چرا حضرت مهدی علیه السلام با وجود افراد متدین زیاد در جهان، ظهور نمی کند؟
شرح پرسش: با وجود این همه افراد متقی و متدینی که دست اندرکار امور خیر در سطح جهان اند، چرا حضرت مهدی علیه السلام ظهور نمی کنند؟ پاسخ: اولا وجود افراد صالح و خیر علت تامه ی ظهور نیست، هر چند زمینه فراهم کننده ی آن است . اصل ظهور به خواست و حکمت خداوند بستگی دارد . اراده ی خداوند علت تامه و فاعلی ظهور است که تعیین ، تقدیر و امضا می کند. آمادگی روحی و معنوی مردمان زمینه ی آن است . آنان هرگاه آماده شوند و دعا کند خداوند اراده فرماید و حکمتش به ظهور تعلق گیرد، آن حضرت ظاهر می شود. این نیست که بگوییم : چون افراد صالح اند، چرا که ظهور نمی شود؟ بلکه وظیفه ی ما، در صورت صلاح و تقوای مردم، دعا و استغاثه است. افراد صالح باید برای تعجیل در ظهور دعا کنند و چشم به راه بودن را نشان دهند. از سوی دیگر، تردید در صغرای قضیه است که گفته می شود مردم با تقوا و صالح اند. کجا افراد متقی و صالح بسیارند؟ وجود آنان درچنین روزگاری (به تعبیرات روایات) از گوگرد سرخ نیز کم تر است. دین نیز در دست افراد بشر، به سان گوگرد سرخ، کم یاب است و نگهداری آن چون آتش در کف دست است. اگرخوب ها و خوبی های بیشتر تحلیل شود و با ملاک های قرآنی و روایی و اخلاق اهل بیت سنجش شود1 و به دقت، تفکرات، اعتقادات، اعمال و عمل کرد فردی و اجتماعی و نحوه ی برخورد با دین مطالعه شود، آن گاه معلوم می شود که افراد صالح چه قدر نادرند. داستانی را از پدر یکی از مراجع دینی می آورم . او گفته بود: یکی از صلحای شهر به درگاه امام زمان علیه السلام بسیار استغاثه می کند و عر ض می کند: (آقا! با وجود این همه افراد صالح چرا ظهور نمی کنید؟ مدت ها گریه و زاری می کند. امام زمان علیه السلام برای این فرد ظاهر می شوند و می فرمایند : برای این که امتحان کنی که چند نفر از مردمان حقیقتا صالح اند، شب جمعه، چهل نفر از صالح ترین افراد را در منزل یکی از بهترین صالحان شهر گرد آور، فلان قصاب را هم (که او نیز از متقی ترین و بهترین مردم بود) بخوان وسه راس بزغاله آماده کن و قصاب و بزغاله ها را در پشت بام ببر. آن مرد نیک شب جمعه ای را انتخاب می کند و از میان تمام صلحا، 40 نفر را دعوت می کند و در حیاط منزل اجتماع می کنند . این ها همه می نشینند و استغاثه می کنند. (ضمنا آن حضرت سپرده بودند که او به مردم نگوید بزغاله ها و قصاب در پشت بام اند) یک مرتبه می بینند نوری بر فراز بام ظاهر شد. یقین می کنند که امام زمان علیه السلام تشریف آوردند. آن گاه نور به طرف پشت بام می رود. یکی از صلحا را که بسیار مرد نیکی بوده است صدا می زنندکه : به پشت بام بیا. او به پشت بام می رود. بعد از چند دقیقه، می بینند که از پشت بام خون جاری شد! یقین می کنند که امام زمان علیه السلام این شخص را سر بریده اند و این خون اوست. گروهی فرار می کنند. چند دقیقه ی دیگر صدا می کنند و می گویند : فلان شخص (یکی دیگر از صلحا) بیاید. آن صالح هم به پشت بام می رود. چند لحظه ی دیگر می بیننند که باز هم از ناودان خون جاری شد و یقین می کنند که نفر دوم هم به دست آن حضرت سر بریده شد. تمام آنها می روند و سه نفر بیشتر نمی مانند. نفر سوم را صدا می کنند. در این هنگام فقط همان نفر می ماند و بقیه هم می روند. او هم یکی از افراد بسیار صالح بود بالا می رود سپس خون از ناودان جاری می شود. بعد امام زمان علیه السلام به آن فرد استغاثه کننده و بی تاب می فرمایند : ( مردم این گونه اند. با این که یقین کردند که ما تجلی کردیم به خاطر این که گمان کردند (نه یقین)که آنان سر بریده شدند همه آن ها پا به فرار گذاشته و رفتند، حال آن که این خون بزغاله هایی بود که قصاب سر می برید!) مردم باید امتحان گردند و از امتحان در آیند و غیر از این داستان، داستان های زیاد دیگری در تاریخ هست که اتفاق افتاده و نشان داده که مردم هنوز آماده ی ظهور نیستند. با زبان، ظهور را می خواهند‌، لیکن در دل رنگ دیگری دارند. هنگامی که امتحان پیش می آید ، حقایق آشکار می گردد : ( احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا : امنا و هم لا یفتنون؟! ولقد فتنا الذین من قبلهم ...)2 یکی از سنت های لایتغیر خداوند ، امتحان است. امتحان که پیش بیاید، بسیاری از مردم مردود می شوند و بسیاری هم تجدید. قبول شده در مرحله ی اول بسیار اندک است. آن چه بر ماست این است که : به سوی صلاح حقیقی (نه ادعایی و ریایی) رو آوریم و در همان حال از دعا و استغاثه نکاهیم. اندیشه و دلمان، ظهور امام عصر علیه السلام و پیروی از حضرت او باشد تا مگر خداوند منان به دعای سوخته ای ترحم کند و جهانیان را از سرگردانی و حیرت نجات بخشد. آری، وظیفه ی ما دعا و استغاثه و صلاح و اصلاح است. در این باره، مراجعه کنید به کتابهای: مکیال المکارم، صص 262 255 روزگار رهایی، ج1، ص349 . مهر محبوب، صص 261 258. پی‌نوشت‌ها: 1.شرط خوب بودن خوبی ، کاملا وارسته بودن واز(خود) بیرون آمدن است.عمل حسود پذیرفته نیست، چون خود را بر دیگران ترجیح می دهد. از متکبر نیز عبادت پذیرفته نمی شود، زیرا در کنار کبریای مطلق از خود دم زده است. به همین ترتیب، بخیل و سنگ دل و تندخو و ریاکار و... و بالاخره خودپسند-که کارهای خوبش به چشمش می آید- وزنه ای برای سنجش در ترازوی دقیق الاهی ندارند. بنابراین، چند کارخوب و خیر سراغ می توان کرد که از همه این شائبه ها دور و تنها و تنها برای خدا – که ذات جامع همه ی خوبی هاست- انجام شود؟ 2. سوره عنکبوت (29)، آیه های 3 و4. منبع: www.serajnet.org
عنوان سوال:

چرا حضرت مهدی علیه السلام با وجود افراد متدین زیاد در جهان، ظهور نمی کند؟


پاسخ:

شرح پرسش:
با وجود این همه افراد متقی و متدینی که دست اندرکار امور خیر در سطح جهان اند، چرا حضرت مهدی علیه السلام ظهور نمی کنند؟

پاسخ:
اولا وجود افراد صالح و خیر علت تامه ی ظهور نیست، هر چند زمینه فراهم کننده ی آن است . اصل ظهور به خواست و حکمت خداوند بستگی دارد . اراده ی خداوند علت تامه و فاعلی ظهور است که تعیین ، تقدیر و امضا می کند. آمادگی روحی و معنوی مردمان زمینه ی آن است . آنان هرگاه آماده شوند و دعا کند خداوند اراده فرماید و حکمتش به ظهور تعلق گیرد، آن حضرت ظاهر می شود. این نیست که بگوییم : چون افراد صالح اند، چرا که ظهور نمی شود؟ بلکه وظیفه ی ما، در صورت صلاح و تقوای مردم، دعا و استغاثه است. افراد صالح باید برای تعجیل در ظهور دعا کنند و چشم به راه بودن را نشان دهند.
از سوی دیگر، تردید در صغرای قضیه است که گفته می شود مردم با تقوا و صالح اند. کجا افراد متقی و صالح بسیارند؟ وجود آنان درچنین روزگاری (به تعبیرات روایات) از گوگرد سرخ نیز کم تر است. دین نیز در دست افراد بشر، به سان گوگرد سرخ، کم یاب است و نگهداری آن چون آتش در کف دست است. اگرخوب ها و خوبی های بیشتر تحلیل شود و با ملاک های قرآنی و روایی و اخلاق اهل بیت سنجش شود1 و به دقت، تفکرات، اعتقادات، اعمال و عمل کرد فردی و اجتماعی و نحوه ی برخورد با دین مطالعه شود، آن گاه معلوم می شود که افراد صالح چه قدر نادرند. داستانی را از پدر یکی از مراجع دینی می آورم . او گفته بود:
یکی از صلحای شهر به درگاه امام زمان علیه السلام بسیار استغاثه می کند و عر ض می کند: (آقا! با وجود این همه افراد صالح چرا ظهور نمی کنید؟ مدت ها گریه و زاری می کند. امام زمان علیه السلام برای این فرد ظاهر می شوند و می فرمایند :
برای این که امتحان کنی که چند نفر از مردمان حقیقتا صالح اند، شب جمعه، چهل نفر از صالح ترین افراد را در منزل یکی از بهترین صالحان شهر گرد آور، فلان قصاب را هم (که او نیز از متقی ترین و بهترین مردم بود) بخوان وسه راس بزغاله آماده کن و قصاب و بزغاله ها را در پشت بام ببر.
آن مرد نیک شب جمعه ای را انتخاب می کند و از میان تمام صلحا، 40 نفر را دعوت می کند و در حیاط منزل اجتماع می کنند . این ها همه می نشینند و استغاثه می کنند. (ضمنا آن حضرت سپرده بودند که او به مردم نگوید بزغاله ها و قصاب در پشت بام اند) یک مرتبه می بینند نوری بر فراز بام ظاهر شد. یقین می کنند که امام زمان علیه السلام تشریف آوردند. آن گاه نور به طرف پشت بام می رود. یکی از صلحا را که بسیار مرد نیکی بوده است صدا می زنندکه : به پشت بام بیا.
او به پشت بام می رود. بعد از چند دقیقه، می بینند که از پشت بام خون جاری شد! یقین می کنند که امام زمان علیه السلام این شخص را سر بریده اند و این خون اوست. گروهی فرار می کنند. چند دقیقه ی دیگر صدا می کنند و می گویند : فلان شخص (یکی دیگر از صلحا) بیاید.
آن صالح هم به پشت بام می رود. چند لحظه ی دیگر می بیننند که باز هم از ناودان خون جاری شد و یقین می کنند که نفر دوم هم به دست آن حضرت سر بریده شد. تمام آنها می روند و سه نفر بیشتر نمی مانند. نفر سوم را صدا می کنند. در این هنگام فقط همان نفر می ماند و بقیه هم می روند. او هم یکی از افراد بسیار صالح بود بالا می رود سپس خون از ناودان جاری می شود.
بعد امام زمان علیه السلام به آن فرد استغاثه کننده و بی تاب می فرمایند :
( مردم این گونه اند. با این که یقین کردند که ما تجلی کردیم به خاطر این که گمان کردند (نه یقین)که آنان سر بریده شدند همه آن ها پا به فرار گذاشته و رفتند، حال آن که این خون بزغاله هایی بود که قصاب سر می برید!)
مردم باید امتحان گردند و از امتحان در آیند و غیر از این داستان، داستان های زیاد دیگری در تاریخ هست که اتفاق افتاده و نشان داده که مردم هنوز آماده ی ظهور نیستند. با زبان، ظهور را می خواهند‌، لیکن در دل رنگ دیگری دارند. هنگامی که امتحان پیش می آید ، حقایق آشکار می گردد :
( احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا : امنا و هم لا یفتنون؟! ولقد فتنا الذین من قبلهم ...)2
یکی از سنت های لایتغیر خداوند ، امتحان است. امتحان که پیش بیاید، بسیاری از مردم مردود می شوند و بسیاری هم تجدید. قبول شده در مرحله ی اول بسیار اندک است. آن چه بر ماست این است که : به سوی صلاح حقیقی (نه ادعایی و ریایی) رو آوریم و در همان حال از دعا و استغاثه نکاهیم. اندیشه و دلمان، ظهور امام عصر علیه السلام و پیروی از حضرت او باشد تا مگر خداوند منان به دعای سوخته ای ترحم کند و جهانیان را از سرگردانی و حیرت نجات بخشد. آری، وظیفه ی ما دعا و استغاثه و صلاح و اصلاح است.
در این باره، مراجعه کنید به کتابهای:
مکیال المکارم، صص 262 255
روزگار رهایی، ج1، ص349 .
مهر محبوب، صص 261 258.

پی‌نوشت‌ها:
1.شرط خوب بودن خوبی ، کاملا وارسته بودن واز(خود) بیرون آمدن است.عمل حسود پذیرفته نیست، چون خود را بر دیگران ترجیح می دهد. از متکبر نیز عبادت پذیرفته نمی شود، زیرا در کنار کبریای مطلق از خود دم زده است. به همین ترتیب، بخیل و سنگ دل و تندخو و ریاکار و... و بالاخره خودپسند-که کارهای خوبش به چشمش می آید- وزنه ای برای سنجش در ترازوی دقیق الاهی ندارند. بنابراین، چند کارخوب و خیر سراغ می توان کرد که از همه این شائبه ها دور و تنها و تنها برای خدا – که ذات جامع همه ی خوبی هاست- انجام شود؟
2. سوره عنکبوت (29)، آیه های 3 و4.

منبع: www.serajnet.org





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین