با توجه به اینکه دین مقدس اسلام، کاملترین ادیان است، و تمامی دستورات آن، بر حکمت بنا نهاده شده است، پس باید یا تک تک احکام آن، منطبق بر عقل بوده و یا اینکه مخالف حکم قطعی عقل نباشد. و از آنجا که هر دینی، برای تداوم خویش، نیازمند تبلیغ است تا حقایق و برجستگی آن برای همگان معلوم گردد، و از دستبرد تحریف وتغییر محفوظ بماند، برنامههایی هماهنگ و مناسب، در این جهت، لحاظ شده است، که از جملة آنها مراسم عزاداری و سوگواری برای پیشوایان دینی و مخصوصاً برای سومین امام شیعیان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السّلام در ایام مخصوص میباشد. در میان ائمه اطهار علیهم السّلام امام حسین علیه السّلام زندگی ویژهای داشت و شرایطی که برای ایشان پیش آمد، یک تقدیر الهی بود و یک خصوصیتی به حیات و زندگی آن حضرت علیه السّلام و به خصوص شهادت او بخشید که این برکات و دسته جات حسینی و سینه زنی و... میتواند از آن ناشی شود. هر چند همة ائمه دینی و امامان معصوم، نور واحد میباشند و بزرگداشت یکی، تجلیل از بقیه است، چرا که هدف یکی است به علاوه که هر امام دیگری، به جای امام حسین علیه السّلام بود، باید همین برنامة او را اجرا میکرد.[1] پس اگر اختلافی در رفتار پیشوایان دینی، نسبت به همدیگر دیده میشود، این اختلاف و تفاوت، به لحاظ شرایط اجتماعی زمان ایشان بوده است. چنانچه در (زیارت جامعة کبیره)، بر نور واحد بودن ائمه هدی علیهم السّلام و یک هدف داشتن آن بزرگواران، عبارت زیر را داریم: (همة شما کشتی نجات هستید، هر کس به شما تمسک جوید، نجات مییابد و هر کس از شما دور و عقب بماند،هلاک میشود) با توجه به مطالب بالا، باید بگوییم که بزرگداشت مراسم سید الشهداء علیه السّلام ، بازسازی حیات حسینی است تا از آن حیات به نحو احسن استفاده کنیم، و چون گفتگو و بحثهای علمی یکی از راههای باز سازی حیات حسینی است که اندکی به بحث میپردازیم: روان شناسان معتقدند که عواملی که در رفتار آگاهانة انسان، مؤثر است، فقط عامل شناختی و معرفت نیست. بلکه عوامل دیگری هم در شکل دادن رفتارهای اجتماعی ما مؤثر است و دست کم، دو دسته از عوامل در رفتارهای ما نقش اساسی ایفا میکنند: دستة اوّل چیزهایی هستند که برای فهم انسان و پذیرفتن مطلبی تأثیر دارند که به عوامل شناختی و معرفتی معروفند. و دستة دوّم عوامل درونی و روانی میباشند که همان انگیزهها و به تعبیر دیگر احساسات و عواطف، تمایلات، گرایشها و غرایز نامیده میشوند و یا انگیزههای روانی گفته میشود. در مورد گروه دوّم، از باب مثال می گوییم: اگر درمورد خوردن، انگیزة درونی نباشد که همان اشتهای درونی و باطنی انسان است، حتی اگر انسان یقین بداند که فلان ماده غذایی برای بدن او مفید است، تا وقتی که اشتهای او تحریک نشود به سراغ خوردن آن غذا نمیرود. پس وقتی شناخت، حرکت آفرین است که عامل دیگر که همان انگیزهها و عواطف باشد، در ما به وجود آید و احساسات ما برانگیخته شود. و البته نقش اساسی را چیزهایی ایفا میکنند که تأثیر مستقیمی بر احساسات و عواطف، داشته باشند، مثلا علم به اینکه درجایی مردم محروم هستند، با دیدن یک شخص محروم با یک حالت رقتآور، میتواند در ما تأثیری ببخشد که صرف دانستن، هیچ گاه آن اثر را ندارد و خدای متعال انسان را به گونهای آفریده است که هنگامی که چیزی را میبیند، یا مناظری با مشاهده میکند، اثری میپذیرد که هیچ وقت گفتهها، شنیدهها و دانستهها آن اثر را ندارد.[2] پس جواب سؤال، این است که این صحنهها (سیاه پوش شدنها، نصب پرچمهای سیاه و سینه زدنها و...) باید بوجود آید تا که غیر از عامل شناخت، عامل احساسی، عاطفی نیز در ما تقویت شود، و اگر این عواطف، تقویت شوند، آن گاه میتواند اثر کند. مثلا دیدن دستجات سینه زنی در عزای یکی از پیشوایان دینی و مخصوصاً رؤیت مراسم عزاداری برای سالار شهیدان، امام حسین علیه السّلام از عوامل مهم تحریک عواطف و احساسات انسان است و معرفت عینی به انسان میبخشد و همین عزاداریها رمز بقاء اسلام هستند. (چنان که امام خمینی (ره) فرمودهاند: گریه کردن نیز یک مسئله سیاسی، روانی و اجتماعی است، و حضرت سید الشهداء احتیاج به گریه ندارد. و اصرار ائمه علیهم السّلام به عزاداری برای حفظ مکتب و شیعیان است. دستجاب عزاداری، یک راهپیمایی است با محتوای سیاسی، همان سینه زنی، نوحه خوانی، همانها رمز پیروزی است. در کجای عالم سراغ دارید که این دستجات با آن محتوا که یک چنین اجتماعی درست کنند و به طور هماهنگ در کشورهای مختلف اسلامی و غیر اسلامی عزاداری کنند؟ چه کسی اینها را هماهنگ کرده است؟ اینها را سید الشهدا هماهنگ نموده است که هم نفع دنیایی دارد و هم آخرتی. نفع دنیاییاش، همین جهت روانی مطلب است که قلوب را به هم متصل میکند).[3] پس معلوم میشود که چرا ائمه دین دستور دادهاند که عزای امام حسین علیه السّلام همیشه اقامه شود. و در نتیجه مکتب اسلام احیاء گردد.چنانچه استاد شهید مرتضی (ره) در مورد علت ترغیب پیشوایان دینی به اقامة عزای امام حسین علیه السّلام میگوید:[4] میدانیم که تکالیف شرعی بدون حکمت نیست، و منظور این نبوده که همدردی و تسلیتی باشد برای خاندان پیامبر، بلکه مقصود این است که داستان کربلا به صورت یک مکتب تعلیمی و تربیتی همیشه زنده بماند. و در جای دیگر میفرماید: (در اسلام، اصلی است به نام امر به معروف و نهی از منکر که هرگاه کار از حدود مسائل جزیی تجاوز کند، تحلیل حرام و تحریم حلال بشود، بدعت پیدا شود، حقوق عمومی پایمال شود، ظلم زیاد شود،...) که این قسمت را از علل قیام حسینی (نهضت کربلا) ذکر میکند. پس از آنجا که حوادث گذاشته هر جامعه میتواند در سرنوشت و آیندة آن جامعه آثار عظیمی داشته باشد و تجدید آن خاطرهها، در واقع نوعی بازنگری و بازسازی آن حادثه است، تا مردم از آن جریان استفاده کنند. و اگر ماجرای کربلا نقش تعیین کننده ای در تاریخ اسلام داشته است، زنده نگه داشتن خاطرة آن هم میتواند برای آیندة ما مؤثر باشد.[5] و در نتیجه جامعه ما را به سوی نیکیها و عدالت سوق دهد. بنابراین نباید به بحثهای علمی اکتفا شود، چون انسان به بر انگیخته شدن عواطف و احساسات، احتیاج دارد و نباید به عواطف مثبت (شادی، خنده) بسنده کرد، زیرا زنده نگهداشتن خاطرة سید الشهداء و مظلومیت او، از راه احساسات شورانگیز حزن و گریه و سوگواری، امکان دارد و بهرهمند شدن از برکات حسینی، راهش این است که با دوستان حسین علیه السّلام باشیم و دشمنان او را لعن و نفرین کنیم و براو سلام کنیم، چنان چه قرآن کریم میفرماید: أشدّاءُ علی الکفّار رُحَماء بینهم، یعنی از اوصاف کسانی که به پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله گرویدهاند، این است که آنان در مقابل کافران، سرسخت، ولی نسبت به مؤمنان، مهربان میباشند. پاورقی ها: [1] . استاد محمدتقی مصباح یزدی، آذرخشی دیگر از آسمان کربلا، ص 33 37، چ اوّل، بهار 1379، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره). [2] . استاد محمد تقی مصباح یزدی، آذرخشی دیگر از آسمان کربلا، صفحات10 30، چ اول، بهار 1379، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره). [3] . برگرفته از بیانات امام خمینی(ره)، علی ربانی خلخالی، عزاداری از دیدگاه مرجعیت شیعه، چ دوّم، انتشارات مکتب الحسین، قم. [4] . استاد شهید مرتضی مطهری، حماسةحسینی، ج 3، ص 90، چ اوّل، 1407 ق، انتشارات صدرا. [5] . استاد محمد تقی مصباح یزدی، آذرخشی دیگر از آسمان کربلا، ص 13 33، چ اول، بهار 1379، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی. منبع : اندیشه قم
با توجه به اینکه دین مقدس اسلام، کاملترین ادیان است، و تمامی دستورات آن، بر حکمت بنا نهاده شده است، پس باید یا تک تک احکام آن، منطبق بر عقل بوده و یا اینکه مخالف حکم قطعی عقل نباشد. و از آنجا که هر دینی، برای تداوم خویش، نیازمند تبلیغ است تا حقایق و برجستگی آن برای همگان معلوم گردد، و از دستبرد تحریف وتغییر محفوظ بماند، برنامههایی هماهنگ و مناسب، در این جهت، لحاظ شده است، که از جملة آنها مراسم عزاداری و سوگواری برای پیشوایان دینی و مخصوصاً برای سومین امام شیعیان حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السّلام در ایام مخصوص میباشد. در میان ائمه اطهار علیهم السّلام امام حسین علیه السّلام زندگی ویژهای داشت و شرایطی که برای ایشان پیش آمد، یک تقدیر الهی بود و یک خصوصیتی به حیات و زندگی آن حضرت علیه السّلام و به خصوص شهادت او بخشید که این برکات و دسته جات حسینی و سینه زنی و... میتواند از آن ناشی شود.
هر چند همة ائمه دینی و امامان معصوم، نور واحد میباشند و بزرگداشت یکی، تجلیل از بقیه است، چرا که هدف یکی است به علاوه که هر امام دیگری، به جای امام حسین علیه السّلام بود، باید همین برنامة او را اجرا میکرد.[1]
پس اگر اختلافی در رفتار پیشوایان دینی، نسبت به همدیگر دیده میشود، این اختلاف و تفاوت، به لحاظ شرایط اجتماعی زمان ایشان بوده است. چنانچه در (زیارت جامعة کبیره)، بر نور واحد بودن ائمه هدی علیهم السّلام و یک هدف داشتن آن بزرگواران، عبارت زیر را داریم:
(همة شما کشتی نجات هستید، هر کس به شما تمسک جوید، نجات مییابد و هر کس از شما دور و عقب بماند،هلاک میشود) با توجه به مطالب بالا، باید بگوییم که بزرگداشت مراسم سید الشهداء علیه السّلام ، بازسازی حیات حسینی است تا از آن حیات به نحو احسن استفاده کنیم، و چون گفتگو و بحثهای علمی یکی از راههای باز سازی حیات حسینی است که اندکی به بحث میپردازیم:
روان شناسان معتقدند که عواملی که در رفتار آگاهانة انسان، مؤثر است، فقط عامل شناختی و معرفت نیست. بلکه عوامل دیگری هم در شکل دادن رفتارهای اجتماعی ما مؤثر است و دست کم، دو دسته از عوامل در رفتارهای ما نقش اساسی ایفا میکنند: دستة اوّل چیزهایی هستند که برای فهم انسان و پذیرفتن مطلبی تأثیر دارند که به عوامل شناختی و معرفتی معروفند. و دستة دوّم عوامل درونی و روانی میباشند که همان انگیزهها و به تعبیر دیگر احساسات و عواطف، تمایلات، گرایشها و غرایز نامیده میشوند و یا انگیزههای روانی گفته میشود.
در مورد گروه دوّم، از باب مثال می گوییم: اگر درمورد خوردن، انگیزة درونی نباشد که همان اشتهای درونی و باطنی انسان است، حتی اگر انسان یقین بداند که فلان ماده غذایی برای بدن او مفید است، تا وقتی که اشتهای او تحریک نشود به سراغ خوردن آن غذا نمیرود.
پس وقتی شناخت، حرکت آفرین است که عامل دیگر که همان انگیزهها و عواطف باشد، در ما به وجود آید و احساسات ما برانگیخته شود. و البته نقش اساسی را چیزهایی ایفا میکنند که تأثیر مستقیمی بر احساسات و عواطف، داشته باشند، مثلا علم به اینکه درجایی مردم محروم هستند، با دیدن یک شخص محروم با یک حالت رقتآور، میتواند در ما تأثیری ببخشد که صرف دانستن، هیچ گاه آن اثر را ندارد و خدای متعال انسان را به گونهای آفریده است که هنگامی که چیزی را میبیند، یا مناظری با مشاهده میکند، اثری میپذیرد که هیچ وقت گفتهها، شنیدهها و دانستهها آن اثر را ندارد.[2]
پس جواب سؤال، این است که این صحنهها (سیاه پوش شدنها، نصب پرچمهای سیاه و سینه زدنها و...) باید بوجود آید تا که غیر از عامل شناخت، عامل احساسی، عاطفی نیز در ما تقویت شود، و اگر این عواطف، تقویت شوند، آن گاه میتواند اثر کند. مثلا دیدن دستجات سینه زنی در عزای یکی از پیشوایان دینی و مخصوصاً رؤیت مراسم عزاداری برای سالار شهیدان، امام حسین علیه السّلام از عوامل مهم تحریک عواطف و احساسات انسان است و معرفت عینی به انسان میبخشد و همین عزاداریها رمز بقاء اسلام هستند. (چنان که امام خمینی (ره) فرمودهاند: گریه کردن نیز یک مسئله سیاسی، روانی و اجتماعی است، و حضرت سید الشهداء احتیاج به گریه ندارد. و اصرار ائمه علیهم السّلام به عزاداری برای حفظ مکتب و شیعیان است. دستجاب عزاداری، یک راهپیمایی است با محتوای سیاسی، همان سینه زنی، نوحه خوانی، همانها رمز پیروزی است. در کجای عالم سراغ دارید که این دستجات با آن محتوا که یک چنین اجتماعی درست کنند و به طور هماهنگ در کشورهای مختلف اسلامی و غیر اسلامی عزاداری کنند؟ چه کسی اینها را هماهنگ کرده است؟ اینها را سید الشهدا هماهنگ نموده است که هم نفع دنیایی دارد و هم آخرتی. نفع دنیاییاش، همین جهت روانی مطلب است که قلوب را به هم متصل میکند).[3]
پس معلوم میشود که چرا ائمه دین دستور دادهاند که عزای امام حسین علیه السّلام همیشه اقامه شود. و در نتیجه مکتب اسلام احیاء گردد.چنانچه استاد شهید مرتضی (ره) در مورد علت ترغیب پیشوایان دینی به اقامة عزای امام حسین علیه السّلام میگوید:[4] میدانیم که تکالیف شرعی بدون حکمت نیست، و منظور این نبوده که همدردی و تسلیتی باشد برای خاندان پیامبر، بلکه مقصود این است که داستان کربلا به صورت یک مکتب تعلیمی و تربیتی همیشه زنده بماند. و در جای دیگر میفرماید: (در اسلام، اصلی است به نام امر به معروف و نهی از منکر که هرگاه کار از حدود مسائل جزیی تجاوز کند، تحلیل حرام و تحریم حلال بشود، بدعت پیدا شود، حقوق عمومی پایمال شود، ظلم زیاد شود،...) که این قسمت را از علل قیام حسینی (نهضت کربلا) ذکر میکند.
پس از آنجا که حوادث گذاشته هر جامعه میتواند در سرنوشت و آیندة آن جامعه آثار عظیمی داشته باشد و تجدید آن خاطرهها، در واقع نوعی بازنگری و بازسازی آن حادثه است، تا مردم از آن جریان استفاده کنند. و اگر ماجرای کربلا نقش تعیین کننده ای در تاریخ اسلام داشته است، زنده نگه داشتن خاطرة آن هم میتواند برای آیندة ما مؤثر باشد.[5] و در نتیجه جامعه ما را به سوی نیکیها و عدالت سوق دهد.
بنابراین نباید به بحثهای علمی اکتفا شود، چون انسان به بر انگیخته شدن عواطف و احساسات، احتیاج دارد و نباید به عواطف مثبت (شادی، خنده) بسنده کرد، زیرا زنده نگهداشتن خاطرة سید الشهداء و مظلومیت او، از راه احساسات شورانگیز حزن و گریه و سوگواری، امکان دارد و بهرهمند شدن از برکات حسینی، راهش این است که با دوستان حسین علیه السّلام باشیم و دشمنان او را لعن و نفرین کنیم و براو سلام کنیم، چنان چه قرآن کریم میفرماید: أشدّاءُ علی الکفّار رُحَماء بینهم، یعنی از اوصاف کسانی که به پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله گرویدهاند، این است که آنان در مقابل کافران، سرسخت، ولی نسبت به مؤمنان، مهربان میباشند.
پاورقی ها:
[1] . استاد محمدتقی مصباح یزدی، آذرخشی دیگر از آسمان کربلا، ص 33 37، چ اوّل، بهار 1379، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).
[2] . استاد محمد تقی مصباح یزدی، آذرخشی دیگر از آسمان کربلا، صفحات10 30، چ اول، بهار 1379، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
[3] . برگرفته از بیانات امام خمینی(ره)، علی ربانی خلخالی، عزاداری از دیدگاه مرجعیت شیعه، چ دوّم، انتشارات مکتب الحسین، قم.
[4] . استاد شهید مرتضی مطهری، حماسةحسینی، ج 3، ص 90، چ اوّل، 1407 ق، انتشارات صدرا.
[5] . استاد محمد تقی مصباح یزدی، آذرخشی دیگر از آسمان کربلا، ص 13 33، چ اول، بهار 1379، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
منبع : اندیشه قم
- [سایر] در هنگام سوگواری امام حسین علیه السّلام، نماز مقدمتر است یا عزاداری؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در ایام سوگواری اباعبدالله الحسین (علیه السلام) نماز مقدم است یا عزاداری؟
- [سایر] در هنگام سوگواری امام حسین ( علیه السّلام ) نماز مقدم تر است یا عزاداری؟
- [سایر] عزاداری برای امام حسین(علیه السلام) دارای چه آثاری است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] نظر شما در مورد دختر سه ساله امام حسین علیه السلام (رقیه علیها السلام) چیست؟
- [سایر] چگونه میتوانیم برای امام حسین (ع) عزاداری کنیم؟
- [سایر] عزاداری برای امام حسین تا چه اندازه مجاز است؟
- [سایر] آیا عزاداری برای امام حسین(علیه السلام)، در زمان امامان(علیهم السلام) سابقهدارد؟
- [سایر] آیا عزاداری برای امام حسین(علیه السلام)، در زمان امامان(علیهم السلام) سابقهدارد؟
- [سایر] آیا عزاداری برای امام حسین علیه السلام، در زمان امامان علیهم السلام سابقه دارد؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر نذر کند که به زیارت یکی از امامان مثلا به زیارت حضرت اباعبدالله(علیه السلام) مشرف شود، چنانچه به زیارت امام دیگر برود کافی نیست و اگر بواسطه عذری نتواند آن امام را زیارت کند چیزی بر او واجب نیست.
- [آیت الله سبحانی] خوردن خاک و گِل حرام است، ولی خوردن کمی از تربت پاک حضرت سیّدالشهداء امام حسین(علیه السلام) که از قبر شریف اخذ شود (کمتر از یک نخود) به قصد شفاء اشکال ندارد و همچنین گل داغستان و گل ارمنی که برای معالجه می خورند در صورتی که علاج منحصر به آن باشد جایز است.
- [آیت الله سبحانی] اگر نذر کند که به زیارت یکی از امامان مثلاً به زیارت حضرت اباعبدالله(علیه السلام)مشرف شود، چنانچه به زیارت امام دیگر برود کافی نیست و اگر به واسطه عذری نتواند آن امام را زیارت کند چیزی بر او واجب نیست.
- [آیت الله بروجردی] اگر نذر کند که به زیارت یکی از امامان مثلاً به زیارت حضرت اباعبدالله عَلَیْهِ السَّلَام مشّرف شود، چنانچه به زیارت امام دیگر برود کافی نیست و اگر به واسطهی عذری نتواند آن امام را زیارت کند، چیزی بر او واجب نیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] خوردن خاک و گل حرام است، ولی خوردن کمی از تربت پاک حضرت سیدالشهداء امام حسین(علیه السلام) (کمتر از یک نخود) به قصد شفاء اشکال ندارد و همچنین گل داغستان و گل ارمنی که برای معالجه می خورند در صورتی که علاج منحصر به آن باشد جایز است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه نذر کند به زیارت یکی از امامان مثلاً به زیارت حضرت امام حسین(علیه السلام) مشرف شود، اگر به زیارت امام دیگری برود کافی نیست و هرگاه به واسطه عذری نتواند آن امام را زیارت کند چیزی بر او نیست.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . در آشامیدن آب، چند چیز مستحب است: اول آب را به طور مکیدن بیاشامد. دوم در روز، ایستاده آب بخورد. سوم پیش از آشامیدن آب (بِسْمِ الله) و بعد از آن (اَلْحَمْدُ لله) بگوید. چهارم به سه نفس آب بیاشامد. پنجم از روی میل آب بیاشامد. ششم بعد از آشامیدن آب، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و اهل بیت بزرگوارش را یاد کند، و قاتلان آن حضرت را لعنت نماید.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.