چرا امام زمان (عج) در عصر غیبت پنهان زندگی می‌کنند؟
اجرای سنن انبیا علیهم السلام در باره‌‌ی حضرت مهدی علیه السلام حدیث‌: حدثنا المظفر بن جعفر بن المظفر العلوی، قال حدثنا جعفر بن مسعود وحیدر بن محمد السمرقندی، جمیعا، قالا: حدثنا محمد بن مسعود، قال: حدثنا جبرئیل بن احمد عن موسی بن جعفر البغدادی، قال: حدثنی الحسن بن محمد الصیرفی، عن حنان بن سدیر، عن ابیه، عن ابی عبدالله علیه السلام، قال: (ان للقائم منا غیبة یطول امدها.) فقلت له: ولم ذاک، یابن رسول الله؟ قال: ان الله عزوجل ابی الا ان یجری فیه سنن الانبیاء علیهم السلام فی غیباتهم، وانه لابد له - یاسدیر- من استیفاء مدد غیباتهم. قال الله عزوجل: (لترکبن طبقا عن طبق‌)؛ ای سننا علی من کان قبلکم؛ حنان بن سدیر، از پدرش از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود: برای قائم ما، غیبتی است که مدت آن به طول می‌انجامد. گفتم: ای فرزند رسول الله آن، برای چیست؟ فرمودند: خداوند عزوجل، می‌خواهد درباره‌ی او، سنت‌های پیامبران علیهم السلام را در غیبت‌هایشان جاری سازد. ای سدیر! گریزی از آن نیست که مدت غیبت‌های آن‌ها به سر آید. خداوند عزوجل فرمودند: همانا، همه‌ی شما پیوسته از حالی به حال دیگر منتقل می‌شوید ؛ یعنی، سنت‌های پیشینیان، درباره‌ی شما هم جاری است. البته روایات دیگری به این مضمون وارد شده که در ادامه‌ی مبحث، بدان اشاره می‌شود. خدا نمی‌‌خواهد امام در میان قوم ستمگر باشد حدیث ‌یکم: العطار، عن ابیه، عن الاشعری، عن احمد بن الحسین بن عمر، عن محمد بن عبدالله، عن مروان الانباری، قال: خرج من ابی جعفر علیه السلام: ان الله اذا کره لنا جوار قوم نزعنا من بین اظهرهم؛ مروان انباری گوید: از ابوجعفر (امام باقر علیه السلام) نامه‌ای رسید که نوشته بود: همانا، خداوند، اگر ناخوش بدارد و دوست نداشته باشد که ما، در مجاورت و کنار قومی باشیم، ما را از میان آن‌ها بیرون می‌برد. حدیث دوم: محمد بن یحیی، عن جعفر بن محمد، عن احمد بن الحسین، عن محمد بن عبدالله، عن محمد بن الفرج؛ قال: کتب الی ابوجعفر علیه السلام: اذا غضب الله تبارک وتعالی علی خلقه نحانا عن جوارهم؛ محمد بن فرج گوید: ابوجعفر (امام جواد علیه السلام) به من نوشت: (هنگامی که خداوند تبارک و تعالی، بر خلق‌اش خشم کند، ما را از میان‌شان دور می‌کند. تنبیه و تنبه مردم در حدیث محمد بن الفرج: خشم خدا، به جهت تنبیه و تنبه مردم است تا قدر شناس باشند. امتحان مردم حدیث: حدثنا محمد بن الحسن بن الولید، قال: حدثنا محمد بن الحسن الصفار، عن احمد بن الحسین، عن عثمان بن عیسی، عن خالد بن نجیح، عن زرارة بن اعین، (قال: سمعت الصادق جعفر بن محمد صلی الله علیه و آله یقول: (ان للقائم غیبة...) ثم قال علیه السلام: (وهو المنتظر الذی یشک الناس فی ولادته. فمنهم من یقول: اذا مات ابوه، مات ولاعقب له. ومنهم من یقول: قد ولد قبل وفاة ابیه بسنتین؛ لان الله عزوجل یحب ان یمتحن خلقه فعند ذالک یرتاب المبطلون؛ زرارة بن اعین گوید: از امام صادق شنیدم که می‌فرمودند: (همانا برای قائم (پیش از آن که قیام کند) غیبتی است.) . سپس فرمودند: (او، منتظری است که مردم؛ در ولادت‌اش؛ به شک و تردید می‌افتند و بعضی می‌گویند: (زمانی که پدرش (امام حسن عسکری علیه السلام) رحلت کرد، فرزندی برای او نبود) و بعضی گویند: (دو سال قبل از وفات پدرش؛ متولد شده است‌) ؛ زیرا، خداوند عزوجل، محققا، امتحان خلق‌اش را دوست می‌دارد و در آن هنگام، باطل جویان، شک و تردید می‌کنند. این حدیث و احادیث دیگر وجه غیبت را، امتحان مردم دانسته که مطابق با آیات خداوند و تعلیمات دینی است. بررسی این موضوع را همچنان‌ که در ابتدا اشاره کردیم، به محل خود موکول می‌کنیم. خوف و ترس از قتل حدیث‌ یکم: حدثنا محمد بن علی ما جیلویه، رضی الله عنه، عن ابیه، عن ابیه احمد بن ابی عبدالله البرقی، عن محمد بن ابی عمیر، عن ابان و غیره، عن ابی عبدالله علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: لابد للغلام من غیبة. فقیل له: ولم یا رسول الله؟ قال: (یخاف القتل)؛ ابان و دیگران، از امام صادق علیه السلام نقل می‌کنند که رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند: (گریزی از غیبت ‌برای غلام و پسر خردسال (اشاره به امام مهدی علیه السلام) نیست‌). عرض کردند: (یا رسول الله! برای چه غیبت می‌کند؟) فرمودند: (می‌ترسد او را بکشند). حدیث دوم: ابن عبدوس، عن ابن قتیبه، عن حمدان بن سلیمان، عن محمد بن الحسین، عن ابن محبوب، عن علی بن رئاب، عن زرارة، قال: سمعت ابا جعفر علیه السلام یقول: ان للقائم غیبة قبل ظهوره. قلت: ولم؟ قال: یخاف - واو مابیده الی بطنه - ، قال زرارة: یعنی القتل؛ زراره گوید: از ابوجعفر (امام باقر علیه السلام) شنیدم که می‌فرمودند: همانا برای قائم ما (حضرت مهدی علیه السلام) قبل از ظهورش، غیبتی است. گفتم: (برای چه؟)، فرمودند: می‌ترسد - و با دست‌ به شکم‌اش اشاره کرد - زراره گوید: مقصود، قتل است می‌ترسد او را بکشند. در کتاب غیبت نعمانی این حدیث، به طریق دیگر، از (زراره‌) از امام صادق علیه السلام نقل شده است و نیز احادیث زیادی در ارتباط با این وجه وجود دارد که ما به جهت ایجاز، از ذکر آن‌ها صرف نظر کردیم. و در این مرحله صرفا، به معرفی وجوه مختلف علت غیبت می‌پردازیم. عالمانی مانند شیخ طوسی، بحث مفصلی در تأیید این وجه دارند که در مرحله‌ی بحث و بررسی‌های دلالی، به آنها اشاره خواهیم کرد. تحت ‌بیعت هیچ حاکمی نباشد حدیث ‌یکم: الطبرسی عن الکلینی، عن اسحاق بن یعقوب، انه ورد علیه من الناحیة المقدسة علی ید محمد بن عثمان: (و اما علة ما وقع من الغیبة. فان الله عزوجل یقول: یا ایها الذین امنوا لا تسالوا عن اشیاء ان تبدلکم تسؤکم انه لم یکن احد من آبائی الا وقعت فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه وانی اخرج حین اخرج ولابیعة لاحد من الطواغیت فی عنقی؛ طبرسی در کتاب احتجاج از ثقة الاسلام کلینی و ایشان نیز از اسحاق بن یعقوب نقل می‌کند که این مطلب از ناحیه مقدس امام عصر (عج) به واسطه‌ی علی بن محمد بن عثمان وارد شد: (و اما علت وقوع غیبت، این است که خداوند عزوجل می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از چیزهایی نپرسید که اگر برای شما آشکار شود، شما را ناراحت می‌کند. بر گردن همه‌ی پدرانم، بیعت ‌سرکشان زمانه بود، اما وقتی که من خروج کنم، بیعت هیچ ظالم سرکشی بر گردن‌ام نیست.) حدیث دوم: محمد بن یحیی، عن احمد بن محمد، عن الحسین بن سعید، عن ابن ابی عمیر، عن هشام بن سالم، عن ابی عبدالله علیه السلام قال: یقوم القائم ولیس لاحد فی عنقه عهد ولاعقد ولا بیعة‌؛ هشام ابن سالم از امام صادق علیه السلام نقل کند که امام فرمودند: (قائم، قیام می‌کند در حالی که پیمان و قرار داد و بیعت هیچ کس در گردن‌اش نیست.) این وجه، در احادیث زیادی مطرح گردیده است، به طوری که شیخ صدوق در کمال الدین باب چهل چهار (علة الغیبة) یازده حدیث را نقل کرده، که پنج‌ حدیث نخست را اختصاص به این وجه قرار داده است. خالی شدن صلب‌‌های کافران از مؤمنان حدیث ‌یکم: ابن مسرور، عن ابن عامر، عن عبدالله بن عامر، عن ابن ابی عمیر، عمن ذکره، عن ابی عبدالله علیه السلام قال: قلت له: (ما بال امیرالمؤمنین علیه السلام لم یقاتل مخالفیه فی الاول؟) . قال: (لایة فی کتاب الله عزوجل (لو تزیلوا لعذبنا الذین کفروا منهم عذابا الیما) . قال: قلت: وما یعنی بتزایلهم؟ قال: (ودائع مؤمنین فی اصلاب قوم کافرین، وکذالک القائم علیه السلام، لن یظهر ابدا حتی تخرج ودایع الله عزوجل، فاذا خرجت ظهر علی من ظهر من اعداء الله عزوجل جلاله، فقتلهم.)؛ ابن ابی عمیر، از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند که از اباعبدالله (امام صادق علیه السلام) پرسیدم: (چرا امیرالمؤمنین علیه السلام در ابتدای امر، با مخالفان خود کارزار و جنگ نکرده؟)، فرمودند: به جهت آیه‌ای که در کتاب خداوند عزوجل بوده: اگر مؤمنان و کفار (در مکه) از هم جدا می‌شدند، همانا کافران را عذاب دردناکی می‌کردیم. گوید: گفتم: مقصود از تزایلهم (جدا شدن) چیست؟ فرمودند: مقصود نطفه‌های مؤمنانی است که در صلب‌های کافران به ودیعت گذاشته شده‌اند. همین طور قائم هم مادامی که ودایع خداوند عزوجل آشکار نشده، ظهور نخواهد کرد. پس وقتی مؤمنان از صلب‌های کافران، آشکار شدند، او نیز ظهور می‌کند و بر دشمنان خداوند عزوجل غلبه یافته و آنان را می‌کشد. شیخ صدوق، در کتاب علل الشرایع این روایت را به سند دیگر از ابراهیم کرخی، از امام صادق علیه السلام نقل کرده است. سر غیبت معلوم نیست و فقط خدا می‌‌داند حدیث: ابن عبدوس، عن ابن قتیبة، عن حمدان بن سلیمان، عن احمد بن عبدالله بن جعفر المدائنی، عن عبدالله بن الفضل الهاشمی، قال: سمعت الصادق جعفر بن محمد علیهم السلام یقول: (ان لصاحب هذا الامر غیبة لابد منها یرتاب فیها کل مبطل.) . فقلت له: (ولم جعلت فداک؟) . قال: (لامر لم یؤذن لنا فی کشفه لکم.) . قلت : فما وجه الحکمة فی غیبته؟ فقال: وجه الحکمة فی غیبته وجه الحکمة فی غیبات من تقدمه من حجج الله تعالی ذکره. ان وجه الحکمة فی ذلک لا ینکشف الا بعد ظهوره کما لا ینکشف وجه الحکمة فیما اتاه الخضر علیه السلام من خرق السفینة، وقتل الغلام، واقامة الجدار لموسی علیه السلام الی وقت افتراقهما. یابن الفضل! ان هذا الامر امر من امر الله وسر من سر الله وغیب من غیب الله ومتی علمنا انه عزوجل حکیم، صدقنا بان افعاله کلها حکمة، وان کان وجهها غیر منکشف‌؛ عبدالله بن فضل هاشمی گوید: از امام صادق جعفر بن محمد علیه السلام شنیدم که می‌‌فرمودند: همانا صاحب این امر را غیبتی است که ناچار از آن است. و هر باطل جویی، در آن، به شک می‌افتد. گفتم: فدایت‌ شوم! برای چه؟ فرمودند: به جهت امری که به ما اجازه نداده‌اند آن را بر شما آشکار سازیم. عرض کردم: چه حکمتی در غیبت او است؟ فرمودند: حکمت غیبت او، همان حکمتی است که در غیبت‌ حجت‌های الهی پیش از او بوده است. وجه حکمت غیبت او پس از ظهورش آشکار گردد، همچنان که وجه حکمت کارهای حضرت خضر علیه السلام - از شکستن کشتی و کشتن پسر بچه و به پا داشتن دیوار- بر موسی علیه السلام روشن نبود تا آن که وقت جدایی فرا رسید. ای پسر فضل! این، امری از امور الهی و سری از اسرار خدا و غیبی از غیب‌های پروردگار است و چون دانستیم که خداوند، عزوجل، حکیم است، تصدیق می‌کنیم که تمام کارهای او حکیمانه است هر چند وجه و علت آن برای ما آشکار نباشد. آزمایش مردم امتحان و آزمایش یکی از حکمت های غیبت ولی زمان ارواحنا فداه می‌باشد که خود از سنتهای الهی است. خداوند، بندگان خویش را با آزمایش‌های گوناگونی به بوته‌ی امتحان می‌سپارد؛ از این رو کسانی که به خدا و پیام آورش و هر آنچه آن حضرت در مورد حضرت مهدی ارواحنا فداه آورده است، ایمان بیاورند؛ دیگر درازی غیبت آن گرانمایه هر اندازه‌ای که باشد و انتظار غمبار او هر چند طولانی گردد، از ثبات قدم و ایمان عمیق و تزلزل‌ناپذیر آنان نمی‌کاهد؛ اما نفاق پیشگان فرصت مناسبی برای استهزاء و یاوه‌گویی درباره این اندیشه‌ی والا و عقیده‌ی مقدس می‌یابند و آیات قرآن و روایات پیامبر صلّی الله علیه و آله در این مورد را به دیوار می‌کوبند و همه را کنار می‌گذارند که این منش باطل گرایان در همه‌ی عصرها و نسل‌هاست. از امام کاظم علیه السلام آورده‌اند که در مورد غیبت حضرت مهدی علیه السلام فرمودند: انّما هی محنة من اللّه عزّ جلّ، امتحن بها خلقه . . .؛ غیبت آن حضرت، رنج و آزمایشی از جانب خداست که بندگان خویش را بدان می آزماید. روشن است که معنا و مفهوم امتحان این نیست که خداوند از واقعیت کار بندگانش آگاه نیست و آنچه در درون دارند، تا آزمایش نکند نمی‌داند؛ نه هرگز! بلکه خداوند به هر چیزی داناست از آنچه در سینه‌ها می‌گذرد آگاه است و چیزی بر او مخفی نمی‌ماند که قرآن در این باره می‌فرمایند: أحسب النّاس أن یترکوا أن یقولوا آمنّا وهم لا یفتنون ولقد فتنّا الذین من قبلهم فلیعلمنّ اللّه الذین صدقوا ولیعلمنّ الکاذبین . . .؛ آیا مردم پنداشته اند همان قدر که گفتند: ایمان آوردیم، به حال خود رها می‌شوند و آزمایش نخواهند شد؟ ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و اینان را نیز می‌آزماییم) باید علم خدا در مورد کسانی که راست می‌گویند و کسانی که دروغ می‌گویند، تحقّق یابد. حال این آزمایش در قالب‌های گوناگونی طراحی خواهد شد: سختی‌ها، دین و ایمان امتحان در سختی‌ها امام صادق علیه السلام خطاب به یار وفادارش (محمد بن مسلم) فرمودند: پیش از قیام قائم نشانه‌هایی است که خداوند آنها را ظاهر خواهد ساخت. محمّد بن مسلم پرسید: آنها چیست؟ فرمودند: آنها را خداوند چنین بیان فرموده است: ( وَلَنَبْلُوَنَّکُم بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ؛ و شما را به سختی‌‌هایی چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و مرگ و آفات زراعت آزمایش می‌کنیم و صبرپیشگان را بشارت ده.) ولنبلونّکم: یعنی امتحان می‌کنیم شما مؤمنان را قبل از خروج قائم علیه السلام. بشیء من الخوف: یعنی به وسیله پادشاهان بنی فلان، در آخر سلطنت آنها. والجوع: یعنی با گرانی قیمت‌ها (و گرسنگی). ونقص من الأموال: یعنی با کسادی تجارت و کمی درآمد. والأنفس: یعنی با مرگ‌های پیاپی و ناگهانی. والثمرات: یعنی با کمی رشد زراعت. وبشّر الصّابرین: یعنی نوید بده در آن زمان صبر پیشگان را با ظهور قائم و آن بعد از یک فتنه‌ی سخت و کمرشکن است، که هر دوستی و خویشی را در هم می‌ریزد. همسایه به همسایه‌اش هجوم برده گردنش را می‌زند. و در چنین روزگاری زمین‌گیر شوید و دست و پای خود را تکان ندهید (حرکتی از خود نشان ندهید). امتحان در دین و ایمان غیبت در زندگی پیامبران وجود داشته و در زندگی نامه‌ی آنان ضبط شده است و این خود نوعی حکمت و آزمایش است. حضرت امام حسن عسکری علیه السلام می‌فرمایند: انّ ابنی هو القائم من بعدی، وهو الذی یجری فیه سنن الأنبیاء علیهم السلام بالتّعمیر والغیبة. حتی تقسو قلوبٌ، لطول الأمد ولا یثبت علی القول به إلاّ من کتب اللّه عزّ وجلّ فی قلبه ایمان، وأیّده بروح منه؛ پس از من، فرزندم، قائم (و صاحب امر دین و امامت) است. و او است که مانند پیامبران، عمری دراز خواهد داشت، و غایب خواهد شد. در غیبت طولانی او دلهایی تیره گردد. فقط کسانی در اعتقاد به او پای برجا خواهند ماند، که دل آنان به فروغ ایزدی رخشان باشد، و روح خدائی به آنان مدد رساند. امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: (حضرت مهدی علیه السلام) بعد از غیبت و حیرت ظاهر می‌شود در این دوران تنها کسانی بر دین خود ثابت می‌مانند که در ایمان خود مخلص باشند و با روح یقین همراه و آنها کسانی هستند که خداوند از آنها درباره‌ی ولایت ما پیمان گرفته، و قلب آنها را برای ایمان به محنت انداخته (گویی قلب‌ها برای استقرار و ثبات ایمان دائم در حال کوشش است که این خود رنجی طاقت فرسا و ریاضتی ست بزرگ) و آنها را با روحی از خود تأیید نموده است. بازشناسی مؤمن از کافر یکی دیگر از رازهای غیبت امتحان مردم در مصائب و مشکلات زندگی است تا ظرفیت و یا تحمل هر کس بر خودش آشکار شود که چندی در راه دین و مذهب و آیین و کیش خود استقامت و پافشاری می‌توانند کرد تا بدین امتحان خوب و بد ممتاز شوند. (حتّی تبیّن الرشد من الغی ولیمیز الخبیث من الطیّب) با امتحان باید خوب از بد، کافر از مؤمن و منافق از مسلم و فاسق از عادل و زشت از زیبا نمایان گردند و ایمان مؤمنین محکم گردد و شک و شبهه باقی نماند و حجت الهی بر خلق تمام گردد. (لیهلک من هلک عن بینة ویحیی من حیّ عن بیّنة) تا آن که راه هلاکت می پوید، دانسته بپیماید و آن که راه زندگانی در می نوردد با شناخت گام در آن نهد. (لئلاّ یکون للنّاس علی اللّه حجّة) تا بندگان حجّتی بر خداوند نیابند مقام امتحان مقامی است که بندگان خاص خدای بدان امتحان شده اند تا به محک امتحان از غل و غش در آیند. خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه روی شود هر که در او غش باشد امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: انّ القائم تمتد غیبته لیصرح الحقّ عن محضه، ویصفو الایمان من الکدر بارتداد من کانت طینته خبثةً من الشیعة الذین یخشی علیهم النّفاق إذا أحسّوا بالاستخلاف والتّمکین والأمن المنتشر فی عهد القائم. ثمّ تلا الآیة: (حتّی إذا استیئس الرّسل وظنّوا أنّهم قد کذّبوا أتاهم نصرنا)؛ غیبت قائم علیه السلام به طول می‌انجامد تا حق روشن گردد و ایمان محض از تیرگی خالص شود و هر که از شیعیان سرشت ناپاک دارد و بیم آن هست که اگر از امکانات وسیع و امن و امان گسترده در عهد قائم علیه السلام آگاه شود، از درِ نفاق در آید، به ارتداد گراید و با ارتداد آنها خالص و ناخالص از یکدیگر جدا شود. آن گاه این آیه را تلاوت فرمودند: تا هنگامی که پیامبران ناامید شدند و مردم خیال کردند که آنها را به دروغ وعده‌ی عذاب داده اند، یاری ما فرا رسید. قدرشناسی دیگر از راز و رمزهای پیچیده‌ی نهان زیستی امام مهدی ارواحنا فداه بازشناسی ارزش و اهمیت حضور امام معصوم در عرصه‌های مختلف جامعه بشری است. چو آن که این نعمت نادیده انگاشته شد، حرمان از جانب حق عزّ وجلّ ناشکران را لازم آمد؛ زیرا: قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید. تا ارزش او بازشناسی شود و این نعمت عظیم طالب و خواهان واقعی یابد! از این روست که بازگشت این نعمت به هنگام ظهور چون خورشیدی که از کرانه‌ی غروب خود سر برآورد، مانند شده است. و این بدان معناست که ناپدید شدن این خورشید هدایت ریشه یافته از امور اجتماعی بسیاری است که یکی از مهم‌ترین آنها بی توجهی و قدرناشناسی از مقام ولایت و شخص ولی الله و امام معصوم زمان وکناره‌گیری از دریای بی کران دانش و حکمت و معارف او و سرتافتن از تربیت خداگونه وی و روی‌آوری به مظاهر پوچی و تباهی است؛ و بدین علت است که چنین گوهری از کف‌ها ربوده شده و تا هنگام خواهش صادقانه انسانها باز پس نمی‌گردد. البته این تنها موردی نیست که بین خلق و خالق چنین دادوستد می‌شود؛ بلکه از دیرباز چنین بوده و در زندگانی بسیاری از پیام آوران و فرزانگان الهی این نهان زیستی را با همین منظور می‌توان مشاهده نمود. چنانچه در گفتار معصومان بدان اشاره رفته و حکمت غیبت امام مهدی ارواحنا فداه و انبیای الهی را همانند دانسته‌اند. حال نیز چنانچه درباره پیام آوران پروردگار می‌یابیم که چون ملت‌ها خواهان سامان یافتن واقعی جامعه خویش شدند و اصلاح حقیقی را از پروردگار طلب کردند و در آن اصرار و الحاح نمودند، آن گونه که ملت به ستوه آمده‌ی بنی اسرائیل کردند و راهبر راستین خویش را تمنی داشتند و از غفلت و حق فراموشی و قدرناسپاسی روی تافتند (چه آن که موسی روزگاری در میان آنان بود، لیک به ناچار بدرود آن دیار گفت و تا سال‌ها در مدین اقامت گزید) پس آن گاه نعمت رهبری الهی آنان را در بر گرفت و به سعادت نایل آمدند و خرمی دنیا را با شادکامی عقبی درهم آمیختند. بنابر آنچه پیش‌تر گفتیم نعمت حضور امام زمان ارواحنا فداه از همان کرانه که غروب نموده طلوع خواهد کرد؛ و آن افق بازشناسی مقام و ارزش امام و احساس نیاز جدی به وی در تمام عرصه های مادی و معنوی است. در تأیید این سخن به خط سیر غیبت و ظهور آن امام معصوم می‌نگریم که چگونه حضور عینی ولایت به هنگام زندگانی ائمه هدی علیهم السلام تا امام هادی و عسکری علیهما السلام به غیبت امام مهدی ارواحنا فداه انجامید؛ لیکن نه غیبت تمام عیار بلکه امام دستورات خود را توسط افرادی ویژه اعمال نموده و مردم نیز چالش های زندگی و روحی و جسمی خود را با رهبر خویش به همین ترتیب در میان می‌گذارند؛ تا آن که این مقدار محرومیت جامعه را هشیار نساخت و این هشدار باش آنان را به اقدامی جدی وا نداشت و بی توجهی و قدرناشناسی عمومی ادامه یافت و بلکه شتابی بیشتر گرفت و سپس غیبت کبری آغاز گردید و ارتباط با محور انسانیت به سختی گرایید و جز مؤمنان عاشق و پاک‌باخته محضرش را نیافتند و جوّ فراگیر رو به انحطاط و دوری از امام خود نهاد و کار بدانجا رسید که: یکی گفت: مرده است! دیگر گفت: کشته شده! آن دیگر گفت: در کجا مسکن دارد؟!! و به یک‌بار نام و یاد او را از خاطرها زدودند و غیبت نیز به منتهی الیه انحطاط خویش رسید. با توجه به آنچه گفتیم، آیا جامعه ای این چنین ناسپاس و غافل تربیتی را در سایه پنهان سازی امام معصوم و رهبر الهی و مربی دلسوز نمی‌طلبد تا سرانجام جای خالی او را در عرصه‌های گوناگون زندگی خویش بیابد و رفته رفته یادش را زنده دارد و نامش را گرامی شمارد و شوق وصال در سرش افتد و روی نیاز به سویش آرد و دست تمنی به دامنش درآویزد و در طلبش افتد و حضور او را در زندگی فردی خود بیابد و ظهورش را لحظه شمارد. آری! این همان حرکت به سوی ظهور اوست. کوتاهی مردم یکی از مهم‌ترین انگیزه‌های پنهان زیستی و رازهای غیبت حضرت حجّت ارواحنا فداه این است که مردم به حمایت و اطاعت آن حضرت برنخاستند و در وفا به پیمان ولایت، همداستان و یک‌دل نگشتند. یعنی باید علت اساسی غیبت را در خود مردم جستجو کرد و باید جامعه را مسئول آن دانست. چرا که خود در نامه‌ای فرمودند: ولو ان اشیاعنا وفقهم اللّه لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تأخّر علیهم الیمن بلقائنا ولتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا علی حق المعرفة وصدقها منهم بنا، فما یحسبنا عنهم إلاّ ما یتصل بنا مما نکرهه ولا نؤثره منهم؛ اگر شیعیان ما که خداوند بر طاعتش موفقشان دارد هم دل و هم رأی می‌شدند که بر عهدی که بر گردن آنهاست عمل کنند، هرگز سعادت دیدار ما از آنان به تأخیر نمی‌افتاد و رستگاری با دیدار برخاسته از معرفت حقیقی و صدق راستین درباره ما به سوی آنان سرعت می‌گرفت. لیکن آنچه ما را از ایشان دور نگاه داشته، کرداری است که از آنان به ما رسیده و آن را زشت می‌داریم و از آنان روا نمی‌شماریم. آری! مسلم است وقتی جامعه پذیرش حجت الهی را نداشته باشد و از فرمان او اطاعت نکند، حجّت خدا خانه نشین می شود و اگر در خانه راحتش نگذارند و قصد جانش کنند، غایب می‌شود و به زندگی پنهانی پناه می‌برد، تا وقتی که شرایط ظهورش فراهم آید و مردم با جان و دل دستوراتش را اجرا کنند. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بر منبر مسجد کوفه فرمودند: واعلموا أنّ الأرض لا تخلو من حجّة للّه عزّ وجلّ ولکن اللّه سَیُعمی خلقه عنها بظلمهم وجورهم واسرافهم علی أنفسهم؛ بدانید که زمین از حجّت خدا خالی نمی‌ماند، امّا خداوند در اثر ظلم و ستم و اسراف بر نفس (گناهان) مردم آنان را از دیدن او کور و محروم خواهد ساخت. فقیه بزرگوار و محقق عالی مقام مرحوم علاّمه حلّی قدس سره، در شرح این جمله‌ی خواجه نصیرالدین طوسی که گفته است: (وجودهُ لطفٌ وتصرُّفُه لطف آخر وعدمه منّا؛ وجود امام معصوم لطف است و زمامداری و تصرف او در کارها لطفی دیگر و فقدان وی از ناحیه ی مردم است.) می‌نویسد: تمامیت و کامل شدن لطف امامت به سه امر بستگی دارد: 1 آنچه مربوط به خداوند تبارک و تعالی است و آن آفرینش وجود امام است و دادن قدرت و علم به او و معرفی وی به نام و نسبش، که اینها را خداوند متعال انجام داده است. 2 آنچه در رابطه با خود امام است و آن این است که امامت را بپذیرد و بر دوش کشد، و امام نیز وظیفه‌‌اش را به انجام رسانده است. 3 آنچه بر مردم واجب و لازم است و آن این است که با امام مساعدت نمایند، او را یاری کنند، دستوراتش را بپذیرند و فرمانش را اطاعت کنند، امّا مردم در اجرای این مسئولیت، کوتاهی کردند و وظایف خود را نسبت به امام انجام ندادند، پس علت کامل نشدن لطف امامت از سوی مردم است، نه از جانب خداوند تبارک و تعالی و نه از ناحیه‌ی خود امام. بنابراین اگر مردم به حسن اختیار بار مسئولیت خود را به دوش کشند و از امام زمان‌شان اطاعت و حمایت کنند، لطف امامت کامل گشته و حجت خدا زمام امور جامعه را به دست می‌گیرد و ملت را به سعادت می‌رساند؛ اما اگر به سوء اختیار امام را واگذارند و دستوراتش را بکار نبندند، از کامل شدن لطف امامت مانع شده و زمام امور مملکت را به نااهلان و جاهلان سپرده به انحراف و گمراهی دچار می‌شوند و اگر به این مقدار هم قناعت نکرده، بر قتل امام مصمم گردند؛ حجت خدا غائب می شود. نبود امکان مرحوم سیّد مرتضی رضوان الله تعالی علیه، که در اوایل غیبت کبری می‌زیسته و از مفاخر شیعه و دارای تصنیفات گرانبهایی است در رساله کوتاهی که پیرامون مسأله غیبت نگاشته، درباره‌ی علت نهان زیستی حضرت مهدی ارواحنا فداه می‌نویسد: سبب و انگیزه‌ی پنهان شدن امام ارواحنا فداه آن است که ستمگران، حضرت را از قتل بیم دادند و از دخل و تصرف اموری که زمامش به‌دست آن حضرت است، ممانعت نمودند. زیرا بهره‌ی کلی و نصیب کامل بردن از وجود امام مشروط است به آن که حضرت قدرت و تمکّن داشته، زمام امور در اختیارش باشد، دستوراتش اجرا گردد و مانعی در راه رسیدن به اهدافش وجود نداشته باشد؛ تا نظامیان را بسیج کند و با تجاوزگران بجنگد و حدود الهی را اقامه نماید و مرزها را ببندد و داد مظلوم را از ظالم بگیرد. و این همه انجام نپذیرد مگر با وجود تمکن و قدرت. پس اگر مانعی بین او و مقاصدش حائل گردد و وی را از انجام این امور باز دارد، وجوب پیشوایی و سرپرستی جامعه از آن حضرت ساقط شود و زمانی که بر حیات خویش بترسد و از شر ظالمان امنیت جانی نیز نداشته باشد، لازم است غیبت نماید و از دیده‌ها پنهان گردد؛ زیرا اجتناب از خطر و دوری از ضرر هم به حکم عقل و هم به حکم نقل واجب است؛ چنان که نبی اکرم صلّی الله علیه و آله زمانی در شعب ابی طالب و بار دیگر در غار ثور پنهان شد؛ در حالی که این غیبت و نهان زیستی رسول خدا صلّی الله علیه و آله انگیزه و علتی جز بیم جان و مصونیت از ضررها و خطرات نداشت. سرّ ناپیدا علت عمده و سرّ بزرگ و ناموس شگرف غیبت امام زمان عجّل الله تعالی فرجه معلوم نخواهد شد مگر پس از ظهور آن حضرت، چنانچه حکمت کارهای حضرت خضرعلیه السلام مانند سوراخ کردن کشتی و کشتن غلام و بپا داشتن دیوار نیز در موقعی که حضرت موسی علیه السلام با او مصاحبت داشت، معلوم نشد؛ مگر هنگام جدایی. چنانچه فائده و ثمره خلقت هر موجودی از جماد و نبات و حیوان و انسان بعد از گذشتن ماه‌ها و سال‌ها ظاهر شده و می‌شود؛ سرّ آفرینش درخت‌ها ظاهر نمی‌شود مگر پس از آشکار شدن میوه و حکمت باران آشکار نشود مگر بعد از زنده شدن زمین و سبز و خرّم شدن باغ‌ها و بوستان‌ها و مزارع. از این رو رمز و راز غیبت نیز آشکار نخواهد شد مگر آن گاه که خورشید دل‌ها از افق غیب سر برآورده و بر مشرق ظهور خرامد که از آن هنگام رمز سترگ گشوده آید و آن حکمت که خدا را در غایب شدن حجّت خویش بود پرده از رخ برگیرد؛ چنان که حکمت کار خضر علیه السلام برای موسی علیه السلام پس از انجام یافتن و به پایان رسیدن کار آشکار گردید. امام صادق علیه السلام فرمودند: حکمت غیبت مهدی، همان حکمتی است که در غیبت پیامبران و حجّت‌های الهی پیشین وجود داشته است . . . این غیبت امری از امور الهی و سری از اسرار خدایی و رازی از رازهای ربّانی است. وقتی ما خداوند را حکیم می دانیم اذعان خواهیم کرد که همه کارهای او از روی حکمت است، اگر چه آن حکمت و مصلحت را خود تشخیص ندهیم و به راز آن پی نبریم. حفظ جان امام زمان علیه السلام هرگاه گروهی از شیعیان گرداگرد یکی از امامان معصوم علیهم السلام گرد آمده، از خرمن علمش خوشه‌ای چیده‌‌اند؛ بر ستمگران زمان سخت آمده، آتش حسد و کینه‌شان شعله‌ور شده، با تمام نیرو برای خاموش کردن آن مشعل هدایت همت گماشته‌اند. هنگامی که به روایات پیامبر و اهل بیت علیهم السلام در مورد امام عصر ارواحنا فداه می نگریم؛ به این نکته تصریح شده است که: حکمت غیبت طولانی آن وجود گرانمایه به فرمان خدا، صیانت از جان گرامی و حیات پر برکت او برای تحقّق یافتن نویدها و بشارتهاست. چرا که ما می دانیم دو رژیم سیاه‌کار عثمانی و عباسی و دیگر حکمرانان خودکامه‌ای که در طی قرون و اعصار در کشورهای اسلامی به‌ویژه خاورمیانه حکومت می‌کردند، همواره تمامی تلاش و کوشش ارتجاعی خود را در راه از میان برداشتن آن مصلح بزرگ جهانی به‌کار گرفتند؛ به‌ویژه پس از دریافت این حقیقت که او طبق آیات و روایات همان اصلاحگر پرشکوهی است که پایه‌های قدرت ظالمانه‌ی آنان را به لرزه در خواهد آورد و کاخ بیداد ایشان را منهدم می‌سازد و آنان را از تسلط ظالمانه بر سرنوشت بندگان خدا و سرزمین آنان باز خواهد داشت. پس از هجوم مأموران خلافت عباسی به خانه‌ی امام حسن عسکری علیه السلام و جستجوی فرزند و جانشین آن امام، روشن گشت که خطری جان امام آینده را تهدید می‌کند؛ خطری بس سهمگین. این هجوم و پیگیری در پیدا کردن مهدی ارواحنا فداه، ایجاب می‌کرد تا برای نگهداری جان باقیمانده‌ی سلسله‌ی امامت و سلاله‌ی نبوّت، و مصلح بزرگ بشریت اقدامی بس جدی به عمل آید. در امر غیبت امام دوازدهم و علل آن مسائل بسیاری وجود دارد. یکی از علت‌های ظاهری و ملموس آن همین چگونگی و پیشامد بود، که از سوی دشمنان طراحی شد، و امر عظیم (غیبت) را در پی داشت. در احوالی که یاد شد ضمن مقارناتی زمینه‌ی ناپدیدی امام از نظرها فراهم آمد. و دوازدهمین هادی، به فرمان الهی و به قدرت و حکمت خدایی از نظرها پنهان گردید. غیبت حضرت مهدی علیه السلام، سخت‌ترین آزمایش الهی یکی از سنت‌های ثابت الهی آزمایش بندگان و انتخاب صالحان و گزینش پاکان است و یکی از ابزارها و مواد امتحان الهی غیبت حضرت مهدی علیه السلام است. در اثر غیبت حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه)، مردم آزمایش می‌شوند، گروهی که ایمان استواری ندارند باطنشان ظاهر می‌شود. ودستخوش شک و تردید می‌گردند و کسانی که ایمان در اعماق قلب‌شان ریشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور آن حضرت و ایستادگی در برابر شدائد پخته‌تر و شایسته‌تر می‌گردند و به درجات بلندی از اجر و پاداش الهی نایل می‌گردند. امام موسی بن جعفرعلیه السلام فرمود: هنگامی که پنجمین فرزندم غایب شد، مواظب دین خود باشید. مبادا کسی شما را از دین خارج کند. او ناگزیرغیبت خواهد داشت، به طوری که گروهی ازمؤمنان از عقیده خویش برمی‌گردند. خداوند متعال به‌وسیله غیبت، بندگان خویش را آزمایش می‌کند. از سخنان پیشوایان اسلام برمی‌آید که آزمایش به وسیله غیبت حضرت مهدی ازسخت ترین آزمایش‌های الهی است. و این سختی از دو جهت است: الف از جهت اصل غیبت که بسیار طولانی می‌شود، بسیاری از مردم دستخوش شک و تردید می‌گردند، برخی در اصل تولد و برخی در دوام عمر آن حضرت شک می‌کنند و جز افراد آزموده و مخلص و دارای شناخت عمیق، کسی بر ایمان وعقیده به امامت آن حضرت،باقی نمی‌ماند. پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله ضمن حدیث مفصلی می‌فرمایند: مهدی از دیده شیعیان و پیروانش غایب می‌شود و جز کسانی که خداوند دل‌های آنان را جهت ایمان شایسته قرار داده، در اعتقاد به امامت او استوار نمی‌مانند. ب از نظر سختی‌ها و فشارها و پیشامدهای ناگواری که در دوران غیبت رخ می‌دهد و مردم را دگرگون می‌سازد، به طوری که حفظ ایمان و استقامت در دین کاری سخت و دشوار می‌گردد و ایمان مردم در معرض مخاطرات شدید قرارمی‌گیرد. منبع: www.imamalmahdi.com
عنوان سوال:

چرا امام زمان (عج) در عصر غیبت پنهان زندگی می‌کنند؟


پاسخ:

اجرای سنن انبیا علیهم السلام در باره‌‌ی حضرت مهدی علیه السلام
حدیث‌:
حدثنا المظفر بن جعفر بن المظفر العلوی، قال حدثنا جعفر بن مسعود وحیدر بن محمد السمرقندی، جمیعا، قالا: حدثنا محمد بن مسعود، قال: حدثنا جبرئیل بن احمد عن موسی بن جعفر البغدادی، قال: حدثنی الحسن بن محمد الصیرفی، عن حنان بن سدیر، عن ابیه، عن ابی عبدالله علیه السلام، قال: (ان للقائم منا غیبة یطول امدها.) فقلت له: ولم ذاک، یابن رسول الله؟ قال: ان الله عزوجل ابی الا ان یجری فیه سنن الانبیاء علیهم السلام فی غیباتهم، وانه لابد له - یاسدیر- من استیفاء مدد غیباتهم. قال الله عزوجل: (لترکبن طبقا عن طبق‌)؛ ای سننا علی من کان قبلکم؛
حنان بن سدیر، از پدرش از امام صادق علیه السلام روایت کند که فرمود: برای قائم ما، غیبتی است که مدت آن به طول می‌انجامد. گفتم: ای فرزند رسول الله آن، برای چیست؟ فرمودند: خداوند عزوجل، می‌خواهد درباره‌ی او، سنت‌های پیامبران علیهم السلام را در غیبت‌هایشان جاری سازد. ای سدیر! گریزی از آن نیست که مدت غیبت‌های آن‌ها به سر آید. خداوند عزوجل فرمودند: همانا، همه‌ی شما پیوسته از حالی به حال دیگر منتقل می‌شوید ؛ یعنی، سنت‌های پیشینیان، درباره‌ی شما هم جاری است.
البته روایات دیگری به این مضمون وارد شده که در ادامه‌ی مبحث، بدان اشاره می‌شود.

خدا نمی‌‌خواهد امام در میان قوم ستمگر باشد
حدیث ‌یکم:
العطار، عن ابیه، عن الاشعری، عن احمد بن الحسین بن عمر، عن محمد بن عبدالله، عن مروان الانباری، قال: خرج من ابی جعفر علیه السلام: ان الله اذا کره لنا جوار قوم نزعنا من بین اظهرهم؛
مروان انباری گوید: از ابوجعفر (امام باقر علیه السلام) نامه‌ای رسید که نوشته بود: همانا، خداوند، اگر ناخوش بدارد و دوست نداشته باشد که ما، در مجاورت و کنار قومی باشیم، ما را از میان آن‌ها بیرون می‌برد.

حدیث دوم:
محمد بن یحیی، عن جعفر بن محمد، عن احمد بن الحسین، عن محمد بن عبدالله، عن محمد بن الفرج؛ قال: کتب الی ابوجعفر علیه السلام: اذا غضب الله تبارک وتعالی علی خلقه نحانا عن جوارهم؛
محمد بن فرج گوید: ابوجعفر (امام جواد علیه السلام) به من نوشت: (هنگامی که خداوند تبارک و تعالی، بر خلق‌اش خشم کند، ما را از میان‌شان دور می‌کند.

تنبیه و تنبه مردم
در حدیث محمد بن الفرج: خشم خدا، به جهت تنبیه و تنبه مردم است تا قدر شناس باشند.

امتحان مردم
حدیث:
حدثنا محمد بن الحسن بن الولید، قال: حدثنا محمد بن الحسن الصفار، عن احمد بن الحسین، عن عثمان بن عیسی، عن خالد بن نجیح، عن زرارة بن اعین، (قال: سمعت الصادق جعفر بن محمد صلی الله علیه و آله یقول: (ان للقائم غیبة...) ثم قال علیه السلام: (وهو المنتظر الذی یشک الناس فی ولادته. فمنهم من یقول: اذا مات ابوه، مات ولاعقب له. ومنهم من یقول: قد ولد قبل وفاة ابیه بسنتین؛ لان الله عزوجل یحب ان یمتحن خلقه فعند ذالک یرتاب المبطلون؛
زرارة بن اعین گوید: از امام صادق شنیدم که می‌فرمودند: (همانا برای قائم (پیش از آن که قیام کند) غیبتی است.) . سپس فرمودند: (او، منتظری است که مردم؛ در ولادت‌اش؛ به شک و تردید می‌افتند و بعضی می‌گویند: (زمانی که پدرش (امام حسن عسکری علیه السلام) رحلت کرد، فرزندی برای او نبود) و بعضی گویند: (دو سال قبل از وفات پدرش؛ متولد شده است‌) ؛ زیرا، خداوند عزوجل، محققا، امتحان خلق‌اش را دوست می‌دارد و در آن هنگام، باطل جویان، شک و تردید می‌کنند.
این حدیث و احادیث دیگر وجه غیبت را، امتحان مردم دانسته که مطابق با آیات خداوند و تعلیمات دینی است. بررسی این موضوع را همچنان‌ که در ابتدا اشاره کردیم، به محل خود موکول می‌کنیم.

خوف و ترس از قتل
حدیث‌ یکم:
حدثنا محمد بن علی ما جیلویه، رضی الله عنه، عن ابیه، عن ابیه احمد بن ابی عبدالله البرقی، عن محمد بن ابی عمیر، عن ابان و غیره، عن ابی عبدالله علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: لابد للغلام من غیبة. فقیل له: ولم یا رسول الله؟ قال: (یخاف القتل)؛
ابان و دیگران، از امام صادق علیه السلام نقل می‌کنند که رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند: (گریزی از غیبت ‌برای غلام و پسر خردسال (اشاره به امام مهدی علیه السلام) نیست‌). عرض کردند: (یا رسول الله! برای چه غیبت می‌کند؟) فرمودند: (می‌ترسد او را بکشند).

حدیث دوم:
ابن عبدوس، عن ابن قتیبه، عن حمدان بن سلیمان، عن محمد بن الحسین، عن ابن محبوب، عن علی بن رئاب، عن زرارة، قال: سمعت ابا جعفر علیه السلام یقول: ان للقائم غیبة قبل ظهوره. قلت: ولم؟ قال: یخاف - واو مابیده الی بطنه - ، قال زرارة: یعنی القتل؛
زراره گوید: از ابوجعفر (امام باقر علیه السلام) شنیدم که می‌فرمودند: همانا برای قائم ما (حضرت مهدی علیه السلام) قبل از ظهورش، غیبتی است. گفتم: (برای چه؟)، فرمودند: می‌ترسد - و با دست‌ به شکم‌اش اشاره کرد - زراره گوید: مقصود، قتل است می‌ترسد او را بکشند.
در کتاب غیبت نعمانی این حدیث، به طریق دیگر، از (زراره‌) از امام صادق علیه السلام نقل شده است و نیز احادیث زیادی در ارتباط با این وجه وجود دارد که ما به جهت ایجاز، از ذکر آن‌ها صرف نظر کردیم.
و در این مرحله صرفا، به معرفی وجوه مختلف علت غیبت می‌پردازیم. عالمانی مانند شیخ طوسی، بحث مفصلی در تأیید این وجه دارند که در مرحله‌ی بحث و بررسی‌های دلالی، به آنها اشاره خواهیم کرد.

تحت ‌بیعت هیچ حاکمی نباشد
حدیث ‌یکم:
الطبرسی عن الکلینی، عن اسحاق بن یعقوب، انه ورد علیه من الناحیة المقدسة علی ید محمد بن عثمان: (و اما علة ما وقع من الغیبة. فان الله عزوجل یقول: یا ایها الذین امنوا لا تسالوا عن اشیاء ان تبدلکم تسؤکم انه لم یکن احد من آبائی الا وقعت فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه وانی اخرج حین اخرج ولابیعة لاحد من الطواغیت فی عنقی؛
طبرسی در کتاب احتجاج از ثقة الاسلام کلینی و ایشان نیز از اسحاق بن یعقوب نقل می‌کند که این مطلب از ناحیه مقدس امام عصر (عج) به واسطه‌ی علی بن محمد بن عثمان وارد شد: (و اما علت وقوع غیبت، این است که خداوند عزوجل می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از چیزهایی نپرسید که اگر برای شما آشکار شود، شما را ناراحت می‌کند. بر گردن همه‌ی پدرانم، بیعت ‌سرکشان زمانه بود، اما وقتی که من خروج کنم، بیعت هیچ ظالم سرکشی بر گردن‌ام نیست.)

حدیث دوم:
محمد بن یحیی، عن احمد بن محمد، عن الحسین بن سعید، عن ابن ابی عمیر، عن هشام بن سالم، عن ابی عبدالله علیه السلام قال: یقوم القائم ولیس لاحد فی عنقه عهد ولاعقد ولا بیعة‌؛
هشام ابن سالم از امام صادق علیه السلام نقل کند که امام فرمودند: (قائم، قیام می‌کند در حالی که پیمان و قرار داد و بیعت هیچ کس در گردن‌اش نیست.)
این وجه، در احادیث زیادی مطرح گردیده است، به طوری که شیخ صدوق در کمال الدین باب چهل چهار (علة الغیبة) یازده حدیث را نقل کرده، که پنج‌ حدیث نخست را اختصاص به این وجه قرار داده است.

خالی شدن صلب‌‌های کافران از مؤمنان
حدیث ‌یکم:
ابن مسرور، عن ابن عامر، عن عبدالله بن عامر، عن ابن ابی عمیر، عمن ذکره، عن ابی عبدالله علیه السلام قال: قلت له: (ما بال امیرالمؤمنین علیه السلام لم یقاتل مخالفیه فی الاول؟) . قال: (لایة فی کتاب الله عزوجل (لو تزیلوا لعذبنا الذین کفروا منهم عذابا الیما) . قال: قلت: وما یعنی بتزایلهم؟ قال: (ودائع مؤمنین فی اصلاب قوم کافرین، وکذالک القائم علیه السلام، لن یظهر ابدا حتی تخرج ودایع الله عزوجل، فاذا خرجت ظهر علی من ظهر من اعداء الله عزوجل جلاله، فقتلهم.)؛
ابن ابی عمیر، از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند که از اباعبدالله (امام صادق علیه السلام) پرسیدم: (چرا امیرالمؤمنین علیه السلام در ابتدای امر، با مخالفان خود کارزار و جنگ نکرده؟)، فرمودند: به جهت آیه‌ای که در کتاب خداوند عزوجل بوده: اگر مؤمنان و کفار (در مکه) از هم جدا می‌شدند، همانا کافران را عذاب دردناکی می‌کردیم. گوید: گفتم: مقصود از تزایلهم (جدا شدن) چیست؟ فرمودند: مقصود نطفه‌های مؤمنانی است که در صلب‌های کافران به ودیعت گذاشته شده‌اند. همین طور قائم هم مادامی که ودایع خداوند عزوجل آشکار نشده، ظهور نخواهد کرد. پس وقتی مؤمنان از صلب‌های کافران، آشکار شدند، او نیز ظهور می‌کند و بر دشمنان خداوند عزوجل غلبه یافته و آنان را می‌کشد.
شیخ صدوق، در کتاب علل الشرایع این روایت را به سند دیگر از ابراهیم کرخی، از امام صادق علیه السلام نقل کرده است.

سر غیبت معلوم نیست و فقط خدا می‌‌داند
حدیث:
ابن عبدوس، عن ابن قتیبة، عن حمدان بن سلیمان، عن احمد بن عبدالله بن جعفر المدائنی، عن عبدالله بن الفضل الهاشمی، قال: سمعت الصادق جعفر بن محمد علیهم السلام یقول: (ان لصاحب هذا الامر غیبة لابد منها یرتاب فیها کل مبطل.) . فقلت له: (ولم جعلت فداک؟) . قال: (لامر لم یؤذن لنا فی کشفه لکم.) . قلت : فما وجه الحکمة فی غیبته؟ فقال: وجه الحکمة فی غیبته وجه الحکمة فی غیبات من تقدمه من حجج الله تعالی ذکره. ان وجه الحکمة فی ذلک لا ینکشف الا بعد ظهوره کما لا ینکشف وجه الحکمة فیما اتاه الخضر علیه السلام من خرق السفینة، وقتل الغلام، واقامة الجدار لموسی علیه السلام الی وقت افتراقهما. یابن الفضل! ان هذا الامر امر من امر الله وسر من سر الله وغیب من غیب الله ومتی علمنا انه عزوجل حکیم، صدقنا بان افعاله کلها حکمة، وان کان وجهها غیر منکشف‌؛
عبدالله بن فضل هاشمی گوید: از امام صادق جعفر بن محمد علیه السلام شنیدم که می‌‌فرمودند: همانا صاحب این امر را غیبتی است که ناچار از آن است. و هر باطل جویی، در آن، به شک می‌افتد. گفتم: فدایت‌ شوم! برای چه؟ فرمودند: به جهت امری که به ما اجازه نداده‌اند آن را بر شما آشکار سازیم. عرض کردم: چه حکمتی در غیبت او است؟ فرمودند: حکمت غیبت او، همان حکمتی است که در غیبت‌ حجت‌های الهی پیش از او بوده است. وجه حکمت غیبت او پس از ظهورش آشکار گردد، همچنان که وجه حکمت کارهای حضرت خضر علیه السلام - از شکستن کشتی و کشتن پسر بچه و به پا داشتن دیوار- بر موسی علیه السلام روشن نبود تا آن که وقت جدایی فرا رسید. ای پسر فضل! این، امری از امور الهی و سری از اسرار خدا و غیبی از غیب‌های پروردگار است و چون دانستیم که خداوند، عزوجل، حکیم است، تصدیق می‌کنیم که تمام کارهای او حکیمانه است هر چند وجه و علت آن برای ما آشکار نباشد.

آزمایش مردم
امتحان و آزمایش یکی از حکمت های غیبت ولی زمان ارواحنا فداه می‌باشد که خود از سنتهای الهی است. خداوند، بندگان خویش را با آزمایش‌های گوناگونی به بوته‌ی امتحان می‌سپارد؛ از این رو کسانی که به خدا و پیام آورش و هر آنچه آن حضرت در مورد حضرت مهدی ارواحنا فداه آورده است، ایمان بیاورند؛ دیگر درازی غیبت آن گرانمایه هر اندازه‌ای که باشد و انتظار غمبار او هر چند طولانی گردد، از ثبات قدم و ایمان عمیق و تزلزل‌ناپذیر آنان نمی‌کاهد؛ اما نفاق پیشگان فرصت مناسبی برای استهزاء و یاوه‌گویی درباره این اندیشه‌ی والا و عقیده‌ی مقدس می‌یابند و آیات قرآن و روایات پیامبر صلّی الله علیه و آله در این مورد را به دیوار می‌کوبند و همه را کنار می‌گذارند که این منش باطل گرایان در همه‌ی عصرها و نسل‌هاست.
از امام کاظم علیه السلام آورده‌اند که در مورد غیبت حضرت مهدی علیه السلام فرمودند:
انّما هی محنة من اللّه عزّ جلّ، امتحن بها خلقه . . .؛
غیبت آن حضرت، رنج و آزمایشی از جانب خداست که بندگان خویش را بدان می آزماید.
روشن است که معنا و مفهوم امتحان این نیست که خداوند از واقعیت کار بندگانش آگاه نیست و آنچه در درون دارند، تا آزمایش نکند نمی‌داند؛ نه هرگز! بلکه خداوند به هر چیزی داناست از آنچه در سینه‌ها می‌گذرد آگاه است و چیزی بر او مخفی نمی‌ماند که قرآن در این باره می‌فرمایند:
أحسب النّاس أن یترکوا أن یقولوا آمنّا وهم لا یفتنون ولقد فتنّا الذین من قبلهم فلیعلمنّ اللّه الذین صدقوا ولیعلمنّ الکاذبین . . .؛
آیا مردم پنداشته اند همان قدر که گفتند: ایمان آوردیم، به حال خود رها می‌شوند و آزمایش نخواهند شد؟ ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و اینان را نیز می‌آزماییم) باید علم خدا در مورد کسانی که راست می‌گویند و کسانی که دروغ می‌گویند، تحقّق یابد.
حال این آزمایش در قالب‌های گوناگونی طراحی خواهد شد: سختی‌ها، دین و ایمان

امتحان در سختی‌ها
امام صادق علیه السلام خطاب به یار وفادارش (محمد بن مسلم) فرمودند: پیش از قیام قائم نشانه‌هایی است که خداوند آنها را ظاهر خواهد ساخت. محمّد بن مسلم پرسید: آنها چیست؟ فرمودند: آنها را خداوند چنین بیان فرموده است: ( وَلَنَبْلُوَنَّکُم بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ؛ و شما را به سختی‌‌هایی چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و مرگ و آفات زراعت آزمایش می‌کنیم و صبرپیشگان را بشارت ده.)
ولنبلونّکم: یعنی امتحان می‌کنیم شما مؤمنان را قبل از خروج قائم علیه السلام.
بشیء من الخوف: یعنی به وسیله پادشاهان بنی فلان، در آخر سلطنت آنها.
والجوع: یعنی با گرانی قیمت‌ها (و گرسنگی).
ونقص من الأموال: یعنی با کسادی تجارت و کمی درآمد.
والأنفس: یعنی با مرگ‌های پیاپی و ناگهانی.
والثمرات: یعنی با کمی رشد زراعت.
وبشّر الصّابرین: یعنی نوید بده در آن زمان صبر پیشگان را با ظهور قائم و آن بعد از یک فتنه‌ی سخت و کمرشکن است، که هر دوستی و خویشی را در هم می‌ریزد. همسایه به همسایه‌اش هجوم برده گردنش را می‌زند. و در چنین روزگاری زمین‌گیر شوید و دست و پای خود را تکان ندهید (حرکتی از خود نشان ندهید).

امتحان در دین و ایمان
غیبت در زندگی پیامبران وجود داشته و در زندگی نامه‌ی آنان ضبط شده است و این خود نوعی حکمت و آزمایش است.
حضرت امام حسن عسکری علیه السلام می‌فرمایند:
انّ ابنی هو القائم من بعدی، وهو الذی یجری فیه سنن الأنبیاء علیهم السلام بالتّعمیر والغیبة. حتی تقسو قلوبٌ، لطول الأمد ولا یثبت علی القول به إلاّ من کتب اللّه عزّ وجلّ فی قلبه ایمان، وأیّده بروح منه؛
پس از من، فرزندم، قائم (و صاحب امر دین و امامت) است. و او است که مانند پیامبران، عمری دراز خواهد داشت، و غایب خواهد شد. در غیبت طولانی او دلهایی تیره گردد. فقط کسانی در اعتقاد به او پای برجا خواهند ماند، که دل آنان به فروغ ایزدی رخشان باشد، و روح خدائی به آنان مدد رساند.
امام باقر علیه السلام می‌فرمایند:
(حضرت مهدی علیه السلام) بعد از غیبت و حیرت ظاهر می‌شود در این دوران تنها کسانی بر دین خود ثابت می‌مانند که در ایمان خود مخلص باشند و با روح یقین همراه و آنها کسانی هستند که خداوند از آنها درباره‌ی ولایت ما پیمان گرفته، و قلب آنها را برای ایمان به محنت انداخته (گویی قلب‌ها برای استقرار و ثبات ایمان دائم در حال کوشش است که این خود رنجی طاقت فرسا و ریاضتی ست بزرگ) و آنها را با روحی از خود تأیید نموده است.

بازشناسی مؤمن از کافر
یکی دیگر از رازهای غیبت امتحان مردم در مصائب و مشکلات زندگی است تا ظرفیت و یا تحمل هر کس بر خودش آشکار شود که چندی در راه دین و مذهب و آیین و کیش خود استقامت و پافشاری می‌توانند کرد تا بدین امتحان خوب و بد ممتاز شوند.
(حتّی تبیّن الرشد من الغی ولیمیز الخبیث من الطیّب)
با امتحان باید خوب از بد، کافر از مؤمن و منافق از مسلم و فاسق از عادل و زشت از زیبا نمایان گردند و ایمان مؤمنین محکم گردد و شک و شبهه باقی نماند و حجت الهی بر خلق تمام گردد.
(لیهلک من هلک عن بینة ویحیی من حیّ عن بیّنة)
تا آن که راه هلاکت می پوید، دانسته بپیماید و آن که راه زندگانی در می نوردد با شناخت گام در آن نهد.
(لئلاّ یکون للنّاس علی اللّه حجّة)
تا بندگان حجّتی بر خداوند نیابند مقام امتحان مقامی است که بندگان خاص خدای بدان امتحان شده اند تا به محک امتحان از غل و غش در آیند.
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد

امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:
انّ القائم تمتد غیبته لیصرح الحقّ عن محضه، ویصفو الایمان من الکدر بارتداد من کانت طینته خبثةً من الشیعة الذین یخشی علیهم النّفاق إذا أحسّوا بالاستخلاف والتّمکین والأمن المنتشر فی عهد القائم. ثمّ تلا الآیة: (حتّی إذا استیئس الرّسل وظنّوا أنّهم قد کذّبوا أتاهم نصرنا)؛
غیبت قائم علیه السلام به طول می‌انجامد تا حق روشن گردد و ایمان محض از تیرگی خالص شود و هر که از شیعیان سرشت ناپاک دارد و بیم آن هست که اگر از امکانات وسیع و امن و امان گسترده در عهد قائم علیه السلام آگاه شود، از درِ نفاق در آید، به ارتداد گراید و با ارتداد آنها خالص و ناخالص از یکدیگر جدا شود. آن گاه این آیه را تلاوت فرمودند: تا هنگامی که پیامبران ناامید شدند و مردم خیال کردند که آنها را به دروغ وعده‌ی عذاب داده اند، یاری ما فرا رسید.

قدرشناسی
دیگر از راز و رمزهای پیچیده‌ی نهان زیستی امام مهدی ارواحنا فداه بازشناسی ارزش و اهمیت حضور امام معصوم در عرصه‌های مختلف جامعه بشری است. چو آن که این نعمت نادیده انگاشته شد، حرمان از جانب حق عزّ وجلّ ناشکران را لازم آمد؛ زیرا:
قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید. تا ارزش او بازشناسی شود و این نعمت عظیم طالب و خواهان واقعی یابد!
از این روست که بازگشت این نعمت به هنگام ظهور چون خورشیدی که از کرانه‌ی غروب خود سر برآورد، مانند شده است.
و این بدان معناست که ناپدید شدن این خورشید هدایت ریشه یافته از امور اجتماعی بسیاری است که یکی از مهم‌ترین آنها بی توجهی و قدرناشناسی از مقام ولایت و شخص ولی الله و امام معصوم زمان وکناره‌گیری از دریای بی کران دانش و حکمت و معارف او و سرتافتن از تربیت خداگونه وی و روی‌آوری به مظاهر پوچی و تباهی است؛ و بدین علت است که چنین گوهری از کف‌ها ربوده شده و تا هنگام خواهش صادقانه انسانها باز پس نمی‌گردد.
البته این تنها موردی نیست که بین خلق و خالق چنین دادوستد می‌شود؛ بلکه از دیرباز چنین بوده و در زندگانی بسیاری از پیام آوران و فرزانگان الهی این نهان زیستی را با همین منظور می‌توان مشاهده نمود. چنانچه در گفتار معصومان بدان اشاره رفته و حکمت غیبت امام مهدی ارواحنا فداه و انبیای الهی را همانند دانسته‌اند.
حال نیز چنانچه درباره پیام آوران پروردگار می‌یابیم که چون ملت‌ها خواهان سامان یافتن واقعی جامعه خویش شدند و اصلاح حقیقی را از پروردگار طلب کردند و در آن اصرار و الحاح نمودند، آن گونه که ملت به ستوه آمده‌ی بنی اسرائیل کردند و راهبر راستین خویش را تمنی داشتند و از غفلت و حق فراموشی و قدرناسپاسی روی تافتند (چه آن که موسی روزگاری در میان آنان بود، لیک به ناچار بدرود آن دیار گفت و تا سال‌ها در مدین اقامت گزید) پس آن گاه نعمت رهبری الهی آنان را در بر گرفت و به سعادت نایل آمدند و خرمی دنیا را با شادکامی عقبی درهم آمیختند.
بنابر آنچه پیش‌تر گفتیم نعمت حضور امام زمان ارواحنا فداه از همان کرانه که غروب نموده طلوع خواهد کرد؛ و آن افق بازشناسی مقام و ارزش امام و احساس نیاز جدی به وی در تمام عرصه های مادی و معنوی است.
در تأیید این سخن به خط سیر غیبت و ظهور آن امام معصوم می‌نگریم که چگونه حضور عینی ولایت به هنگام زندگانی ائمه هدی علیهم السلام تا امام هادی و عسکری علیهما السلام به غیبت امام مهدی ارواحنا فداه انجامید؛ لیکن نه غیبت تمام عیار بلکه امام دستورات خود را توسط افرادی ویژه اعمال نموده و مردم نیز چالش های زندگی و روحی و جسمی خود را با رهبر خویش به همین ترتیب در میان می‌گذارند؛ تا آن که این مقدار محرومیت جامعه را هشیار نساخت و این هشدار باش آنان را به اقدامی جدی وا نداشت و بی توجهی و قدرناشناسی عمومی ادامه یافت و بلکه شتابی بیشتر گرفت و سپس غیبت کبری آغاز گردید و ارتباط با محور انسانیت به سختی گرایید و جز مؤمنان عاشق و پاک‌باخته محضرش را نیافتند و جوّ فراگیر رو به انحطاط و دوری از امام خود نهاد و کار بدانجا رسید که:
یکی گفت: مرده است!
دیگر گفت: کشته شده!
آن دیگر گفت: در کجا مسکن دارد؟!!
و به یک‌بار نام و یاد او را از خاطرها زدودند و غیبت نیز به منتهی الیه انحطاط خویش رسید.
با توجه به آنچه گفتیم، آیا جامعه ای این چنین ناسپاس و غافل تربیتی را در سایه پنهان سازی امام معصوم و رهبر الهی و مربی دلسوز نمی‌طلبد تا سرانجام جای خالی او را در عرصه‌های گوناگون زندگی خویش بیابد و رفته رفته یادش را زنده دارد و نامش را گرامی شمارد و شوق وصال در سرش افتد و روی نیاز به سویش آرد و دست تمنی به دامنش درآویزد و در طلبش افتد و حضور او را در زندگی فردی خود بیابد و ظهورش را لحظه شمارد. آری! این همان حرکت به سوی ظهور اوست.

کوتاهی مردم
یکی از مهم‌ترین انگیزه‌های پنهان زیستی و رازهای غیبت حضرت حجّت ارواحنا فداه این است که مردم به حمایت و اطاعت آن حضرت برنخاستند و در وفا به پیمان ولایت، همداستان و یک‌دل نگشتند. یعنی باید علت اساسی غیبت را در خود مردم جستجو کرد و باید جامعه را مسئول آن دانست. چرا که خود در نامه‌ای فرمودند:
ولو ان اشیاعنا وفقهم اللّه لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم، لما تأخّر علیهم الیمن بلقائنا ولتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا علی حق المعرفة وصدقها منهم بنا، فما یحسبنا عنهم إلاّ ما یتصل بنا مما نکرهه ولا نؤثره منهم؛
اگر شیعیان ما که خداوند بر طاعتش موفقشان دارد هم دل و هم رأی می‌شدند که بر عهدی که بر گردن آنهاست عمل کنند، هرگز سعادت دیدار ما از آنان به تأخیر نمی‌افتاد و رستگاری با دیدار برخاسته از معرفت حقیقی و صدق راستین درباره ما به سوی آنان سرعت می‌گرفت. لیکن آنچه ما را از ایشان دور نگاه داشته، کرداری است که از آنان به ما رسیده و آن را زشت می‌داریم و از آنان روا نمی‌شماریم.
آری! مسلم است وقتی جامعه پذیرش حجت الهی را نداشته باشد و از فرمان او اطاعت نکند، حجّت خدا خانه نشین می شود و اگر در خانه راحتش نگذارند و قصد جانش کنند، غایب می‌شود و به زندگی پنهانی پناه می‌برد، تا وقتی که شرایط ظهورش فراهم آید و مردم با جان و دل دستوراتش را اجرا کنند.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بر منبر مسجد کوفه فرمودند:
واعلموا أنّ الأرض لا تخلو من حجّة للّه عزّ وجلّ ولکن اللّه سَیُعمی خلقه عنها بظلمهم وجورهم واسرافهم علی أنفسهم؛
بدانید که زمین از حجّت خدا خالی نمی‌ماند، امّا خداوند در اثر ظلم و ستم و اسراف بر نفس (گناهان) مردم آنان را از دیدن او کور و محروم خواهد ساخت.
فقیه بزرگوار و محقق عالی مقام مرحوم علاّمه حلّی قدس سره، در شرح این جمله‌ی خواجه نصیرالدین طوسی که گفته است: (وجودهُ لطفٌ وتصرُّفُه لطف آخر وعدمه منّا؛ وجود امام معصوم لطف است و زمامداری و تصرف او در کارها لطفی دیگر و فقدان وی از ناحیه ی مردم است.) می‌نویسد:
تمامیت و کامل شدن لطف امامت به سه امر بستگی دارد:

1 آنچه مربوط به خداوند تبارک و تعالی است و آن آفرینش وجود امام است و دادن قدرت و علم به او و معرفی وی به نام و نسبش، که اینها را خداوند متعال انجام داده است.

2 آنچه در رابطه با خود امام است و آن این است که امامت را بپذیرد و بر دوش کشد، و امام نیز وظیفه‌‌اش را به انجام رسانده است.

3 آنچه بر مردم واجب و لازم است و آن این است که با امام مساعدت نمایند، او را یاری کنند، دستوراتش را بپذیرند و فرمانش را اطاعت کنند، امّا مردم در اجرای این مسئولیت، کوتاهی کردند و وظایف خود را نسبت به امام انجام ندادند، پس علت کامل نشدن لطف امامت از سوی مردم است، نه از جانب خداوند تبارک و تعالی و نه از ناحیه‌ی خود امام.

بنابراین اگر مردم به حسن اختیار بار مسئولیت خود را به دوش کشند و از امام زمان‌شان اطاعت و حمایت کنند، لطف امامت کامل گشته و حجت خدا زمام امور جامعه را به دست می‌گیرد و ملت را به سعادت می‌رساند؛ اما اگر به سوء اختیار امام را واگذارند و دستوراتش را بکار نبندند، از کامل شدن لطف امامت مانع شده و زمام امور مملکت را به نااهلان و جاهلان سپرده به انحراف و گمراهی دچار می‌شوند و اگر به این مقدار هم قناعت نکرده، بر قتل امام مصمم گردند؛ حجت خدا غائب می شود.

نبود امکان
مرحوم سیّد مرتضی رضوان الله تعالی علیه، که در اوایل غیبت کبری می‌زیسته و از مفاخر شیعه و دارای تصنیفات گرانبهایی است در رساله کوتاهی که پیرامون مسأله غیبت نگاشته، درباره‌ی علت نهان زیستی حضرت مهدی ارواحنا فداه می‌نویسد:
سبب و انگیزه‌ی پنهان شدن امام ارواحنا فداه آن است که ستمگران، حضرت را از قتل بیم دادند و از دخل و تصرف اموری که زمامش به‌دست آن حضرت است، ممانعت نمودند.
زیرا بهره‌ی کلی و نصیب کامل بردن از وجود امام مشروط است به آن که حضرت قدرت و تمکّن داشته، زمام امور در اختیارش باشد، دستوراتش اجرا گردد و مانعی در راه رسیدن به اهدافش وجود نداشته باشد؛ تا نظامیان را بسیج کند و با تجاوزگران بجنگد و حدود الهی را اقامه نماید و مرزها را ببندد و داد مظلوم را از ظالم بگیرد. و این همه انجام نپذیرد مگر با وجود تمکن و قدرت.
پس اگر مانعی بین او و مقاصدش حائل گردد و وی را از انجام این امور باز دارد، وجوب پیشوایی و سرپرستی جامعه از آن حضرت ساقط شود و زمانی که بر حیات خویش بترسد و از شر ظالمان امنیت جانی نیز نداشته باشد، لازم است غیبت نماید و از دیده‌ها پنهان گردد؛ زیرا اجتناب از خطر و دوری از ضرر هم به حکم عقل و هم به حکم نقل واجب است؛ چنان که نبی اکرم صلّی الله علیه و آله زمانی در شعب ابی طالب و بار دیگر در غار ثور پنهان شد؛ در حالی که این غیبت و نهان زیستی رسول خدا صلّی الله علیه و آله انگیزه و علتی جز بیم جان و مصونیت از ضررها و خطرات نداشت.

سرّ ناپیدا
علت عمده و سرّ بزرگ و ناموس شگرف غیبت امام زمان عجّل الله تعالی فرجه معلوم نخواهد شد مگر پس از ظهور آن حضرت، چنانچه حکمت کارهای حضرت خضرعلیه السلام مانند سوراخ کردن کشتی و کشتن غلام و بپا داشتن دیوار نیز در موقعی که حضرت موسی علیه السلام با او مصاحبت داشت، معلوم نشد؛ مگر هنگام جدایی.
چنانچه فائده و ثمره خلقت هر موجودی از جماد و نبات و حیوان و انسان بعد از گذشتن ماه‌ها و سال‌ها ظاهر شده و می‌شود؛ سرّ آفرینش درخت‌ها ظاهر نمی‌شود مگر پس از آشکار شدن میوه و حکمت باران آشکار نشود مگر بعد از زنده شدن زمین و سبز و خرّم شدن باغ‌ها و بوستان‌ها و مزارع.
از این رو رمز و راز غیبت نیز آشکار نخواهد شد مگر آن گاه که خورشید دل‌ها از افق غیب سر برآورده و بر مشرق ظهور خرامد که از آن هنگام رمز سترگ گشوده آید و آن حکمت که خدا را در غایب شدن حجّت خویش بود پرده از رخ برگیرد؛ چنان که حکمت کار خضر علیه السلام برای موسی علیه السلام پس از انجام یافتن و به پایان رسیدن کار آشکار گردید.
امام صادق علیه السلام فرمودند: حکمت غیبت مهدی، همان حکمتی است که در غیبت پیامبران و حجّت‌های الهی پیشین وجود داشته است . . . این غیبت امری از امور الهی و سری از اسرار خدایی و رازی از رازهای ربّانی است. وقتی ما خداوند را حکیم می دانیم اذعان خواهیم کرد که همه کارهای او از روی حکمت است، اگر چه آن حکمت و مصلحت را خود تشخیص ندهیم و به راز آن پی نبریم.

حفظ جان امام زمان علیه السلام
هرگاه گروهی از شیعیان گرداگرد یکی از امامان معصوم علیهم السلام گرد آمده، از خرمن علمش خوشه‌ای چیده‌‌اند؛ بر ستمگران زمان سخت آمده، آتش حسد و کینه‌شان شعله‌ور شده، با تمام نیرو برای خاموش کردن آن مشعل هدایت همت گماشته‌اند.
هنگامی که به روایات پیامبر و اهل بیت علیهم السلام در مورد امام عصر ارواحنا فداه می نگریم؛ به این نکته تصریح شده است که: حکمت غیبت طولانی آن وجود گرانمایه به فرمان خدا، صیانت از جان گرامی و حیات پر برکت او برای تحقّق یافتن نویدها و بشارتهاست.
چرا که ما می دانیم دو رژیم سیاه‌کار عثمانی و عباسی و دیگر حکمرانان خودکامه‌ای که در طی قرون و اعصار در کشورهای اسلامی به‌ویژه خاورمیانه حکومت می‌کردند، همواره تمامی تلاش و کوشش ارتجاعی خود را در راه از میان برداشتن آن مصلح بزرگ جهانی به‌کار گرفتند؛ به‌ویژه پس از دریافت این حقیقت که او طبق آیات و روایات همان اصلاحگر پرشکوهی است که پایه‌های قدرت ظالمانه‌ی آنان را به لرزه در خواهد آورد و کاخ بیداد ایشان را منهدم می‌سازد و آنان را از تسلط ظالمانه بر سرنوشت بندگان خدا و سرزمین آنان باز خواهد داشت.
پس از هجوم مأموران خلافت عباسی به خانه‌ی امام حسن عسکری علیه السلام و جستجوی فرزند و جانشین آن امام، روشن گشت که خطری جان امام آینده را تهدید می‌کند؛ خطری بس سهمگین. این هجوم و پیگیری در پیدا کردن مهدی ارواحنا فداه، ایجاب می‌کرد تا برای نگهداری جان باقیمانده‌ی سلسله‌ی امامت و سلاله‌ی نبوّت، و مصلح بزرگ بشریت اقدامی بس جدی به عمل آید. در امر غیبت امام دوازدهم و علل آن مسائل بسیاری وجود دارد.
یکی از علت‌های ظاهری و ملموس آن همین چگونگی و پیشامد بود، که از سوی دشمنان طراحی شد، و امر عظیم (غیبت) را در پی داشت.
در احوالی که یاد شد ضمن مقارناتی زمینه‌ی ناپدیدی امام از نظرها فراهم آمد. و دوازدهمین هادی، به فرمان الهی و به قدرت و حکمت خدایی از نظرها پنهان گردید.

غیبت حضرت مهدی علیه السلام، سخت‌ترین آزمایش الهی
یکی از سنت‌های ثابت الهی آزمایش بندگان و انتخاب صالحان و گزینش پاکان است و یکی از ابزارها و مواد امتحان الهی غیبت حضرت مهدی علیه السلام است. در اثر غیبت حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه)، مردم آزمایش می‌شوند، گروهی که ایمان استواری ندارند باطنشان ظاهر می‌شود. ودستخوش شک و تردید می‌گردند و کسانی که ایمان در اعماق قلب‌شان ریشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور آن حضرت و ایستادگی در برابر شدائد پخته‌تر و شایسته‌تر می‌گردند و به درجات بلندی از اجر و پاداش الهی نایل می‌گردند.
امام موسی بن جعفرعلیه السلام فرمود:
هنگامی که پنجمین فرزندم غایب شد، مواظب دین خود باشید. مبادا کسی شما را از دین خارج کند. او ناگزیرغیبت خواهد داشت، به طوری که گروهی ازمؤمنان از عقیده خویش برمی‌گردند. خداوند متعال به‌وسیله غیبت، بندگان خویش را آزمایش می‌کند.

از سخنان پیشوایان اسلام برمی‌آید که آزمایش به وسیله غیبت حضرت مهدی ازسخت ترین آزمایش‌های الهی است. و این سختی از دو جهت است:

الف از جهت اصل غیبت که بسیار طولانی می‌شود، بسیاری از مردم دستخوش شک و تردید می‌گردند، برخی در اصل تولد و برخی در دوام عمر آن حضرت شک می‌کنند و جز افراد آزموده و مخلص و دارای شناخت عمیق، کسی بر ایمان وعقیده به امامت آن حضرت،باقی نمی‌ماند.
پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله ضمن حدیث مفصلی می‌فرمایند:
مهدی از دیده شیعیان و پیروانش غایب می‌شود و جز کسانی که خداوند دل‌های آنان را جهت ایمان شایسته قرار داده، در اعتقاد به امامت او استوار نمی‌مانند.

ب از نظر سختی‌ها و فشارها و پیشامدهای ناگواری که در دوران غیبت رخ می‌دهد و مردم را دگرگون می‌سازد، به طوری که حفظ ایمان و استقامت در دین کاری سخت و دشوار می‌گردد و ایمان مردم در معرض مخاطرات شدید قرارمی‌گیرد.

منبع: www.imamalmahdi.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین