پاسخ از حجتالاسلام والمسلمین رحیم کارگر: عاشورا هیچ وقت در کربلا نماند و محصور در گذشته نشد. عاشورا، تمامیت آینده شد و هر ساعت و روز و ماه و سال و قرن، پرتوی از انوار کربلا گردید و زمان هم در دهم محرم الحرام سال 61 هجری قمری متوقف نشد و آیندهها را با خود همراز و هم نوا کرد؛ هر چند آن سال و آن ماه و روز، سیاهترین سال و ماه و روز بشریت بود!! آری عاشورا، مصیبت نامه بود؛ مصیبت ابدان پر از زخم و اجساد گرانمایه پخش شده در زمین. کربلا قتلگاه بود؛ قتلگاه وجودهای نورانی و پاک و الهی. نینوا، محنتگاه بود؛ سرزمین اندوه و بلا و درد و سختی ... اما بازهم پیروز و سرافراز و ماندگار بود. آری هر روزی عاشورا شد و هر زمینی کربلا، یعنی: دشمن نتوانست ارادههای پولادین و عزمهای استوار و قلبهای مقاوم بزرگ مردن را در هم شکند و امید به آینده روشن را از دلهای حسینیان بزداید. حسینیان همیشه زندهاند و زنده خواهند بود و جهان را زنده خواهند کرد و احیاگر جهان کسی نیست جز وارث عاشورا، وارث حسین مظلوم و رهبر حسینیان زمان مهدی موعود(عج). آینده از آن وارث فرهنگ کربلاست: فرهنگ پایمردی، شهامت، حقگرایی و ظلمستیزی و فرهنگ آرامش و صلح و امنیت برای بشریت. ظهور ثمره و نتیجه عینی عاشوراست و این یعنی امید واقعی به پیروزی حق بر باطل و عدالت بر ستمگری و ولایت رحمانی بر ولایت شیطانی. امام حسین(ع) در نامهای به بزرگان بصره از آنها میخواهد که به کتاب الهی و سنت نبوی بیندیشند و از واقعیتهای جامعه غافل نباشند زیرا سنتها و روشهای پسندیده مرده و از میان رفته و بدعتها و ارزشهای جاهلی زنده و جای آنها را گرفته است. (من شما را به پیروی از کتاب خدا و راه و روش پیامبر فرا میخوانم؛ زیرا هم اکنون سنت پیامبر از میان رفته و بدعتها و احکام ناروا زنده شده است، پس اگر گوش به این پیام فرا دهید و آن را بپذیرید، شما را به راه سعادت رهبری خواهم کرد.)(1) همچنین آن حضرت پذیرش دعوت کوفیان را، به جهت هویت احیاگرانه آن می داند و می فرماید: (ان اهل الکوفة کتبوا الی یسالوننی ان اقدم علیهم لما رجوا من احیاء معالم الحق و اماتة البدع.)(2) این هدف بزرگ و خواسته شکوهمند امام حسین(ع)، چون فریادی در دل تاریخ میپیچد و انعکاس آن، دلهای حق طلبان و حسینیان را به تپش درمیآورد و عزمها را به حرکت درمیآورد و امیدها را زنده میکند. در قرآن (یرجوا الله و الیوم الاخر) آمده است، همچنین آمده است: (فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملًا صالحاً) و نیز آمده است: (یرجون رحمته و یخافون عذابه) و ... که میتوان فهمید که امید و آرزو مساوی با زندگی و آینده سازی است. آینده پژوهی نیز یک ظرفیت عام بشری است که فرد را قادر میسازد تا در باب آینده بیندیشد، آینده را مدیریت و خلق کند و در مقابل آن واکنش نشان دهد. آینده را میتوان کاوید، به تصرف درآورد، تصویر، ترسیم و حتی خلق کرد و اینها در پرتو امید آفرینیهایی است که از عاشورا تا ظهور امتداد مییابد. انسان با امید و آرزوی واقعی زنده است و فرهنگ عاشورا، این امید واقعی را به کالبد جامعه منتظر و آینده ساز تزریق میکند و راه را نشان میدهد. بر این اساس آینده موعود منتظران حسینی، با امید گره خورده است: 1- امید به بار نشستن خونهای مظلومان کربلا و همه مظلومان عالم؛ 2- امید به پیروزی قطعی خون بر شمشیر و حق بر باطل؛ 3- امید به حفظ اسلام ناب محمدی و حاکمیت مطلق آن بر جهان؛ 4- امید به قرار گرفتن و هدایت آینده در مسیر اراده و خواست الهی؛ 5- امید به شکلگیری نسلهای عاشورایی که سازندگان جامعه صالح و منتظر هستند؛ 6- امید به محوریت فرهنگ عاشورا برای مبارزه با تمامی اشقیا و اشرار عالم و ایجاد صلح و معنویت جهانی؛ 7- امید به حرکت مداوم و توفنده جبهه ضد یزیدی تا جبهه ضد سفیانی؛ 8- امید به بالندگی نهال انقلاب حسینی به دست منتظران با رهبری موعود آخرالزمان؛ 9- و امید به انتقام از همه ظالمان و مفسدان و باطلگرایان که گام در مسیر یزید و معاویه گذاشتهاند و میگذارند. این بارقههای امید، میراثی است که از کربلا به عصر ظهور منتقل میشود و بارور میگردد: (یُطهّر اللَّه به الأرض...؛ خداوند به وسیله (حضرت مهدی)، زمین را طاهر و پاک میکند.)(3) و (إذا قام أشرقت الارض بنور ربّها واستغنی العباد من ضوء الشمس؛ وقتی که قائم قیام کند، زمین به نور پروردگار روشن میشود وبندگان به نور خورشید نیازی نخواهند داشت.)(4) و (یملأ الارض عدلاً وقسطاً ونوراً وبرهاناً؛ زمین را از عدل، قسط، نور و برهان آکنده میسازد.)(5). یکی از آرزوهای انسان در طول تاریخ، رسیدن به جامعهای آرمانی بوده است، تا در آن جامعه همه مردم با همدلی و محبت در کنار یکدیگر زندگی کنند و در نهایت آسایش، به آرامشی بی دغدغه دست یابند و این خواسته و آرزو فقط در جامعه موعود مهدوی امکانپذیر خواهد بود. بر این اساس انتظار عاشورایی نیز سه رکن اصلی دارد که از سرمایه معنوی عاشورا سیراب شده و چشم به افقهای روشن تحول و دگرگونی در جامعه بشری را دارد: 1. ناخشنودی از وضع موجود یا قانع نبودن به آن؛ 2. امید و باور به آینده مطلوب؛ 3. تلاش در جهت تحقق آینده مطلوب. بر این اساس انتظار واقعی و پویا زمانی فعلیت می‌یابد که این سه بعد محقق شود. کسی که هیچ احساس ناخوشایندی نسبت‌ به وضع موجود خود و شرایطی که در آن به‌ سر می‌برد ندارد، یا آینده روشنی پیش روی خود نمی‌بیند و از باور درستی نسبت‌ به امکان تغییر شرایط موجود برخوردار نیست، یا هیچ تلاشی در راه تحقق آینده‌ای که آن را مطلوب می‌داند و رسیدن به هدفی که چشم‌ انتظار رسیدن آن است، نمی‌کند، هرگز نمی‌تواند در زمره منتظران باشد. باید دانست که خود به خود امید به وجود نمیآید، بلکه به وسیله تجربههای مختلف تقویت میشود و قابل یادگیری است. امید نیروبخش است و سرمایه بیکران معنوی برای یک ملت است و چه امیدی بالاتر از این که انسان هم چشم انتظار آینده روشن باشد و هم خودش در فرآیند شکلگیری آن قرار گیرد. این امید آفرینی نباید در سطح محدودی باقی بماند و همان طور که پیام عاشورایی امام حسین جهانی شده است، امید آفرینی و آینده سازی آن نیز باید جهانی شود. یکی از شرایط ظهور حضرت مهدی(عج) آن است که افکار عمومی مردم جهان برای ایجاد حکومت توحید و عدل و صلح عمومی و به کار بستن برنامههای الهی کاملا مهیا باشد. لذا منتظران وظیفه دارند، محاسن و زیباییهای آرمان شهر زمان ظهور آن حضرت را به گوش جهانیان برسانند و با ترسیم زیباییها و خوبیهای این شهر آرمانی مردم را امیدوار کنند و محیط را برای ظهور آن حضرت آماده سازند. عاشورا و محرمهای ما، باید محرمهای ظهور ساز باشد؛ باید عاشوراهای آگاهی بخشی به جهان باشد؛ باید از دایره تنگ خرافات و انحرافات و سلیقههای شخصی خارج گردد و امید آفرینی مثبت در دلهای جهانیان ایجاد کند. بخش مهمی از جهان آماده یاریگری منجی موعود و مصلح کل است؛ به شرطی که اینان نیز حسینی گردند و راه عاشوراییان را ادامه دهند. ما نیز که مدعی حسینی بودن و منتظر بودن هستیم، باید کار حسینی انجام دهیم تا جامعه مهدوی را درک کنیم. پینوشتها: 1. تاریخ طبری، ج 5، ص 357 2. اخبار الطوال، ج 5 3. الغیبة، ص 237، ح 260 4. الارشاد، ج 2، ص 48 5. الغیبة، ص 237، ح 260
پاسخ از حجتالاسلام والمسلمین رحیم کارگر:
عاشورا هیچ وقت در کربلا نماند و محصور در گذشته نشد. عاشورا، تمامیت آینده شد و هر ساعت و روز و ماه و سال و قرن، پرتوی از انوار کربلا گردید و زمان هم در دهم محرم الحرام سال 61 هجری قمری متوقف نشد و آیندهها را با خود همراز و هم نوا کرد؛ هر چند آن سال و آن ماه و روز، سیاهترین سال و ماه و روز بشریت بود!! آری عاشورا، مصیبت نامه بود؛ مصیبت ابدان پر از زخم و اجساد گرانمایه پخش شده در زمین. کربلا قتلگاه بود؛ قتلگاه وجودهای نورانی و پاک و الهی.
نینوا، محنتگاه بود؛ سرزمین اندوه و بلا و درد و سختی ... اما بازهم پیروز و سرافراز و ماندگار بود. آری هر روزی عاشورا شد و هر زمینی کربلا، یعنی: دشمن نتوانست ارادههای پولادین و عزمهای استوار و قلبهای مقاوم بزرگ مردن را در هم شکند و امید به آینده روشن را از دلهای حسینیان بزداید. حسینیان همیشه زندهاند و زنده خواهند بود و جهان را زنده خواهند کرد و احیاگر جهان کسی نیست جز وارث عاشورا، وارث حسین مظلوم و رهبر حسینیان زمان مهدی موعود(عج).
آینده از آن وارث فرهنگ کربلاست: فرهنگ پایمردی، شهامت، حقگرایی و ظلمستیزی و فرهنگ آرامش و صلح و امنیت برای بشریت. ظهور ثمره و نتیجه عینی عاشوراست و این یعنی امید واقعی به پیروزی حق بر باطل و عدالت بر ستمگری و ولایت رحمانی بر ولایت شیطانی.
امام حسین(ع) در نامهای به بزرگان بصره از آنها میخواهد که به کتاب الهی و سنت نبوی بیندیشند و از واقعیتهای جامعه غافل نباشند زیرا سنتها و روشهای پسندیده مرده و از میان رفته و بدعتها و ارزشهای جاهلی زنده و جای آنها را گرفته است. (من شما را به پیروی از کتاب خدا و راه و روش پیامبر فرا میخوانم؛ زیرا هم اکنون سنت پیامبر از میان رفته و بدعتها و احکام ناروا زنده شده است، پس اگر گوش به این پیام فرا دهید و آن را بپذیرید، شما را به راه سعادت رهبری خواهم کرد.)(1)
همچنین آن حضرت پذیرش دعوت کوفیان را، به جهت هویت احیاگرانه آن می داند و می فرماید: (ان اهل الکوفة کتبوا الی یسالوننی ان اقدم علیهم لما رجوا من احیاء معالم الحق و اماتة البدع.)(2)
این هدف بزرگ و خواسته شکوهمند امام حسین(ع)، چون فریادی در دل تاریخ میپیچد و انعکاس آن، دلهای حق طلبان و حسینیان را به تپش درمیآورد و عزمها را به حرکت درمیآورد و امیدها را زنده میکند. در قرآن (یرجوا الله و الیوم الاخر) آمده است، همچنین آمده است: (فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملًا صالحاً) و نیز آمده است: (یرجون رحمته و یخافون عذابه) و ... که میتوان فهمید که امید و آرزو مساوی با زندگی و آینده سازی است.
آینده پژوهی نیز یک ظرفیت عام بشری است که فرد را قادر میسازد تا در باب آینده بیندیشد، آینده را مدیریت و خلق کند و در مقابل آن واکنش نشان دهد. آینده را میتوان کاوید، به تصرف درآورد، تصویر، ترسیم و حتی خلق کرد و اینها در پرتو امید آفرینیهایی است که از عاشورا تا ظهور امتداد مییابد. انسان با امید و آرزوی واقعی زنده است و فرهنگ عاشورا، این امید واقعی را به کالبد جامعه منتظر و آینده ساز تزریق میکند و راه را نشان میدهد. بر این اساس آینده موعود منتظران حسینی، با امید گره خورده است:
1- امید به بار نشستن خونهای مظلومان کربلا و همه مظلومان عالم؛
2- امید به پیروزی قطعی خون بر شمشیر و حق بر باطل؛
3- امید به حفظ اسلام ناب محمدی و حاکمیت مطلق آن بر جهان؛
4- امید به قرار گرفتن و هدایت آینده در مسیر اراده و خواست الهی؛
5- امید به شکلگیری نسلهای عاشورایی که سازندگان جامعه صالح و منتظر هستند؛
6- امید به محوریت فرهنگ عاشورا برای مبارزه با تمامی اشقیا و اشرار عالم و ایجاد صلح و معنویت جهانی؛
7- امید به حرکت مداوم و توفنده جبهه ضد یزیدی تا جبهه ضد سفیانی؛
8- امید به بالندگی نهال انقلاب حسینی به دست منتظران با رهبری موعود آخرالزمان؛
9- و امید به انتقام از همه ظالمان و مفسدان و باطلگرایان که گام در مسیر یزید و معاویه گذاشتهاند و میگذارند.
این بارقههای امید، میراثی است که از کربلا به عصر ظهور منتقل میشود و بارور میگردد: (یُطهّر اللَّه به الأرض...؛ خداوند به وسیله (حضرت مهدی)، زمین را طاهر و پاک میکند.)(3) و (إذا قام أشرقت الارض بنور ربّها واستغنی العباد من ضوء الشمس؛ وقتی که قائم قیام کند، زمین به نور پروردگار روشن میشود وبندگان به نور خورشید نیازی نخواهند داشت.)(4) و (یملأ الارض عدلاً وقسطاً ونوراً وبرهاناً؛ زمین را از عدل، قسط، نور و برهان آکنده میسازد.)(5).
یکی از آرزوهای انسان در طول تاریخ، رسیدن به جامعهای آرمانی بوده است، تا در آن جامعه همه مردم با همدلی و محبت در کنار یکدیگر زندگی کنند و در نهایت آسایش، به آرامشی بی دغدغه دست یابند و این خواسته و آرزو فقط در جامعه موعود مهدوی امکانپذیر خواهد بود.
بر این اساس انتظار عاشورایی نیز سه رکن اصلی دارد که از سرمایه معنوی عاشورا سیراب شده و چشم به افقهای روشن تحول و دگرگونی در جامعه بشری را دارد:
1. ناخشنودی از وضع موجود یا قانع نبودن به آن؛
2. امید و باور به آینده مطلوب؛
3. تلاش در جهت تحقق آینده مطلوب.
بر این اساس انتظار واقعی و پویا زمانی فعلیت مییابد که این سه بعد محقق شود. کسی که هیچ احساس ناخوشایندی نسبت به وضع موجود خود و شرایطی که در آن به سر میبرد ندارد، یا آینده روشنی پیش روی خود نمیبیند و از باور درستی نسبت به امکان تغییر شرایط موجود برخوردار نیست، یا هیچ تلاشی در راه تحقق آیندهای که آن را مطلوب میداند و رسیدن به هدفی که چشم انتظار رسیدن آن است، نمیکند، هرگز نمیتواند در زمره منتظران باشد.
باید دانست که خود به خود امید به وجود نمیآید، بلکه به وسیله تجربههای مختلف تقویت میشود و قابل یادگیری است. امید نیروبخش است و سرمایه بیکران معنوی برای یک ملت است و چه امیدی بالاتر از این که انسان هم چشم انتظار آینده روشن باشد و هم خودش در فرآیند شکلگیری آن قرار گیرد. این امید آفرینی نباید در سطح محدودی باقی بماند و همان طور که پیام عاشورایی امام حسین جهانی شده است، امید آفرینی و آینده سازی آن نیز باید جهانی شود. یکی از شرایط ظهور حضرت مهدی(عج) آن است که افکار عمومی مردم جهان برای ایجاد حکومت توحید و عدل و صلح عمومی و به کار بستن برنامههای الهی کاملا مهیا باشد. لذا منتظران وظیفه دارند، محاسن و زیباییهای آرمان شهر زمان ظهور آن حضرت را به گوش جهانیان برسانند و با ترسیم زیباییها و خوبیهای این شهر آرمانی مردم را امیدوار کنند و محیط را برای ظهور آن حضرت آماده سازند.
عاشورا و محرمهای ما، باید محرمهای ظهور ساز باشد؛ باید عاشوراهای آگاهی بخشی به جهان باشد؛ باید از دایره تنگ خرافات و انحرافات و سلیقههای شخصی خارج گردد و امید آفرینی مثبت در دلهای جهانیان ایجاد کند. بخش مهمی از جهان آماده یاریگری منجی موعود و مصلح کل است؛ به شرطی که اینان نیز حسینی گردند و راه عاشوراییان را ادامه دهند. ما نیز که مدعی حسینی بودن و منتظر بودن هستیم، باید کار حسینی انجام دهیم تا جامعه مهدوی را درک کنیم.
پینوشتها:
1. تاریخ طبری، ج 5، ص 357
2. اخبار الطوال، ج 5
3. الغیبة، ص 237، ح 260
4. الارشاد، ج 2، ص 48
5. الغیبة، ص 237، ح 260
- [سایر] چگونه به سبب زیارت اربعین، پیوند نهضت حسینی با نهضت مهدوی محقق میگردد؟ شرح چگونه به سبب زیارت اربعین، پیوند نهضت امام حسین علیه السلام با نهضت امام زمان علیه السلام محقق میگردد؟ منتظران حقیقی در این مورد چه وظیفهای دارند؟
- [سایر] چه نسبتی بین انتظار و امید به آینده روشن وجود دارد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] پیرزنی هستم مستطیع، که به علّت کهولت سن توانایی انجام اعمال حج را ندارم. آیا می توانم در حال حیات کسی را به نیابت خود به حج بفرستم، و حال آن که امید بهبودی در آینده نیز ندارم؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] پیرزنی هستم که توانایی انجام اعمال حج را به علت کهولت سن ندارم با این که مستطیعه هستم، آیا میتوانم در حال حیات کسی را به نیابت خود به حج بفرستم و حال آنکه امید بهبود در آینده نیز ندارم؟
- [سایر] 1- پرداخت خمسی که سرمایه و سود آن در حال کار است و به صورت چک چند ماه آینده وصول می شود چگونه است؟ 3- آیا می شود برای پرداخت خمس قرض گرفت؟ مرجع تقلید من آیت الله خامنه ای است.
- [سایر] با سلام و احترام بهترین عیدی سال 92 را از شما گرفتم. انشاالله خدا به مال و عمرتان برکت روز افزون دهد. امید وارم سال آینده سالی پر از برکت و شادی برای شما و خانواده ی محترمتان باشد. انشاالله در پناه حق
- [سایر] در سن 30 سالگی در حالیکه متآهل بوده ام با زن شوهرداری زنا کردم که با توبه نصوح امید دارم خدا مرا ببخشد. از آنجا که با هم نسبت دوری داریم آیا پسر من میتواند در آینده با دختر آن خانم ازدواج کند؟
- [آیت الله وحید خراسانی] مدتی است که به علت ابتلای به بیماری و در اثر عمل جراحی خروج مدفوع را احساس نمی کنم و از کیسه مخصوص استفاده می کنم و سال اینده به امید خدا تصمیم دارم خانه خدا را زیارت کنم مستدعی است در رابطه با انجام مراسم حج تکلیف شرعی بنده را مرقوم فرمایید
- [آیت الله وحید خراسانی] زنی برای حج ثبت نام کرده است ولی شوهرش که او هم استطاعت داشته به عللی ثبت نام ننموده است ایا زن می تواند شرعا نوبت خود را به شوهرش بدهد به این امید که در اینده هر دو با هم ثبت نام نمایند یا نه
- [امام خمینی] مادر من از فروش خانهای که سهم ارث او بوده مستطیع شده ولی به علت کهولت و پیری نمیتواند خودش به حجّ برود و در آینده هم امید توانائی ندارد، آیا میتواند در حال حیات کسی را به نیابت خود به حج بفرستد؟
- [آیت الله سیستانی] کسی که دسترسی به طلبکار خود ندارد ، چنانچه امید نداشته باشد که در آینده او ، یا وارثش را پیدا کند ، باید طلب او را از طرف صاحبش به فقیر بدهد ، و بنابر احتیاط واجب از حاکم شرع در این کار اجازه بگیرد ، ولی اگر امید داشته باشد که او ، یا وارثش را پیدا کند باید منتظر بماند و از او جستجو کند ، و چنانچه او را پیدا ننماید وصیت کند که اگر او مُرد ، و طلبکار ، یا وارثش پیدا شد طلب او را از مالش بپردازد .
- [آیت الله مظاهری] توبه از ربادادن پشیمانی از گذشته و ترک آن کار زشت و استغفار و انابه به درگاه حقّ تعالی است، و در توبه از ربا خوردن علاوه بر این امور، باید آنچه را ربا خورده است پس دهد، بلکه اگر ربا خور بمیرد، آنچه از طریق ربا گرفته است به ورثه منتقل نمیشود، و اگر مفلس بود، توبه او گرچه قبول است، ولی باید تحصیل رضایت از ربادهندگان کند و اگر ممکن نباشد، باید تصمیم داشته باشد که در اوّل زمان ممکن آن را رد کند، و اگر از دنیا برود، امید است خداوند رئوف بستانکاران را در قیامت راضی کند و رباگیرنده مورد عفو و رحمت خدای تعالی واقع شود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] زنهای حائض بر شش قسماند: اول: صاحب عادت وقتیه و عددیه و آن زنیست که دو ماه پشت سر هم از وقت معیّن خون حیض ببیند و شماره روزهای حیض او هم در هر دو ماه به یک اندازه باشد، مثل آن که دو ماه پشت سر هم از اول ماه تا هفتم خون حیض ببیند. دوم: صاحب عادت وقتیه و آن زنیست که دو ماه پشت سر هم از وقت معیّن حیض ببیند، ولی شماره روزهای حیض او در هر دو ماه به یک اندازه نباشد؛ مثلاً دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببیند، ولی ماه اول روز ششم و ماه دوم روز هفتم از خون پاک شود. سوم: صاحب عادت عددیه و آن زنیست که شماره روزهای حیض او در دو ماه پشت سر هم به یک اندازه باشد، ولی وقت دیدن آن دو خون یکی نباشد، مثل آن که ماه اول از اول ماه تا آخر روز هفتم و ماه دوم از هفتم تا آخر روز سیزدهم خون ببیند. چهارم: مبتدئه و آن زنیست که دفعه اول خون دیدن او است. پنجم: مضطربه و آن زنیست که چند ماه خون دیده ولی عادت معیّنی پیدا نکرده، یا عادتش بهم خورده و عادت تازهای پیدا نکرده است. ششم: ناسیه و آن زنیست که عادت خود را فراموش کرده است. و هر کدام اینها احکامی دارند که در مسائل آینده گفته میشود:
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . زن های حایض بر شش قسمند: اول صاحب عادت وقتیه و عددیه و آن زنی است که دو ماه پشت سر هم در وقت معین، خون حیض ببیند و شماره روزهای حیض او هم در آن دو ماه یک اندازه باشد، مثل آن که دو ماه پشت سر هم از اول ماه تا هفتم خون ببیند. دوم صاحب عادت وقتیه و آن زنی است که دو ماه پشت سر هم در وقت معین، خون حیض ببیند ولی شماره روزهای حیض او در آن دو ماه یک اندازه نباشد، مثلاً دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببیند ولی ماه اول روز هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاک شود. سوم صاحب عادت عددیه و آن زنی است که شماره روزهای حیض او در دو ماه پشت سر هم به یک اندازه باشد، ولی وقت دیدن آن دو خون یکی نباشد مثل آن که ماه اول از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببیند. چهارم مضطربه و آن زنی است که چند ماه خون دیده ولی عادت معینی پیدا نکرده، یا عادتش به هم خورده و عادت تازه ای پیدا نکرده است. پنجم مبتدئه و آن زنی است که دفعه اول خون دیدن او است. ششم ناسیه و آن زنی است که عادت خود را فراموش کرده است. و هر کدام اینها احکامی دارند که در مسائل آینده گفته می شود.
- [آیت الله نوری همدانی] زنهای حائض بر شش قسمند : اول : صاحب عادت وقتیه و عددیه ، وان زنی است که دو ماه پشت سر هم در وقت معین خون حیض ببیند و شمارة روزهای حیض او هم در هر دو ماه یک اندازه باشد ، مثل آنکه دو ماه پشت سر هم از اول ماه تا هفتم خون ببیند . دوم : صاحب عادت وقتیه و آن زنی است که د و ماه پشت سر هم در وقت معین ، خون حیض ببیند ، ولی شماره روزهای حیض او در هر دو ماه یک اندازه نباشد ، مثلاً دو ماه پشت سر هم از روزاول ماه خون ببیند ولی ماه اول ، روز هفتم و ماه دوم ، روز هشتم از ون پاک شود . سوم : صاحب عادت عددیه و آن زنی است که شمارة روزهای حیض او در دو ماه پشت سر هم به یک اندازه باشد ، ولی وقت دیدن آن دو خون یکی نباشد ، مثل آنکه ماه اول از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببیند . چهارم :مضطربه و آن زنی است که چند ماه خون دیده ، ولی عادت معینی پیدا نکرده یا عادتش به هم خورده و عادت تازه ای پیدا نکرده است . پنجم : مبتدئه و آن رنی است که دفعة اول خون دیدن او است . ششم : ناسیه وآن زنی است که عادت خود را فراموش کرده است و هر کدام اینها احکامی دارند که در مسائل آینده گفته می شود . 1-صاحب عادت وقتیه و عددیه
- [آیت الله مکارم شیرازی] زنان حائض بر شش گونه اند: 1 صاحب عادت وقتیه و عددیه: یعنی زنی که دو ماه پشت سر هم در وقت معین خون حیض ببیند و شماره روزهای او در هر دو ماه یک اندازه باشد، مثل این که دو ماه پشت سر هم از اول ماه تا هفتم، خون ببیند. 2 صاحب عادت وقتیه: و آن زنی است که دو ماه پشت سر هم در وقت معین خون حیض ببیند، ولی شماره روزهای او به یک اندازه نباشد، مثلاً یک ماه، پنج روز و یک ماه، هفت روز ببیند. 3 صاحب عادت عددیه: و آن زنی است که شماره روزهای عادت او در دو ماه پشت سر هم یک اندازه است (مثلاً هفت روز)، ولی وقت دیدن آن مختلف است، مثلاً یک بار از اول ماه و بار دیگر از دهم ماه شروع می شود. 4 مضطربه: و آن زنی است که چندماه حائض شده ولی عادت معین پیدا نکرده و یا اگر سابقاً عادت داشته، به هم خورده و عادت تازه ای جانشین آن نشده است. 5 مبتدئه: و آن زنی است که برای اولین بار حائض می شود. 6 ناسیه: و آن زنی است که عادت خود را فراموش کرده است. هر کدام از اینها احکامی دارند که در مسائل آینده گفته می شود.
- [امام خمینی] زنهای حائض بر شش قسمند: اول: صاحب عادت وقتیه و عددیه، و آن زنی است که دو ماه پشت سرهم در وقت معین خون حیض ببیند و شمار? روزهای حیض او هم در هر دو ماه یک اندازه باشد، مثل آن که دو ماه پشت سر هم از اول ماه تا هفتم خون ببیند. دوم: صاحب عادت وقتیه، و آن زنی است که دو ماه پشت سر هم در وقت معین، خون حیض ببیند ولی شمار? روزهای حیض او در هر دو ماه یک اندازه نباشد، مثلاً دو ماه پشت سرهم از روز اول ماه خون ببیند ولی ماه اول روز هفتم، و ماه دوم روز هشتم از خون پاک شود. سوم: صاحب عادت عددیه، و آن زنی است که شمار? روزهای حیض او در دو ماهِ پشت سرهم به یک اندازه باشد، ولی وقت دیدن آن دو خون یکی نباشد، مثل آنکه ماه اول از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببیند. چهارم: مضطربه، و آن زنی است که چند ماه خون دیده، ولی عادت معینی پیدا نکرده یا عادتش بهم خورده و عادت تازهای پیدا نکرده است. پنجم: مبتدئه، و آن زنی است که دفع? اول خون دیدن او است. ششم: ناسیه، و آن زنی است که عادت خود را فراموش کرده است. و هر کدام اینها احکامی دارند که در مسائل آینده گفته میشود.
- [آیت الله علوی گرگانی] زنهای حائض بر شش قسمند: اوّل صاحب عادت وقتیه وعددیّه، و آن زنی است که دو ماه پشت سر هم در وقت معیّن خون حیض ببیند وشماره روزهای حیض او هم در هر ماه یک اندازه باشد، مثل آن که دو ماه پشت سر هم از اوّل ماه تا هفتم خون ببیند. دوم صاحب عادت وقتیّه و آن زنی است که دو ماه پشت سر هم در وقت معیّن، خون حیض ببیند ولی شماره روزهای حیض او در هر دو ماه یک اندازه نباشد، مثلاً دو ماه پشت سر هم از روز اوّل ماه خون ببیند ولی ماه اوّل روز هفتم وماه دوم روز هشتم از خون پاک شود. سوم صاحب عادت عددیّه و آن زنی است که شماره روزهای حیض او در دو ماه پشت سر هم به یک اندازه باشد، ولی وقت دیدن آن دو خون یکی نباشد، مثل آن که ماه اوّل از پنجم تا دهم وماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببیند. چهارم مضطربه و آن زنی است که چند ماه خون دیده، ولی عادت معیّنی پیدا نکرده، یا عادتش به هم خورده مثلاً سه دفعه یا بیشتر خون مختلف دیده بر خلاف عادت سابقه وعادت تازهای پیدا نکرده است. پنجم مبتدئه و آن زنی است که دفعه اوّل خون دیدن او است. ششم ناسیه و آن زنی است که عادت خود را فراموش کرده است، و هرکدام اینها احکامی دارند که در مسائل آینده گفته میشود.
- [آیت الله مظاهری] زنهای حائض شش دستهاند: اوّل: صاحب عادت وقتیه و عددیه، و آن زنی است که دو ماه پشت سر هم در وقت معیّن خون حیض ببیند و شماره روزهای حیض او هم در هر دو ماه یک اندازه باشد، مثل آنکه دو ماه پشت سر هم از اوّل تا هفتم خون ببیند. دوّم: صاحب عادت وقتیه، و آن زنی است که دو ماه پشت سر هم در وقت معیّن خون حیض ببیند ولی شماره روزهای عادت او در هر دو ماه یک اندازه نباشد، مثلاً دو ماه پشت سر هم از روز اوّل ماه خون ببیند ولی ماه اوّل روز هفتم و ماه دوّم روز هشتم از خون پاک شود. سوّم: صاحب عادت عددیه و آن زنی است که شماره روزهای حیض او در دو ماهپشت سر هم به یک اندازهباشد، ولی وقتدیدن آن دو خون یکی نباشد، مثل آنکه ماه اوّل از پنجم تا دهم و ماه دوّم از دوازدهم تا هفدهم خون ببیند. چهارم: مضطربه و آن زنی است که چند ماه خون دیده، ولی عادت معیّنی پیدا نکرده یا عادتش بهم خورده و عادت تازهای پیدا نکرده است. پنجم: مبتدئه و آن زنی است که دفعه اوّل خون دیدن اوست. ششم: ناسیه و آن زنی است که عادت خود را فراموش کرده است. و هر کدام اینها احکامی دارند که در مسائل آینده گفته میشود.
- [آیت الله سبحانی] زنان حائض بر شش گونه هستند: 1 صاحب عادت وقتیّه و عددیّه; و آن زنی است که دو ماه پشت سرهم در وقت معیّن خون حیض ببیند و شماره روزهای حیض او هم در هر دو ماه یک اندازه باشد، مثل آن که دو ماه پشت سرهم از اول ماه تا هفتم خون ببیند. 2 صاحب عادت وقتیّه; و آن زنی است که دو ماه پشت سرهم در وقت معیّن، خون حیض ببیند ولی شماره روزهای حیض او در هر دو ماه یک اندازه نباشد; مثلا دو ماه پشت سرهم از روز اول ماه خون ببیند ولی ماه اول روز هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاک شود. 3 صاحب عادت عددیه و آن زنی است که شماره روزهای حیض او در دو ماه پشت سرهم به یک اندازه باشد; ولی وقت دیدن آن دو خون یکی نباشد; مثل آنکه ماه اول از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببیند. 4 مضطربه; و آن زنی است که چند ماه خون دیده، ولی عادت معیّنی پیدا نکرده یا عادتش به هم خورده; مثلا سه دفعه یا بیشتر بر خلاف عادت سابقه حائض شده و عادت تازه ای پیدا نکرده است. 5 مبتدئه; و آن زنی است که برای اولین بار حائض می شود. 6 ناسیه; و آن زنی است که عادت خود را فراموش کرده است. هر کدام از اینها احکامی دارند که در مسایل آینده گفته می شود.