در پاسخ این پرسش می توان به نکات برجسته ای که درمنابع تاریخی و حدیثی فریقین در ارتباط خلفا با اهل بیت(علیهم السلام)موجود است اشاره نمود. از آنجایی که در منابع اهل سنّت موارد قابل توجهی در نوع ارتباط خلفا با خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) بویژه علی(علیه السلام) وجود دارد - برای توضیح پاسخ سوال - به برخی از آنان اشاره می کنیم و با این توضیحات تا حدودی چگونگی این رابطه نیز مشخص خواهد شد. بهره گیری خلفاء ثلاثه از علوم اهل بیت(علیهم السلام) رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بارها فرموده بود علی(علیه السلام) و خاندان پاکش سرچشمه دانش و منبع علوم مختلفِ مورد نیاز بشر هستند. فخر رازی هم در این زمینه در تفسیر کبیر خود در ذیل آیه (إِنَّ اللهَ اصْطَفَی آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَی الْعَالَمِینَ);[1] می نویسد: حضرت علی(علیه السلام)فرمود: رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) هزار باب از علم را به من آموخت که از هر باب آن، هزار باب استنباط کردم. فخررازی در ادامه می گوید: هرگاه مقام حضرت علی(علیه السلام) در فراگیری و استنباط علوم نبوی به این حد باشد مقام پیغمبر(صلی الله علیه وآله) در علم و دانش تا چه اندازه خواهد بود.[2] برای همین خلفای سه گانه در موارد بی شماری برای حل مشکلات خویش از محضر امیرمومنان علی(علیه السلام) یاری می جستند برخی از این موارد عبارتند از: الف) حافظ ابو جعفر احمد بن عبدالله; مشهور به محبّ طبری از علمای برجسته اهل تسنن در قرن هفتم هجری در کتاب (الریاض النضره) می نویسد: در یکی از روزها، ابوبکر درباره نبرد با مرتدان با گروهی از صحابه مشورت کرد ولی نظرات مختلف آنان مشکل او را حل نکرد، به ناچار از حضرت علی(علیه السلام) نظر خواست. امیرمومنان(علیه السلام)فرمود: به نظر من اگر به کارهایی که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) انجام می داد بی اعتنا باشی بر خلاف سنّت آن حضرت رفتار کرده ای! یعنی باید با آنها به شدت مقابله نمود. ابوبکر گفت: اکنون که نظر شما چنین است هرگاه پای مرا در بند کنند از پیکار و جنگ با آنها به هیچ وجه دریغ نخواهم کرد (ابن سمان) هم این حدیث را نقل کرده است.[3] ب) حافظ ابو عمر یوسف بن عبدالله معروف به (ابن عبدالبّر) از علمای سنی مذهب قرن پنجم، در کتاب الاستیعاب آورده است: روزی عمر در ایام خلافت خویش تصمیم گرفت تا زن دیوانه ای را که زنا کرده بود به همراه زن دیگری که در مدت شش ماه بچه ای آورده بود، هر دو را سنگسار کنند. علی(علیه السلام) از ماجرا خبر یافته و به عمر فرمود: زن دیوانه گناهی ندارد زیرا خداوند قلم تکلیف را از او برداشته است و در مورد پاکدامنی زن دیگر این آیه را قرائت کرد: (وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاَثُونَ شَهْراً);[4] دوران حاملگی و از شیر باز گرفتن کودک سی ماه است) با شنیدن این استدلال عمر فرمان خود را پس گرفته و گفت: لولا علی لهلک عمر![5]; اگر علی نبود عمر مطمئناً هلاک می شد). این روایت یا بخش هایی از آن را می توان با اندکی تفاوت در سایر منابع اهل سنّت از جمله کتاب های زیر مطالعه نمود.[6] ابن اثیر بعد از ذکر شماری از حل مشکلات علمی و دینی خلفا توسط حضرت علی(علیه السلام) می نویسد: ولو ذکرنا ما سأله الصحابه مثل عمر و غیره رضی الله عنهم لا طلنا;[7] اگر ما همه پاسخهای علمی را که عمر و سایر اصحاب از محضر او دریافته اند ذکر کنیم کتاب ما خیلی مفصل خواهد شد. ج) عثمان نیز مانند دو خلیفه قبل از خود از دانش سرشار علی(علیه السلام) بهره می برد و به این وسیله با حضرت ارتباط برقرار می کرد. مالک بن انس در کتاب (موطا) در حکم (طلاق مریض) ص 36 آورده است: محمد بن یحیی بن حبان می گوید: جدم حبان دو همسر داشت یکی هاشمی و دیگر از انصار بود. حبّان همسر انصاری را طلاق داد و بعد از مدتی از دنیا رفت این در حالی بود که آن زن هنوز از عادت زنانه فراغت نیافته بود، برای همین ادعا کرد که من از وی ارث می برم، زیرا از موقعی که مرا طلاق گفته تا حال که مرده عدّه من تمام نشده است. برای رفع مشکل پیش عثمان رفتند او گفت: همین طور است این زن از شوهرش ارث می برد. زن هاشمی از داوری عثمان ناراحت شده و عثمان را سرزنش کرد. وی پاسخ داد: من از خودم داوری نکردم بلکه به دستور پسر عمویت بوده است و آنگاه به علی بن ابیطالب(علیه السلام)اشاره کرد.[8] تعرض به خانه وحی با توجه به اینکه اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) بارها در قرآن و کلام پیامبر مورد توصیه و تایید قرار گرفته بودند و از سوی دیگر مشکلات فراوانی را برای خلفا ثلاثه حل کردند; اما از تعرض خلفا مصون نماندند و به دستور آنان خانه علی و فاطمه(علیهما السلام) مورد تهدید قرار گرفته و درِ خانه را آتش زدند. ابن قتیبه دینوری در گزارش خود آورده است: هنگام حمله گروهی از طرفداران ابوبکر به خانه علی(علیه السلام) و زهرا به فرماندهی عمر، بعد از هشدارها و اخطارهای متعدد به اهل خانه، خلیفه دوم چنین گفت: والذی نفس عمر بیده لتخرجن اَوْ لاحرقنّها علی من فیها; سوگند به کسی که جان عمر در قبضه ی قدرت اوست یا باید از خانه بیرون آیید و یا خانه را با اهل آن آتش خواهم زد. قیل له یا ابا حفص! ان فیها فاطمه؟ فقال و ان ; همراهان به خلیفه گفتند: ای ابا حفص! فاطمه زهرا در این خانه است گفت: گرچه فاطمه زهرا در داخل خانه باشد.[9] متقی هندی نیز در کنزالعمال (ج3، ص 139) این واقعه تلخ را یادآور شده است. خلیفه اول از این تعرض به خانه اهل بیت(علیهم السلام) شدیداً پشیمان بود و همیشه اظهار ندامت می کرد همچنان که شمس الدین ذهبی در میزان الاعتدال از این حقیقت پرده برداشته و آخرین گفتارهای ابوبکر در روزهای آخر زندگی اش را نقل کرده است او ضمن تصریح به صحت گزارش، از زبان عبدالرحمن بن عوف چنین نقل می کند: در روزهای آخر زندگی ابابکر برای عیادت وی به نزدش رفتم او از بستر بیماری برخاسته و نشست; گفتم: الحمدالله بهتر شده ای! دیگر در سیمای تو ناراحتی احساس نمی کنم خدا را شکر، برای امور دنیوی غصه نخور. ابوبکر به من گفت: من به چیزی در این دنیا تأسف نمی خورم مگر بر سه چیز، ای کاش آنها را انجام نمی دادم و ای کاش به خانه فاطمه حمله نمی کردیم گرچه با ما اعلان جنگ می کردند.[10] این وقایع تلخ و تأسف بار در مورد فاطمه(علیها السلام) در حالی اتفاق افتاد که محمد بن اسماعیل بخاری در صحیح خود آورده است: رسول الله(صلی الله علیه وآله)فرمود: فاطمه پاره تن من است کسی که او را خشمناک بسازد مرا خشمناک ساخته است.[11]و همچنین پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به فاطمه فرمود: به راستی که خدای تعالی به خاطر خشم و غضب تو خشمناک می شود و به واسطه رضایت و خرسندی تو راضی می گردد.[12] و فاطمه(علیه السلام) به خلیفه اول و دوم فرمود: خدا و فرشتگان او را شاهد می گیریم که شما مرا اذیت کردید و رضایت خاطر مرا فراهم نیاوردید و هرگاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) را ملاقات کنم، از شما شکایت خواهم کرد.[13] و بالاخره آن دو خلیفه، فاطمه زهرا را آنچنان ناراحت کردند که تا زنده بود یک کلمه با آنان سخن نگفت و علی(علیه السلام)هم از شدت ناراحتی رحلت جانگداز فاطمه را به آنان اطلاع نداد و خود به تنهایی و ]با همراهی چند تن از یارانش [بر همسر گرامی اش نماز گذارد و شبانه دفن کرد.[14] بنابراین آنچه گفته شد تاریخ روابط بین خلفا و اهل بیت(علیهم السلام) را به طور واضح بیان کرده است که در این مختصر به گوشه هایی از آن اشاره کردیم و متأسفانه آنچه از مطالعه آن دوره از تاریخ صدر اسلام به دست می آید حقایق تلخی است که دل هر انسان مسلمانی را به درد می آورد خلفای ثلاثه به جای قدردانی و احترام به اهل بیت و ارج گذاری به آن همه فضایل و مناقب و کرامات خاندان نبوت و بهره گیری از رهبری سیاسی و معنوی آن گرامیان، علاوه بر ایجاد انواع مشکلات و موانع در سر راه آن ستارگان هدایت، موجب سر در گمی و تحیر امت اسلامی و تفرقه بین آنان در سراسر طول تاریخ گردیدند. و در نتیجه دسته های مختلفی به نام تشیع و تسنن و سایر فرقه ها در میان امت یکپارچه اسلام به وجود آمد. پی نوشتها: [1]. سوره آل عمران، آیه 33. [2]. تفسیر فخر رازی، ذیل آیه 33، سوره آل عمران. [3].الریاض النضره، ج 2، ص 4.22. [4]. سوره احقاف، آیه 15. [5]. الاستیعاب ج 2، ص 461. در ذیل شرح حال علی بن ابی طالب(علیه السلام) ابن عبدالبر ضمن نقل حادثه فوق می گوید: کان عمر یتعوذ بالله من معضلة لیس لها ابوالحسن (یعنی علی بن ابیطالب). [6]. صحیح بخاری، کتاب المحاربین، باب (لایرجم المجنون و المجنونة); مسند امام احمد حنبل، ج 1، ص 140 و 154; سنن ابو داوود، ج 2، ص 339; سنن دار قطنی، کتاب حدود، ص 346; کنز العمال، ج 3، ص 95; فیض القدیر، ج 4، ص 356; شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 12، ص 205; فتح الملک العلی، ص 71; الریاض النضرة، ج 2، ص 194. [7]. اسد الغابه، ج 4، ص 23. [8]. کتاب الموطا، الامام مالک، ص 36، شماره 1215. [9]. الامامه و السیاسة، ص19، باب (کیف کانت بیعة علی بن ابی طالب کرم الله وجهه). [10]. میزان الاعتدال، ج2، ص 215; الامامة و السیاسة، باب (مرض ابی بکر و استخلافه عمر). [11]. صحیح بخاری، ج 4، ص 210، باب مناقب فاطمه(علیه السلام). [12]. مستدرک حاکم، ج 3، ص 154، اسد الغابه، ج 5، ص 522. [13]. الامامه و السیاسة، ابن قتیبه، دینوری، ص 19 باب (کیف کانت بیعة علی بن ابی طالب کرم الله وجهه) چاپ الفتوح الادبیه / 1331. [14]. صحیح بخاری، باب غزوه خیبر، ج 5، ص 82 و در ج4، ص 42. www.mazaheb.ir
رابطه خلفا ثلاثه با اهل بیت پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) از جمله حضرت علی و حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام) چگونه بوده است؟
در پاسخ این پرسش می توان به نکات برجسته ای که درمنابع تاریخی و حدیثی فریقین در ارتباط خلفا با اهل بیت(علیهم السلام)موجود است اشاره نمود. از آنجایی که در منابع اهل سنّت موارد قابل توجهی در نوع ارتباط خلفا با خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) بویژه علی(علیه السلام) وجود دارد - برای توضیح پاسخ سوال - به برخی از آنان اشاره می کنیم و با این توضیحات تا حدودی چگونگی این رابطه نیز مشخص خواهد شد.
بهره گیری خلفاء ثلاثه از علوم اهل بیت(علیهم السلام)
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بارها فرموده بود علی(علیه السلام) و خاندان پاکش سرچشمه دانش و منبع علوم مختلفِ مورد نیاز بشر هستند. فخر رازی هم در این زمینه در تفسیر کبیر خود در ذیل آیه (إِنَّ اللهَ اصْطَفَی آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَی الْعَالَمِینَ);[1] می نویسد: حضرت علی(علیه السلام)فرمود: رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) هزار باب از علم را به من آموخت که از هر باب آن، هزار باب استنباط کردم. فخررازی در ادامه می گوید: هرگاه مقام حضرت علی(علیه السلام) در فراگیری و استنباط علوم نبوی به این حد باشد مقام پیغمبر(صلی الله علیه وآله) در علم و دانش تا چه اندازه خواهد بود.[2]
برای همین خلفای سه گانه در موارد بی شماری برای حل مشکلات خویش از محضر امیرمومنان علی(علیه السلام) یاری می جستند برخی از این موارد عبارتند از:
الف) حافظ ابو جعفر احمد بن عبدالله; مشهور به محبّ طبری از علمای برجسته اهل تسنن در قرن هفتم هجری در کتاب (الریاض النضره) می نویسد: در یکی از روزها، ابوبکر درباره نبرد با مرتدان با گروهی از صحابه مشورت کرد ولی نظرات مختلف آنان مشکل او را حل نکرد، به ناچار از حضرت علی(علیه السلام) نظر خواست. امیرمومنان(علیه السلام)فرمود: به نظر من اگر به کارهایی که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) انجام می داد بی اعتنا باشی بر خلاف سنّت آن حضرت رفتار کرده ای! یعنی باید با آنها به شدت مقابله نمود. ابوبکر گفت: اکنون که نظر شما چنین است هرگاه پای مرا در بند کنند از پیکار و جنگ با آنها به هیچ وجه دریغ نخواهم کرد (ابن سمان) هم این حدیث را نقل کرده است.[3]
ب) حافظ ابو عمر یوسف بن عبدالله معروف به (ابن عبدالبّر) از علمای سنی مذهب قرن پنجم، در کتاب الاستیعاب آورده است: روزی عمر در ایام خلافت خویش تصمیم گرفت تا زن دیوانه ای را که زنا کرده بود به همراه زن دیگری که در مدت شش ماه بچه ای آورده بود، هر دو را سنگسار کنند. علی(علیه السلام) از ماجرا خبر یافته و به عمر فرمود: زن دیوانه گناهی ندارد زیرا خداوند قلم تکلیف را از او برداشته است و در مورد پاکدامنی زن دیگر این آیه را قرائت کرد: (وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاَثُونَ شَهْراً);[4] دوران حاملگی و از شیر باز گرفتن کودک سی ماه است) با شنیدن این استدلال عمر فرمان خود را پس گرفته و گفت: لولا علی لهلک عمر![5]; اگر علی نبود عمر مطمئناً هلاک می شد). این روایت یا بخش هایی از آن را می توان با اندکی تفاوت در سایر منابع اهل سنّت از جمله کتاب های زیر مطالعه نمود.[6]
ابن اثیر بعد از ذکر شماری از حل مشکلات علمی و دینی خلفا توسط حضرت علی(علیه السلام) می نویسد: ولو ذکرنا ما سأله الصحابه مثل عمر و غیره رضی الله عنهم لا طلنا;[7] اگر ما همه پاسخهای علمی را که عمر و سایر اصحاب از محضر او دریافته اند ذکر کنیم کتاب ما خیلی مفصل خواهد شد.
ج) عثمان نیز مانند دو خلیفه قبل از خود از دانش سرشار علی(علیه السلام) بهره می برد و به این وسیله با حضرت ارتباط برقرار می کرد. مالک بن انس در کتاب (موطا) در حکم (طلاق مریض) ص 36 آورده است: محمد بن یحیی بن حبان می گوید: جدم حبان دو همسر داشت یکی هاشمی و دیگر از انصار بود. حبّان همسر انصاری را طلاق داد و بعد از مدتی از دنیا رفت این در حالی بود که آن زن هنوز از عادت زنانه فراغت نیافته بود، برای همین ادعا کرد که من از وی ارث می برم، زیرا از موقعی که مرا طلاق گفته تا حال که مرده عدّه من تمام نشده است. برای رفع مشکل پیش عثمان رفتند او گفت: همین طور است این زن از شوهرش ارث می برد. زن هاشمی از داوری عثمان ناراحت شده و عثمان را سرزنش کرد. وی پاسخ داد: من از خودم داوری نکردم بلکه به دستور پسر عمویت بوده است و آنگاه به علی بن ابیطالب(علیه السلام)اشاره کرد.[8]
تعرض به خانه وحی
با توجه به اینکه اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) بارها در قرآن و کلام پیامبر مورد توصیه و تایید قرار گرفته بودند و از سوی دیگر مشکلات فراوانی را برای خلفا ثلاثه حل کردند; اما از تعرض خلفا مصون نماندند و به دستور آنان خانه علی و فاطمه(علیهما السلام) مورد تهدید قرار گرفته و درِ خانه را آتش زدند.
ابن قتیبه دینوری در گزارش خود آورده است: هنگام حمله گروهی از طرفداران ابوبکر به خانه علی(علیه السلام) و زهرا به فرماندهی عمر، بعد از هشدارها و اخطارهای متعدد به اهل خانه، خلیفه دوم چنین گفت: والذی نفس عمر بیده لتخرجن اَوْ لاحرقنّها علی من فیها; سوگند به کسی که جان عمر در قبضه ی قدرت اوست یا باید از خانه بیرون آیید و یا خانه را با اهل آن آتش خواهم زد. قیل له یا ابا حفص! ان فیها فاطمه؟ فقال و ان ; همراهان به خلیفه گفتند: ای ابا حفص! فاطمه زهرا در این خانه است گفت: گرچه فاطمه زهرا در داخل خانه باشد.[9]
متقی هندی نیز در کنزالعمال (ج3، ص 139) این واقعه تلخ را یادآور شده است.
خلیفه اول از این تعرض به خانه اهل بیت(علیهم السلام) شدیداً پشیمان بود و همیشه اظهار ندامت می کرد همچنان که شمس الدین ذهبی در میزان الاعتدال از این حقیقت پرده برداشته و آخرین گفتارهای ابوبکر در روزهای آخر زندگی اش را نقل کرده است او ضمن تصریح به صحت گزارش، از زبان عبدالرحمن بن عوف چنین نقل می کند: در روزهای آخر زندگی ابابکر برای عیادت وی به نزدش رفتم او از بستر بیماری برخاسته و نشست; گفتم: الحمدالله بهتر شده ای! دیگر در سیمای تو ناراحتی احساس نمی کنم خدا را شکر، برای امور دنیوی غصه نخور. ابوبکر به من گفت: من به چیزی در این دنیا تأسف نمی خورم مگر بر سه چیز، ای کاش آنها را انجام نمی دادم و ای کاش به خانه فاطمه حمله نمی کردیم گرچه با ما اعلان جنگ می کردند.[10] این وقایع تلخ و تأسف بار در مورد فاطمه(علیها السلام) در حالی اتفاق افتاد که محمد بن اسماعیل بخاری در صحیح خود آورده است: رسول الله(صلی الله علیه وآله)فرمود: فاطمه پاره تن من است کسی که او را خشمناک بسازد مرا خشمناک ساخته است.[11]و همچنین پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به فاطمه فرمود: به راستی که خدای تعالی به خاطر خشم و غضب تو خشمناک می شود و به واسطه رضایت و خرسندی تو راضی می گردد.[12] و فاطمه(علیه السلام) به خلیفه اول و دوم فرمود: خدا و فرشتگان او را شاهد می گیریم که شما مرا اذیت کردید و رضایت خاطر مرا فراهم نیاوردید و هرگاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) را ملاقات کنم، از شما شکایت خواهم کرد.[13] و بالاخره آن دو خلیفه، فاطمه زهرا را آنچنان ناراحت کردند که تا زنده بود یک کلمه با آنان سخن نگفت و علی(علیه السلام)هم از شدت ناراحتی رحلت جانگداز فاطمه را به آنان اطلاع نداد و خود به تنهایی و ]با همراهی چند تن از یارانش [بر همسر گرامی اش نماز گذارد و شبانه دفن کرد.[14]
بنابراین آنچه گفته شد تاریخ روابط بین خلفا و اهل بیت(علیهم السلام) را به طور واضح بیان کرده است که در این مختصر به گوشه هایی از آن اشاره کردیم و متأسفانه آنچه از مطالعه آن دوره از تاریخ صدر اسلام به دست می آید حقایق تلخی است که دل هر انسان مسلمانی را به درد می آورد خلفای ثلاثه به جای قدردانی و احترام به اهل بیت و ارج گذاری به آن همه فضایل و مناقب و کرامات خاندان نبوت و بهره گیری از رهبری سیاسی و معنوی آن گرامیان، علاوه بر ایجاد انواع مشکلات و موانع در سر راه آن ستارگان هدایت، موجب سر در گمی و تحیر امت اسلامی و تفرقه بین آنان در سراسر طول تاریخ گردیدند. و در نتیجه دسته های مختلفی به نام تشیع و تسنن و سایر فرقه ها در میان امت یکپارچه اسلام به وجود آمد.
پی نوشتها:
[1]. سوره آل عمران، آیه 33.
[2]. تفسیر فخر رازی، ذیل آیه 33، سوره آل عمران.
[3].الریاض النضره، ج 2، ص 4.22.
[4]. سوره احقاف، آیه 15.
[5]. الاستیعاب ج 2، ص 461. در ذیل شرح حال علی بن ابی طالب(علیه السلام) ابن عبدالبر ضمن نقل حادثه فوق می گوید: کان عمر یتعوذ بالله من معضلة لیس لها ابوالحسن (یعنی علی بن ابیطالب).
[6]. صحیح بخاری، کتاب المحاربین، باب (لایرجم المجنون و المجنونة);
مسند امام احمد حنبل، ج 1، ص 140 و 154;
سنن ابو داوود، ج 2، ص 339;
سنن دار قطنی، کتاب حدود، ص 346;
کنز العمال، ج 3، ص 95;
فیض القدیر، ج 4، ص 356;
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 12، ص 205;
فتح الملک العلی، ص 71;
الریاض النضرة، ج 2، ص 194.
[7]. اسد الغابه، ج 4، ص 23.
[8]. کتاب الموطا، الامام مالک، ص 36، شماره 1215.
[9]. الامامه و السیاسة، ص19، باب (کیف کانت بیعة علی بن ابی طالب کرم الله وجهه).
[10]. میزان الاعتدال، ج2، ص 215; الامامة و السیاسة، باب (مرض ابی بکر و استخلافه عمر).
[11]. صحیح بخاری، ج 4، ص 210، باب مناقب فاطمه(علیه السلام).
[12]. مستدرک حاکم، ج 3، ص 154، اسد الغابه، ج 5، ص 522.
[13]. الامامه و السیاسة، ابن قتیبه، دینوری، ص 19 باب (کیف کانت بیعة علی بن ابی طالب کرم الله وجهه) چاپ الفتوح الادبیه / 1331.
[14]. صحیح بخاری، باب غزوه خیبر، ج 5، ص 82 و در ج4، ص 42.
www.mazaheb.ir
- [سایر] چرا در بین اهلبیت پیامبر اکرم(ص)، به حضرت زهرا و حضرت رضا(ع) بضعه النبی «پاره تن رسول الله» می گویند؟
- [سایر] شواهد موجود بر سنخیت روحی لازم امام علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین (ع) برای اهل بیت پیامبر اکرم(ص) بودن کدامند؟
- [سایر] چرا به حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) فقط می گویند اهل بیت پیغمبر آیا دیگر همسران پیغمبر جزء اهل بیت پیغمبر نبودند ؟
- [سایر] چرا به حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) فقط می گویند اهل بیت پیغمبر آیا دیگر همسران پیغمبر جزء اهل بیت پیغمبر نبودند ؟
- [سایر] آیه مباهله چگونه مؤید این نکته است که اهل بیت در آیه تطهیر، حضرت علی و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین علیهم السلام هستند؟
- [سایر] دیدگاه وهابیت در مورد اهل بیت به خصوص امیرمونان و حضرت زهرا و امام زمان(علیهم السلام) چیست؟
- [سایر] چرا حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)، حضرت فاطمه (علیهاالسلام) را در شب دفن نمودند؟
- [سایر] منزلت و جایگاه رفیع حضرت زهرا (علیهاالسلام) در نزد حضرت علی (علیه السلام) را بیان کنید؟
- [سایر] وصیت حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) به امیر المومنین (علیه السلام) در هنگام شهادت چه بود؟
- [سایر] جریان مباهله چه بود و چگونه مؤید این نکته است که اهل بیت در آیه تطهیر، علی و فاطمه و حسن و حسین هستند؟
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله مکارم شیرازی] احتیاط واجب آن است که صیغه طلاق خلع به صورت زیر باشد: اگر خود شوهر می خواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن مثلاً (فاطمه) است می گوید: (زوْجتی فاطمة خلعْتها علی ما بذلتْ هی طالقٌ) یعنی زنم فاطمه را در برابر چیزی که بخشیده است طلاق دادم، او رهاست و اگر وکیل او بخواهد صیغه را بخواند احتیاط واجب آن است که یک نفر از طرف زن وکیل شود و دیگری از طرف مرد، چنانچه مثلاً اسم شوهر (محمد) و اسم زن (فاطمه) است، وکیل زن می گوید: (عنْ موکلتی فاطمة بذلْت مهْرها لموکلک محمد لیخْلعها علیْه) پس از آن وکیل مرد بدون فاصله می گوید: (زوْجة موکلی خلعْتها علی ما بذلتْ هی طالقٌ) (و اگر زن چیز دیگری غیر از مهر را به شوهر ببخشد باید نام همان را در موقع خواندن صیغه ببرد).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد می گوید: زَوْجَتِی فاطِمَةُ خلعتها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است).
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. یعنی از زنم فاطمه در مقابل مهر او جدا شدم پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةُ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی مهرها) (لمهرها) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ مَهْرِها فَهِیَ طالِقَ ) مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل آنچه بذل کرده او، پس او رهاست. و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَا بَذَلَتْ بمَا بَذَلَتْ) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند؛ چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد؛ باید بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او از هم جدا شدیم پس او رها است. و اگر دیگری را وکیل کند؛ وکیل باید بگوید: عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی ما بذلت) ، (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.