بعضی ها می گویند نظیر آنچه در مورد خلیفه اول گفته شده که از مردم می خواست بیعت خود را باز پس بگیرند چون بهترین آنها نیست، در مورد علی(علیه السلام)نیز در همین نهج البلاغه آمده است که بعد از قتل عثمان به مردم چنین فرمود: (دَعُونی وَ الْتَمِسُوا غَیْری... وَ اِنْ تَرَکْتُمُونی فَاَنا کَاَحَدِکُمْ وَ لَعَلّی اَسْمَعُکُمْ وَ اَطْوَعُکُمْ لِمَنْ وَ لَّیْتُمُوهُ اَمْرَکُمْ وَ اَنَا لَکُمْ وزیراً خَیْر لَکُمْ مِنّی اَمیراً); (مرا واگذارید و به سراغ دیگری بروید... و اگر مرا رها کنید همچون یکی از شما هستم و شاید من شنواتر و مطیع تر از شما نسبت به کسی که او را برای حکومت انتخاب می کنید باشم; و من وزیر و مشاور شما باشم برای شما بهتر از آن است که امیر و رهبرتان گردم). در این جا (ابن ابی الحدید) سخنی دارد و ما هم سخنی، سخن او این است که می گوید: (شیعه امامیّه از این ایراد پاسخ گفته اند که میان گفتار (ابوبکر) و این گفتار (علی)(ع) تفاوت بسیار است. ابوبکر گفت من بهترین شما نیستم بنابراین صلاحیت برای خلافت ندارم زیرا خلیفه باید از همه، صالح تر باشد ولی علی(ع) هرگز چنین سخنی را نگفت او نمی خواست با پذیرش خلافت، فتنه جویان فتنه برپا کنند).(1) سپس ابن ابی الحدید می افزاید: (این سخن در صورتی صحیح است که افضلیت، شرط امامت باشد (اشاره به این که ممکن است کسی بگوید لازم نیست امام افضل باشد، سخنی که منطق و عقل آن را هرگز نمی پسندد و گفتن آن مایه شرمندگی است)). ولی ما می گوییم مطلب فراتر از این است. اگر در همان خطبه 92 که به آن استدلال کرده اند دقّت کنیم و تعبیراتی که در میان این جمله ها وجود دارد و در مقام استدلال حذف شده است در نظر بگیریم، دلیل گفتار علی(علیه السلام)بسیار روشن می شود. او با صراحت می فرماید: (فَاِنّا مُستَقْبِلُونَ اَمْراً لَهُ وُجُوه وَ اَلْوان لا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لا تَثْبُتُ عَلَیْهِ الْعُقُولُ); (این که می گویم مرا رها کنید و به سراغ دیگری بروید برای این است که ما به استقبال چیزی می رویم که چهره مختلف و جهات گوناگونی دارد. دلها در برابر آن استوار و عقلها ثابت نمی ماند) (اشاره به این که در دستورات اسلام و تعالیم پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)در طول این مدّت تغییراتی داده شده که من ناچارم دست به اصلاحات انقلابی بزنم و با مخالفتهای گروهی از شما روبه رو شوم) آن گاه می افزاید: (وَ اِنَّ الآفاقَ قَدْ اَغامَتْ وَ الْمحَجَّةَ قَدْ تَنَکَّرَتْ); (چرا که چهره آفاق (حقیقت) را ابرهای تیره فرا گرفته و راه مستقیم حق، گم شده و ناشناخته مانده است). سپس با صراحت جمله ای را بیان می کند که جان مطلب در آن است، می فرماید: (وَاعْلَمُوا اَنّی اِنْ اَجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ ما اَعْلَمُ وَلَمْ اُصْغَ اِلی قَوْلِ الْقائِلِ وَعَتْبِ الْعاتِبِ); (بدانید اگر من دعوت شما را بپذیرم طبق آنچه می دانم با شما رفتار می کنم و به سخن این و آن و سرزنش سرزنش کنندگان گوش فرا نخواهم داد) (بنابراین، بیعت با من برای شما بسیار سنگین است اگر آمادگی ندارید به سراغ دیگری بروید). شاهد این که امام علی(ع) افضلیت را در امر خلافت لازم و واجب می شمرد، این است که در خطبه دیگری می فرماید: (اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ اَحَقَّ النّاسِ بِهذَا الاَمْرِ اَقْواهُمْ عَلَیْهِ وَ اَعْلَمُهُمْ بِاَمْرِ اللهِ فیهِ); (ای مردم شایسته ترین مردم برای امامت و خلافت نیرومندترین آنها نسبت به آن و آگاهترین مردم نسبت به اوامر الهی است).(2) بنابراین مقایسه کلام امام علی(ع) با آنچه از ابوبکر نقل شده به اصطلاح قیاس مع الفارق است زیرا هیچ شباهتی در میان این دو کلام نیست. این سخن را با گفتار دیگری که (ابن ابی الحدید) در مقام توجیه کلام خلیفه اوّل آورده است پایان می دهیم. او می گوید: (آنهایی که افضلیت را در امامت شرط نمی دانند نه تنها در مورد این روایت مشکلی ندارند بلکه آن را به کلی از دلایل اعتقاد خود می شمرند که خلیفه اوّل گفته است من به امامت انتخاب شده ام در حالی که بهترین شما نیستم. و آنها که روایت اَقِیْلُونی را پذیرفته اند گفته اند: این سخن جدّی نبوده است و هدف این بود که مردم را بیازماید و ببیند تا چه اندازه با او موافق یا مخالف، دوست یا دشمن هستند).(3) سستی این گونه توجیهات برکسی پوشیده نیست چرا که اعتراف هرکسی را باید بر معنای واقعی آن حمل کرد و توجیه، نیاز به قرینه روشنی دارد که در این جا وجود ندارد و به تعبیری دیگر: این اعتراف در هر محکمه ای به عنوان یک اعتراف واقعی پذیرفته می شود و هیچ عذری در مقابل آن پذیرفته نیست مگر این که با مدرک روشنی همراه باشد.(4) پی نوشتها: (1) . شرح ابن ابی الحدید ، جلد 1، صفحه 169. (2) . نهج البلاغه ، خطبه 173. (3) . شرح ابن ابی الحدید ، جلد 1، صفحه 169. (4) . پیام امام علی (ع) ، جلد 1، ص 342. منبع:سایت انوار طاها
بعضی ها می گویند نظیر آنچه در مورد خلیفه اول گفته شده که از مردم می خواست بیعت خود را باز پس بگیرند چون بهترین آنها نیست، در مورد علی(علیه السلام)نیز در همین نهج البلاغه آمده است که بعد از قتل عثمان به مردم چنین فرمود: (دَعُونی وَ الْتَمِسُوا غَیْری... وَ اِنْ تَرَکْتُمُونی فَاَنا کَاَحَدِکُمْ وَ لَعَلّی اَسْمَعُکُمْ وَ اَطْوَعُکُمْ لِمَنْ وَ لَّیْتُمُوهُ اَمْرَکُمْ وَ اَنَا لَکُمْ وزیراً خَیْر لَکُمْ مِنّی اَمیراً); (مرا واگذارید و به سراغ دیگری بروید... و اگر مرا رها کنید همچون یکی از شما هستم و شاید من شنواتر و مطیع تر از شما نسبت به کسی که او را برای حکومت انتخاب می کنید باشم; و من وزیر و مشاور شما باشم برای شما بهتر از آن است که امیر و رهبرتان گردم).
در این جا (ابن ابی الحدید) سخنی دارد و ما هم سخنی، سخن او این است که می گوید: (شیعه امامیّه از این ایراد پاسخ گفته اند که میان گفتار (ابوبکر) و این گفتار (علی)(ع) تفاوت بسیار است. ابوبکر گفت من بهترین شما نیستم بنابراین صلاحیت برای خلافت ندارم زیرا خلیفه باید از همه، صالح تر باشد ولی علی(ع) هرگز چنین سخنی را نگفت او نمی خواست با پذیرش خلافت، فتنه جویان فتنه برپا کنند).(1)
سپس ابن ابی الحدید می افزاید: (این سخن در صورتی صحیح است که افضلیت، شرط امامت باشد (اشاره به این که ممکن است کسی بگوید لازم نیست امام افضل باشد، سخنی که منطق و عقل آن را هرگز نمی پسندد و گفتن آن مایه شرمندگی است)).
ولی ما می گوییم مطلب فراتر از این است. اگر در همان خطبه 92 که به آن استدلال کرده اند دقّت کنیم و تعبیراتی که در میان این جمله ها وجود دارد و در مقام استدلال حذف شده است در نظر بگیریم، دلیل گفتار علی(علیه السلام)بسیار روشن می شود. او با صراحت می فرماید: (فَاِنّا مُستَقْبِلُونَ اَمْراً لَهُ وُجُوه وَ اَلْوان لا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لا تَثْبُتُ عَلَیْهِ الْعُقُولُ); (این که می گویم مرا رها کنید و به سراغ دیگری بروید برای این است که ما به استقبال چیزی می رویم که چهره مختلف و جهات گوناگونی دارد. دلها در برابر آن استوار و عقلها ثابت نمی ماند) (اشاره به این که در دستورات اسلام و تعالیم پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)در طول این مدّت تغییراتی داده شده که من ناچارم دست به اصلاحات انقلابی بزنم و با مخالفتهای گروهی از شما روبه رو شوم) آن گاه می افزاید: (وَ اِنَّ الآفاقَ قَدْ اَغامَتْ وَ الْمحَجَّةَ قَدْ تَنَکَّرَتْ); (چرا که چهره آفاق (حقیقت) را ابرهای تیره فرا گرفته و راه مستقیم حق، گم شده و ناشناخته مانده است).
سپس با صراحت جمله ای را بیان می کند که جان مطلب در آن است، می فرماید: (وَاعْلَمُوا اَنّی اِنْ اَجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ ما اَعْلَمُ وَلَمْ اُصْغَ اِلی قَوْلِ الْقائِلِ وَعَتْبِ الْعاتِبِ); (بدانید اگر من دعوت شما را بپذیرم طبق آنچه می دانم با شما رفتار می کنم و به سخن این و آن و سرزنش سرزنش کنندگان گوش فرا نخواهم داد) (بنابراین، بیعت با من برای شما بسیار سنگین است اگر آمادگی ندارید به سراغ دیگری بروید).
شاهد این که امام علی(ع) افضلیت را در امر خلافت لازم و واجب می شمرد، این است که در خطبه دیگری می فرماید: (اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ اَحَقَّ النّاسِ بِهذَا الاَمْرِ اَقْواهُمْ عَلَیْهِ وَ اَعْلَمُهُمْ بِاَمْرِ اللهِ فیهِ); (ای مردم شایسته ترین مردم برای امامت و خلافت نیرومندترین آنها نسبت به آن و آگاهترین مردم نسبت به اوامر الهی است).(2)
بنابراین مقایسه کلام امام علی(ع) با آنچه از ابوبکر نقل شده به اصطلاح قیاس مع الفارق است زیرا هیچ شباهتی در میان این دو کلام نیست.
این سخن را با گفتار دیگری که (ابن ابی الحدید) در مقام توجیه کلام خلیفه اوّل آورده است پایان می دهیم. او می گوید: (آنهایی که افضلیت را در امامت شرط نمی دانند نه تنها در مورد این روایت مشکلی ندارند بلکه آن را به کلی از دلایل اعتقاد خود می شمرند که خلیفه اوّل گفته است من به امامت انتخاب شده ام در حالی که بهترین شما نیستم. و آنها که روایت اَقِیْلُونی را پذیرفته اند گفته اند: این سخن جدّی نبوده است و هدف این بود که مردم را بیازماید و ببیند تا چه اندازه با او موافق یا مخالف، دوست یا دشمن هستند).(3)
سستی این گونه توجیهات برکسی پوشیده نیست چرا که اعتراف هرکسی را باید بر معنای واقعی آن حمل کرد و توجیه، نیاز به قرینه روشنی دارد که در این جا وجود ندارد و به تعبیری دیگر: این اعتراف در هر محکمه ای به عنوان یک اعتراف واقعی پذیرفته می شود و هیچ عذری در مقابل آن پذیرفته نیست مگر این که با مدرک روشنی همراه باشد.(4)
پی نوشتها:
(1) . شرح ابن ابی الحدید ، جلد 1، صفحه 169.
(2) . نهج البلاغه ، خطبه 173.
(3) . شرح ابن ابی الحدید ، جلد 1، صفحه 169.
(4) . پیام امام علی (ع) ، جلد 1، ص 342.
منبع:سایت انوار طاها
- [سایر] اگر در غدیر خم هزاران نفر شاهد تعیین خلافت علی (ع) بودند، چرا اصحاب به ابوبکر و عمر اعتراض نکردند؟
- [سایر] اگر در غدیر خم هزاران نفر شاهد تعیین خلافت علی (ع) بودند، چرا اصحاب به ابوبکر و عمر اعتراض نکردند؟
- [سایر] علی ( ع ) ، ابوبکر و عمر را خائن میداند؟
- [سایر] آیا خلیفه اول نقشه ترور امیرالمومنین(ع) را کشیده بود؟
- [سایر] حضرت علی ع کی و چرا با ابوبکر بیعت نمود ؟
- [سایر] آیا امیرالمؤمنین(ع) از روی اختیار با ابوبکر بیعت کرد؟
- [سایر] آیا صحیح است که ابوبکر اعتراف کرد که من از حضرت علی علیه السّلام بهتر نیستم و میخواست خلافت را به حضرت علی علیه السّلام برگرداند.
- [سایر] امام علی ع در جریان انتخاب ابوبکر به عمر چه فرمود؟
- [سایر] اولین مسلمان چه کسی بود؟ حضرت علی (ع) یا ابوبکر؟
- [سایر] روایاتی در برخی آثار حدیثی اهل سنت وجود دارند که در آنها حضرت علی(ع) از خلفا تمجید و ستایش کرده است، مانند (خیر الناس بعد النبیین ابوبکر ثم عمر) و...؛ آیا به موجب این تمجیدها مقام ابوبکر و عمر از مقام حضرت علی(ع) برتر نیست؟ آیا این ستایشها بر افضلیت آنها از سوی حضرت علی(ع) دلالت نمیکند؟
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] نماز در حرم امامان (ع) مستحب بلکه بهتر از مسجد است و مروی است که نماز حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است قبر را به اندازه انسان متوسّط یا تا گلوگاه گود کنند، ومیّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتیبهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند، و نیز مستحبّ است جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچهای روی قبر بگیرند و نیز مستحبّ است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و در موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میّت را در لحد گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند وصورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت بر نگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدّت حرکتش دهند وسه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ اًّفْهَمْ یا فلانَ بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمّد واسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ افْهَم یا مُحَمَّدِ بنَ عَلی( پس از آن بگویند: )هَل اَنْتَ عَلی العَهْدِ الَذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَِْ أنْ لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَانّ مُحَمّداً صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیِّدُ النَّبیِّینَ وَخاتَمُ المَرْسَلینَ وَانَّ عَلیّاً أمیرُ المُؤمنِینَ وَسَیّدُ الوَصِیینَ وَاًّمام افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلی العالَمینَ وَاَنّ الحَسَنَ وَالحُسَیْنَ وَعَلیَّ بْنَ الحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَمُوسی بْنَ جَعْفَر وَعَلیَّ بْنَ مُوسی وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلی وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالحَسَنَ بْنَ عَلیّ وَالقائِمَ الحُجََّْ المَهدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أئِمَُّْ المُؤمِنینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلی الخَلْقِ أجْمَعینَ وَأئِمَتُکَ أئِمَُّْ هُدی بِکَ أبْرار یا فلانَ بْنُ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگوید و بعد بگوید: )اًّذا أتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسولَیْنِ مِن عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَن قِبْلَتِکَ وَعَنْ أئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِیجَوابِهِما اللّهُ رَبِّی وَمُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلهِ نَبیّی وَالاسْلامُ دِینی وَالقُرآنُ کِتابیوَالکَعْبَُْ قِبْلَتی وَأمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبی طالِب اًّمامی وَالحَسَنُ بْنُ عَلی المُجْتَبی اًّمامی وَالحُسَینُ بْنُ عَلی الشَهیدُ بِکَربَلأ اًّمامی وَعَلی زَیْنُ العابِدینَ اًّمامیوَمُحَمّد الباقِرُ اًّمامی وَجَعْفَر الصادِقُ اًّمامی وَمُوسی الکاظِمُ اًّمامی وَعَلیالرِضا اًّمامی وَمُحَمَّد الجَوادُ اًّمامی وَعَلی الهادِی اًّمامی وَالحَسَنُ العَسْکَرَیُّ اًّمامی وَالحُجَُّْ المُنْتَظَرُ اًّمامی هؤلأ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجْمَعینَ أئِمَّتی وَسادَتیوَقادَتی وَشُفَعائی بِهِم أتَوَلّی وَمِنْ أعْدائِهِم أتَبَرَُ فِی الدُنیا وَالاَّخِرَْ ثُمَّ اعْلَم یا فلان بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید بعد بگوید: )اًّنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُ وَأنَّ مُحَمَّداً صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ نِعْمَ الرَسُولُ واَنَّ عَلیَ بْنَ أبی طالِب وَأوْلادَهُ المَعْصومینَ و الأئِمََّْ الاًّثْنَیْ عَشَر نِعْمَ الأئِمََّْ وَأنَ ما جأَ بِهِ مُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ حَقّ وَأنّ المَوْتَ حَقّ وَسُؤالَ مُنْکَر وَنَکیر فِی القَبْرِ حَقّ وَالبَعْثَ حَقّ وَالنُشُورَ حَقّ وَالصِراطَ حَقّ وَالمیزانَ حَقّ وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقّ وَانَّ الجَنََّْ حَقّ وَالنارَ حَقّ وَانَّ السّاعََْ آتیَْ لا رَیْبَ فیها وَأنَ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ پس بگوید أفَهِمْتَ یا فلان( و به جای فلان اسم میّت را بگوید پس از آن بگوید: )ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ اًّلی صِراطً مُسْتَقیم عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیائِکَ فِیمُسْتَقَرً مِن رَّحْمَتِهِ( پس بگوید: )أللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْه وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اًّلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اللّهُمّ عَفوکَ عَفوَک(.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است، قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذراعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه، زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است، در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و دردفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچه ای روی قبر بگیرند، و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شد، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند، گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست راست را بشانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمد است و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی پس از آن بگویند: هَلْ أَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذی فَارَقْتَنَا عَلَیْهِ مِنْ شَهَادَةِ أنْ لاَ إِلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ وَسَیّدُ النَّبِیّینَ وَخَاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَأنَّ عَلِیاً أمِیرُ المؤمِنِینَ وَسَیِّدُ الْوَصیّیِن وإمَامٌ افْتَرَضَ اللهُ طَاعَتَهُ عَلی الْعَالَمِینَ وَأَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَعلیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَموُسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَعَلیَّ بْنَ موُسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالْحَسنَ بْنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدیَّ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ وَحُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ أَجْمَعِین وَأَئِمَّتُکَ أَئِمَّةُ هُدی أَبْرارٌ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند و بعد بگویند: إذا اتَاکَ الْمَلَکَانِ الْمُقَرَّبَانِ رَسوُلَیْنِ مِنْ عِنْدِ الله تَبَارَکَ وَتَعَالی وَسَئَلاَکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیّک وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتَابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ أَئِمَّتِکَ فَلاَ تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فی جَوَابِهِمَا اللهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله نَبِیّی وَالإسْلاَمُ دینی وَالْقُرْآنُ کِتَابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَأمیرُ الْمُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبیطَالِب إمَامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلی الْمُجْتَبی إمَامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلاء إِمَامی وَعَلِی زِیْنُ الْعَابِدینَ إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ إمَامی وَجَعْفَرٌ الصَّادِقُ إمَامی وَموُسَی الْکَاظِمُ إمَامی وَعَلِیٌّ الرِّضَا إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْجَوَادُ إمَامی وَعَلیٌّ الْهَادی إمَامی وَالْحَسَنُ الْعَسْکَری إمَامی وَالْحُجَّةُ الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ إمَامی هَؤلاءِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ أئِمَّتی وَسَادَتی و قادَتی وَشُفَعَائی بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ أَعْدَائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمَ یَا فُلانَ بْنَ فُلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند بعد بگویند: إنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَتَعَالی نِعْمَ الرَّبُّ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله نِعْمَ الرَّسوُلُ وَأنَّ عَلِیَّ بْنَ ابیطَالِب وَاَوْلاَدَهُ الْمَعْصوُمینَ الأئَمَّةَ الإثْنَیْ عَشَرَ نِعْمَ الأئِمَّةُ وَأنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله حَقٌ وَأنَّ الْمَوْتَ حَقٌ وسُؤَالَ مُنْکَر وَنَکیر فی الْقَبْرِ حَقٌ والْبَعْثَ حَقٌ وَالنُّشوُرَ حَقٌ وَالصِّرَاطَ حَقٌ وَتَطَایُرَ الْکُتُبِ حَقٌ وَأنَّ الْجَنَّةَ حَقٌ وَالنَّارَ حَقٌ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لاَرَیْبَ فیِهَا وَأنَّ اللهُ یَبْعَثُ مَنْ فی الْقُبوُرِ پس بگویند: أفَهِمْتَ یَا فُلان و به جای فلان اسم میت را بگویند پس از آن بگویند: ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ وَهَدَاکَ اللهُ إلَی صِرَاط مُسْتَقِیم وَعَرَّفَ اللهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیَائِکَ فی مُسْتَقَرّ مِنْ رَحْمَتِهِ پس بگویند: اَللّهُمَّ جَافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَأصْعِدْ بِروُحِهِ إلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهَاناً اَللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله سیستانی] (أَشْهَدُ أنَّ عَلِیّاً وَلیُّ اللّهِ) جزء اذان و اقامه نیست ، و لی خوب است بعد از (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهَ) به قصد قربت گفته شود . ترجمه اذان و اقامه اللّه اکبر : یعنی خدای تعالی بزرگتر از آنست که او را وصف کنند . أَشْهَدُ أَن لا إِلهَ إِلاّ اللّهُ : یعنی شهادت میدهم که کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست . أَشْهَدُ أَنّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیغمبر و فرستاده خداست . أَشْهَدُ أنَّ عَلیّاً أمْیر المُؤمنِین وَلیُّ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت علی علیه الصلاة و السلام امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . حَیَّ عَلَی الصّلاةِ : یعنی بشتاب برای نماز . حَیَّ عَلَی الْفَلاحِ : یعنی بشتاب برای رستگاری . حَیَّ عَلَی خَیْر الْعَمَلِ : یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است . قَدْ قَامَتِ الصَّلاةُ : یعنی بتحقیق نماز برپا شد . لا إِله إِلاّ اللّهُ : یعنی کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست .
- [آیت الله سبحانی] اللّه اکبر یعنی خدای بزرگ تر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی شهادت می دهم که خدایی جز اللّه نیست. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله(صلی الله علیه وآله)پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمیرالمؤمنینَ وَلِیُّ اللّه، یعنی شهادت می دهم که حضرت علی(علیه السلام)امیرالمؤمنین، و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، یعنی بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الفَلاَح، یعنی بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قًد قامَتِ الصَّلاةُ، یعنی نماز برپا شده است. لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی خدایی جز اللّه نیست.
- [آیت الله سیستانی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند ، و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند ، مگر آنکه قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد ، مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند ، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند . و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر ، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بر دارند ، و در نوبت چهارم وارد قبر کنند . و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پائین قبر باشد ، و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند . و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچهای رو ی قبر بگیرند . و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند ، و دعاهائی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند ، و بعد از آنکه میّت را در لحد گذاشتند گرههای کفن را باز کنند و صورت میّت را روی خاک بگذارند ، و بالشی از خاک زیر سر او بسازند ، و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت نگردد ، و پیش از آنکه لحد را پوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند ، و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند ، و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمُ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگویند . مثلاً اگر اسم او محمّد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بَن عَلِیّ) ، پس از آن بگویند : (هَلْ اَنْتَ عَلَی العَهْدِ الَّذِی فارَقْتَنا عَلَیْهِ ، مِنْ شَهادَةِ آن لا اِله إلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیّدُ النَّبِیِّینَ وَخاتَمُ المُرْسَلِینَ ، وَاَنَّ عَلِیّاً اَمِیرُ المُؤْمِنینَ وَسَیّدُ الوَصِیّینَ وَاِمامٌ اِفْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلَی العالَمین وَاَنَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ وَعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ وَمُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍ وَ جَعْفَرَ بَنَ محَمَّدَ وَ مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ وَ عَلیّ بنَ مُوسی وَ مَحَمّد بنَ علیّ وَ عَلیّ بنَ محمّدٍ و الحسنَ بنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الحُجَّةَ المَهْدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّةُ المُؤْمِنِینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلَی الخَلْقِ اَجْمَعِینَ ، وَأئِمَّتُکُ أَئِمَّةُ هُدیً بِکَ اَبرارٌ ، یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (إذا اَتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَأَلاکَ عَنْ رَبّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ اَئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِی جَوابِهِما : اللّهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلم نَبِیّ¨ ، وَالاِسْلامُ دِینِی وَالقُرْآنُ کِتابِی ، وَالکَعْبَةُ قِبْلَتِی وَاَمِیرُ المُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بنُ اَبی طالِبٍ اِمامِی ، وَالحَسَنُ بْنُ عَلِیّ المُجْتَبی إمامِی ، وَالحُسَینُ بنُ عَلِیّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلا إمامِی ، وَعَلِیٌّ زَیْنُ العابِدِیَن اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الباقِرُ اِمامِی ، وَجَعْفَرٌ الصادِقُ اِمامِی ، وَمُوسَی الکاظِمُ اِمامی ، وَعَلِیٌّ الرّضا اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الجَوادُ اِمامِی ، وَعَلِیٌّ الهادِی اِمامِی ، وَالحَسَنُ العَسْکَرِیٌّ اِمامِی ، وَالحُجَّةُ المُنْتَظَرُ اِمامِی ، هؤُلاءِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّتِی وَسادَتِی وَقادَتِی وَشُفَعائِی ، بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّأُ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ . ثُمَّ اعْلَمْ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (اَنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُّ ، وَاَنَّ مُحَمَّداً صلیاللهعلیهوآلهوسلم نِعْمَ الرَّسُولُ ، وَاَنَّ عَلِیَّ بْنَ اَبِی طالِبٍ وَاَوْلادَهُ المَعْصُومِینَ الاَئِمَّةَ الاِثْنی عَشَرَ نِعْمَ الاَئِمَّةُ ، وَاَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلمحَقٌّ ، وَاَنَّ المَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْکَرٍ وَنَکِیرٍ فِی القَبْرِ حَقٌّ ، وَالبَعْثَ حَقٌّ ، وَالنُّشُورَ حَقٌّ ، وَالصّراطَ حَقٌّ ، وَالمِیزانَ حَقٌّ ، وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقٌّ ، وَاَنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ ، وَالنّارَ حَقٌّ ، وَاَنَّ الساعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها ، وَاَنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ) پس بگوید (اَفَهِمْتَ یا فُلان) و بجای فلان اسم میّت را بگوید ، پس از آن بگوید : (ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ إلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ ، عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ اَوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍ مِنْ رَحْمَتِهِ) پس بگوید : (اللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ ، وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اِلَیکَ ، وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً ، اللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ) .
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .