ما این فوائد را تحت عنوان کلی (او بسان خورشید در پس ابر است)، می آوریم و این فوائد همگی بیانگر حقیقت این تشبیه است. در احادیث متعدد و گوناگونی که در زمینه حکمت و فایده وجود امام علیهالسلام در دوارن غیبت به ما رسیده، تعبیر بسیار پر معنی و جالبی در یک عبارت کوتاه دیده می شود که می تواند کلیدی باشد برای گشودن این رمز بزرگ. و آن اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در پاسخ این پرسش که وجود حضرت بقیةالله ارواحنا فداه در عصر غیبت، چه فایدهای دارد، فرمود: (ایْ وَالذی بَعَثنی بِالنبوه اِنَّهُمْ لَیَنْتَفِعُونَ به وَ یَستَضیئونَ بِنُور و لایَتِهِ فی غَیْبَتهِ کَاْنتفاع الناسِ بالشَّمشِ وَ اِنْ جَلّلَهَا السحاب) (بجار الانوار، 52/93، به نقل از کمال الدین شیخ صدوق) [آری سوگند بخدائی که مرا به نبوت برگزید، مردم از او منتفع می شوند، و از نور ولایتش در دوران غیبتش بهره می گیرند، همانگونه که از خورشید بهنگام قرار گرفتن پشت ابرها بهره می برند] برای فهم این کلید رمز، نخست باید نقش خورشید را بطور کلی، و به هنگامی که چهره تابناکش پشت ابرها پنهان می گردد، دریابیم. خورشید دارای دو نوع نورافشانی است: نور افشانی آشکار و نورافشانی مخفی، یا به تعبیر دیگر نورافشانی مستقیم و نورافشانی غیر مستقیم. در نور افشانی آشکار، اشعه آفتاب به خوبی دیده می شود، هر چند قشر ضخیم هوا که اطراف کره زمین را پوشانیده، همانند یک شیشه ضخیم کار می کند، شیشه ای که از شدت تابش آفتاب می کاهد و آن را قابل تحمل می سازد، نور آفتاب را تصفیه می کند و شعاعهای مرگبارش را خنثی و بی اثر می سازد، ولی به هر حال مانع از تابش مستقیم آفتاب نیست. ولی در تابش غیر مستقیم، ابرها هماننند یک شیشه مات، نور مستقیم خورشید را گرفته پخش می کنند. گاهی اوقات وارد اطاقی می شویم که با لامپهای مات روشن شده، اطاق را روشن می بینیم، اما خود لامپ و شعاع اصلی و مستقیم آن به هیچ وجه دیده نمی شوند .... از سوی دیگر، نور آفتاب مهمترین نقش را در دنیای حیات و موجودات زنده دارد. نور و حرارتی که از خورشید به هر سو پاشیده می شود، تنها انرژی زندگی بخش در گیاهان و حیوانات و انسان است. رشد و نمو موجودات زنده، تغذیه و تولید مثل آنها، حس و حرکت و جنبش، آبیاری زمینهای مرده، غرش امواج دریا، وزش حیات بخش بادها، ریزش دانه های زندگی آفرین باران و برف ، صدای زمزه آبشارها، نغمه های مرغان، زیبائی خیره کننده گلها، گردش خون در عروق انسان و طپش قلبها، عبور برق آسای اندیشه ازلابلای پردههای مغز، و لبخند شیرینی که بر لب گلبرگ مانند یک کودک شیر خوار نقش می بندد ... همه و همه بطور مستقیم یا غیر مستقیم به نور آفتاب بستگی دارد و بدون آن، همه اینها به خاموشی خواهند گرائید. این موضوع را با کمی دقت می توان دریافت. حال این سؤال پیش می آید که آیا این برکات و آثار زندگی بخش، مخصوص زمانی نیست که نور بطور مستقیم می تابد؟. پاسخ این سؤال روشن است: نه؛ بسیاری از این آثار در نور مات خورشید از پشت ابرها نیز وجود دارد. مثلاً در کشورها یا شهرهائی که چندین ماه از سال ابرها سراسر آسمان را پوشانیده اند، آفتاب دیده نمی شود، ولی گرما، نمو و رویش گیاهان، تولید انرژی لازم برای حیات، رسیدن غلات و میوه ها خندیدن گلها و شکوفه ها وجود دارند. بنابراین تابش خورشید از پشت پرده ابرها، قسمت مهمی از برکات خود را در بردارد. و تنها قسمتی از آثار که نیاز به تابش مستقیم دارد موجود نیست. مثلاً می دانیم تابش آفتاب، اثر حیاتی خاصی روی پوست و سایر جهاز بدن انسان و موجودات زنده دارد. به همین دلیل، در کشورهائی که از این نظر در محرومیت بسر می برند، در روزهای آفتابی، بسیاری از مردم (حمام آفتاب) می گیرند و در برابر این نور حیات بخش برهنه می گردند و با تمام ذرات وجود خود –که تشنه این هدیه آسمانی است- ذرات این نور را می مکند. تابش مستقیم آفتاب، علاوه بر اینکه روشنائی و گرمای بیشتری می آفریند، اثر خاصی به خاطر همان اشعه ماورای بنفش در کشتن انواع میکروبها و سالم سازی محیط دارد که در نور غیر مستقیم دیده نمی شود. از مجموع بحث قبل نتیجه می گیریم که: هر چند پرده های ابر، بعضی از آثار آفتاب را می گیرد، ولی قسمت مهمی از آن همچنان باقی می ماند. این بود حال (مُشَبَّهٌ بِهِ) یعنی آفتاب. اکنون باز میگردیم به وضع (مُشَبَّه) یعنی وجود رهبران الهی در حال غیبت. اشعه معنوی وجود امام علیهالسلام در حالی که درپشت غیبت نهان است، دارای آثار قابل ملاحظهای است که علی رغم تعطیل مسئله تعلیم و تربیت و رهبری مستقیم، حکمت وجود او را آشکار می سازد. به ملاحظه اجمال این نوشته، برخی از این آثار، در اینجا بیان می شود. الف- پاسداری از آئین الهی با گذشت زمان و آمیختن سلیقه ها و افکار شخصی به مسائل مذهبی و گرایشهای مختلف به سوی برنامه های ظاهر فریب مکتبهای انحرافی، و دراز شدن دست مَفْسَدِه جویان به سوی مفاهیم آسمانی، اصالتِ پارهای از این قوانین از دست میرود و دستخوش تغییرات زیانبخشی می گردد. این آب زلال که از آسمان وحی نازل شده، با عبور از مغزهای این و آن تدریجاً تیره و تار گشته، صفای نخستین خود را از دست میدهد. این نور پر فروغ با عبور از شیشه های ظلمانی افکار تاریک، کمرنگتر میگردد. خلاصه با آرایشها و پیرایش های کوته بینانه افراد و افزودن شاخ و برگهای تازه به آن چنان می شود که گاهی بازشناسی مسائل اصلی، دچار اشکال می گردد. آن شاعر خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله می گوید: شرع تو را در پی آرایشند دین تو را از پی پیرایشند بس که فزودند بر آن برگ و بر گر تو بینی نشاسی دگر با این حال، آیا ضروری نیست که در میان جمع مسلمانان کسی باشد که مفاهیم فناناپذیر تعالیم اسلامی را در شکل اصلیش حفظ و برای آیندگان نگهداری کند؟ می دانیم در هر مؤسسه مهمی، صندوق نسوزی وجود دارد که اسناد مهم آن مؤسسه را در آن نگهداری می کنند، تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند. بعلاوه هرگاه مثلاً آتش سوزی در آنجا روی دهد، از خطر حریق مصون باشد که اعتبار و حیثیت آن مؤسسه نزدیکی پیوند با حفظ آن اسناد و مدارک دارد. سینه امام و روح بلندش، صندوق نسوز حفظ اسناد آئین الهی است که همه اصالتهای نخستین و ویژگیهای آسمانی این تعلیمات را در خود نگاهداری می کند، (تا دلائل الهی و نشانه های روشن پروردگار باطل نگردد و به خاموشی نگراید) و این یکی دیگر از آثار وجود او، گذشته از آثار دیگر است. ب- تربیت گروه منتظر آگاه برخلاف آنچه بعضی فکر می کنند، رابطه امام در زمان غیبت به کلی از مردم بریده نیست. بلکه آن گونه که از روایات اسلامی برمی آید، گروه کوچکی از آمادهترین افراد –که سری پرشور از عشق خدا، و دلی پر ایمان و اخلاصی فوق العاده برای تحقق بخشیدن به آرمان اصلاح جهان دارند- با حضرتش در ارتباطند. معنی غیبت امام صلوات الله علیه، این نیست که آن حضرت به شکل یک روح نامرئی و یا شعاعی ناپیدا درمی آید. بلکه او از یک زندگی طبیعی آرام برخوردار است، بطور ناشناخته در میان همین انسانها رفت و آمد دارد، دلهای بسیار آماده را برمی گزیند و در اختیار می گیرد، بیش از پیش آماده می کند و می سازد. افراد مستعد، به تفاوت میزان استعداد و شایستگی خود، توفیق درک این سعادت را پیدا میکنند. بعضی چند لحظه و برخی چند ساعت یا چند روز، و جمعی سالها با حضرت بقیه الله ارواحنا فداه در تماس هستند. آنها کسانی هستند که آنچان بر بال و پر دانش و تقوی قرار گرفته و بالا رفته اند که همچون مسافران هواپیماهای دور پرواز، بر فراز ابرها قرار می گیرند، آنجا که هیچگاه حجاب و مانعی بر سر راه تابش جهانبخش آفتاب نیست، در حالی که دیگران در زیر ابرها و در تاریکی و نور ضعیف بسر می برند. بدرستی حساب صحیح نیز همین است. من نباید انتظار داشته باشم که آفتاب را به پائین ابرها بکشم تا چهره او را ببینم. چنین انتظاری، اشتباه بزرگ و خیال خام است. این منم که باید بالاتر از ابرها پرواز کنم، تا شعاع جاودانه آفتاب را جرعه جرعه بنوشم و سیراب گردم. بهر حال، تربیت این گروه یکی دیگر از حکمتهای وجود آن حضرت در این دوران است. ج- نفوذ روحانی و ناآگاه می دانیم خورشید، یک سلسله اشعه مرئی دارد که از ترکیب آنها با هم، هفت رنگ معروف پیدا می شود و یک سلسله اشعه نامرئی که به نام (اشعه ماوراءبنفش) و (اشعه مادونقرمز) نامیده شده است. همچنین یک رهبر بزرگ آسمانی، خواه پیامبر باشد یا امام، علاوه بر تربیت تشریعی –که از طریق گفتار و رفتار و تعلیم و تربیت عادی صورت می گیرد- یک نوع تربیت روحانی دارد، که از راه نفوذ معنوی در دلها و فکرها اعمال می شود. و میتوان آن را تربیت تکوینی نام گذارد. در آنجا الفاظ و کلمات و گفتار و کردار کار نمی کند، بلکه تنها جاذبه و کشش دورنی مؤثر است. در حالات بسیاری از پیشوایان بزرگ الهی می خوانیم که گاه بعضی از افراد منحرف و آلوده، با یک تماس مختصر با آنها بکلی تغییر مسیر می دادند، و سرنوشتشان یکباره دگرگون می شد و به قول معروف با صدوهشتاد درجه بازگشت، راه کاملا تازهای را انتخاب می کردند، یک مرتبه فردی پاک و مؤمن و فداکار از آب درمی آمدند که از بذل همه وجود خود نیز مضایقه نداشتند. این دگرگونیهای تند و سریع و همه جانبه، این تحولات جهش آسا و فراگیر، آنهم با یک نگاه و برخورد- البته برای آنها که در عین آلودگی، یک نوع آمادگی نیز دارند- نتیجه جذبه ناخودآگاه است که گاهی از آن تعبیر به (نفوذ شخصیت) نیز می شود. بسیاری این موضوع را در زندگی خود تجربه کردهاند که به هنگام برخورد با افرادی که روحهای بزرگ و عالی دارند، چنان بی اختیار و ناخودآگاه تحت تأثیر آنان قرار می گیرند که حتی سخن گفتن در برابر آنها برایشان مشکل می شود، و خود را در میان هالهای مرموز و غیر قابل توصیف از عظمت و بزرگی می بینند. البته ممکن است گاهی اینگونه امور را با تلقین و امثال آن توجیه کرد، ولی مسلماً این تفسیر برای همه موارد صحیح نیست. بلکه راهی جز این ندارد که بپذیریم این آثار، نتیجه شعاع اسرارآمیزی است که از درون ذات انسانهای بزرگ برمی خیزد. سرگذشت های فراوانی در تاریخ پیشوایان بزرگ می بینیم که جز از این راه نمی توان آنها را تفسیر کرد، که در اینجا چند نمونه ذکر می کنیم. برخورد اَسْعَد بن زُرارَة بتپرست به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در کنار خانه کعبه و تغییر جهش آسای طرز تفکر او، و یا آنچه دشمنان سر سخت پیامبر(ص) نام آن را سحر می گذاردند و مردم را به خاطر آن از نزدیک شدن به او باز می داشتند. (اعلام الوری، 35-40) تأثیر پیام امام حسین صلوات الله علیه روی فکر (زُهَیر) در مسیر کربلا نقل شده، تا آنجا که با شنیدن پیام امام حتی نتوانست لقمه ای را که در دست داشت به دهان بگذارد، و آن را به زمین نهاد و حرکت کرد. کشش عجیب و فوق العادهای که (حُرِّبن یَزید ریاحی) در خود احساس می کرد، و با تمام شجاعتش همچون بید می لرزید، و همین کشش سرانجام او را به صف مجاهدان کربلا کشید و به افتخار بزرگ شهادت نائل آمد. داستان جوانی که در همسایگی (اَبوبَصیر) زندگی داشت، و با ثروت سرشار خود –که از خوش خدمتی بدستگاه بنیامیه فراهم ساخته بود- به عیش و نوش و بیبند و باری پرداخته بود. و سرانجام با یک پیام امام صادق علیهالسلام بکلی دگرگون شد، و همه کارهای خود را کناری نهاد و تمامی اموالی را که از طریق نامشروع گرد آورده بود، یا به صاحبش داد و یا در راه خدا انفاق کرد. سرگذشت کنیز خواننده و زیبا و عشوهگری که هارون به گمان خام خود برای منحرف ساختن ذِهن امام کاظم صلوات الله علیه به زندان اعزام داشته بود، و منقلب شدن روحیه او در یک مدت کوتاه، تا آنجا که قیافه و طرز سخن و منطق او هارون را به حیرت و و حشت افکند... همه و همه نشانه و نمونه هائی از همین تأثیر ناخودآگاه است که می توان آن را شعبه ای از ولایت تکوینی معصومین-اعم از پیامبر و امام(ع)- دانست، چرا که عامل تربیت و تکامل در اینجا الفاظ و جمله ها و راههای معمولی و عادی نیست، بلکه جذبه معنوی و نفوذ روحانی، عامل اصلی محسوب می شود. منبع: موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر علیه السلام
ما این فوائد را تحت عنوان کلی (او بسان خورشید در پس ابر است)، می آوریم و این فوائد همگی بیانگر حقیقت این تشبیه است. در احادیث متعدد و گوناگونی که در زمینه حکمت و فایده وجود امام علیهالسلام در دوارن غیبت به ما رسیده، تعبیر بسیار پر معنی و جالبی در یک عبارت کوتاه دیده می شود که می تواند کلیدی باشد برای گشودن این رمز بزرگ. و آن اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در پاسخ این پرسش که وجود حضرت بقیةالله ارواحنا فداه در عصر غیبت، چه فایدهای دارد، فرمود:
(ایْ وَالذی بَعَثنی بِالنبوه اِنَّهُمْ لَیَنْتَفِعُونَ به وَ یَستَضیئونَ بِنُور و لایَتِهِ فی غَیْبَتهِ کَاْنتفاع الناسِ بالشَّمشِ وَ اِنْ جَلّلَهَا السحاب) (بجار الانوار، 52/93، به نقل از کمال الدین شیخ صدوق)
[آری سوگند بخدائی که مرا به نبوت برگزید، مردم از او منتفع می شوند، و از نور ولایتش در دوران غیبتش بهره می گیرند، همانگونه که از خورشید بهنگام قرار گرفتن پشت ابرها بهره می برند]
برای فهم این کلید رمز، نخست باید نقش خورشید را بطور کلی، و به هنگامی که چهره تابناکش پشت ابرها پنهان می گردد، دریابیم.
خورشید دارای دو نوع نورافشانی است: نور افشانی آشکار و نورافشانی مخفی، یا به تعبیر دیگر نورافشانی مستقیم و نورافشانی غیر مستقیم.
در نور افشانی آشکار، اشعه آفتاب به خوبی دیده می شود، هر چند قشر ضخیم هوا که اطراف کره زمین را پوشانیده، همانند یک شیشه ضخیم کار می کند، شیشه ای که از شدت تابش آفتاب می کاهد و آن را قابل تحمل می سازد، نور آفتاب را تصفیه می کند و شعاعهای مرگبارش را خنثی و بی اثر می سازد، ولی به هر حال مانع از تابش مستقیم آفتاب نیست. ولی در تابش غیر مستقیم، ابرها هماننند یک شیشه مات، نور مستقیم خورشید را گرفته پخش می کنند.
گاهی اوقات وارد اطاقی می شویم که با لامپهای مات روشن شده، اطاق را روشن می بینیم، اما خود لامپ و شعاع اصلی و مستقیم آن به هیچ وجه دیده نمی شوند ....
از سوی دیگر، نور آفتاب مهمترین نقش را در دنیای حیات و موجودات زنده دارد. نور و حرارتی که از خورشید به هر سو پاشیده می شود، تنها انرژی زندگی بخش در گیاهان و حیوانات و انسان است.
رشد و نمو موجودات زنده، تغذیه و تولید مثل آنها، حس و حرکت و جنبش، آبیاری زمینهای مرده، غرش امواج دریا، وزش حیات بخش بادها، ریزش دانه های زندگی آفرین باران و برف ، صدای زمزه آبشارها، نغمه های مرغان، زیبائی خیره کننده گلها، گردش خون در عروق انسان و طپش قلبها، عبور برق آسای اندیشه ازلابلای پردههای مغز، و لبخند شیرینی که بر لب گلبرگ مانند یک کودک شیر خوار نقش می بندد ... همه و همه بطور مستقیم یا غیر مستقیم به نور آفتاب بستگی دارد و بدون آن، همه اینها به خاموشی خواهند گرائید. این موضوع را با کمی دقت می توان دریافت. حال این سؤال پیش می آید که آیا این برکات و آثار زندگی بخش، مخصوص زمانی نیست که نور بطور مستقیم می تابد؟.
پاسخ این سؤال روشن است: نه؛ بسیاری از این آثار در نور مات خورشید از پشت ابرها نیز وجود دارد. مثلاً در کشورها یا شهرهائی که چندین ماه از سال ابرها سراسر آسمان را پوشانیده اند، آفتاب دیده نمی شود، ولی گرما، نمو و رویش گیاهان، تولید انرژی لازم برای حیات، رسیدن غلات و میوه ها خندیدن گلها و شکوفه ها وجود دارند.
بنابراین تابش خورشید از پشت پرده ابرها، قسمت مهمی از برکات خود را در بردارد. و تنها قسمتی از آثار که نیاز به تابش مستقیم دارد موجود نیست. مثلاً می دانیم تابش آفتاب، اثر حیاتی خاصی روی پوست و سایر جهاز بدن انسان و موجودات زنده دارد. به همین دلیل، در کشورهائی که از این نظر در محرومیت بسر می برند، در روزهای آفتابی، بسیاری از مردم (حمام آفتاب) می گیرند و در برابر این نور حیات بخش برهنه می گردند و با تمام ذرات وجود خود –که تشنه این هدیه آسمانی است- ذرات این نور را می مکند. تابش مستقیم آفتاب، علاوه بر اینکه روشنائی و گرمای بیشتری می آفریند، اثر خاصی به خاطر همان اشعه ماورای بنفش در کشتن انواع میکروبها و سالم سازی محیط دارد که در نور غیر مستقیم دیده نمی شود. از مجموع بحث قبل نتیجه می گیریم که: هر چند پرده های ابر، بعضی از آثار آفتاب را می گیرد، ولی قسمت مهمی از آن همچنان باقی می ماند.
این بود حال (مُشَبَّهٌ بِهِ) یعنی آفتاب. اکنون باز میگردیم به وضع (مُشَبَّه) یعنی وجود رهبران الهی در حال غیبت. اشعه معنوی وجود امام علیهالسلام در حالی که درپشت غیبت نهان است، دارای آثار قابل ملاحظهای است که علی رغم تعطیل مسئله تعلیم و تربیت و رهبری مستقیم، حکمت وجود او را آشکار می سازد. به ملاحظه اجمال این نوشته، برخی از این آثار، در اینجا بیان می شود.
الف- پاسداری از آئین الهی
با گذشت زمان و آمیختن سلیقه ها و افکار شخصی به مسائل مذهبی و گرایشهای مختلف به سوی برنامه های ظاهر فریب مکتبهای انحرافی، و دراز شدن دست مَفْسَدِه جویان به سوی مفاهیم آسمانی، اصالتِ پارهای از این قوانین از دست میرود و دستخوش تغییرات زیانبخشی می گردد.
این آب زلال که از آسمان وحی نازل شده، با عبور از مغزهای این و آن تدریجاً تیره و تار گشته، صفای نخستین خود را از دست میدهد.
این نور پر فروغ با عبور از شیشه های ظلمانی افکار تاریک، کمرنگتر میگردد. خلاصه با آرایشها و پیرایش های کوته بینانه افراد و افزودن شاخ و برگهای تازه به آن چنان می شود که گاهی بازشناسی مسائل اصلی، دچار اشکال می گردد. آن شاعر خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله می گوید:
شرع تو را در پی آرایشند
دین تو را از پی پیرایشند
بس که فزودند بر آن برگ و بر
گر تو بینی نشاسی دگر
با این حال، آیا ضروری نیست که در میان جمع مسلمانان کسی باشد که مفاهیم فناناپذیر تعالیم اسلامی را در شکل اصلیش حفظ و برای آیندگان نگهداری کند؟
می دانیم در هر مؤسسه مهمی، صندوق نسوزی وجود دارد که اسناد مهم آن مؤسسه را در آن نگهداری می کنند، تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند. بعلاوه هرگاه مثلاً آتش سوزی در آنجا روی دهد، از خطر حریق مصون باشد که اعتبار و حیثیت آن مؤسسه نزدیکی پیوند با حفظ آن اسناد و مدارک دارد.
سینه امام و روح بلندش، صندوق نسوز حفظ اسناد آئین الهی است که همه اصالتهای نخستین و ویژگیهای آسمانی این تعلیمات را در خود نگاهداری می کند، (تا دلائل الهی و نشانه های روشن پروردگار باطل نگردد و به خاموشی نگراید) و این یکی دیگر از آثار وجود او، گذشته از آثار دیگر است.
ب- تربیت گروه منتظر آگاه
برخلاف آنچه بعضی فکر می کنند، رابطه امام در زمان غیبت به کلی از مردم بریده نیست. بلکه آن گونه که از روایات اسلامی برمی آید، گروه کوچکی از آمادهترین افراد –که سری پرشور از عشق خدا، و دلی پر ایمان و اخلاصی فوق العاده برای تحقق بخشیدن به آرمان اصلاح جهان دارند- با حضرتش در ارتباطند.
معنی غیبت امام صلوات الله علیه، این نیست که آن حضرت به شکل یک روح نامرئی و یا شعاعی ناپیدا درمی آید. بلکه او از یک زندگی طبیعی آرام برخوردار است، بطور ناشناخته در میان همین انسانها رفت و آمد دارد، دلهای بسیار آماده را برمی گزیند و در اختیار می گیرد، بیش از پیش آماده می کند و می سازد. افراد مستعد، به تفاوت میزان استعداد و شایستگی خود، توفیق درک این سعادت را پیدا میکنند. بعضی چند لحظه و برخی چند ساعت یا چند روز، و جمعی سالها با حضرت بقیه الله ارواحنا فداه در تماس هستند.
آنها کسانی هستند که آنچان بر بال و پر دانش و تقوی قرار گرفته و بالا رفته اند که همچون مسافران هواپیماهای دور پرواز، بر فراز ابرها قرار می گیرند، آنجا که هیچگاه حجاب و مانعی بر سر راه تابش جهانبخش آفتاب نیست، در حالی که دیگران در زیر ابرها و در تاریکی و نور ضعیف بسر می برند.
بدرستی حساب صحیح نیز همین است. من نباید انتظار داشته باشم که آفتاب را به پائین ابرها بکشم تا چهره او را ببینم. چنین انتظاری، اشتباه بزرگ و خیال خام است. این منم که باید بالاتر از ابرها پرواز کنم، تا شعاع جاودانه آفتاب را جرعه جرعه بنوشم و سیراب گردم.
بهر حال، تربیت این گروه یکی دیگر از حکمتهای وجود آن حضرت در این دوران است.
ج- نفوذ روحانی و ناآگاه
می دانیم خورشید، یک سلسله اشعه مرئی دارد که از ترکیب آنها با هم، هفت رنگ معروف پیدا می شود و یک سلسله اشعه نامرئی که به نام (اشعه ماوراءبنفش) و (اشعه مادونقرمز) نامیده شده است. همچنین یک رهبر بزرگ آسمانی، خواه پیامبر باشد یا امام، علاوه بر تربیت تشریعی –که از طریق گفتار و رفتار و تعلیم و تربیت عادی صورت می گیرد- یک نوع تربیت روحانی دارد، که از راه نفوذ معنوی در دلها و فکرها اعمال می شود. و میتوان آن را تربیت تکوینی نام گذارد. در آنجا الفاظ و کلمات و گفتار و کردار کار نمی کند، بلکه تنها جاذبه و کشش دورنی مؤثر است.
در حالات بسیاری از پیشوایان بزرگ الهی می خوانیم که گاه بعضی از افراد منحرف و آلوده، با یک تماس مختصر با آنها بکلی تغییر مسیر می دادند، و سرنوشتشان یکباره دگرگون می شد و به قول معروف با صدوهشتاد درجه بازگشت، راه کاملا تازهای را انتخاب می کردند، یک مرتبه فردی پاک و مؤمن و فداکار از آب درمی آمدند که از بذل همه وجود خود نیز مضایقه نداشتند.
این دگرگونیهای تند و سریع و همه جانبه، این تحولات جهش آسا و فراگیر، آنهم با یک نگاه و برخورد- البته برای آنها که در عین آلودگی، یک نوع آمادگی نیز دارند- نتیجه جذبه ناخودآگاه است که گاهی از آن تعبیر به (نفوذ شخصیت) نیز می شود.
بسیاری این موضوع را در زندگی خود تجربه کردهاند که به هنگام برخورد با افرادی که روحهای بزرگ و عالی دارند، چنان بی اختیار و ناخودآگاه تحت تأثیر آنان قرار می گیرند که حتی سخن گفتن در برابر آنها برایشان مشکل می شود، و خود را در میان هالهای مرموز و غیر قابل توصیف از عظمت و بزرگی می بینند.
البته ممکن است گاهی اینگونه امور را با تلقین و امثال آن توجیه کرد، ولی مسلماً این تفسیر برای همه موارد صحیح نیست. بلکه راهی جز این ندارد که بپذیریم این آثار، نتیجه شعاع اسرارآمیزی است که از درون ذات انسانهای بزرگ برمی خیزد.
سرگذشت های فراوانی در تاریخ پیشوایان بزرگ می بینیم که جز از این راه نمی توان آنها را تفسیر کرد، که در اینجا چند نمونه ذکر می کنیم.
برخورد اَسْعَد بن زُرارَة بتپرست به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در کنار خانه کعبه و تغییر جهش آسای طرز تفکر او، و یا آنچه دشمنان سر سخت پیامبر(ص) نام آن را سحر می گذاردند و مردم را به خاطر آن از نزدیک شدن به او باز می داشتند. (اعلام الوری، 35-40)
تأثیر پیام امام حسین صلوات الله علیه روی فکر (زُهَیر) در مسیر کربلا نقل شده، تا آنجا که با شنیدن پیام امام حتی نتوانست لقمه ای را که در دست داشت به دهان بگذارد، و آن را به زمین نهاد و حرکت کرد.
کشش عجیب و فوق العادهای که (حُرِّبن یَزید ریاحی) در خود احساس می کرد، و با تمام شجاعتش همچون بید می لرزید، و همین کشش سرانجام او را به صف مجاهدان کربلا کشید و به افتخار بزرگ شهادت نائل آمد.
داستان جوانی که در همسایگی (اَبوبَصیر) زندگی داشت، و با ثروت سرشار خود –که از خوش خدمتی بدستگاه بنیامیه فراهم ساخته بود- به عیش و نوش و بیبند و باری پرداخته بود. و سرانجام با یک پیام امام صادق علیهالسلام بکلی دگرگون شد، و همه کارهای خود را کناری نهاد و تمامی اموالی را که از طریق نامشروع گرد آورده بود، یا به صاحبش داد و یا در راه خدا انفاق کرد.
سرگذشت کنیز خواننده و زیبا و عشوهگری که هارون به گمان خام خود برای منحرف ساختن ذِهن امام کاظم صلوات الله علیه به زندان اعزام داشته بود، و منقلب شدن روحیه او در یک مدت کوتاه، تا آنجا که قیافه و طرز سخن و منطق او هارون را به حیرت و و حشت افکند...
همه و همه نشانه و نمونه هائی از همین تأثیر ناخودآگاه است که می توان آن را شعبه ای از ولایت تکوینی معصومین-اعم از پیامبر و امام(ع)- دانست، چرا که عامل تربیت و تکامل در اینجا الفاظ و جمله ها و راههای معمولی و عادی نیست، بلکه جذبه معنوی و نفوذ روحانی، عامل اصلی محسوب می شود.
منبع: موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر علیه السلام
- [سایر] آثار و فواید امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمان غیبت چیست؟
- [سایر] فلسفه غیبت حضرت مهدی(علیه السلام) چیست؟
- [سایر] فلسفه وجودی امام زمان(عج) در عصر غیبت چیست؟
- [سایر] فلسفه وجودی امام زمان (عج) در عصر غیبت چیست؟
- [سایر] علت غیبت حضرت مهدی علیه السلام چیست؟
- [سایر] حکمت غیبت حضرت مهدی(علیه السلام) چیست؟
- [سایر] غیبت حضرت مهدی علیه السلام به چه کیفیتی است ؟
- [سایر] چگونگی غیبت حضرت مهدی(علیه السلام) را توضیح دهید.
- [سایر] آیا امام عسکری علیه السلام برای غیبت فرزندشان، حضرت مهدی علیه السلام زمینه سازی نموده اند ؟
- [سایر] آیا امام باقر علیه السلام از غیبت حضرت مهدی علیه السلام خبر دادهاند؟
- [آیت الله نوری همدانی] در زمان غیبت ولّی عَصْر ( عج ) که نماز جمعه واجب تَعْیینی نیست ، خرید و فروش و سایر معاملات ، پس از اذان جمعه حرام نیست .
- [آیت الله نوری همدانی] در زمان غیبت ولیّ عصر (عج ) نماز جمعه واجب تَخییری است ( یعنی مُکَلَّفْ می تواند روز جمعه بجای نماز ظهر نماز جمعه بخواند ) ولی جمعه اَفْضَلْ است وظهر اَحْوَط واحتیاط بیشتر در آن است که هر دو را بجا آورند .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مسلمانان باید در مورد اشخاص مجهول که ملبس به لباس علما و طلاب هستند تحقیق نمایند اگر به مقامی دیگر غیر از مقام علما و مجتهدین که نواب حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه می باشند ارتباط داشته باشند از آنها کناره گرفته و از ضلالت و اضلال آن ها بپرهیزند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در زمان غیبت ولی عصر (عج) نماز جمعه واجب تخییری است (یعنی مکلّف می تواند روز جمعه به جای نماز ظهر نماز جمعه بخواند) ولی جمعه افضل است و ظهر احوط و احتیاط بیشتر در آن است که هردو را بجا آورد.
- [آیت الله جوادی آملی] .دریافت کننده خمس، امام ( ع)و در غیبت آن , فقیه جامع الشرایط و حاکم شرع است و مکلف , بدون اجازه از آنان نمی تواند آن را به موارد مصرف برساند . به تعبیر دیگر , همه خمس , اعم از سهم امام ( ع) و سهم سادات, در اختیار منصب امامت (شخصیت حقوقی) است. در زمان غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) ،فقیه جامع الشرایط, جانشین شخصیت حقوقیِ امامت است، بنابراین در زمان غیبت باید تمام خمس را به فقیه جامع الشرای ط تحویل داد و هرگونه دخل و ت صرف در خمس (سهم امام( ع) و سهم سادات) باید با اجازه او باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.