امیرالمؤمنین وصفی است که در آن معانی و مضامین بلندی نهفته است و کسی که ردای امیرالمؤمنین بودن را بر تن می کند و در این منصب می نشیند، امیر و حاکم مسلمانان می شود و پیروی و اطاعت از او بر آنان واجب می شود. علامه مجلسی در این باره می فرماید:(بر خلق اطاعت از کل اوامر و نواهی امیرالمؤمنین واجب است، چون الف و لام (ال) در المؤمنین دلالت بر عموم دارد)([1]) پس با اندکی تدبّر در می یابیم که نمی توان این لقب را به هر کسی نسبت داد و اگر جاهلان و ناآگاهان، این لفظ را در وصف افراد نالایق به کار می برند به یقین نامی بی مسمّی و بی محتوا خواهد بود. پس به غیر از معصوم که هیچ خطا و اشتباهی در او راه ندارد، کسی را یارای رسیدن به چنین مقام و منزلتی نیست چرا که خداوند مردم را به پیروی مطلق از شخصی که دچار اشتباه می شود، امر نمی کند.([2]) در مورد اختصاص لقب امیرالمؤمنین به حضرت علی(علیه السلام) باید دانست که در کتب روایی([3]) از جمله کتاب الیقین([4]) که کتابی مستقل در زمینه مورد بحث است، روایاتی نقل شده که بر اختصاص این لقب به امام علی(علیه السلام) دلالت دارند و این که این لقب از طرف خداوند برای آن حضرت - علی(علیه السلام) انتخاب شد. از جمله از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) نقل شده که در معراج بعد از این که خداوند حضرت علی(علیه السلام) را جانشین و خلیفه بعد از من معرفی کرد فرمود: (و هو امیرالمؤمنین حقّاً لم ینلها احد قبله و لیست لاحد بعده) یعنی امیرالمؤمنین حقیقی اوست و قبل و بعد از او کسی به این نام، نامیده نشده و نخواهد شد.([5]) همچنین در روایت دیگری از امام جعفر صادق(علیه السلام)سؤال شده که آیا در زمان امامت حضرت مهدی - عجّل اللّه تعالی فرجه می توان او را امیرالمؤمنین خطاب کرد؟ ایشان فرمودند: این نامی است که خداوند حضرت علی(علیه السلام) را به آن نامیده است.([6]) البته در مقابل این روایات، اندک روایاتی است که در آنها این لقب به ائمه دیگر هم نسبت داده شده از جمله در روایتی آمده که: شخصی به امام صادق(علیه السلام) عرض کرد سلام بر تو ای امیرالمؤمنین و حضرت(علیه السلام)جوابِ سلامش را دادند، ابی الصباح که در آن جا حضور داشت گفت: من ندیده ام که کسی به این لقب سلام داده شود مگر حضرت علی(علیه السلام)، امام(علیه السلام) فرمودند: کسی حقیقت ایمان را نیافته مگر اینکه بداند آن چه برای اولین از ائمه ثابت است برای آخرین هم ثابت است.([7]) همچنین در بعضی از متون تاریخی آمده که امام حسن(علیه السلام) لقب امیرالمؤمنین را برای خود به کار برده اند و در طی نامه ای که برای معاویة لعنة اللّه علیه فرستاده اند چنین نوشته اند:(من عبداللّه الحسن امیرالمؤمنین الی معاویة)([8]) (یعنی نامه ای از طرف بنده خدا حسن امیرالمؤمنین به معاویه.) اما روایات متعارض به دلیل کم بودن([9]) و ضعف سند قابل معارضه با روایات بیان شده در اختصاص این لقب به حضرت علی(علیه السلام) نیستند و در مورد امام حسن(علیه السلام) احتمال دارد که در اصل ابن امیرالمؤمنین بوده و لفظ ابن افتاده باشد چنان که ابن ابی الحدید عبارت را این گونه ضبط کرده است.([10]) مرحوم علامه مجلسی به نحو مطلوبی بین دو دسته روایات جمع نموده و فرموده: اولا: اگر چه به کار بردن اسم امیرالمؤمنین برای ائمه دیگر(علیهم السلام) به خاطر مصالحی ممنوع است ولی معنای آن در آنان وجود دارد. ثانیاً: حتی می توان گفت که این لقب در مورد آنان هم صادق و جائز است ولی برای جلوگیری از سوء استفاده دشمنان از به کار بردن این نام برای خود جلوگیری نموده اند.([11]) خلاصه این که لقب امیرالمؤمنین لایق و زیبنده هر کسی نیست و کسی می تواند امیرالمؤمنین باشد که از هر خطا و اشتباهی مصون و معصوم باشد و از بین معصومین(علیهم السلام) روایات زیادی داریم که آن را به حضرت علی(علیه السلام)اختصاص داده اند اگر چه عده کمی از روایات و بعضی از عبارات تاریخی این لقب را به بعضی از ائمه دیگر هم نسبت داده اند، ولی قابل توجیه است. پاورقی ها: [1]- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار (بیروت، داراحیاء التراث العربی) ج 37، ص 339. [2]- حسن بن یوسف حلّی، کشف المراد، قم، مکتبة المصطفوی، ص 287. [3]- ر.ک: بحارالانوار، همان، ج 37، باب 54، باب السّلیم علی علیّ(علیه السلام) بامرأة المؤمنین. [4]- کتابی است از ابن طاووس، در مورد لقب امیرالمؤمنین که اکثر روایات از طریق اهل تسنّن نقل شده. [5]- علی بن طاووس، الیقین (قم، دارالکتب جزایری، ربیع الثانی 1412، باب 22) ص 129. ابوجعفر محمد بن الحسن الطوسی، أمالی (دار الثقافة، چاپ اول، 1414 ق، مجلس 12) ص 354. بحارالانوار، همان، ج 40، باب 91، ص 13. حافظ ابوالمئید أخطب الخوارزم، مناقب خوارزمی (مکتبة نینوا الحدیثة) ص 215. [6]- محمد بن یعقوب کلینی، کافی (تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ 5، 1363 ش) ج 1، ص 411. [7]- بحارالانوار، همان، ج 37، ص 337. [8]- ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین (ایران، شریف رضی، چاپ اول) ص 64. احمد بن یحیی البلاذری، انساب الأشراف، تعلیقه محمد باقر محمودی (قم، مجمع احیاء الثقافة الأسلامیه، چاپ دوم، 1411 ق، ترجمه امام حسن) ص 33. احمد بن اعثم، الفتوح (بیروت، دارالندوة الجدیدة، چاپ اول) ج 4، ص 151. [9]- بحارالانوار، همان، ج 37، ص 337. [10]- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه (دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1387 ق) ج 16، ص 33. [11]- بحارالانوار، همان، ج 37، ص 337.
چرا لقب امیرالمؤمنین را فقط می توان به امام علی(علیه السلام) نسبت داد؟چه کسی این لقب را به آن حضرت داده است ؟
امیرالمؤمنین وصفی است که در آن معانی و مضامین بلندی نهفته است و کسی که ردای امیرالمؤمنین بودن را بر تن می کند و در این منصب می نشیند، امیر و حاکم مسلمانان می شود و پیروی و اطاعت از او بر آنان واجب می شود. علامه مجلسی در این باره می فرماید:(بر خلق اطاعت از کل اوامر و نواهی امیرالمؤمنین واجب است، چون الف و لام (ال) در المؤمنین دلالت بر عموم دارد)([1]) پس با اندکی تدبّر در می یابیم که نمی توان این لقب را به هر کسی نسبت داد و اگر جاهلان و ناآگاهان، این لفظ را در وصف افراد نالایق به کار می برند به یقین نامی بی مسمّی و بی محتوا خواهد بود. پس به غیر از معصوم که هیچ خطا و اشتباهی در او راه ندارد، کسی را یارای رسیدن به چنین مقام و منزلتی نیست چرا که خداوند مردم را به پیروی مطلق از شخصی که دچار اشتباه می شود، امر نمی کند.([2])
در مورد اختصاص لقب امیرالمؤمنین به حضرت علی(علیه السلام) باید دانست که در کتب روایی([3]) از جمله کتاب الیقین([4]) که کتابی مستقل در زمینه مورد بحث است، روایاتی نقل شده که بر اختصاص این لقب به امام علی(علیه السلام) دلالت دارند و این که این لقب از طرف خداوند برای آن حضرت - علی(علیه السلام) انتخاب شد. از جمله از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) نقل شده که در معراج بعد از این که خداوند حضرت علی(علیه السلام) را جانشین و خلیفه بعد از من معرفی کرد فرمود: (و هو امیرالمؤمنین حقّاً لم ینلها احد قبله و لیست لاحد بعده) یعنی امیرالمؤمنین حقیقی اوست و قبل و بعد از او کسی به این نام، نامیده نشده و نخواهد شد.([5]) همچنین در روایت دیگری از امام جعفر صادق(علیه السلام)سؤال شده که آیا در زمان امامت حضرت مهدی - عجّل اللّه تعالی فرجه می توان او را امیرالمؤمنین خطاب کرد؟ ایشان فرمودند: این نامی است که خداوند حضرت علی(علیه السلام) را به آن نامیده است.([6])
البته در مقابل این روایات، اندک روایاتی است که در آنها این لقب به ائمه دیگر هم نسبت داده شده از جمله در روایتی آمده که: شخصی به امام صادق(علیه السلام) عرض کرد سلام بر تو ای امیرالمؤمنین و حضرت(علیه السلام)جوابِ سلامش را دادند، ابی الصباح که در آن جا حضور داشت گفت: من ندیده ام که کسی به این لقب سلام داده شود مگر حضرت علی(علیه السلام)، امام(علیه السلام) فرمودند: کسی حقیقت ایمان را نیافته مگر اینکه بداند آن چه برای اولین از ائمه ثابت است برای آخرین هم ثابت است.([7])
همچنین در بعضی از متون تاریخی آمده که امام حسن(علیه السلام) لقب امیرالمؤمنین را برای خود به کار برده اند و در طی نامه ای که برای معاویة لعنة اللّه علیه فرستاده اند چنین نوشته اند:(من عبداللّه الحسن امیرالمؤمنین الی معاویة)([8])
(یعنی نامه ای از طرف بنده خدا حسن امیرالمؤمنین به معاویه.)
اما روایات متعارض به دلیل کم بودن([9]) و ضعف سند قابل معارضه با روایات بیان شده در اختصاص این لقب به حضرت علی(علیه السلام) نیستند و در مورد امام حسن(علیه السلام) احتمال دارد که در اصل ابن امیرالمؤمنین بوده و لفظ ابن افتاده باشد چنان که ابن ابی الحدید عبارت را این گونه ضبط کرده است.([10])
مرحوم علامه مجلسی به نحو مطلوبی بین دو دسته روایات جمع نموده و فرموده:
اولا: اگر چه به کار بردن اسم امیرالمؤمنین برای ائمه دیگر(علیهم السلام) به خاطر مصالحی ممنوع است ولی معنای آن در آنان وجود دارد.
ثانیاً: حتی می توان گفت که این لقب در مورد آنان هم صادق و جائز است ولی برای جلوگیری از سوء استفاده دشمنان از به کار بردن این نام برای خود جلوگیری نموده اند.([11])
خلاصه این که لقب امیرالمؤمنین لایق و زیبنده هر کسی نیست و کسی می تواند امیرالمؤمنین باشد که از هر خطا و اشتباهی مصون و معصوم باشد و از بین معصومین(علیهم السلام) روایات زیادی داریم که آن را به حضرت علی(علیه السلام)اختصاص داده اند اگر چه عده کمی از روایات و بعضی از عبارات تاریخی این لقب را به بعضی از ائمه دیگر هم نسبت داده اند، ولی قابل توجیه است.
پاورقی ها:
[1]- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار (بیروت، داراحیاء التراث العربی) ج 37، ص 339.
[2]- حسن بن یوسف حلّی، کشف المراد، قم، مکتبة المصطفوی، ص 287.
[3]- ر.ک: بحارالانوار، همان، ج 37، باب 54، باب السّلیم علی علیّ(علیه السلام) بامرأة المؤمنین.
[4]- کتابی است از ابن طاووس، در مورد لقب امیرالمؤمنین که اکثر روایات از طریق اهل تسنّن نقل شده.
[5]- علی بن طاووس، الیقین (قم، دارالکتب جزایری، ربیع الثانی 1412، باب 22) ص 129.
ابوجعفر محمد بن الحسن الطوسی، أمالی (دار الثقافة، چاپ اول، 1414 ق، مجلس 12) ص 354.
بحارالانوار، همان، ج 40، باب 91، ص 13.
حافظ ابوالمئید أخطب الخوارزم، مناقب خوارزمی (مکتبة نینوا الحدیثة) ص 215.
[6]- محمد بن یعقوب کلینی، کافی (تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ 5، 1363 ش) ج 1، ص 411.
[7]- بحارالانوار، همان، ج 37، ص 337.
[8]- ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین (ایران، شریف رضی، چاپ اول) ص 64.
احمد بن یحیی البلاذری، انساب الأشراف، تعلیقه محمد باقر محمودی (قم، مجمع احیاء الثقافة الأسلامیه، چاپ دوم، 1411 ق، ترجمه امام حسن) ص 33.
احمد بن اعثم، الفتوح (بیروت، دارالندوة الجدیدة، چاپ اول) ج 4، ص 151.
[9]- بحارالانوار، همان، ج 37، ص 337.
[10]- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه (دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1387 ق) ج 16، ص 33.
[11]- بحارالانوار، همان، ج 37، ص 337.
- [سایر] چرا لقب امیرالمؤمنین را فقط می توان به امام علی(علیه السلام) نسبت داد؟چه کسی این لقب را به آن حضرت داده است ؟
- [سایر] چرا لقب امام علی(ع) امیرالمومنین نامیده شد؟
- [سایر] سلام؛ لقب امام علی(ع) که حیدر کرار است، به چه معنا است؟
- [سایر] چرا به امیرالمومنین غضنفر می گویند؟ چرا اطلاع رسانی درباره این لقب حضرت علی کم است؟
- [سایر] چرا به امام موسی کاظم(ع) و امام رضا(ع) لقب (ابا الحسن) را دادهاند؟
- [سایر] بارها در روایات مختلف حضرت زهرا (س) از حضرت علی (ع) با عنوان پسر عمو یاد کرده اند؛ دلیل عدم استفاده از لقب همسر چیست؟
- [سایر] بارها در روایات مختلف حضرت زهرا (س) از حضرت علی (ع) با عنوان پسر عمو یاد کرده اند؛ دلیل عدم استفاده از لقب همسر چیست؟
- [سایر] حضرت فاطمه زهرا علیها السلام نسبت به آغاز مخالفت با ولایت امام علی علیه السلام چه فرمودند؟
- [سایر] آیا حضرت زهرا ( س ) از فقر نسبت به علی (ع) گلایهمند بود؟
- [سایر] آیا لقب (عالم آل محمد) برای امام رضا (علیه السلام) مستند است یا در قرون اخیر از این لقب استفاده می شود؟
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. یعنی از زنم فاطمه در مقابل مهر او جدا شدم پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةُ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی مهرها) (لمهرها) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ مَهْرِها فَهِیَ طالِقَ ) مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل آنچه بذل کرده او، پس او رهاست. و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَا بَذَلَتْ بمَا بَذَلَتْ) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند؛ چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد؛ باید بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او از هم جدا شدیم پس او رها است. و اگر دیگری را وکیل کند؛ وکیل باید بگوید: عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی ما بذلت) ، (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ)؛ یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ) و در هر دو صورت اگر به جای کلمة (عَلی مَهْرِها) (بمَهْرها) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله خوئی] اگر شوهر بخواهد صیغ مبارات را بخواند، چنانچه مثلًا اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارأُتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلْتْ فَهِیَ طالِق) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کردة او از هم جدا شدیم پس او رها است، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (عَنْ قِبَلِ مُوَکِّلِی بارَأُتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَة عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق) ودر هر دو صورت اگر بهجای کلم (علی ما بذلت) (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله سیستانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد بگوید : (بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ) و بنابر احتیاط لازم نیز بگوید : (فَهِیَ طالِقٌ) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او ، از هم جدا شدیم پس او رها است . و اگر دیگری را وکیل کند ، وکیل باید بگوید : (عَنْ قِبَلِ مُوَکّلِی بارَأْتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِقٌ) ، و در هر دو صورت اگر بجای کلمه (عَلی ما بَذَلَتْ) (بِما بَذَلَتْ) بگوید ، اشکال ندارد .
- [آیت الله نوری همدانی] اگر شوهر بخواهد صیغة مبارات را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم زن فاطم باشد ، باید بگوید : بارَأْتُ زَوْجَتی فاطِمَهَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ . یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل همر او پس او رها است ، و اگر دیگری را وکیل کند ، وکیل باید بگوید : بارأْتُ زَوْجَهَ مُوَکِلی فاطِمَهَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ . و در هر دو صورت به جای دو کلمه ( عَلی مَهْرِها ) ( بِمَهْرِها ) بگوید ، اشکال ندارد .
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] نماز در حرم امامان (علیهم السلام ) مستحب ، بلکه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) برابر دویست هزار نماز است .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] نماز در حرم امامان(علیهم السلام) مستحب بلکه بهتر از مسجد است. و نماز در حرم مطهّر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) برابر دویست هزار نماز است.