شرح پرسش: سئوال اصلی بنده این است که ما مسلمانان معتقد به ظهور منجی آخرالزمان هستیم و در روایات آمده که حضرت عیسی یکی از منجی های آخرالزمان است، حضرت عیسی پیامبر اولوالعزم است و ما مسلمانان در روایات خود داریم که پس از ظهور حضرت عیسی و اعلام آمدن حضرت مهدی موعود، حضرت مهدی ظهور خواهند کرد و ایشان دنیا را از عدل پر خواهند نمود و ما مسلمانان به حضرت عیسی به عنوان یک منادی می نگریم نه منجی!؛ لطفاً با پاسخ خود بنده را از این تناقض رها سازید. پاسخ: چند مطلب در سؤال شما وجود دارد، ابتدا به بررسی آنها می پردازیم و سپس نتیجه گیری می نماییم. 1 - ما مسلمانان معتقد به ظهور منجی آخرالزمان هستیم. تمام موحدان بلکه تمام انسانها یا اعتقاد به ظهور منجی دارند یا آرزوی به سرانجام رسیدن مبانی عدالت خواهانه بشری، مطالب زیادی در این باره تحقیق شده است که خارج از این موضوع است، اجمالا روشن شود که اعتقاد به ظهور منجی مخصوص مسلمانان و موحدان عالم نیست. 2 - در روایات آمده که حضرت عیسی یکی از منجی های آخرالزمان است. اشتباه نشود موعود با منجی تفاوت دارد، یک چیزی را وعده دهند غیر از این است که منجی نیز باشد، مثلا وعده خداوند وقوع ظلم و جور و خروج سفیانی و زیاد شدن بلاها و ... می باشد، وعده خداوند جریان سید خراسانی و شعیب بن صالح و .... می باشد، وعده خداوند آمدن حضرت عیسی و حضرت خضر و ... می باشد، اینها همه وعده است، اما منجی فقط به یک نفر اطلاق می شود، لذا اگر عنوان منجی بر حضرت عیسی اطلاق شده باشد، لازم است سند ودلالت آن روایت بررسی شود. 3 - ما مسلمانان در روایات خود داریم که پس از ظهور حضرت عیسی و اعلام آمدن حضرت مهدی موعود، حضرت مهدی ظهور خواهند کرد. دقت کنید آنچه در روایات آمده قیام است، که در فارسی بیشتر با اصطلاح ظهور به کار می رود، از طرفی دیگر قیام مختص قائم است، عبارت قیام القائم را جستجو کنید تا بیشتر با حوادث و شرائط آن زمان آشنا خواهید شد، بنابراین قیام در مورد حضرت عیسی کاربرد ندارد، آنچه آمده همراهی است، روایاتش خواهد آمد. 4 - ما مسلمانان به حضرت عیسی به عنوان یک منادی می نگریم نه منجی منظور شما از منادی مشخص نیست، منادی یعنی کسی که ندای عدالت سر دهد، یا ندای عدالت خواه بودن حضرت مهدی را، یعنی مردم به سوی ایشان دعوت کند، آنچه مسلم است همراهی و تبعیت ایشان از حضرت مهدی است. یکی از آیاتی که مفسرین شیعه وسنی تحقق آن را موکول به آینده نموده اند، لیظهره علی الدین کله می باشد، این جمله در سه آیه قرآن ذکر شده است، {سوره التوبة9: 3 و{سورة الصّف61: 9}{سوره الفتح48: 28} یعنی روزی خواهد رسید که که دین اسلام بر همه ادیان پیروز شود، یعنی تنها دین اسلام باشد و همه مردم در سرار گیتی ندای توحید و رسالت و نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را سردهد. روایات زیادی، ظهور امام زمان را زمان تحقق چنین وعده ای معرفی کردند، اهل تسنن نیز روایات زیادی را در این رابطه ثبت کردند، مثلا مجاهد (از بزرگان تفسیر اهل تسنن در قرن دوم)، استیلاء را همگام با نزول حضرت عیسی می داند(1)، شاید به قصد کتمان فضائل اهل بیت علیهم السلام بعمومه و حضرت مهدی علیه السلام بخصوصه بوده و نخواسته چینن واقعه مهمی به نام عترت پیامبر تمام شود، اما نزول عیسی علیه السلام همان خروج حضرت مهدی علیه السلام خواهد بود چون فخر رازی از سدی (از راویان تفسیری اهل سنت)، خروج حضرت مهدی علیه السلام را هنگامه غلبه دین اسلام بر سائر مکاتب را معرفی کرده، بعلاوه اینکه در روایات دیگری از اهل تسنن آمده که نزول حضرت عیسی علیه السلام به برکت خروج حضرت مهدی علیه السلام خواهد بود، مثلا: 1. چگونه هستید هنگامی که فرزند مریم در بین شما فرود آید در حالی که امام شما از خود شما باشد؟(2) 2. مهدی کسی است که عیسی بن مریم بر او نازل میشود و پشت سر او نماز میخواند.(3) 3. کسی که عیسی بن مریم پشت سرش نماز میخواند از ما است.(4) 4. مهدی متوجه میشود که عیسی(ع) فرود آمده گویی از مویش آب میچکد؛ آنگاه مهدی به او میگوید: جلو بایست و با مردم نماز بگزار. عیسی پاسخ میدهد: نماز منحصراً توسط تو برپا میشود پس عیسی پشت سر مردی از فرزندان من نماز میخواند؛ هنگامی که نماز اقامه شد [عیسی] میایستد تا [مهدی] در جایگاه بنشیند و با او بیعت میکند پس از آن [عیسی] چهل سال زندگی میکند.(5) بنابراین هیچ فرقی نمی کند غلبه دین اسلام بر سراسر گیتی را هنگام نزول حضرت عیسی علیه السلام بدانیم یا خروج حضرت مهدی علیه السلام، چون ظرف زمانی واحدی داشته و اولی پس از دومی خواهد بود. روایات برتری حضرت مهدی و سائر ائمه بر همه انبیاء (به جز پیامبر اسلام) متواتر و قابل خدشه نیست، همچنین مشخص شد آنچه در روایات آمده نزول حضرت عیسی است نه ظهور و خروج، بلکه ظهور و خروج و قیام مربوط به حضرت مهدی است، بر می گردیم به سؤال حضرتعالی، چرا پیامبر اولوالعزمی پشت سر امام نماز بخواند؟ چرا پیامبر به امام اقتدا کند؟ علاوه بر روایات فوق، جوابش در قسمت دیگری از سؤال شماست، آنجا که نوشتید: " خواندم که حضرت ابراهیم پس از طی مراحل مختلف نبوت، رسالت و .. به امامت رسیده اند." انبیایی مثل حضرت ابراهیم، بعد از نبوت به امامت رسیدند، یعنی امامت کبرا چیزی فراتر از نبوت است، وقتی که پیامبر اسلام به حضرت علی می فرماید انت منی بمنزلة هارون من موسی، نسبت تو به من نسبت هارون است به موسی، در ادامه فرمودند، الا انه لا نبی بعدی، الا اینکه پس از من پیامبری نخواهد بود، یعنی اگر من خاتم الانبیاء نبودم تو پیامبر بودی زیرا شأن نبوت را نیز داری، یعنی تو (امام معصوم) هیچ چیز از نبوت کم نداری، تمام ائمه معصومین در این جهت با حضرت علی شریک هستند، یعنی تمام آنها علاوه بر شأن امامت، لیاقت مقام نبوت را نیز دارا هستند. به نظر می رسد باید مطالعه بیشتری درباره جایگاه امامت داشته باشید، روایات پیامبر و ائمه معصومین را در این مورد بیشتر مطالعه کنید. پی نوشتها: (1) السنن الکبری بیهقی ج 9 ص 180، تفسیر ابن ابی حاتم ج 6 ص 1786 ح 10072 (به همراه ذکر آثار بر قراری عدالت)، جامع البیان ج 10 ص 150 ح 12933 (عن أبی هریره) و ایضا فی رقم 12934 (عن أبی جعفر). (2) صحیح بخاری، ج4، ص205، کتاب بدء الخلق، باب نزول عیسی بن مریم.. (3) ابن حماد، الفتن، 103؛ همچنین: ابن ابی شیبه، ج15، ص198، ح19495.. (4) بیان الشافعی، ص500 (5) همان، ص497
شرح پرسش:
سئوال اصلی بنده این است که ما مسلمانان معتقد به ظهور منجی آخرالزمان هستیم و در روایات آمده که حضرت عیسی یکی از منجی های آخرالزمان است، حضرت عیسی پیامبر اولوالعزم است و ما مسلمانان در روایات خود داریم که پس از ظهور حضرت عیسی و اعلام آمدن حضرت مهدی موعود، حضرت مهدی ظهور خواهند کرد و ایشان دنیا را از عدل پر خواهند نمود و ما مسلمانان به حضرت عیسی به عنوان یک منادی می نگریم نه منجی!؛ لطفاً با پاسخ خود بنده را از این تناقض رها سازید.
پاسخ:
چند مطلب در سؤال شما وجود دارد، ابتدا به بررسی آنها می پردازیم و سپس نتیجه گیری می نماییم.
1 - ما مسلمانان معتقد به ظهور منجی آخرالزمان هستیم.
تمام موحدان بلکه تمام انسانها یا اعتقاد به ظهور منجی دارند یا آرزوی به سرانجام رسیدن مبانی عدالت خواهانه بشری، مطالب زیادی در این باره تحقیق شده است که خارج از این موضوع است، اجمالا روشن شود که اعتقاد به ظهور منجی مخصوص مسلمانان و موحدان عالم نیست.
2 - در روایات آمده که حضرت عیسی یکی از منجی های آخرالزمان است.
اشتباه نشود موعود با منجی تفاوت دارد، یک چیزی را وعده دهند غیر از این است که منجی نیز باشد، مثلا وعده خداوند وقوع ظلم و جور و خروج سفیانی و زیاد شدن بلاها و ... می باشد، وعده خداوند جریان سید خراسانی و شعیب بن صالح و .... می باشد، وعده خداوند آمدن حضرت عیسی و حضرت خضر و ... می باشد، اینها همه وعده است، اما منجی فقط به یک نفر اطلاق می شود، لذا اگر عنوان منجی بر حضرت عیسی اطلاق شده باشد، لازم است سند ودلالت آن روایت بررسی شود.
3 - ما مسلمانان در روایات خود داریم که پس از ظهور حضرت عیسی و اعلام آمدن حضرت مهدی موعود، حضرت مهدی ظهور خواهند کرد.
دقت کنید آنچه در روایات آمده قیام است، که در فارسی بیشتر با اصطلاح ظهور به کار می رود، از طرفی دیگر قیام مختص قائم است، عبارت قیام القائم را جستجو کنید تا بیشتر با حوادث و شرائط آن زمان آشنا خواهید شد، بنابراین قیام در مورد حضرت عیسی کاربرد ندارد، آنچه آمده همراهی است، روایاتش خواهد آمد.
4 - ما مسلمانان به حضرت عیسی به عنوان یک منادی می نگریم نه منجی
منظور شما از منادی مشخص نیست، منادی یعنی کسی که ندای عدالت سر دهد، یا ندای عدالت خواه بودن حضرت مهدی را، یعنی مردم به سوی ایشان دعوت کند، آنچه مسلم است همراهی و تبعیت ایشان از حضرت مهدی است.
یکی از آیاتی که مفسرین شیعه وسنی تحقق آن را موکول به آینده نموده اند، لیظهره علی الدین کله می باشد، این جمله در سه آیه قرآن ذکر شده است، {سوره التوبة9: 3 و{سورة الصّف61: 9}{سوره الفتح48: 28}
یعنی روزی خواهد رسید که که دین اسلام بر همه ادیان پیروز شود، یعنی تنها دین اسلام باشد و همه مردم در سرار گیتی ندای توحید و رسالت و نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را سردهد.
روایات زیادی، ظهور امام زمان را زمان تحقق چنین وعده ای معرفی کردند، اهل تسنن نیز روایات زیادی را در این رابطه ثبت کردند، مثلا مجاهد (از بزرگان تفسیر اهل تسنن در قرن دوم)، استیلاء را همگام با نزول حضرت عیسی می داند(1)، شاید به قصد کتمان فضائل اهل بیت علیهم السلام بعمومه و حضرت مهدی علیه السلام بخصوصه بوده و نخواسته چینن واقعه مهمی به نام عترت پیامبر تمام شود، اما نزول عیسی علیه السلام همان خروج حضرت مهدی علیه السلام خواهد بود چون فخر رازی از سدی (از راویان تفسیری اهل سنت)، خروج حضرت مهدی علیه السلام را هنگامه غلبه دین اسلام بر سائر مکاتب را معرفی کرده، بعلاوه اینکه در روایات دیگری از اهل تسنن آمده که نزول حضرت عیسی علیه السلام به برکت خروج حضرت مهدی علیه السلام خواهد بود، مثلا:
1. چگونه هستید هنگامی که فرزند مریم در بین شما فرود آید در حالی که امام شما از خود شما باشد؟(2)
2. مهدی کسی است که عیسی بن مریم بر او نازل میشود و پشت سر او نماز میخواند.(3)
3. کسی که عیسی بن مریم پشت سرش نماز میخواند از ما است.(4)
4. مهدی متوجه میشود که عیسی(ع) فرود آمده گویی از مویش آب میچکد؛ آنگاه مهدی به او میگوید: جلو بایست و با مردم نماز بگزار. عیسی پاسخ میدهد: نماز منحصراً توسط تو برپا میشود پس عیسی پشت سر مردی از فرزندان من نماز میخواند؛ هنگامی که نماز اقامه شد [عیسی] میایستد تا [مهدی] در جایگاه بنشیند و با او بیعت میکند پس از آن [عیسی] چهل سال زندگی میکند.(5)
بنابراین هیچ فرقی نمی کند غلبه دین اسلام بر سراسر گیتی را هنگام نزول حضرت عیسی علیه السلام بدانیم یا خروج حضرت مهدی علیه السلام، چون ظرف زمانی واحدی داشته و اولی پس از دومی خواهد بود.
روایات برتری حضرت مهدی و سائر ائمه بر همه انبیاء (به جز پیامبر اسلام) متواتر و قابل خدشه نیست، همچنین مشخص شد آنچه در روایات آمده نزول حضرت عیسی است نه ظهور و خروج، بلکه ظهور و خروج و قیام مربوط به حضرت مهدی است، بر می گردیم به سؤال حضرتعالی، چرا پیامبر اولوالعزمی پشت سر امام نماز بخواند؟ چرا پیامبر به امام اقتدا کند؟
علاوه بر روایات فوق، جوابش در قسمت دیگری از سؤال شماست، آنجا که نوشتید: " خواندم که حضرت ابراهیم پس از طی مراحل مختلف نبوت، رسالت و .. به امامت رسیده اند."
انبیایی مثل حضرت ابراهیم، بعد از نبوت به امامت رسیدند، یعنی امامت کبرا چیزی فراتر از نبوت است، وقتی که پیامبر اسلام به حضرت علی می فرماید انت منی بمنزلة هارون من موسی، نسبت تو به من نسبت هارون است به موسی، در ادامه فرمودند، الا انه لا نبی بعدی، الا اینکه پس از من پیامبری نخواهد بود، یعنی اگر من خاتم الانبیاء نبودم تو پیامبر بودی زیرا شأن نبوت را نیز داری، یعنی تو (امام معصوم) هیچ چیز از نبوت کم نداری، تمام ائمه معصومین در این جهت با حضرت علی شریک هستند، یعنی تمام آنها علاوه بر شأن امامت، لیاقت مقام نبوت را نیز دارا هستند.
به نظر می رسد باید مطالعه بیشتری درباره جایگاه امامت داشته باشید، روایات پیامبر و ائمه معصومین را در این مورد بیشتر مطالعه کنید.
پی نوشتها:
(1) السنن الکبری بیهقی ج 9 ص 180، تفسیر ابن ابی حاتم ج 6 ص 1786 ح 10072 (به همراه ذکر آثار بر قراری عدالت)، جامع البیان ج 10 ص 150 ح 12933 (عن أبی هریره) و ایضا فی رقم 12934 (عن أبی جعفر).
(2) صحیح بخاری، ج4، ص205، کتاب بدء الخلق، باب نزول عیسی بن مریم..
(3) ابن حماد، الفتن، 103؛ همچنین: ابن ابی شیبه، ج15، ص198، ح19495..
(4) بیان الشافعی، ص500
(5) همان، ص497
- [سایر] فضیلت های امام مهدی علیه السلام در مقایسه با حضرت عیسی علیه السلام چیست؟
- [سایر] آیا حضرت عیسی(علیه السلام) و اصحاب کهف در زمان امام زمان(علیه السلام) زنده میشوند؟
- [سایر] اگر ظهور امام زمان به معنای شروع قیامت نیست، چرا ظهور حضرت را آخرالزمان مینامند؟
- [سایر] با وجودی که حضرت عیسی (علیه السلام) پیامبر است چرا ریاست حکومت جهانی برای حضرت مهدی (علیه السلام) است ؟
- [سایر] آیا اهل سنّت، به ظهور امام مهدی علیه السلام در آخرالزمان اعتقاد دارند؟
- [سایر] سلام دو سؤال دارم: آیا ما شیعیان اعتقاد داریم که امام زمان (عج) ظهور میکنند تا حکومت را برای حضرت عیسی علیه السلام مهیا کنند؟ یا اینکه خود امام زمان حکومت خواهند کرد؟ ممنون
- [سایر] نقش حضرت عیسی (ع) پس از ظهور امام مهدی (عج) چیست؟
- [سایر] آیا امام زمان (عج) و حضرت عیسی (ع) در یک زمان ظهور میکنند؟
- [سایر] آیا امام زمان (عج) و حضرت عیسی (ع) در یک زمان ظهور میکنند؟
- [سایر] آیا امام زمان و حضرت عیسی در یک زمان ظهور می کنند ؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در زمان غیبت ولی عصر (عج) که نماز جمعه واجب تعیینی نیست خرید و فروش و سایر معاملات هنگام اقامه نماز جمعه حرام نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] در زمان غیبت ولّی عَصْر ( عج ) که نماز جمعه واجب تَعْیینی نیست ، خرید و فروش و سایر معاملات ، پس از اذان جمعه حرام نیست .
- [آیت الله نوری همدانی] در زمان غیبت ولیّ عصر (عج ) نماز جمعه واجب تَخییری است ( یعنی مُکَلَّفْ می تواند روز جمعه بجای نماز ظهر نماز جمعه بخواند ) ولی جمعه اَفْضَلْ است وظهر اَحْوَط واحتیاط بیشتر در آن است که هر دو را بجا آورند .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در زمان غیبت ولی عصر (عج) نماز جمعه واجب تخییری است (یعنی مکلّف می تواند روز جمعه به جای نماز ظهر نماز جمعه بخواند) ولی جمعه افضل است و ظهر احوط و احتیاط بیشتر در آن است که هردو را بجا آورد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. یعنی از زنم فاطمه در مقابل مهر او جدا شدم پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةُ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی مهرها) (لمهرها) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ مَهْرِها فَهِیَ طالِقَ ) مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل آنچه بذل کرده او، پس او رهاست. و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَا بَذَلَتْ بمَا بَذَلَتْ) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند؛ چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد؛ باید بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او از هم جدا شدیم پس او رها است. و اگر دیگری را وکیل کند؛ وکیل باید بگوید: عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی ما بذلت) ، (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.