در صورت امکان نظرات و دیدگاه های شهید مطهری(ره) را در مورد ولایت فقیه بیان کنید. از دیدگاه شهید مطهری در عصر غیبت نیز فقیهان واجد شرایط از سوی امام معصوم به ولایت نصب شده و نایبان آنان بشمار میروند . اما یک تفاوت مهم میان عصر حضور و عصر غیبت وجود دارد که استاد شهید با عنایت به نیازهای زمان، بدان توجه کرده است. از آنجا که ایشان به نیازها و مقتضیات زمان توجهّی ویژه داشت، تلاش میکرد که آموزههای دینی با نیازهای زمان در تعارض قرار نگیرد. از این رو معتقد بودند که در عصر غیبت که حاکمیت به عنوان (فقیه جامع شرایط) واگذار شده، مردم مصادیق این عنوان را شناسایی کرده و از میان آنان یک نفر را انتخاب میکنند؛ بدین ترتیب آموزههای دینی با نیاز روز جامعه در تعیین سرنوشت خود همنشین شده و نظامی با هویت و اصالت دینی و برخاسته از خواست و اراده مردم مؤمن شکل میگیرد. چنانکه در تفسیر فرمان امام به نخست وزیر دولت موقت که مرقوم فرموده بودند: (به موجب حق شرعی (ولایت فقیه) و به موجب رأی اعتمادی که از طرف اکثریت قاطع ملت به من ابراز شده، رییس دولت را تعیین میکنم)، مینویسند: (ولایت فقیه، یک ولایت ایدئولوژیکی است و اساساً فقیه را خود مردم انتخاب میکنند و این امر عین دموکراسی است. اگر انتخاب فقیه انتصابی بود و هر فقیهی فقیه بعد از خود را تعیین میکرد، جا داشت که بگوییم این امر خلاف دموکراسی است.) همچنین در موضوع ولایت فقیه شهید مطهری مسأله نظارت را مطرح می نمایند؛ البته این مساله باآنچه امروزه تحت عنوان ( نظارت فقیه ) توسط برخی از افراد یا جریانات سیاسی مطرح می شود، تفاوت اساسی دارد .امروزه معمولاً کلمه ( نظارت ) شهید مطهری با حفظ مساله ولایت ، این نکته را روشن می کند که ولی فقیه مانند رییس جمهور یانخست وزیر رییس دولت نیست ؛ بلکه به عنوان یک ایدئولوگ از بالاجریانات را هدایت و کنترل می کند و بر آنها نظارت دارد : (ولایت فقیه به این معنا نیست که فقیه خود در راس دولت قرار بگیرد و عملا حکومت کند .نقش فقیه دریک کشور اسلامی ؛ یعنی ، کشوری که در آن مردم ، اسلام را به عنوان یک ایدیولوژی پذیرفته و به آن ملتزم و متعهد هستند، نقش یک ایدیولوگ است ،نه نقش یک حاکم . وظیفه ایدیولوگ این است که بر اجرای درست و صحیحایدیولوژی نظارت داشته باشد .او صلاحیت مجری قانون و کسی را که می خواهد رییس دولت بشود و کارها را در کادر ایدیولوژی اسلام به انجام برساند، مورد نظارت و بررسی قرار دهد). سپس به فرمان حضرت امام ومبنی بر نخست وزیری بازرگان اشاره می نماید.( پیرامون انقلاب اسلامی ، ص 85 ، به نقل از سایت تبیان ) در یک جمع بندی می توان پیرامون دیدگاه شهید مطهری درباره ولایت فقیه به موارد ذیل اشاره نمود : 1) استاد مطهری بر خلاف سکولارها، مدافع نظریه دو ساحتی بودن دین اسلام است؛ به این معنی که معتقد است علاوه بر مسائل اخروی، مسائل دنیوی نیز مورد توجه اسلام بوده است؛ 2) استاد مطهری برای حکومت اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه دو رکن قائل است: رکن الهی و رکن مردمی. 3) استاد مطهری در اثبات ولایت فقیه از ادله عقلی و نقلی بهره برده است؛ 4) استاد مطهری میان نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه و دموکراسی ناسازگاری نمی بیند. جهت آگاهی و مطالعه بیشتر ر.ک : 1. کتاب اندیشه سیاسی آیت الله مطهری ، نجف لک زایی ، قم : بوستان کتاب . 2 . امامت و رهبری، مرتضی مطهری ، تهران : انتشارات صدرا، 1366. 3 . پیرامون جمهوری اسلامی، مرتضی مطهری ، تهران : انتشارات صدرا، 1374. 4 . پیرامون انقلاب اسلامی، مرتضی مطهری ، تهران : انتشارات صدرا. 5 . مدیریّت و رهبری در اسلام، مرتضی مطهری ، مجموعه آثار، ج 3، 6 . مردمسالاری دینی از دیدگاه شهید مطهری ، احمد حیدری ، فصلنامه حکومت اسلامی ، ش 31 . 7. رهبری در فرهنگ اسلامی از دیدگاه شهید مطهری ، سید صمصام الدین قوامی ، فصلنامه حکومت اسلامی ، ش 31 . 8 . ماهیت حکومت اسلامی ، سید جواد ورعی ، فصلنامه حکومت اسلامی ، ش 31 . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 20/100100149)
در صورت امکان نظرات و دیدگاه های شهید مطهری(ره) را در مورد ولایت فقیه بیان کنید.
از دیدگاه شهید مطهری در عصر غیبت نیز فقیهان واجد شرایط از سوی امام معصوم به ولایت نصب شده و نایبان آنان بشمار میروند . اما یک تفاوت مهم میان عصر حضور و عصر غیبت وجود دارد که استاد شهید با عنایت به نیازهای زمان، بدان توجه کرده است. از آنجا که ایشان به نیازها و مقتضیات زمان توجهّی ویژه داشت، تلاش میکرد که آموزههای دینی با نیازهای زمان در تعارض قرار نگیرد. از این رو معتقد بودند که در عصر غیبت که حاکمیت به عنوان (فقیه جامع شرایط) واگذار شده، مردم مصادیق این عنوان را شناسایی کرده و از میان آنان یک نفر را انتخاب میکنند؛ بدین ترتیب آموزههای دینی با نیاز روز جامعه در تعیین سرنوشت خود همنشین شده و نظامی با هویت و اصالت دینی و برخاسته از خواست و اراده مردم مؤمن شکل میگیرد. چنانکه در تفسیر فرمان امام به نخست وزیر دولت موقت که مرقوم فرموده بودند: (به موجب حق شرعی (ولایت فقیه) و به موجب رأی اعتمادی که از طرف اکثریت قاطع ملت به من ابراز شده، رییس دولت را تعیین میکنم)، مینویسند: (ولایت فقیه، یک ولایت ایدئولوژیکی است و اساساً فقیه را خود مردم انتخاب میکنند و این امر عین دموکراسی است. اگر انتخاب فقیه انتصابی بود و هر فقیهی فقیه بعد از خود را تعیین میکرد، جا داشت که بگوییم این امر خلاف دموکراسی است.)
همچنین در موضوع ولایت فقیه شهید مطهری مسأله نظارت را مطرح می نمایند؛ البته این مساله باآنچه امروزه تحت عنوان ( نظارت فقیه ) توسط برخی از افراد یا جریانات سیاسی مطرح می شود، تفاوت اساسی دارد .امروزه معمولاً کلمه ( نظارت ) شهید مطهری با حفظ مساله ولایت ، این نکته را روشن می کند که ولی فقیه مانند رییس جمهور یانخست وزیر رییس دولت نیست ؛ بلکه به عنوان یک ایدئولوگ از بالاجریانات را هدایت و کنترل می کند و بر آنها نظارت دارد : (ولایت فقیه به این معنا نیست که فقیه خود در راس دولت قرار بگیرد و عملا حکومت کند .نقش فقیه دریک کشور اسلامی ؛ یعنی ، کشوری که در آن مردم ، اسلام را به عنوان یک ایدیولوژی پذیرفته و به آن ملتزم و متعهد هستند، نقش یک ایدیولوگ است ،نه نقش یک حاکم . وظیفه ایدیولوگ این است که بر اجرای درست و صحیحایدیولوژی نظارت داشته باشد .او صلاحیت مجری قانون و کسی را که می خواهد رییس دولت بشود و کارها را در کادر ایدیولوژی اسلام به انجام برساند، مورد نظارت و بررسی قرار دهد). سپس به فرمان حضرت امام ومبنی بر نخست وزیری بازرگان اشاره می نماید.( پیرامون انقلاب اسلامی ، ص 85 ، به نقل از سایت تبیان )
در یک جمع بندی می توان پیرامون دیدگاه شهید مطهری درباره ولایت فقیه به موارد ذیل اشاره نمود :
1) استاد مطهری بر خلاف سکولارها، مدافع نظریه دو ساحتی بودن دین اسلام است؛ به این معنی که معتقد است علاوه بر مسائل اخروی، مسائل دنیوی نیز مورد توجه اسلام بوده است؛
2) استاد مطهری برای حکومت اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه دو رکن قائل است: رکن الهی و رکن مردمی.
3) استاد مطهری در اثبات ولایت فقیه از ادله عقلی و نقلی بهره برده است؛
4) استاد مطهری میان نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه و دموکراسی ناسازگاری نمی بیند.
جهت آگاهی و مطالعه بیشتر ر.ک :
1. کتاب اندیشه سیاسی آیت الله مطهری ، نجف لک زایی ، قم : بوستان کتاب .
2 . امامت و رهبری، مرتضی مطهری ، تهران : انتشارات صدرا، 1366.
3 . پیرامون جمهوری اسلامی، مرتضی مطهری ، تهران : انتشارات صدرا، 1374.
4 . پیرامون انقلاب اسلامی، مرتضی مطهری ، تهران : انتشارات صدرا.
5 . مدیریّت و رهبری در اسلام، مرتضی مطهری ، مجموعه آثار، ج 3،
6 . مردمسالاری دینی از دیدگاه شهید مطهری ، احمد حیدری ، فصلنامه حکومت اسلامی ، ش 31 .
7. رهبری در فرهنگ اسلامی از دیدگاه شهید مطهری ، سید صمصام الدین قوامی ، فصلنامه حکومت اسلامی ، ش 31 .
8 . ماهیت حکومت اسلامی ، سید جواد ورعی ، فصلنامه حکومت اسلامی ، ش 31 . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 20/100100149)
- [سایر] شهید مطهری چه دیدگاهی را نسبت به ضرورت شناخت قرآن دارد؟
- [سایر] شهید مطهری در مورد متعه یا همان ازدواج موقت چه دیدگاهی دارند؟
- [سایر] نظر شهید مطهری در مورد نظارت فقیه چه بوده است؟
- [سایر] آیا شیخ انصاری مخالف ولایت فقیه بودند؟
- [سایر] آیت الله خویی در مورد ولایت فقیه چه دیدگاهی دارند؟
- [سایر] اهل سنت چه دیدگاهی نسبت به ولایت فقیه دارند؟
- [سایر] نظر شهیدان بهشتی و مطهری در مورد ولایت فقیه را با بیان سند بفرمایید؟
- [سایر] کتاب های استاد مطهری را نام ببرید؟
- [سایر] چرا شهید مطهری در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی میفرماید: نقش فقیه در یک کشور اسلامی نقش ایدئولوک است نه یک نقش یک حاکم.
- [سایر] انقلاب از دیدگاه شهید مطهری چگونه است؟
- [آیت الله مظاهری] به دست آوردن فتوای مجتهد سه راه دارد: اوّل: شنیدن از خود مجتهد. دوّم: شنیدن از کسی که مورد اطمینان است. سوّم: دیدن در رساله مجتهد.
- [آیت الله جوادی آملی] .تقلید مجتهد متوفّا در ابتدا جایز نیست؛ ولی بقای بر تقلید میت, اشکال ندارد و بقای بر تقلید مجتهد میت باید به فتوای مجتهد مطلق زنده باشد; خواه فرد به آن عمل کرده باشد یا نه. اگر مجتهد متوفّا اعلم باشد، بقای بر تقلید او احتیاطاً واجب است و اگر مجتهد زنده اعلم باشد، عدول از مجتهد متوفا به مرجع زنده, واجب است.
- [آیت الله اردبیلی] بنابر احتیاط عدول از مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر جایز نیست، مگر این که مجتهد دوم اعلم باشد که در این صورت عدول واجب است.
- [آیت الله اردبیلی] تقلید از میّت ابتداءً جایز نیست ولی باقی ماندن بر تقلید میّت چنانچه مجتهد میّت اعلم از مجتهد زنده باشد، واجب است. و در صورت تساوی مجتهد زنده و میت در علم، بین بقاء بر تقلید میت و رجوع به زنده مخیر است؛ گرچه رجوع به مجتهد زنده بهتر و مطابق با احتیاط است. و چنانچه مجتهد زنده اعلم از مجتهد میّت باشد، رجوع به مجتهد زنده واجب است و بقاء بر تقلید میّت جایز نیست. و باید بقاء بر تقلید میّت به فتوای مجتهد زنده باشد. و اگر کسی در هنگام عمل التزام و تصمیم به عمل به فتوای مجتهد داشته است، برای بقاء در آن مسأله کافی است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان نمیتواند برخی از مسائل را از یک مجتهد و برخی دیگر را از مجتهد دیگر تقلید کند، ولی اگر یکی از مجتهدین در یک باب از احکام - مثلاً در باب نماز - از دیگران اعلم باشد و مجتهد دیگر در باب دیگر - مثلاً روزه - اعلم باشد، باید در احکام نماز از مجتهد اول و در احکام روزه از مجتهد دوم تقلید کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] حقیقت تقلید در احکام، استنادعملی به دستور مجتهد است، یعنی انجام اعمال خود را موکول به دستور مجتهد کند.
- [آیت الله مظاهری] مجتهد و اعلم را از سه راه میتوان شناخت: اوّل: خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوّم: یک نفر عالم ثقه که میتواند مجتهد و اعلم را تشخیص دهد مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کند. سوّم: عدّهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد و اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
- [آیت الله اردبیلی] در صورتی که رأی مجتهد تغییر کند، مقلد نمیتواند بر رأی قبلی مجتهد باقی بماند، و اگر شک کند که رأی مجتهد تغییر کرده است یا نه، میتواند تا مشخص شدن آن بر رأی قبلی باقی بماند.
- [آیت الله بهجت] بعید نیست مستحب بودن اقرار به ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام در اذان مستحبی، در صورتی که به نیت مطلوب بودن گفته شود، به عبارات مختلفی که در (نهایه) و (فقیه) و (احتجاج) نقل شده است که (اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) و یا (عَلِیٌ اَمیرُ المُؤمِنین) و یا به عبارت (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) باشد، و اما اقرار به ولایت اگرچه در غیر اذان باشد خوب است، پس احتیاج به دلیل مخصوص ندارد؛ و کاملترین عبارتی که در اینجا گفته میشود آن است که اقرار به خلیفه بودن یا وصی بودن حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام و ائمه طاهرین علیهمالسلام در آن باشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] به دست آوردن فتوا یعنی دستور مجتهد چهار راه دارد: اول: شنیدن از خود مجتهد. دوم: شنیدن از دو نفر عادل که فتوای مجتهد را نقل کنند. سوم: شنیدن از کسیکه انسان به گفته او اطمینان دارد. چهارم: دیدن در رساله مجتهد، در صورتیکه انسانبه درستی آن رساله اطمینان داشته باشد.