آدمی در سیر تکامل معنوی و عقلانی خویش همواره به پرسشهایی در باب اعتقادات و باورهای موجود در میرسد که او را نسبت به آنچه تا حال بر آن بوده است دچار تردید میکند این لحظات از حساسیت بسیار برخوردارند و نقش تعیین کننده در آیندة زندگی خویش ایفا میکنند اگر این پرسشها به درستی کاویده و سپس پاسخ داده شود باورهایی صحیح، منطقی و مطمئن را در پی خواهد داشت. تشکر میکنیم از سوال کننده محترم که با این مرکز تماس گرفتید تا از این رهگذر به پرسشهای خویش دست پیدا کنید. ما برای اینکه عقاید کسی را مورد بررسی قرار بدهیم و به مذهب، مسلک و نظریات او پیرامون مباحث مختلف آشنا بشویم ناچاریم به آثار و سخنرانیهای او مراجعه کنیم و به دیدگاههای او نسبت به مباحث مختلف آگاهی پیدا کنیم. مثلاً یکی از راههای مؤثر برای پی بردن به مقام علمی و معنوی انبیاء و اهل بیت علیهالسلام مراجعه به گفتار و احادیث و خطبههای آنان است ما با مراجعه به آثار آنان به دیدگاههای این بزرگواران نسبت به دنیا و چگونه زیستن و چگونه رفتار کردن و چگونه اندیشیدن و چگونه حرف زدن و... صدها و هزاران مطلب دیگر پیمیبریم. اکنون برای اینکه به دیدگاه استاد مطهری در رابطه با عقاید دکتر شریعتی آگاهی پیدا کنیم به آثار، نوشتارها و سخنان استاد مطهری در اینباره مراجعه میکنیم. در ابتدا باید به نکتهای اشاره کنم که هم استاد مطهری و هم دکتر شریعتی و عدهای دیگر از روحانیون و روشنفکران در یک رکاب و در کنار هم مشغول تبلیغ اسلام و دستاوردهای آن بودند لکن روش هر کدام با دیگری فرق داشت. مثلاً هر دو در حسینیه ارشاد سخنرانیها و میزگردهایی داشتهاند و اهداف واحدی را دنبال میکردند. برای صحت این مطلب میتوانید به بسیاری از سخنرانیها و جزوهایی که از حسینه ارشاد چاپ و تکثیر شده مراجعه کنید.[1] اما با دقت و مطالعه آثار شهید مطهری و یادداشتهای وی درمی‌یابیم که استاد شهید مطهری نقدهایی جدی بر برخی سخنان دکتر شریعتی دارند و آنها را کاملاً اشتباه میخواند البته این بدان معنا نیست استاد مطهری، دکتر را یک انسان منافق و معاند اسلام میداند بلکه اعتراض او به برخی از نظریاتی است که دکتر در مباحث دینی مطرح کرده است و شناخت کاملی نسبت به آن مباحث نداشته است لذا بعد از درگذشت دکتر شریعتی، شهید مطهری و مهندس بازرگان در ضمن اطلاعیهای در اینباره میگویند: اینجانبان که علاوه بر آشنایی به آثار و نوشتههای مشاره الیه، با شخص اوفی الجمله معاشرت داشتیم، و معتقدیم نسبتهایی از قبیل سنیگری و وهابیگری به او بی اساس است و او در هیچ یک از مسائل اصولی اسلام از توحید گرفته تا نبوت و معاد و عدل و... گرایش غیر اسلامی نداشته است. ولی نظر به اینکه تحصیلات عالیه فرهنگ او غربی بود و هنوز فرصت و مجال کافی نیافته بود در معارف اسلامی مطالعة وافی داشته باشد تا آنجا که گاهی از مسلمات قرآن و سنت و معارف و فقه اسلامی بی خبر ماند هر چند با کوشش زیاد به تدریج بر اطلاعات خود در این زمینه میافزود و در مسائل اسلامی حتی در مسائل اصولی دچار اشتباهات فراوان گردیده است که سکوت در برابر آنها ناروا و نوعی کتمان حقیقی است... و خود او اواخر عمر در اثر تذکرات متوالی افراد بیغرض و بالاتر رفتن سطح مطالعات خودش متوجه اشتباهات خود شد و به یکی از نزدیکانش وکالت تام برای اصلاح داد.[2] ما در اینجا برای نمونه چند نقد استاد به دکتر را به طور اختصار ذکر میکنیم و خوانندة محترم میتواند به اصل کتابها مراجعه کند و بحث مفصل آن را مطالعه بکند. الف: نقدی بر کتاب حسین و ارث آدم: طبق این جزوه آغاز تاریخ بشر برابری است سپس نابرابری و حق و باطل معینی مالکیت آغاز میگردد... و نظام حاکم بر تاریخ همواره معین بوده است و آنچه غیر از این بوده نهضتهایی بوده محکوم، و قیامها و انقلابهایی بوده دلسوزانه و مزبوحانه و چون زیر بنا فاسد بوده از همه آن نهضتها که بوسیله ابراهیم ما و موسی ما و عیسی ما و محمد ما و علی ما صورت گرفته نتیجه معکوس گرفته شده است. آزادی بسطی بیدوام بوده(ص22) نوای امام حسین علیهالسلام خاموش اما بانگ گوسالههای سامری همیشه بلند است. (ص24) سرنوشت محتوم همه وارثان آدم اسارت و گرفتاری است(ص28) وراثت آزادی و عدالت و بیداری نهضت محکوم تاریخ است و وراثت بردگی و بیداد و مذهب خواب نظام حاکم بر تاریخ(ص39) امام حسین مظهر شکست آدم است(ص47)... آنچه در این جزوه به چشم نمیخورد شخصیت امام حسین و آثار نهضت او است. مبنای جزوه بر این است که در جامعه طبقاتی همه تلاشها بیحاصل است انقلابیون تاریخ، وارث آدم یعنی انسان اشتراکی میباشند و قیامشان برای حق بوده. امام حسین این جزوه همان امام حسین مظلوم و محکوم روضهخوانها است که هیچ نقشی در تاریخ ندارد...[3] ب) نقد کتاب اسلام شناسی: شهید مطهری بر این کتاب نقدهای زیادی دارد که ما در اینجا به چند نمونه اشاره میکنیم: در صفحه 47 مسئله لقاءالله را منکر میشود و سیر انسان به سوی خدا را سیر به سوی مقصد میداند که هرگز به آن نمیرسد. صفحه 51 درباره انسان میگوید... خورنده میوه ممنوع بینایی... ؟؟؟ چهرة عشق (خود) عقل (شیطان) و عصیان (میوه ممنوع). اولاً به تبعیت از تورات میوه و ممنوع، بینایی معرفی شده است ثانیاً عقل مساوی با شیطان شناخته شده است و چون قبلاً گفته شده که انسان میان دو قطب است از لجن تا خدا و یا یک سرش شیطان است و یک سر خدا. معلوم میشود انسان بین عقل و خدا یکی را باید انتخاب کند این همان نظریه مسیحیت است در ضدیت عقل و دین. در صفحه 54 مدعی میشود که در دوره اشتراک اولیه دین هم نبود و از آنچه در صفحه 53 و 54 گفته معلوم میشود اصل پیدایش مذهب را همانطور که کمونیستها میگویند خدعهای میداند که مالکین آن را ابداع کردهاند.[4] ج) نقدی بر نظریه دکتر مبنی بر یکی بودن معجزه پیامبر(ص): آنچه بیشتر مورد اسناد قائلان به این نظریه است آیات 90 تا 93 سوره اسراء و 188 سوره اعراف است که میفرماید: گفتند ترا تصدیق نمیکنیم تا آنکه برای ما از زمین چشمهای بشکانی یا ترا باغی از خرما و انگور باشد... بگو منزه است پروردگارم آیا من جز بشر فرستادهای هستم. میگویند این آیات نشان میدهد که مشرکان از پیامبر معجزهای غیر از قرآن میخواستند و پیامبر امتناع میکرد. این نظریه گذشته از اینکه از نظر تاریخ و سنت و حدیث متواتر غیر قابل قبول است خلاف نص قرآن کریم است شق القمر در خود قرآن آمده است یا داستان معراج که در سوره اسرا آمده است از معجزات دیگر پیامبر(ص) است. در سوره مبارکة تحریم داستان در میان گذاشتن پیامبر رازی را با یکی از زنان خود و باز در میان گذاشتن آن زن آن راز را با زنی دیگر آمده است که رسول اکرم(ص) به آن زن گفت: چرا با دیگری گفتی و بعد رسول اکرم(ص) فرمودند: خدا مرا آگاه کرده این نیز معجزه است.[5] نتیجه بحث این است که استاد شهید مطهری اگر چه دکتر شریعتی را به عنوان متفکری مسلمان قبول داشت لکن بخاطر عدم آشنایی کامل دکتر با مبانی اسلام اشکالات و نقدهای جدّی بر او داشتند. د: اشکال دیگری که استاد مطهری به دکتر شریعتی میگیرد و نقدی بر آثار و سخنرانیهای او میداند، سخنان دکتر درباره روحانیت و علمای اسلام است که چرا نسبت جهل و حتی تحقیر نسبت به آنان روا میدارد مثلاً: استاد مطهری میگوید:در صفحه 5 کتاب اسلام شناسی در پناه نام ابوذر بوعلی را یک عالم متخصص ابن ایمان بی هدف بی خودآگاهی.... میخواند و خیال نمیکنم نظر خاص به توهین به بوعلی داشته باشد جز تحقیر علمای اسلامی... یا در صفحه 4 همان کتاب میگوید: علمای اسلام، عالم هستند ولی اسلام شناس نیست. و حال آنکه علمای اسلامی آنچه را میدانند از علوم اسلامی همان را میشناسند...[6] منابع دیگر 1. سیمای استاد در نگاه یاران، جاوید موسوی، تاریخ نشر 1477، تهران انتشارات صدرا. 2. امامت و رهبری، مرتضی مطهری، چاپ دوم انتشارات صدرا. 3. روزنامة رسالت، شمارة1570 تاریخ 1/4/70 محسن عمو شاهی (مقاله). 4. روزنامه اطلاعات، تاریخ 15/2/1370 هادی خسرو شاهی (مقاله) امام علی علیهالسلام فرمود: از برترین کارهای نیک، بخشندگی هنگام تنگدستی، راستگویی به هنگام خشم و گذشت به هنگام قدرت است[7] -------------------------------------------------------------------------------- [1] . گفت و گوی چهار جانبه، شهید مطهری و دکتر شریعتی و...، انتشارات صدرا چاپ اول. [2] . لعماتی از شیخ شهید، ص 38، چاپ اول، انتشارات صدرا. [3] . حماسه حسنی، ج 3، ص 310، چاپ سیزدهم،انتشارات صدرا. [4] . استاد مطهری و روشنفکران، ص 50، چاپ اول، انتشارات صدرا. [5] . وحی و نبوت، مرتضی مطهری، ص 65، چاپ سیزدهم، انتشارات صدرا. [6] . استاد مطهری و روشنفکران، ص 38 و 43. [7] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 20،ص 304.
آدمی در سیر تکامل معنوی و عقلانی خویش همواره به پرسشهایی در باب اعتقادات و باورهای موجود در میرسد که او را نسبت به آنچه تا حال بر آن بوده است دچار تردید میکند این لحظات از حساسیت بسیار برخوردارند و نقش تعیین کننده در آیندة زندگی خویش ایفا میکنند اگر این پرسشها به درستی کاویده و سپس پاسخ داده شود باورهایی صحیح، منطقی و مطمئن را در پی خواهد داشت. تشکر میکنیم از سوال کننده محترم که با این مرکز تماس گرفتید تا از این رهگذر به پرسشهای خویش دست پیدا کنید.
ما برای اینکه عقاید کسی را مورد بررسی قرار بدهیم و به مذهب، مسلک و نظریات او پیرامون مباحث مختلف آشنا بشویم ناچاریم به آثار و سخنرانیهای او مراجعه کنیم و به دیدگاههای او نسبت به مباحث مختلف آگاهی پیدا کنیم. مثلاً یکی از راههای مؤثر برای پی بردن به مقام علمی و معنوی انبیاء و اهل بیت علیهالسلام مراجعه به گفتار و احادیث و خطبههای آنان است ما با مراجعه به آثار آنان به دیدگاههای این بزرگواران نسبت به دنیا و چگونه زیستن و چگونه رفتار کردن و چگونه اندیشیدن و چگونه حرف زدن و... صدها و هزاران مطلب دیگر پیمیبریم.
اکنون برای اینکه به دیدگاه استاد مطهری در رابطه با عقاید دکتر شریعتی آگاهی پیدا کنیم به آثار، نوشتارها و سخنان استاد مطهری در اینباره مراجعه میکنیم.
در ابتدا باید به نکتهای اشاره کنم که هم استاد مطهری و هم دکتر شریعتی و عدهای دیگر از روحانیون و روشنفکران در یک رکاب و در کنار هم مشغول تبلیغ اسلام و دستاوردهای آن بودند لکن روش هر کدام با دیگری فرق داشت. مثلاً هر دو در حسینیه ارشاد سخنرانیها و میزگردهایی داشتهاند و اهداف واحدی را دنبال میکردند. برای صحت این مطلب میتوانید به بسیاری از سخنرانیها و جزوهایی که از حسینه ارشاد چاپ و تکثیر شده مراجعه کنید.[1]
اما با دقت و مطالعه آثار شهید مطهری و یادداشتهای وی درمییابیم که استاد شهید مطهری نقدهایی جدی بر برخی سخنان دکتر شریعتی دارند و آنها را کاملاً اشتباه میخواند البته این بدان معنا نیست استاد مطهری، دکتر را یک انسان منافق و معاند اسلام میداند بلکه اعتراض او به برخی از نظریاتی است که دکتر در مباحث دینی مطرح کرده است و شناخت کاملی نسبت به آن مباحث نداشته است لذا بعد از درگذشت دکتر شریعتی، شهید مطهری و مهندس بازرگان در ضمن اطلاعیهای در اینباره میگویند: اینجانبان که علاوه بر آشنایی به آثار و نوشتههای مشاره الیه، با شخص اوفی الجمله معاشرت داشتیم، و معتقدیم نسبتهایی از قبیل سنیگری و وهابیگری به او بی اساس است و او در هیچ یک از مسائل اصولی اسلام از توحید گرفته تا نبوت و معاد و عدل و... گرایش غیر اسلامی نداشته است. ولی نظر به اینکه تحصیلات عالیه فرهنگ او غربی بود و هنوز فرصت و مجال کافی نیافته بود در معارف اسلامی مطالعة وافی داشته باشد تا آنجا که گاهی از مسلمات قرآن و سنت و معارف و فقه اسلامی بی خبر ماند هر چند با کوشش زیاد به تدریج بر اطلاعات خود در این زمینه میافزود و در مسائل اسلامی حتی در مسائل اصولی دچار اشتباهات فراوان گردیده است که سکوت در برابر آنها ناروا و نوعی کتمان حقیقی است... و خود او اواخر عمر در اثر تذکرات متوالی افراد بیغرض و بالاتر رفتن سطح مطالعات خودش متوجه اشتباهات خود شد و به یکی از نزدیکانش وکالت تام برای اصلاح داد.[2]
ما در اینجا برای نمونه چند نقد استاد به دکتر را به طور اختصار ذکر میکنیم و خوانندة محترم میتواند به اصل کتابها مراجعه کند و بحث مفصل آن را مطالعه بکند.
الف: نقدی بر کتاب حسین و ارث آدم:
طبق این جزوه آغاز تاریخ بشر برابری است سپس نابرابری و حق و باطل معینی مالکیت آغاز میگردد... و نظام حاکم بر تاریخ همواره معین بوده است و آنچه غیر از این بوده نهضتهایی بوده محکوم، و قیامها و انقلابهایی بوده دلسوزانه و مزبوحانه و چون زیر بنا فاسد بوده از همه آن نهضتها که بوسیله ابراهیم ما و موسی ما و عیسی ما و محمد ما و علی ما صورت گرفته نتیجه معکوس گرفته شده است. آزادی بسطی بیدوام بوده(ص22) نوای امام حسین علیهالسلام خاموش اما بانگ گوسالههای سامری همیشه بلند است. (ص24) سرنوشت محتوم همه وارثان آدم اسارت و گرفتاری است(ص28) وراثت آزادی و عدالت و بیداری نهضت محکوم تاریخ است و وراثت بردگی و بیداد و مذهب خواب نظام حاکم بر تاریخ(ص39) امام حسین مظهر شکست آدم است(ص47)...
آنچه در این جزوه به چشم نمیخورد شخصیت امام حسین و آثار نهضت او است. مبنای جزوه بر این است که در جامعه طبقاتی همه تلاشها بیحاصل است انقلابیون تاریخ، وارث آدم یعنی انسان اشتراکی میباشند و قیامشان برای حق بوده. امام حسین این جزوه همان امام حسین مظلوم و محکوم روضهخوانها است که هیچ نقشی در تاریخ ندارد...[3]
ب) نقد کتاب اسلام شناسی: شهید مطهری بر این کتاب نقدهای زیادی دارد که ما در اینجا به چند نمونه اشاره میکنیم:
در صفحه 47 مسئله لقاءالله را منکر میشود و سیر انسان به سوی خدا را سیر به سوی مقصد میداند که هرگز به آن نمیرسد. صفحه 51 درباره انسان میگوید... خورنده میوه ممنوع بینایی... ؟؟؟ چهرة عشق (خود) عقل (شیطان) و عصیان (میوه ممنوع). اولاً به تبعیت از تورات میوه و ممنوع، بینایی معرفی شده است ثانیاً عقل مساوی با شیطان شناخته شده است و چون قبلاً گفته شده که انسان میان دو قطب است از لجن تا خدا و یا یک سرش شیطان است و یک سر خدا. معلوم میشود انسان بین عقل و خدا یکی را باید انتخاب کند این همان نظریه مسیحیت است در ضدیت عقل و دین.
در صفحه 54 مدعی میشود که در دوره اشتراک اولیه دین هم نبود و از آنچه در صفحه 53 و 54 گفته معلوم میشود اصل پیدایش مذهب را همانطور که کمونیستها میگویند خدعهای میداند که مالکین آن را ابداع کردهاند.[4]
ج) نقدی بر نظریه دکتر مبنی بر یکی بودن معجزه پیامبر(ص): آنچه بیشتر مورد اسناد قائلان به این نظریه است آیات 90 تا 93 سوره اسراء و 188 سوره اعراف است که میفرماید: گفتند ترا تصدیق نمیکنیم تا آنکه برای ما از زمین چشمهای بشکانی یا ترا باغی از خرما و انگور باشد...
بگو منزه است پروردگارم آیا من جز بشر فرستادهای هستم.
میگویند این آیات نشان میدهد که مشرکان از پیامبر معجزهای غیر از قرآن میخواستند و پیامبر امتناع میکرد. این نظریه گذشته از اینکه از نظر تاریخ و سنت و حدیث متواتر غیر قابل قبول است خلاف نص قرآن کریم است شق القمر در خود قرآن آمده است یا داستان معراج که در سوره اسرا آمده است از معجزات دیگر پیامبر(ص) است. در سوره مبارکة تحریم داستان در میان گذاشتن پیامبر رازی را با یکی از زنان خود و باز در میان گذاشتن آن زن آن راز را با زنی دیگر آمده است که رسول اکرم(ص) به آن زن گفت: چرا با دیگری گفتی و بعد رسول اکرم(ص) فرمودند: خدا مرا آگاه کرده این نیز معجزه است.[5]
نتیجه بحث این است که استاد شهید مطهری اگر چه دکتر شریعتی را به عنوان متفکری مسلمان قبول داشت لکن بخاطر عدم آشنایی کامل دکتر با مبانی اسلام اشکالات و نقدهای جدّی بر او داشتند.
د: اشکال دیگری که استاد مطهری به دکتر شریعتی میگیرد و نقدی بر آثار و سخنرانیهای او میداند، سخنان دکتر درباره روحانیت و علمای اسلام است که چرا نسبت جهل و حتی تحقیر نسبت به آنان روا میدارد مثلاً: استاد مطهری میگوید:در صفحه 5 کتاب اسلام شناسی در پناه نام ابوذر بوعلی را یک عالم متخصص ابن ایمان بی هدف بی خودآگاهی.... میخواند و خیال نمیکنم نظر خاص به توهین به بوعلی داشته باشد جز تحقیر علمای اسلامی... یا در صفحه 4 همان کتاب میگوید: علمای اسلام، عالم هستند ولی اسلام شناس نیست. و حال آنکه علمای اسلامی آنچه را میدانند از علوم اسلامی همان را میشناسند...[6]
منابع دیگر
1. سیمای استاد در نگاه یاران، جاوید موسوی، تاریخ نشر 1477، تهران انتشارات صدرا.
2. امامت و رهبری، مرتضی مطهری، چاپ دوم انتشارات صدرا.
3. روزنامة رسالت، شمارة1570 تاریخ 1/4/70 محسن عمو شاهی (مقاله).
4. روزنامه اطلاعات، تاریخ 15/2/1370 هادی خسرو شاهی (مقاله)
امام علی علیهالسلام فرمود:
از برترین کارهای نیک، بخشندگی هنگام تنگدستی، راستگویی به هنگام خشم و گذشت به هنگام قدرت است[7]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . گفت و گوی چهار جانبه، شهید مطهری و دکتر شریعتی و...، انتشارات صدرا چاپ اول.
[2] . لعماتی از شیخ شهید، ص 38، چاپ اول، انتشارات صدرا.
[3] . حماسه حسنی، ج 3، ص 310، چاپ سیزدهم،انتشارات صدرا.
[4] . استاد مطهری و روشنفکران، ص 50، چاپ اول، انتشارات صدرا.
[5] . وحی و نبوت، مرتضی مطهری، ص 65، چاپ سیزدهم، انتشارات صدرا.
[6] . استاد مطهری و روشنفکران، ص 38 و 43.
[7] . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 20،ص 304.
- [سایر] نامه شهید مطهری به امام درباره دکتر شریعتی اولین بار در سال 1370 منتشر شد. آیا این نامه قطعا نامه استاد است؟ آیا ممکن نیست افرادی منحرف آنرا به اسم استاد نوشته باشند؟(چون نقدهایی هم به این نامه وارد شده است) 2- در کل نظر استاد مطهری راجع به دکتر شریعتی چه بوده است؟
- [سایر] نظر استاد مطهری درباره امام علی(ع) چیست؟
- [سایر] کتاب های استاد مطهری را نام ببرید؟
- [سایر] انقلاب از دیدگاه شهید مطهری چگونه است؟
- [سایر] سیر مطالعاتی استاد مطهری چه ترتیبی دارد؟
- [سایر] مشخصات "حماسه مقدس" از دیدگاه شهید مطهری چیست؟
- [سایر] پرسش: در باره زندگی و شخصیت شهید مطهری توضیح دهید؟
- [سایر] شهید مطهری در مورد ولایت فقیه چه دیدگاهی دارند؟
- [سایر] تأثیر اسلام بر شکلگیری انقلاب ایران در اندیشهی استاد مطهری؟
- [سایر] دیدگاه استاد مطهری نسبت به ضرورت شناخت قرآن چیست؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] مساله 588 _مستحب است به امید این که مطلوب پروردگار باشد امور زیر را در دفن میت رعایت کنند: 1: قبر را به اندازه قامت انسان متوسط گود کنند. 2: میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد، مثل این که افراد خوب در آنجا دفن شده اند، یا مردم برای فاتحه بیشتر به آنجا می روند. 3: هنگام دفن، جنازه را در چند قدمی قبر بر زمین بگذارند و تا سه مرتبه، کم کم نزدیک ببرند و در مرتبه چهارم وارد قبر کنند. 4: اگر میت مرد است او را از طرف سر وارد قبر کنند و اگر زن است از طرف عرض بدن و به هنگام وارد کردن او پارچه ای روی قبر بگیرند. 5: جنازه را با آرامی از تابوت بردارند و با آرامی وارد قبر کنند، و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند. 6: قبر لحد داشته باشد، یعنی آن راطوری بسازند که خاک روی بدن میت نریزد،به این ترتیب که قسمت پایین قبررا باریکتر کنند و بعد از گذاشتن میت در قبر، بالای آن خشت یا آجر بچینند و یا طرف قبله قبر را کمی از پایین توسعه دهند به اندازه ای که میت در آن قرار بگیرد. 7: پشت سر میت مقداری خاک یا خشت بگذارند که وقتی او را به طرف راست می خوابانند به عقب برنگردد. 8: بعد از گذاشتن در قبر، گره کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او قرار دهند. 9: کسی که میت را در قبر می گذارد با طهارت و سربرهنه و پا برهنه باشد و غیر از خویشان میت، با پشت دست خاک بر قبر بریزند و بگویند: (انا لله و انا الیْه راجعون) و اگر میت زن است کسی که با او محرم است او را در قبر بگذارد و اگر محرم نباشد خویشانش او را در قبر بگذارند. 10: پیش از آن که (لحد) را بپوشانند دست راست به شانه میت بزنند و او را حرکت دهند و سه مرتبه بگویند:اسْمعْ افْهمْ یا فلان ابْن فلان (و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را ببرند) مثلاً سه مرتبه بگویند: (اسْمعْ افْهمْ یا محمد بْن علی) سپس به ترتیب زیر او را به عقاید حقه اسلامی تلقین دهند و بگویند:(هلْ انْت علی الْعهْد الذی فارقْتنا علیْه منْ شهادة انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له و ان محمداً صلی الله علیْه و آله عبْده و رسوله و سید النبیین و خاتم الْمرْسلین و ان علیاً امیر الْمؤمنین و سید الْوصیین و امامٌ افْترض الله طاعته علی الْعالمین، و ان الْحسن والْحسیْن و علی بْن الْحسیْن و محمد بْن علیٍ و جعْفر بْن محمد و موسی بْن جعْفر و علی بْن موسی و محمد بْن علیٍ و علی بْن محمد و الْحسن بْن علیٍ و الْقائم الحجة الْمهْدی صلوات الله علیْهمْ ائمة الْمؤمنین و حجج الله علی الْخلْق اجْمعین، و ائمتک ائمة هدیً ابْرارٌ یا فلان بْن فلان (و به جای فلان بن فلان، اسم میت و پدرش را بگویند) و بعد بگویند: اذا اتاک الْملکان الْمقربان رسولیْن منْ عنْد الله تبارک و تعالی و سئلاک عنْ ربک و عنْ نبیک و عنْ دینک و عنْ کتابک و عنْ قبْلتک و عنْ ائمتک فلاْ تخفْ و لا تحْزنْ و قلْ فی جوابهما: الله ربی و محمدٌ صلی الله علیْه و آله نبیی و الاْسْلام دینی و الْقرآن کتابی و الْکعْبة قبْلتی و امیرالْمؤمنین علی بْن ابی طالب امامی و الْحسن بْن علیٍ الْمجْتبی امامی و الْحسیْن بْن علیٍ الشهید بکرْبلاء امامی و علیٌ زیْن الْعابدین امامی و محمدٌ الْباقر امامی و جعْفرٌ الصادق امامی و موسی الْکاظم امامی و علیٌ الرضا امامی و محمدٌ الْجواد امامی و علیٌ الْهادی امامی و الْحسن الْعسْکری امامی و الْحجة الْمنْتظر امامی هؤلآء صلوات الله علیْهمْ اجْمعین ائمتی و سادتی و قادتی و شفعائی، بهمْ اتولی و منْ اعْدآئهمْ اتبرء فی الدنْیا و الاْخرة، ثم اعْلم یا فلان بْن فلان (و به جای فلان بن فلان، اسم میت و پدرش را بگویند) بعد بگویند: إن الله تبارک و تعالی نعْم الرب و ان محمداً صلی الله علیْه و آله نعْم الرسول و ان علی بْن ابیطالب و اوْلاده الْمعْصومین الاْئمة الإثْنی عشر نعْم الاْئمة و أن ما جاء به محمدٌ صلی الله علیْه و آله حقٌ و أن الْموْت حقٌ و سؤال منْکر و نکیر فی الْقبْر حقٌ و الْبعْث حقٌ و النشور حقٌ و الصراط حقٌ و الْمیزان حقٌ و تطایر الْکتب حقٌ و أن الْجنة حقٌ و النار حقٌ و أن الساعة آتیةٌ لا ریْب فیها و أن الله یبْعث منْ فی الْقبور. پس بگویند: افهمْت یا فلان (و به جای فلان اسم میت را بگوید) پس از آن بگویند: ثبتک الله بالْقوْل الثابت و هداک الله الی صراط مسْتقیم عرف الله بیْنک و بیْن اولیائک فی مسْتقرٍ منْ رحْمته. پس بگویند: اللهم جاف الاْرْض عنْ جنْبیْه و اصْعدْ بروحه الیْک و لقه منْک برْهاناً اللهم عفْوک عفْوک). 11: قبر را به صورت مربع مستطیل بسازند به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند و نشانه ای روی آن بگذارند که شناخته شود و روی قبر آب بپاشند و بعد از پاشیدن آب، کسانی که حاضرند دستها را بر قبر گذارند انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند و هفت مرتبه سوره (إنا انزلناه) بخوانند وبرای میت طلب آمرزش کنند. 12: :این دعا را بعد از آن بخوانند: (اللهم جاف الاْرْض عنْ جنْبیه و اصْعدْ الیْک روحه و لقه منْک رضْواناً و اسْکنْ قبْره منْ رحْمتک ما تغْنیه به عنْ رحْمة منْ سواک). و سزاوار است چنانچه میت زن باشد ضمیرها و اسماء را به صورت مؤنث ذکر کند.
- [آیت الله سیستانی] کسی که وضو میگیرد مستحب است موقعی که نگاهش به آب میافتد بگوید : (بسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ وَالحَمْدُ للّهِ الَّذِی جَعَلَ الماءَ طَهُوراً وَلَمْ یَجْعَلْهُ نَجِساً). و موقعی که پیش از وضو دست خود را میشوید بگوید : (بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ ، اللّهُمَّ اجعَلْنِی مِنَ التَوّابِینَ ، وَاجْعَلْنِی مِنَ المُتَطَهّرِینَ) . و در وقت مضمضه کردن بگوید : (اللّهُمَّ لَقّنِی حُجَّتِی یَوْمَ اَلْقاکَ ، وَاَطْلِقْ لِسانِی بِذِکْرِکَ)) . و در وقت استنشاق ، یعنی آب در بینی کردن بگوید : (اللّهُمَّ لا تُحَرِّمْ عَلَیَّ رِیحَ الجَنَّةِ ، وَاجَعَلْنِی مِمَّنْ یَشُمُّ رِیحَها وَرَوْحَها وَطِیبَها) . و موقع شستن رو بگوید : (اللّهُمَّ بَیّضْ وَجْهِی یَوْمَ تَسْوَدُّ فِیهِ الوُجُوُه ، وَلا تُسَوّدْ وَجْهِی یَوْمَ تَبْیَضُّ الوُجُوهُ) . و موقع شستن دست راست بگوید : (اللَّهُمَّ اَعْطِنِی کِتابِی بَیَمِینِی ، وَالخُلْدَ فِی الجِنانِ بِیَسارِی ، وَحاسِبْنِی حِساباً یَسِیراً) . و موقع شستن دست چپ بگوید : (اللّهُمَّ لا تُعْطِنِی کِتابِی بِشِمالِی ، وَلا مِنْ وَراءِ ظَهْرِی ، وَلا تَجْعَلْها مَغْلُولَةً إلی عُنُقِی ، وَاَعُوذُ بِکَ مِنْ مُقَطِّعاتِ النّیرانِ) . و موقعی که سر را مسح میکند بگوید : (اللّهُمَّ غَشِّنِی بِرَحْمَتِکَ وَبَرَکاتِکَ وَعَفْوِکَ) . و در وقت مسح پا بگوید : (اللّهُمَّ ثَبّتْنِی عَلَی الصّراطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الاَقْدامُ ، وَاجْعَلْ سَعْیی فی ما یُرْضِیکَ عَنّی ، یا ذَا الجَلالِ وَالاِکْرامِ) . شرائط صحّت وضو شرائط صحیح بودن وضو چند چیز است : شرط اول : آنکه آب وضو پاک باشد ، و بنابر قولی نباید آلوده باشد به آنچه انسان از آن متنفر است ، مانند بول حیوانات حلال گوشت ، و مردار پاک ، و چرک زخم هر چند شرعاً پاک باشد ، و این قول موافق احتیاط است . شرط دوم : آنکه مطلق باشد .
- [آیت الله اردبیلی] در روایات اسلامی نسبت به (وفای به عهد و قراردادها) سفارش اکید شده است؛ از جمله در نهج البلاغه آمده است که حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام خطاب به مالک اشتر رحمهالله فرمودند: (.. و اگر با دشمنت پیمان نهادی و در ذمه خود او را امان دادی، به عهد خویش وفا کن و آنچه را بر ذمه داری ادا و خود را چون سپری برابر پیمانت بر پا، چه مردم بر هیچ چیز از واجبهای خدا چون بزرگ شمردن وفای به عهد سخت همداستان نباشند با همه هواهای گونهگون که دارند و رأیهای مخالف یکدیگر که در میان آرند.)(1) بنابر این کلّیّه تعهدات و قراردادهای منعقد شده بین اشخاص و حتّی بین دولتها یا میان آنها و اشخاص باید محترم شمرده شود و نقض یکطرفه آنها بدون مجوز شرعی و نیز اعمال مکر و خدعه جایز نیست. همچنین کلّیّه تعهدات دولت اسلامی با دولتهای کافر غیر حربی که در جهت مصلحت اسلام و مسلمانان منعقد شده باشد، محترم خواهد بود؛ ولی اگر قرارداد یا تعهدی بر اساس مکر و خدعه و =============================================================================== 1 نهجالبلاغه، ترجمه دکتر شهیدی، نامه 53،ص338 و 339. استعمارِ کشور اسلامی از سوی دولت استعمارگر تحمیل شده باشد، عمل به آن تعهد و قرارداد لازم نیست، بلکه در مواردی لغو آن واجب میباشد.