آیا امام خمینی اندیشه های نو ظهور را پذیرا بودند؟ حضرت امام بر اساس مبانی اسلامی نه به طور کلی مخالف هر گونه موضوع و مسأله نوظهور و جدید بودند و این رویکرد را تحجر می دانستند و نه با بی توجهی به چارچوب ها و مبانی کلی دینی همچون برخی به اصطلاح دگر اندیشان غرب زده ، راه را برای هر مسأله نوظهوری باز می کردند و با محور قرار دادن آنها تلاش می کردند تا اسلام را با آن هماهنگ سازند . ایشان با محوریت چارچوب های اساسی اسلام و بر مبنای آنها ، مسایل نوظهور را می پذیرفتند . ایشان همانطور که خود فرمودند: ( اینجانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلف از ان را جایز نمی دانم . اجتهاد به همان سبک صحی است ، ولی این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست ، زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند . مسأله ای که در قدیم دارای حکمی بوده است به ظاهر همان مسأله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ، ممکن است حکم جدیدی پیدا کند ، بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی وسیاسی همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است ، واقعاً موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی می طلبد . مجتهد باید به مسایل زمان خود احاطه داشته باشد ... حکومت در نظر مجتهد واقعی ، فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است . حکومت نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است . فقه تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است ... همه ترس استکبار از همین مسأله است که فقه و اجتهاد جنبه عینی و عملی پیدا کند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد .) ( صحیفه نور ، ج21، ص 289) چنین رویکردی موجب می شد تا ایشان از ظرفیت های اجتهاد بهره بگیرند . در توصیح این موضوع باید اشاره کنیم . ویژگی کلی ای که موجب شده تا اسلام ، توان پاسخگویی به همه نیازهای بشری را در همه عرصه ها دارا باشد و به زمان و مکان خاصی محدود نشود ، توجه به مقتضیات و شرایط زمان و محدود نکردن خود به زمان و شرایط خاص است و این همان رمز پویایی و جاودانگی اسلام است . اسلام قواعد کلی و ثابتی دارد که احکام و الزامات متغیر در هر زمان برپایه آن قابل استخراج است . از ویژگی های اسلام این است که اموری را که بر حسب نیازهای زمان تغییر می کند ، یعنی نیازهای متغیر را به نیازهای ثابت پیوند داده و بین آنها رابطه برقرار کرده است . با این توضیح که نیازمندی بشر دو گونه است ؛ نیازمندیهای اوّلی و نیازمندیهای ثانوی. نیازمندیهای اوّلی از عمق ساختمان جسمی و روحی بشر و از طبیعت زندگی اجتماعی سرچشمه میگیرد و تا انسان ، انسان است و تا زندگی وی زندگی اجتماعی است، این نوع نیازمندیها هست. این نیازمندیها یا جسمی است یا روحی و یا اجتماعی. نیازمندیهای جسمی از قبیل نیازمندی به خوراک، پوشاک، مسکن، همسر و غیره، نیازمندیهای روحی از قبیل علم، زیبایی، نیکی، پرستش، احترام و تربیت، نیازمندیهای اجتماعی از قبیل معاشرت، مبادله، تعاون، عدالت، آزادی و مساوات. نیازمندیهای ثانوی ، نیازمندیهایی است که از نیازمندیهای اوّلی ناشی میشود.نیازمندی به انواع آلات و وسائل زندگی که در هر عصر و زمانی با عصر و زمان دیگر فرق میکند از این نوع است. نیازمندیهای اوّلی، محرّک بشر به سوی توسعه و کمال زندگی است، امّا نیازمندیهای ثانوی ناشی از توسعه و کمال زندگی است و در عین حال محرّک به سوی توسعه بیشتر و کمال بالاتر است. تغییر نیازمندیها و نو شدن و کهنه شدن آنها مربوط به نیازمندیهای ثانوی است.نیازمندیهای اوّلی نه کهنه میشود و نه از بین میرود؛ همیشه زنده و نو است. پارهای از نیازمندیهای ثانوی نیز چنین است. که از جمله می توان به نیازمندی به قانون اشاره کرد. نیازمندی به قانون ناشی از نیازمندی به زندگی اجتماعی است و در عین حال دائم و همیشگی است. بشر هیچ زمانی بینیاز از قانون نخواهد شد. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 3، ص 183 184) اسلام به فراخور نیازهای بشر دو نوع قانون دارد: 1. قوانین ثابت ؛این گونه قوانین مربوط به شئون فردی و اجتماعی انسان است که برگرفته از اصول فطری و غریزی ثابت اوست و در تمام اجتماعات و فرهنگ های متفاوت ، یکسان هستند. مثلاً علاقه پدر و مادر به کودک یک علاقه فطری و غریزی است، احکامی که بر این اساس وضع میگردد، مانند: ارث و تربیت، باید ثابت و ابدی باشد. نمونه دیگر این که نیاز انسان به خانواده و اجتماع به خاطر اجتماعی بودن انسان است. در این صورت قوانین مربوط به برقراری نظم و عدالت اجتماعی و روابط حقوق افراد و وظایف زن و شوهر در برابر یکدیگر باید ثابت باشد. زیرا جامعه انسانی با تمام تحولات و تغییراتی که دارد هرگز (اجتماعی بودن) او را تغییر نمیدهد، همچنین است قوانین مربوط به تهذیب نفس و کسب فضائل اخلاقی، مانند: وظیفه شناسی ، نوع دوستی و غیره. 2. قوانین متغیر؛ قوانین دیگری در اسلام وجود دارد که متغیرند و با شرایط و مقتضیات زمان تغییر میکنند. این گونه قوانین مربوط به شرایط خاص زمانی و مکانی و غیره است و جوامع مختلف بشری نسبت به آنها با هم فرق دارند. مثلاً در مسائل دفاعی و نوع اسلحه جنگی و جلوگیری از تهاجم دشمنان باید با توجه به مقتضیات زمان و شرایط خاص از طرف حکومت اسلامی روشی اتخاذ شود تا نظام اسلامی از حمله دشمنان محفوظ بماند، آنچه جزء هدفهای اسلامی است، این است که مسلمانان باید در هر زمانی تا آخرین حدّ امکان از لحاظ قوای نظامی و دفاعی در برابر دشمن قوی باشند. حال کیفیت سلاح چه باشد این مربوط به وضعیت زمانی است، در یک عصر شمشیر و نیزه و اسب وسیله محسوب میشده است و در عصر دیگر تانک و توپ و موشک. بالاخره باید نظام اسلامی از لحاظ دفاعی قوی و آمادة نبرد با تهاجم دشمنان باشد (سبحانی ، جعفر ، خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل،ص 152-156) بنابر این ، اسلام برای اداره بشر و ترسیم برنامه روشن برای زندگی او یکسری خطوط کلی وضع نموده است که ناظر به احتیاجات ثابت انسان می باشد و نیازهای متغیر انسان ها در هر زمانی را تابع احتیاجات ثابت انسان قرار داده است و خود را محدود به محدوده زمانی معینی نکرده است . ( از خصوصیات دین مقدس اسلام این است که همیشه روی حاجتهای ثابت انسان مهر ثابت زده است اما حاجتهای متغیر انسان را تابع حاجتهای ثابت قرار داده است، و این اعجازی است که در ساختمان این دین به کار رفته است. به عنوان نمونه در مورد نوع پوشش در اسلام پارچه اصالت ندارد که حتماً باید یک نوع لباس بپوشند، بلکه اسلام اصولی دارد که طبق آن باید لباس بپوشند. آن اصول، ثابت است؛ اصولی است که وظیفه انسان را به حسب زمان تغییر میدهد. اگر چیزی در نظر اسلام اصالت داشته باشد، دیگر تغییرپذیر نیست. اما چیزی که اسلام روی آن مهر نزده است، به عنوان لباس است، شکل اجرایی برای چیزی است که مهر به آن زده است.) (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج21، ص 150-153) از این رو گر چه نیازهای انسان ها در گستره زمان ها ، تنوع و تجدد پیدا می کند ، اما روح و حقیقت آن ها در قالب نیازهای کلی نهفته است و اسلام با وضع قوانین متغیر ، بر اساس قوانین ثابت ، از ظرفیت هماهنگی با نیازها برخوردار است به عنوان نمونه حکومت و قانون از نیازهای همیشگی انسان است که در گستره زمان ها با افزایش نیازها و پیچیده شدن آن ، تغییر و ترقی پیدا نموده است . اسلام به این نیاز توجه نموده و اصول کلی و ثابتی را برای اداره حکومت و قوانین تنظیم نموده است ، در عین حال خود را به زمان خاصی محدود و محصور نکرده و ساختار مشخصی را برای حکومت تنظیم نموده است که همه زمان ها را در برگرفته و همه نیازهای جامعه را برطرف می نماید . در عرصه اقتصاد نیز اسلام اصول و قواعد کلی ای را مشخص نموده است و تمامی نیازهای بشر در زمان های مختلف ، قابل استفاده از این اصول و قواعد است. نکته ای که باید بدان توجه داشت این است که پیشرفت ها و نیازهای نوی بشر و تغییر آنها لزوماً تغییر در الگوهای رفتاری و روابط اقتصادی بین انسان ها را به همراه ندارد و شاهد آن نظام سرمایهداری است که بیش از یک قرن از عمر آن میگذرد و در این مدت تغییرات زیادی رخ داده است ولی این تغییرات در الگوهای رفتاری و روابط اقتصادی نظام سرمایهداری تغییری ایجاد نکرده است . برای مثال در الگوی رفتار مصرفکننده در انگیزه مصرف (حداکثر کردن مطلوبیت و لذت) و قواعد رفتاری (ترجیح بیشتر به کمتر )و تنها محدودیت که مقدار درآمد فرد است ، هیچ تغییری ایجاد نشده است و نظام سرمایهداری هنوز هم بر این الگو تاکید مینماید. مسأله در الگوی سرمایهگذاری و پسانداز و تولید نیز چنین است . در حقیقت پیشرفتهایی که در زمینه تکنولوژی تولید و روشهای انجام معاملات و نقل و انتقال اطلاعات رخ میدهد ، الزاماً تغییر در الگوهای رفتاری و نوع روابط اقتصادی را در پی ندارد . رفتارها و روابط را مکاتب بشری یا الهی به سمت اهداف مورد نظر خود سامان میدهند و در اسلام این اهداف، اهدافی متعالی است خداوند متعال با حکمت متعالیه خود الگوهای رفتاری را در حوزه اقتصاد برای دستیابی به اهدافی چون عدالت، رفاه، استقلال و . . . ارائه کرده استبه گونهای که زمینهساز هدف غایی که همان قرب و کمال باشد که با زمان ها و تغییرات مختلف ، قابل انطباق است . عنصر اجتهاد اسلام اصول و قواعد کلی ای که بشر به آنها نیاز دارد را بیان کرده است و کشف فروعات و تطبیق مصادیق آن در هر زمان از طریق اجتهاد و استنباط احکام صورت می گیرد . بر این اساس ، هماهنگی اسلام با نیازهای روز و نو به نوی بشر در همه عرصه ها از طریق اجتهاد و استنباط احکام از قواعد و اصول مشخص شده ، صورت می گیرد و حکم موضوعات مختلف و متنوع با استفاده از این ظرفیت ، در هر زمانی و با توجه به هر شرایطی ، روشن خواهد شد (اجتهاد یا تفقّه، در دوره خاتمیّت وظیفه بسیار حسّاس و اساسی بر عهده دارد و از شرایط امکان جاوید ماندن اسلام است. اجتهاد را به حق نیروی محرّکه اسلام خواندهاند. ابن سینا فیلسوف بزرگ اسلامی با روشن بینی خاصّی این مسأله را طرح میکند، میگوید: (کلّیّات اسلامی، ثابت و لا یتغیّر و محدود است و امّا حوادث و مسائل، نامحدود و متغیّر است و هر زمانی مقتضیات مخصوص خود و مسائل مخصوص خود دارد. به همین جهت ضرورت دارد که در هر عصر و زمانی گروهی متخصّص و عالم به کلّیّاتاسلامی و عارف به مسائل و پیشامدهای زمان، عهدهدار اجتهاد و استنباط حکم مسائل جدید از کلّیّات اسلامی بوده باشند.) (الهیات شفا ، مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج3، ص 197-198) حضرت امام در قبال تمدن غرب نگاهی انتقاد آمیز همراه با انتخاب داشتند که این رویکرد ایشان مبتنی بر مبانی نظری و عملی بود که عبارتند از: 1. شناخت و اعتقاد به اسلام به عنوان دینی جامع، جاودان و همیشگی که در هر عصر و زمان متناسب با هر سطح از پیشرفت، امکان تمسک به آن و اجرای آن وجود دارد. در همین رابطه ایشان اظهار می دارند. (اسلام در همه ابعاد قانون دارد) اسلام بسیاری از احکامش احکام سیاسی است، یک احکام معنوی دارد. یک حقایق هست، یک معنویات است، چیزهایی که در رشد معنوی انسان دخالت دارد، احکام برایش هست) 2. متعهد بودن به حفظ و بقای استمرار دیانت اسلام همه ما در پناه اسلام هر چه داریم هست، ما چیزی نیستیم خودمان، هر چه هست اسلام است و ما در پناه اسلام اگر چیزی باشیم هستیم، این اسلام با ما باید حفظش بکنیم. تمام مقصد ما مکتب ماست. آنچه موجب شد که تعهد به حفظ اسلام و استمرار دیانت اسلام را که آرزوی قلبی هر مسلمان است به عنوان یکی از مبانی علمی و نظری حضرت امام مطرح نماییم که امام برای حفظ و استمرار اسلام مطرح می کند و آن قیام علما و دخالت روحانیت در مسائل اجتماعی و سیاسی است. 3. جدایی ناپذیر دانستن دین از سیاست و تأکید بر تشکیل حکومت اسلامی بمنظور تحقق بخشیدن به ایین اسلام در جامعه و ایجاد زمینه مناسب برای حفظ و استمرار آن. امام خمینی در راستای فهم جامع خود از اسلام، همواره بر جدایی ناپذیری سیاست از دیانت تأکید می کنند و تز جدایی دین از سیاست را یک تز استعماری و انحرافی می دانند که موجب شده علما و روحانیت از دخالت در مسائل سیاسی و اجتماعی پرهیز نمایند و ابعاد عمده ایین اسلام نیز به همین سبب مورد غفلت قرار گیرد: البته سیاست به آن معنایی که اینها می گویند که دروغگویی با دروغگویی چپاول مردم با حیله و تزویر و سایر چیزها، تسلط بر اموال و نفوس مردم این سیاست هیچ ربطی به سیاست اسلامی ندارد این سیاست شیطانی است... سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد. تمام مصالح جامع را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند. در جای دیگر دیانت را با سیاست تعریف کرده اند: (دیانت همان سیاستی است که مردم را از اینجا حرکت می دهد و تمام چیزهایی که به صلاح ملت است و به صلاح مردم است، آنها را از آن راه می برد که صلاح مردم است که همان صراط مستقیم است.) 4. در معرض پدیده های نو قرار گرفتن و اطلاع و آگاهی یافتن از محیط خود و جهان. امام خمینی به دلیل نوع برداشت خود از اسلام و به تبع آن وظایف و تکالیف یک عالم اسلامی و در موضع مسؤولیت رهبری و هدایت جامعه اسلامی، هم بدلیل اعتقاد خود و هم به دلیل موقع و جایگاه خود در رهبری جامعه بر خلاف بسیاری از علمای همطراز خود با پدیده های جدید مواجه بودند و بر دستاوردهای تمدن جدید آگاهی و اطلاع داشتند و از تحولات جامعه مورد رهبری و جهان معاصر خویش مطلع بودند. آشنایی به روش برخورد بر حیله ها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد بر حیله ها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاستها و حتی سیاسیون و فرمولهای دیکته شده آنان و درک موقعیت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمایه گذاری و کمونیزم که در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم می کنند. 5. به کار بردن اجتهاد کارساز، با ملحوظ داشتن نقش زمان و مکان و مصالح کشور و اسلام. حضرت امام ضمن اعتقاد به روش سنتی فقه از پویایی فقه سخن می گویند و بر نقش اجتهاد مبتنی بر مکان و زمان یعنی در نظر آوردن شرایط متغیر، تأکید می کنند. امام خمینی معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری است. تخلف از آنرا جایز نمی داند. ولی این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست، زمان و مکان دو عنصر تعیین کنند در اجتهادند. 6. تفکیک و تمیز بین ثبات احکام دینی از ثبات موضوعات و مصادیق. مساله ای که در قدیم دارای حکمی بوده است به ظاهر، همان مساله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد و یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند. بدان معنی که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است، واقعاً موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی می طلبد. به عنوان نمونه مواجه ایشان با دموکراسی ، آزادی و توسعه اقتصادی را مورد بررسی قرار می دهیم ( امام و دموکراسی ) امام دموکراسی را که به معنای اتکای حکومت بر خواسته و تایید (اکثریت) مردم است، می پذیرند. ایشان در مقام نقد و انتخاب این مفهوم را دچار تحول می نماید و مفهوم جدیدی از آن و مبتنی بر دیانت پدید می آورند که با دموکراسی به مفهوم غربی آن تفاوت پیدا می کند. این تحول و تفاوت در افزودن یک مبنای تازه مشروعیت بر مفهوم دموکراسی است و آن (التزام حکومت کنندگان بر دیانت اسلام است در این مفهوم حکومت کنندگان را برمی گزینند یا رضایت به حکومت آنان می دهند که اولاً واجد صفات مورد نظر اسلام برای حاکم باشد و ثانیاً بر مبنای دیانت اسلام حکومت نمایند وجه تفاوت این مفهوم از دموکراسی با مفهوم غربی همانا مبنای دینی حکومت است و وجوه تشابه آن اتکای به مردم و آرای آنان است. امام به عنوان یک متفکر اسلامی، اسلام را موافق با دموکراسی می دانند و در نتیجه خود نیز آن را می پذیرند ایشان ضمن موافق نشان دادن اسلام با دموکراسی، دموکراسی را نیز به وضوح از حکومت استبدادی متمایز می سازند: (می گویند که ما می خواهیم که یک مملکتی باشد دموکراسی باشد. شما حساب بکنید که ببینید که اسلام (ما حساب صدر اسلام را می خواهیم بکنیم که متن اسلام است، خود اسلام و متن اسلام است) ببینیم که ایا این حکومت اسلام و این رژیم اسلامّ، یک رژیم دموکراسی بوده است یا یک رژیم قلدری و استبداد بوده؟) (رژیمی که به جای رژیم ظالمانه شاه خواهد نشست، رژیم عادلانه ای است که شبیه آن رژیم در دموکراسی غرب نیست و پیدا نخواهد شد. ممکن است دموکراسی مطلوب ما با دموکراسی هایی که در غرب هست مشابه باشد اما آن دموکراسی که می خواهیم بوجود آوریم در غرب وجود ندارد، دموکراسی اسلام کاملتر از دموکراسی غرب است) امام خمینی با پذیرش عنصر اصلی و کلیدی دموکراسی یعنی اتکای به مردم (اکثریت) همراه با التزام عملی حکومت به دیانت اسلام، الگوی جدیدی از یک (نظم) سیاسی ارائه دادند: نظمی سیاسی که هم به آرای مردم متکی است و هم مبنای عمل، مقررات، قوانین، جهت گیریها و اهداف آن اسلام است. بر این اساس در دیدگاه امام مشروعیت با مفهوم دو عنصری یعنی مشروعیت و حقانیت و همچنین مقبولیت و مورد تبعیت واقع شدن دو پایه و دو مبنا دارد التزام به اسلام و تایید و خواست مردم. ( امام و آزادی) امام نه تنها آزادی را می پذیرد بلکه به آن تعلق خاطر دارند و در طول دوران مبارزه سیاسی آن را یکی از اهداف مبارزه خود محسوب می داشتند. ولی آزادی مورد نظر ایشان با مفهوم آزادی غربی متفاوت است. موضع ایشان در قبال آزادی بسته به اینکه قید آزادی چه باشد متفاوت است. اما در برخی از مهمترین انواع آزادی مانند آزادی سیاسی، آزادی اجتماعی، آزادی اقتصادی و آزادی افکار و... ضمن قبول و حمایت از آنها، محدودیتهایی نیز برای آنها قایل اند. تفاوت مفهوم مورد نظر ایشان از مفهوم آزادی غربی نیز به همین محدودیتها ارتباط می یابد. در هر جامعه ای محدودیتهایی برای انواع آزادی وجود دارد آنچه از جامعه ای تا جامعه ای دیگر متمایز است میزان، نوع، شدت و ضعف محدودیت است. محدودیتهای مورد نظر امام بطور عمده به دو دسته باز می گردد. 1. محدودیتهایی که ناظر بر مصالح جامعه، مردم و حفظ ثبات نظام اجتماعی، سیاسی است. 2.محدودیتهایی منبعث از التزام حکومت و جامعه به دیانت اسلام است. محدودیتهای گروه اول، قطع نظر از میزان شدت و ضعف در اکثر جوامع به کار گرفته می شود از جمله در جوامع غربی ولی محدودیتهای گروه دوم اختصاص به جوامع اسلامی دارد، درصورتیکه حکومت و جامعه التزام عملی به اسلام داشته باشند. محدودیتهای مورد نظر ناشی از التزام به دیانت اسلام فصل اصلی افتراق بین آزادی مورد نظر حضرت امام و آزادی نوع غربی است. امام خمینی با توجه به همین نکته می گویند: (آزادی که غرب می خواهد، یک آزادی بی بند و بار است، هر که هر کاری دلش بخواهد می کند یک آزادی است که مخالف با اخلاق است، مخالف با سنن اسلامی است نه یک آزادی محدودی که روی قواعد و روی چهارچوب قوانین باشد. آنها یک همچو آزادی می خواهند) عمده ترین انتقاد ایشان با آزادی نوع غربی و یا تمایز بین آزادی مورد نظر ایشان و آزادی غربی به رفتارهای و کردارهایی باز می گردد که براساس تعالیم اسلام حرام و ممنوع است و فساد و فحشا و بی بند وباری تلقی می شود. ( امام و توسعه اقتصادی ) امام اصولاً به اقتصاد به عنوان حوزه علمی و عرفی که معشیت و زندگانی مادی مردمان را تأمین می کند همواره به دیده اهمیت نگریسته است. این نکته از تأکید ایشان بر شاخصهای مهمی از حوزه اقتصاد قرار دارد شاخصهایی نظیر اهمیت کشاورزی، ارزش کار و کارگر، رفاه عمومی، فقر زدایی، محرومیت زدایی و رسیدگی به مسکن از شاخصهای توسعه اقتصادی است. امام ضمن پذیرش توسعه اقتصادی سه نگرانی عمده دارند که نقد و انتخاب ایشان نسبت به توسعه اقتصادی را نیز همین سه نگرانی سامان می دهد. اول آنکه توجه به اقتصاد و توسعه اقتصادی به افراط در دنیاگرایی و سودمداری تبدیل نشود اقتصاد آنچه امام از آن به رفاه زندگی تعبیر می کند نشود، نگرانی دوم ایشان آن است که برای نیل به توسعه اقتصادی به بیگانگان وابسته شویم زیرا توسعه اقتصادی نیازمند به تکنولوژی است و آنهم در غرب است که این خود موجب وابستگی می گردد. سومین نگرانی به این نکته است که توسعه اقتصادی به طبقاتی شدن شدید جامعه بینجامد و در بردارنده نتایجی که توده مردم از آن برخوردار نگردند نباشد و به تعبیر دیگر، نگران توسعه اقتصادی بدون عدالت اجتماعی اند. در برابر نگرانی های سه گانه امام می توان سه ضابطه و شرط مهم برای توسعه اقتصادی بیان داشت. این سه شرط یا ضابطه بطور کلی عبارت اند از: وسیله بودن اقتصاد و توسعه اقتصادی برای نیل به اهداف معنوی و متعالی (اهداف اسلامی)، عدم وابستگی و عدالت اجتماعی. بدین سان امام توسعه اقتصادی جهان معاصر را با معیار (فقدان معنویت و توجه به خدا) مورد نقد قرار می دهند و فعالیت های اقتصادی را که متکی بر ایمان به خدا و با انگیزه الهی باشد به عنوان یک آرمان قابل دسترسی مطرح می نماید. ( نگرش امام خمینی به دستاوردهای تمدن غرب ، حضور ،1379، شماره 32 )
آیا امام خمینی اندیشه های نو ظهور را پذیرا بودند؟
