چگونه ارتباط روح با بدن قطع می شود؟
نظریات مختلفی از دیدگاه های مادی و الهی درباره ی رابطه ی روح و بدن ارائه شده است. مادیوّن معتقدند که روح در تمام حالات تابع مادّه است. چنانچه تا آدمی جوان و با طراوت است روح او هم صحیح و جوان خواهد بود و اگر بدنش فرسوده و پیر شود روحش نیز به ضعف می گراید. روح از نظر آنان اثر مخصوص انسجام اجزای مادّی بدن و نتیجه ی فعل و انفعال اجزای آن در یکدیگر است؛ به عبارت دیگر، روح چیزی نیست جز ترکیب سلسله اعصاب با مواد خاکستری مغز، یعنی با ترکیب این اجزا، ادراکی به نام روح تجلّی می یابد. همان گونه که از کبد، صفرا و از غدد فکّی، بزاق ترشح می شود، از انسجام اجزای بدن و ارتباط آنها با یکدیگر نیز شعور و ادراک، شادی، غم، حبّ و بغض و... تجلّی می نماید.[1] از نظرگاه مادّی ها با مردن و از کار افتادن اعضا و جوارح آدمی، روح او هم از کار می افتد و از بین می رود؛ چون روح انسان چیزی جز ارتباط بعضی اجزای بدن با بعضی دیگر نیست و با از کار افتادن تمام اعضای بدن روح او هم از کار خواهد افتاد و به طور کلی انسان معدوم خواهد شد. از نظر الهیّون، روح، امری مجرد است و تعلّق خاصّی به بدن دارد. از نظر اسلام روح و بدن دو واقعیّت مخالف هم اند. بدن خواصّ حیاتی خود را با مرگ از دست می دهد، لکن روح به حیات خود ادامه می دهد. در حقیقت این بدن است که در حیات، تابع روح است و تا موقعی که روح به بدن تعلق دارد بدن از حیات برخوردار است و به محض قطع علقه ی بین روح و بدن، بدن از کار می افتد. باید توجه داشت که هیچوقت انسان، روح مجرد نخواهد بود، بلکه در هر نشئه ای بدنی به همراه دارد. در حقیقت انسان همیشه ترکیبی از روح و بدن است. البته در دنیا ترکیبی از روح و بدن مادّی است، ولی در برزخ و قیامت، بدن او بدنی مناسب با همان نشئات و عوالم خواهد بود. البته چنین نیست که انسان دارای دو حقیقت اصیل باشد یکی روح و دیگری بدن؛ بلکه انسان یک حقیقت بیش نیست و آن هم حقیقت روح است وبدن تابع این حقیقت و فرع این اصل است. پس وقتی مرگ فرا می رسد اصل، یعنی روح، بدن را رها می کند و تعلّق و عُلقه ی خود را از بدن می گیرد، آن گاه بدن به عنوان یک شیء بی روح کم کم فرسوده می شود و از بین می رود.[2] پی نوشتها: [1]. ر.ک: جعفر سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ص 34 35. [2]. ر.ک: محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ص 152 و المیزان، ج 7، ص 130، ج 2، ص 113، ج 1، ص 350 352 و 365؛ عبدالله جوادی آملی، ده مقاله پیرامون مبداء و معاد، ص 307 و معاد در قرآن، ج 4، ص 175 177 و صورت و سیرت انسان در قرآن، ج 14، ص 214؛ محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص 349 350؛ جعفر سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ص 35. منبع: مرگ، واقعیت ناشناخته، محسن میرزاپور، نشر انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383).
عنوان سوال:

چگونه ارتباط روح با بدن قطع می شود؟


پاسخ:

نظریات مختلفی از دیدگاه های مادی و الهی درباره ی رابطه ی روح و بدن ارائه شده است. مادیوّن معتقدند که روح در تمام حالات تابع مادّه است. چنانچه تا آدمی جوان و با طراوت است روح او هم صحیح و جوان خواهد بود و اگر بدنش فرسوده و پیر شود روحش نیز به ضعف می گراید. روح از نظر آنان اثر مخصوص انسجام اجزای مادّی بدن و نتیجه ی فعل و انفعال اجزای آن در یکدیگر است؛ به عبارت دیگر، روح چیزی نیست جز ترکیب سلسله اعصاب با مواد خاکستری مغز، یعنی با ترکیب این اجزا، ادراکی به نام روح تجلّی می یابد.
همان گونه که از کبد، صفرا و از غدد فکّی، بزاق ترشح می شود، از انسجام اجزای بدن و ارتباط آنها با یکدیگر نیز شعور و ادراک، شادی، غم، حبّ و بغض و... تجلّی می نماید.[1]
از نظرگاه مادّی ها با مردن و از کار افتادن اعضا و جوارح آدمی، روح او هم از کار می افتد و از بین می رود؛ چون روح انسان چیزی جز ارتباط بعضی اجزای بدن با بعضی دیگر نیست و با از کار افتادن تمام اعضای بدن روح او هم از کار خواهد افتاد و به طور کلی انسان معدوم خواهد شد.
از نظر الهیّون، روح، امری مجرد است و تعلّق خاصّی به بدن دارد. از نظر اسلام روح و بدن دو واقعیّت مخالف هم اند. بدن خواصّ حیاتی خود را با مرگ از دست می دهد، لکن روح به حیات خود ادامه می دهد. در حقیقت این بدن است که در حیات، تابع روح است و تا موقعی که روح به بدن تعلق دارد بدن از حیات برخوردار است و به محض قطع علقه ی بین روح و بدن، بدن از کار می افتد.
باید توجه داشت که هیچوقت انسان، روح مجرد نخواهد بود، بلکه در هر نشئه ای بدنی به همراه دارد. در حقیقت انسان همیشه ترکیبی از روح و بدن است. البته در دنیا ترکیبی از روح و بدن مادّی است، ولی در برزخ و قیامت، بدن او بدنی مناسب با همان نشئات و عوالم خواهد بود. البته چنین نیست که انسان دارای دو حقیقت اصیل باشد یکی روح و دیگری بدن؛ بلکه انسان یک حقیقت بیش نیست و آن هم حقیقت روح است وبدن تابع این حقیقت و فرع این اصل است.
پس وقتی مرگ فرا می رسد اصل، یعنی روح، بدن را رها می کند و تعلّق و عُلقه ی خود را از بدن می گیرد، آن گاه بدن به عنوان یک شیء بی روح کم کم فرسوده می شود و از بین می رود.[2]
پی نوشتها:
[1]. ر.ک: جعفر سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ص 34 35.
[2]. ر.ک: محمد حسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ص 152 و المیزان، ج 7، ص 130، ج 2، ص 113، ج 1، ص 350 352 و 365؛ عبدالله جوادی آملی، ده مقاله پیرامون مبداء و معاد، ص 307 و معاد در قرآن، ج 4، ص 175 177 و صورت و سیرت انسان در قرآن، ج 14، ص 214؛ محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص 349 350؛ جعفر سبحانی، اصالت روح از نظر قرآن، ص 35.
منبع: مرگ، واقعیت ناشناخته، محسن میرزاپور، نشر انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1383).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین