چرا امام حسین علیه السلام بعد از رسیدن به کربلا پیشنهاد داد به مدینه برگردد؟
برای اینکه بدانیم چرا امام حسین علیه السلام چنین فرمایشی را کرده باید ببینیم که چه اتفاقاتی افتاد که امام مجبور شد چنین درخواستی را بکند لذا به بررسی واقعه می پردازیم: امام حسین علیه السلام بعد از رسیدن به کربلا و مواجهه با سپاه حر بن یزید ریاحی و جلوگیری حرّ و سپاهیانش از حرکت امام به سمت کوفه، رو به آنان کرد و فرمود: (... ایها الناس! من به سوی شما نیامدم، که نامه‌ ها و فرستادگان شما به نزد من آمدند، و گفتند نزد ما بیا که امام نداریم. شاید خداوند به وسیله‌ ی تو ما را هدایت کند. پس اگر بر این عهد باقی هستید به من اطمینان بدهید تا به سوی شهر شما بیایم، و اگر از آمدن من پشیمان شده ‌اید و میل ندارید، به جایی که بودم برمی ‌گردم) لشکریان حر سکوت اختیار کردند. پس از نماز عصر، مجددا امام علیه‌ السلام فرمود: (ایها الناس اگر حق را به حق‌دار تسلیم کنید، خدا را خشنود کرده‌ اید، ما اهل بیت پیغمبر به خلافت شما از این مدعیان بناحق که با شما به ظلم رفتار می‌ کنند سزاوارتر هستیم. اگر ما را نمی‌ خواهید و از آنچه نوشته ‌اید و پیغام داده‌ اید برگشته ‌اید، برمی‌گردم). (1). همچنین آن حضرت روز عاشورا خطاب به دشمن فرمود: (أیها الناس! اذ کرهتمونی فدعونی أنصرف عنکم الی مأمنی من الارض). (ای مردم! حال که مرا نمی‌ خواهید، بگذارید به جائی بروم که در امن و امان باشم).(2) . هنگامی که عمرو بن سعد وارد کربلا شد، (قره بن قیس حنظلی) را طلبید و به او گفت: برو از حسین بپرس که چرا آمده و چه می‌ خواهد؟ امام علیه‌ السلام فرمود:(همشهریان شما به من نوشتند که بیا؛ اما حالا که مرا نمی‌خواهند، برمی‌ گردم) (3) . نتیجه : آمدن امام علیه‌ السلام به سمت کوفه صرفا به جهت دعوت مردم کوفه از ایشان و بیعت آنان با حضرت بود لذا چند بار فرمود: اگر نمی‌ خواهید برمی‌گردم. امام علیه السلام اشاره ای به مکان خاصی نیز نمی کند و تنها می خواهد که به خاطر ناجوانمردی و خیانت مردم کوفه از آنان دوری گزیند. حال با توجه به مطالب بالا وجه آن که امام علیه‌ السلام به گفته ابن‌ عباس نیز عمل نکرد معلوم می‌شود، ابن‌ عباس آمد و خواست از حرکت امام علیه‌ السلام جلوگیری کند، و گفت: (اگر حتما می‌خواهی از مکه بیرون روی پس به سوی یمن برو، چون یمن سرزمین وسیعی است و قلعه‌ ها و دره ‌های بسیاری دارد، و شیعیان پدرت آنجا هستند، پس به آنجا می‌روی و مبلغین خود را به اطراف می‌فرستی. امیدوارم که به خوبی و خوشی موفق شوی). امام علیه ‌السلام فرمود:(به خدا سوگند! می‌دانم که تو پند دهنده‌ ی دلسوزی هستی، ولی من تصمیم گرفتم که به سوی عراق بروم). (4) پس دلیل اصلی حضرت، از رفتن به طرف کوفه، دعوت کوفیان بود اما بعداز اینکه آنان خود از ادامه حرکت امام به سوی کوفه جلوگیری کردند امام چاره ای نداشت جز اینکه به آنان بگوید حال که در دعوت خود خیانت کردید لااقل بگذارید به جایی بروم که ایمن باشم از شر شما، اما آنان از حرکت امام به مناطق دیگر نیز جلوگیری کردند. پس دلیل این فرمایش امام روشن شد که تنها به خاطر دوری از این فتنه گران و نامردمان بوده حال این رفتن به هر طرفی می خواهد باشد.امام با این فرمایش خود می خواست به همگان و آیندگان بفهماند که دعوت کنندگان حضرت مردمانی بودند که حتی با درخواست امام برای رفتن به مکانی دیگر هم مخالفت کردند و مقصود آنان تنها به شهادت رساندن فرزند پیغمبر خدا (ص) بوده است و این موضوع اوج مظلومیت حضرت را می رساند. گذشته از اینکه حر بن یزید با رفتن حضرت به دیگر مناطق هم مخالفت ‌کرد و نگذاشت امام علیه‌ السلام به آن سو حرکت کند مگر آن که با او بجنگند اما این کار، خلاف مرام آن بزرگوار بود، چون در این صورت، آغاز کننده‌ ی جنگ بود. پی نوشتها: 1.تاریخ طبری، جلد 5، ص 401 و 402 2. همان ص 425 3. همان ص 411 4. همان ص 383،‌ 384 ؛تاریخ سید الشهداء، عباس صفائی حائری، ص 200 به بعد منبع:سایت انوار طاها
عنوان سوال:

چرا امام حسین علیه السلام بعد از رسیدن به کربلا پیشنهاد داد به مدینه برگردد؟


پاسخ:

برای اینکه بدانیم چرا امام حسین علیه السلام چنین فرمایشی را کرده باید ببینیم که چه اتفاقاتی افتاد که امام مجبور شد چنین درخواستی را بکند لذا به بررسی واقعه می پردازیم:
امام حسین علیه السلام بعد از رسیدن به کربلا و مواجهه با سپاه حر بن یزید ریاحی و جلوگیری حرّ و سپاهیانش از حرکت امام به سمت کوفه، رو به آنان کرد و فرمود:
(... ایها الناس! من به سوی شما نیامدم، که نامه‌ ها و فرستادگان شما به نزد من آمدند، و گفتند نزد ما بیا که امام نداریم. شاید خداوند به وسیله‌ ی تو ما را هدایت کند. پس اگر بر این عهد باقی هستید به من اطمینان بدهید تا به سوی شهر شما بیایم، و اگر از آمدن من پشیمان شده ‌اید و میل ندارید، به جایی که بودم برمی ‌گردم)
لشکریان حر سکوت اختیار کردند. پس از نماز عصر، مجددا امام علیه‌ السلام فرمود:
(ایها الناس اگر حق را به حق‌دار تسلیم کنید، خدا را خشنود کرده‌ اید، ما اهل بیت پیغمبر به خلافت شما از این مدعیان بناحق که با شما به ظلم رفتار می‌ کنند سزاوارتر هستیم. اگر ما را نمی‌ خواهید و از آنچه نوشته ‌اید و پیغام داده‌ اید برگشته ‌اید، برمی‌گردم). (1).
همچنین آن حضرت روز عاشورا خطاب به دشمن فرمود:
(أیها الناس! اذ کرهتمونی فدعونی أنصرف عنکم الی مأمنی من الارض). (ای مردم! حال که مرا نمی‌ خواهید، بگذارید به جائی بروم که در امن و امان باشم).(2) .
هنگامی که عمرو بن سعد وارد کربلا شد، (قره بن قیس حنظلی) را طلبید و به او گفت: برو از حسین بپرس که چرا آمده و چه می‌ خواهد؟
امام علیه‌ السلام فرمود:(همشهریان شما به من نوشتند که بیا؛ اما حالا که مرا نمی‌خواهند، برمی‌ گردم) (3) .
نتیجه : آمدن امام علیه‌ السلام به سمت کوفه صرفا به جهت دعوت مردم کوفه از ایشان و بیعت آنان با حضرت بود لذا چند بار فرمود: اگر نمی‌ خواهید برمی‌گردم. امام علیه السلام اشاره ای به مکان خاصی نیز نمی کند و تنها می خواهد که به خاطر ناجوانمردی و خیانت مردم کوفه از آنان دوری گزیند.
حال با توجه به مطالب بالا وجه آن که امام علیه‌ السلام به گفته ابن‌ عباس نیز عمل نکرد معلوم می‌شود، ابن‌ عباس آمد و خواست از حرکت امام علیه‌ السلام جلوگیری کند، و گفت:
(اگر حتما می‌خواهی از مکه بیرون روی پس به سوی یمن برو، چون یمن سرزمین وسیعی است و قلعه‌ ها و دره ‌های بسیاری دارد، و شیعیان پدرت آنجا هستند، پس به آنجا می‌روی و مبلغین خود را به اطراف می‌فرستی. امیدوارم که به خوبی و خوشی موفق شوی).
امام علیه ‌السلام فرمود:(به خدا سوگند! می‌دانم که تو پند دهنده‌ ی دلسوزی هستی، ولی من تصمیم گرفتم که به سوی عراق بروم). (4)
پس دلیل اصلی حضرت، از رفتن به طرف کوفه، دعوت کوفیان بود اما بعداز اینکه آنان خود از ادامه حرکت امام به سوی کوفه جلوگیری کردند امام چاره ای نداشت جز اینکه به آنان بگوید حال که در دعوت خود خیانت کردید لااقل بگذارید به جایی بروم که ایمن باشم از شر شما، اما آنان از حرکت امام به مناطق دیگر نیز جلوگیری کردند. پس دلیل این فرمایش امام روشن شد که تنها به خاطر دوری از این فتنه گران و نامردمان بوده حال این رفتن به هر طرفی می خواهد باشد.امام با این فرمایش خود می خواست به همگان و آیندگان بفهماند که دعوت کنندگان حضرت مردمانی بودند که حتی با درخواست امام برای رفتن به مکانی دیگر هم مخالفت کردند و مقصود آنان تنها به شهادت رساندن فرزند پیغمبر خدا (ص) بوده است و این موضوع اوج مظلومیت حضرت را می رساند.
گذشته از اینکه حر بن یزید با رفتن حضرت به دیگر مناطق هم مخالفت ‌کرد و نگذاشت امام علیه‌ السلام به آن سو حرکت کند مگر آن که با او بجنگند اما این کار، خلاف مرام آن بزرگوار بود، چون در این صورت، آغاز کننده‌ ی جنگ بود.

پی نوشتها:
1.تاریخ طبری، جلد 5، ص 401 و 402
2. همان ص 425
3. همان ص 411
4. همان ص 383،‌ 384 ؛تاریخ سید الشهداء، عباس صفائی حائری، ص 200 به بعد
منبع:سایت انوار طاها





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین