یکی از مراحل مهّم و سرنوشت ساز زندگی انسان، عالم دنیاست. هر انسانی به ناچار باید نشئه ی دنیا را طی کند و با گذر از این عالم مادّی استعدادهای درونی خود را به فعلیّت برساند و خود را به گونه ای در سایه ی دستورهای الهی تربیت کند که به هنگام ارتحال از این دنیا و انتقال به آخرت از کمالات عالی انسانی برخوردار باشد. طبیعت عالم دنیا به گونه ای است که انسان را از جنبه های ملکوتی و روحانی و معنوی اش غافل، و تمام توجه او را به جهات مادّی و اعتبارات زودگذر دنیوی معطوف می دارد. در این رهگذر، فقط کسانی گرفتار این مستی و غفلت نمی شوند که مراقب جان خویش هستند و باورشان بر این است که دنیا مقدمه ای بیش نیست و هدف نهایی آخرت است و بس.[1] توضیح مطلب: انسان با غرایز خدادادی اش نیازهای مادی و طبیعی خود (گرسنگی، تشنگی، نیاز جنسی و...) را درک می کند و درصدد تأمین آنها برمی آید و در این راه از وسایل مادّی بهره می برد. همین امر باعث می شود که نسبت به این اسباب و وسایل علاقه ی وافری پیدا کند. به همین خاطر، معمولا انسان به زن و فرزند و خویشان و مسکن و به طور کلّی، به همه ی کسانی که به شکلی در زندگی با او شریک اند، علاقه مند است. امّا توجه و انس به امور مادی، آدمی را از توجه به امور معنوی و اخروی بازمی دارد. انسان با این وضعیّت تصور می کند که نیازهای او تنها و تنها همین نیازهای مادی است و تأمین احتیاجاتش فقط از همین طریق است؛ لذا از آخرت غافل می شود و تمام همّ و غمّ خود را برای رفع احتیاجات مادّی صرف می کند و دیگر از زندگانی نامحدود و جاودانه ی حیات اخروی غفلت می کند. هر انسانی به یقین می داند که روزی مرگ گریبان او را خواهد گرفت ولی درعین حال به فکر آینده ی خود نیست؛ چون غرایز مادّی و دنیوی کم کم تمام توجهش را به همان جهات طبیعی معطوف ساخته و نسبت به آینده و سفری که در پیش دارد بی اعتنا نموده است. پس باید گفت سرّ غفلت انسان ها از مرگ، با وجود علم و آگاهی بدان، افراط در توجه به امور دنیوی و غرایز و جهات طبیعی انسانی است.[2] پی نوشتها: [1]. ر.ک: همو، یاد معاد، ص 181 187؛ محمد تقی مصباح یزدی، بردرگاه دوست، ص 246 247؛ محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج 20، ص 282 283. [2]. ر.ک: محمد تقی مصباح یزدی، بردرگاه دوست، ص 246 248، و محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج 20، ص 282 283. منبع: مرگ، واقعیت ناشناخته، محسن میرزاپور، نشر انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383).
یکی از مراحل مهّم و سرنوشت ساز زندگی انسان، عالم دنیاست. هر انسانی به ناچار باید نشئه ی دنیا را طی کند و با گذر از این عالم مادّی استعدادهای درونی خود را به فعلیّت برساند و خود را به گونه ای در سایه ی دستورهای الهی تربیت کند که به هنگام ارتحال از این دنیا و انتقال به آخرت از کمالات عالی انسانی برخوردار باشد.
طبیعت عالم دنیا به گونه ای است که انسان را از جنبه های ملکوتی و روحانی و معنوی اش غافل، و تمام توجه او را به جهات مادّی و اعتبارات زودگذر دنیوی معطوف می دارد. در این رهگذر، فقط کسانی گرفتار این مستی و غفلت نمی شوند که مراقب جان خویش هستند و باورشان بر این است که دنیا مقدمه ای بیش نیست و هدف نهایی آخرت است و بس.[1]
توضیح مطلب:
انسان با غرایز خدادادی اش نیازهای مادی و طبیعی خود (گرسنگی، تشنگی، نیاز جنسی و...) را درک می کند و درصدد تأمین آنها برمی آید و در این راه از وسایل مادّی بهره می برد. همین امر باعث می شود که نسبت به این اسباب و وسایل علاقه ی وافری پیدا کند. به همین خاطر، معمولا انسان به زن و فرزند و خویشان و مسکن و به طور کلّی، به همه ی کسانی که به شکلی در زندگی با او شریک اند، علاقه مند است.
امّا توجه و انس به امور مادی، آدمی را از توجه به امور معنوی و اخروی بازمی دارد. انسان با این وضعیّت تصور می کند که نیازهای او تنها و تنها همین نیازهای مادی است و تأمین احتیاجاتش فقط از همین طریق است؛ لذا از آخرت غافل می شود و تمام همّ و غمّ خود را برای رفع احتیاجات مادّی صرف می کند و دیگر از زندگانی نامحدود و جاودانه ی حیات اخروی غفلت می کند.
هر انسانی به یقین می داند که روزی مرگ گریبان او را خواهد گرفت ولی درعین حال به فکر آینده ی خود نیست؛ چون غرایز مادّی و دنیوی کم کم تمام توجهش را به همان جهات طبیعی معطوف ساخته و نسبت به آینده و سفری که در پیش دارد بی اعتنا نموده است.
پس باید گفت سرّ غفلت انسان ها از مرگ، با وجود علم و آگاهی بدان، افراط در توجه به امور دنیوی و غرایز و جهات طبیعی انسانی است.[2]
پی نوشتها:
[1]. ر.ک: همو، یاد معاد، ص 181 187؛ محمد تقی مصباح یزدی، بردرگاه دوست، ص 246 247؛ محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج 20، ص 282 283.
[2]. ر.ک: محمد تقی مصباح یزدی، بردرگاه دوست، ص 246 248، و محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج 20، ص 282 283.
منبع: مرگ، واقعیت ناشناخته، محسن میرزاپور، نشر انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383).
- [سایر] چگونه ممکن است غافل شدن از یاد خدا، انسان را همنشین شیطان کند؟
- [سایر] عواملی که انسان را ازمعاد غافل می کند لطفاً توضیح دهید ؟
- [سایر] انسان بعد از مرگ کجا میرود آیا روح انسان بعد مرگ با ما ارتباط دارد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر هنگام ظهور نشانه های مرگ انسان یقین داشته باشد که اطرافیان پس از او حقوقی که بر گردن او است را به نحو شایسته پرداخت می کنند، آیا لازم است که خود به این امر مبادرت ورزد؟
- [آیت الله بهجت] اگر هنگام ظهور نشانه های مرگ انسان یقین داشته باشد که اطرافیان پس از او حقوقی که بر گردن او است را به نحو شایسته پرداخت می کنند، آیا لازم است که خود به این امر مبادرت ورزد؟
- [آیت الله مظاهری] چرا انسان از مرگ می ترسد؟
- [سایر] آیا مرگ پایان زندگی است، یا انسان بعد از مرگ به حیات خود ادامه می دهد؟
- [سایر] چرا انسان بعد از مرگ نجس است؟
- [سایر] آیا وقتی که مرگ در خواب به سراغ انسان بیاید با وقتی که مرگ در هوشیاری به سراغ انسان بیاید تفاوت دارد ؟
- [سایر] اگر انسان با مرگ معدوم و نابود می شود و فلاسفه هم برگشت معدوم را محال می دانند، پس چگونه ممکن است انسان بعد از مرگ زنده شود؟
- [آیت الله علوی گرگانی] جائز نیست انسان در مرگ کسی صورت وبدن را بخراشد وبخود لطمه بزند.
- [آیت الله مظاهری] جایز نیست انسان در مرگ کسی صورت و بدن را بخراشد و به خود لطمه بزند.
- [آیت الله سبحانی] جایز نیست، انسان در مرگ کسی صورت و بدن را بخراشد و به خود لطمه بزند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] خوردن چیزی که موجب مرگ می شود یا برای انسان ضرر کلّی دارد حرام است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] جائز نیست انسان در مرگ کسی صورت و بدن را بخراشد و به خود لطمه بزند.
- [آیت الله بروجردی] جائز نیست انسان در مرگ کسی صورت و بدن را بخراشد و به خود لطمه بزند.
- [آیت الله علوی گرگانی] انسان باید از اوّل تا آخر نماز به نیّت خود باقی باشد، پس اگر در بین نماز به طوری غافل شود که اگر بپرسند چه میکنی؟ نداند چه بگوید، نمازش باطل است.
- [آیت الله نوری همدانی] انسان باید از اول تا آخر نماز به نیت خود باقی باشد ، پس اگر در بین نماز بطوری غافل شود که بپرسند چه می کنی ؟ نداند چه بگوید ، نمازش باطل است .
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] انسان باید از اول تا آخر نماز به نیت خود باقی باشد؛ پس اگر در بین نماز به طوری که غافل شود که اگر بپرسند چه می کنی؟نداند چه بگوید؛ نمازش باطل است.
- [آیت الله خوئی] انسان باید از اول تا آخر نماز به نیت خود باقی باشد پس اگر در بین نماز به طوری غافل شود که اگر بپرسند چه میکنی؟ نداند چه بگوید، نمازش باطل است.