هیچ انسانی خالی از امیال و شهوات نفسانی نیست؛ بنابراین چگونه می توان وجودانسان های معصوم را پذیرفت؟
برخی از کسانی که به روشن فکران مذهبی شهرت یافته اند، بی گناهی را گناهی بزرگ برای بشر می شمارند; با این استدلال که طینت آدمی را با اراده و اختیار سرشته اند و آنان که این ویژگی را ندارند، یا حیوان و یا فرشته اند. انسان مطیع و بی مسئله و رام، حیوانی است که کار می کند و بار می برد و زندگی غریزی می کند. راستی چه نعمت بزرگی است قدر نه گفتن و عصیان کردن و چه متعالی اند کسانی که به قله ی رفیع عصیان صعود می کنند... نمی گوییم عصیان خوب است و باید عصیان کرد، بلکه می گوییم انسان، با عصیان، اراده و آگاهی و قدرت خود را ثابت می کند... اگر بنا شود که بر فرض محال انسان هرگز گناه نکند، در آن صورت یا حیوان است و یا فرشته، و به هر حال، انسان نیست.[1] احمد امین مصری نیز پیراستگی از گناه را ناشدنی می شمارد و با اشاره به وجود گرایش های گوناگون در آدمی، برای انسان عاری از گناه، جای گاهی جز پندار نمی شناسد. قسمتی از سخنان او چنین است: کمال و فضیلت انسان به این نیست که معصوم باشد، بلکه به این است که با وجود توانایی بر انجام کارهای زشت، در بیش تر اوقات، جانب خیر و پاکی را ترجیح دهد و از بدی ها دوری گزیند. آدمی دارای گرایش های فراوان و ناهم گونی است و در این میان، امیال نفسانی، او را به سوی بدی ها می خوانند. اگر بنا باشد این امیال را از وی جدا سازیم، در حقیقت، انسانیّتش را ستانده و ماهیّت دیگری را جای گزین آن ساخته ایم.[2] نقد و بررسی چنین نگرشی بیش از هر چیز نمایان گر برداشت نادرست اینان از پدیده ی عصمت و نادیده گرفتن توانایی های آدمی است. برای توضیح بیش تر، چند نکته را یادآور می شویم:[3] 1. سازگاری عصمت با اختیار بی تردید، قوام انسانیت به اراده و اختیار است و در هیچ پدیده ی انسانی نمی توان این ویژگی را نادیده گرفت. از سوی دیگر کسانی که با سخنانی از این دست، امکان عصمت را به چالش می خوانند، نتوانسته اند عصمت و اختیار را با یک دیگر سازش دهند و آن دو را کنار هم بنشانند. از این رو است که می گویند: (انسان با عصیان، اراده و آگاهی و قدرت خود را ثابت می کند) و یا (کمال آدمی به این است که با وجود توانایی بر انجام کارهای زشت، در بیش تر اوقات جانب خیر و پاکی را ترجیح دهد). این در حالی است که در بررسی رابطه ی عصمت و اختیار، سازگاری آن دو با یک دیگر به اثبات رسید. به راستی مگر درجاتی از عصمت، کم و بیش در همه ی انسان ها تحقق نیافته است؟ کدام انسان عاقل و با اراده ای است که آگاهانه لب به غذای مسموم بزند؟ تنها تفاوت معصومان با دیگران در این است که در نظر آن ها، همه ی گناهان چون زهری کشنده اند; از این رو، خیال انجام آن را نیز از سر نمی گذرانند.[4] 2.انسان برتر، نه برتر از انسان در طول تاریخ، بسیاری از افراد به دلیل بشر بودن انبیا، پیامبری شان را زیر سؤال برده و از پذیرش دعوتشان روی بر تافته اند. پیام آوران آسمانی نیز با تأکید بر بشر بودن خویش، موهبت الهی را دلیل دست یابی به این مقامات ویژه دانسته اند. (إِنْ نَحْنُ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ وَ لکِنَّ اللّه یَمُنُّ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ)[5]; ما جز بشری مثل شما نیستیم ولی خدا بر هر یک از بندگانش که بخواهد منّت می نهد. بنابراین، نباید از همانندی در انسانیّت به گم راهی بیفتیم و هیچ انسانی را شایسته ی ارتباط با جهانی دیگر و دست یابی به مقامات والایی چون عصمت ندانیم. ما اگر خود چهره ی حقیقی گناه را، چنان که باید، درک نکرده ایم و آن اراده ی قوی برای دوری از آن ها را در خود نمی بینیم و خویشتن را اسیر دام های شیطانی می یابیم، نباید همگان را با خود مقایسه کرده، هر سخنی را که فراتر از سطح اندیشه ی ما است انکار کنیم. کار پاکان را قیاس از خود مگیر***گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر جمله عالم زین سبب گم راه شد***کم کسی ز ابدال حق آگاه شد همسری با انبیا برداشتند***اولیا را هم چو خود پنداشتند گفته اینک ما بشر ایشان بشر***ما و ایشان بسته ی خوابیم و خور این ندانستند ایشان از عمی***هست فرقی در میان بی مُنتها هر دو گون زنبور خوردند از محلّ***لیک شد زان نیش و زین دیگر عسل هر دو گون آهو گیاه خوردند و آب***زین یکی سرگین شد و زان مشک ناب هر دو نی خوردند از یک آب خور***این یکی خالی و آن دیگر شکر صد هزاران این چنین اشباه بین***فرقشان هفتاد ساله راه بین.[6] 3.توانایی انجام گناه، نه آلودگی به آن آنچه ره زن اندیشه ی عصمت ستیزان قرار گرفته، این پندار است که با وجود گرایش های نفسانی، گریزی از آلودگی به گناه نیست. غافل از آن که در کنار امیالی که آدمی را به زشتی ها فرا می خواند، همواره گرایش به خوبی نیز وجود دارد و در معصومان، این گرایش ها هیچ گاه راهی برای به بار نشستن امیال دسته ی اول باقی نمی گذارد. و به اصطلاح، در این انسان های والا، مقتضی انجام گناه، همواره مانعی در پیش روی خود می بیند و از فعالیت باز می ماند.[7] 4.تعدیل قوا، نه سرکوب آن ها یکی از نکاتی که توجه به آن به بسیاری از تردیدها پایان می دهد، این است که عصمت به معنای سرکوبی قوای نفسانی و شهوانی نیست; بلکه نیرویی است که به هر کدام از گرایش های آدمی، از راه حلال پاسخ می گوید. (مثلا سامعه از انسان صوت حسن می خواهد، نه غنا و شخص می تواند صوت حسن را با صوت موزون و دل پذیر بدون شائبه ی حرام تأمین کند... و نیز سایر قوا، هر کدام مقتضیاتی دارند که هم می توان آن را از راه حلال تهیه کرد و هم از راه حرام. انبیا راه حرام را بستند و با حلال به مقتضیات قوا پاسخ دادند).[8] پی نوشتها: [1]. بازخوانی قصه ی خلقت، ص 110. [2]. ضحی الاسلام، ج 3، ص 229. و ر.ک: من العقیدة الی الثورة، ج 4، ص 187. [3]. ر.ک: پژوهشی در عصمت معصومان، ص 35. [4]. ر.ک: الهیات، ج 3، ص 159; امامت و رهبری، ص 174; و امام شناسی، ج 1، ص 80. [5]. سوره ی ابراهیم، آیه ی 11 (ترجمه ی فولادوند). [6]. مثنوی معنوی، دفتر اول، ابیات 271263. [7]. الصراط المستقیم، ج1، ص 116; و بررسی مسائل کلی امامت، ص 172. [8]. تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 9، سیره ی علمی و عملی حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)، ص 22. منبع: حسن یوسفیان ، پرسمان عصمت، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم، 1380.
عنوان سوال:

هیچ انسانی خالی از امیال و شهوات نفسانی نیست؛ بنابراین چگونه می توان وجودانسان های معصوم را پذیرفت؟


پاسخ:

برخی از کسانی که به روشن فکران مذهبی شهرت یافته اند، بی گناهی را گناهی بزرگ برای بشر می شمارند; با این استدلال که طینت آدمی را با اراده و اختیار سرشته اند و آنان که این ویژگی را ندارند، یا حیوان و یا فرشته اند.
انسان مطیع و بی مسئله و رام، حیوانی است که کار می کند و بار می برد و زندگی غریزی می کند. راستی چه نعمت بزرگی است قدر نه گفتن و عصیان کردن و چه متعالی اند کسانی که به قله ی رفیع عصیان صعود می کنند... نمی گوییم عصیان خوب است و باید عصیان کرد، بلکه می گوییم انسان، با عصیان، اراده و آگاهی و قدرت خود را ثابت می کند... اگر بنا شود که بر فرض محال انسان هرگز گناه نکند، در آن صورت یا حیوان است و یا فرشته، و به هر حال، انسان نیست.[1]
احمد امین مصری نیز پیراستگی از گناه را ناشدنی می شمارد و با اشاره به وجود گرایش های گوناگون در آدمی، برای انسان عاری از گناه، جای گاهی جز پندار نمی شناسد. قسمتی از سخنان او چنین است:
کمال و فضیلت انسان به این نیست که معصوم باشد، بلکه به این است که با وجود توانایی بر انجام کارهای زشت، در بیش تر اوقات، جانب خیر و پاکی را ترجیح دهد و از بدی ها دوری گزیند. آدمی دارای گرایش های فراوان و ناهم گونی است و در این میان، امیال نفسانی، او را به سوی بدی ها می خوانند. اگر بنا باشد این امیال را از وی جدا سازیم، در حقیقت، انسانیّتش را ستانده و ماهیّت دیگری را جای گزین آن ساخته ایم.[2]
نقد و بررسی
چنین نگرشی بیش از هر چیز نمایان گر برداشت نادرست اینان از پدیده ی عصمت و نادیده گرفتن توانایی های آدمی است. برای توضیح بیش تر، چند نکته را یادآور می شویم:[3]
1. سازگاری عصمت با اختیار
بی تردید، قوام انسانیت به اراده و اختیار است و در هیچ پدیده ی انسانی نمی توان این ویژگی را نادیده گرفت. از سوی دیگر کسانی که با سخنانی از این دست، امکان عصمت را به چالش می خوانند، نتوانسته اند عصمت و اختیار را با یک دیگر سازش دهند و آن دو را کنار هم بنشانند. از این رو است که می گویند: (انسان با عصیان، اراده و آگاهی و قدرت خود را ثابت می کند) و یا (کمال آدمی به این است که با وجود توانایی بر انجام کارهای زشت، در بیش تر اوقات جانب خیر و پاکی را ترجیح دهد). این در حالی است که در بررسی رابطه ی عصمت و اختیار، سازگاری آن دو با یک دیگر به اثبات رسید. به راستی مگر درجاتی از عصمت، کم و بیش در همه ی انسان ها تحقق نیافته است؟ کدام انسان عاقل و با اراده ای است که آگاهانه لب به غذای مسموم بزند؟ تنها تفاوت معصومان با دیگران در این است که در نظر آن ها، همه ی گناهان چون زهری کشنده اند; از این رو، خیال انجام آن را نیز از سر نمی گذرانند.[4]
2.انسان برتر، نه برتر از انسان
در طول تاریخ، بسیاری از افراد به دلیل بشر بودن انبیا، پیامبری شان را زیر سؤال برده و از پذیرش دعوتشان روی بر تافته اند. پیام آوران آسمانی نیز با تأکید بر بشر بودن خویش، موهبت الهی را دلیل دست یابی به این مقامات ویژه دانسته اند.
(إِنْ نَحْنُ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ وَ لکِنَّ اللّه یَمُنُّ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ)[5];
ما جز بشری مثل شما نیستیم ولی خدا بر هر یک از بندگانش که بخواهد منّت می نهد.
بنابراین، نباید از همانندی در انسانیّت به گم راهی بیفتیم و هیچ انسانی را شایسته ی ارتباط با جهانی دیگر و دست یابی به مقامات والایی چون عصمت ندانیم. ما اگر خود چهره ی حقیقی گناه را، چنان که باید، درک نکرده ایم و آن اراده ی قوی برای دوری از آن ها را در خود نمی بینیم و خویشتن را اسیر دام های شیطانی می یابیم، نباید همگان را با خود مقایسه کرده، هر سخنی را که فراتر از سطح اندیشه ی ما است انکار کنیم.
کار پاکان را قیاس از خود مگیر***گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر
جمله عالم زین سبب گم راه شد***کم کسی ز ابدال حق آگاه شد
همسری با انبیا برداشتند***اولیا را هم چو خود پنداشتند
گفته اینک ما بشر ایشان بشر***ما و ایشان بسته ی خوابیم و خور
این ندانستند ایشان از عمی***هست فرقی در میان بی مُنتها
هر دو گون زنبور خوردند از محلّ***لیک شد زان نیش و زین دیگر عسل
هر دو گون آهو گیاه خوردند و آب***زین یکی سرگین شد و زان مشک ناب
هر دو نی خوردند از یک آب خور***این یکی خالی و آن دیگر شکر
صد هزاران این چنین اشباه بین***فرقشان هفتاد ساله راه بین.[6]
3.توانایی انجام گناه، نه آلودگی به آن
آنچه ره زن اندیشه ی عصمت ستیزان قرار گرفته، این پندار است که با وجود گرایش های نفسانی، گریزی از آلودگی به گناه نیست. غافل از آن که در کنار امیالی که آدمی را به زشتی ها فرا می خواند، همواره گرایش به خوبی نیز وجود دارد و در معصومان، این گرایش ها هیچ گاه راهی برای به بار نشستن امیال دسته ی اول باقی نمی گذارد. و به اصطلاح، در این انسان های والا، مقتضی انجام گناه، همواره مانعی در پیش روی خود می بیند و از فعالیت باز می ماند.[7]
4.تعدیل قوا، نه سرکوب آن ها
یکی از نکاتی که توجه به آن به بسیاری از تردیدها پایان می دهد، این است که عصمت به معنای سرکوبی قوای نفسانی و شهوانی نیست; بلکه نیرویی است که به هر کدام از گرایش های آدمی، از راه حلال پاسخ می گوید. (مثلا سامعه از انسان صوت حسن می خواهد، نه غنا و شخص می تواند صوت حسن را با صوت موزون و دل پذیر بدون شائبه ی حرام تأمین کند... و نیز سایر قوا، هر کدام مقتضیاتی دارند که هم می توان آن را از راه حلال تهیه کرد و هم از راه حرام. انبیا راه حرام را بستند و با حلال به مقتضیات قوا پاسخ دادند).[8]
پی نوشتها:
[1]. بازخوانی قصه ی خلقت، ص 110.
[2]. ضحی الاسلام، ج 3، ص 229. و ر.ک: من العقیدة الی الثورة، ج 4، ص 187.
[3]. ر.ک: پژوهشی در عصمت معصومان، ص 35.
[4]. ر.ک: الهیات، ج 3، ص 159; امامت و رهبری، ص 174; و امام شناسی، ج 1، ص 80.
[5]. سوره ی ابراهیم، آیه ی 11 (ترجمه ی فولادوند).
[6]. مثنوی معنوی، دفتر اول، ابیات 271263.
[7]. الصراط المستقیم، ج1، ص 116; و بررسی مسائل کلی امامت، ص 172.
[8]. تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 9، سیره ی علمی و عملی حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)، ص 22.
منبع: حسن یوسفیان ، پرسمان عصمت، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم، 1380.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین