انتظار طبیعی این بود و بعضی مسئولان نظام نیز آن را تنها در جلسات با فرماندهان جنگ مطرح میکردند، اما از آنچه در عمل رخ داد میتوان پاسخ واقعی این سؤال را دریافت. بدین منظور تحولات جنگ پس از پیروزی عملیات والفجر 8 و تصرف فاو را مرور میکنیم: 1-به حداقل رساندن امکان بهرهبرداری عراق از خلیج فارس. 2-ورود ایران به منطقه جنوبی عراق و همسایگی ایران با کشورهای عربی که میتوانست باب مذاکره با کشورهای پشتیبانی کننده عراق را برای پایان بخشیدن به جنگ بگشاید. 3-توازن در جنگ به نفع ایران تغییر کرد و با توجه به موفقیت بزرگ آزادی فاو، میتوانست باب مذاکره برای پایان جنگ باز شود، ولی با وجود آمادگی مسئولان سیاسی کشور در این زمینه، دنیا هیچ گونه انعطافی نشان نداد و برعکس، شاهد موضعگیری صریح امریکا بودیم مبنی بر اینکه ایران بزرگ ترین تهدید منطقه است. یک مقام امریکایی در این باره گفته بود: ( من تصور میکنم ابعاد پیروزی ایران برای منافع امریکا در خاورمیانه فاجعه به بار خواهد آورد.) منبع: جنگ ایران و عراق، پرسشها و پاسخها، فرهاد درویشی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ
چرا بعد از پیروزی در عملیات فاو صلح برقرار نشد و یا دست کم زمینههای مناسبتری برای رفتن به سوی آن ایجاد نشد؟
انتظار طبیعی این بود و بعضی مسئولان نظام نیز آن را تنها در جلسات با فرماندهان جنگ مطرح میکردند، اما از آنچه در عمل رخ داد میتوان پاسخ واقعی این سؤال را دریافت. بدین منظور تحولات جنگ پس از پیروزی عملیات والفجر 8 و تصرف فاو را مرور میکنیم:
1-به حداقل رساندن امکان بهرهبرداری عراق از خلیج فارس.
2-ورود ایران به منطقه جنوبی عراق و همسایگی ایران با کشورهای عربی که میتوانست باب مذاکره با کشورهای پشتیبانی کننده عراق را برای پایان بخشیدن به جنگ بگشاید.
3-توازن در جنگ به نفع ایران تغییر کرد و با توجه به موفقیت بزرگ آزادی فاو، میتوانست باب مذاکره برای پایان جنگ باز شود، ولی با وجود آمادگی مسئولان سیاسی کشور در این زمینه، دنیا هیچ گونه انعطافی نشان نداد و برعکس، شاهد موضعگیری صریح امریکا بودیم مبنی بر اینکه ایران بزرگ ترین تهدید منطقه است. یک مقام امریکایی در این باره گفته بود: ( من تصور میکنم ابعاد پیروزی ایران برای منافع امریکا در خاورمیانه فاجعه به بار خواهد آورد.)
منبع: جنگ ایران و عراق، پرسشها و پاسخها، فرهاد درویشی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ
- [سایر] باسلام 1-علاقه زیادی به حوزه دارم تا بتوانم به شخصیت واطلاعات مورد علاقه ام دست یابم نمیدانم ایا این برای رفتن به این مکان کافی است مدرک دانشگاهی من فوق دیپلم بهداشت است فردی به ظاهر که امیدوارم این طور باشد مومن هستم که عاشق گوش دادن وخواندن مسائل اسلامی ودینی هستم من عاشق رشته پزشکی بودم که نشد نمیدانم این علاقه ست یا ------
- [سایر] سلام حاج آقا.خداقوت.قبلا عرض کرده بودم مرداد ان شالله عازم سرزمین وحی هستیم.شدیدا بی تابم و مضطرب.نذر نکردم اما نیت کردم 40 روز که از همین امروز شروع میشه تا موقع رفتن روزه بگیرم که امروز نشد بگیرم.ناراحتم و غمگین یعنی رمق کاری رو ندارم.چه کنم حاجی؟؟ قشنگ حس می کنم شیطانه که داره من رو از این روزه گرفتنا دور می کنه و این حس دل گرفتی(نه نا امیدی) در من ایجاد شده(اعوذ بالله من الشیطان رجیم). بعدش یه مطلب دیگه هم هست البته یه ساله که دارم بهش فکر میکنم! اونم اهدای یه کلیه ام به یک نیازمنده.از وقتی که استاد تنظیم خانواده گفت آدم با یک سوم یدونه کلیه هم می تونه زندگی کنه احساس عذاب وجدان میکنم که بعضی ها نیازمندند و ما بی خیال!.حاجی چه کنم؟؟؟؟اولش نام و ایمیلم رو نوشتم اما چون خوب میشناسیدم گفتم نا شناس بمونم بهتره!منتظر جوابتون هستم. التماس دعا یا علی
- [سایر] با سلام خدمت شما_مشکلی که من دارم در رابطه با پوست بینی ام است که بخاطر جای جوش و کیست به دکتر مراجعه کردم و خوشبختانه با لیزر درمانی کمی بهتر شده اما یک نقطه از پوست در اثر لیزر یک روزنه به همراه یک فرورفتگی ایجاد کرده که باعث خارش و سوزش میشه بابت همین مشکل به دکتر مراجعه کردم و گفته خوب میشه ولی تاثیری نداشت وهمین موضوع باعثشده که نتونم تمرکز داشته باشم و منو از همه چی عقب انداخته مثل بیرون رفتن با دوستام و باشگاه ورزشی و در کل روزی 5 الی 6 ساعت تو فکر همین موضوعم به مشاوره هم مراجعه کردم اما نتونستم از این فکربیرون بیام اعتماد به نفسم تو همه چی از دست دادم حتی حوصله کلاس رفتن هم ندارم دستو دلم به هیچ کاری نمیره خیلی ناراحت و افسرده شدم و بیشتر خودمو تو خونه حبس کردم وحالا روحیه ام از دست رفته خواهش میکنم به منوراهنمایی کنید تا از این استرس و فشار روانی در بیام---
- [سایر] سلام . اولین سوال من رو در زمینه اضطراب در تاریخ 10/10/90 با کد مشاور 943324 پاسخ داده اید . درباره اینکه میگید خود فرد علت اضطراب را بهتر می داند با شما موافقم بزرکترین اون اینکه بعد از چندین سال از زمانی که مشکل را فهمیدم تازه به مشاور مراجعه کردم و مشاور من اولین کسی است که من باهاش حرف می زدم اما خوب در ارتباط برقرار کردن با ایشان اصلا مشکلی نداشتم ولی بدترین عامل همین به یادآوری مشکلات و تلاش برای کنار آمدن با آن است که به شدت من را رنج می دهد البته مشاورم معتقد بود که این اضطراب با توجه به علت آن تا حدودی طبیعی است (به خصوص هنگام پایان جلسه ) اما اینکه از دو هفته قبل نگران جلسه باشم و حتی شب قبل از جلسه اصلا خوابم نمی برد می گفتند این عادی نیست و حتی پیشنهاد مصرف دارو هم به من داند ولی خوب تا شروع جلسه بعدی به قدری اضطرابم شدید بود و باعث سردرد من می شد و چون میگرن دارم و یک حمله میگرنی باعث می شد یک روز کامل رو از دست می دادم (با توجه به اینکه شاغلم ) برای همین نه به سبب تنبلی یا چیز دیگه فقط به خاطر فشار شدید و سردرد های شدید میگرنی و اختلالی که این سردرد ها در روند عادی زندگیم ایجاد کرده بود (مجبور) به توقف جلسات شدم . الان میشه پیشنهاد بدین چی کار کنم ؟ من قبلا مشکل اضطراب نداشتم اما علاوه بر مشکل قبلی اینم بهش اضافه شد این اضطراب هم ردوند زندگیمو مختل می کنه هم عامل میگرنم شده با این همه مشکل و شرایط هم برای فوق می خونم هم سر کار می رم الان این اضطراب و سردرد ها روی کیفیت کارم و درسم اختلال ایجاد کرده؟می دونم باید یه تصمیم نهایی بگیرم برای رفتن یا نرفتن پیش مشاور اما سردرد های قبل از اونو چیکار کنم ؟؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] در بین مهاجرین افغانستان مرسوم است که هرگاه یکی از بستگانشان فوت می کند، عدّه زیادی از اقوام و دوستان بعد از کفن و دفن میّت، همه در منزل یا مسجدی که از طرف صاحبان مصیبت مهیّا شده، گرد آمده غذای ظهر یا شب را صرف می کنند، و بعد از آن منزل صاحب عزا تا چهل روز محلّ رفت آمد مردم قرار می گیرد. خانواده مصیبت دیده، از دست رفتن عزیزش را فراموش کرده به مهمانداری مشغول می شود، اگر خودش پول نداشته باشد، باید از مردم قرض کند تا آبرویش حفظ شود. در مدّت یاد شده بیش از یک میلیون و دویست هزار تومان خرج می شود. همچنین اگر شخصی در افغانستان فوت کند تمام مصارف کفن و دفن و مستحبات در آن جا انجام می شود و بستگانش در جمهوری اسلامی ایران بلافاصله مراسم ختم برگزار نموده، و مصارف سرسام آوری هزینه می کنند، و به مدّت یک هفته یا بیشتر رفت و آمد برقرار می باشد. لطفاً بفرمایید حکم این گونه مراسم و هزینه ها چیست؟
- [سایر] با سلام لطفا تا انتها بخوانید پیشاپیش متشکرم از اینکه به حرف هایم گوش می کنید من یک دانشجوی رشته مهندسی هستم متاسفانه من هیچ کنترلی روی وقتم ندارم تا به حال برای چندین بار سعی کرده ام کمی به نحوه زندگی خودم سامان ببخشم اما متاسفانه این امر که میسر نشد هیچ حتی باعث از دست رفتن اعتماد به نفسم هم شد تا جایی که حتی چندین ترم را در دانشگاه بی هیچ موقفیتی سپری کردم تا جایی که خودم فهمیدم ایراد بزرگ من عدم آشنایی با نحوه برنامه ریزی است (البته این را هم اضافه کنم من در درس خواندن هم این ایراد را دارم و هر وقت که شروع به درس خوادن می کنم چندین ساعت را بی هوده تلف می کنم بی آنکه چیزی فهمیده باشم البته به کار دیگری نمی پردازم بلکه با خواندن کتاب و جزوه وقتم سپری می شود بی آنکه به مقصود نهایی که فهمیدن درس باشد ، رسیده باشم ) این موضوع برایم بسیار از نظر روانی مشکل آفرین شده چند سال از وقتم سپری شده بی آنکه توفیقی در امورم به دست آورده باشم بسیار علاقه مند به مطالعه غیر درسی در زمینه دینی هستم ، همچنین زبان انگلیسی و عربی ولی متاسفانه به خاطراینکه به هیچ کار درسی دیگر نمی رسم امکان یادگیری آن ها برایم فراهم نشده (البته همانطور که عرض کردم وقت زیادی برای درس صرف می کنم ولی توفیقی برایم حاصل نمی شود در حالی که دوستانم با صرف وقتی به مراتب کمتر نه تنها به درس که به کارهای جانبی خود هم می رسند) این موضوع برایم بسیار رنج آور شده و پایه بسیاری از اعتقادات دینی من را هم متزلزل کرده . می دونید این چند سال وقتی که هدر دادم مثل یک کوه الماس بود که من حتی سعی نکردم یک دونه از اون رو هم برای خودم ور دارم (از اون بدتر اینه که حس می کنم این همان توشه ادامه راهم بوده که من بر نداشتم و امروز...) لطفا من را راهنمایی کنید
- [آیت الله مکارم شیرازی] دست دادن زنان غیرمسلمان با مردان و بلعکس در اروپا هنگام ملاقات ویا مراسم های رسمی ویا غیر رسمی و روزمره اعم از دکتر رفتن با همسایه و.... بعنوان احترام به یگدیگر محسوب شده و امری متداول و مبادی آداب و نشانه نزاکت بشمار می آید، که رعایت این مهم در نوع نگاه و تداوم مراودات اجتماعی بسیار حایز اهمیت بوده و تاثیری بسزا دارد واز دیگر سو نیز عدم رعایت آن علاوه بر ایجاد ضرر و زیان مادی با توجه به این امر که ما شیعیان خلاف این امر عمل می نماییم موجبات وهن و توهین به فرد مقابل را فراهم و خود را بعنوان یک شیعه مسلمان فردی بی ادب و بی توجه به موازین عرفی و اخلاقی معرفی مینماییم وهمچنین موجب وهن به شیعه، اسلام و دین را فراهم مینماییم . تاثیر منفی این رویه تا به ان اندازه است که حتی علاوه بر ناراحتی شدید فرد مقابل دربرخی مواقع موجب به گریه افتادن فرد خصوصا دربانوان گردیده چرا که این نوع برخورد را شدیدا تبعیض آمیز میدانند و درمواقع زیادی نیز فرض بر همجنس بازبودن چنین فردی میدانند .لازم به توضیح است که برای حقیر این موضوع به کرات رخ داده و علاوه بر توضیح با زبان لکن متاسفانه این مشکل کماکان بقوت خود باقی است . لذا از آن مرجع محترم کمال تشکر را دارم چنانچه راه حلی در این خصوص ارایه فرمایند واگر همچنان برحرمت آن تاکید دارند موجب امتنان است دقیقا علل شرعیه و فقهی و قرآنی و سنت و معصومین (علیهم السلام) را ذکر نمایند. باتشکر
- [سایر] ابا سلام.سه سالی است که پدرم را در سن 68سالگی از دست داده ام وی فردی بسیار دانا و دانشمند و در عین حال بسیار دلسوز بود.بین 7 خواهر و برادر الفت و موقتی ایجاد کرده بود که نقل همه محافل یود.درحالیکه در جمع افرادخانواده باسواد و کم سواد.هنر جو.قدرت طلب و...بصورت های مختلف وجود داشت.پس از رحلت وی دو نفر از فرزندان بر سر ریاست طلبی و خود خواهی بر سر مسایل جزیی مثل چگونگی مراسم چهلم و... بحث و بگو مگو راه انداختند مسایل ریشه ای تر شده تا آنجا که به دادگاه و... رسید.بنده غافل از دسیسه های شیطانی یکی از دخترها که هم جوار مادر زندگی میکند و بسیار قلدر و قدرت طلب محض است وصیت پدر را مبنا قرار داده و همه را به صلح و آرامش و عدم شکایت و دعوا دعوت کردم.ایشان فرصت را مغتنم شمرده و با عناوین مختلف مرا از مادرم جدا کرد.مادر ما زنی بیوه،کم سواد و متاسفانه بسیار ساده لوح است.تمام اراجیف را ضبط کرده و بسیار رفتار تند و توهین آمیز با بنده و خانواده ام داشته.گاهی داستانهای 30 سال قبل و... را با ظن بسیار غیر واقعی در اذهان اقوام و خویشاوندان. تعریف میکند بطوریکه گویا بنده پدر نازنینم را دل داده ام.دراین وانفسای یتیمی نمکهاست که از طرف افراد مختلف بر زخمی پاشیده میشود خیلی از موارد را نشنیده میگیرم وبه حرمت مادر بودنش سکوت میکنم.فقط نزد افرادی که نقل قول میکننددفاع میکنم ولی به اعصاب و روانم فشار زیادی میاید. مجبور شده ام با خیلی ها ارتباطم را قطع کنم تا کمتر حرف و حدیث بشنوم به امید آنکه دادگاه عدل الهی به سزای عملشان برساند.نیازمند راهنمایی در ارتباط با مادر هستم.
- [سایر] با سلام و خسته نباشید مادری هستم که یک پسر و دختر دوقلو 7 ساله دارم. پسرم فوق العاده خجالتی و در مکانهای عمومی نظیر مهمانی، عروسی، محیط مدرسه و... دچار اظطراب و استرس شده تا حدی که به اسفراغ می افتد. از سن 4 سالگی که آنها را به مهد کودک فرستادم در اثر استفراغهای مکرر و بی دلیل اش متوجه موضوع استرس و نگرانی در پسرم شدم. البته دخترم نیز شخصیت کم رویی است اما از لحاظ روانی بسیار آرام است و بدون استرس در مکانهای عمومی ظاهر می شود. مشکل پسرم همین طور ادامه داشت تا زمانیکه سال گذشته پا به مدرسه گذاشت(در مقطع پیش دبستانی) حدوداً تا یکماه این مشکل را داشت و به محض ورود به مدرسه استفراغ می کرد و خودش از این مشکل بیشتر از همه عذاب می کشید تا جائیکه به خاطر اینکه مدام جلوی بچه های دیگر این مشکل را پیدا می کردمی ترسید که به مدرسه برود در حالیکه به معلمش عشق می ورزید و تکالیف اش را با اشتیاق فراوان انجام می داد. اما هر صبح نیم ساعت قبل از رفتن به مدرسه دچار اظطراب می شد تا جائیکه دست و پایش سرد می شد و می لرزید. خوشبختانه معلمش خیلی کمک کرد و با دادن مسئولیتهای مختلف به این بچه اعتماد به نفس اش را بالا برد و بعد از یکماه مشکل این بچه برطرف شد و به راحتی با محیط مدرسه ارتباط برقرار کرد قابل ذکر است در مقطع پیش دبستانی پسرم با خواهرش در یک کلاس و کنار هم بودند.بعد از تمام شدن مدرسه به پیشنهاد معلم اش پسرم را در یک کلاس تابستانی که مورد علاقه خودش بود (ژیمناستیک) ثبت نام کردم تا محیط خارج از خانه را به تنهایی و بدون حضور خواهرش تجربه کند اما متاسفانه اولین جلسه کلاس با وجود علاقه فراوان با همان مشکل اظطراب بالا و استفراغ شروع شد تا جائیکه این بچه با ناراحتی و خجالت فراوان کلاس را به پایان رساند. در حال حاضر با تمام علاقه ای که به این ورزش دارد اما ترس از اینکه دوباره سر کلاس با چنین مشکلی روبرو شود او را برای رفتن به این کلاس دچار عذاب و سردرگمی کرده. آیا پسرم نیاز به مشاوره و مصرف داروهای ضد استرس دارد. لطفاً مرا راهنمایی کنید چون برای مدرسه این بچه بسیار نگرانم. همچنین با توجه به اینکه من در شهر بندر انزلی زندگی می کنم در صورت نیاز به مشاوره و یا روانپزشک در صورتیکه جایی را در این شهر یا شهر رشت معرفی نمائید ممنون می شوم. با سپاس فراوان.
- [سایر] با سلام خدمت شما من اسمم یونس - 26 سالمه از یکی از روستاهای اردبیل هستم من نزدیک دو سال هست که با یه دختری به اسم فاطمه تو چت اشنا شدم که اهل خوزستانه . از همون روز اول که با همدیگه رابطه برقرار کردیم به من ابراز علاقه کرده . همون اول رابطه مون به همدیگه قول ازدواج دادیم . ولی بعد از گذشت تقریبا چهار ماه من چند بار بهش گفتم که آیا ما بهم میرسیم دیدم جواب قطعی بهم نمیده ( هرچند قبل این بهم گفته بود که به خونواده م گفتم و ظاهرا اونا هیچگونه مخالفتی ندارن) بخاطر همین من هم به منظور قطع رابطه با اون دروغکی بهش گفتم که من به اجبار خانواده م با یکی از فامیلامون ازدواج کردم . وقتی این رو شنید خیلی ناراحت شد و گریه کرده حتی بهم گفت که دارو خورده و رفته بیمارستان ( البته ظاهرا و پشت خط تلفن . اینکه راست گفته یا دروغ خدا عالم است ) . هرچند رابطه ی ما باز هم ادامه پیدا کرد البته با اصرار اون که همش زنگ میزد و گریه میکرد ( من هم بیشتر از روی ترحم و عذاب وجدان باهاش دوباره حرف زدم ). وقتی دیدم دست بردار نیست بهش گفتم تو که جواب قطعی ندادی چرا میخوای دوباره با من رابطه داشته باشی گفت نمیخوام تو رو از دست بدم و چیزای دیگه . بعد من هم تحت تاثیر حرفاش قرار گرفتمو قضیه ازدواجمو بهش گفتم که دروغ بود . اون با شنیدن این حرف خوشحال شد و رابطه شو با من خیلی صمیمی تر کرد تنها با یک تفاوت . اون هم اینکه پدرش بخاطر دارو خوردن و رفتن فاطمه به بیمارستان کلا نظرش درباره من عوض شده بود و دیگه راضی به ازدواج من با اون نبود ولی هم من و هم بیشتر اون الان منتظر تقدیر و قسمتیم که شاید مال همدیگه بشیم اینو هم بگم اون واسه تولدم هدیه یک میلیونی از طریق ترمینال مسافربری فرستاد منو اون متاسفانه از همون روز اول از طریق تلفن و لاین ، سکس ذاشتیم و پیشنهاد این کار در هشتاد درصد مواقع از سمت اون بوده ( هرچند من اصلا با این حالت ، خودارضایی نداشتم ولی اون داشته ) ***** سوالی که دارم از خدمتتون این هست که من در حال خاضر چکاری انجام بدم ؟ ادامه بدم یا قطع کنم؟ ببخشید که زیاد حرف زدم . منتظر جوابتون هستم . یا علی