مذمت‌های زنان در نهج‌البلاغه، چگونه با مقام شامخ همسر امیرالمؤمنین قابل جمع است؟
در )نهج‌البلاغه( در مورد زنان مطالبی نقل شده که از طرفی مستمسک عده‌ای قرار گرفته است که به استناد آن، زنان را تحقیر کنند و آن‌ها را پست‌تر از مردان به شمار آورند) از طرف دیگر، برای کسانی که چنین تحقیرهایی را نسبت به زنان نمی‌پذیرند، ایجاد شبهه کرده است که آیا: واقعا از نظر اسلام زنان پست‌تر از مردانند؟ اما اگر کسی نظر عمیق و دقیقی داشته باشد، درک می‌کند که: اولا: در اسلام به لحاظ رتبه و مقام معنوی و انسانی، هیچ امتیاز و تفاوتی بین زن و مرد نیست؛ ثانیا: اسلام در عین توجه به انسانیت زن )که موجب برابری وی با مرد می‌شود(، به زن بودن زن )که موجب تفاوت‌های وی با مردان می‌شود( نیز توجه کرده است) همین توجه دو جانبه است که اسلام را دین کاملی ساخته است؛ یعنی نه زن بودنش را فدای انسان بودنش کرده و نه انسان بودنش را فدای زن بودنش کرده است ( مباحث مربوط به تفاوت‌های زن و مرد ان شاء الله تعالی در چهارمین بخش از سلسله کتاب‌های حاضر خواهد آمد) علاوه بر آن، اکنون دو کتاب ذی قیمت درباره‌ی نظر اسلام در مورد زنان وجود دارد که می‌تواند حلال بسیاری از معضلات در این زمینه باشد) یکی کتاب نظام حقوق زن در اسلام، نوشته‌ی )استاد مطهری(؛ و دیگری کتاب زن در آینه‌ی جلال و جمال، نوشته‌ی )استاد جوادی آملی() پس از معلوم شدن این مطلب، سراغ مضامینی در )نهج‌البلاغه( می‌رویم که مورد سوء استفاده قرار گرفته است) این مضامین را می‌توان در دو دسته‌ی کلی گردآوری کرد: 1) برخی عبارت‌ها هستند که واقعا مذمتی در آن‌ها مطرح است) از همه معروف‌تر، این جملات حضرت می‌باشد که: )معاشر الناس، ان النساء نواقص الایمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول، فأما نقصان ایمانهن فقعودهن عن الصلاة و الصیام فی ایام حیضهن و)))( ( نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 80: ای مردم! ایمان زنان ناتمام است؛ بهره‌ی آنان ناتمام؛ خرد ایشان ناتمام) نشانه‌ی ناتمامی ایمان، معذور بودنشان از نماز و روزه است - به هنگام عادتشان - و)استاد جوادی آملی درباره‌ی این گونه عبارات توضیح می‌دهد: )گاهی حادثه و یا موضوعی در اثر یک سلسله عوامل تاریخی، زمان، مکان، افراد، شرایط و علل و اسباب آن، ستایش یا نکوهش می‌شود) معنای ستایش یا نکوهش بعضی از حوادث و یا امور جنبی یک حادثه، این نیست که طبیعت آن شی قابل ستایش یا مستحق نکوهش می‌باشد؛ بلکه آن زمینه‌ی خاص سبب این ستایش یا نکوهش شده است) مثلا اگر از قبیله‌ای ستایش به عمل آمده است، احتمال دارد در اثر آن باشد که مردان خوبی در آن عصر از این قبیله برخاسته‌اند) شاید در فاصله‌ای کم ورق برگردد و افراد دیگری از آن قبیله برخیزند که مورد نکوهش واقع شوند) بخشی از نکوهش‌های نهج‌البلاغه درباره‌ی زن، ظاهرا به جریان جنگ جمل برمی‌گردد؛ همان گونه که از بصره نیز در این زمینه نکوهش شده است؛ با این که بصره رجال علمی فراوانی تربیت کرده است) این تحلیل در اصل موضوع زن، به ویژه در این مورد خاص قابل دقت است) اصولا قرآن کریم درباره‌ی زنان پیامبر )ص( اصراری دارد که نشانه‌ی پیش‌بینی وحی از یک حادثه‌ی تلخ تاریخی است، لذا قرآن با اصرار به زنان پیامبر )ص( می‌فرماید: و قرن فی بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی ( احزاب 33/33: در خانه‌هایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینت‌های خود را آشکار مکنید) اما با وجود این هشدارها، جنگ جمل رخ داد و همه‌ی مورخان شیعه و سنی نقل کرده‌اند که عایشه بود که جنگ جمل را به راه انداخت و محرک، او بوده است) آن مقطع یک سلسله نکوهش‌هایی داشت) حضرت علی )ع( پس از این جنگ، اهل بصره را به خاطر این اقدامشان مذمت می‌کند و می‌فرماید: )کنتم جند المرأة و أتباع البهیمه)( ( نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 14) شما سربازان یک زن و پیروان یک حیوان )شتر( شدید) در ادامه‌ی این خطبه، سرزمین بصره را نیز مورد نکوهش قرار می‌دهد که: )موقعیت جغرافیایی سرزمین شما بد است) از آسمان دور و به آب نزدیک است و))) ( همان، )بلادکم انتن بلاد الله تربة: أقربها من الماء و أبعدها من السماء) پیروان شتر را مذمت کردن و نزدیک به آب بودن، نه برای آن است که شتر بد است و یا در ساحل دریا قرار گرفتن بد است؛ بلکه برای آن است که راکب و ساکن آن، در این صحنه بد رفتار کرده است؛ وگرنه وجود مبارک پیامبر اکرم )ص( نیز شتر سوار شد و در جریان مهاجرت که وارد مدینه شد، فرمود: این شتر مأموریت خدایی دارد و هر جا که خود شتر ایستاد، من پیاده می‌شوم) ( بحارالأنوار، ج 19، ص 108: خلوا سبیلها فانها مأمورة) پس به دنبال شتر رفتن، به خودی خود نه مدح دارد و نه مذمت؛ بلکه باید دید راکبش چه کسی است)( ( )جوادی آملی(، زن در آینه جمال و جلال، ص 367 - 374 )با تلخیص فراوان() توجه شود که در این خطبه به نظر می‌رسد که استدلال‌هایی برای نقصان عقل و ایمان و حظ و بهره‌ی زنان آورده شده است) )استاد جوادی آملی( در همین کتاب نشان می‌دهد که این استدلال‌ها نیز استدلال عام نیستند) مثلا همین که استدلال شده است: دلیل نقصان ایمانشان، مثلا، نماز نخواندن در ایام حیض است) این باز در مورد آن شخص خاص صادق است؛ وگرنه در احادیث هست که اگر زنی در ایام حیض و در هنگام وقت نماز رو به قبله بنشیند و ذکر خدا بگوید، ثواب نماز برایش نوشته می‌شود) چنین زنی ثوابش معادل ثواب مردی است که نماز خوانده است؛ لذا هیچ نقصانی نسبت به او ندارد) همین طور است سایر استدلال‌های ارائه شده) این نکوهش‌ها در مورد زنان نیز از این سنخ است؛ یعنی در مورد آن زن خاص و کسانی است که دنبال وی به راه افتادند و در جامعه‌ی اسلامی آشوب به پا کردند)2) دسته‌ی دیگری که به ظاهر مذمت زنان است، در واقع مذمت زن پرستی و هوس بازی است و نه مذمت خود زنان) استاد جوادی آملی در این زمینه می‌فرماید: )به عنوان نمونه، حضرت امیرالمؤمنین )ع( می‌فرماید: )المرأة عقرب حلوة اللبسة)( ( نهج‌البلاغه، کلمات قصار، شماره‌ی 61: زن مثل عقرب است که نیش آن شیرین است) باید توجه داشت که این گونه روایات، هشداری به مرد است تا فریب شهوت را نخورد) نیش عقرب مثل نیش زنبور یا سوزن نیست، بلکه اگر انسان نداند عقرب است، از نیش آن احساس لذت و شیرینی می‌کند؛ اما عاقبتش تلخ است) این سخن برای آن نیست که بگوید: زن عقرب است؛ بلکه می‌فرماید: خود را به وسیله‌ی نگاه به نامحرم به آتش ندهید) دیدن نامحرم شیرین است، اما این گناه، باطنش عقرب است) چه این که اگر زنی به دام مرد بیفتد، آن مرد پرستی، عقرب می‌شود و بین زن و مرد فرقی نیست) منتها چون جاذبه از آن سو بیش‌تر است، حضرت به آن اشاره کرده است) همین تعبیر درباره‌ی دنیا هم ذکر شده است که: )فانما مثل الدنیا مثل الحیه، لین مسها قاتل سمها( ( همان، نامه‌ی 68: دنیا مثل ماری است که پوستش نرم و زهرش کشنده است) این روایت نیز مذمت دنیا نیست؛ مذمت دنیا پرستی است، زیرا درباره‌ی خود دنیا در همین نهج‌البلاغه آمده است: ان الدنیا))) مسجد أحباء الله و مصلی ملائکة الله و مهبط وحی الله، و متجر اولیاء الله ( همان، کلمات قصار، شماره‌ی 131: همانا دنیا))) مسجد دوستان خدا، مصلای ملائکه‌ی خدا، محل هبوط وحی الهی و بازار اولیای خداست) پس، نه آن جمله مذمت دنیاست و نه آن دیگری مذمت زن است)( ( جوادی آملی، زن در آینه جمال و جلال، صص 374 - 377) با تلخیص)
عنوان سوال:

مذمت‌های زنان در نهج‌البلاغه، چگونه با مقام شامخ همسر امیرالمؤمنین قابل جمع است؟


پاسخ:

در )نهج‌البلاغه( در مورد زنان مطالبی نقل شده که از طرفی مستمسک عده‌ای قرار گرفته است که به استناد آن، زنان را تحقیر کنند و آن‌ها را پست‌تر از مردان به شمار آورند) از طرف دیگر، برای کسانی که چنین تحقیرهایی را نسبت به زنان نمی‌پذیرند، ایجاد شبهه کرده است که آیا: واقعا از نظر اسلام زنان پست‌تر از مردانند؟
اما اگر کسی نظر عمیق و دقیقی داشته باشد، درک می‌کند که: اولا: در اسلام به لحاظ رتبه و مقام معنوی و انسانی، هیچ امتیاز و تفاوتی بین زن و مرد نیست؛ ثانیا: اسلام در عین توجه به انسانیت زن )که موجب برابری وی با مرد می‌شود(، به زن بودن زن )که موجب تفاوت‌های وی با مردان می‌شود( نیز توجه کرده است) همین توجه دو جانبه است که اسلام را دین کاملی ساخته است؛ یعنی نه زن بودنش را فدای انسان بودنش کرده و نه انسان بودنش را فدای زن بودنش کرده است ( مباحث مربوط به تفاوت‌های زن و مرد ان شاء الله تعالی در چهارمین بخش از سلسله کتاب‌های حاضر خواهد آمد) علاوه بر آن، اکنون دو کتاب ذی قیمت درباره‌ی نظر اسلام در مورد زنان وجود دارد که می‌تواند حلال بسیاری از معضلات در این زمینه باشد) یکی کتاب نظام حقوق زن در اسلام، نوشته‌ی )استاد مطهری(؛ و دیگری کتاب زن در آینه‌ی جلال و جمال، نوشته‌ی )استاد جوادی آملی()
پس از معلوم شدن این مطلب، سراغ مضامینی در )نهج‌البلاغه( می‌رویم که مورد سوء استفاده قرار گرفته است) این مضامین را می‌توان در دو دسته‌ی کلی گردآوری کرد:
1) برخی عبارت‌ها هستند که واقعا مذمتی در آن‌ها مطرح است) از همه معروف‌تر، این جملات حضرت می‌باشد که: )معاشر الناس، ان النساء نواقص الایمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول، فأما نقصان ایمانهن فقعودهن عن الصلاة و الصیام فی ایام حیضهن و)))( ( نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 80: ای مردم! ایمان زنان ناتمام است؛ بهره‌ی آنان ناتمام؛ خرد ایشان ناتمام) نشانه‌ی ناتمامی ایمان، معذور بودنشان از نماز و روزه است - به هنگام عادتشان - و)استاد جوادی آملی درباره‌ی این گونه عبارات توضیح می‌دهد:
)گاهی حادثه و یا موضوعی در اثر یک سلسله عوامل تاریخی، زمان، مکان، افراد، شرایط و علل و اسباب آن، ستایش یا نکوهش می‌شود) معنای ستایش یا نکوهش بعضی از حوادث و یا امور جنبی یک حادثه، این نیست که طبیعت آن شی قابل ستایش یا مستحق نکوهش می‌باشد؛ بلکه آن زمینه‌ی خاص سبب این ستایش یا نکوهش شده است) مثلا اگر از قبیله‌ای ستایش به عمل آمده است، احتمال دارد در اثر آن باشد که مردان خوبی در آن عصر از این قبیله برخاسته‌اند) شاید در فاصله‌ای کم ورق برگردد و افراد دیگری از آن قبیله برخیزند که مورد نکوهش واقع شوند) بخشی از نکوهش‌های نهج‌البلاغه درباره‌ی زن، ظاهرا به جریان جنگ جمل برمی‌گردد؛ همان گونه که از بصره نیز در این زمینه نکوهش شده است؛ با این که بصره رجال علمی فراوانی تربیت کرده است) این تحلیل در اصل موضوع زن، به ویژه در این مورد خاص قابل دقت است) اصولا قرآن کریم درباره‌ی زنان پیامبر )ص( اصراری دارد که نشانه‌ی پیش‌بینی وحی از یک حادثه‌ی تلخ تاریخی است، لذا قرآن با اصرار به زنان پیامبر )ص( می‌فرماید: و قرن فی بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی ( احزاب 33/33: در خانه‌هایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینت‌های خود را آشکار مکنید) اما با وجود این هشدارها، جنگ جمل رخ داد و همه‌ی مورخان شیعه و سنی نقل کرده‌اند که عایشه بود که جنگ جمل را به راه انداخت و محرک، او بوده است) آن مقطع یک سلسله نکوهش‌هایی داشت) حضرت علی )ع( پس از این جنگ، اهل بصره را به خاطر این اقدامشان مذمت می‌کند و می‌فرماید: )کنتم جند المرأة و أتباع البهیمه)( ( نهج‌البلاغه، خطبه‌ی 14) شما سربازان یک زن و پیروان یک حیوان )شتر( شدید) در ادامه‌ی این خطبه، سرزمین بصره را نیز مورد نکوهش قرار می‌دهد که: )موقعیت جغرافیایی سرزمین شما بد است) از آسمان دور و به آب نزدیک است و))) ( همان، )بلادکم انتن بلاد الله تربة: أقربها من الماء و أبعدها من السماء) پیروان شتر را مذمت کردن و نزدیک به آب بودن، نه برای آن است که شتر بد است و یا در ساحل دریا قرار گرفتن بد است؛ بلکه برای آن است که راکب و ساکن آن، در این صحنه بد رفتار کرده است؛ وگرنه وجود مبارک پیامبر اکرم )ص( نیز شتر سوار شد و در جریان مهاجرت که وارد مدینه شد، فرمود: این شتر مأموریت خدایی دارد و هر جا که خود شتر ایستاد، من پیاده می‌شوم) ( بحارالأنوار، ج 19، ص 108: خلوا سبیلها فانها مأمورة) پس به دنبال شتر رفتن، به خودی خود نه مدح دارد و نه مذمت؛ بلکه باید دید راکبش چه کسی است)( ( )جوادی آملی(، زن در آینه جمال و جلال، ص 367 - 374 )با تلخیص فراوان() توجه شود که در این خطبه به نظر می‌رسد که استدلال‌هایی برای نقصان عقل و ایمان و حظ و بهره‌ی زنان آورده شده است) )استاد جوادی آملی( در همین کتاب نشان می‌دهد که این استدلال‌ها نیز استدلال عام نیستند) مثلا همین که استدلال شده است: دلیل نقصان ایمانشان، مثلا، نماز نخواندن در ایام حیض است) این باز در مورد آن شخص خاص صادق است؛ وگرنه در احادیث هست که اگر زنی در ایام حیض و در هنگام وقت نماز رو به قبله بنشیند و ذکر خدا بگوید، ثواب نماز برایش نوشته می‌شود) چنین زنی ثوابش معادل ثواب مردی است که نماز خوانده است؛ لذا هیچ نقصانی نسبت به او ندارد) همین طور است سایر استدلال‌های ارائه شده)
این نکوهش‌ها در مورد زنان نیز از این سنخ است؛ یعنی در مورد آن زن خاص و کسانی است که دنبال وی به راه افتادند و در جامعه‌ی اسلامی آشوب به پا کردند)2) دسته‌ی دیگری که به ظاهر مذمت زنان است، در واقع مذمت زن پرستی و هوس بازی است و نه مذمت خود زنان) استاد جوادی آملی در این زمینه می‌فرماید:
)به عنوان نمونه، حضرت امیرالمؤمنین )ع( می‌فرماید: )المرأة عقرب حلوة اللبسة)( ( نهج‌البلاغه، کلمات قصار، شماره‌ی 61: زن مثل عقرب است که نیش آن شیرین است) باید توجه داشت که این گونه روایات، هشداری به مرد است تا فریب شهوت را نخورد) نیش عقرب مثل نیش زنبور یا سوزن نیست، بلکه اگر انسان نداند عقرب است، از نیش آن احساس لذت و شیرینی می‌کند؛ اما عاقبتش تلخ است) این سخن برای آن نیست که بگوید: زن عقرب است؛ بلکه می‌فرماید: خود را به وسیله‌ی نگاه به نامحرم به آتش ندهید) دیدن نامحرم شیرین است، اما این گناه، باطنش عقرب است) چه این که اگر زنی به دام مرد بیفتد، آن مرد پرستی، عقرب می‌شود و بین زن و مرد فرقی نیست) منتها چون جاذبه از آن سو بیش‌تر است، حضرت به آن اشاره کرده است) همین تعبیر درباره‌ی دنیا هم ذکر شده است که: )فانما مثل الدنیا مثل الحیه، لین مسها قاتل سمها( ( همان، نامه‌ی 68: دنیا مثل ماری است که پوستش نرم و زهرش کشنده است) این روایت نیز مذمت دنیا نیست؛ مذمت دنیا پرستی است، زیرا درباره‌ی خود دنیا در همین نهج‌البلاغه آمده است: ان الدنیا))) مسجد أحباء الله و مصلی ملائکة الله و مهبط وحی الله، و متجر اولیاء الله ( همان، کلمات قصار، شماره‌ی 131: همانا دنیا))) مسجد دوستان خدا، مصلای ملائکه‌ی خدا، محل هبوط وحی الهی و بازار اولیای خداست) پس، نه آن جمله مذمت دنیاست و نه آن دیگری مذمت زن است)( ( جوادی آملی، زن در آینه جمال و جلال، صص 374 - 377) با تلخیص)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین