خداوند متعال چنین مقرر فرموده است که انسان به وجود بیاید و افعالش با مقدّماتی که آخرین آنها تحقق اراده است، صورت پذیرد. پس آن چه در لوح محفوظ نگاشته شده، این است که: انسان با اراده و اختیار خودش کار کند، اراده ای که همراه با آگاهی است و در نتیجه این عمل ارادی آگاهانه به سعادت یا شقاوت برسد. به همین جهت، هر انسانی هرگونه که بخواهد می اندیشد و براساس آن با اراده خویش عمل می کند. پس، سعادت، شقاوت، عادل بودن، جانی بودن و... به دست خود انسانهاست. (انا هدیناه السبیل اماشاکراو اماکفوراً; به راستی ما راه را برای او(انسان) نشان دادیم، خواه شاکر باشد(پذیرا گردد) یا ناسپاس). علم خداوند به سعادت و شقاوت انسان نیز منافاتی با اختیار انسان ندارد، چه اینکه خداوند می داند که هر کسی بر پایه اختیار خویش راه سعادت یا بدبختی خویش را می پیماید. درست مثل معلّمی که با توجّه به فعّالیّت دانش آموزان می داند فلان دانش آموز قبول یا فلان دانش آموز مردود می شود. گذشته بر این، انسان با مبادرت به اموری می تواند سرنوشت خود را تغییر دهد: مثلا با دادن صدقه و صله رحم، عمر خود را افزایش دهد، امّا این کار نیز خارج از علم خداوند نیست که او از ابتدا می دانست که من با اختیار خود این چنین تغییر در سرنوشت خود به وجود می آورم. بنابراین، قضاء و قدر و علم خداوند، هیچ منافاتی با خوشبخت یا بدبخت شدن اختیاری آدمی ندارد. eporsesh.com
خداوند متعال چنین مقرر فرموده است که انسان به وجود بیاید و افعالش با مقدّماتی که آخرین آنها تحقق اراده است، صورت پذیرد. پس آن چه در لوح محفوظ نگاشته شده، این است که:
انسان با اراده و اختیار خودش کار کند، اراده ای که همراه با آگاهی است و در نتیجه این عمل ارادی آگاهانه به سعادت یا شقاوت برسد. به همین جهت، هر انسانی هرگونه که بخواهد می اندیشد و براساس آن با اراده خویش عمل می کند.
پس، سعادت، شقاوت، عادل بودن، جانی بودن و... به دست خود انسانهاست.
(انا هدیناه السبیل اماشاکراو اماکفوراً; به راستی ما راه را برای او(انسان) نشان دادیم، خواه شاکر باشد(پذیرا گردد) یا ناسپاس).
علم خداوند به سعادت و شقاوت انسان نیز منافاتی با اختیار انسان ندارد، چه اینکه خداوند می داند که هر کسی بر پایه اختیار خویش راه سعادت یا بدبختی خویش را می پیماید. درست مثل معلّمی که با توجّه به فعّالیّت دانش آموزان می داند فلان دانش آموز قبول یا فلان دانش آموز مردود می شود. گذشته بر این، انسان با مبادرت به اموری می تواند سرنوشت خود را تغییر دهد: مثلا با دادن صدقه و صله رحم، عمر خود را افزایش دهد، امّا این کار نیز خارج از علم خداوند نیست که او از ابتدا می دانست که من با اختیار خود این چنین تغییر در سرنوشت خود به وجود می آورم.
بنابراین، قضاء و قدر و علم خداوند، هیچ منافاتی با خوشبخت یا بدبخت شدن اختیاری آدمی ندارد.
eporsesh.com
- [سایر] اختیار انسان چطور با علم خداوند به اسرار درونی او و بحث قضا و قدر جور در می آید؟
- [سایر] معنای قضا و قدر علمی و عینی خداوند چیست؟
- [سایر] اگر خداوند به سرنوشت انسان از روز ازل تا ابد آگاه است، با اختیار انسان چگونه سازگار است؟
- [سایر] با توجه به اینکه علم انسان هر روز در حال پیشرفت است و دانشمندان به وسیله سلول های بنیادی گوسفند شبیه سازی شده را به وجود آوردند و یا در مؤسسه رویان و یا دانشمندان کشورهای خارجی توانسته اند بعضی از عضوهای بدن انسان را شبیه سازی کنند اگر دانشمندان روزی بتوانند انسان شبیه سازی شده را به وجود آورند (انسانی که برترین مخلوقات خداوند است) آیا ممکن است روزی برسد که علم انسان آن قدر پیشرفت کند که به سطح علم خدا برسد و بر آن احاطه و برتری یابد یا خیر؟ آیا انسان روزی می تواند به علم و قدرت خدا احاطه پیدا کند یا اینکه علم خدا آن قدر بالاتر و برتر و در حد بی نهایت است که انسان نمی تواند به آن دست یابد؟
- [سایر] انسان سعادتمند چه موعظه ای را آویزه ای گوش خود می کند؟
- [سایر] چگونه خداوند علم به عمل انسان ها قبل از انجام آن دارد یعنی خداوند چگونه به ارادۀ انسان قبل از اینکه انسان اراده آن را کند علم دارد؟
- [سایر] چرا خدا انسان را در علم محدود کرده است؟
- [سایر] زلزله و حوادث طبیعی دیگر که در آن ها انسان های بی گناه، خصوصا کودکان کشته می شوند، چگونه با کرامت و عدالت و رحمت خدا سازگار است؟
- [سایر] اگر سرنوشت ما قبلاً تعیین شده، پس باید یزید، یزید باشد؟ آیا انسان میتواند قضا و قدر را تغییر دهد؟
- [سایر] با توجه به قضا و قدر الهی، اموری چون دعا و صدقه چگونه میتوانند تقدیر انسان را تغییر دهند؟
- [آیت الله بهجت] کسی که چند نماز از او قضا شده و تعداد آنها را نمی داند مثلاً نمی داند چهار تا بوده یا پنج تا ، چنانچه برای او مشکل نیست و عسر و حرج در کار نباشد ، لازم است آن قدر نماز بخواند تا علم پیدا کند به مقدار نمازهای قضا شده یا اینکه بیشتر نماز قضا خوانده است ، و اگر تحصیل علم ممکن نیست ، به مقداری که اطمینان پیدا کند نماز بخواند ، و اگر آن هم نشد به قدری که گمان پیدا کند ، و این احتیاطات در صورتی است که می داند یا احتمال می دهد که سابقاً مقدار آنها را می دانسته و الاّ فقط به قدری که یقین دارد نماز بخواند و در مورد مقدار بیشتر ، احتیاط کردن خوب است ولی ظاهر این است که لازم نیست .
- [آیت الله شبیری زنجانی] لازم نیست انسان نیّت روزه را به زبان آورد یا از قلب خود بگذراند؛ مثلاً در قلب خود بگوید: فردا را روزه میگیرم قربةً الی اللَّه، بلکه همین قدر که با قصد برای خداوند متعال از اذان صبح تا مغرب کاری که روزه را باطل میکند انجام ندهد کافیست
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان میتواند در بین نماز ادا نیت را به نماز قضا برگرداند؛ به تفصیلی که در فصل نماز قضا (مسأله 1394) خواهد آمد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] جائز نیست امام جمعه خطبه ها را آن قدر طولانی کند که وقت نماز بگذرد، و الا باید نماز ظهر را بخواند، زیرا نماز جمعه در خارج وقت آن قضا ندارد.
- [آیت الله مظاهری] نیّت یعنی توجّه به عمل برای اطاعت فرمان خدا، و لازم نیست انسان نیّت را به زبان بگوید یا از قلب خود بگذارند، بلکه همین قدر که برای انجام فرمان خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب کاری که روزه را باطل میکند انجام ندهد کافی است و برای آنکه یقین کند تمام این مدّت را روزه بوده، باید مقداری پیش از اذان صبح و مقداری هم بعد از مغرب از انجام کاری که روزه را باطل میکند خودداری نماید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] (مجتهد) و (اعلم) را از سه راه می توان شناخت: اوّل: این که خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوم: این که دو نفر عادل از اهل علم به او خبر دهند، به شرط این که دو نفر عالم دیگر برخلاف گفته آنها شهادت ندهند. سوم: این که آنچنان در میان اهل علم و محافل علمی مشهور باشد که انسان یقین پیدا کند او اعلم است.
- [آیت الله بهجت] اگر یکی از شک های باطل کننده برای انسان پیش آید، بنا بر احوط نمی تواند نماز را به هم بزند بلکه باید ابتدا قدری فکر کند تا علم یا گمان به یک طرف پیدا کند ، ولی اگر بعد از فکر کردن هم شک او از بین نرود به هم زدن نماز بنا بر اظهر مانعی ندارد ، و لازم نیست آن قدر صبر کند تا خود از حالت نمازگزار بیرون رود .
- [آیت الله مظاهری] تا انسان زنده است گرچه از خواندن نماز قضاهای خود عاجز باشد، دیگری نمیتواند نمازهای او را قضا نماید.
- [آیت الله وحید خراسانی] تا انسان زنده است اگر چه از قضای نمازهای خود عاجز باشد دیگری نمی تواند نمازهای او را قضا نماید
- [آیت الله بروجردی] تا انسان زنده است، اگر چه از خواندن نماز قضاهای خود عاجز باشد، دیگری نمیتواند نمازهای او را قضا نماید.