تکلیف اساسی و حقیقی انسان و عالم چیست؟ آیا غیر از خدایی شدن می توان چیزی را پذیرفت؟
یک. از نظر قرآن، انسان مسافری است که با شتاب و تلاش، در حال سیر و سفر است و پایان سیر او نیز ملاقات با خداوند است. (1) در این صورت حرکت او سیری عمودی و طولی (تکاملی و ملکوتی) است نه سیری افقی و اقلیمی؛ زیرا خداوند در منطقه و جایگاه ویژه نیست؛ بلکه انسان به هر سو که روی آورد، به سوی خدا رو کرده است: (هو الذی فی السماء اله و فی الارض اله) (2) (و لله المشرق و المغرب فاینما تولوا فثم وجه الله). (3) دو. خداوند کریم از سیر انسان به صیرورت یاد کرده است، یعنی تحول و شدن از نوعی به نوعی دیگر و از منزلی به منزل دیگر و تکامل یافتن از مرحله ای به مرحله دیگر. اما خداوند متعال با لحن های گوناگون، غایت این صیرورت را بیان می فرماید: 2-1. گاهی صیرورت را به سوی (ضمیر غایب) مطرح می کند؛ (4) گرچه این ضمیر به الله بر می گردد. اما چون الله به عنوان اسم ظاهر و تعینی از تعینات الهی است، صیرورتی فراتر از آن هم یافت می شود که به چهره ضمیر غیبت در می آید. 2-2. گاهی غایت صیرورت از چهره غیبت فراتر می رود و به صورت خطاب جلوه می کند: (و الیک المصیر). (5) در این مرحله صیرورت نه به سمت او است و نه به طرف ضمیر غایب، بلکه خطاب به سوی تو است. 2-3. دسته سوم، غایت صیرورت را به صورت (به سوی ما) مطرح می کند. (6) خداوند وقتی به صورت جمع از کلمه ما استفاده می کند؛ یعنی، من با همه اسما و صفات خود، غایت صیرورت شمایم. 2-4. گاهی نیز غایت صیرورت به صورت ضمیر متکلم وحده است. می فرماید: (صیرورت شما به سوی من است) (7) گرچه هر یک از این مراحل کمال و صیرورت به سوی خداوند است، اما هر مرتبه ای نسبت به مرتبه قبلی کمال برتر است تا اینکه نهایت ظرفیت انسانی را فراهم می آورد و برای شهود مبدا و منتهای هستی، انسان را به قله شهود می کشاند؛ ولی در هر صورت غایت صیرورت انسان او است. سه. خداوند متعال، منتهای صیرورت و هجرت انسان را به عنوان (خلیفه اللهی) یاد کرده است؛ (8) یعنی انسان در حرکت خود هنگامی به مقصد نهایی بار می یابد که مظهر اسمای حسنای الهی شده باشد و این همان مرتبه خلیفة اللهی است که تنها انسان در میان موجودات عالم هستی، شایستگی آن را دارد. چهار. تنها زمانی امکان دارد آدمی به مبدا غایی حقیقی خود نایل شود همه اعمال، رفتار، حالت ها، عقاید، افکار و اوصافش برای خداوند متعال باشد؛ همچون حضرت ابراهیم (علیه السلام) که فرمود: (ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین) (9) از این رو، تنها تکلیف اساسی و حقیقی انسان در عالم هستی، آن است که بکوشد با شناخت راه و هدف، خود را از آلودگی ها، گناهان و تعلقات برهاند و تنها رنگ خدایی به خود بگیرد تا بتواند به مقام مظهر اسمای الهی بار یافته و در منتهای صیرورت خویش، شاهد وجه خداوند متعال باشد. (10) دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن (11) پی نوشتها: 1- انشقاق (84)، آیه 6-12. 2- زخرف (43)، آیه 84. 3- بقره (2)، آیه 115. 4- مائده (5)، آیه 18؛ غافر (40)، آیه 23؛ شوری (42)، آیه 15؛ تغابن (64)، آیه 3. 5- ممتحنه (60)، آیه 4؛ بقره (2)، آیه 285. 6- ق (50)، آیه 43. 7- لقمان (31)، آیه 14، حج (23) آیه 48. 8- بقره (2)، آیه 30. 9- انعام (6)، آیه 162. 10- برای مطالعه بیشتر ر.ک: تفسیر موضوعی قرآن کریم، نوشته آیة الله جوادی آملی، ج 14. 11- حافظ شیرازی.
عنوان سوال:

تکلیف اساسی و حقیقی انسان و عالم چیست؟ آیا غیر از خدایی شدن می توان چیزی را پذیرفت؟


پاسخ:

یک. از نظر قرآن، انسان مسافری است که با شتاب و تلاش، در حال سیر و سفر است و پایان سیر او نیز ملاقات با خداوند است. (1) در این صورت حرکت او سیری عمودی و طولی (تکاملی و ملکوتی) است نه سیری افقی و اقلیمی؛ زیرا خداوند در منطقه و جایگاه ویژه نیست؛ بلکه انسان به هر سو که روی آورد، به سوی خدا رو کرده است: (هو الذی فی السماء اله و فی الارض اله) (2) (و لله المشرق و المغرب فاینما تولوا فثم وجه الله). (3)
دو. خداوند کریم از سیر انسان به صیرورت یاد کرده است، یعنی تحول و شدن از نوعی به نوعی دیگر و از منزلی به منزل دیگر و تکامل یافتن از مرحله ای به مرحله دیگر. اما خداوند متعال با لحن های گوناگون، غایت این صیرورت را بیان می فرماید:
2-1. گاهی صیرورت را به سوی (ضمیر غایب) مطرح می کند؛ (4) گرچه این ضمیر به الله بر می گردد. اما چون الله به عنوان اسم ظاهر و تعینی از تعینات الهی است، صیرورتی فراتر از آن هم یافت می شود که به چهره ضمیر غیبت در می آید.
2-2. گاهی غایت صیرورت از چهره غیبت فراتر می رود و به صورت خطاب جلوه می کند: (و الیک المصیر). (5) در این مرحله صیرورت نه به سمت او است و نه به طرف ضمیر غایب، بلکه خطاب به سوی تو است.
2-3. دسته سوم، غایت صیرورت را به صورت (به سوی ما) مطرح می کند. (6) خداوند وقتی به صورت جمع از کلمه ما استفاده می کند؛ یعنی، من با همه اسما و صفات خود، غایت صیرورت شمایم.
2-4. گاهی نیز غایت صیرورت به صورت ضمیر متکلم وحده است. می فرماید: (صیرورت شما به سوی من است) (7)
گرچه هر یک از این مراحل کمال و صیرورت به سوی خداوند است، اما هر مرتبه ای نسبت به مرتبه قبلی کمال برتر است تا اینکه نهایت ظرفیت انسانی را فراهم می آورد و برای شهود مبدا و منتهای هستی، انسان را به قله شهود می کشاند؛ ولی در هر صورت غایت صیرورت انسان او است.
سه. خداوند متعال، منتهای صیرورت و هجرت انسان را به عنوان (خلیفه اللهی) یاد کرده است؛ (8) یعنی انسان در حرکت خود هنگامی به مقصد نهایی بار می یابد که مظهر اسمای حسنای الهی شده باشد و این همان مرتبه خلیفة اللهی است که تنها انسان در میان موجودات عالم هستی، شایستگی آن را دارد.
چهار. تنها زمانی امکان دارد آدمی به مبدا غایی حقیقی خود نایل شود همه اعمال، رفتار، حالت ها، عقاید، افکار و اوصافش برای خداوند متعال باشد؛ همچون حضرت ابراهیم (علیه السلام) که فرمود: (ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین) (9)
از این رو، تنها تکلیف اساسی و حقیقی انسان در عالم هستی، آن است که بکوشد با شناخت راه و هدف، خود را از آلودگی ها، گناهان و تعلقات برهاند و تنها رنگ خدایی به خود بگیرد تا بتواند به مقام مظهر اسمای الهی بار یافته و در منتهای صیرورت خویش، شاهد وجه خداوند متعال باشد. (10)
دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن (11)
پی نوشتها:
1- انشقاق (84)، آیه 6-12.
2- زخرف (43)، آیه 84.
3- بقره (2)، آیه 115.
4- مائده (5)، آیه 18؛ غافر (40)، آیه 23؛ شوری (42)، آیه 15؛ تغابن (64)، آیه 3.
5- ممتحنه (60)، آیه 4؛ بقره (2)، آیه 285.
6- ق (50)، آیه 43.
7- لقمان (31)، آیه 14، حج (23) آیه 48.
8- بقره (2)، آیه 30.
9- انعام (6)، آیه 162.
10- برای مطالعه بیشتر ر.ک: تفسیر موضوعی قرآن کریم، نوشته آیة الله جوادی آملی، ج 14.
11- حافظ شیرازی.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین