معارف قرآن کریم رزق معنوی انسانهاست و رزق معنوی همانند رزق مادّی تدریجی است. قرآن کریم تدریجی بودن رزق را در مقام تمثیل به نطق آدمی مانند میکند: "وفی السماء رزقکم وما توعدون * فَوَربّ السّماء والأرض إنّه لحق مثلَ ما أنّکم تنطقون"(1). مراد از تمثیل به نطق در این آیه کریمه تمثیل به امری بدیهی نیست وگرنه امری بدیهیتر از نطق در تمثیل ذکر میشد، بلکه مراد از آن تدریجی بودن نطق است؛ در نطق، کلمات و جملات، از مخزن عقل و مکمن غیب آدمی به تدریج ظهور میکند. معارف دین نیز چه در عصر واحد و چه در اعصار گوناگون، بدین گونه است؛ رزق مشترک همه انسانها اسلام است که روح همه ادیان توحیدی و الهی است: "إنّ الدین عند الله الإسلام"(2) و اما رزق خاص هر عصری همان شریعت و منهاج است: "ولکلٍ جعلنا منکم شِرْعة ومنهاجاً"(3). معرفت دینی هر عصر نیز به تدریج و با زمینههای خاص خود به آنان افاضه میشود و یکی از زمینههای دریافت آن، سؤالات و شبهات نو پدید است. رسالت اندیشمندان دینی در عصر حاضر آن است که نسبت به آنچه در فضای علمی جهان کنونی میگذرد، به خوبی آگاه شوند، تا در برداشت از آیات قرآنی و همچنین استنباط از روایات عترت طاهرین (علیهمالسلام) گرفتار لُبْس یا مغالطه نشوند: "العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس".(4) سؤالات انسانها در اعصار پیشین، زمینهساز دریافت رزق معرفتی همان عصرها بود و ما نیز باید نسبت به گذشتگان و کار علمی آنان به دید تکریم بنگریم؛ گرچه مباحثی که آنان مطرح ساختهاند ممکن است مسئله روز ما نباشد یا برای ما قابل قبول نباشد، ولی این بدان معنا نیست که همه آن معارف در جای خود باطل بوده است؛ همان گونه که انسان بزرگسال از شیر مادر منزجر است؛ در حالی که غذای دوران خردسالی او همین شیر بوده و بدون ارتزاق از آن، به بلوغ کنونی دست نمییافت و بر همین اساس، ممکن است معارف عمیق عصر حاضر نیز برای انسانهای اعصار بعد همانند شیر مادر نسبت به بزرگسالان ناگوار آید، ولی همین شیر، روزی لازم و گوارا بود. سؤالات و شبهات نو پدید عصر ما، رجوعی دوباره به قرآن میطلبد و تفسیری از قرآن کریم که پاسخ پرسشهای عصری در آن ظهور داشته باشد؛ زیرا در فضای نگارش تفاسیر پیشین، این سؤالات مطرح نبوده است؛ مثلا ً یکی از شبهاتی که اصحاب "سکولاریزم" (جدایی دین از سیاست) در عصر حاضر در عرصه معرفت دینی القا میکنند این است که فعل انبیا (علیهمالسلام) در زمینه سیاست، معیشت و امور اجتماعی برای بشر حجّت نیست؛ زیرا دین، تنها عهدهدار تبیین معارف اعتقادی، اخلاق الهی، فقه، و سامان دادن امر آخرت انسانهاست و امور دنیای انسان همانند حکومت و معیشت از حوزه تشریع دینی خارج است. انبیای الهی نیز از آن جهت که انسانهایی ظلمستیز و آزادیخواه بودند به این امور میپرداختند، نه از آن جهت که رسولان الهی و پیامآوران وحی خدا بودند. بنابراین، سیرت و سنّت پیامبران در غیر امور عبادی، اخلاقی و اخروی برای امّتها حجّت نیست و پیروی از آن برای بشرِ خردورز که خود قدرت اندیشیدن دارد ضروری نخواهد بود. حال اگر قرآن کریم را از این نگاه بررسی کنیم که آیا به سنّت و سیرت پیامبران (علیهمالسلام) در امور اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تنها به دید نقل تاریخ مینگرد یا آنها را برای تبیین سنتهای الهی در جهت پیروی و عمل ارائه میکند، خواهیم دید آیات فراوانی پندار باطل سکولاریزم را طرد و نفی میکند؛ مانند این که دستور در بند کشیدن اسیران جنگی میدهد: "... فُشُدّوا الوثاق فإمّا منّاً بعد وإمّا فداءً حتی تضع الحرب أوزارها"(5) یا در پاسخ پیشنهاد گرفتن فدیه برای تقویت بیتالمال میفرماید: باید زمین را از خون ناپاکان سیراب کنید و حق گرفتن فدیه ندارید: "ما کان لنبیّ أن یکون له أسری حتی یثخن فی الأرض تریدون عرض الدنیا والله یرید الآخرة والله عزیز حکیم".(6) همچنین فرود آمدن کتاب آسمانی زمینهساز خارج ساختن انسانها از ظلمتها به سوی نور و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز عامل این تحوّل الهی معرّفی شده است: "... کتاب أنزلناه إلیک لتخرج النّاس من الظلمات إلی النّور بإذن ربّهم إلی صراط العزیز الحمید"(7) و روشن است که خارج کردن انسانها از تیرگیها و نورانی کردن آنان جز با رفع شر ستمگران و نجات مظلومان میسور نیست؛ چنانکه مبارزه موسای کلیم با درباریان فرعونی، به عنوان نمونه نورانی کردن جامعه و خارج ساختن آن از هر گونه تاریکی یاد میشود. بنابراین، ظلمستیزی، براندازی حکومتهای طاغوتی و برپا کردن حکومت الهی جزو رسالتهای الهی انبیاست، نه جزو اعمال آزادی خواهانه رهبران عدالت گستر که تنها از جنبه بشری آنها را انجام میدادند. 1 سوره ذاریات، آیات 22 23. 2 سوره آل عمران، آیه 19. 3 سوره مائده، آیه 48. 4 بحار، ج 75، ص 269. 5 سوره محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم)، آیه 4. 6 سوره انفال، آیه 67. 7 سوره ابراهیم، آیه 1. مأخذ: ( تفسیر تسنیم ج، 1، ص 238)
معارف قرآن کریم رزق معنوی انسانهاست و رزق معنوی همانند رزق مادّی تدریجی است. قرآن کریم تدریجی بودن رزق را در مقام تمثیل به نطق آدمی مانند میکند: "وفی السماء رزقکم وما توعدون * فَوَربّ السّماء والأرض إنّه لحق مثلَ ما أنّکم تنطقون"(1). مراد از تمثیل به نطق در این آیه کریمه تمثیل به امری بدیهی نیست وگرنه امری بدیهیتر از نطق در تمثیل ذکر میشد، بلکه مراد از آن تدریجی بودن نطق است؛ در نطق، کلمات و جملات، از مخزن عقل و مکمن غیب آدمی به تدریج ظهور میکند. معارف دین نیز چه در عصر واحد و چه در اعصار گوناگون، بدین گونه است؛ رزق مشترک همه انسانها اسلام است که روح همه ادیان توحیدی و الهی است: "إنّ الدین عند الله الإسلام"(2) و اما رزق خاص هر عصری همان شریعت و منهاج است: "ولکلٍ جعلنا منکم شِرْعة ومنهاجاً"(3). معرفت دینی هر عصر نیز به تدریج و با زمینههای خاص خود به آنان افاضه میشود و یکی از زمینههای دریافت آن، سؤالات و شبهات نو پدید است.
رسالت اندیشمندان دینی در عصر حاضر آن است که نسبت به آنچه در فضای علمی جهان کنونی میگذرد، به خوبی آگاه شوند، تا در برداشت از آیات قرآنی و همچنین استنباط از روایات عترت طاهرین (علیهمالسلام) گرفتار لُبْس یا مغالطه نشوند: "العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس".(4)
سؤالات انسانها در اعصار پیشین، زمینهساز دریافت رزق معرفتی همان عصرها بود و ما نیز باید نسبت به گذشتگان و کار علمی آنان به دید تکریم بنگریم؛ گرچه مباحثی که آنان مطرح ساختهاند ممکن است مسئله روز ما نباشد یا برای ما قابل قبول نباشد، ولی این بدان معنا نیست که همه آن معارف در جای خود باطل بوده است؛ همان گونه که انسان بزرگسال از شیر مادر منزجر است؛ در حالی که غذای دوران خردسالی او همین شیر بوده و بدون ارتزاق از آن، به بلوغ کنونی دست نمییافت و بر همین اساس، ممکن است معارف عمیق عصر حاضر نیز برای انسانهای اعصار بعد همانند شیر مادر نسبت به بزرگسالان ناگوار آید، ولی همین شیر، روزی لازم و گوارا بود.
سؤالات و شبهات نو پدید عصر ما، رجوعی دوباره به قرآن میطلبد و تفسیری از قرآن کریم که پاسخ پرسشهای عصری در آن ظهور داشته باشد؛ زیرا در فضای نگارش تفاسیر پیشین، این سؤالات مطرح نبوده است؛ مثلا ً یکی از شبهاتی که اصحاب "سکولاریزم" (جدایی دین از سیاست) در عصر حاضر در عرصه معرفت دینی القا میکنند این است که فعل انبیا (علیهمالسلام) در زمینه سیاست، معیشت و امور اجتماعی برای بشر حجّت نیست؛ زیرا دین، تنها عهدهدار تبیین معارف اعتقادی، اخلاق الهی، فقه، و سامان دادن امر آخرت انسانهاست و امور دنیای انسان همانند حکومت و معیشت از حوزه تشریع دینی خارج است. انبیای الهی نیز از آن جهت که انسانهایی ظلمستیز و آزادیخواه بودند به این امور میپرداختند، نه از آن جهت که رسولان الهی و پیامآوران وحی خدا بودند. بنابراین، سیرت و سنّت پیامبران در غیر امور عبادی، اخلاقی و اخروی برای امّتها حجّت نیست و پیروی از آن برای بشرِ خردورز که خود قدرت اندیشیدن دارد ضروری نخواهد بود.
حال اگر قرآن کریم را از این نگاه بررسی کنیم که آیا به سنّت و سیرت پیامبران (علیهمالسلام) در امور اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تنها به دید نقل تاریخ مینگرد یا آنها را برای تبیین سنتهای الهی در جهت پیروی و عمل ارائه میکند، خواهیم دید آیات فراوانی پندار باطل سکولاریزم را طرد و نفی میکند؛ مانند این که دستور در بند کشیدن اسیران جنگی میدهد: "... فُشُدّوا الوثاق فإمّا منّاً بعد وإمّا فداءً حتی تضع الحرب أوزارها"(5) یا در پاسخ پیشنهاد گرفتن فدیه برای تقویت بیتالمال میفرماید: باید زمین را از خون ناپاکان سیراب کنید و حق گرفتن فدیه ندارید: "ما کان لنبیّ أن یکون له أسری حتی یثخن فی الأرض تریدون عرض الدنیا والله یرید الآخرة والله عزیز حکیم".(6)
همچنین فرود آمدن کتاب آسمانی زمینهساز خارج ساختن انسانها از ظلمتها به سوی نور و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز عامل این تحوّل الهی معرّفی شده است: "... کتاب أنزلناه إلیک لتخرج النّاس من الظلمات إلی النّور بإذن ربّهم إلی صراط العزیز الحمید"(7) و روشن است که خارج کردن انسانها از تیرگیها و نورانی کردن آنان جز با رفع شر ستمگران و نجات مظلومان میسور نیست؛ چنانکه مبارزه موسای کلیم با درباریان فرعونی، به عنوان نمونه نورانی کردن جامعه و خارج ساختن آن از هر گونه تاریکی یاد میشود.
بنابراین، ظلمستیزی، براندازی حکومتهای طاغوتی و برپا کردن حکومت الهی جزو رسالتهای الهی انبیاست، نه جزو اعمال آزادی خواهانه رهبران عدالت گستر که تنها از جنبه بشری آنها را انجام میدادند.
1 سوره ذاریات، آیات 22 23.
2 سوره آل عمران، آیه 19.
3 سوره مائده، آیه 48.
4 بحار، ج 75، ص 269.
5 سوره محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم)، آیه 4.
6 سوره انفال، آیه 67.
7 سوره ابراهیم، آیه 1.
مأخذ: ( تفسیر تسنیم ج، 1، ص 238)
- [سایر] شبهات زمان غیبت و زمان ظهور امام زمان(عج) چیست؟
- [سایر] آیا امام خمینی اندیشه های نو ظهور را پذیرا بودند؟
- [سایر] علت گرایش به عرفان های نو ظهور چیست؟
- [سایر] برخی از معارف قرآنی را بیان کنید؟
- [سایر] پیشرفت تکنولوژی فهم کدامیک از علائم ظهور امام زمان را آسان کرده است؟
- [سایر] رابطه معارف تجربی با معارف فلسفی و دینی را بنویسید؟
- [سایر] نقش دعا در تعجیل ظهور حضرت مهدی (عج) چیست؟
- [سایر] عرفان های نو ظهور چه رویکردی نسبت به پیامبر ص دارند؟
- [سایر] نقش حضرت عیسی (ع) پس از ظهور امام مهدی (عج) چیست؟
- [سایر] آیا امام خمینی اندیشه های نو ظهور را پذیرا بودند؟ ایشان چه نگرشی به دستاوردهای تمدن جدید غرب داشتند؟
- [آیت الله وحید خراسانی] فروختن میوه یک سال قبل از ظهور ان بدون ضمیمه جایز نیست و فروختن میوه دو سال یا بیشتر از ان و همچنین فروختن میوه یک سال با ضمیمه جایز است و بعد از ظهور ان پیش از ان که دانه ببندد و گلش بریزد احتیاط مستحب ان است که چیزی از حاصل زمین مانند سبزیها یا مال دیگری با ان بفروشند و یا میوه بیشتر از یک سال را به او بفروشند
- [آیت الله وحید خراسانی] مضاربه از عقود جایزه است و هر یک از مالک و عامل می توانند مضاربه را در هر حال فسخ کنند چه قبل از شروع در عمل و چه بعد از ان و چه قبل از ظهور سود و چه بعد از ان
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر عامل به قصد مجانی بودن کاری را برای دیگری انجام دهد استحقاق مزد ندارد وگرنه در دو صورت استحقاق مزد دارد: 1 - بر اساس قرارداد کار را انجام دهد 2 - به امر یا در خواست دیگری عملی را انجام دهد و این امر و درخواست ظهور در مجانی بودن نداشته باشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر زنی کسی را وکیل کند که مثلاً ده روزه او را به عقد مردی در آورد و ابتدای ده روز را معیّن نکند، آن وکیل میتواند هر وقت که بخواهد او را ده روزه به عقد آن مرد در آورد، در صورتی که در لفظش ظهور نداشته باشد به ده روز متصل به زمان اجازهاش، ولی اگر معلوم باشدکه زن روز یا ساعات معیّنی را قصد کرده، باید صیغه را مطابق قصد او بخواند.
- [آیت الله وحید خراسانی] هرگاه تجارت سود کرد عامل سهمی را که برای او قرار داده شده مالک می شود هرچند سود قسمت نشده باشد ولی هر گونه ضرر و تلفی که حاصل شود جبران می شود و هنگام ظهور سود معامله اگر مالک راضی به قسمت نشد عامل حق ندارد او را مجبور به پذیرفتن قسمت کند و اگر عامل راضی به قسمت نشد مالک می تواند او را به پذیرفتن قسمت مجبور کند
- [آیت الله جوادی آملی] .در سجده آیه قرآنی، ذکر واجب نیست, چنانکه تشهد و تسلیم و مانند آن, واجب نیست. هرچند ذکر سجده تلاوت، مستحب است و به هرذکری میتوان اکتفا نمود؛ لیکن بهتر است که گفته شود:(لا اِلهَ اِلَّا اللهُ حَقًّا حَقًّا، لا اِلهَ اِلَّا اللهُ ایماناً وَ تَصْدیقاً، لا اِلهَ اِلَّا اللهُ وَ عُبُودِیةً، وَرِقّاً سَجَدْتُ لَک یا رَبِّ تَعَبَّداً وَرِقّاً، لا مُسْتَنْکفاً وَ لا مُسْتَکبِراً، بَلْ اَنَا عَبْدٌ ذَلیلٌ ضَعیفٌ خائفٌ مُسْتَجیرٌ )یا گفته شود: (َعُوذُ بِرِضاک مِنْ سَخَطِک، وَ بِمُعافاتِک عَنْ عُقُوبَتِک، اَعُوذَبِک مِنْک، لا اُحْصی ثَناءً عَلَیک، اَنْتَ کما اَثْنَیتَ عَلی نَفْسِک)
- [آیت الله شبیری زنجانی] در صورتی که معامله مساقات به جهتی باطل باشد میوه مال مالک است و مالک باید به کسی که به گفته او تربیت درختها را انجام داده مزد آبیاری و کارهای دیگر را به مقدار معمول بدهد، ولی اگر مقدار معمول بیشتر از مقدار قرارداد باشد دادن زیادی لازم نیست و در هر حال پرداخت مزد بر مالک در دو صورت لازم نیست: اوّل: اگر تربیتکننده درختها، به قصد مجّانی کارها را انجام داده باشد. دوم: اگر مالک به قصد مجّانی تربیت درختها را به دیگری واگذار کرده و گفتار وی ظهور در بامزد بودن نداشته باشد.
- [آیت الله سیستانی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند ، و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند ، مگر آنکه قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد ، مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند ، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند . و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر ، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بر دارند ، و در نوبت چهارم وارد قبر کنند . و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پائین قبر باشد ، و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند . و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچهای رو ی قبر بگیرند . و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند ، و دعاهائی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند ، و بعد از آنکه میّت را در لحد گذاشتند گرههای کفن را باز کنند و صورت میّت را روی خاک بگذارند ، و بالشی از خاک زیر سر او بسازند ، و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت نگردد ، و پیش از آنکه لحد را پوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند ، و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند ، و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمُ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگویند . مثلاً اگر اسم او محمّد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بَن عَلِیّ) ، پس از آن بگویند : (هَلْ اَنْتَ عَلَی العَهْدِ الَّذِی فارَقْتَنا عَلَیْهِ ، مِنْ شَهادَةِ آن لا اِله إلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیّدُ النَّبِیِّینَ وَخاتَمُ المُرْسَلِینَ ، وَاَنَّ عَلِیّاً اَمِیرُ المُؤْمِنینَ وَسَیّدُ الوَصِیّینَ وَاِمامٌ اِفْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلَی العالَمین وَاَنَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ وَعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ وَمُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍ وَ جَعْفَرَ بَنَ محَمَّدَ وَ مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ وَ عَلیّ بنَ مُوسی وَ مَحَمّد بنَ علیّ وَ عَلیّ بنَ محمّدٍ و الحسنَ بنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الحُجَّةَ المَهْدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّةُ المُؤْمِنِینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلَی الخَلْقِ اَجْمَعِینَ ، وَأئِمَّتُکُ أَئِمَّةُ هُدیً بِکَ اَبرارٌ ، یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (إذا اَتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَأَلاکَ عَنْ رَبّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ اَئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِی جَوابِهِما : اللّهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلم نَبِیّ¨ ، وَالاِسْلامُ دِینِی وَالقُرْآنُ کِتابِی ، وَالکَعْبَةُ قِبْلَتِی وَاَمِیرُ المُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بنُ اَبی طالِبٍ اِمامِی ، وَالحَسَنُ بْنُ عَلِیّ المُجْتَبی إمامِی ، وَالحُسَینُ بنُ عَلِیّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلا إمامِی ، وَعَلِیٌّ زَیْنُ العابِدِیَن اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الباقِرُ اِمامِی ، وَجَعْفَرٌ الصادِقُ اِمامِی ، وَمُوسَی الکاظِمُ اِمامی ، وَعَلِیٌّ الرّضا اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الجَوادُ اِمامِی ، وَعَلِیٌّ الهادِی اِمامِی ، وَالحَسَنُ العَسْکَرِیٌّ اِمامِی ، وَالحُجَّةُ المُنْتَظَرُ اِمامِی ، هؤُلاءِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّتِی وَسادَتِی وَقادَتِی وَشُفَعائِی ، بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّأُ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ . ثُمَّ اعْلَمْ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (اَنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُّ ، وَاَنَّ مُحَمَّداً صلیاللهعلیهوآلهوسلم نِعْمَ الرَّسُولُ ، وَاَنَّ عَلِیَّ بْنَ اَبِی طالِبٍ وَاَوْلادَهُ المَعْصُومِینَ الاَئِمَّةَ الاِثْنی عَشَرَ نِعْمَ الاَئِمَّةُ ، وَاَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلمحَقٌّ ، وَاَنَّ المَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْکَرٍ وَنَکِیرٍ فِی القَبْرِ حَقٌّ ، وَالبَعْثَ حَقٌّ ، وَالنُّشُورَ حَقٌّ ، وَالصّراطَ حَقٌّ ، وَالمِیزانَ حَقٌّ ، وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقٌّ ، وَاَنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ ، وَالنّارَ حَقٌّ ، وَاَنَّ الساعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها ، وَاَنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ) پس بگوید (اَفَهِمْتَ یا فُلان) و بجای فلان اسم میّت را بگوید ، پس از آن بگوید : (ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ إلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ ، عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ اَوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍ مِنْ رَحْمَتِهِ) پس بگوید : (اللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ ، وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اِلَیکَ ، وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً ، اللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ) .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . انسان میتواند زکات را در هشت مورد مصرف کند: اول فقیر، و آن کسی است که مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد، و کسی که صنعت یا ملک یا سرمایهای دارد که میتواند مخارج سال خود را از منافع آن بگذراند فقیر نیست. دوم مسکین، و آن کسی است که از فقیر سختتر میگذراند. سوم کسی که از طرف امام علیهالسلام یا نایب امام مأمور است که زکات را جمع و نگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی کند، و آن را به امام علیهالسلام یا نایب امام یا فقرا برساند. چهارم کفاری که اگر زکات به آنان بدهند به دین اسلام مایل میشوند، یا در جنگ به مسلمانان کمک میکنند ولی بعید نیست که اعطاء و دادن این قسم مخصوص به امام علیهالسلام باشد. پنجم خریداری بنده برای آزادکردن. ششم بدهکاری که نمیتواند قرض خود را بدهد. هفتم سبیل الله، یعنی هر کار خیر و عمل نیکی که از شارع مقدس نسبت به آن تشویق شده باشد، مثل ساختن مدرسه علوم دینیه و پل و منزلگاه برای مسافرین و زوار و مسجد و دارالایتام و تعظیم شعائر و طبع کتب دینی و نشر معارف اسلامی و هر کاری که موجب تقرب به خداوند متعال و اعلای کلمه اسلام باشد. هشتم ابن السبیل، یعنی مسافری که در سفر درمانده شده و احکام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است قبر را به اندازه انسان متوسّط یا تا گلوگاه گود کنند، ومیّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتیبهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند، و نیز مستحبّ است جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچهای روی قبر بگیرند و نیز مستحبّ است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و در موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میّت را در لحد گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند وصورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت بر نگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدّت حرکتش دهند وسه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ اًّفْهَمْ یا فلانَ بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمّد واسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ افْهَم یا مُحَمَّدِ بنَ عَلی( پس از آن بگویند: )هَل اَنْتَ عَلی العَهْدِ الَذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَِْ أنْ لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَانّ مُحَمّداً صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیِّدُ النَّبیِّینَ وَخاتَمُ المَرْسَلینَ وَانَّ عَلیّاً أمیرُ المُؤمنِینَ وَسَیّدُ الوَصِیینَ وَاًّمام افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلی العالَمینَ وَاَنّ الحَسَنَ وَالحُسَیْنَ وَعَلیَّ بْنَ الحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَمُوسی بْنَ جَعْفَر وَعَلیَّ بْنَ مُوسی وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلی وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالحَسَنَ بْنَ عَلیّ وَالقائِمَ الحُجََّْ المَهدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أئِمَُّْ المُؤمِنینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلی الخَلْقِ أجْمَعینَ وَأئِمَتُکَ أئِمَُّْ هُدی بِکَ أبْرار یا فلانَ بْنُ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگوید و بعد بگوید: )اًّذا أتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسولَیْنِ مِن عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَن قِبْلَتِکَ وَعَنْ أئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِیجَوابِهِما اللّهُ رَبِّی وَمُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلهِ نَبیّی وَالاسْلامُ دِینی وَالقُرآنُ کِتابیوَالکَعْبَُْ قِبْلَتی وَأمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبی طالِب اًّمامی وَالحَسَنُ بْنُ عَلی المُجْتَبی اًّمامی وَالحُسَینُ بْنُ عَلی الشَهیدُ بِکَربَلأ اًّمامی وَعَلی زَیْنُ العابِدینَ اًّمامیوَمُحَمّد الباقِرُ اًّمامی وَجَعْفَر الصادِقُ اًّمامی وَمُوسی الکاظِمُ اًّمامی وَعَلیالرِضا اًّمامی وَمُحَمَّد الجَوادُ اًّمامی وَعَلی الهادِی اًّمامی وَالحَسَنُ العَسْکَرَیُّ اًّمامی وَالحُجَُّْ المُنْتَظَرُ اًّمامی هؤلأ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجْمَعینَ أئِمَّتی وَسادَتیوَقادَتی وَشُفَعائی بِهِم أتَوَلّی وَمِنْ أعْدائِهِم أتَبَرَُ فِی الدُنیا وَالاَّخِرَْ ثُمَّ اعْلَم یا فلان بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید بعد بگوید: )اًّنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُ وَأنَّ مُحَمَّداً صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ نِعْمَ الرَسُولُ واَنَّ عَلیَ بْنَ أبی طالِب وَأوْلادَهُ المَعْصومینَ و الأئِمََّْ الاًّثْنَیْ عَشَر نِعْمَ الأئِمََّْ وَأنَ ما جأَ بِهِ مُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ حَقّ وَأنّ المَوْتَ حَقّ وَسُؤالَ مُنْکَر وَنَکیر فِی القَبْرِ حَقّ وَالبَعْثَ حَقّ وَالنُشُورَ حَقّ وَالصِراطَ حَقّ وَالمیزانَ حَقّ وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقّ وَانَّ الجَنََّْ حَقّ وَالنارَ حَقّ وَانَّ السّاعََْ آتیَْ لا رَیْبَ فیها وَأنَ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ پس بگوید أفَهِمْتَ یا فلان( و به جای فلان اسم میّت را بگوید پس از آن بگوید: )ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ اًّلی صِراطً مُسْتَقیم عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیائِکَ فِیمُسْتَقَرً مِن رَّحْمَتِهِ( پس بگوید: )أللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْه وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اًّلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اللّهُمّ عَفوکَ عَفوَک(.