مسأله این است که کسی مسلمان به دنیا می‌آید و بعد بزرگ می‌شود و به نظرش می‌رسد دین دیگری انتخاب کند. اگر انتخاب دین آزاد است، چرا وی مرتد اعلام می‌شود و جایزالقتل بلکه واجب القتل است؟ برای پاسخ به این مطلب باید به چند نکته توجه داشت: اولین و مهم‌ترین نکته این است که اسلام یک دین اجتماعی است، نه یک دین فردی صرف؛ و برای اجتماع و حکومت برنامه و دستوراتی دارد و بسیاری از احکام آن را به عنوان یک حکم حکومتی باید نگریست، یعنی احکامی مانند جهاد، حدود و قصاص، که جز در درون یک حکومت معنا ندارد. مسأله‌ی کشتن مرتد نیز از همین سنخ مسائل به شمار می‌رود که ناظر به بعد حکومتی اسلام است. نکته‌ی دوم آیاتی است که این حکم از آن‌ها استنباط شده است.آن گونه که قرآن کریم حکایت می‌کند، برخی برای ایجاد تزلزل در ایمان مسلمانان تصمیم گرفتند مرتب مسلمان و کافر شوند تا مسلمانان را دچار تردید کنند: و قالت طائفة من أهل الکتاب آمنوا بالذی انزل علی الذین آمنوا وجه النهار و اکفروا آخره لعلم یرجعون. )آل عمران 3 / 72. برخی از اهل کتاب گفتند به آنچه بر مؤمنان نازل شده اول و روز ایمان آورید و در پایان همان روز کافر شوید، بلکه مؤمنان )از عقیده‌ی خود( برگردند. . آن گونه که علامه طباطبایی در ذیل همین آیه مطرح کرده است، این‌ها گروهی از یهودیان بودند که برای ایجاد شک و تردید در مؤمنان در آغاز روز ایمان آوردن خود اعلام می‌کردند و در آخر روز اظهار می‌داشتند که به این نتیجه رسیده‌اند که اسلام بر باطل است و از اسلام خارج می‌شدند. )علامه طباطبایی، ترجمه‌ی تفسیر المیزان، ج 3. صص 46 -45. . قرآن کریم در مواردی دیگر نیز در خصوص چنین افرادی که بین ایمان و کفر متزلزل بودند تذکر می‌دهد؛ مانند: ان الذین آمنوا کفروا ثم آمنوا ثم کفروا ثم ازدادوا کفرا لم یکن الله ایغرلهم و لالیهدیهم سبیلا. )نسأ 4 / 137. آنان که ایمان آوردند، سپس کافر شدند. سپس ایمان آوردند و سپس کفر ورزیدند و کفرشان زیاد شد خداوند آن‌ها را نمی‌بخشد و چنین نیست که آن‌ها را هدایت کند. یا می‌فرماید: ان الذین کفروا بعد ایمانهم ثم ازدادوا کرا لن تقبل توبتهم و اولئک هم الضالون. )آل‌عمران 3 / 90. آنان که بعد از ایمانشان کافر شدند و بر کفرشان افزودند، هرگز توبه‌شان پذیرفته نیست و آنان گمراهانند. که علامه طباطبایی به طور مشخص، این آیه را درباره‌ی مرتدین می‌داند. بدین ترتیب، اگر توجه کنیم که از طرفی حکم قتل برای مرتد یکی از احکام ناظر به بعد حکومتی اسلام است و از طرف دیگر، این حکم ظاهرا در مورد کسانی است که قصد دارند دین را به مسخره بگیرند و با ارتداد خود، سایر مسلمانان را در دین‌داری خود مردد کنند، به فلسفه‌ی این حکم پی خواهیم برد. در واقع، اسلام اجازه نمی‌دهد کسی با ترفندهای سیاسی و تبلیغاتی موجبات سست شدن مسلمانان در دین‌داری‌شان را فراهم آورد. لذا همواره حکم مرتد به عنوان یک حکم اجتماعی نگریسته شده و در مورد کسی صادر می‌شود که علنا در میان مردم ادعای برگشتن از دین کند، و گرنه اگر کسی صرفا با مطالعات و تحقیقات خود و در خانه‌ی خود از اسلام برگردد، اسلام به هیچ وجه اجازه‌ی تفتیش عقاید او را نمی‌دهد. اتفاقا اگر احکام مربوط به مرتد با دقت بیش‌تر مورد بررسی قرار گیرد، این فلسفه که حکم ارتداد برای جلوگیری از تشتت آفرینی در اجتماع است، آشکارتر می‌شود. برای مثال، در احکام ارتداد آمده است، باید سخنان وی که دلالت بر کفر می‌کند کاملا صریح و واضح باشد و اگر به هر دلیلی بتوان نشان داد که منظور وی کفر نبوده است، حکم صادر نمی‌شود. البته حقیقت این است که این حکم اسلام همانند بسیاری از احکام دیگر مورد سوء استفاده‌ی ظاهرگرایان قرار گرفته و بزرگانی همچون ابن‌سینا و ملاصدرا بوده‌اند که از تکفیر این گونه سطحی نگران در امان نبوده‌اند. اما اولا هیچ گاه سوء استفاده از یک حکم درست، نباید موجب طرد اصل حکم شود و ثانیا وقتی سراغ کسانی مانند امام خمینی )ره( بروید که بصیرتی عمیق داشتند، می‌بینید که ایشان هم با این که در طول حیاتشان، افراد فراوانی یافت می‌شدند که معلوم بود از اسلام برگشته‌اند )خصوصا در زمان رژیم طاغوت(، اما در میان همه‌ی آنان این حکم را تنها در مورد سلمان رشدی صادر کرد که در واقع ارتدادش برای مسخره کردن اسلام صورت گرفته بود؛ و گرنه تا به حال افراد فراوانی پیدا شده‌اند که علیه اسلام بحث کرده و کتاب نوشته‌اند و علمای اسلام هم پاسخ آنان را داده‌اند و هیچ گاه تکفیر نشده‌اند. )نمونه‌ی بارز این امر را در آثار شهید مطهری می‌توان دید که عمدتا در پاسخ به نقدهایی که علیه اسلام مطرح شده، نگاشته شده است. از جمله‌ی این موارد، کتاب نظام حقوق زن در اسلام است که پاسخ به نقدهایی است که در آن زمان در مجله‌ی زن روز علیه احکام اسلام در خصوص زنان مطرح می‌شده است. نویسنده‌ی آن مقالات صریحا با بسیاری از احکام اسلام مخالفت کرده بود، اما چون از یک موضع علمی- نه‌فقط جنجال و هیاهو - وارد بحث شده بود، شهید مطهری هم با یک موضع علمی وارد شد و ابدا کار به تکفیر کشیده نشد. .اما سلمان رشدی مصداق بارز کسانی است که اول اسلام آورد و بعد کافر شد و با نوشتن این کتاب در کفر ناشی از هواپرستی - نه ناشی از تحقیقات علمی- اصرار ورزید و مطابق آیه‌ی 90 سوره‌ی آل‌عمران، توبه‌اش پذیرفته نیست و برای کسی که می‌خواهد این چنین جامعه‌ی اسلامی را با هیاهو و بلوا دچار آشوب و اضطراب کند، حکم ارتداد صادر می‌شود.
مسأله این است که کسی مسلمان به دنیا میآید و بعد بزرگ میشود و به نظرش میرسد دین دیگری انتخاب کند. اگر انتخاب دین آزاد است، چرا وی مرتد اعلام میشود و جایزالقتل بلکه واجب القتل است؟
برای پاسخ به این مطلب باید به چند نکته توجه داشت:
اولین و مهمترین نکته این است که اسلام یک دین اجتماعی است، نه یک دین فردی صرف؛ و برای اجتماع و حکومت برنامه و دستوراتی دارد و بسیاری از احکام آن را به عنوان یک حکم حکومتی باید نگریست، یعنی احکامی مانند جهاد، حدود و قصاص، که جز در درون یک حکومت معنا ندارد. مسألهی کشتن مرتد نیز از همین سنخ مسائل به شمار میرود که ناظر به بعد حکومتی اسلام است.
نکتهی دوم آیاتی است که این حکم از آنها استنباط شده است.آن گونه که قرآن کریم حکایت میکند، برخی برای ایجاد تزلزل در ایمان مسلمانان تصمیم گرفتند مرتب مسلمان و کافر شوند تا مسلمانان را دچار تردید کنند: و قالت طائفة من أهل الکتاب آمنوا بالذی انزل علی الذین آمنوا وجه النهار و اکفروا آخره لعلم یرجعون. )آل عمران 3 / 72. برخی از اهل کتاب گفتند به آنچه بر مؤمنان نازل شده اول و روز ایمان آورید و در پایان همان روز کافر شوید، بلکه مؤمنان )از عقیدهی خود( برگردند. .
آن گونه که علامه طباطبایی در ذیل همین آیه مطرح کرده است، اینها گروهی از یهودیان بودند که برای ایجاد شک و تردید در مؤمنان در آغاز روز ایمان آوردن خود اعلام میکردند و در آخر روز اظهار میداشتند که به این نتیجه رسیدهاند که اسلام بر باطل است و از اسلام خارج میشدند. )علامه طباطبایی، ترجمهی تفسیر المیزان، ج 3. صص 46 -45. .
قرآن کریم در مواردی دیگر نیز در خصوص چنین افرادی که بین ایمان و کفر متزلزل بودند تذکر میدهد؛ مانند: ان الذین آمنوا کفروا ثم آمنوا ثم کفروا ثم ازدادوا کفرا لم یکن الله ایغرلهم و لالیهدیهم سبیلا. )نسأ 4 / 137. آنان که ایمان آوردند، سپس کافر شدند. سپس ایمان آوردند و سپس کفر ورزیدند و کفرشان زیاد شد خداوند آنها را نمیبخشد و چنین نیست که آنها را هدایت کند. یا میفرماید: ان الذین کفروا بعد ایمانهم ثم ازدادوا کرا لن تقبل توبتهم و اولئک هم الضالون. )آلعمران 3 / 90. آنان که بعد از ایمانشان کافر شدند و بر کفرشان افزودند، هرگز توبهشان پذیرفته نیست و آنان گمراهانند. که علامه طباطبایی به طور مشخص، این آیه را دربارهی مرتدین میداند.
بدین ترتیب، اگر توجه کنیم که از طرفی حکم قتل برای مرتد یکی از احکام ناظر به بعد حکومتی اسلام است و از طرف دیگر، این حکم ظاهرا در مورد کسانی است که قصد دارند دین را به مسخره بگیرند و با ارتداد خود، سایر مسلمانان را در دینداری خود مردد کنند، به فلسفهی این حکم پی خواهیم برد. در واقع، اسلام اجازه نمیدهد کسی با ترفندهای سیاسی و تبلیغاتی موجبات سست شدن مسلمانان در دینداریشان را فراهم آورد. لذا همواره حکم مرتد به عنوان یک حکم اجتماعی نگریسته شده و در مورد کسی صادر میشود که علنا در میان مردم ادعای برگشتن از دین کند، و گرنه اگر کسی صرفا با مطالعات و تحقیقات خود و در خانهی خود از اسلام برگردد، اسلام به هیچ وجه اجازهی تفتیش عقاید او را نمیدهد.
اتفاقا اگر احکام مربوط به مرتد با دقت بیشتر مورد بررسی قرار گیرد، این فلسفه که حکم ارتداد برای جلوگیری از تشتت آفرینی در اجتماع است، آشکارتر میشود. برای مثال، در احکام ارتداد آمده است، باید سخنان وی که دلالت بر کفر میکند کاملا صریح و واضح باشد و اگر به هر دلیلی بتوان نشان داد که منظور وی کفر نبوده است، حکم صادر نمیشود. البته حقیقت این است که این حکم اسلام همانند بسیاری از احکام دیگر مورد سوء استفادهی ظاهرگرایان قرار گرفته و بزرگانی همچون ابنسینا و ملاصدرا بودهاند که از تکفیر این گونه سطحی نگران در امان نبودهاند. اما اولا هیچ گاه سوء استفاده از یک حکم درست، نباید موجب طرد اصل حکم شود و ثانیا وقتی سراغ کسانی مانند امام خمینی )ره( بروید که بصیرتی عمیق داشتند، میبینید که ایشان هم با این که در طول حیاتشان، افراد فراوانی یافت میشدند که معلوم بود از اسلام برگشتهاند )خصوصا در زمان رژیم طاغوت(، اما در میان همهی آنان این حکم را تنها در مورد سلمان رشدی صادر کرد که در واقع ارتدادش برای مسخره کردن اسلام صورت گرفته بود؛ و گرنه تا به حال افراد فراوانی پیدا شدهاند که علیه اسلام بحث کرده و کتاب نوشتهاند و علمای اسلام هم پاسخ آنان را دادهاند و هیچ گاه تکفیر نشدهاند. )نمونهی بارز این امر را در آثار شهید مطهری میتوان دید که عمدتا در پاسخ به نقدهایی که علیه اسلام مطرح شده، نگاشته شده است. از جملهی این موارد، کتاب نظام حقوق زن در اسلام است که پاسخ به نقدهایی است که در آن زمان در مجلهی زن روز علیه احکام اسلام در خصوص زنان مطرح میشده است. نویسندهی آن مقالات صریحا با بسیاری از احکام اسلام مخالفت کرده بود، اما چون از یک موضع علمی- نهفقط جنجال و هیاهو - وارد بحث شده بود، شهید مطهری هم با یک موضع علمی وارد شد و ابدا کار به تکفیر کشیده نشد. .اما سلمان رشدی مصداق بارز کسانی است که اول اسلام آورد و بعد کافر شد و با نوشتن این کتاب در کفر ناشی از هواپرستی - نه ناشی از تحقیقات علمی- اصرار ورزید و مطابق آیهی 90 سورهی آلعمران، توبهاش پذیرفته نیست و برای کسی که میخواهد این چنین جامعهی اسلامی را با هیاهو و بلوا دچار آشوب و اضطراب کند، حکم ارتداد صادر میشود.
- [سایر] چرا مسلمانان هنگام فتح ایران به ایرانیان اجازه انتخاب آزاد دین را ندادند؟
- [سایر] آیا آزادی با دین در تعارض است یا خیر؟ آیا قانون گذاری بشری برای امور اجتماعی کافی است یا خیر؟ آیا انسان در انتخاب دین آزاد است یا خیر؟
- [سایر] یکی از اعضای خانواده از دین مبین اسلام برگشت و مرتد شده است. آیا از دیدگاه فقهی یا اخلاقی او باید کشته شود؟
- [سایر] اگر انسان آزاد خلق شده، چرا دین انسان رو محدود می کند؟
- [سایر] چرا مسلمان زاده، که هیچ اختیاری در انتخاب دین نداشته است، اگر اسلام را نپذیرد، مرتد محسوب شده و حکم آن اعدام است؟
- [سایر] مگر این نیست که ما در انتخاب دین خود آزاد هستیم؟ پس چرا پیامبر به مردم یمن گفته بود که یا باید اسلام بیاورند یا جزیه بدهند؟
- [سایر] مگر این نیست که ما در انتخاب دین خود آزاد هستیم؟ پس چرا پیامبر به مردم یمن گفته بود که یا باید اسلام بیاورند یا جزیه بدهند؟
- [سایر] مگر این نیست که ما در انتخاب دین خود آزاد هستیم؟ پس چرا پیامبر به مردم یمن گفته بود که یا باید اسلام بیاورند یا جزیه بدهند؟
- [سایر] به عنوان یک پدر آیا می توانم فرزندم را که به سن بلوغ نزدیک است در تحقیق و انتخاب دین برای آینده خود او آزاد بگذارم؟ و اگر پس از تحقیق، او دینی غیر اسلام را انتخاب کند تکلیف چیست؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] جنابعالی در ابتدای رساله مرقوم فرموده اید: ( عقیده مسلمان به اصول دین، باید از روی دلیل باشد.) اگر مسلمانی به دنبال تحقیق رفت، و در نتیجه دینی غیر از اسلام را برگزید، آیا حق دارد پیرو آن دین شود؟ آیا حکم مرتد بر او جاری نمی شود؟ اگر جاری می شود، چرا؟ آیا این فتوا با فتوای به لزوم تحقیق در اصول دین، و عدم جواز تقلید در آن سازگار است؟ اصولا کسی که می داند، اگر به نتیجه ای غیر از دین پدر و مادرش برسد کشته خواهد شد، چگونه می تواند با فکری آزاد در اصل دین تحقیق کند؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود، یا حکم ضروری دین، یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند، مثلاً واجببودن نماز و روزه را انکار کند، در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است مرتد میشود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مرتدّ از لحاظ نجس و پاکی حکم گروهی را دارد که به دین آنها در آمده است بنابراین اگر مشرک شده باشد نجس و اگر به دین یهودی و نصرانی گرویده باشد محکوم به طهارت است.
- [آیت الله بروجردی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر شود، یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند، در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است مرتد میشود.
- [آیت الله اردبیلی] اگر دزدی به قصد بردن مال انسان یا بستگان او هجوم آورد، انسان حق دارد با رعایت مراتب دفاع کند، هرچند به کشته شدن مهاجم بینجامد.
- [آیت الله مظاهری] اگر با رعایت مراتب دفاع، به طرف خسارت مالی یا نقص عضو وارد شود یا کشته شود، انسان ضامن نیست.
- [آیت الله خوئی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقههائی بوده باشد که در مسألة (2406) گفته شد و یا حکم ضروری دین یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه درصورتی که بداند آن حکم ضروری دین است انکار کند مرتد میشود، و احکامی که در مسائل آینده ذکر میشود بر او مترتب است.
- [آیت الله سیستانی] مسلمانی که از اسلام خارج شود و کفر را اختیار کند ، مرتد نامیده میشود ، و مرتد بر دو قسم است : مرتد فطری ، و مرتد ملی ، و مرتد فطری کسی است که پدر و مادر او ، یا یکی از آنها در هنگام بدنیا آمدن او مسلمان باشند و خود او نیز پس از تمیز مسلمان باشد ، و سپس کافر شود ، و مرتد ملی مقابل آن است .
- [آیت الله نوری همدانی] مسلمانی که منکر خدا یا معاد یا پیغمبر شود ، یا حکم ضروری دین ، یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند ، مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند ، در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است و انکار آن ، انکار نبوّت پیغمبر ( صلّی الله علیه وآله ) است ، مرتّد است .
- [آیت الله شبیری زنجانی] مسلمانی که منکر خدا یا یگانگی خداوند یا رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله شود مرتدّ میشود و انکار حکم ضروری دین (یعنی حکمی که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه) با اعتراف به توحید و رسالت سبب ارتداد نیست، هر چند ضروری بودن آن را بداند، ولی در مسأله 1107 اشاره شد که کسی که یکی از ضروریات دین را انکار میکند و شبههای در حق وی نباشد و شک داریم که به دو اصل توحید و رسالت ایمان قلبی دارد، شرعاً کافر بشمار میآید، هر چند ضروری بودن آن حکم را نداند.
- [آیت الله بهجت] اگر انسان کسی را عمداً و به ناحق بکشد، در صورت عفو و یا گرفتن دیه علاوه بر توبه، بهعنوان کفاره باید دو ماه روزه بگیرد و شصت فقیر را سیر کند و یک بنده آزاد نماید، ولی اگر اشتباهاً بکشد، باید دیه او را بدهند (یعنی دیه بر عاقله است) و یک بنده آزاد کند و اگر نتواند بنده آزاد کند دو ماه روزه بگیرد و اگر این را هم نتواند، شصت فقیر را سیر کند.