الف) دلایل مخالفان قیام از اهل سنّت در بینش اهل سنّت، هر کسی که زمام امور مسلمانان را در دست گیرد و حاکم جامعه ی اسلامی شود، اطاعات او تا زمانی که اقامه ی نماز کند و کفرِ صریح نیاورد، بر همه واجب است، ولو ستمگر و معروف به خیانت، شرب خمر، فسق و فجور باشد. اینان، برای مدّعای خود، به روایاتی تمسّک می کنند که برخی از آن ها عبارت است از: 1. در صحیح مسلم، خبری از حذیفه یمانی نقل شده که می گوید: خدمت رسول خدا(صلی الله علیه وآله)بودیم. سؤالاتی نسبت به آینده و پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) کردیم. حضرت فرمودند: (حاکمانی بعد از من می آیند که نه به سنّت من عمل می کنند و نه به هدایت من هدایت یافته اند. صورت انسانی دارند، ولی قلب شان، قلب شیطان است). حذیفه می گوید: من از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نسبت به چنین حاکمانی کسب تکلیف کردم که وظیفه ی ما، در برابر آنان چیست؟ آیا با آنان به جنگ برخاسته و آنان را از دم شمشیرمان بگذرانیم؟ حضرت در جواب فرمودند: (شما، جز اطاعت، چاره ای دیگر ندارید و موظّف به اطاعت هستید. گرچه به پشت تان تازیانه بزنند و اموال شما را غارت کنند، تنها وظیفه ی شما، اطاعت است). 2. از احمد حنبل نقل شده که گفت: (... اگر کسی به زور و قهر و غلبه، بر جامعه ی اسلامی مسلّط شد، و زمام امور را در دست گرفت و خلیفه و امیرالمؤمنین شد، بر فرد فرد جامعه، اطاعت او لازم است و بر احدی که به خدا و روز جزا ایمان دارد، روا نیست شبی را به صبح آورد و آن شخص حاکم را امام خود نداند، حال می خواهد آن حاکم، شخص نیک و خوب باشد و یا فاجر و بد. به هر حال او امیرالمؤمنین است).[1] 3. در واقعه ی حرّه، عمال یزید، جنایات را به حد أعلی رسانده بودند. عبدالله بن مطیع خواست علیه یزید قیام کند، لکن عبدالله بن عمر به عنوان نصیحت به عبدالله بن مطیع گفت: (از پیامبر(صلی الله علیه وآله) شنیدم که اگر کسی بیعت امام خود را بشکند (و علیه او قیام کند)، در قیامت، حجّتی نخواهد داشت و اگر در آن حال بمیرد، با مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.).[2] در بررسی این گونه روایات، می توان گفت مسئله ی اطاعت از حاکم، در صورتی که عادل باشد، امری عقلی و شرعی است و بعضی از این روایت ها، مانند روایت عبدالله بن عمر را می توان صحیح دانست، لکن در مورد حاکم عادل و نه حاکمی مانند یزید بن معاویه؛ زیرا، ما، نه تنها اطاعت این گونه رهبران را واجب نمی دانیم، بلکه مخالفت و تبری از او را نیز واجب می شماریم و در مورد روایات فوق می گوییم: اوّلا، کسی که به تاریخ حدیث آشنا باشد و از چگونگی برخورد خلفای سه گانه و حکّام بنی امیه با احادیث و راویان حدیث آگاه باشد، می داند که این روایات، جعلی و ساخته و پرداخته ی جاعلان حدیث در دستگاه های خلفای بنی امیّه است. این روایات، برای حفظ حکومت جبّاران و توجیه ستم آنان ساخته شده است. تاریخ اسلام، از این کذب ها، فراوان دیده است.[3] ثانیاً، این حکم که اطاعت از حاکم ستمگر واجب است و در نتیجه، مخالفت و قیام علیه او ناروا است، برخلاف صریح قرآن است. خداوند می فرماید: (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللّهَ وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً)؛[4] ای پیامبر! تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند عالم و حکیم است. ثالثاً، روایات بسیاری از پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) به دست ما رسیده که به مبارزه و مقاومت در برابر این گونه از حکومت ها، فرمان می دهد. 1. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) فرمودند: (پس از من، فرمانروایانی بر سر کار می آیند، هر کس در جرگه ی آنان وارد شود و دروغ آنان را تصدیق کند و بر ستم آنان کمک کند، از من نیست و من از او نیستم و هرگز در حوض (کوثر) بر من وارد نشود).[5] 2. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمودند: (هر کس برای خدمت سلطانی، تازیانه ای به کمر بندد، آن تازیانه، در روز رستاخیز، به صورت اژدهایی ظاهر می شود که در آتش دوزخ بر او مسلط می گردد).[6] 3. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) فرمودند: روز رستاخیز، منادی ندا می کند: (دستیاران کجایند؟ حتّی کسی که مَرکب ادوات آنان را فراهم ساخته یا سرکیسه ای را برای آنان بسته یا قلمی را تراشیده، او را با ستمگران محشور کنید.).[7] بنابراین، احادیثی که از سوی اهل سنّت در مورد اطاعت از حاکم ظالم و ستمگر نقل شده و قیام علیه چنین حاکمی را حرام دانسته، علاوه بر این که از حیث علم حدیث، مردود است، از حیث مخالفت با قرآن مجید و روایات صحیح پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیر مردود است. ب) دلایل مخالفان قیام از شیعه دلیل این گروه، روایاتی است که از ظاهر آن چنین استفاده می شود که هر قیامی قبل از حضرت مهدی (علیه السلام) باطل و محکوم به شکست است؛ زیرا، رهبران قیام، طاغوت و منحرف از طریق اسلام است: عن ابی بصیر، عن ابی عبدالله(علیه السلام): کل رایة ترفَع قَبل قیام القائم فصاحبها طاغوت یعُبد من دون الله عزّوجل؛[8] هر پرچمی قبل از قیام حضرت مهدی(علیه السلام)برافراشته شود، صاحب آن، طاغوت است و اطاعت او، خروج از اطاعت خداست؛ زیرا، اطاعت افراد، از غیر طریق الهی است. در بررسی این گونه روایات می توان گفت: اوّلا، از دید ائمه ی معصوم(علیهم السلام) قیام علیه حاکمان وقت، دو گونه است: 1. قیامی که برای احیای حق ائمه ی معصوم(علیهم السلام) صورت می گیرد. 2. قیامی که برای رسیدن به اهداف دنیوی و شخصی صورت می گیرد. برای توضیح بیش تر، به نقل حدیثی از امام رضا(علیه السلام)پرداخته می شود: مؤلّف عیون اخبار رضا(علیه السلام) از محمّد بن یزید نحوی و او هم از ابن ابی عیدون و وی نیز از پدرش نقل می کند که هنگامی که زید بن موسی بن جعفر(علیه السلام) را نزد مأمون آوردند - البته بعد از آن که این شخص، پیش تر، در بصره قیام کرده و خانه های بنی عباس را به آتش کشیده بود - مأمون، جرم او را به علی بن موسی(علیه السلام) بخشید و به امام(علیه السلام) گفت: (پیش از آن که برادر تو قیام کند و آن چه را که کرد، انجام دهد، زید بن علی هم قیام کرد و کشته شد. اگر مقام و منزلت تو نبود، برادر تو را هم می کشتم، چرا که آن چه او انجام داده، کوچک نیست.). امام رضا(علیه السلام) فرمودند: برادرم زید را با زید بن علی مقایسه نکن؛ چرا که زید بن علی، از علمای آل محمد(صلی الله علیه وآله) بود و به خاطر خداوند غضب کرد و با دشمنان خدا جنگید تا این که در راه معبود کشته شد. پدرم موسی بن جعفر(علیه السلام) به من می گفت که از پدرش جعفر بن محمد(علیه السلام)شنیده که آن حضرت می فرمودند: (خداوند، عمویم زید را رحمت کند. او، مردم را به رضای آل محمد دعوت می کرد و اگر پیروز می شد، به آن چه که مردم را به سوی آن خوانده بود، وفا می کرد.).[9] بنابراین، امام رضا(علیه السلام) میان قیام زید النار و قیام زید شهید، فرق می گذارند و قیام زید شهید را به دلیل آن که برای احیای حق ائمه ی معصوم(علیهم السلام) بود، تأیید می کنند. امام صادق(علیه السلام) می فرماید: لا تقولوا خرج زید فإنّ زیداً کان عالماً و کان صدوقاً و لم یدعکم إلی نفسه إنّما دعا الی الرضا من آل محمد...؛ نگویید زید خروج کرده! چون، زید عالم و صادق بود و شما را به سوی خود فرا نمی خواند، بلکه شما را به سوی رضای آل محمد، دعوت می کرد... .[10] بنابراین، قیامی باطل است که برای اهداف شخصی و غیر دینی باشد، امّا قیامی که برای ولایت و امامت اهل بیت(علیهم السلام) و برای ادامه ی راه آنان باشد، باطل نیست، بلکه عین حق و حقّانیّت است. ثانیاً، روایاتی که قیام قبل از قیام مهدی (علیه السلام) را باطل می دانند با روایات دیگری که خبر از قیام های بعد داده و آن ها را تأیید می کنند، تعارض پیدا می کنند. امام موسی کاظم(علیه السلام) در روایتی می فرماید: رجل من أهل قم یدعوا الناس إلی الحق یجتمع معه قوم کزبر الحدید لاتزلّهم الریاح العواصف و لایملّون من الحرب و لایجنبون و علی الله یتوکّلون و العاقبة للمتقین؛[11] مردی از اهل قم، مردم را به حق فرا می خواند. مردمی دور او جمع می شوند که ماننده پاره های آهن هستند که بادهای سهمگین آنان را نمی لرزاند و از جنگ نمی هراسند و خسته نمی شوند و بر خداوند توکّل می کنند. عاقبت، از آن کسانی است که اهل تقوا باشند. بنابراین، اگر قیامی برای احیای حق و در راه خدا باشد، نه تنها باطل نیست، بلکه مورد تأیید ائمه(علیهم السلام) نیز هست. و روایاتی که مخالفان ذکر کرده اند، تنها قیام هایی را شامل می شود که برای منافع شخصی و غیر دینی صورت می گیرد. ثالثاً، اگر روایاتی را که مخالفان ذکر کرده اند، تمام قیام ها، اعم از حق و غیر حق را، شامل شود، در آن صورت، با آیات و روایاتی که به وجوب امر به معروف و نهی از منکر تأکید کرده اند، تعارض پیدا می کند؛ زیرا، امر به معروف، مراتبی دارد که بالاترین مرتبه ی آن، قیام علیه ستمگران است. پس معلوم می شود که منظور روایات مورد استدلال مخالفان، تمام قیام ها نیست، بلکه تنها قیام های غیر الهی را شامل می شود، قیام هایی که با ظاهری دینی و همراه با فریب مردم صورت می گیرد تا سردمداران آن قیام را به حکومت برساند و منافع دنیوی را نصیب آنان کند. پی نوشتها: [1]. القاضی ابی یعلی، الاحکام السلطانیه، ص 20. [2]. صحیح مسلم، ج 6، ص 22. [3]. علامه امینی، الغدیر، ج 5، ص 275 و 334. [4].احزاب: 1؛ و نیز می توان به آیات: 151 شعراء؛ 8 قلم، 28 کهف و 24 انسان استناد کرد. [5]. سنن نسائی، ج 7، ص 160. [6]. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 12، ص 136. [7]. همان، ص 131. [8]. همان، ج 11، ص 37. [9]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 248. [10]. کلینی، کافی، ج 4 ، ص 224. [11]. شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج 2، ص 442. منبع: امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، رسول رضوی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه (1384).
الف) دلایل مخالفان قیام از اهل سنّت
در بینش اهل سنّت، هر کسی که زمام امور مسلمانان را در دست گیرد و حاکم جامعه ی اسلامی شود، اطاعات او تا زمانی که اقامه ی نماز کند و کفرِ صریح نیاورد، بر همه واجب است، ولو ستمگر و معروف به خیانت، شرب خمر، فسق و فجور باشد. اینان، برای مدّعای خود، به روایاتی تمسّک می کنند که برخی از آن ها عبارت است از:
1. در صحیح مسلم، خبری از حذیفه یمانی نقل شده که می گوید: خدمت رسول خدا(صلی الله علیه وآله)بودیم. سؤالاتی نسبت به آینده و پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) کردیم. حضرت فرمودند: (حاکمانی بعد از من می آیند که نه به سنّت من عمل می کنند و نه به هدایت من هدایت یافته اند. صورت انسانی دارند، ولی قلب شان، قلب شیطان است).
حذیفه می گوید: من از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نسبت به چنین حاکمانی کسب تکلیف کردم که وظیفه ی ما، در برابر آنان چیست؟ آیا با آنان به جنگ برخاسته و آنان را از دم شمشیرمان بگذرانیم؟
حضرت در جواب فرمودند: (شما، جز اطاعت، چاره ای دیگر ندارید و موظّف به اطاعت هستید. گرچه به پشت تان تازیانه بزنند و اموال شما را غارت کنند، تنها وظیفه ی شما، اطاعت است).
2. از احمد حنبل نقل شده که گفت: (... اگر کسی به زور و قهر و غلبه، بر جامعه ی اسلامی مسلّط شد، و زمام امور را در دست گرفت و خلیفه و امیرالمؤمنین شد، بر فرد فرد جامعه، اطاعت او لازم است و بر احدی که به خدا و روز جزا ایمان دارد، روا نیست شبی را به صبح آورد و آن شخص حاکم را امام خود نداند، حال می خواهد آن حاکم، شخص نیک و خوب باشد و یا فاجر و بد. به هر حال او امیرالمؤمنین است).[1]
3. در واقعه ی حرّه، عمال یزید، جنایات را به حد أعلی رسانده بودند. عبدالله بن مطیع خواست علیه یزید قیام کند، لکن عبدالله بن عمر به عنوان نصیحت به عبدالله بن مطیع گفت: (از پیامبر(صلی الله علیه وآله) شنیدم که اگر کسی بیعت امام خود را بشکند (و علیه او قیام کند)، در قیامت، حجّتی نخواهد داشت و اگر در آن حال بمیرد، با مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.).[2]
در بررسی این گونه روایات، می توان گفت مسئله ی اطاعت از حاکم، در صورتی که عادل باشد، امری عقلی و شرعی است و بعضی از این روایت ها، مانند روایت عبدالله بن عمر را می توان صحیح دانست، لکن در مورد حاکم عادل و نه حاکمی مانند یزید بن معاویه؛ زیرا، ما، نه تنها اطاعت این گونه رهبران را واجب نمی دانیم، بلکه مخالفت و تبری از او را نیز واجب می شماریم و در مورد روایات فوق می گوییم:
اوّلا، کسی که به تاریخ حدیث آشنا باشد و از چگونگی برخورد خلفای سه گانه و حکّام بنی امیه با احادیث و راویان حدیث آگاه باشد، می داند که این روایات، جعلی و ساخته و پرداخته ی جاعلان حدیث در دستگاه های خلفای بنی امیّه است. این روایات، برای حفظ حکومت جبّاران و توجیه ستم آنان ساخته شده است. تاریخ اسلام، از این کذب ها، فراوان دیده است.[3]
ثانیاً، این حکم که اطاعت از حاکم ستمگر واجب است و در نتیجه، مخالفت و قیام علیه او ناروا است، برخلاف صریح قرآن است. خداوند می فرماید:
(یا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللّهَ وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً)؛[4] ای پیامبر! تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند عالم و حکیم است.
ثالثاً، روایات بسیاری از پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) به دست ما رسیده که به مبارزه و مقاومت در برابر این گونه از حکومت ها، فرمان می دهد.
1. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) فرمودند: (پس از من، فرمانروایانی بر سر کار می آیند، هر کس در جرگه ی آنان وارد شود و دروغ آنان را تصدیق کند و بر ستم آنان کمک کند، از من نیست و من از او نیستم و هرگز در حوض (کوثر) بر من وارد نشود).[5]
2. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمودند: (هر کس برای خدمت سلطانی، تازیانه ای به کمر بندد، آن تازیانه، در روز رستاخیز، به صورت اژدهایی ظاهر می شود که در آتش دوزخ بر او مسلط می گردد).[6]
3. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) فرمودند: روز رستاخیز، منادی ندا می کند: (دستیاران کجایند؟ حتّی کسی که مَرکب ادوات آنان را فراهم ساخته یا سرکیسه ای را برای آنان بسته یا قلمی را تراشیده، او را با ستمگران محشور کنید.).[7]
بنابراین، احادیثی که از سوی اهل سنّت در مورد اطاعت از حاکم ظالم و ستمگر نقل شده و قیام علیه چنین حاکمی را حرام دانسته، علاوه بر این که از حیث علم حدیث، مردود است، از حیث مخالفت با قرآن مجید و روایات صحیح پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیر مردود است.
ب) دلایل مخالفان قیام از شیعه
دلیل این گروه، روایاتی است که از ظاهر آن چنین استفاده می شود که هر قیامی قبل از حضرت مهدی (علیه السلام) باطل و محکوم به شکست است؛ زیرا، رهبران قیام، طاغوت و منحرف از طریق اسلام است:
عن ابی بصیر، عن ابی عبدالله(علیه السلام): کل رایة ترفَع قَبل قیام القائم فصاحبها طاغوت یعُبد من دون الله عزّوجل؛[8] هر پرچمی قبل از قیام حضرت مهدی(علیه السلام)برافراشته شود، صاحب آن، طاغوت است و اطاعت او، خروج از اطاعت خداست؛ زیرا، اطاعت افراد، از غیر طریق الهی است.
در بررسی این گونه روایات می توان گفت:
اوّلا، از دید ائمه ی معصوم(علیهم السلام) قیام علیه حاکمان وقت، دو گونه است:
1. قیامی که برای احیای حق ائمه ی معصوم(علیهم السلام) صورت می گیرد.
2. قیامی که برای رسیدن به اهداف دنیوی و شخصی صورت می گیرد.
برای توضیح بیش تر، به نقل حدیثی از امام رضا(علیه السلام)پرداخته می شود:
مؤلّف عیون اخبار رضا(علیه السلام) از محمّد بن یزید نحوی و او هم از ابن ابی عیدون و وی نیز از پدرش نقل می کند که هنگامی که زید بن موسی بن جعفر(علیه السلام) را نزد مأمون آوردند - البته بعد از آن که این شخص، پیش تر، در بصره قیام کرده و خانه های بنی عباس را به آتش کشیده بود - مأمون، جرم او را به علی بن موسی(علیه السلام) بخشید و به امام(علیه السلام) گفت: (پیش از آن که برادر تو قیام کند و آن چه را که کرد، انجام دهد، زید بن علی هم قیام کرد و کشته شد. اگر مقام و منزلت تو نبود، برادر تو را هم می کشتم، چرا که آن چه او انجام داده، کوچک نیست.).
امام رضا(علیه السلام) فرمودند: برادرم زید را با زید بن علی مقایسه نکن؛ چرا که زید بن علی، از علمای آل محمد(صلی الله علیه وآله) بود و به خاطر خداوند غضب کرد و با دشمنان خدا جنگید تا این که در راه معبود کشته شد. پدرم موسی بن جعفر(علیه السلام) به من می گفت که از پدرش جعفر بن محمد(علیه السلام)شنیده که آن حضرت می فرمودند: (خداوند، عمویم زید را رحمت کند. او، مردم را به رضای آل محمد دعوت می کرد و اگر پیروز می شد، به آن چه که مردم را به سوی آن خوانده بود، وفا می کرد.).[9]
بنابراین، امام رضا(علیه السلام) میان قیام زید النار و قیام زید شهید، فرق می گذارند و قیام زید شهید را به دلیل آن که برای احیای حق ائمه ی معصوم(علیهم السلام) بود، تأیید می کنند.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
لا تقولوا خرج زید فإنّ زیداً کان عالماً و کان صدوقاً و لم یدعکم إلی نفسه إنّما دعا الی الرضا من آل محمد...؛ نگویید زید خروج کرده! چون، زید عالم و صادق بود و شما را به سوی خود فرا نمی خواند، بلکه شما را به سوی رضای آل محمد، دعوت می کرد... .[10]
بنابراین، قیامی باطل است که برای اهداف شخصی و غیر دینی باشد، امّا قیامی که برای ولایت و امامت اهل بیت(علیهم السلام) و برای ادامه ی راه آنان باشد، باطل نیست، بلکه عین حق و حقّانیّت است.
ثانیاً، روایاتی که قیام قبل از قیام مهدی (علیه السلام) را باطل می دانند با روایات دیگری که خبر از قیام های بعد داده و آن ها را تأیید می کنند، تعارض پیدا می کنند. امام موسی کاظم(علیه السلام) در روایتی می فرماید:
رجل من أهل قم یدعوا الناس إلی الحق یجتمع معه قوم کزبر الحدید لاتزلّهم الریاح العواصف و لایملّون من الحرب و لایجنبون و علی الله یتوکّلون و العاقبة للمتقین؛[11] مردی از اهل قم، مردم را به حق فرا می خواند. مردمی دور او جمع می شوند که ماننده پاره های آهن هستند که بادهای سهمگین آنان را نمی لرزاند و از جنگ نمی هراسند و خسته نمی شوند و بر خداوند توکّل می کنند. عاقبت، از آن کسانی است که اهل تقوا باشند.
بنابراین، اگر قیامی برای احیای حق و در راه خدا باشد، نه تنها باطل نیست، بلکه مورد تأیید ائمه(علیهم السلام) نیز هست. و روایاتی که مخالفان ذکر کرده اند، تنها قیام هایی را شامل می شود که برای منافع شخصی و غیر دینی صورت می گیرد.
ثالثاً، اگر روایاتی را که مخالفان ذکر کرده اند، تمام قیام ها، اعم از حق و غیر حق را، شامل شود، در آن صورت، با آیات و روایاتی که به وجوب امر به معروف و نهی از منکر تأکید کرده اند، تعارض پیدا می کند؛ زیرا، امر به معروف، مراتبی دارد که بالاترین مرتبه ی آن، قیام علیه ستمگران است.
پس معلوم می شود که منظور روایات مورد استدلال مخالفان، تمام قیام ها نیست، بلکه تنها قیام های غیر الهی را شامل می شود، قیام هایی که با ظاهری دینی و همراه با فریب مردم صورت می گیرد تا سردمداران آن قیام را به حکومت برساند و منافع دنیوی را نصیب آنان کند.
پی نوشتها:
[1]. القاضی ابی یعلی، الاحکام السلطانیه، ص 20.
[2]. صحیح مسلم، ج 6، ص 22.
[3]. علامه امینی، الغدیر، ج 5، ص 275 و 334.
[4].احزاب: 1؛ و نیز می توان به آیات: 151 شعراء؛ 8 قلم، 28 کهف و 24 انسان استناد کرد.
[5]. سنن نسائی، ج 7، ص 160.
[6]. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 12، ص 136.
[7]. همان، ص 131.
[8]. همان، ج 11، ص 37.
[9]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 248.
[10]. کلینی، کافی، ج 4 ، ص 224.
[11]. شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج 2، ص 442.
منبع: امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، رسول رضوی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه (1384).
- [سایر] آیا حضرت مهدی علیه السلام با شمشیر قیام خواهند کرد؟
- [سایر] آیا پیروزی حضرت مهدی علیه السلام بر مخالفان و گسترش حکومتش همراه با اعجاز است ؟
- [سایر] آیا ظهور امام زمان (عج) همراه با جنگ با مخالفان دین اسلام است؟
- [سایر] امام مهدی علیه السلام در برابر سلاحهای مخوف چگونه مانند جدشان با شمشیر قیام خواهند کرد؟
- [سایر] آیا امام مهدی(علیه السلام) قیام کننده به کتاب جدید است ؟
- [سایر] چرا به حضرت مهدی علیه السلام، صاحب الزمان می گویند؟
- [سایر] دلایل حضور حضرت مهدی
- [سایر] آینده قیام ولی عصر چگونه خواهد بود؟
- [سایر] ویژگیهای شخصی یمانی که قبل از ظهور امام زمان (عج) قیام میکند را بیان کنید.
- [سایر] فاصله قیام یمانی و ظهور امام زمان (عج) چقدر است؟
- [آیت الله نوری همدانی] در زمان غیبت ولّی عَصْر ( عج ) که نماز جمعه واجب تَعْیینی نیست ، خرید و فروش و سایر معاملات ، پس از اذان جمعه حرام نیست .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مسلمانان باید در مورد اشخاص مجهول که ملبس به لباس علما و طلاب هستند تحقیق نمایند اگر به مقامی دیگر غیر از مقام علما و مجتهدین که نواب حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه می باشند ارتباط داشته باشند از آنها کناره گرفته و از ضلالت و اضلال آن ها بپرهیزند.
- [آیت الله نوری همدانی] در زمان غیبت ولیّ عصر (عج ) نماز جمعه واجب تَخییری است ( یعنی مُکَلَّفْ می تواند روز جمعه بجای نماز ظهر نماز جمعه بخواند ) ولی جمعه اَفْضَلْ است وظهر اَحْوَط واحتیاط بیشتر در آن است که هر دو را بجا آورند .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در زمان غیبت ولی عصر (عج) نماز جمعه واجب تخییری است (یعنی مکلّف می تواند روز جمعه به جای نماز ظهر نماز جمعه بخواند) ولی جمعه افضل است و ظهر احوط و احتیاط بیشتر در آن است که هردو را بجا آورد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.