در کتاب مسند ابن حنبل به نقل از ابو وائل آمده است: به عبد الرحمان بن عوف گفتم: چگونه با عثمان بیعت کردید و علی را وا نهادید؟ گفت: از علی آغاز کردم و گفتم: با تو بر کتاب خدا و سنّت پیامبرش و سیره ابو بکر و عمر بیعت می کنم. علی گفت: اگر عهده دار امرتان شدم، به کتاب خدا و سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله) عمل می کنم)[1]. در کتاب الإمامة و السیاسة آمده است که عبد الرحمان بن عوف، دست عثمان را گرفت و به او گفت: عهد و پیمان خدا بر ذمّه تو باشد که اگر با تو بیعت کردم، کتاب خدا و سنّت پیامبرش و سنّت دو خلیفه قبلی را برپا داری و نیز شرط عمر را؛ یعنی هیچ یک از بنی امیّه را بر مردم، مسلط نکنی. عثمان گفت: باشد. سپس عبد الرحمان دست علی(علیه السلام) را گرفت و به او گفت: با تو بر شرط عمر بیعت می کنم؛ یعنی این که هیچ یک از بنی هاشم را بر مردم مسلط نکنی. در این هنگام، علی(علیه السلام) فرمود: (تو حق نداری این شرط را به گردن من بگذاری. آنچه به عهده من است، کوشش و تلاش برای امّت محمّد(صلی الله علیه وآله)است. هر جا و در هر کس توانایی و امانتداری یافتم، از او کمک می گیرم، در بنی هاشم باشد یا در غیر آنان). عبد الرحمان گفت: به خدا سوگند، نه (بیعت نمی کنم)، تا آن که رعایت این شرط را به من قول بدهی. علی(علیه السلام) فرمود: (به خدا سوگند که هرگز به تو این قول را نمی دهم)[2]. در کتاب البدء و التاریخ آمده است امام علی(علیه السلام) در جواب عبدالرحمن بن عوف که گفت به شرط سیره شیخین با تو بیعت می کنم، فرمود: با وجود کتاب خداوند و سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله) ، نیازی به روش هیچ کس نیست. تو کوشش داری که این امر را از من دور سازی ... .[3] در کتاب الغارات نقل شده که عبد الرحمان بن عوف گفت: به علی(علیه السّلام) گفتم: با تو به شرطی بیعت می ‌کنم که به کتاب خدا و سنت رسول و سیره شیخین عمل کنی، علی(علیه السّلام) گفت: به کتاب خدا و سنت رسول(صلی الله علیه وآله) عمل می‌ کنم. بعد به طرف عثمان رفتم و همین سخنان را به او گفتم. عثمان پذیرفت که علاوه بر کتاب خدا و سنت رسول(صلی الله علیه وآله) به سیره شیخین هم عمل نماید. من بار دیگر به طرف علی(علیه السّلام) برگشتم و سخن خود را تکرار کردم باز علی(علیه السّلام) همان پاسخ اول را به من داد، آنگاه به طرف عثمان رفتم و با او بیعت کردم[4]. پی نوشتها: [1] . مسند ابن حنبل: ج 1، ص 162، ح 557؛ المنتظم، ج 4، ص 337؛ تاریخ الإسلام للذهبی، ج 3، ص 304؛ تاریخ الخلفاء، ص 182. [2] . الإمامة والسیاسة : ج1 ص 45. [3] . تاریخ الیعقوبی: ج2، ص 162، شرح نهج البلاغة: ج1 ص 188 و ج 12، ص 262، البدء و التاریخ : ج 5، ص 192. [4] . الغارات/ ترجمه، ص460. منبع:محمد محمدی ری شهری، دانش نامه امیرالمؤمنین، ج 3، ص 60.
در کتاب مسند ابن حنبل به نقل از ابو وائل آمده است: به عبد الرحمان بن عوف گفتم: چگونه با عثمان بیعت کردید و علی را وا نهادید؟ گفت: از علی آغاز کردم و گفتم: با تو بر کتاب خدا و سنّت پیامبرش و سیره ابو بکر و عمر بیعت می کنم. علی گفت: اگر عهده دار امرتان شدم، به کتاب خدا و سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله) عمل می کنم)[1].
در کتاب الإمامة و السیاسة آمده است که عبد الرحمان بن عوف، دست عثمان را گرفت و به او گفت: عهد و پیمان خدا بر ذمّه تو باشد که اگر با تو بیعت کردم، کتاب خدا و سنّت پیامبرش و سنّت دو خلیفه قبلی را برپا داری و نیز شرط عمر را؛ یعنی هیچ یک از بنی امیّه را بر مردم، مسلط نکنی. عثمان گفت: باشد. سپس عبد الرحمان دست علی(علیه السلام) را گرفت و به او گفت: با تو بر شرط عمر بیعت می کنم؛ یعنی این که هیچ یک از بنی هاشم را بر مردم مسلط نکنی. در این هنگام، علی(علیه السلام) فرمود: (تو حق نداری این شرط را به گردن من بگذاری. آنچه به عهده من است، کوشش و تلاش برای امّت محمّد(صلی الله علیه وآله)است. هر جا و در هر کس توانایی و امانتداری یافتم، از او کمک می گیرم، در بنی هاشم باشد یا در غیر آنان). عبد الرحمان گفت: به خدا سوگند، نه (بیعت نمی کنم)، تا آن که رعایت این شرط را به من قول بدهی. علی(علیه السلام) فرمود: (به خدا سوگند که هرگز به تو این قول را نمی دهم)[2].
در کتاب البدء و التاریخ آمده است امام علی(علیه السلام) در جواب عبدالرحمن بن عوف که گفت به شرط سیره شیخین با تو بیعت می کنم، فرمود: با وجود کتاب خداوند و سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله) ، نیازی به روش هیچ کس نیست. تو کوشش داری که این امر را از من دور سازی ... .[3]
در کتاب الغارات نقل شده که عبد الرحمان بن عوف گفت: به علی(علیه السّلام) گفتم: با تو به شرطی بیعت می کنم که به کتاب خدا و سنت رسول و سیره شیخین عمل کنی، علی(علیه السّلام) گفت: به کتاب خدا و سنت رسول(صلی الله علیه وآله) عمل می کنم. بعد به طرف عثمان رفتم و همین سخنان را به او گفتم. عثمان پذیرفت که علاوه بر کتاب خدا و سنت رسول(صلی الله علیه وآله) به سیره شیخین هم عمل نماید. من بار دیگر به طرف علی(علیه السّلام) برگشتم و سخن خود را تکرار کردم باز علی(علیه السّلام) همان پاسخ اول را به من داد، آنگاه به طرف عثمان رفتم و با او بیعت کردم[4].
پی نوشتها:
[1] . مسند ابن حنبل: ج 1، ص 162، ح 557؛ المنتظم، ج 4، ص 337؛ تاریخ الإسلام للذهبی، ج 3، ص 304؛ تاریخ الخلفاء، ص 182.
[2] . الإمامة والسیاسة : ج1 ص 45.
[3] . تاریخ الیعقوبی: ج2، ص 162، شرح نهج البلاغة: ج1 ص 188 و ج 12، ص 262، البدء و التاریخ : ج 5، ص 192.
[4] . الغارات/ ترجمه، ص460.
منبع:محمد محمدی ری شهری، دانش نامه امیرالمؤمنین، ج 3، ص 60.
- [سایر] سیره اجتماعی امام علی علیه السلام را بنویسید.
- [سایر] عدالت اجتماعی در سیره امام علی(علیه السلام) چگونه بود؟
- [سایر] حدیث سیره هزار نبی در علی(ع) را بیان کنید؟
- [سایر] فضایل حضرت امیرالمؤمنین (ع) آیا در سیرة عملی و نظری ایشان دیده میشد؟
- [سایر] فضایل حضرت امیرالمؤمنین (ع) آیا در سیرة عملی و نظری ایشان دیده میشد؟
- [سایر] قضیه ردالشمس چیست؟ چند نمونه از معجزات حضرت علی(علیه السلام)را توضیح دهید؟
- [سایر] چرا امام علی(علیه السلام) به پیشنهاد درگیر نشدن با طلحه و زبیر جواب رد داد؟
- [سایر] دفن مخفیانه و شبانة جسد حضرت زهرا (س) توسط علی (ع) هیچگونه توجیهی نداشته و مخالف با سیرة پیامبر است!
- [سایر] سیره پیامبر اکرم (ص) و امام علی(ع) در برخورد با مسائل شخصی و اصولی چگونه بود؟
- [سایر] دفن مخفیانه و شبانة جسد حضرت زهرا (س) توسط علی (ع) هیچگونه توجیهی نداشته و مخالف با سیرة پیامبر است!
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اذان هیجده جمله دارد: (اللَّهُ أکبَر) چهار مرتبه، (أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ)، (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، (حَیَّ علی الصَّلاةِ)، (حَیَّ علی الفَلاحِ)، (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ)، (اللَّه أکبَر)، (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللَّه أکبَر) از اول اذان و یک مرتبه (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اذان هیجده جمله است الله اکبر چهار مرتبه اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمدا رسول الله حی علی الصلاه حی علی الفلاح حی علی خیر العمل الله اکبر لا اله الا الله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبر از اول اذان و یک مرتبه لا اله الا الله از اخر ان کم می شود و بعد از گفتن حی علی خیر العمل باید دو مرتبه قد قامت الصلاه اضافه نمود