چگونه خداوند می تواند در یک لحظه اعمال همه مردم را زیر نظر بگیرد؟
از آن جا که خدا خالق مخلوقات است، و وجودی است فوق زمان و مکان و نامحدود و غیر متناهی، احاطة‌ قیّومی به همة عالم دارد و همواره با مخلوقات است. قرآن می فرماید: "و هم معکم این ما کنتم؛ او با شما است هر جا که باشید".[1] بودن خدا با همة اشیا مانند بودن دو چیز پیش هم یا مثل بودن آب در کوزه نیست. امیر مؤمنان(ع) در این باره می فرماید: "خدا با هر چیز هست، اما نه به معنای چسبیدن به آن، و غیر از هر چیزی است اما نه به گونه ای که جدای از آن باشد".[2] حضرت راجع به خدا می فرماید: خدا با هر چیزی هست، یعنی با من با شما، با آسمان و زمین، با خورشید و با ... منتها وقتی می گوییم "مع = با" آن معیّتی که در ذهنمان می آید معیّت جسمی است، مثل این که دو جسم پهلوی یکدیگر قرار گرفته باشند، یا این که یکی در دیگری قرار گرفته باشد و دیگری محل آن باشد مثل آبی که در کوزه است، به این معنی که آب با کوزه و کوزه هم با آب است، یعنی حال و محل یکدیگرند. دو موجود مادی که پهلوی هم باشند چنین است. به عبارت دیگر "معیت= با هم بودن" امر اضافی است، یعنی اضافة بین دو چیز است، پس دو چیزی که کنار هم باشند، ‌یا یکی حال و دیگری محلّ باشد، به این با هم بودن "معیّت" می گویند. خدا با هر چیزی هست،‌ اما نه آن معیّتی که اجسام با هم دارند چون خدا جسم نیست. جسم دارای زمان ومکان و جهت است، و خدا نه زمان دارد و نه دارای مکان و جهت است. پس معیّت حق با موجودات به اصطلاح معیّت قیّومی است. معیّت قیّوم نسبت به متقوّم، و معیّت علّت نسبت به معلول، یعنی احاطة علت نسبت به معلول، و چون خدا علت موجودات است، به همة موجودات احاطه دارد. اگر بخواهیم مثالی در این مورد بزنیم که یک مقدار تقریب به ذهن باشد،‌ مثل روح شما نسبت به بدن شما. روح که با بدن شما است اگر در بدن نباشد،‌ چشم و دست و پا نمی توانند حرکتی داشته باشند. پس از مرگ تمام اعضا و سلول های بدن سر جای خود می باشند،‌ می گویند تا چند ساعتی وضع سلول ها به هم نمی خورد ولی عاملی که علت تحرک آن ها بود (روح) از بدن جدا شده است. پس شما موجودی هستید ورای این بدن، و آن روح شما است که این بدن را اداره می کند. اگر روح از بدن بیرون رود، اعضا و جوارح نمی توانند کاری بکنند. حالا روح (جان) با شما واعضای شما است، اما بودن جان با چشم شما غیر از بودن دو چشم است با یکدیگر. دو چشم که با هم اند، دو موجود مادی هستند. هر دو مکان دارند و کنار هم قرار گرفته اند، اما این که جان شما با چشم شما است، به این معنی است که جان به چشم تان احاطه دارد و بینایی چشم به جان بسته است،‌ از این رو معیّت جان با بدن مثل معیّت دو جسم نیست،‌ بلکه معیّت محیط و محاط است، چرا که جان به همة بدن احاطه دارد، یعنی اداره کنندة بدن است، و بدن مسخّر جان است،‌ بنابراین روح که تصمیم می گیرد،‌ دست و پا و چشم حرکت می کند،‌ و همه این حرکت ها و سکون هایی که در بدن هست، از آنِ جان است،‌پس جان با شما است اما این "با شما" با آن جایی که می گوییم دوست شما با شما است فرق دارد. جان بر شما احاطه دارد، ولی درست در کنار شما است. شاعر که گفته است:‌ "حق جان جهان است و جهان جمله بدن" منظور این است که حق تعالی جان جهان است و همة عالَم به منزلة بدن می باشد. این تشبیه است چرا که جان خالق بدن شما نیست و با این که بر بدن احاطه دارد، بدن موجود مستقلی است،‌ ولی عالَم مخلوق جلوة خدا است. پس احاطة خدا بر عالَم بالاتر از احاطة جان بر بدن شما است. اگر بخواهیم احاطة خدا را به عالَم مثال بزنیم مانند احاطه ای است که روح بر تصورات شما دارد. شما در حالی که در خانه نشسته اید در ذهن خود یک باغ پر از گیلاس را تصور می کنید. این تصور ساخته و مخلوق ذهن شما است، و در این باره ذهن و روح شما به این تصور احاطه دارد و حدوث و بقای این تصور بسته به توجه شما است. تا توجه دارید، باغ گیلاس موجود است، ولی به محض این که ذهن روی مطلب دیگری رفت، تصور باغ پر از گیلاس تمام می شود. چون این تصور مخلوق ذهن شما است، با ذهن است،‌ و ذهن فاعل و محیط بر آن است و آن جلوة ذهن شما است. تمام عالَم از آسمان و زمین و کهکشان ها و همة مجردات و ملائکه ها و ... نسبت شان به خدا مثل نسبت تصورات شما به ذهن است. تصور مخلوق ذهن شما است و ذهن احاطه بر آن دارد،‌ که از آن تعبیر می کنند به "احاطة قیّومی" یعنی این تصور متقوّم به ذهن شما است و حدوث و بقا و موجودیتش وابسته به ذهن است. امام باقر(ع) فرمود: "آن چه را تصور می کنید، مخلوق و مصنوع شما است".[3] تمام جهان هستی نسبت به خدا این طور است که او قیّوم عالَم است و احاطه بر آن دارد و عالَم حدوثاً و بقاءً وابسته به ارادة حق تعالی است.[4] پس این یک واقعیت است (نه کنایه و مجاز) که خدا همیشه و همه جا با ما است و همه جا حاضر و ناظر و مراقب است. اعتقاد به این واقعیت که دل انگیز و روح پرور و مسئولیت آفرین است، از درجات بالای ایمان است. رسول خدا(ص) فرمود:‌ "برترین مرحلة ایمان این است که انسان بداند هر جا باشد خدا با او است". پی نوشت ها : [1] حدید (57) آیة 4. [2] نهج البلاغه، خطبة 1. [3] بحارالأنوار، ج66، ص 293؛ نهج البلاغه، ج 1، ص 204 - 207. [4] درس هایی از تفسیر نمونه، ج 32، ص 307؛‌ درالمنثور، ج 6، ص 171. eporsesh.com
عنوان سوال:

چگونه خداوند می تواند در یک لحظه اعمال همه مردم را زیر نظر بگیرد؟


پاسخ:

از آن جا که خدا خالق مخلوقات است، و وجودی است فوق زمان و مکان و نامحدود و غیر متناهی، احاطة‌ قیّومی به همة عالم دارد و همواره با مخلوقات است. قرآن می فرماید: "و هم معکم این ما کنتم؛ او با شما است هر جا که باشید".[1]
بودن خدا با همة اشیا مانند بودن دو چیز پیش هم یا مثل بودن آب در کوزه نیست. امیر مؤمنان(ع) در این باره می فرماید: "خدا با هر چیز هست، اما نه به معنای چسبیدن به آن، و غیر از هر چیزی است اما نه به گونه ای که جدای از آن باشد".[2]
حضرت راجع به خدا می فرماید: خدا با هر چیزی هست، یعنی با من با شما، با آسمان و زمین، با خورشید و با ... منتها وقتی می گوییم "مع = با" آن معیّتی که در ذهنمان می آید معیّت جسمی است، مثل این که دو جسم پهلوی یکدیگر قرار گرفته باشند، یا این که یکی در دیگری قرار گرفته باشد و دیگری محل آن باشد مثل آبی که در کوزه است، به این معنی که آب با کوزه و کوزه هم با آب است، یعنی حال و محل یکدیگرند. دو موجود مادی که پهلوی هم باشند چنین است. به عبارت دیگر "معیت= با هم بودن" امر اضافی است، یعنی اضافة بین دو چیز است، پس دو چیزی که کنار هم باشند، ‌یا یکی حال و دیگری محلّ باشد، به این با هم بودن "معیّت" می گویند.
خدا با هر چیزی هست،‌ اما نه آن معیّتی که اجسام با هم دارند چون خدا جسم نیست. جسم دارای زمان ومکان و جهت است، و خدا نه زمان دارد و نه دارای مکان و جهت است. پس معیّت حق با موجودات به اصطلاح معیّت قیّومی است. معیّت قیّوم نسبت به متقوّم، و معیّت علّت نسبت به معلول، یعنی احاطة علت نسبت به معلول، و چون خدا علت موجودات است، به همة موجودات احاطه دارد. اگر بخواهیم مثالی در این مورد بزنیم که یک مقدار تقریب به ذهن باشد،‌ مثل روح شما نسبت به بدن شما. روح که با بدن شما است اگر در بدن نباشد،‌ چشم و دست و پا نمی توانند حرکتی داشته باشند. پس از مرگ تمام اعضا و سلول های بدن سر جای خود می باشند،‌ می گویند تا چند ساعتی وضع سلول ها به هم نمی خورد ولی عاملی که علت تحرک آن ها بود (روح) از بدن جدا شده است. پس شما موجودی هستید ورای این بدن، و آن روح شما است که این بدن را اداره می کند. اگر روح از بدن بیرون رود، اعضا و جوارح نمی توانند کاری بکنند. حالا روح (جان) با شما واعضای شما است، اما بودن جان با چشم شما غیر از بودن دو چشم است با یکدیگر. دو چشم که با هم اند، دو موجود مادی هستند. هر دو مکان دارند و کنار هم قرار گرفته اند، اما این که جان شما با چشم شما است، به این معنی است که جان به چشم تان احاطه دارد و بینایی چشم به جان بسته است،‌ از این رو معیّت جان با بدن مثل معیّت دو جسم نیست،‌ بلکه معیّت محیط و محاط است، چرا که جان به همة بدن احاطه دارد، یعنی اداره کنندة بدن است، و بدن مسخّر جان است،‌ بنابراین روح که تصمیم می گیرد،‌ دست و پا و چشم حرکت می کند،‌ و همه این حرکت ها و سکون هایی که در بدن هست، از آنِ جان است،‌پس جان با شما است اما این "با شما" با آن جایی که می گوییم دوست شما با شما است فرق دارد. جان بر شما احاطه دارد، ولی درست در کنار شما است.
شاعر که گفته است:‌ "حق جان جهان است و جهان جمله بدن" منظور این است که حق تعالی جان جهان است و همة عالَم به منزلة بدن می باشد. این تشبیه است چرا که جان خالق بدن شما نیست و با این که بر بدن احاطه دارد، بدن موجود مستقلی است،‌ ولی عالَم مخلوق جلوة خدا است. پس احاطة خدا بر عالَم بالاتر از احاطة جان بر بدن شما است.
اگر بخواهیم احاطة خدا را به عالَم مثال بزنیم مانند احاطه ای است که روح بر تصورات شما دارد. شما در حالی که در خانه نشسته اید در ذهن خود یک باغ پر از گیلاس را تصور می کنید. این تصور ساخته و مخلوق ذهن شما است، و در این باره ذهن و روح شما به این تصور احاطه دارد و حدوث و بقای این تصور بسته به توجه شما است. تا توجه دارید، باغ گیلاس موجود است، ولی به محض این که ذهن روی مطلب دیگری رفت، تصور باغ پر از گیلاس تمام می شود. چون این تصور مخلوق ذهن شما است، با ذهن است،‌ و ذهن فاعل و محیط بر آن است و آن جلوة ذهن شما است.
تمام عالَم از آسمان و زمین و کهکشان ها و همة مجردات و ملائکه ها و ... نسبت شان به خدا مثل نسبت تصورات شما به ذهن است. تصور مخلوق ذهن شما است و ذهن احاطه بر آن دارد،‌ که از آن تعبیر می کنند به "احاطة قیّومی" یعنی این تصور متقوّم به ذهن شما است و حدوث و بقا و موجودیتش وابسته به ذهن است.
امام باقر(ع) فرمود: "آن چه را تصور می کنید، مخلوق و مصنوع شما است".[3]
تمام جهان هستی نسبت به خدا این طور است که او قیّوم عالَم است و احاطه بر آن دارد و عالَم حدوثاً و بقاءً وابسته به ارادة حق تعالی است.[4]
پس این یک واقعیت است (نه کنایه و مجاز) که خدا همیشه و همه جا با ما است و همه جا حاضر و ناظر و مراقب است. اعتقاد به این واقعیت که دل انگیز و روح پرور و مسئولیت آفرین است، از درجات بالای ایمان است. رسول خدا(ص) فرمود:‌ "برترین مرحلة ایمان این است که انسان بداند هر جا باشد خدا با او است".
پی نوشت ها :
[1] حدید (57) آیة 4.
[2] نهج البلاغه، خطبة 1.
[3] بحارالأنوار، ج66، ص 293؛ نهج البلاغه، ج 1، ص 204 - 207.
[4] درس هایی از تفسیر نمونه، ج 32، ص 307؛‌ درالمنثور، ج 6، ص 171.
eporsesh.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین