دلایل مخالفان قیام امام مهدی(علیه السلام) چیست؟
الف) دلایل مخالفان قیام از اهل سنّت در بینش اهل سنّت، هر کسی که زمام امور مسلمانان را در دست گیرد و حاکم جامعه ی اسلامی شود، اطاعات او تا زمانی که اقامه ی نماز کند و کفرِ صریح نیاورد، بر همه واجب است، ولو ستمگر و معروف به خیانت، شرب خمر، فسق و فجور باشد. اینان، برای مدّعای خود، به روایاتی تمسّک می کنند که برخی از آن ها عبارت است از: 1. در صحیح مسلم، خبری از حذیفه یمانی نقل شده که می گوید: خدمت رسول خدا(صلی الله علیه وآله)بودیم. سؤالاتی نسبت به آینده و پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) کردیم. حضرت فرمودند: (حاکمانی بعد از من می آیند که نه به سنّت من عمل می کنند و نه به هدایت من هدایت یافته اند. صورت انسانی دارند، ولی قلب شان، قلب شیطان است). حذیفه می گوید: من از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نسبت به چنین حاکمانی کسب تکلیف کردم که وظیفه ی ما، در برابر آنان چیست؟ آیا با آنان به جنگ برخاسته و آنان را از دم شمشیرمان بگذرانیم؟ حضرت در جواب فرمودند: (شما، جز اطاعت، چاره ای دیگر ندارید و موظّف به اطاعت هستید. گرچه به پشت تان تازیانه بزنند و اموال شما را غارت کنند، تنها وظیفه ی شما، اطاعت است). 2. از احمد حنبل نقل شده که گفت: (... اگر کسی به زور و قهر و غلبه، بر جامعه ی اسلامی مسلّط شد، و زمام امور را در دست گرفت و خلیفه و امیرالمؤمنین شد، بر فرد فرد جامعه، اطاعت او لازم است و بر احدی که به خدا و روز جزا ایمان دارد، روا نیست شبی را به صبح آورد و آن شخص حاکم را امام خود نداند، حال می خواهد آن حاکم، شخص نیک و خوب باشد و یا فاجر و بد. به هر حال او امیرالمؤمنین است).[1] 3. در واقعه ی حرّه، عمال یزید، جنایات را به حد أعلی رسانده بودند. عبدالله بن مطیع خواست علیه یزید قیام کند، لکن عبدالله بن عمر به عنوان نصیحت به عبدالله بن مطیع گفت: (از پیامبر(صلی الله علیه وآله) شنیدم که اگر کسی بیعت امام خود را بشکند (و علیه او قیام کند)، در قیامت، حجّتی نخواهد داشت و اگر در آن حال بمیرد، با مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.).[2] در بررسی این گونه روایات، می توان گفت مسئله ی اطاعت از حاکم، در صورتی که عادل باشد، امری عقلی و شرعی است و بعضی از این روایت ها، مانند روایت عبدالله بن عمر را می توان صحیح دانست، لکن در مورد حاکم عادل و نه حاکمی مانند یزید بن معاویه؛ زیرا، ما، نه تنها اطاعت این گونه رهبران را واجب نمی دانیم، بلکه مخالفت و تبری از او را نیز واجب می شماریم و در مورد روایات فوق می گوییم: اوّلا، کسی که به تاریخ حدیث آشنا باشد و از چگونگی برخورد خلفای سه گانه و حکّام بنی امیه با احادیث و راویان حدیث آگاه باشد، می داند که این روایات، جعلی و ساخته و پرداخته ی جاعلان حدیث در دستگاه های خلفای بنی امیّه است. این روایات، برای حفظ حکومت جبّاران و توجیه ستم آنان ساخته شده است. تاریخ اسلام، از این کذب ها، فراوان دیده است.[3] ثانیاً، این حکم که اطاعت از حاکم ستمگر واجب است و در نتیجه، مخالفت و قیام علیه او ناروا است، برخلاف صریح قرآن است. خداوند می فرماید: (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللّهَ وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً)؛[4] ای پیامبر! تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند عالم و حکیم است. ثالثاً، روایات بسیاری از پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) به دست ما رسیده که به مبارزه و مقاومت در برابر این گونه از حکومت ها، فرمان می دهد. 1. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) فرمودند: (پس از من، فرمانروایانی بر سر کار می آیند، هر کس در جرگه ی آنان وارد شود و دروغ آنان را تصدیق کند و بر ستم آنان کمک کند، از من نیست و من از او نیستم و هرگز در حوض (کوثر) بر من وارد نشود).[5] 2. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمودند: (هر کس برای خدمت سلطانی، تازیانه ای به کمر بندد، آن تازیانه، در روز رستاخیز، به صورت اژدهایی ظاهر می شود که در آتش دوزخ بر او مسلط می گردد).[6] 3. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) فرمودند: روز رستاخیز، منادی ندا می کند: (دستیاران کجایند؟ حتّی کسی که مَرکب ادوات آنان را فراهم ساخته یا سرکیسه ای را برای آنان بسته یا قلمی را تراشیده، او را با ستمگران محشور کنید.).[7] بنابراین، احادیثی که از سوی اهل سنّت در مورد اطاعت از حاکم ظالم و ستمگر نقل شده و قیام علیه چنین حاکمی را حرام دانسته، علاوه بر این که از حیث علم حدیث، مردود است، از حیث مخالفت با قرآن مجید و روایات صحیح پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیر مردود است. ب) دلایل مخالفان قیام از شیعه دلیل این گروه، روایاتی است که از ظاهر آن چنین استفاده می شود که هر قیامی قبل از حضرت مهدی (علیه السلام) باطل و محکوم به شکست است؛ زیرا، رهبران قیام، طاغوت و منحرف از طریق اسلام است: عن ابی بصیر، عن ابی عبدالله(علیه السلام): کل رایة ترفَع قَبل قیام القائم فصاحبها طاغوت یعُبد من دون الله عزّوجل؛[8] هر پرچمی قبل از قیام حضرت مهدی(علیه السلام)برافراشته شود، صاحب آن، طاغوت است و اطاعت او، خروج از اطاعت خداست؛ زیرا، اطاعت افراد، از غیر طریق الهی است. در بررسی این گونه روایات می توان گفت: اوّلا، از دید ائمه ی معصوم(علیهم السلام) قیام علیه حاکمان وقت، دو گونه است: 1. قیامی که برای احیای حق ائمه ی معصوم(علیهم السلام) صورت می گیرد. 2. قیامی که برای رسیدن به اهداف دنیوی و شخصی صورت می گیرد. برای توضیح بیش تر، به نقل حدیثی از امام رضا(علیه السلام)پرداخته می شود: مؤلّف عیون اخبار رضا(علیه السلام) از محمّد بن یزید نحوی و او هم از ابن ابی عیدون و وی نیز از پدرش نقل می کند که هنگامی که زید بن موسی بن جعفر(علیه السلام) را نزد مأمون آوردند - البته بعد از آن که این شخص، پیش تر، در بصره قیام کرده و خانه های بنی عباس را به آتش کشیده بود - مأمون، جرم او را به علی بن موسی(علیه السلام) بخشید و به امام(علیه السلام) گفت: (پیش از آن که برادر تو قیام کند و آن چه را که کرد، انجام دهد، زید بن علی هم قیام کرد و کشته شد. اگر مقام و منزلت تو نبود، برادر تو را هم می کشتم، چرا که آن چه او انجام داده، کوچک نیست.). امام رضا(علیه السلام) فرمودند: برادرم زید را با زید بن علی مقایسه نکن؛ چرا که زید بن علی، از علمای آل محمد(صلی الله علیه وآله) بود و به خاطر خداوند غضب کرد و با دشمنان خدا جنگید تا این که در راه معبود کشته شد. پدرم موسی بن جعفر(علیه السلام) به من می گفت که از پدرش جعفر بن محمد(علیه السلام)شنیده که آن حضرت می فرمودند: (خداوند، عمویم زید را رحمت کند. او، مردم را به رضای آل محمد دعوت می کرد و اگر پیروز می شد، به آن چه که مردم را به سوی آن خوانده بود، وفا می کرد.).[9] بنابراین، امام رضا(علیه السلام) میان قیام زید النار و قیام زید شهید، فرق می گذارند و قیام زید شهید را به دلیل آن که برای احیای حق ائمه ی معصوم(علیهم السلام) بود، تأیید می کنند. امام صادق(علیه السلام) می فرماید: لا تقولوا خرج زید فإنّ زیداً کان عالماً و کان صدوقاً و لم یدعکم إلی نفسه إنّما دعا الی الرضا من آل محمد...؛ نگویید زید خروج کرده! چون، زید عالم و صادق بود و شما را به سوی خود فرا نمی خواند، بلکه شما را به سوی رضای آل محمد، دعوت می کرد... .[10] بنابراین، قیامی باطل است که برای اهداف شخصی و غیر دینی باشد، امّا قیامی که برای ولایت و امامت اهل بیت(علیهم السلام) و برای ادامه ی راه آنان باشد، باطل نیست، بلکه عین حق و حقّانیّت است. ثانیاً، روایاتی که قیام قبل از قیام مهدی (علیه السلام) را باطل می دانند با روایات دیگری که خبر از قیام های بعد داده و آن ها را تأیید می کنند، تعارض پیدا می کنند. امام موسی کاظم(علیه السلام) در روایتی می فرماید: رجل من أهل قم یدعوا الناس إلی الحق یجتمع معه قوم کزبر الحدید لاتزلّهم الریاح العواصف و لایملّون من الحرب و لایجنبون و علی الله یتوکّلون و العاقبة للمتقین؛[11] مردی از اهل قم، مردم را به حق فرا می خواند. مردمی دور او جمع می شوند که ماننده پاره های آهن هستند که بادهای سهمگین آنان را نمی لرزاند و از جنگ نمی هراسند و خسته نمی شوند و بر خداوند توکّل می کنند. عاقبت، از آن کسانی است که اهل تقوا باشند. بنابراین، اگر قیامی برای احیای حق و در راه خدا باشد، نه تنها باطل نیست، بلکه مورد تأیید ائمه(علیهم السلام) نیز هست. و روایاتی که مخالفان ذکر کرده اند، تنها قیام هایی را شامل می شود که برای منافع شخصی و غیر دینی صورت می گیرد. ثالثاً، اگر روایاتی را که مخالفان ذکر کرده اند، تمام قیام ها، اعم از حق و غیر حق را، شامل شود، در آن صورت، با آیات و روایاتی که به وجوب امر به معروف و نهی از منکر تأکید کرده اند، تعارض پیدا می کند؛ زیرا، امر به معروف، مراتبی دارد که بالاترین مرتبه ی آن، قیام علیه ستمگران است. پس معلوم می شود که منظور روایات مورد استدلال مخالفان، تمام قیام ها نیست، بلکه تنها قیام های غیر الهی را شامل می شود، قیام هایی که با ظاهری دینی و همراه با فریب مردم صورت می گیرد تا سردمداران آن قیام را به حکومت برساند و منافع دنیوی را نصیب آنان کند. پی نوشتها: [1]. القاضی ابی یعلی، الاحکام السلطانیه، ص 20. [2]. صحیح مسلم، ج 6، ص 22. [3]. علامه امینی، الغدیر، ج 5، ص 275 و 334. [4].احزاب: 1؛ و نیز می توان به آیات: 151 شعراء؛ 8 قلم، 28 کهف و 24 انسان استناد کرد. [5]. سنن نسائی، ج 7، ص 160. [6]. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 12، ص 136. [7]. همان، ص 131. [8]. همان، ج 11، ص 37. [9]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 248. [10]. کلینی، کافی، ج 4 ، ص 224. [11]. شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج 2، ص 442. منبع: امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، رسول رضوی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه (1384).
عنوان سوال:

دلایل مخالفان قیام امام مهدی(علیه السلام) چیست؟


پاسخ:

الف) دلایل مخالفان قیام از اهل سنّت
در بینش اهل سنّت، هر کسی که زمام امور مسلمانان را در دست گیرد و حاکم جامعه ی اسلامی شود، اطاعات او تا زمانی که اقامه ی نماز کند و کفرِ صریح نیاورد، بر همه واجب است، ولو ستمگر و معروف به خیانت، شرب خمر، فسق و فجور باشد. اینان، برای مدّعای خود، به روایاتی تمسّک می کنند که برخی از آن ها عبارت است از:
1. در صحیح مسلم، خبری از حذیفه یمانی نقل شده که می گوید: خدمت رسول خدا(صلی الله علیه وآله)بودیم. سؤالاتی نسبت به آینده و پس از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) کردیم. حضرت فرمودند: (حاکمانی بعد از من می آیند که نه به سنّت من عمل می کنند و نه به هدایت من هدایت یافته اند. صورت انسانی دارند، ولی قلب شان، قلب شیطان است).
حذیفه می گوید: من از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نسبت به چنین حاکمانی کسب تکلیف کردم که وظیفه ی ما، در برابر آنان چیست؟ آیا با آنان به جنگ برخاسته و آنان را از دم شمشیرمان بگذرانیم؟
حضرت در جواب فرمودند: (شما، جز اطاعت، چاره ای دیگر ندارید و موظّف به اطاعت هستید. گرچه به پشت تان تازیانه بزنند و اموال شما را غارت کنند، تنها وظیفه ی شما، اطاعت است).
2. از احمد حنبل نقل شده که گفت: (... اگر کسی به زور و قهر و غلبه، بر جامعه ی اسلامی مسلّط شد، و زمام امور را در دست گرفت و خلیفه و امیرالمؤمنین شد، بر فرد فرد جامعه، اطاعت او لازم است و بر احدی که به خدا و روز جزا ایمان دارد، روا نیست شبی را به صبح آورد و آن شخص حاکم را امام خود نداند، حال می خواهد آن حاکم، شخص نیک و خوب باشد و یا فاجر و بد. به هر حال او امیرالمؤمنین است).[1]
3. در واقعه ی حرّه، عمال یزید، جنایات را به حد أعلی رسانده بودند. عبدالله بن مطیع خواست علیه یزید قیام کند، لکن عبدالله بن عمر به عنوان نصیحت به عبدالله بن مطیع گفت: (از پیامبر(صلی الله علیه وآله) شنیدم که اگر کسی بیعت امام خود را بشکند (و علیه او قیام کند)، در قیامت، حجّتی نخواهد داشت و اگر در آن حال بمیرد، با مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.).[2]
در بررسی این گونه روایات، می توان گفت مسئله ی اطاعت از حاکم، در صورتی که عادل باشد، امری عقلی و شرعی است و بعضی از این روایت ها، مانند روایت عبدالله بن عمر را می توان صحیح دانست، لکن در مورد حاکم عادل و نه حاکمی مانند یزید بن معاویه؛ زیرا، ما، نه تنها اطاعت این گونه رهبران را واجب نمی دانیم، بلکه مخالفت و تبری از او را نیز واجب می شماریم و در مورد روایات فوق می گوییم:
اوّلا، کسی که به تاریخ حدیث آشنا باشد و از چگونگی برخورد خلفای سه گانه و حکّام بنی امیه با احادیث و راویان حدیث آگاه باشد، می داند که این روایات، جعلی و ساخته و پرداخته ی جاعلان حدیث در دستگاه های خلفای بنی امیّه است. این روایات، برای حفظ حکومت جبّاران و توجیه ستم آنان ساخته شده است. تاریخ اسلام، از این کذب ها، فراوان دیده است.[3]
ثانیاً، این حکم که اطاعت از حاکم ستمگر واجب است و در نتیجه، مخالفت و قیام علیه او ناروا است، برخلاف صریح قرآن است. خداوند می فرماید:
(یا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللّهَ وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً)؛[4] ای پیامبر! تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند عالم و حکیم است.
ثالثاً، روایات بسیاری از پیامبر(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام) به دست ما رسیده که به مبارزه و مقاومت در برابر این گونه از حکومت ها، فرمان می دهد.
1. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) فرمودند: (پس از من، فرمانروایانی بر سر کار می آیند، هر کس در جرگه ی آنان وارد شود و دروغ آنان را تصدیق کند و بر ستم آنان کمک کند، از من نیست و من از او نیستم و هرگز در حوض (کوثر) بر من وارد نشود).[5]
2. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمودند: (هر کس برای خدمت سلطانی، تازیانه ای به کمر بندد، آن تازیانه، در روز رستاخیز، به صورت اژدهایی ظاهر می شود که در آتش دوزخ بر او مسلط می گردد).[6]
3. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) فرمودند: روز رستاخیز، منادی ندا می کند: (دستیاران کجایند؟ حتّی کسی که مَرکب ادوات آنان را فراهم ساخته یا سرکیسه ای را برای آنان بسته یا قلمی را تراشیده، او را با ستمگران محشور کنید.).[7]
بنابراین، احادیثی که از سوی اهل سنّت در مورد اطاعت از حاکم ظالم و ستمگر نقل شده و قیام علیه چنین حاکمی را حرام دانسته، علاوه بر این که از حیث علم حدیث، مردود است، از حیث مخالفت با قرآن مجید و روایات صحیح پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیر مردود است.
ب) دلایل مخالفان قیام از شیعه
دلیل این گروه، روایاتی است که از ظاهر آن چنین استفاده می شود که هر قیامی قبل از حضرت مهدی (علیه السلام) باطل و محکوم به شکست است؛ زیرا، رهبران قیام، طاغوت و منحرف از طریق اسلام است:
عن ابی بصیر، عن ابی عبدالله(علیه السلام): کل رایة ترفَع قَبل قیام القائم فصاحبها طاغوت یعُبد من دون الله عزّوجل؛[8] هر پرچمی قبل از قیام حضرت مهدی(علیه السلام)برافراشته شود، صاحب آن، طاغوت است و اطاعت او، خروج از اطاعت خداست؛ زیرا، اطاعت افراد، از غیر طریق الهی است.
در بررسی این گونه روایات می توان گفت:
اوّلا، از دید ائمه ی معصوم(علیهم السلام) قیام علیه حاکمان وقت، دو گونه است:
1. قیامی که برای احیای حق ائمه ی معصوم(علیهم السلام) صورت می گیرد.
2. قیامی که برای رسیدن به اهداف دنیوی و شخصی صورت می گیرد.
برای توضیح بیش تر، به نقل حدیثی از امام رضا(علیه السلام)پرداخته می شود:
مؤلّف عیون اخبار رضا(علیه السلام) از محمّد بن یزید نحوی و او هم از ابن ابی عیدون و وی نیز از پدرش نقل می کند که هنگامی که زید بن موسی بن جعفر(علیه السلام) را نزد مأمون آوردند - البته بعد از آن که این شخص، پیش تر، در بصره قیام کرده و خانه های بنی عباس را به آتش کشیده بود - مأمون، جرم او را به علی بن موسی(علیه السلام) بخشید و به امام(علیه السلام) گفت: (پیش از آن که برادر تو قیام کند و آن چه را که کرد، انجام دهد، زید بن علی هم قیام کرد و کشته شد. اگر مقام و منزلت تو نبود، برادر تو را هم می کشتم، چرا که آن چه او انجام داده، کوچک نیست.).
امام رضا(علیه السلام) فرمودند: برادرم زید را با زید بن علی مقایسه نکن؛ چرا که زید بن علی، از علمای آل محمد(صلی الله علیه وآله) بود و به خاطر خداوند غضب کرد و با دشمنان خدا جنگید تا این که در راه معبود کشته شد. پدرم موسی بن جعفر(علیه السلام) به من می گفت که از پدرش جعفر بن محمد(علیه السلام)شنیده که آن حضرت می فرمودند: (خداوند، عمویم زید را رحمت کند. او، مردم را به رضای آل محمد دعوت می کرد و اگر پیروز می شد، به آن چه که مردم را به سوی آن خوانده بود، وفا می کرد.).[9]
بنابراین، امام رضا(علیه السلام) میان قیام زید النار و قیام زید شهید، فرق می گذارند و قیام زید شهید را به دلیل آن که برای احیای حق ائمه ی معصوم(علیهم السلام) بود، تأیید می کنند.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
لا تقولوا خرج زید فإنّ زیداً کان عالماً و کان صدوقاً و لم یدعکم إلی نفسه إنّما دعا الی الرضا من آل محمد...؛ نگویید زید خروج کرده! چون، زید عالم و صادق بود و شما را به سوی خود فرا نمی خواند، بلکه شما را به سوی رضای آل محمد، دعوت می کرد... .[10]
بنابراین، قیامی باطل است که برای اهداف شخصی و غیر دینی باشد، امّا قیامی که برای ولایت و امامت اهل بیت(علیهم السلام) و برای ادامه ی راه آنان باشد، باطل نیست، بلکه عین حق و حقّانیّت است.
ثانیاً، روایاتی که قیام قبل از قیام مهدی (علیه السلام) را باطل می دانند با روایات دیگری که خبر از قیام های بعد داده و آن ها را تأیید می کنند، تعارض پیدا می کنند. امام موسی کاظم(علیه السلام) در روایتی می فرماید:
رجل من أهل قم یدعوا الناس إلی الحق یجتمع معه قوم کزبر الحدید لاتزلّهم الریاح العواصف و لایملّون من الحرب و لایجنبون و علی الله یتوکّلون و العاقبة للمتقین؛[11] مردی از اهل قم، مردم را به حق فرا می خواند. مردمی دور او جمع می شوند که ماننده پاره های آهن هستند که بادهای سهمگین آنان را نمی لرزاند و از جنگ نمی هراسند و خسته نمی شوند و بر خداوند توکّل می کنند. عاقبت، از آن کسانی است که اهل تقوا باشند.
بنابراین، اگر قیامی برای احیای حق و در راه خدا باشد، نه تنها باطل نیست، بلکه مورد تأیید ائمه(علیهم السلام) نیز هست. و روایاتی که مخالفان ذکر کرده اند، تنها قیام هایی را شامل می شود که برای منافع شخصی و غیر دینی صورت می گیرد.
ثالثاً، اگر روایاتی را که مخالفان ذکر کرده اند، تمام قیام ها، اعم از حق و غیر حق را، شامل شود، در آن صورت، با آیات و روایاتی که به وجوب امر به معروف و نهی از منکر تأکید کرده اند، تعارض پیدا می کند؛ زیرا، امر به معروف، مراتبی دارد که بالاترین مرتبه ی آن، قیام علیه ستمگران است.
پس معلوم می شود که منظور روایات مورد استدلال مخالفان، تمام قیام ها نیست، بلکه تنها قیام های غیر الهی را شامل می شود، قیام هایی که با ظاهری دینی و همراه با فریب مردم صورت می گیرد تا سردمداران آن قیام را به حکومت برساند و منافع دنیوی را نصیب آنان کند.
پی نوشتها:
[1]. القاضی ابی یعلی، الاحکام السلطانیه، ص 20.
[2]. صحیح مسلم، ج 6، ص 22.
[3]. علامه امینی، الغدیر، ج 5، ص 275 و 334.
[4].احزاب: 1؛ و نیز می توان به آیات: 151 شعراء؛ 8 قلم، 28 کهف و 24 انسان استناد کرد.
[5]. سنن نسائی، ج 7، ص 160.
[6]. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 12، ص 136.
[7]. همان، ص 131.
[8]. همان، ج 11، ص 37.
[9]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 248.
[10]. کلینی، کافی، ج 4 ، ص 224.
[11]. شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج 2، ص 442.
منبع: امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، رسول رضوی، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه (1384).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین