائی در ناحیه پائینتر از محل نشستن خود یا دیگران و یا درازکردن پا در مقابل قرآن و اموری از این قبیل حرام است و اگر صغیره است تکرار آن کبیره میشود؟
- [سایر] رازو رمز تحدی قرآن چیست؟
- [آیت الله وحید خراسانی] خواندن قران به قصد قرانیت نه قصد جزییت در نماز به غیر از چهار ایه ای که سجده واجب دارد و نیز دعا کردن در نماز اشکال ندارد ولی احتیاط مستحب ان است که به غیر عربی دعا نکند
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] خواندن قرآن در نماز؛ غیر از چهار آیه ای که سجده واجب دارد و در احکام جنابت گفته شد و نیز دعا کردن در نماز اشکال ندارد؛ ولی احتیاط مستحب آن است که به غیر عربی دعا نکند.
- [آیت الله بروجردی] خواندن قرآن در نماز، غیر از چهار سورهای که سجده واجب دارد (و در احکام جنابت مسأله 361 گفته شد) و نیز دعا کردن در نماز اشکال ندارد، ولی احتیاط واجب آن است که به غیر عربی دعا نکند.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است، مثل کاغذی که اسم خدا یا پیغمبر یا امام بر آن نوشته شده، در مستراح بیفتد بیرون آوردن و آب کشیدن آن اگرچه خرج داشته باشد واجب است، و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است، و نیز اگر تربت در مستراح بیفتد وبیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید تاوقتی که یقین نکردهاند بکلّی از بین رفته به احتیاط واجب به آن مستراح نروند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است؛ مثل کاغذی که اسم خدا یا پیغمبر یا امام بر آن نوشته شده؛ در مستراح بیفتد؛ بیرون آوردن و آب کشیدن آن اگرچه خرج داشته باشد واجب است. و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد؛ باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است. و نیز اگر تربت در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد؛ باید تا وقتی که یقین نکرده اند که به کلی از بین رفته به آن مستراح نروند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است، مثل کاغذی که اسم خدا یا پیغمبرصلی الله علیه وآله یا امام علیه السلام بر آن نوشته شده، در مستراح بیفتد بیرون آوردن و آب کشیدن آن اگرچه خرج داشته باشد، واجب است و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است. و نیز اگر تربت در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید تا وقتی که یقین نکرده اند بکُلی از بین رفته به آن مستراح نروند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است ( مثل کاغذی که اسم خدا یا پیغمبر(صلی الله علیه وآله) یا امام(علیه السلام) بر آن نوشته شده) در مستراح بیفتد بیرون آوردن و آب کشیدن آن اگرچه خرج داشته باشد واجب است، و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد بنابر احتیاط واجب به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است. و نیز اگر تربت سیّد الشهداء(علیه السلام) در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد باید تا وقتی که یقین نکرده اند که به کلّی از بین رفته به آن مستراح نروند.
- [آیت الله خوئی] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است، مثل کاغذی که اسم خدا یا پیغمبر (صلی الله علیه و آله) یا امام (علیه السّلام) بر آن نوشته شده، در مستراح بیفتد، بیرون آوردن و آب کشیدن آن اگرچه خرج داشته باشد واجب است. و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است، و نیز اگر تربت در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید تا وقتی که یقین نکردهاند به کلی از بین رفته به آن مستراح نروند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است مثل کاغذی که اسم خدا یا پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم یا امام علیهالسلام بر آن نوشته شده در محل نجسی چون مستراح بیفتد، بیرون آوردن و آب کشیدن آن، اگرچه خرج داشته باشد، واجب است، و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است؛ و نیز اگر تربتی که از قبر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم یا ائمه علیهمالسلام است در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید تا وقتی که یقین نکردهاند آن تربت به کلی از بین رفته، به آن مستراح نروند.
- [آیت الله سیستانی] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است ، مثل کاغذی که اسم خدا یا پیغمبر یا امام بر آن نوشته شده ، در مستراح بیفتد ، بیرون آوردن وآب کشیدن آن اگر چه خرج داشته باشد واجب است و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد ، باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است . و نیز اگر تربت در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد ، باید تا وقتی که یقین نکردهاند که به کلّی از بین رفته به آن مستراح نروند .