درباره تنزّل ملائکه، توجه به چند نکته سودمند است؛ اولاً: نزول آنان اختصاص به انبیا و مرسلین ندارد بلکه بر مؤمنان با استقامت نیز تنزل می کنند: (اِنَّ الَذیِن قالُوا رَبُّنا اللهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنزَّل عَلَیْهِم الْمَلائکة اَلّا تَخافوا وَلا تَحْرِنَوا) فصلت/30، چنانکه تنزل شیاطین بر انسان خبیث است: (هَلْ اُنبِّئِکم عَلی مَن تَنزّل الشِّیاطینُ * تَنزَلَ عَلی کُلِ اَفّاکٍ اَثیم) شعراء/221 – 222. انسانی که تحت ولایت شیطان است، شیطان بر وهم و خیال او مسلّط است و کسی که تحت ولایت الله است، فرشتگان الهی، هم عقل او را تأمین و هم وَهم و خیال او را تعدیل می کنند. ثانیاً: نزول ملائکه، اختصاص به مردان ندارد، زیرا کمال انسانی به جان اوست و روح و جان آدمی نه مذکر است و نه مؤنث. آن پیکر است که یا مذکر است یا مؤنث، و فرشتگان بر روح نازل می شوند نه بر بدن. روح انسان اگر طاهر باشد توان تحمل نزول فرشتگان را دارد. زن و مرد و پیغمبر و غیر پیغمبراز این جهت یکسانند. مریم نه مرد بود و نه پیغمبر، اما فرشته همان طور که بر زکریای پیغمبر نازل شد، بر مریم نیز نازل شد. ثالثاً: محل نزول ملائکه، ضمیر صاف و راه نزول فرشته عبادت است. قلب انسان تا گرفتار وسوسه است مهبط فرشته نیست. اگر دیو وسوسه و شیطان از صحنه ضمیر بیرون رفت، آنگاه ملائکه نازل می شوند و مادامی که این اهرمنان هستند، نازل نمی شوند. از این رو گناهکار دلش همواره در اضطراب است. او از بامداد تا شامگاه و از شامگاه تا بامداد سرگردان است و هرگز نمی آرمد و طعم آرامش و اطمینان را نمی چشد، و این بر اثر تنزل شیاطین است که بر وهم و خیال وی ولایت دارند او مصداق (فَهُم فی رَیْبِهم یَترَدَّدون) توبه/45 است. همواره سرگرم تردد در میان ریبهای خویش و دچار سرگردانی و اضطراب است، اما ضمیر مصفّا جایگاه نزول فرشته هاست و بهترین راه برای تطهیر، تحکیم پیوند عبد و مولاست. رابعاً: فرشتگان، پیک حقّند. از این رو، نزول و عروج آنها بدون ره آورد نخواهد بود. اصولاً آنان سِمَتی جز رسالت ندارند: (اَلْحَمْدُ لِلّهِ فاطِرِ السَّمواتِ وَالْاَرَضِ جاعِل المَلائِکه رُسَلاً) فاطر/1؛ فرشتگان، رسول خدا و مأموران الهی هستند، هنگام نزول، حامل پیام و رسالتی هستند و آنگاه که می روند خبری می برند. الهامهایی که در جان انسان ظهور می کند و نیز آرامشی که انسان در خود احساس می کند ره آورد فرشته و اثر رسالت اوست. همچنین طهارت و صفای ضمیری که انسان در خود مشاهده می کند از برکت نزول ملائکه است. خامساً: نزول فرشتگان و مژده دادن آنها تنها در حال احتضار و ورود به عالم برزخ نیست، بلکه در همه نشئه ها، فرشته بر انسان طیّب نازل می شود. eporsesh.com
درباره تنزّل ملائکه، توجه به چند نکته سودمند است؛ اولاً: نزول آنان اختصاص به انبیا و مرسلین ندارد بلکه بر مؤمنان با استقامت نیز تنزل می کنند: (اِنَّ الَذیِن قالُوا رَبُّنا اللهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنزَّل عَلَیْهِم الْمَلائکة اَلّا تَخافوا وَلا تَحْرِنَوا) فصلت/30، چنانکه تنزل شیاطین بر انسان خبیث است: (هَلْ اُنبِّئِکم عَلی مَن تَنزّل الشِّیاطینُ * تَنزَلَ عَلی کُلِ اَفّاکٍ اَثیم) شعراء/221 – 222. انسانی که تحت ولایت شیطان است، شیطان بر وهم و خیال او مسلّط است و کسی که تحت ولایت الله است، فرشتگان الهی، هم عقل او را تأمین و هم وَهم و خیال او را تعدیل می کنند. ثانیاً: نزول ملائکه، اختصاص به مردان ندارد، زیرا کمال انسانی به جان اوست و روح و جان آدمی نه مذکر است و نه مؤنث. آن پیکر است که یا مذکر است یا مؤنث، و فرشتگان بر روح نازل می شوند نه بر بدن. روح انسان اگر طاهر باشد توان تحمل نزول فرشتگان را دارد. زن و مرد و پیغمبر و غیر پیغمبراز این جهت یکسانند. مریم نه مرد بود و نه پیغمبر، اما فرشته همان طور که بر زکریای پیغمبر نازل شد، بر مریم نیز نازل شد. ثالثاً: محل نزول ملائکه، ضمیر صاف و راه نزول فرشته عبادت است. قلب انسان تا گرفتار وسوسه است مهبط فرشته نیست. اگر دیو وسوسه و شیطان از صحنه ضمیر بیرون رفت، آنگاه ملائکه نازل می شوند و مادامی که این اهرمنان هستند، نازل نمی شوند. از این رو گناهکار دلش همواره در اضطراب است. او از بامداد تا شامگاه و از شامگاه تا بامداد سرگردان است و هرگز نمی آرمد و طعم آرامش و اطمینان را نمی چشد، و این بر اثر تنزل شیاطین است که بر وهم و خیال وی ولایت دارند او مصداق (فَهُم فی رَیْبِهم یَترَدَّدون) توبه/45 است. همواره سرگرم تردد در میان ریبهای خویش و دچار سرگردانی و اضطراب است، اما ضمیر مصفّا جایگاه نزول فرشته هاست و بهترین راه برای تطهیر، تحکیم پیوند عبد و مولاست. رابعاً: فرشتگان، پیک حقّند. از این رو، نزول و عروج آنها بدون ره آورد نخواهد بود. اصولاً آنان سِمَتی جز رسالت ندارند: (اَلْحَمْدُ لِلّهِ فاطِرِ السَّمواتِ وَالْاَرَضِ جاعِل المَلائِکه رُسَلاً) فاطر/1؛ فرشتگان، رسول خدا و مأموران الهی هستند، هنگام نزول، حامل پیام و رسالتی هستند و آنگاه که می روند خبری می برند. الهامهایی که در جان انسان ظهور می کند و نیز آرامشی که انسان در خود احساس می کند ره آورد فرشته و اثر رسالت اوست. همچنین طهارت و صفای ضمیری که انسان در خود مشاهده می کند از برکت نزول ملائکه است. خامساً: نزول فرشتگان و مژده دادن آنها تنها در حال احتضار و ورود به عالم برزخ نیست، بلکه در همه نشئه ها، فرشته بر انسان طیّب نازل می شود.
eporsesh.com
- [سایر] کیفیت نزول فرشتگان چگونه است؟
- [سایر] نزول فرشتگان در شب قدر به چه صورت است؟
- [سایر] کدام سوره به هنگام نزول هفتاد هزار فرشته آن را بدرقه نموده اند؟
- [سایر] تفسیر و شأن نزول آیه 121 بقره چیست؟ منظور از (تلاوت شایسته قرآن) چیست؟
- [سایر] تفسیر و شأن نزول آیه 121 بقره چیست؟ منظور از «تلاوت شایسته قرآن» چیست؟
- [سایر] کدام سوره به هنگام نزول هفتاد هزار فرشته آن را بدرقه نموده اند؟
- [سایر] در آیهی اول سورهی مبارکهی فتح، منظور فتح مکه است؟ کیفیت و زمان نزول آن را شرح دهید؟
- [سایر] وحی چیست؟ و آیا نزول وحی بر انسان های عادی ممکن است؟
- [سایر] تفاوت شأن نزول، فضای نزول و جوّ نزول قرآن چیست؟
- [آیت الله مظاهری] آیا با توجه به اینکه نزول دفعی قرآن مجید در شب قدر بوده، برای نزول این کتاب انسان ساز در شب قدر باید شادی کرد که چنین نعمت عظیمی نصیب مومنان شده یا گریه و اشک ریخت؟
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر صاحب ملک اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند که قلبا راضی نیست نماز خواندن در ملک او باطل است و اگر اجازه ندهد و انسان یقین کند که راضی است نماز او صحیح است
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر صاحب ملک به زبان، اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند که قلباً راضی نیست، نماز خواندن در ملک او باطل است و اگر اجازه ندهد و انسان یقین کند که قلباً راضی است نماز صحیح است.
- [آیت الله بروجردی] اگر صاحب ملک به زبان اجازهی نماز خواندن بدهد و انسان بداند که قلباً راضی نیست، نماز خواندن در ملک او باطل است و اگر اجازه ندهد و انسان یقین کند که قلباً راضی است، نماز صحیح است.
- [امام خمینی] اگر صاحب ملک به زبان اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند که قلبا راضی نیست نماز خواندن در ملک او باطل است و اگر اجازه ندهد و انسان یقین کند که قلبا راضی است نماز صحیح است.
- [آیت الله سیستانی] اگر صاحب ملک به زبان ، اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند که قلباً راضی نیست ، نماز خواندن در ملک او جایز نیست و اگر اجازه ندهد و انسان یقین کند که قلباً راضی است ، نماز خواندن جایز است .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر صاحب ملک به زبان، اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند که قلباً راضی نیست، نماز خواندن در ملک او باطل است. و اگر اجازه ندهد و انسان یقین کند که قلباً راضی است نماز صحیح است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر صاحب ملک به زبان؛ اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند که قلبا راضی نیست؛ نماز خواندن در ملک او باطل است و اگر اجازه ندهد و انسان یقین کند که قلبا راضی است نماز صحیح است.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر صاحب ملک به زبان ، اجازة خواندن بدهد و انسان بداند که قلباً راضی نیست ، نماز خخواندن در ملک او باطل است . و اگر اجازه ندهد و انسان یقین کند که قلباً راضی است ، نماز صحیح است .
- [آیت الله اردبیلی] اگر صاحب ملک اجازه نماز خواندن بدهد، ولی انسان بداند که قلبا راضی نیست، نماز خواندن در ملک او باطل است و اگر اجازه ندهد و انسان یقین کند که قلبا راضی است، نماز صحیح است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر صاحب ملک به زبان، اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند که قلباً راضی نیست، نماز خواندن در ملک او جایز نیست و به احتیاط مستحب باطل است و اگر شک داشته باشد که قلباً راضیست نماز او بیتردید صحیح است، همچنین است اگر اجازه نداده و انسان بداند که قلباً راضیست و اگر اجازه نداده و انسان شک داشته باشد که قلباً راضیست یا نه، نماز خواندن در آن ملک حرام و به احتیاط مستحب باطل است.