حضرت امام بر اساس مبانی اسلامی نه به طور کلی مخالف هر گونه موضوع و مسأله نوظهور و جدید بودند و این رویکرد را تحجر می دانستند و نه با بی توجهی به چارچوب ها و مبانی کلی دینی همچون برخی به اصطلاح دگر اندیشان غرب زده ، راه را برای هر مسأله نوظهوری باز می کردند و با محور قرار دادن آنها تلاش می کردند تا اسلام را با آن هماهنگ سازند . ایشان با محوریت چارچوب های اساسی اسلام و بر مبنای آنها ، مسایل نوظهور را می پذیرفتند . ایشان همانطور که خود فرمودند: ( اینجانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلف از ان را جایز نمی دانم . اجتهاد به همان سبک صحی است ، ولی این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست ، زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند . مسأله ای که در قدیم دارای حکمی بوده است به ظاهر همان مسأله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ، ممکن است حکم جدیدی پیدا کند ، بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی وسیاسی همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است ، واقعاً موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی می طلبد . مجتهد باید به مسایل زمان خود احاطه داشته باشد ... حکومت در نظر مجتهد واقعی ، فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است . حکومت نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است . فقه تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است ... همه ترس استکبار از همین مسأله است که فقه و اجتهاد جنبه عینی و عملی پیدا کند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد .) ( صحیفه نور ، ج21، ص 289) چنین رویکردی موجب می شد تا ایشان از ظرفیت های اجتهاد بهره بگیرند . در توصیح این موضوع باید اشاره کنیم . ویژگی کلی ای که موجب شده تا اسلام ، توان پاسخگویی به همه نیازهای بشری را در همه عرصه ها دارا باشد و به زمان و مکان خاصی محدود نشود ، توجه به مقتضیات و شرایط زمان و محدود نکردن خود به زمان و شرایط خاص است و این همان رمز پویایی و جاودانگی اسلام است . اسلام قواعد کلی و ثابتی دارد که احکام و الزامات متغیر در هر زمان برپایه آن قابل استخراج است . از ویژگی های اسلام این است که اموری را که بر حسب نیازهای زمان تغییر می کند ، یعنی نیازهای متغیر را به نیازهای ثابت پیوند داده و بین آنها رابطه برقرار کرده است . با این توضیح که نیازمندی بشر دو گونه است ؛ نیازمندیهای اوّلی و نیازمندیهای ثانوی. نیازمندیهای اوّلی از عمق ساختمان جسمی و روحی بشر و از طبیعت زندگی اجتماعی سرچشمه میگیرد و تا انسان ، انسان است و تا زندگی وی زندگی اجتماعی است، این نوع نیازمندیها هست. این نیازمندیها یا جسمی است یا روحی و یا اجتماعی. نیازمندیهای جسمی از قبیل نیازمندی به خوراک، پوشاک، مسکن، همسر و غیره، نیازمندیهای روحی از قبیل علم، زیبایی، نیکی، پرستش، احترام و تربیت، نیازمندیهای اجتماعی از قبیل معاشرت، مبادله، تعاون، عدالت، آزادی و مساوات. نیازمندیهای ثانوی ، نیازمندیهایی است که از نیازمندیهای اوّلی ناشی میشود.نیازمندی به انواع آلات و وسائل زندگی که در هر عصر و زمانی با عصر و زمان دیگر فرق میکند از این نوع است. نیازمندیهای اوّلی، محرّک بشر به سوی توسعه و کمال زندگی است، امّا نیازمندیهای ثانوی ناشی از توسعه و کمال زندگی است و در عین حال محرّک به سوی توسعه بیشتر و کمال بالاتر است. تغییر نیازمندیها و نو شدن و کهنه شدن آنها مربوط به نیازمندیهای ثانوی است.نیازمندیهای اوّلی نه کهنه میشود و نه از بین میرود؛ همیشه زنده و نو است. پارهای از نیازمندیهای ثانوی نیز چنین است. که از جمله می توان به نیازمندی به قانون اشاره کرد. نیازمندی به قانون ناشی از نیازمندی به زندگی اجتماعی است و در عین حال دائم و همیشگی است. بشر هیچ زمانی بینیاز از قانون نخواهد شد. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 3، ص 183 184) اسلام به فراخور نیازهای بشر دو نوع قانون دارد: 1. قوانین ثابت ؛این گونه قوانین مربوط به شئون فردی و اجتماعی انسان است که برگرفته از اصول فطری و غریزی ثابت اوست و در تمام اجتماعات و فرهنگ های متفاوت ، یکسان هستند. مثلاً علاقه پدر و مادر به کودک یک علاقه فطری و غریزی است، احکامی که بر این اساس وضع میگردد، مانند: ارث و تربیت، باید ثابت و ابدی باشد. نمونه دیگر این که نیاز انسان به خانواده و اجتماع به خاطر اجتماعی بودن انسان است. در این صورت قوانین مربوط به برقراری نظم و عدالت اجتماعی و روابط حقوق افراد و وظایف زن و شوهر در برابر یکدیگر باید ثابت باشد. زیرا جامعه انسانی با تمام تحولات و تغییراتی که دارد هرگز (اجتماعی بودن) او را تغییر نمیدهد، همچنین است قوانین مربوط به تهذیب نفس و کسب فضائل اخلاقی، مانند: وظیفه شناسی ، نوع دوستی و غیره. 2. قوانین متغیر؛ قوانین دیگری در اسلام وجود دارد که متغیرند و با شرایط و مقتضیات زمان تغییر میکنند. این گونه قوانین مربوط به شرایط خاص زمانی و مکانی و غیره است و جوامع مختلف بشری نسبت به آنها با هم فرق دارند. مثلاً در مسائل دفاعی و نوع اسلحه جنگی و جلوگیری از تهاجم دشمنان باید با توجه به مقتضیات زمان و شرایط خاص از طرف حکومت اسلامی روشی اتخاذ شود تا نظام اسلامی از حمله دشمنان محفوظ بماند، آنچه جزء هدفهای اسلامی است، این است که مسلمانان باید در هر زمانی تا آخرین حدّ امکان از لحاظ قوای نظامی و دفاعی در برابر دشمن قوی باشند. حال کیفیت سلاح چه باشد این مربوط به وضعیت زمانی است، در یک عصر شمشیر و نیزه و اسب وسیله محسوب میشده است و در عصر دیگر تانک و توپ و موشک. بالاخره باید نظام اسلامی از لحاظ دفاعی قوی و آمادة نبرد با تهاجم دشمنان باشد (سبحانی ، جعفر ، خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل،ص 152-156) بنابر این ، اسلام برای اداره بشر و ترسیم برنامه روشن برای زندگی او یکسری خطوط کلی وضع نموده است که ناظر به احتیاجات ثابت انسان می باشد و نیازهای متغیر انسان ها در هر زمانی را تابع احتیاجات ثابت انسان قرار داده است و خود را محدود به محدوده زمانی معینی نکرده است . ( از خصوصیات دین مقدس اسلام این است که همیشه روی حاجتهای ثابت انسان مهر ثابت زده است اما حاجتهای متغیر انسان را تابع حاجتهای ثابت قرار داده است، و این اعجازی است که در ساختمان این دین به کار رفته است. به عنوان نمونه در مورد نوع پوشش در اسلام پارچه اصالت ندارد که حتماً باید یک نوع لباس بپوشند، بلکه اسلام اصولی دارد که طبق آن باید لباس بپوشند. آن اصول، ثابت است؛ اصولی است که وظیفه انسان را به حسب زمان تغییر میدهد. اگر چیزی در نظر اسلام اصالت داشته باشد، دیگر تغییرپذیر نیست. اما چیزی که اسلام روی آن مهر نزده است، به عنوان لباس است، شکل اجرایی برای چیزی است که مهر به آن زده است.) (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج21، ص 150-153) از این رو گر چه نیازهای انسان ها در گستره زمان ها ، تنوع و تجدد پیدا می کند ، اما روح و حقیقت آن ها در قالب نیازهای کلی نهفته است و اسلام با وضع قوانین متغیر ، بر اساس قوانین ثابت ، از ظرفیت هماهنگی با نیازها برخوردار است به عنوان نمونه حکومت و قانون از نیازهای همیشگی انسان است که در گستره زمان ها با افزایش نیازها و پیچیده شدن آن ، تغییر و ترقی پیدا نموده است . اسلام به این نیاز توجه نموده و اصول کلی و ثابتی را برای اداره حکومت و قوانین تنظیم نموده است ، در عین حال خود را به زمان خاصی محدود و محصور نکرده و ساختار مشخصی را برای حکومت تنظیم نموده است که همه زمان ها را در برگرفته و همه نیازهای جامعه را برطرف می نماید . در عرصه اقتصاد نیز اسلام اصول و قواعد کلی ای را مشخص نموده است و تمامی نیازهای بشر در زمان های مختلف ، قابل استفاده از این اصول و قواعد است. نکته ای که باید بدان توجه داشت این است که پیشرفت ها و نیازهای نوی بشر و تغییر آنها لزوماً تغییر در الگوهای رفتاری و روابط اقتصادی بین انسان ها را به همراه ندارد و شاهد آن نظام سرمایهداری است که بیش از یک قرن از عمر آن میگذرد و در این مدت تغییرات زیادی رخ داده است ولی این تغییرات در الگوهای رفتاری و روابط اقتصادی نظام سرمایهداری تغییری ایجاد نکرده است . برای مثال در الگوی رفتار مصرفکننده در انگیزه مصرف (حداکثر کردن مطلوبیت و لذت) و قواعد رفتاری (ترجیح بیشتر به کمتر )و تنها محدودیت که مقدار درآمد فرد است ، هیچ تغییری ایجاد نشده است و نظام سرمایهداری هنوز هم بر این الگو تاکید مینماید. مسأله در الگوی سرمایهگذاری و پسانداز و تولید نیز چنین است . در حقیقت پیشرفتهایی که در زمینه تکنولوژی تولید و روشهای انجام معاملات و نقل و انتقال اطلاعات رخ میدهد ، الزاماً تغییر در الگوهای رفتاری و نوع روابط اقتصادی را در پی ندارد . رفتارها و روابط را مکاتب بشری یا الهی به سمت اهداف مورد نظر خود سامان میدهند و در اسلام این اهداف، اهدافی متعالی است خداوند متعال با حکمت متعالیه خود الگوهای رفتاری را در حوزه اقتصاد برای دستیابی به اهدافی چون عدالت، رفاه، استقلال و . . . ارائه کرده استبه گونهای که زمینهساز هدف غایی که همان قرب و کمال باشد که با زمان ها و تغییرات مختلف ، قابل انطباق است . عنصر اجتهاد اسلام اصول و قواعد کلی ای که بشر به آنها نیاز دارد را بیان کرده است و کشف فروعات و تطبیق مصادیق آن در هر زمان از طریق اجتهاد و استنباط احکام صورت می گیرد . بر این اساس ، هماهنگی اسلام با نیازهای روز و نو به نوی بشر در همه عرصه ها از طریق اجتهاد و استنباط احکام از قواعد و اصول مشخص شده ، صورت می گیرد و حکم موضوعات مختلف و متنوع با استفاده از این ظرفیت ، در هر زمانی و با توجه به هر شرایطی ، روشن خواهد شد (اجتهاد یا تفقّه، در دوره خاتمیّت وظیفه بسیار حسّاس و اساسی بر عهده دارد و از شرایط امکان جاوید ماندن اسلام است. اجتهاد را به حق نیروی محرّکه اسلام خواندهاند. ابن سینا فیلسوف بزرگ اسلامی با روشن بینی خاصّی این مسأله را طرح میکند، میگوید: (کلّیّات اسلامی، ثابت و لا یتغیّر و محدود است و امّا حوادث و مسائل، نامحدود و متغیّر است و هر زمانی مقتضیات مخصوص خود و مسائل مخصوص خود دارد. به همین جهت ضرورت دارد که در هر عصر و زمانی گروهی متخصّص و عالم به کلّیّاتاسلامی و عارف به مسائل و پیشامدهای زمان، عهدهدار اجتهاد و استنباط حکم مسائل جدید از کلّیّات اسلامی بوده باشند.) (الهیات شفا ، مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج3، ص 197-198) حضرت امام در قبال تمدن غرب نگاهی انتقاد آمیز همراه با انتخاب داشتند که این رویکرد ایشان مبتنی بر مبانی نظری و عملی بود که عبارتند از: 1. شناخت و اعتقاد به اسلام به عنوان دینی جامع، جاودان و همیشگی که در هر عصر و زمان متناسب با هر سطح از پیشرفت، امکان تمسک به آن و اجرای آن وجود دارد. در همین رابطه ایشان اظهار می دارند. (اسلام در همه ابعاد قانون دارد) اسلام بسیاری از احکامش احکام سیاسی است، یک احکام معنوی دارد. یک حقایق هست، یک معنویات است، چیزهایی که در رشد معنوی انسان دخالت دارد، احکام برایش هست) 2. متعهد بودن به حفظ و بقای استمرار دیانت اسلام همه ما در پناه اسلام هر چه داریم هست، ما چیزی نیستیم خودمان، هر چه هست اسلام است و ما در پناه اسلام اگر چیزی باشیم هستیم، این اسلام با ما باید حفظش بکنیم. تمام مقصد ما مکتب ماست. آنچه موجب شد که تعهد به حفظ اسلام و استمرار دیانت اسلام را که آرزوی قلبی هر مسلمان است به عنوان یکی از مبانی علمی و نظری حضرت امام مطرح نماییم که امام برای حفظ و استمرار اسلام مطرح می کند و آن قیام علما و دخالت روحانیت در مسائل اجتماعی و سیاسی است. 3. جدایی ناپذیر دانستن دین از سیاست و تأکید بر تشکیل حکومت اسلامی بمنظور تحقق بخشیدن به ایین اسلام در جامعه و ایجاد زمینه مناسب برای حفظ و استمرار آن. امام خمینی در راستای فهم جامع خود از اسلام، همواره بر جدایی ناپذیری سیاست از دیانت تأکید می کنند و تز جدایی دین از سیاست را یک تز استعماری و انحرافی می دانند که موجب شده علما و روحانیت از دخالت در مسائل سیاسی و اجتماعی پرهیز نمایند و ابعاد عمده ایین اسلام نیز به همین سبب مورد غفلت قرار گیرد: البته سیاست به آن معنایی که اینها می گویند که دروغگویی با دروغگویی چپاول مردم با حیله و تزویر و سایر چیزها، تسلط بر اموال و نفوس مردم این سیاست هیچ ربطی به سیاست اسلامی ندارد این سیاست شیطانی است... سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد. تمام مصالح جامع را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند. در جای دیگر دیانت را با سیاست تعریف کرده اند: (دیانت همان سیاستی است که مردم را از اینجا حرکت می دهد و تمام چیزهایی که به صلاح ملت است و به صلاح مردم است، آنها را از آن راه می برد که صلاح مردم است که همان صراط مستقیم است.) 4. در معرض پدیده های نو قرار گرفتن و اطلاع و آگاهی یافتن از محیط خود و جهان. امام خمینی به دلیل نوع برداشت خود از اسلام و به تبع آن وظایف و تکالیف یک عالم اسلامی و در موضع مسؤولیت رهبری و هدایت جامعه اسلامی، هم بدلیل اعتقاد خود و هم به دلیل موقع و جایگاه خود در رهبری جامعه بر خلاف بسیاری از علمای همطراز خود با پدیده های جدید مواجه بودند و بر دستاوردهای تمدن جدید آگاهی و اطلاع داشتند و از تحولات جامعه مورد رهبری و جهان معاصر خویش مطلع بودند. آشنایی به روش برخورد بر حیله ها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد بر حیله ها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاستها و حتی سیاسیون و فرمولهای دیکته شده آنان و درک موقعیت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمایه گذاری و کمونیزم که در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم می کنند. 5. به کار بردن اجتهاد کارساز، با ملحوظ داشتن نقش زمان و مکان و مصالح کشور و اسلام. حضرت امام ضمن اعتقاد به روش سنتی فقه از پویایی فقه سخن می گویند و بر نقش اجتهاد مبتنی بر مکان و زمان یعنی در نظر آوردن شرایط متغیر، تأکید می کنند. امام خمینی معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری است. تخلف از آنرا جایز نمی داند. ولی این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست، زمان و مکان دو عنصر تعیین کنند در اجتهادند. 6. تفکیک و تمیز بین ثبات احکام دینی از ثبات موضوعات و مصادیق. مساله ای که در قدیم دارای حکمی بوده است به ظاهر، همان مساله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد و یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند. بدان معنی که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است، واقعاً موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی می طلبد. به عنوان نمونه مواجه ایشان با دموکراسی ، آزادی و توسعه اقتصادی را مورد بررسی قرار می دهیم ( امام و دموکراسی ) امام دموکراسی را که به معنای اتکای حکومت بر خواسته و تایید (اکثریت) مردم است، می پذیرند. ایشان در مقام نقد و انتخاب این مفهوم را دچار تحول می نماید و مفهوم جدیدی از آن و مبتنی بر دیانت پدید می آورند که با دموکراسی به مفهوم غربی آن تفاوت پیدا می کند. این تحول و تفاوت در افزودن یک مبنای تازه مشروعیت بر مفهوم دموکراسی است و آن (التزام حکومت کنندگان بر دیانت اسلام است در این مفهوم حکومت کنندگان را برمی گزینند یا رضایت به حکومت آنان می دهند که اولاً واجد صفات مورد نظر اسلام برای حاکم باشد و ثانیاً بر مبنای دیانت اسلام حکومت نمایند وجه تفاوت این مفهوم از دموکراسی با مفهوم غربی همانا مبنای دینی حکومت است و وجوه تشابه آن اتکای به مردم و آرای آنان است. امام به عنوان یک متفکر اسلامی، اسلام را موافق با دموکراسی می دانند و در نتیجه خود نیز آن را می پذیرند ایشان ضمن موافق نشان دادن اسلام با دموکراسی، دموکراسی را نیز به وضوح از حکومت استبدادی متمایز می سازند: (می گویند که ما می خواهیم که یک مملکتی باشد دموکراسی باشد. شما حساب بکنید که ببینید که اسلام (ما حساب صدر اسلام را می خواهیم بکنیم که متن اسلام است، خود اسلام و متن اسلام است) ببینیم که ایا این حکومت اسلام و این رژیم اسلامّ، یک رژیم دموکراسی بوده است یا یک رژیم قلدری و استبداد بوده؟) (رژیمی که به جای رژیم ظالمانه شاه خواهد نشست، رژیم عادلانه ای است که شبیه آن رژیم در دموکراسی غرب نیست و پیدا نخواهد شد. ممکن است دموکراسی مطلوب ما با دموکراسی هایی که در غرب هست مشابه باشد اما آن دموکراسی که می خواهیم بوجود آوریم در غرب وجود ندارد، دموکراسی اسلام کاملتر از دموکراسی غرب است) امام خمینی با پذیرش عنصر اصلی و کلیدی دموکراسی یعنی اتکای به مردم (اکثریت) همراه با التزام عملی حکومت به دیانت اسلام، الگوی جدیدی از یک (نظم) سیاسی ارائه دادند: نظمی سیاسی که هم به آرای مردم متکی است و هم مبنای عمل، مقررات، قوانین، جهت گیریها و اهداف آن اسلام است. بر این اساس در دیدگاه امام مشروعیت با مفهوم دو عنصری یعنی مشروعیت و حقانیت و همچنین مقبولیت و مورد تبعیت واقع شدن دو پایه و دو مبنا دارد التزام به اسلام و تایید و خواست مردم. ( امام و آزادی) امام نه تنها آزادی را می پذیرد بلکه به آن تعلق خاطر دارند و در طول دوران مبارزه سیاسی آن را یکی از اهداف مبارزه خود محسوب می داشتند. ولی آزادی مورد نظر ایشان با مفهوم آزادی غربی متفاوت است. موضع ایشان در قبال آزادی بسته به اینکه قید آزادی چه باشد متفاوت است. اما در برخی از مهمترین انواع آزادی مانند آزادی سیاسی، آزادی اجتماعی، آزادی اقتصادی و آزادی افکار و... ضمن قبول و حمایت از آنها، محدودیتهایی نیز برای آنها قایل اند. تفاوت مفهوم مورد نظر ایشان از مفهوم آزادی غربی نیز به همین محدودیتها ارتباط می یابد. در هر جامعه ای محدودیتهایی برای انواع آزادی وجود دارد آنچه از جامعه ای تا جامعه ای دیگر متمایز است میزان، نوع، شدت و ضعف محدودیت است. محدودیتهای مورد نظر امام بطور عمده به دو دسته باز می گردد. 1. محدودیتهایی که ناظر بر مصالح جامعه، مردم و حفظ ثبات نظام اجتماعی، سیاسی است. 2.محدودیتهایی منبعث از التزام حکومت و جامعه به دیانت اسلام است. محدودیتهای گروه اول، قطع نظر از میزان شدت و ضعف در اکثر جوامع به کار گرفته می شود از جمله در جوامع غربی ولی محدودیتهای گروه دوم اختصاص به جوامع اسلامی دارد، درصورتیکه حکومت و جامعه التزام عملی به اسلام داشته باشند. محدودیتهای مورد نظر ناشی از التزام به دیانت اسلام فصل اصلی افتراق بین آزادی مورد نظر حضرت امام و آزادی نوع غربی است. امام خمینی با توجه به همین نکته می گویند: (آزادی که غرب می خواهد، یک آزادی بی بند و بار است، هر که هر کاری دلش بخواهد می کند یک آزادی است که مخالف با اخلاق است، مخالف با سنن اسلامی است نه یک آزادی محدودی که روی قواعد و روی چهارچوب قوانین باشد. آنها یک همچو آزادی می خواهند) عمده ترین انتقاد ایشان با آزادی نوع غربی و یا تمایز بین آزادی مورد نظر ایشان و آزادی غربی به رفتارهای و کردارهایی باز می گردد که براساس تعالیم اسلام حرام و ممنوع است و فساد و فحشا و بی بند وباری تلقی می شود. ( امام و توسعه اقتصادی ) امام اصولاً به اقتصاد به عنوان حوزه علمی و عرفی که معشیت و زندگانی مادی مردمان را تأمین می کند همواره به دیده اهمیت نگریسته است. این نکته از تأکید ایشان بر شاخصهای مهمی از حوزه اقتصاد قرار دارد شاخصهایی نظیر اهمیت کشاورزی، ارزش کار و کارگر، رفاه عمومی، فقر زدایی، محرومیت زدایی و رسیدگی به مسکن از شاخصهای توسعه اقتصادی است. امام ضمن پذیرش توسعه اقتصادی سه نگرانی عمده دارند که نقد و انتخاب ایشان نسبت به توسعه اقتصادی را نیز همین سه نگرانی سامان می دهد. اول آنکه توجه به اقتصاد و توسعه اقتصادی به افراط در دنیاگرایی و سودمداری تبدیل نشود اقتصاد آنچه امام از آن به رفاه زندگی تعبیر می کند نشود، نگرانی دوم ایشان آن است که برای نیل به توسعه اقتصادی به بیگانگان وابسته شویم زیرا توسعه اقتصادی نیازمند به تکنولوژی است و آنهم در غرب است که این خود موجب وابستگی می گردد. سومین نگرانی به این نکته است که توسعه اقتصادی به طبقاتی شدن شدید جامعه بینجامد و در بردارنده نتایجی که توده مردم از آن برخوردار نگردند نباشد و به تعبیر دیگر، نگران توسعه اقتصادی بدون عدالت اجتماعی اند. در برابر نگرانی های سه گانه امام می توان سه ضابطه و شرط مهم برای توسعه اقتصادی بیان داشت. این سه شرط یا ضابطه بطور کلی عبارت اند از: وسیله بودن اقتصاد و توسعه اقتصادی برای نیل به اهداف معنوی و متعالی (اهداف اسلامی)، عدم وابستگی و عدالت اجتماعی. بدین سان امام توسعه اقتصادی جهان معاصر را با معیار (فقدان معنویت و توجه به خدا) مورد نقد قرار می دهند و فعالیت های اقتصادی را که متکی بر ایمان به خدا و با انگیزه الهی باشد به عنوان یک آرمان قابل دسترسی مطرح می نماید. ( نگرش امام خمینی به دستاوردهای تمدن غرب ، حضور ،1379، شماره 32 )
- [سایر] آیا امام خمینی اندیشه های نو ظهور را پذیرا بودند؟ ایشان چه نگرشی به دستاوردهای تمدن جدید غرب داشتند؟
- [سایر] آیا اندیشه سیاسی امام خمینی ره دچار تحول بود؟
- [سایر] اندیشه سیاسی امام خمینی ره چه ماهیت و اصولی دارد؟
- [سایر] آیا امام خمینی (ره) و انقلاب ایران از جمله نشانههای ظهور حضرت مهدی (عج) است؟
- [سایر] اندیشه فلسفی امام خمینی (ره) در مورد فلسفه خواجه طوسی چیست؟
- [سایر] در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) اصالت با سازش است یا مقاومت؟
- [سایر] باسلام! امام خمینی(ره). اندیشه ولایت وبرقراری حکومت اسلامی را درکدام کتاب بیانفرمودند؟ با تشکر
- [سایر] بین امام خمینی و مردم چه رابطه ای حاکم بود و امام خمینی برای مردم چه نقشی قائل بودند؟
- [سایر] در مورد اندیشه های امام خمینی(ره) و آیت الله سیستانی که مقابل هم بودند، موارد را نام برده و توضیح دهید؟
- [سایر] استادان امام خمینی (ره) چه کسانی بودند؟
- [آیت الله اردبیلی] رساله توضیح المسائل به شیوه مرسوم، ابتدا بر اساس فتاوای زعیم بزرگوار شیعه حضرت آیة اللّه العظمی برجرودی قدسسره به دقت و با زبانی ساده تهیه و چاپ گردید و در معرض استفاده مقلدان و اندیشمندان قرار گرفت و به سبب دقت و سلاست و انتساب به آن مرجع بزرگوار و استاد مسلم فقه، سالها توسط فقیهان متأخر حاشیه و تعلیقه زده شد و سپس با مزج حواشی در متن اصلی، رسالههای بعدی تدوین گردید. حضرت آیة اللّه العظمی موسوی اردبیلی نیز ابتدا نظرات و فتاوای خود را به صورت حاشیهای بر رساله مزبور نگاشتند و پس از رحلت امام خمینی قدسسره به علت این که رساله معظم له در دست بسیاری از مقلدان و فارسی زبانان موجود بود، حواشی خود را به اختصار به رساله مزبور اضافه نمودند که چندین بار مورد چاپ و تجدید نظر قرار گرفت و در اختیار علاقمندان گذاشته شد. اما بازبینی و بازنگری رساله توضیح المسائل، ظهور مسائل جدید و مورد ابتلا، حذف مسائل غیر مورد ابتلا، تغییر در ساختار شکلی، جملات و ترتیب مسائل و برخی ابواب و توجه به نوآوریها و دقائق و کثرت تغییرات رساله پیشین، باعث گردید که رسالهای مستقل با ساختار فعلی تدوین شود تا به شیوهای مناسبتر، در عین حفظ چهارچوب قبلی، پاسخگوی نیاز مراجعین و فرزانگان گردد. لذا در این توضیح المسائل علاوه بر ذکر مسائل و نظرات جدید معظم له، متون مسائل تا اندازهای روانتر و ترتیب ابواب فقهی و مسائل مناسبتر شده و ابواب و مسائلی که مورد نیاز بوده، اضافه گردیده
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] آشامیدن شراب حرام و از گناهان کبیره است، بلکه در بعضی از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر کسی آن را حلال بداند در صورتی که متوجه باشد که لازمه حلال دانستن آن تکذیب خدا و پیغمبر(صلی الله علیه وآله) می باشد کافر است. از حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمود: (شراب ریشه بدیها و منشأ گناهان است و کسی که شراب می خورد عقل خود را از دست می دهد و در آن موقع خدا را نمی شناسد و از هیچ گناهی باک ندارد، احترام هیچ کس را نگه نمی دارد و حق خویشان نزدیک را رعایت نمی کند و از زشتیهای آشکار رو نمی گرداند، روح ایمان و خداشناسی از او بیرون می رود، و روح خبیثی که از رحمت خدا دور است در او می ماند، خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین او را لعنت می کنند و تا چهل روز نماز او قبول نمی شود و روز قیامت روی او سیاه است!)
- [آیت الله اردبیلی] روزه از جمله عباداتی است که در ادیان توحیدی به آن امر شده است و روزه ماه رمضان هدیهای است الهی که خداوند به امت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم عطا فرموده است تا به وسیله آن بتوانند پلیدی را از روح و جسم خویش دور سازند و جان خویش را به زیور تقوی آراسته کنند و با چشیدن طعم گرسنگی و تشنگی، رنج و محرومیت فقرا را با تمام وجود درک نمایند و در صدد دستگیری از آنان برآیند و بر مؤمنان است که از برکات روزه و ماه رمضان بهرهمند گردند. امام سجاد علیهالسلام در دعای چهل و چهارم صحیفه سجادیه میفرماید: (خداوندا، ماه رمضان را از عبادت ما سرشار کن و اوقات آن را به توفیق عبادتت مزیّن گردان و ما را در این ماه به روزهداری و در شب آن به نماز، تضرع، خشوع و تواضع به درگاهت یاری فرما چنانکه هیچ روز آن گواه بر غفلت ما و هیچ شب آن شاهد تقصیر ما نگردد.) (روزه) آن است که انسان برای انجام فرمان خداوند از اذان صبح تا مغرب از انجام دادن چیزهایی که روزه را باطل میکند و شرح آنها بعدا گفته میشود خودداری نماید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] نماز رابطه انسان با خداست و مایه صفای روح و پاکی دل و پیدایش روح تقوا و تربیت انسان و پرهیز از گناهان است. نماز مهمترین عبادات است که طبق روایات اگر قبول درگاه خدا شود عبادات دیگر نیز قبول خواهد شد و اگر قبول نگردد اعمال دیگر نیز قبول نخواهد شد. و نیز بر طبق روایات، کسی که نمازهای پنجگانه را انجام می دهد از گناهان پاک می شود همان گونه که اگرشبانه روز پنج مرتبه در نهر آبی شست و شو کند اثری از آلودگی در بدنش باقی نمی ماند. به همین دلیل، در آیات قرآن مجید و روایات اسلامی و وصایا و سفارشهای پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ائمه هدی(علیهم السلام)از مهمترین کارهایی که روی آن تأکید شده همین نماز است و لذا ترک نماز از بزرگترین گناهان کبیره محسوب می شود. سزاوار است انسان نماز را در اول وقت بخواند و به آن اهمیت بسیار دهد و از تند خواندن نماز که ممکن است مایه خرابی نماز گردد جداً بپرهیزد. در حدیث آمده است روزی پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) مردی را در مسجد مشغول نماز دید که رکوع و سجود را بطور کامل انجام نمی دهد، فرمود: اگر این مرد از دنیا برود در حالی که نمازش این گونه باشد به دین من از دنیا نخواهد رفت. روح نماز (حضور قلب) است و سزاوار است از آنچه مایه پراکندگی حواس می شود بپرهیزد، معانی کلمات نماز را بفهمد و در حال نماز به آن توجه داشته باشد و با حال خضوع و خشوع نماز را انجام دهد، بداند با چه کسی سخن می گوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند بسیار کوچک ببیند. در حالات معصومین(علیهم السلام) آمده است به هنگام نماز آنچنان غرق یاد خدا می شدند که از خود بی خبر می گشتند، تا آنجا که پیکان تیری در پای امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)مانده بود، در حال نماز بیرون آوردند و آن حضرت متوجه نشد. برای قبولی نماز و کمال و فضیلت آن علاوه بر شرایط واجب باید امور زیر را نیز رعایت کند: قبل از نماز از خطاهای خود توبه و استغفار نماید و از گناهانی که مانع قبول نماز است مانند (حسد) و (تکبر) و (غیبت) و (خوردن مال حرام) و (آشامیدن مسکرات) و (ندادن خمس و زکات) بلکه هر معصیتی بپرهیزد. همچنین سزاوار است کارهائی که ارزش نماز و حضور قلب را کم می کند انجام ندهد، مثلاً در حال خواب آلودگی و خودداری از بول و در میان سر و صداها و در برابر منظره هایی که جلب توجه می کند به نماز نایستد و کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند انجام دهد، مثلاً لباس پاکیزه بپوشد، موهای خود را شانه زند و مسواک کند و خود را خوشبو نماید و انگشتر عقیق به دست کند.
- [آیت الله وحید خراسانی] سربریدن حیوان شرایطی دارد اول کسی که سر حیوان را می برد باید مسلمان باشد چه مرد باشد و چه زن و بچه مسلمان هم اگر ممیز باشد یعنی خوب و بدرا بفهمد می تواند سر حیوان را ببرد و اگر کفار و نواصب و خوارج و غلاتی که محکوم به کفرند مانند قایلین به الوهیت امیرالمومنین علیه السلام سر حیوان را ببرند ان حیوان حلال نمی شود دوم سر حیوان را با چیزی ببرند که از اهن باشد ولی چنانچه اهن پیدا نشود با چیز تیزی که چهار رگ ان را جدا کند مانند شیشه و سنگ تیز می شود سر ان را برید ولی بنابر احتیاط واجب باید طوری باشد که اگر سر حیوان را نبرند می میرد یا ضرورتی مقتضی سر بریدنش باشد سوم در هنگام سر بریدن جلو بدن حیوان رو به قبله باشد و کسی که می داند باید رو به قبله سر ببرد اگر عمدا حیوان را رو به قبله نکند حیوان حرام می شود ولی اگر فراموش کند یا مساله را نداند یا قبله را اشتباه کند یا نداند قبله کدام طرف است یا نتواند حیوان را رو به قبله کند و ناچار از تذکیه ان باشد اشکال ندارد چهارم وقتی می خواهد سر حیوان را ببرد یا کارد به گلویش بگذارد به نیت سربریدن نام خدا را ببرد و همین قدر که بگوید بسم الله یا الله اکبر و مانند ان از اذکار کفایت می کند بلکه گفتن الله تنها هم کافیست و اگر بدون قصد سربریدن نام خدا را ببرد ان حیوان پاک نمی شود و گوشت ان هم حرام است ولی اگر از روی فراموشی نام خدارا نبرد اشکال ندارد و احتیاط مستحب ان است که هر وقت یادش بیاید نام خدارا ببرد و بگوید بسم الله علی اوله و علی اخره پنجم حیوان بعد از سربریدن حرکتی بکند اگرچه مثلا چشم یا دم خود را حرکت دهد یا پای خودرا به زمین زند و این حکم در صورتی است که زنده بودن ان حیوان در حال ذبح مشکوک باشد وگرنه لزومی ندارد و نیز واجب است که به اندازه معمول و متعارف نسبت به ان حیوان خون از بدنش بیرون اید ششم ان که بنابر احتیاط واجب سر حیوان را در غیر پرندگان پیش از بیرون امدن روح از بدنش جدا نکند بلکه خود این کار حتی در پرندگان محل اشکال است ولی اگر از روی غفلت یا به جهت تیزی چاقو سر جدا شود اشکال ندارد و همچنین بنا بر احتیاط واجب رگ سفیدی را که از مهره های گردن تا دم حیوان امتداد دارد و ان را نخاع می گویند عمدا قطع نکند هفتم ان که بنابر احتیاط واجب کشتن از مذبح باشد و از قفا نباشد و همچنین بنابر احتیاط واجب جایز نیست کارد را زیر رگها فرو نموده و به طرف جلو انها را قطع کند
- [آیت الله وحید خراسانی] خاتمه هرچند هر گناهی بزرگ است چون عظمت و جلال و کبریای خداوند محدود به حدی نیست پس نافرمانی خداوند متعال هم با توجه به این که معصیت خداوند علی عظیم است بزرگ است و روایت شده نظر نکن به انچه معصیت کردی بلکه ببین چه کسی را معصیت کردی ولی در مقایسه گناهان به یکدیگر بعضی بزرگتر و عذاب ان شدیدتر است و بر برخی از گناهان به طور صریح یا ضمنی تهدید و وعید به عذاب و اتش شده و یا در روایات وارده از اهل بیت عصمت علیهم السلام از انها تعبیر به کبیره شده است و به مقتضای ایه کریمه ان تجتنبوا کبایر ما تنهون عنه نکفر عنکم سییاتکم اگر دوری کنید از گناهان کبیره ای که نهی شده اید از ان می پوشانیم از شما بدیها و سییات شما را اجتناب از انها موجب امرزش گناهان دیگر است و بعضی از فقهاء اعلی الله مقامهم انها را تا هفتاد و بعضی بیشتر از ان شمرده اند و قسمتی از انها که بیشتر مورد ابتلاست ذکر می شود شرک و کفر به خداوند متعال که با هیچ گناه کبیره ای قابل قیاس نیست یاس و ناامیدی از روح و رحمت خداوند متعال امن از مکر خداوند متعال قسم دروغ به خداوند متعال انکار انچه خداوند نازل فرموده است محاربه با اولیای خداوند متعال محاربه با خدا و رسول به قطع طریق و افساد در زمین حکم به غیر انچه خداوند نازل فرموده است دروغ بستن بر خدا و رسول و اوصیا منع از ذکر خداوند در مساجد و سعی در خراب کردن انها منع زکاتی که واجب است تخلف از جهاد واجب فرار از جنگ مسلمین با کفار اضلال گمراه کردن از راه خداوند متعال اصرار بر گناهان صغیره ترک عمدی نماز و سایر واجبات الهیه ریا اشتغال به لهو مانند غنا و تار زدن ولایت ظالم اعانه کمک کردن ظالم شکستن عهد و قسم تبذیر فاسد کردن مال و بیهوده خرج کردن ان اسراف شرب خمر سحر ظلم غنا عقوق والدین اذیت و بدرفتاری با پدر و مادر قطع رحم لواط زنا نسبت دادن زنا به زن محصنه قیادت جمع کردن بین مرد و زن به زنا یا دو مرد به لواط دزدی ربا خوردن سحت خوردن حرام مانند بهای خمر و اجرت زن زناکار و رشوه ای که حاکم برای حکم می گیرد کم فروشی غش مسلمین خوردن مال یتیم به ظلم شهادت دادن به ناحق کتمان شهادت اشاعه فاحشه و گناه بین مومنین فتنه سخن چینی کردن که موجب تفرقه بین مومنین شود ناسزا گفتن به مومن و اهانت به مومن و ذلیل کردن او بهتان بر مومن تهمت زدن به مومن غیبت و ان ذکر عیب مستور و پوشیده مومن در غیاب او است چه ان عیب را به گفتار بیان کند یا به رفتار بفهماند هرچند در اظهار عیب مومن قصد اهانت و هتک حیثیت نداشته باشد و اگر به قصد اهانت عیب مومن را اظهار نماید دو گناه مرتکب شده است