از مجموع دیدگاه هایی که حضرت امام خمینی ره در قالب های مختلف نامه ، سخنرانی و ... پیرامون دکتر مصدق اظهار فرموده اند، می توان به علل مخالفت ایشان با نخست وزیر وقت ایران پی برد. معظم له در قسمتهایی از نامة ارسالی خود خطاب به اخوی گرانقدرش، آیة الله پسندیده در تاریخ 20 مرداد 1357 می فرمایند:(اینجانب نمی توانم از جبهه ایها منظور جبهة ملّی و نه از بزرگشان منظور دکتر مصدّق اسمی ببرم و ترویجی بکنم، راه آنها با ما مختلف است ....)[1]این بیان امام حاکی از آنست که اصولاً مشی و منش دکتر مصدّق و طرفدارانش، با مشی و روش امام و یاران ایشان کاملاً مختلف و متضاد است. این تضاد و مخالفت را به طور کلی می توان ذیل دو موضوع زیر مورد تحلیل اجمالی قرار داد: مخالفت با اسلام و روحانیت: امام خمینی (ره) معتقد بودند که مصدق نه تنها با اسلام و روحانیت مخالف است بلکه اصلاً مسلمان نیست، به همین دلیل با ایشان مخالفت می کردند. ایشان در جایی می فرمایند:(...... یک گروهی که با اسلام و روحانیت اسلام سرسخت مخالف بودند، از اوّلش هم مخالف بودند. اوّلش هم وقتی که مرحوم آیة الله کاشانی دید که اینها خلاف دارند می کنند و صحبت هم کرد، اینها ]این[ کار کردند ]که[ یک سگی را نزدیک مجلس عینک به آن زدند و اسمش را(آیة الله) گذاشتند! این در زمان آن [منظور دکتر مصدق] بود که اینها فخر می کنند به وجود او. او هم مُسلِم نبود ....)[2] 2. خط فکری متمایز نسبت به امام رحمة الله علیه و ارزشها: به اعتقاد امام، خط فکری دکتر مصدّق با اندیشه های اسلام ناب محمدی که امام مروج آن بودند کاملاً متباین است. چرا که اولویت فکری مصدق سیاست است و حکومت و هدف او هم در خوشبینانه ترین شرایط اموری همچون مساله ملی کردن نفت و اموری از این دست می باشد ، در حالیکه امام قبل از هر چیزی به اسلام و منافع دین می اندیشید و هدف او نیز اسلام بود که به تبع خود اموری همچون ملی شدن صنعت نفت و استقلال کشور هم به دست می آید. به دو نمونه از سخنان ایشان پیرامون این مسئله اشاره می نماییم: اوّل: (......... مسیر ما مسیر نفت نیست؛ نفت پیش ما مطرح نیست. ملّی کردن نفت پیش ما مطرح نیست. این اشتباه است. ما اسلام را می خواهیم اسلام که آمد نفت هم مال خودمان می شود. مقصد ما اسلام است. مقصد ما نفت نیست تا اگر یک نفر نفت را ملّی کرده، اسلام را کنار بگذاریم برای او سینه بزنیم ........)[3] دوّم: ایشان در چندین جا اساس حرکت دکتر مصدق را بر مبنای (سیاست) تعبیر می کردند و این مطلب را نقطة تمایز حرکت او با حرکت خودشان محسوب می نمودند:(فرق بین مصدّق و این زمان، ما بین نهضت دکتر و این نهضت، این است که آن نهضت سیاسی بود .... لکن این نهضت، نهضت مذهبی اسلامی است ....)[4] در جای دیگر نیز تأکید می نمایند که:(..... در زمان مصدّق، اصل سیاست بود. جنبه های سیاسی جنبش قوی بود .... امّا حالا جنبش در همة جهات، دینی است، اسلامی است؛ سیاست هم در بطن این جنبش است ......)[5] پس همان طوری که ملاحظه شد، خط فکری مصدق و جنبش منتسب به او با خط فکری امام و نهضت عظیم او کاملاً متمایز است، چرا که هدف و غایت آندو متمایز و مخالف بود. به عبارتی، مصدّق همه چیز را برای سیاست می خواست در حالیکه امام همه چیز را برای اسلام می خواست حتی سیاست را. طبیعی است که این خط فکری و هدف متمایز، مخالفت های امام با مصدّق را در پی داشته باشد. البته با همة این موارد، اعتقاد امام بر این بود که مصدّق قصد خدمت داشت ولی در مورد کیفیت خدمت صحیح به ملّت، راه اشتباه را انتخاب نمود. ایشان در این مورد می فرمایند:(..... قدرت دست دکتر مصدّق آمد لکن اشتباه هم داشت. او برای مملکت می خواست خدمت بکند، لکن اشتباه هم داشت ......)[6] با توجه به مطالب بیان شده می توان علل مخالفت حضرت امام رحمة الله علیه با دکترمصدق را در دو امر مهم جستجو نمود: اوّل: مخالفت پیدا و پنهان مصدق با اسلام و قوانین آن و همین طور با روحانیت. دوم: اندیشه ها، اهداف و دیدگاه های مصدق، که کاملاً با افق فکری حضرت امام ره مخالف بود. امام همه چیز حتی سیاست و حکومت را برای اسلام و ترویج آن می خواست و بر همین اصل، حرکت و شالودة نهضت خود را بر پایه اسلام ناب محمدی پایه ریزی کرد، در حالیکه دکتر مصدّق تمام اهداف و آمالش سیاست بود. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملّی شدن صنعت نفت انتشارات دارالفکر قم 1358. پاورقی ها: [1] . صحیفة امام، ج 3، ص 439. [2] . پیشین، ج 14، ص 456. [3] . پیشین، ج 7، صص 459 458. [4] . پیشین، ج 5، ص 290. [5] . همان، ص 268. [6] . پیشین، ج 4، ص 371.
از مجموع دیدگاه هایی که حضرت امام خمینی ره در قالب های مختلف نامه ، سخنرانی و ... پیرامون دکتر مصدق اظهار فرموده اند، می توان به علل مخالفت ایشان با نخست وزیر وقت ایران پی برد.
معظم له در قسمتهایی از نامة ارسالی خود خطاب به اخوی گرانقدرش، آیة الله پسندیده در تاریخ 20 مرداد 1357 می فرمایند:(اینجانب نمی توانم از جبهه ایها منظور جبهة ملّی و نه از بزرگشان منظور دکتر مصدّق اسمی ببرم و ترویجی بکنم، راه آنها با ما مختلف است ....)[1]این بیان امام حاکی از آنست که اصولاً مشی و منش دکتر مصدّق و طرفدارانش، با مشی و روش امام و یاران ایشان کاملاً مختلف و متضاد است. این تضاد و مخالفت را به طور کلی می توان ذیل دو موضوع زیر مورد تحلیل اجمالی قرار داد:
مخالفت با اسلام و روحانیت:
امام خمینی (ره) معتقد بودند که مصدق نه تنها با اسلام و روحانیت مخالف است بلکه اصلاً مسلمان نیست، به همین دلیل با ایشان مخالفت می کردند. ایشان در جایی می فرمایند:(...... یک گروهی که با اسلام و روحانیت اسلام سرسخت مخالف بودند، از اوّلش هم مخالف بودند. اوّلش هم وقتی که مرحوم آیة الله کاشانی دید که اینها خلاف دارند می کنند و صحبت هم کرد، اینها ]این[ کار کردند ]که[ یک سگی را نزدیک مجلس عینک به آن زدند و اسمش را(آیة الله) گذاشتند! این در زمان آن [منظور دکتر مصدق] بود که اینها فخر می کنند به وجود او. او هم مُسلِم نبود ....)[2]
2. خط فکری متمایز نسبت به امام رحمة الله علیه و ارزشها:
به اعتقاد امام، خط فکری دکتر مصدّق با اندیشه های اسلام ناب محمدی که امام مروج آن بودند کاملاً متباین است. چرا که اولویت فکری مصدق سیاست است و حکومت و هدف او هم در خوشبینانه ترین شرایط اموری همچون مساله ملی کردن نفت و اموری از این دست می باشد ، در حالیکه امام قبل از هر چیزی به اسلام و منافع دین
می اندیشید و هدف او نیز اسلام بود که به تبع خود اموری همچون ملی شدن صنعت نفت و استقلال کشور هم به دست می آید. به دو نمونه از سخنان ایشان پیرامون این مسئله اشاره می نماییم:
اوّل: (......... مسیر ما مسیر نفت نیست؛ نفت پیش ما مطرح نیست. ملّی کردن نفت پیش ما مطرح نیست. این اشتباه است. ما اسلام را می خواهیم اسلام که آمد نفت هم مال خودمان می شود. مقصد ما اسلام است. مقصد ما نفت نیست تا اگر یک نفر نفت را ملّی کرده، اسلام را کنار بگذاریم برای او سینه بزنیم ........)[3]
دوّم: ایشان در چندین جا اساس حرکت دکتر مصدق را بر مبنای (سیاست) تعبیر می کردند و این مطلب را نقطة تمایز حرکت او با حرکت خودشان محسوب می نمودند:(فرق بین مصدّق و این زمان، ما بین نهضت دکتر و این نهضت، این است که آن نهضت سیاسی بود .... لکن این نهضت، نهضت مذهبی اسلامی است ....)[4] در جای دیگر نیز تأکید
می نمایند که:(..... در زمان مصدّق، اصل سیاست بود. جنبه های سیاسی جنبش قوی بود .... امّا حالا جنبش در همة جهات، دینی است، اسلامی است؛ سیاست هم در بطن این جنبش است ......)[5]
پس همان طوری که ملاحظه شد، خط فکری مصدق و جنبش منتسب به او با خط فکری امام و نهضت عظیم او کاملاً متمایز است، چرا که هدف و غایت آندو متمایز و مخالف بود. به عبارتی، مصدّق همه چیز را برای سیاست می خواست در حالیکه امام همه چیز را برای اسلام می خواست حتی سیاست را. طبیعی است که این خط فکری و هدف متمایز، مخالفت های امام با مصدّق را در پی داشته باشد.
البته با همة این موارد، اعتقاد امام بر این بود که مصدّق قصد خدمت داشت ولی در مورد کیفیت خدمت صحیح به ملّت، راه اشتباه را انتخاب نمود. ایشان در این مورد می فرمایند:(..... قدرت دست دکتر مصدّق آمد لکن اشتباه هم داشت. او برای مملکت می خواست خدمت بکند، لکن اشتباه هم داشت ......)[6]
با توجه به مطالب بیان شده می توان علل مخالفت حضرت امام رحمة الله علیه با دکترمصدق را در دو امر مهم جستجو نمود:
اوّل: مخالفت پیدا و پنهان مصدق با اسلام و قوانین آن و همین طور با روحانیت.
دوم: اندیشه ها، اهداف و دیدگاه های مصدق، که کاملاً با افق فکری حضرت امام ره مخالف بود. امام همه چیز حتی سیاست و حکومت را برای اسلام و ترویج آن می خواست و بر همین اصل، حرکت و شالودة نهضت خود را بر پایه اسلام ناب محمدی پایه ریزی کرد، در حالیکه دکتر مصدّق تمام اهداف و آمالش سیاست بود.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملّی شدن صنعت نفت انتشارات دارالفکر قم 1358.
پاورقی ها:
[1] . صحیفة امام، ج 3، ص 439.
[2] . پیشین، ج 14، ص 456.
[3] . پیشین، ج 7، صص 459 458.
[4] . پیشین، ج 5، ص 290.
[5] . همان، ص 268.
[6] . پیشین، ج 4، ص 371.
- [سایر] آیا دکتر مصدق فقط به دلیل لیبرال بودن مطرود امام بود؟ یا دلایل دیگری هم داشت؟
- [سایر] لطفاً دلایل عقلانی لزوم و ضرورت وجود امام و دلایل عقلانی اثبات امامت را بیان کنید.
- [سایر] لطفاً دلایل عقلانی لزوم و ضرورت وجود امام و دلایل عقلانی اثبات امامت را بیان کنید.
- [سایر] دلایل انتصابی بودن امام چیست؟
- [سایر] دلایل شیعیان برای اثبات امامت چیست؟
- [سایر] دلایل عقلی بر ضرورت امامت کدامند؟
- [سایر] دلایل امامت علی علیه السلام چیست؟
- [سایر] میگویند: حدیثی صادق است که مخالفت با قرآن نداشته باشد. پس چرا قرآن با حدیث و روایت تفسیر میشود؟ آیه مصدّق روایت است یا روایت مصدّق آیه؟ یا هر دو مصدّق همدیگر؟
- [سایر] چرا آیت الله کاشانی با جمهوریت مخالف بود و از شاه دفاع می کرد؟ چرا در مورد مصدق گفت هرچه کرده به مصلحت و نفع اجانب بوده است در حالی که مصدق برای استقلال ایران تلاش میکرد؟
- [سایر] نظام لیبرال دموکراسی چه ایرادی دارد؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر دکتر به دست خود به مریض دوا بدهد، یا درد و دوای مریض را به او بگوید و مریض دوا را بخورد، چنانچه در معالجه خطا کند و به مریض ضرری برسد یا بمیرد، دکتر ضامن است، ولی اگر فقط بگوید: فلان دوا برای فلان مرض فایده دارد؛ و به واسطه خوردن دوا ضرری به مریض برسد یا بمیرد، دکتر ضامن نیست.
- [آیت الله خوئی] اگر دکتر بهدست خود به مریض دوا بدهد چنانچه در معالجه خطا کند و به مریض ضرری برسد یا بمیرد، دکتر ضامن است، ولی اگر فقط بگوید فلان دوا برای فلان مرض فایده دارد و به واسطة خوردن دوا ضرری به مریض برسد یا بمیرد دکتر ضامن نیست.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر دکتر به دست خود به مریض دوا بدهد؛ چنانچه در معالجه خطا کند و به مریض ضرری برسد یا بمیرد؛ دکتر ضامن است؛ ولی اگر بگوید فلان دوا برای فلان مرض فائده دارد و به واسطه خوردن دوا ضرری به مریض برسد یا بمیرد؛ دکتر ضامن نیست.
- [آیت الله بروجردی] اگر دکتر به دست خود به مریض دوا بدهد، یا درد و دوای مریض را به او بگوید و مریض دوا را بخورد، چنانچه در معالجه خطا کند و به مریض ضرری برسد یا بمیرد، دکتر ضامن است؛ ولی اگر فقط بگوید:فلان دوا برای فلان مرض فائده دارد و به واسطهی خوردن دوا ضرری به مریض برسد یا بمیرد، دکتر ضامن نیست.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هر گاه دکتر به مریض یا ولیّ او بگوید: که اگر ضرری به مریض برسد ضامن نباشد؛ در صورتی که دقت و احتیاط خود را بکند و به مریض ضرری برسد یا بمیرد، دکتر ضامن نیست.
- [آیت الله بروجردی] هر گاه دکتر به مریض یا ولی او بگوید که اگر ضرری به مریض برسد ضامن نباشد، در صورتی که دقت و احتیاط خود را بکند و به مریض ضرری برسد یا بمیرد، دکتر ضامن نیست.
- [آیت الله خوئی] هرگاه دکتر به مریض بگوید که اگر ضرری به تو برسد ضامن نیستم، در صورتی که دقت و احتیاط خود را بکند و به مریض ضرری برسد یا بمیرد، دکتر اگرچه بهدست خود دوا داده باشد ضامن نیست.
- [آیت الله بهجت] هرگاه دکتر به مریض یا ولیّ او بگوید، اگر ضرری به مریض برسد من ضامن نیستم، در صورتی که دقت و احتیاط خود را بکند و به مریض ضرری برسد یا بمیرد، دکتر ضامن نیست.
- [آیت الله علوی گرگانی] هرگاه دکتر به مریض یا ولیّ او بگوید که اگر ضرری به مریض برسد ضامن نباشد، در صورتی که دقّت و احتیاط خود را بکند و به مریض ضرری برسد یا بمیرد، دکتر ضامن نیست.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که میترسد روزه برایش ضرر داشته باشد، اگر چه دکتر بگوید ضرر ندارد نباید روزه بگیرد و کسی که نمیترسد باید روزه بگیرد، اگر چه دکتر بگوید ضرر دارد.