در صد و پنجاه سال گذشته رویدادها و جنبشهای متعددی در کشور ما روی داده است که علی رغم مشابهت در برخی شعارها و رفتارها از جهات فراوانی با هم متفاوت بوده اند. یکی دانستن جنبش هایی چون مشروطیت، نهضت ملی و انقلاب اسلامی سال 57 و تحلیل براساس یکسانی عوامل پیروزی و شکست در همه آنها، جز ساده کردن صورت مسئله و دست یافتن به نتیجه از پیش تعیین شده برای رسیدن به اهداف خاص، ارزش دیگری ندارد. البته مقایسه رویدادهای اجتماعی جهت روشن نمودن تفاوتها و شباهتها مطلوب است، امّا این مسئله فرع بر توضیح و تبیین هر رویداد بطور جداگانه می باشد، زیرا هر رویداد اجتماعی، پدیده ای منحصر به فرداست. برای بررسی هر پدیده یا رویداد اجتماعی باید به مقوله هایی چون شرایط خاص پدیده، زمان آن و تفکیک عوامل شکست یا پیروزی توجه نمود. برای مثال در تمامی حرکتها و جنبشها، تفرقه ها و اختلافها به شکست یا ضعف حرکت انجامیده، امّا جاری ساختن یک حکم در باب علل اختلافها و همه آنها را برخاسته از قدرت طلبی، تندروی، افراط کاری، و امثال آن دانستن، ساده انگاری است. در عرصه اصلاحات اجتماعی در صد و پنجاه سال گذشته اغلب اختلافات ریشه در مبانی فکری و نظریات داشته است و شواهد عینی آن را هم در مشروطه و هم در نهضت ملی نفت می توان دید، وقتی رنگ و بوی غربی تفکرات و نظریات حاکم بر این حرکتها آشکار می شود، مقبول طیف مذهبی و اصول گرای همان حرکت قرار نمی گیرد و اختلافها نمایان و تفرقه ها حاصل می گردد. موضوع این نوشتار بررسی عوامل اصلی شکست نهضت ملی به اختصار است. سؤال اساسی این است که آیا کودتای 28 مرداد 1332 باعث شکست نهضت ملی شد؟ و اگر کودتا روی نمی داد نهضت ملی به هدفهای خود می رسید؟ جواب ما این است که عامل اصلی شکست نهضت ملی، خرج 75 هزار دلار از یک میلیون دلار اختصاصی امریکا و ریختن مشتی اراذل و اوباش در خیابان به نفع استبداد و درگیریهای مختصر نظامی، نبود؛ بلکه قبل از وقوع کودتا، عوامل اصلی شکست نهضت ایجاد شده بود و اگر کودتا هم روی نمی داد، نهضت شکست خورده بود. در این نوشتار سعی شده است با توضیح تفکر حاکم بر نهضت ملی و رهبری آن به توصیف عملکرد آنها و عوامل شکست نهضت پرداخته شود. موارد زیر را می توان مهمترین عوامل شکست نهضت ملی نامید: الف) عدم توجه رهبری نهضت ملی، به دین و نیروی مذهبی: جبهه ملی و رهبری نهضت ملی که در دامن جریان های منورّ الفکری و روشنفکری مشروطه و بعد از آن پرورش یافته و از فضای غالب بر این جریان ها که ویژگی ضد دینی داشت، رنگ گرفته بود، با بی اعتنایی به نیروی مذهبی، انتقادات رهبران این نیرو را ناشی از تعهد و ایمان دینی آن ها نمی دانست و به قدرت طلبی و خصلت های نفسانی آن ها نسبت می داد،[1] به همین جهت در اولین برخورد، فداییان اسلام را در بند می کند و تعدادی از اعضای فداییان اسلام و رهبر آن، بیست ماه از بیست و هشت ماهِ حاکمیت دولت ملی را در زندان بسر می برند و در برخوردهای بعدی در جهت حذف آیت الله کاشانی قدم بر می دارند و کار به جایی رسید که در برخورد با عناصر فعال سیاسی نیروی مذهبی، به مقدسات دینی اهانت شد که مراجعه به مقالات و کاریکاتورهای روزنامه های آن دوران مثل چلنگر، فروتن، توفیق، حکیم باشی، نیروی سوم، جبهه آزادی، حریر، شورش و... مؤید این مطلب است. بدین ترتیب خصلت غیردینی و ضددینی جبهه ملی نه تنها نسبت به مسائل اجتماعی، بلکه نسبت به مسائل دینی نیز آشکار و علنی گردید. البته رهبری جبهه ملی قبل از آن نیز عدم تعهد خود را نسبت به مسائل فردی دین، نظیر کشف حجاب آشکار کرده بود، دکتر مصدق در مورد کشف حجاب می گوید: (... قبل از اینکه بانوان محترم در ایران کشف حجاب کنند، من در اروپا با خانواده ام کشف حجاب کردم...)[2] امّا فضای تبلیغاتی ضد دینی در زمان حاکمیت ملی گراها، موج نوینی را به وجود آورد که حساسیت تمام بخش های مذهبی را برانگیخت و خود را در مقابل آنها قرار داد. ب) اشتباهات سیاسی ملی گراها: 1. عدم جلب حمایت مردمی: یکی از اشتباهات سیاسی نهضت ملی این بود که علی رغم بی اعتقادی به باورهای دینی مردم، حداقل به عنوان یک حرکت سیاسی در صدد جلب حمایت نیروی مذهبی بر نیامد و با ساده انگاری تمام می پنداشت بدون وساطت مذهب به نیروی ملت مستظهر است. دکتر مصدق در پاسخ به نامه آیت الله کاشانی (27 مرداد 1332) که خطر کودتا را گوشزد کرده بود و آماده حمایت از او بود، می نویسد: (27 مرداد مرقومه حضرت آقا، به وسیله آقای حسن آقای سالمی زیارت شد، این جانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم. والسلام)[3] البته بی توجهی به نیروی مردمی برخاسته از مذهب خطایی بود که بر جو غالب روشنفکران آن سالها حاکمیت داشت و تنها مختص نیروهای ملی گرا نبود. اگر آنها قدرتِ یک تصمیم بخردانه سیاسی را داشتند، می بایست لااقل به همان اندازه که به حمایت آمریکا در درگیری با انگلستان امید داشتند[4] و در راه جلب آن تلاش می کردند، به حمایت نیروی مذهبی نیز دل می بستند و برای تحصیل آن می کوشیدند، امّا رهبری نهضت ملی نه تنها نسبت به آنها بی اعتنا بود بلکه به آن بخش از نیروی مذهبی که استعداد همکاری با او را بیش از دیگر بخش ها دارا بود، به عنوان خطرناک ترین رقیب و دشمن خود نگاه کرد و تمام تلاش خود را برای حذف آن به کار بست.[5] مقایسه ای کوتاه بین حوادث سی تیر 1331 با بیست و هشت مرداد 1332 گواهی گویا بر این ادعا است، در سی تیر دکتر مصدق استعفای خود را تقدیم کرد و از سیاست کناره گرفت، دربار به فرماندهی قوام با تمام قوای نظامی به میدان آمد، با این حال دربار قبل از مهلتی که آیت الله کاشانی برای آن مقرر کرده بود، با خواری تمام شکست را پذیرفت ولی در بیست و هشت مرداد در حالی که مصدق، تمام قوای نظامی و بلکه با انحلال مجلس تمام امکانات قانونی کشور را در دست داشت، با حضور تعدادی رجاله و با خرج دلارهایی اندک، از سیاست کنار گذاشته شد. 2. تکیه و اعتماد به آمریکا: اشتباه سیاسی دیگر نهضت ملی، اعتماد ساده لوحانه به آمریکائی ها بود، که سابقه آن به قبل از حوادث ملی شدن صنعت نفت بر می گردد. [6] آنها در دورانی که آمریکا خود را در حریری از آزادی خواهی پیچیده و برای فریب ملتها از حقوق بشر و آزادی سرزمین های مستعمره دم می زد، باب مذاکره و تفاهم را با این دولت باز کردند و در جانبداری از منافع او کوشیدند. دکتر مصدق زمانی که ترومن ریاست کمیسیون دفاع ملی را در سنای آمریکا به عهده داشت، ارتباطاتی با او برقرار کرد و تا آخرین روز اقتدارش بعنوان رئیس جمهور امریکا، این مراودات را با وی ادامه داد و در روزهایی که مبارزه علیه شرکت نفت ایران و انگلیس را آغاز کرد، مراتب را طی نامه ای به اطلاع ترومن رساند و از دولت امریکا درخواست کمک و معاضدت نمود.[7] بررسی اسناد و مدارک موجود مؤید آن است که دکتر مصدق در طول زمامداری خود در جهت توسعه نفوذ امریکا در ایران تلاش کرده است.[8] در جریان نهضت ملی نفت، جبهه ملی برای رفع مشکلات اقتصادی که در درگیری با انگلستان پیش آمده بود، سیاست بهره گیری از امکانات و کمکهای امریکا با استفاده از تضاد موجود بین منافع امریکا و انگلیس را در پیش گرفته بود و برای اجرای این سیاست، میدان جدیدی را برای فعالیت های حزب توده فراهم ساخت تا از این طریق با بزرگ نشان دادن خطر حزب توده، حمایت از جبهه ملی را برای امریکا ضروری نشان دهد.[9] اوج گیری فعالیت حزب توده و همراهی ضمنی دولت ملی از آن، زمینه دیگری را برای اتهام این جبهه در نزد نیروهای مذهبی فراهم آورد. نزدیکی ملی گراها به امریکا تا آنجا پیش رفت که آنها برای حل مسئله نفت به توافق کامل با هم رسیده بودند و تنها مانعِ سد راه، آیت الله کاشانی و نیروهای مذهبی بودند که این موضوع در گزارش لوئی هندرسین سفیر آمریکا در ایران به وزارت امور خارجه امریکا در فروردین ماه 1331 به روشنی بیان شده است.[10] به هر حال مصدق و ملی گراها بعلت اعتماد و تکیه بر امریکائی ها از نیروهای مذهبی فاصله گرفتند، اما امریکائی ها برخلاف وعده های خود و لبخندهای اولیه، نهایتآً نیروهای استبداد و شاه را ترجیح دادند و کودتای 28 مرداد را طرحریزی و اجرا نمودند و دولت ملی را سرنگون کردند. در خوشبینانه ترین حالت می توان گفت که عملکرد ملی گراها در جهت تضعیف نیروی مذهبی که به شکست خود آنها نیز انجامید، الزاماً یک رفتار آگاهانه که متصف به خیانت و یا در خدمت حاکمیت امریکا باشد، نبود، هر چند که آمریکا از این جریان و رفتار آگاهانه عواملی که وابستگی آن ها به استعمار مسلم و اثبات شده بود،[11] استفاده کرد. رفتار ملی گراها و رهبری آن در نحوه نگاه آنها به دین که با اشتباهات سیاسی نیز همراه شده بود را می توان این چنین توجیه کرد که آنها برای تأمین اهداف روشنفکرانه خود با حرکت ضداستعماری نیروی مذهبی هم آهنگ شدند و از این رهگذر قدرت و توان مردمی چشمگیری پیدا کردند، امّا بعد از به قدرت رسیدن، به دلیل دیدگاه غیرمذهبی خود در پی اجرای سیاستی برآمدند که به جدایی آن از دیانت معترفند و با اتخاذ یک سیاست غیردینی، زمینه انتقاد نیروی مذهبی را فراهم آوردند و اشتباهات سیاسی آنها از نحوه برخورد با انتقادات این نیرو آغاز شد و نهایتاً به شکست نهضت ملی منجر شد. اگر کودتای 28 مرداد هم رخ نمی داد همین نگرش غیر دینی و اشتباهات سیاسی موجب شکست آنها می شد. بنابر اصل عبرت گیری از حوادث و رویدادهای تاریخی و با توجه به مطالب ارائه شده می توان گفت که حرکت و جنبشی در جامعه ایران موفق است و می تواند عدالت اجتماعی، امنیت، آزادی و ارزشهای متعالی و رفاه را برای مردم تأمین می کند که، 1. صبغه و اندیشه مذهبی بر آن حاکم باشد و به نیروی عظیم مذهبی اعتماد کند. 2. مردم را محور و تکیه گاه خود در تمام امور قرار دهد و 3. رهبران آن از دیانت و کیاست لازم برخوردار باشند. تحلیل چرایی و چگونگی این ویژگی ها در حوزه کارآمدی نظام اسلامی به واقعیت نزدیکتر است تا بررسی آنها در حوزه تقابل با انقلاب اسلامی، و به راه خطا رفته اند کسانی که انقلاب اسلامی 57 را مثل جنبشهای مشروطه و نهضت ملی شکست خورده، می پندارند، زیرا نیز باید اشاره کرد که شکست برای یک حرکت و جنبش به دو صورت متصور است: اول آنکه، جنبش بوسیله نیروهای مخالف در هم کوبیده شود و رهبران آن دستگیر یا اعدام و یا منزوی شوند. مثل نهضت ملی که دچار چنین سرنوشتی شد. تصور دوم از شکست یک جنبش این است که اگر چه از نظر ظاهری پابرجاست، اما چنان تغییر ماهیت داده و از اهداف اولیه دور شود که دیگر از نظر معنی چیزی از آن باقی نماند وتبدیل به قالبی میان تهی و روحی بدون جسم گردد، مانند نهضت مشروطیت که تدریجاً چنین فرجامی را داشت. معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر: 1. اسرار کودتای 28 مرداد، سی. ام. وودهاوس، ترجمه: دربندی. 2. سند سازمان سیا علیه مصدق، ترجمه انوشه. 3. نگرشی کوتاه بر نهضت ملی ایران. 4. اسرار کودتا، ترجمه حمید احمدی. پاورقی ها: [1] . پارسانیا، حمید، حدیث پیمانه، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، 1377، ص 284. [2] . کی استوان، حسین، سیاست موازنه منفی در مجلس چهاردهم. [3] . مدنی، سیدجلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نهم، 1378، ج1، ص 507. [4] . پارسانیا، حمید، پیشین، ص 285. [5] . همان، ص 285. [6] . ر.ک: عاقلی، باقر، ذکاءالملک فروغی و شهریور 1320، انتشارات علمی، ص 160 و... . [7] . بهار، مهدی، میراث خوار استعمار، ص 577. [8] . ر.ک: همان، ص 607، 612، آیت، حسن، زندگی حقیقی مصدق السلطنه، ص 67 و... . [9] . پارسانیا، حمید، پیشین، ص 284 و 285. [10] . مجله خواندنیها، ش 798، تاریخ 30/1/1331. (این گزارش در همان زمان نخست وزیری مصدق در دو نشریه فرانسوی (فیگارو) و (اکسیژن) منتشر گردید. [11] . پارسانیا، حمید، پیشین، ص 283 و 284.
اگر کودتای 28 مرداد سال 32 رخ نمی داد، آیا نهضت ملی می توانست هم چون انقلاب اسلامی تداوم یابد؟
در صد و پنجاه سال گذشته رویدادها و جنبشهای متعددی در کشور ما روی داده است که علی رغم مشابهت در برخی شعارها و رفتارها از جهات فراوانی با هم متفاوت بوده اند. یکی دانستن جنبش هایی چون مشروطیت، نهضت ملی و انقلاب اسلامی سال 57 و تحلیل براساس یکسانی عوامل پیروزی و شکست در همه آنها، جز ساده کردن صورت مسئله و دست یافتن به نتیجه از پیش تعیین شده برای رسیدن به اهداف خاص، ارزش دیگری ندارد. البته مقایسه رویدادهای اجتماعی جهت روشن نمودن تفاوتها و شباهتها مطلوب است، امّا این مسئله فرع بر توضیح و تبیین هر رویداد بطور جداگانه می باشد، زیرا هر رویداد اجتماعی، پدیده ای منحصر به فرداست.
برای بررسی هر پدیده یا رویداد اجتماعی باید به مقوله هایی چون شرایط خاص پدیده، زمان آن و تفکیک عوامل شکست یا پیروزی توجه نمود. برای مثال در تمامی حرکتها و جنبشها، تفرقه ها و اختلافها به شکست یا ضعف حرکت انجامیده، امّا جاری ساختن یک حکم در باب علل اختلافها و همه آنها را برخاسته از قدرت طلبی، تندروی، افراط کاری، و امثال آن دانستن، ساده انگاری است. در عرصه اصلاحات اجتماعی در صد و پنجاه سال گذشته اغلب اختلافات ریشه در مبانی فکری و نظریات داشته است و شواهد عینی آن را هم در مشروطه و هم در نهضت ملی نفت می توان دید، وقتی رنگ و بوی غربی تفکرات و نظریات حاکم بر این حرکتها آشکار می شود، مقبول طیف مذهبی و اصول گرای همان حرکت قرار نمی گیرد و اختلافها نمایان و تفرقه ها حاصل می گردد.
موضوع این نوشتار بررسی عوامل اصلی شکست نهضت ملی به اختصار است. سؤال اساسی این است که آیا کودتای 28 مرداد 1332 باعث شکست نهضت ملی شد؟ و اگر کودتا روی نمی داد نهضت ملی به هدفهای خود می رسید؟ جواب ما این است که عامل اصلی شکست نهضت ملی، خرج 75 هزار دلار از یک میلیون دلار اختصاصی امریکا و ریختن مشتی اراذل و اوباش در خیابان به نفع استبداد و درگیریهای مختصر نظامی، نبود؛ بلکه قبل از وقوع کودتا، عوامل اصلی شکست نهضت ایجاد شده بود و اگر کودتا هم روی نمی داد، نهضت شکست خورده بود. در این نوشتار سعی شده است با توضیح تفکر حاکم بر نهضت ملی و رهبری آن به توصیف عملکرد آنها و عوامل شکست نهضت پرداخته شود.
موارد زیر را می توان مهمترین عوامل شکست نهضت ملی نامید:
الف) عدم توجه رهبری نهضت ملی، به دین و نیروی مذهبی:
جبهه ملی و رهبری نهضت ملی که در دامن جریان های منورّ الفکری و روشنفکری مشروطه و بعد از آن پرورش یافته و از فضای غالب بر این جریان ها که ویژگی ضد دینی داشت، رنگ گرفته بود، با بی اعتنایی به نیروی مذهبی، انتقادات رهبران این نیرو را ناشی از تعهد و ایمان دینی آن ها نمی دانست و به قدرت طلبی و خصلت های نفسانی آن ها نسبت می داد،[1] به همین جهت در اولین برخورد، فداییان اسلام را در بند می کند و تعدادی از اعضای فداییان اسلام و رهبر آن، بیست ماه از بیست و هشت ماهِ حاکمیت دولت ملی را در زندان بسر می برند و در برخوردهای بعدی در جهت حذف آیت الله کاشانی قدم بر می دارند و کار به جایی رسید که در برخورد با عناصر فعال سیاسی نیروی مذهبی، به مقدسات دینی اهانت شد که مراجعه به مقالات و کاریکاتورهای روزنامه های آن دوران مثل چلنگر، فروتن، توفیق، حکیم باشی، نیروی سوم، جبهه آزادی، حریر، شورش و... مؤید این مطلب است. بدین ترتیب خصلت غیردینی و ضددینی جبهه ملی نه تنها نسبت به مسائل اجتماعی، بلکه نسبت به مسائل دینی نیز آشکار و علنی گردید. البته رهبری جبهه ملی قبل از آن نیز عدم تعهد خود را نسبت به مسائل فردی دین، نظیر کشف حجاب آشکار کرده بود، دکتر مصدق در مورد کشف حجاب می گوید: (... قبل از اینکه بانوان محترم در ایران کشف حجاب کنند، من در اروپا با خانواده ام کشف حجاب کردم...)[2] امّا فضای تبلیغاتی ضد دینی در زمان حاکمیت ملی گراها، موج نوینی را به وجود آورد که حساسیت تمام بخش های مذهبی را برانگیخت و خود را در مقابل آنها قرار داد.
ب) اشتباهات سیاسی ملی گراها:
1. عدم جلب حمایت مردمی: یکی از اشتباهات سیاسی نهضت ملی این بود که علی رغم بی اعتقادی به باورهای دینی مردم، حداقل به عنوان یک حرکت سیاسی در صدد جلب حمایت نیروی مذهبی بر نیامد و با ساده انگاری تمام می پنداشت بدون وساطت مذهب به نیروی ملت مستظهر است. دکتر مصدق در پاسخ به نامه آیت الله کاشانی (27 مرداد 1332) که خطر کودتا را گوشزد کرده بود و آماده حمایت از او بود، می نویسد: (27 مرداد مرقومه حضرت آقا، به وسیله آقای حسن آقای سالمی زیارت شد، این جانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم. والسلام)[3] البته بی توجهی به نیروی مردمی برخاسته از مذهب خطایی بود که بر جو غالب روشنفکران آن سالها حاکمیت داشت و تنها مختص نیروهای ملی گرا نبود. اگر آنها قدرتِ یک تصمیم بخردانه سیاسی را داشتند، می بایست لااقل به همان اندازه که به حمایت آمریکا در درگیری با انگلستان امید داشتند[4] و در راه جلب آن تلاش می کردند، به حمایت نیروی مذهبی نیز دل می بستند و برای تحصیل آن می کوشیدند، امّا رهبری نهضت ملی نه تنها نسبت به آنها بی اعتنا بود بلکه به آن بخش از نیروی مذهبی که استعداد همکاری با او را بیش از دیگر بخش ها دارا بود، به عنوان خطرناک ترین رقیب و دشمن خود نگاه کرد و تمام تلاش خود را برای حذف آن به کار بست.[5]
مقایسه ای کوتاه بین حوادث سی تیر 1331 با بیست و هشت مرداد 1332 گواهی گویا بر این ادعا است، در سی تیر دکتر مصدق استعفای خود را تقدیم کرد و از سیاست کناره گرفت، دربار به فرماندهی قوام با تمام قوای نظامی به میدان آمد، با این حال دربار قبل از مهلتی که آیت الله کاشانی برای آن مقرر کرده بود، با خواری تمام شکست را پذیرفت ولی در بیست و هشت مرداد در حالی که مصدق، تمام قوای نظامی و بلکه با انحلال مجلس تمام امکانات قانونی کشور را در دست داشت، با حضور تعدادی رجاله و با خرج دلارهایی اندک، از سیاست کنار گذاشته شد.
2. تکیه و اعتماد به آمریکا: اشتباه سیاسی دیگر نهضت ملی، اعتماد ساده لوحانه به آمریکائی ها بود، که سابقه آن به قبل از حوادث ملی شدن صنعت نفت بر می گردد. [6] آنها در دورانی که آمریکا خود را در حریری از آزادی خواهی پیچیده و برای فریب ملتها از حقوق بشر و آزادی سرزمین های مستعمره دم می زد، باب مذاکره و تفاهم را با این دولت باز کردند و در جانبداری از منافع او کوشیدند. دکتر مصدق زمانی که ترومن ریاست کمیسیون دفاع ملی را در سنای آمریکا به عهده داشت، ارتباطاتی با او برقرار کرد و تا آخرین روز اقتدارش بعنوان رئیس جمهور امریکا، این مراودات را با وی ادامه داد و در روزهایی که مبارزه علیه شرکت نفت ایران و انگلیس را آغاز کرد، مراتب را طی نامه ای به اطلاع ترومن رساند و از دولت امریکا درخواست کمک و معاضدت نمود.[7]
بررسی اسناد و مدارک موجود مؤید آن است که دکتر مصدق در طول زمامداری خود در جهت توسعه نفوذ امریکا در ایران تلاش کرده است.[8] در جریان نهضت ملی نفت، جبهه ملی برای رفع مشکلات اقتصادی که در درگیری با انگلستان پیش آمده بود، سیاست بهره گیری از امکانات و کمکهای امریکا با استفاده از تضاد موجود بین منافع امریکا و انگلیس را در پیش گرفته بود و برای اجرای این سیاست، میدان جدیدی را برای فعالیت های حزب توده فراهم ساخت تا از این طریق با بزرگ نشان دادن خطر حزب توده، حمایت از جبهه ملی را برای امریکا ضروری نشان دهد.[9]
اوج گیری فعالیت حزب توده و همراهی ضمنی دولت ملی از آن، زمینه دیگری را برای اتهام این جبهه در نزد نیروهای مذهبی فراهم آورد. نزدیکی ملی گراها به امریکا تا آنجا پیش رفت که آنها برای حل مسئله نفت به توافق کامل با هم رسیده بودند و تنها مانعِ سد راه، آیت الله کاشانی و نیروهای مذهبی بودند که این موضوع در گزارش لوئی هندرسین سفیر آمریکا در ایران به وزارت امور خارجه امریکا در فروردین ماه 1331 به روشنی بیان شده است.[10] به هر حال مصدق و ملی گراها بعلت اعتماد و تکیه بر امریکائی ها از نیروهای مذهبی فاصله گرفتند، اما امریکائی ها برخلاف وعده های خود و لبخندهای اولیه، نهایتآً نیروهای استبداد و شاه را ترجیح دادند و کودتای 28 مرداد را طرحریزی و اجرا نمودند و دولت ملی را سرنگون کردند.
در خوشبینانه ترین حالت می توان گفت که عملکرد ملی گراها در جهت تضعیف نیروی مذهبی که به شکست خود آنها نیز انجامید، الزاماً یک رفتار آگاهانه که متصف به خیانت و یا در خدمت حاکمیت امریکا باشد، نبود، هر چند که آمریکا از این جریان و رفتار آگاهانه عواملی که وابستگی آن ها به استعمار مسلم و اثبات شده بود،[11] استفاده کرد.
رفتار ملی گراها و رهبری آن در نحوه نگاه آنها به دین که با اشتباهات سیاسی نیز همراه شده بود را می توان این چنین توجیه کرد که آنها برای تأمین اهداف روشنفکرانه خود با حرکت ضداستعماری نیروی مذهبی هم آهنگ شدند و از این رهگذر قدرت و توان مردمی چشمگیری پیدا کردند، امّا بعد از به قدرت رسیدن، به دلیل دیدگاه غیرمذهبی خود در پی اجرای سیاستی برآمدند که به جدایی آن از دیانت معترفند و با اتخاذ یک سیاست غیردینی، زمینه انتقاد نیروی مذهبی را فراهم آوردند و اشتباهات سیاسی آنها از نحوه برخورد با انتقادات این نیرو آغاز شد و نهایتاً به شکست نهضت ملی منجر شد. اگر کودتای 28 مرداد هم رخ نمی داد همین نگرش غیر دینی و اشتباهات سیاسی موجب شکست آنها می شد.
بنابر اصل عبرت گیری از حوادث و رویدادهای تاریخی و با توجه به مطالب ارائه شده می توان گفت که حرکت و جنبشی در جامعه ایران موفق است و می تواند عدالت اجتماعی، امنیت، آزادی و ارزشهای متعالی و رفاه را برای مردم تأمین می کند که، 1. صبغه و اندیشه مذهبی بر آن حاکم باشد و به نیروی عظیم مذهبی اعتماد کند. 2. مردم را محور و تکیه گاه خود در تمام امور قرار دهد و 3. رهبران آن از دیانت و کیاست لازم برخوردار باشند. تحلیل چرایی و چگونگی این ویژگی ها در حوزه کارآمدی نظام اسلامی به واقعیت نزدیکتر است تا بررسی آنها در حوزه تقابل با انقلاب اسلامی، و به راه خطا رفته اند کسانی که انقلاب اسلامی 57 را مثل جنبشهای مشروطه و نهضت ملی شکست خورده، می پندارند، زیرا نیز باید اشاره کرد که شکست برای یک حرکت و جنبش به دو صورت متصور است:
اول آنکه، جنبش بوسیله نیروهای مخالف در هم کوبیده شود و رهبران آن دستگیر یا اعدام و یا منزوی شوند. مثل نهضت ملی که دچار چنین سرنوشتی شد.
تصور دوم از شکست یک جنبش این است که اگر چه از نظر ظاهری پابرجاست، اما چنان تغییر ماهیت داده و از اهداف اولیه دور شود که دیگر از نظر معنی چیزی از آن باقی نماند وتبدیل به قالبی میان تهی و روحی بدون جسم گردد، مانند نهضت مشروطیت که تدریجاً چنین فرجامی را داشت.
معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
1. اسرار کودتای 28 مرداد، سی. ام. وودهاوس، ترجمه: دربندی.
2. سند سازمان سیا علیه مصدق، ترجمه انوشه.
3. نگرشی کوتاه بر نهضت ملی ایران.
4. اسرار کودتا، ترجمه حمید احمدی.
پاورقی ها:
[1] . پارسانیا، حمید، حدیث پیمانه، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، 1377، ص 284.
[2] . کی استوان، حسین، سیاست موازنه منفی در مجلس چهاردهم.
[3] . مدنی، سیدجلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نهم، 1378، ج1، ص 507.
[4] . پارسانیا، حمید، پیشین، ص 285.
[5] . همان، ص 285.
[6] . ر.ک: عاقلی، باقر، ذکاءالملک فروغی و شهریور 1320، انتشارات علمی، ص 160 و... .
[7] . بهار، مهدی، میراث خوار استعمار، ص 577.
[8] . ر.ک: همان، ص 607، 612، آیت، حسن، زندگی حقیقی مصدق السلطنه، ص 67 و... .
[9] . پارسانیا، حمید، پیشین، ص 284 و 285.
[10] . مجله خواندنیها، ش 798، تاریخ 30/1/1331. (این گزارش در همان زمان نخست وزیری مصدق در دو نشریه فرانسوی (فیگارو) و (اکسیژن) منتشر گردید.
[11] . پارسانیا، حمید، پیشین، ص 283 و 284.
- [سایر] اگر کودتای 28 مرداد سال 32 رخ نمی داد، آیا نهضت ملی می توانست هم چون انقلاب اسلامی تداوم یابد؟
- [سایر] آیا اگر کودتای 28 مرداد رخ نمی داد، نهضت ملی تداوم می داشت؟
- [سایر] هدف از کودتای 28 مرداد چه بود ؟ بانی ومسبب آن چه کسانی بودند ؟
- [سایر] تجربیات انقلاب اسلامی ایران که میتواند به نهضت اسلامی کشورهای دیگر کمک کند چیست؟
- [سایر] با توجه به وصیت نامه حضرت امام(ره) دلایل ماندگاری و تداوم انقلاب اسلامی ایران چیست؟
- [سایر] نقش جریان نهضت آزادی در انقلاب اسلامی چیست؟
- [سایر] نقش جریان نهضت آزادی در انقلاب اسلامی چیست؟
- [سایر] آیا بحث ولایت فقیه بعد از انقلاب به وجود آمده و تداوم انقلاب اسلامی بدون آن ممکن نبوده است؟
- [سایر] تاکنون رهبری و مرجعیت دینی در انقلاب اسلامی و تداوم آن چه نقشی داشته اند؟
- [سایر] تاکنون رهبری و مرجعیت دینی در انقلاب اسلامی و تداوم آن چه نقشی داشته اند؟