روح انسان در امتداد روح خداست آیا برای صفات خدا یک نقص نیست که موجودی از سرشت او کارهای خطا و نقص انجام دهد؟
دو نظریه در رابطه با نفس و روح وجود دارد بزرگان فلسفه و اعلام این فن دو نظر متفاوت ارائه نموده‌اند. 1. نفس و روح جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء می‌باشد. 2. روحانیة الحدوث و البقاء می‌باشد. قول اول از عده از فلاسفه متأخر ابراز شده چنانچه استاد شهید مطهری می‌فرمایند: مطابق آخرین تحقیقی که از طرف فیلسوف بزرگ اسلامی صدر المتألهین بعمل آمده و مورد قبول فلاسفه بعد از وی واقع شده روح خود عالی‌ترین محصول ماده است یعنی مولود یک سلسله ترقی و تکامل ذاتی طبیعت است و طبق نظر این دانشمند هیچ گونه دیواری بین عالم طبیعت و ماوراء الطبیعة وجود ندارد یعنی ممکن است یک موجود مادی در مراحل ترقی و تکامل خود تبدیل به موجودی غیرمادی شود.[1] استاد حسن‌زاده عاملی می‌فرمایند: این بزرگان، نفس را در بدو صورت و قوة جسمانی می‌دانند که منطبع در جسم است، و این قوه‌ای است که بالقوة انسان است، و این مرتبه نازلترین مراتب وجودی آن است، پس از آن به حرکت جوهری و تجدد امثال قوت می‌گیرد و کم کم بر اثر اشتداد وجودیش از عالم جسم فراتر قدم می‌گذارد و با ماورای طبیعت مسانخت پیدا می‌کند و به حد تجرد برزخی و پس از آن تجرد عقلانی و پس از آن به مقام فوق تجرد می‌رسد، یعنی او را حد یقف نیست.[2] بنابراین روح از همین ماده است در مسیر تکامل و ترقی قرار می‌گیرد تبدیل به روح می‌شود در پاسخ پرسشگر محترم عرضه می‌داریم انسان از دو چیز مختلف آفریده شده که یکی درحد اعلای عظمت، و دیگر ظاهراً در حد ادنی از نظر ارزش. جنبه مادی انسان را گل بدبوی تیره رنگ (لجن) تشکیل می‌دهد، و جنبه معنوی او را چیزی که به عنوان روح خدا از آن یاد شده است. البته خدا نه جسم دارد و نه روح، و اضافة روح به خدا به اصطلاح اضافة تشریفی است و دلیل بر این است که روحی بسیار با عظمت در کالبد انسان دمیده شده، همانگونه که خدا کعبه را به خاطر عظمتش (بیت الله) می‌خوانند و ماه مبارک رمضان را به خاطر برکتش (شهر الله) ماه خدا می‌نامند و به همین دلیل قوس صعودی این انسان آنقدر بالا است که بجائی می‌رسد که جز خدا نبیند، و در قوس نزولش آنقدر پایین است که از چهارپایان هم پائین‌تر خواهد شد و این فاصله زیاد میان قوس صعودی و نزولی خود دلیل بر اهمیت فوق‌العاده این مخلوق است. و نیز ا ین ترکیبت مخصوص دلیل بر آن است که عظمت مقام انسان به خاطر جنبه مادی او نیست، چراکه اگر به جنبه‌ مادیش بازگردیم لجنی بیش نمی‌باشد، این روح الهی است که با استعدادهای فوق‌العاده‌ای که در آن نهفته است و می‌تواند تجلیگاه انوار خدا باشد.[3] در جای دیگر می‌فرمایند: اضافه روح به خدا به اصطلاح اضافه تشریفی است یعنی یک روح گرانقدر و با شرافت که سزاوار است روح خدا نامیده شود در انسان دمیده شده و بیانگر این واقعیت است که انسان گرچه از نظر بعد مادی از خاک تیره و یا آب بی‌مقدار است ولی از نظر بعد معنوی و روحانی حامل روح الهی است، یکسوی وجود او به خاک منتهی می‌شود، و سوی دیگرش به عرش پروردگار و طرفه معجونی است از فرشته سرشته و از حیوان و بخاطر داشتن همین دو بعد قوس سعودی و نزولی و تکامل و انحطاط او فوق‌العاده وسیع است.[4] پس مراد از روح خدا که در آیات متعدد وارد شده که (از روح خودم در اودمیدم) مراد اضافه تشریفی است که بی‌نهایت عظیم و بلند مرتبه می‌باشد که در کالبد انسان دمیده شده وقتی این گونه شد اشکال آن برادر گرانقدر خود بخود حل می‌گردد. برای مطالعه بیشتر به کتابهای زیر مراجعه فرمائید 1. پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیستم، مقاله چهارم، جلد اول 2. اتحاد عاقل به معقول، آیت الله حسن‌زاده آملی 3. تفسیر نمونه، ج11 و17، ذیل آیات 29 سورة حجر و 9 سورة سجده مراجعه شود. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . استاد مرتضی مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، قم، انتشارات دراالعلم جلد اول، مقاله چهار، ص60. [2] . استاد حسن‌زاده عاملی، اتحاد عاقل به معقول، قم انتشارات حکمت 1404، ص71. [3] . تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ج11، ص78، ذیل آیه 29، سورة حجر. [4] . تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج17، ص128، ذیل آیه 9 سورة سجده.
عنوان سوال:

روح انسان در امتداد روح خداست آیا برای صفات خدا یک نقص نیست که موجودی از سرشت او کارهای خطا و نقص انجام دهد؟


پاسخ:

دو نظریه در رابطه با نفس و روح وجود دارد بزرگان فلسفه و اعلام این فن دو نظر متفاوت ارائه نموده‌اند.
1. نفس و روح جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء می‌باشد.
2. روحانیة الحدوث و البقاء می‌باشد.
قول اول از عده از فلاسفه متأخر ابراز شده چنانچه استاد شهید مطهری می‌فرمایند: مطابق آخرین تحقیقی که از طرف فیلسوف بزرگ اسلامی صدر المتألهین بعمل آمده و مورد قبول فلاسفه بعد از وی واقع شده روح خود عالی‌ترین محصول ماده است یعنی مولود یک سلسله ترقی و تکامل ذاتی طبیعت است و طبق نظر این دانشمند هیچ گونه دیواری بین عالم طبیعت و ماوراء الطبیعة وجود ندارد یعنی ممکن است یک موجود مادی در مراحل ترقی و تکامل خود تبدیل به موجودی غیرمادی شود.[1]
استاد حسن‌زاده عاملی می‌فرمایند: این بزرگان، نفس را در بدو صورت و قوة جسمانی می‌دانند که منطبع در جسم است، و این قوه‌ای است که بالقوة انسان است، و این مرتبه نازلترین مراتب وجودی آن است، پس از آن به حرکت جوهری و تجدد امثال قوت می‌گیرد و کم کم بر اثر اشتداد وجودیش از عالم جسم فراتر قدم می‌گذارد و با ماورای طبیعت مسانخت پیدا می‌کند و به حد تجرد برزخی و پس از آن تجرد عقلانی و پس از آن به مقام فوق تجرد می‌رسد، یعنی او را حد یقف نیست.[2]
بنابراین روح از همین ماده است در مسیر تکامل و ترقی قرار می‌گیرد تبدیل به روح می‌شود در پاسخ پرسشگر محترم عرضه می‌داریم انسان از دو چیز مختلف آفریده شده که یکی درحد اعلای عظمت، و دیگر ظاهراً در حد ادنی از نظر ارزش. جنبه مادی انسان را گل بدبوی تیره رنگ (لجن) تشکیل می‌دهد، و جنبه معنوی او را چیزی که به عنوان روح خدا از آن یاد شده است. البته خدا نه جسم دارد و نه روح، و اضافة روح به خدا به اصطلاح اضافة تشریفی است و دلیل بر این است که روحی بسیار با عظمت در کالبد انسان دمیده شده، همانگونه که خدا کعبه را به خاطر عظمتش (بیت الله) می‌خوانند و ماه مبارک رمضان را به خاطر برکتش (شهر الله) ماه خدا می‌نامند و به همین دلیل قوس صعودی این انسان آنقدر بالا است که بجائی می‌رسد که جز خدا نبیند، و در قوس نزولش آنقدر پایین است که از چهارپایان هم پائین‌تر خواهد شد و این فاصله زیاد میان قوس صعودی و نزولی خود دلیل بر اهمیت فوق‌العاده این مخلوق است. و نیز ا ین ترکیبت مخصوص دلیل بر آن است که عظمت مقام انسان به خاطر جنبه مادی او نیست، چراکه اگر به جنبه‌ مادیش بازگردیم لجنی بیش نمی‌باشد، این روح الهی است که با استعدادهای فوق‌العاده‌ای که در آن نهفته است و می‌تواند تجلیگاه انوار خدا باشد.[3] در جای دیگر می‌فرمایند: اضافه روح به خدا به اصطلاح اضافه تشریفی است یعنی یک روح گرانقدر و با شرافت که سزاوار است روح خدا نامیده شود در انسان دمیده شده و بیانگر این واقعیت است که انسان گرچه از نظر بعد مادی از خاک تیره و یا آب بی‌مقدار است ولی از نظر بعد معنوی و روحانی حامل روح الهی است، یکسوی وجود او به خاک منتهی می‌شود، و سوی دیگرش به عرش پروردگار و طرفه معجونی است از فرشته سرشته و از حیوان و بخاطر داشتن همین دو بعد قوس سعودی و نزولی و تکامل و انحطاط او فوق‌العاده وسیع است.[4]
پس مراد از روح خدا که در آیات متعدد وارد شده که (از روح خودم در اودمیدم) مراد اضافه تشریفی است که بی‌نهایت عظیم و بلند مرتبه می‌باشد که در کالبد انسان دمیده شده وقتی این گونه شد اشکال آن برادر گرانقدر خود بخود حل می‌گردد.
برای مطالعه بیشتر به کتابهای زیر مراجعه فرمائید
1. پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیستم، مقاله چهارم، جلد اول
2. اتحاد عاقل به معقول، آیت الله حسن‌زاده آملی
3. تفسیر نمونه، ج11 و17، ذیل آیات 29 سورة حجر و 9 سورة سجده مراجعه شود.

--------------------------------------------------------------------------------
[1] . استاد مرتضی مطهری، پاورقی اصول فلسفه و روش رئالیسم، قم، انتشارات دراالعلم جلد اول، مقاله چهار، ص60.
[2] . استاد حسن‌زاده عاملی، اتحاد عاقل به معقول، قم انتشارات حکمت 1404، ص71.
[3] . تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ج11، ص78، ذیل آیه 29، سورة حجر.
[4] . تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج17، ص128، ذیل آیه 9 سورة سجده.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین