علت انفعال مردم در برابر سیاست‌های معاویه چه بود و چرا امام حسین (علیه السلام) علنی با معاویه برخورد نکردند؟
شرح پرسش: درست است که معاویه از ابزارهای تبلیغاتی توآم با فریب مردم و تحریف حقایق و در واقع ترور شخصیت‌ها از یک سو، و حربه تهدید و تطمیع از سویی دیگر بهر می‌برد، اما چرا مردم فریب خوردند و تحت تأثیر تهدیدها و تطمیع‌ها قرار گرفتند؟ علت انفعال مردم در برابر معاویه چه بود؟ چرا امام حسین (علیه السلام) علنی با معاویه برخورد نکردند؟ پاسخ: امام حسین (علیه‌السلام) نمی‌توانستند در زمان معاویه علنی فعالیت کنند. با شرایطی که معاویه به وجود آورده بود، حتی برای سخنرانی می‌بایست جایی را که دور از دیگران بود، انتخاب می‌کردند و جلسات خود را در آنجا تشکیل می‌دادند. گاهی افراد مستعدی را شناسایی می‌کردند و با آنها محرمانه مطالبی را در میان می‌گذاشتند. اینکه مردم چرا تحت تأثیر معاویه و اعمال او قرار می‌گرفتند، در کلام خود امام مشهود است. در یکی از همین جلسات که معمولا در منی برگزار می‌شد، حضرت خطاب به افراد فرمودند: (شما کسانی هستید که در سایه اسلام به برکت مقامات اسلامی و علومی که دارید، مورد احترام مردم هستید و این منزلتی است که خدا به شما داده است).[1] از اینجا فهمیده می‌شود که این افراد از بزرگان و علمای قوم بوده‌اند. حضرت آنها را نکوهش می‌کنند که شما از موقعیت خود استفاده نمی‌کنید. در بین سخنرانی، علت انفعال جامعه در برابر سیاست‌های معاویه را بیان می‌فرمایند: (فلا مالا بذلتموه ولا نفسا خاطرتم بها للذی خلقها و لا عشیره عادیتموها فی ذات الله).[2] علت انفعال جامعه در برابر سیاست‌های معاویه علت اول انفعال: (مالی را در ترویج اسلام مصرف نکردید). قاعدتا مخاطبان امام، خمس و زکات و حقوق واجب خود را می‌دادند، چون از علمای آن زمان بودند. اینکه حضرت می‌فرمایند مالی را بذل نکردید، مقصودشان بیش از حقوق واجب بود. حفظ و تبلیغ دین احتیاج به هزینه کردن از اموال شخصی دارد. اولین قدم این است که از اموال خود در راه ترویج اسلام، جلوگیری از بدعتها و مبارزه با انحرافات و بدعت گذاران استفاده کنید؛ لکن شما این کار را نکردید. علت دوم انفعال: (نه تنها در راه خدا هزینه نکردید، بلکه جانتان را برای آفریننده خود نیز به خطر نینداختید). متأسفانه اغلب این گونه تصور می‌شود که هرگاه تکالیف واجب به حد ضرر و زیان مخصوصا خسارت جانی رسید، تعطیل می‌شوند و انجام آن دیگر واجب نیست. اما سیدالشهداء (علیه‌السلام) خطاب به علماء فرمودند: (شما جان خود را در راه کسی که آن را آفریده و به شما عطا کرده است، به خطر نیفکندید)؛ یعنی باید جان را در راه دین، به خطر بندازید. حفظ جان را وجهه همت خود کردید و زمانی که شما را تهدید کردند، میدان را خالی و عقب نشینی کردید. علت سوم انفعال: (شما در راه خدا و برای جلب رضایت او هیچگاه با خویشاوندان خود که در راه باطل بودند، مقابله نکردید). آن روز مسأله ارتباطات قومی و عشیره‌ای در عرب یک اصل بود. اینکه انسان به خاطر تعصب، نسبت به بستگان خود اقداماتی انجام دهد، امروزه کمتر پیدا می‌شود و به چشم می‌خورد. سیدالشهداء (علیه‌السلام) با این بیان می‌فرمایند که گاهی وظیفه شرعی اقتضاء می‌کند که انسان با خویش و قوم خود دشمنی کند. اگرچه صله رحم واجب است، اما حفظ اسلام از آن واجبتر است. نباید بستگان را بر اسلام و حفظ دین مقدم داشت. با توضیحی که آمده، مشخص شد که علل انفعال کسانی که تحت تأثیر تبلیغات سوء معاویه قرار گرفتند، تعلق خاطر به مال و جان و خویشان بود. اینکه فرموده‌اند: (حب الدنیا رأس کل خطیئه)،[3] در همین ارتباط است. معمولا همه تلاشهای انسان برای این است که خودش زنده بماند و از دنیا بیشتر لذت ببرد؛ لذا وقتی کار به جانفشانی و از خودگذشتگی و بذل مال برسد، انسانهای دنیاپرست عقب نشینی می‌کنند. امام حسین (علیه‌السلام) درادامه و بعد از این سخنان خطاب به نخبگان و علمای آن زمان می‌فرمایند: (ولکنکم مکنتم الظلمه من منزلتکم و أسلمتم امور الله فی ایدیهم یعلمون بالشبهات و یسیرون فی الشهوات)[4]: یعنی آنچه موجب شد اینها بر شما مسلط شوند و شما هم اجازه دادید اینها برگرده شما سوار شوند، این بود که از مرگ فرار کردید. اگر استقامت می‌کردید. مسلما دشمن عقب نشینی می‌کرد. دلبستگی شما به زندگی دنیا که روزی از شما جدا می‌شود، مانع مقاومتتان شد. به طور خلاصه می‌توان آنچه را که باعث انفعال مردم در برابر ترفندها و تدابیر معاویه شد، در چند مورد عنوان کرد: 1 خودداری از بذل مال در راه خدا و ترویج اسلام. 2 سستی و تعلل در جانفشانی برای دین. 3 تأثیر روابط قومی و قبیله‌ای. در نتیجه، امورات مملکتی در اختیار ستمگران قرار گرفت و روحیه سستی و ترس از مرگ، بر اکثریت جامعه سایه انداخت.[ 5] پی‌نوشت‌ها: [1] - بحارالانوار: ج 100، ص 79. [2] - همان. [3] - بحارالانوار: ج 51، ص 258. [4] - بحارالانوار: ج 100، ص 79. [5] - با تغییر و تلخیص: برگرفته از آذرخشی دیگر از آسمان کربلا. www.sibtayn.com
عنوان سوال:

علت انفعال مردم در برابر سیاست‌های معاویه چه بود و چرا امام حسین (علیه السلام) علنی با معاویه برخورد نکردند؟


پاسخ:

شرح پرسش:
درست است که معاویه از ابزارهای تبلیغاتی توآم با فریب مردم و تحریف حقایق و در واقع ترور شخصیت‌ها از یک سو، و حربه تهدید و تطمیع از سویی دیگر بهر می‌برد، اما چرا مردم فریب خوردند و تحت تأثیر تهدیدها و تطمیع‌ها قرار گرفتند؟ علت انفعال مردم در برابر معاویه چه بود؟ چرا امام حسین (علیه السلام) علنی با معاویه برخورد نکردند؟

پاسخ:
امام حسین (علیه‌السلام) نمی‌توانستند در زمان معاویه علنی فعالیت کنند. با شرایطی که معاویه به وجود آورده بود، حتی برای سخنرانی می‌بایست جایی را که دور از دیگران بود، انتخاب می‌کردند و جلسات خود را در آنجا تشکیل می‌دادند. گاهی افراد مستعدی را شناسایی می‌کردند و با آنها محرمانه مطالبی را در میان می‌گذاشتند. اینکه مردم چرا تحت تأثیر معاویه و اعمال او قرار می‌گرفتند، در کلام خود امام مشهود است. در یکی از همین جلسات که معمولا در منی برگزار می‌شد، حضرت خطاب به افراد فرمودند: (شما کسانی هستید که در سایه اسلام به برکت مقامات اسلامی و علومی که دارید، مورد احترام مردم هستید و این منزلتی است که خدا به شما داده است).[1] از اینجا فهمیده می‌شود که این افراد از بزرگان و علمای قوم بوده‌اند. حضرت آنها را نکوهش می‌کنند که شما از موقعیت خود استفاده نمی‌کنید. در بین سخنرانی، علت انفعال جامعه در برابر سیاست‌های معاویه را بیان می‌فرمایند: (فلا مالا بذلتموه ولا نفسا خاطرتم بها للذی خلقها و لا عشیره عادیتموها فی ذات الله).[2]
علت انفعال جامعه در برابر سیاست‌های معاویه
علت اول انفعال: (مالی را در ترویج اسلام مصرف نکردید).
قاعدتا مخاطبان امام، خمس و زکات و حقوق واجب خود را می‌دادند، چون از علمای آن زمان بودند. اینکه حضرت می‌فرمایند مالی را بذل نکردید، مقصودشان بیش از حقوق واجب بود. حفظ و تبلیغ دین احتیاج به هزینه کردن از اموال شخصی دارد. اولین قدم این است که از اموال خود در راه ترویج اسلام، جلوگیری از بدعتها و مبارزه با انحرافات و بدعت گذاران استفاده کنید؛ لکن شما این کار را نکردید.
علت دوم انفعال: (نه تنها در راه خدا هزینه نکردید، بلکه جانتان را برای آفریننده خود نیز به خطر نینداختید).
متأسفانه اغلب این گونه تصور می‌شود که هرگاه تکالیف واجب به حد ضرر و زیان مخصوصا خسارت جانی رسید، تعطیل می‌شوند و انجام آن دیگر واجب نیست.
اما سیدالشهداء (علیه‌السلام) خطاب به علماء فرمودند: (شما جان خود را در راه کسی که آن را آفریده و به شما عطا کرده است، به خطر نیفکندید)؛ یعنی باید جان را در راه دین، به خطر بندازید. حفظ جان را وجهه همت خود کردید و زمانی که شما را تهدید کردند، میدان را خالی و عقب نشینی کردید.

علت سوم انفعال: (شما در راه خدا و برای جلب رضایت او هیچگاه با خویشاوندان خود که در راه باطل بودند، مقابله نکردید).
آن روز مسأله ارتباطات قومی و عشیره‌ای در عرب یک اصل بود. اینکه انسان به خاطر تعصب، نسبت به بستگان خود اقداماتی انجام دهد، امروزه کمتر پیدا می‌شود و به چشم می‌خورد. سیدالشهداء (علیه‌السلام) با این بیان می‌فرمایند که گاهی وظیفه شرعی اقتضاء می‌کند که انسان با خویش و قوم خود دشمنی کند. اگرچه صله رحم واجب است، اما حفظ اسلام از آن واجبتر است. نباید بستگان را بر اسلام و حفظ دین مقدم داشت.
با توضیحی که آمده، مشخص شد که علل انفعال کسانی که تحت تأثیر تبلیغات سوء معاویه قرار گرفتند، تعلق خاطر به مال و جان و خویشان بود.
اینکه فرموده‌اند: (حب الدنیا رأس کل خطیئه)،[3] در همین ارتباط است. معمولا همه تلاشهای انسان برای این است که خودش زنده بماند و از دنیا بیشتر لذت ببرد؛ لذا وقتی کار به جانفشانی و از خودگذشتگی و بذل مال برسد، انسانهای دنیاپرست عقب نشینی می‌کنند.
امام حسین (علیه‌السلام) درادامه و بعد از این سخنان خطاب به نخبگان و علمای آن زمان می‌فرمایند: (ولکنکم مکنتم الظلمه من منزلتکم و أسلمتم امور الله فی ایدیهم یعلمون بالشبهات و یسیرون فی الشهوات)[4]: یعنی آنچه موجب شد اینها بر شما مسلط شوند و شما هم اجازه دادید اینها برگرده شما سوار شوند، این بود که از مرگ فرار کردید. اگر استقامت می‌کردید. مسلما دشمن عقب نشینی می‌کرد. دلبستگی شما به زندگی دنیا که روزی از شما جدا می‌شود، مانع مقاومتتان شد.
به طور خلاصه می‌توان آنچه را که باعث انفعال مردم در برابر ترفندها و تدابیر معاویه شد، در چند مورد عنوان کرد:
1 خودداری از بذل مال در راه خدا و ترویج اسلام.
2 سستی و تعلل در جانفشانی برای دین.
3 تأثیر روابط قومی و قبیله‌ای.
در نتیجه، امورات مملکتی در اختیار ستمگران قرار گرفت و روحیه سستی و ترس از مرگ، بر اکثریت جامعه سایه انداخت.[ 5]

پی‌نوشت‌ها:
[1] - بحارالانوار: ج 100، ص 79.
[2] - همان.
[3] - بحارالانوار: ج 51، ص 258.
[4] - بحارالانوار: ج 100، ص 79.
[5] - با تغییر و تلخیص: برگرفته از آذرخشی دیگر از آسمان کربلا.
www.sibtayn.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین